شجریان، زیبا کلام و میخائبل بولگاکف - مازیار شکوری گیل چالان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴ -
۱۲ می ۲۰۱۵
علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی به ادبیات و موسیقی علاقه ای وافر داشته و اکنون نیز دارد. این را دوستان سابقش که اکنون سال هاست از او گسسته اند شهادت داده و می دهند. به گواهی برخی از دوستان سابق، دیکتاتور فقیه نت ها و دستگاه های موسیقی سنتی ایرانی را به خوبی شناخته و بر آن ها اشراف دارد. شاهدان شهادت داده و می دهند او در حوزه ادبیات صاحب نظر بوده است. خواندن شعر و رمان های نویسندگان شهیر دنیا از علایق گسست ناپذیر او بوده و میباشد. اما با این وصف او رواداری فرهنگی را در حوزه موسیقی و ادبیات روا نداشته و نمی دارد. او از نظر گاه امنیتی به حوزه فرهنگ و هنر نظر افکنده و می افکند. در حکومت او بسیاری از اصحاب فرهنگ و ادب در وادی ناراضیان طی طریق مینمایند. بیان اخیر استاد آواز ایران، محمد رضا شجریان از این سنخ گفتارهای اعتراضی میباشد. استاد آواز ایران اخیرا در همایش بین المللی حافظ با بیانی گلایه آمیز و در پرده گفته است:
«زیاده گویی نمی خواهم بکنم. من چندین سالی است که می خوانم و آنچه باید را تا به حال خواندهام و از این به بعد هرچه بخوانم زیادهگویی است اما من چند سال است که اجازه ندارم برای مردم خودم و در مملکت خودم بخوانم»
استاد آواز ایران همچنین پیش از این در سال نود و دو در نشست خبری برگزاری نمایشگاه سازهای ابداعی در انتقاد به سیاست های موجود در حوزه موسیقی گفته بود:
«هنوز در کشور کسانی هستند که فضای موسیقی را برنمی تابد اما ما باید کار خودمان را انجام دهیم . . . امیدوارم که موسیقی ر اه خودش را باز کند و حداقل به ۱۵ سال قبل بازگردیم هر چند در آن دوره که موسیقی جاری بود باز هم قوانین دست و پاگیر وجود داشت و یک شورا بر موسیقی نظارت میکرد . . . نباید درباره موسیقی یک شورا تصمیمگیری کند و دولت وارد حوزه شعر و موسیقی شود بلکه باید به سمتی حرکت کنیم که خانوادهها خود فرزندانشان را تربیت کنند تا موسیقی خوب بشنوند»
براستی چرا در حکومت فقیه در چنین حد و اندازه ای نظارت یا به بهتر عبارت موانع در برابر حوزه های فرهنگی قرار دارد؟؟؟
اول: علی رغم فتاوی متناقض صادره از سوی فقهای حکومتی و غیر حکومتی پیرامون حرمت موسیقی به نظر نمی رسد رهبر جمهوری اسلامی با اصل موسیقی مشکل داشته باشد. اگر چه دیکتاتور فقیه ایران یک بار در دیدار با هیئت دولت خاتمی متذکر شده بود که روح اسلام با موسیقی سازگار نمی افتد. اما آیا در پس ذهن دیکتاتور فقیه همین نظر نهفته است؟ چنین به نظر نمی رسد. دیکتاتوری فقها از همان روز ابتدا تا کنون علی الدوام در جهت امیال و اهداف خود از موسیقی بهره جسته و می جوید. جمهوری اسلامی در این مسیر بارها از آثار خسرو آواز ایران استفاده یا بهتر بگوییم سوء استفاده نموده است. آواز "ایران ای سرای امید" شجریان یکی از مصادیق این سوء استفاده ها و مصادره به مطلوب ها بوده که با واکنش اعتراضی استاد مواجه شده است. الا ای حال به نظر نمی رسد دیکتاتور فقیه ایران با اصل و بنیان موسیقی مشکل داشته و آن را بر نتابد.
