با بیژن جزنی در زندگی و مبارزه سیاسی *
انوش صالحی
•
انتخاب جزنی و رفقایش برای طرح قتلعام فروردین ۱۳۵۴ نشان از درک درست کارگزارن امنیتی حکومت شاه از موقعیت و توانایهای آنها داشت تا همزمان با موج سرکوب بیرون که بیش از همه شامل جریانات چپ بر اساس سیاست " چپ هراسی" شاه شده بود در درون زندان نیز افراد شاخص و تاثیرگذار این جریان سیاسی نابود شوند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۷ ارديبهشت ۱٣۹۴ -
۱۷ می ۲۰۱۵
بیژن جزنی درمیان بنیانگذاران جریانی که در پروسه شکلگیری نهاییِ خود "سازمان چریکهای فدایی خلق ایران" نامیده شد از ویژگیهایی برخوردار بود که او را از سایر فعالین و نظریهپردازان نسل اول جریان فدایی متمایز میکرد. تمایزی که بیش از حیات سیاسی در جنبههای غیرسیاسی زندگیاش به چشم میخورد وهمین جنبهها بود که به او در نقش یکی از بنیانگذاران و نظریهپردازان این جریان موقعیت ویژهای بخشید. تفاوت سنی ، پیشینه خانوادگی، رشته تحصیلی و مهمتر از همه تلفیق کار، زندگی و فعالیت سیاسی از مواردی است که او را از سایر فعالین نسل اول جریان فدایی متفاوت میکند.
بیژن فرزند حسین جزنی و عالم تاج کلانتری در سال ۱٣۱۶ در تهران به دنیا آمد . پدرش افسر ژاندارمری پس از شرکت در وقایع آذربایجان و تصرف آن سامان توسط قوای دولتی به شوروی رفت، علاوه بر پدر دوعمویش عضو سازمان ایالتی و از مسئولین سازمان جوانان حزب توده بودند. همچنین داییهای او منصور و ناصر از اعضای کمیتهی مرکزی سازمان جوانان و مادرش از فعالین سازمان زنان حزب توده محسوب میشدند.حضور در چنین خانوادهای با پیشینه چپ بیژن را از همان اوان نوجوانی درگیر مباحث سیاسی کرد بخصوص آنکه پس از مهاجرتِ پدر بیژن و خانوادهاش نزد خانواده کلانتری در مجتمع چهارصد دستگاه واقع در شرق تهران ساکن شده بودند.
تا آستانه کودتای ۲٨ مرداد جزنی در سازمان دانشآموزی حزب و به همراه داییاش - منوچهر کلانتری- در خانه صلح شرق شهباز یکی از مراکز جنبی حزب فعال بود. اولین بار در آذر ماه سال سیودو به اتهام فعالیت سیاسی از طریق فرمانداری نظامی بازداشت و مدتی بعد آزاد شد. پاییز سال بعد نیز از سوی دادستان نظامی تهران احضار و در دادگاه به شش ماه حبس قطعی محکوم شد.پس از آزادی چون نتوانست به دبیرستان قبلی بازگردد، در هنرستان کماالملک ثبت نام کرد و به تحصیلاتش در دوره متوسطه ادامه داد.
در سالهای نخست پس از کودتا که فعالیت علنی احزاب