دوم: علی خامنه ای در بدو امر روح و منشی فرهنگی داشته اما از بد حادثه او رهبر مطلق العنان نظام حکومتی شد که تار و پودش از ابتدا تا انتها، از خاک تا افلاکش امنیتی بوده و است. مسلم وقتی او در چنین مظروفی قرار میگیرد نگرشش در حوزه فرهنگ از نگرش فرهنگی به نگرش امنیتی تغییر یافته و هر پدیده فرهنگی را در معادله امنیتی تحلیل و کند و کاو نموده و مینماید.
سوم: دیکتاتور فقیه با هنر مشکل ندارد، با ادبیات مشکل ندارد. پس او با چه چیزی مشکل دارد که اصاحب ادب و هنر را اینچنین برآشفته است؟ دیکتاتور فقیه با آنچه مشکل دارد و همواره دست به گریبان بوده و است که مرحوم شریعتی از آن به عنوان هنر و ادبیات متعهد یاد می کرد. شریعتی شهادت می داد و میگفت:
« حسان بن ثابت که صحابی شاعر پیغمبر است و در برابر شعرای قریش و شعرای قبایل جاهلی که اسلام را و ایده آلهای مکتب و انقلاب جدید را به شعر استهزاء میکردند و حامی مفاخر نژادی و قبایلی ومروج اساطیر جاهلی و سنتهای اشرافی و اجدادی و حکایتگر عشقها و لذت ها و وسوسههای فردی و خود پرستانه ی ضد اجتماعی و ضد انسانی بودند شعر را همچون شمشیر، برکشیده بود و هماهنگ با مجاهدان شمشیرزن، بر جبهه دشمن حمله میبرد»
امروز خامنه ای در موضع قدرت است و بر غیر سلطه یافته. او بر اساس قواعد قدرت کنش ها و واکنش هایش را تنظیم میدارد نه بر اساس قواعد حقوق. امروز او در جایگاه ابوسفیان نشسته است و قواعد قدرت که منفعت و مصلحت را به او فرمان میدهد ادبیات متعهد را بر نتابیده و نمی تابد. او برابر فرامین قدرت هنر و ادبیاتی را طلب داشته و میدارد که متعهد به حقوق نوع بشر نبوده و نباشد. آنچه را استاد آواز ایران بدان باور داشته و دارد هنر متعهد است. شجریان خود اذعان داشته که سیر سیاسی وقایع تاریخی ایران را میتوان در آلبوم آثار او جست. دیکتاتور فقیه با دستگاه های شور، همایون، سگاه و چهارگاه که شجریان آوازش را بر آن ها استوار میکند مخالفت نمی ورزد. دیکتاتور با محتوای هنر شجریان دست به گریبان است. او با "برادر تفنگت را زمین بگذار" دست به گریبان است.
چهارم: دیکتاتور فقیه که خود روزی همنشین اصحاب فرهنگ و هنر بود بهتر از هر کسی قدرت هنر متعهد را دریافته است. او به تمام عالم است که چگونه از دهه سی حوزه هنر و ادبیات مسیر تعهد پیمود و مع الوصف چالش های سیاسی و اجتماعی به گونه ای متعهدانه در تأتر، سینما، موسیقی و ادبیات راه باز کرد. آنچه در میدان سیاست میسر نبود با تعهد در هنر و ادبیات میسر نمود. فقیه دیکتاتور از احیای مجدد هنر و ادبیات متعهد در هراس است. از این جهت است که نظارت های چند گانه و چند وجهی بر حوزه های هنری را ترسیم نموده تا مبادا هنر متعهد و هنرمندان متعهدی همچون خسرو آواز ایران از آن به سپهر جامعه ایران برخیزند.
پنجم: این نحس فقط بر ساز و آواز شجریان ننشسته و هنر متعهدش را مختل ننموده. این نحسی نحوست صدای بسیاری را از اعماق وجود به در آورده است. دکتر صادق زیبا کلام هم در آستانه برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب فریادش به آسمان رفته و دادش به آسمان رفته و قلمش یقه علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد وقت را گرفته است. همین چند روز قبل صادق زیبا کلام صادقانه و زیبا قلمانه در اعتراض به ممانعت از انتشار دو تألیفش با عناوین "تولد اسرائیل" و "الف مثل اصلاحات" نوشت:
«غرض از تصدیع اوقات شریف یادآوری ادامه مخالفت اداره ممیزی وزارتخانه متبوعه وفقه الله تعالی با چاپ کتب تولد اسرائیل و الف مثل اصلاحات می باشد . . . با توجه به برپایی ظفرمند نمایشگاه سالیانه کتاب گفتم شاید بعد از چهار سال انتظار قمرطالع اقبال نا موافق تولد اسرائیل و الف مثل اصلاحات هم از نحوست عقرب به درآمده باشند . . . به هر حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند. اگر به هر دلیلی چاپ تولد اسرائیل ناممکن است، دست کم اعلام فرمایند تا درمملکت افغانستان یا سرزمین دیگری آن را چاپ نمایم»
ششم: میخائیل بولگاکف نویسنده شهیر روس رمان "گارد سفید" را به روزنامه گودک سپرد اما روزنامه پس از چند شماره توقیف شد. بولگاکف رمان ضد کمونیستی خود را به نمایش نامه مبدل کرد و با عنوان "روزگار خانواده تورپین" به تأتر مسکو سپرد. نمایشنامه بر سکوی تأتر هنری به اجرا در آمد اما حملات بولشویک ها جنجالی بس عظیم آفرید و اجرای نمایشنامه از همان روزهای ابتدا تعطیل شد. بولگاکف طی نامه ای مستقیما از استالین دعوت کرد تا نمایشنامه را دیده و رأسا نظر نهایی را صادر نماید. استالین پس از تماشای نمایشنامه در تأتر هنری مسکو شخصا مجوز اجرای نمایشنامه را صادر کرد و گارد سفید برای یک سال بر صحنه رفت. پس از این آثار بولگاکف از تیغ سانسور حکومت استالینیسم در امان نماند و نویسنده شهیر طی نامه ای به سران حکومتی درخواست خروج از شوروی کرد که با ممانعت دستگاه وقت مواجه شد. نامه نگاری هایش با مسئولین و قت و ماکسیم گورکی در این باره نتیجه ای حاصل نکرد. او تصمیم گرفت نامه ای گزنده به جوزف استالین مکتوب دارد تا سرنوشت چه شود. روزی تلفنی غیر منتظره به صدا در آمد. بولگاکف لهجه گرجی استالین را شناخت.
استالین:«نامه شما به دست ما رسید. به زودی پاسخ مناسبی دریافت خواهید کرد. اما شاید واقعا نگذاریم شما به خارج سفر کنید. یعنی اینقدر از دست ما خسته و ناراحتید؟»
بولگاکف:«اخیرا خودم هم در این باره خیلی فکر کرده ام که آیا نویسنده روسی می تواند در خارج از میهن خودش زندگی کند؟ به این نتیجه رسیده ام که نمی تواند»
استالین:«حق با شما است. دلتان میخواهد کجا کار کنید؟ تأتر هنری مسکو؟»
بولگاکف:«دلم می خواهد اما با درخواستم موافقت نکردند»
استالین:«یک درخواست دیگر بنویسید. فکر کنم این دفعه پاسخ مثبت می دهند»
استالین خود شخصا نمایش گارد سفید بولگاکف را در تأتر هنری مسکو دید و مجوز اجرایش را صادر کرد. بهتر است دکتر صادق زیبا کلام هم نامه ای زیبا قلم به علی خامنه ای ارسال دارد تا شاید خامنه ای هم همچون استالین مجوز نشر دو کتاب در ممیزی مانده زیبا کلام را تجویز نماید. نیک آن است استاد آواز ایران همچون نویسنده شهیر روس نامه ای به خامنه ای مکتوب دارد شاید او اجازه دهد استاد آواز بی درد سر و مزاحمت و آسوده خاطر بر صحنه رفته و نغمه داودیش را در سپهر هنر متعهد بر ما بنمایاند. کس چه داند شاید خامنه ای هم همچون استالین اینبار منعطف نشان دهد. اگر نتیجه ای هم حاصل نشود حد اقل یک حسن دارد و آن اینکه، بر ما معلوم خواهد شد رتبه و مرتبه خامنه ای و استالین هر یک در کجاست.
|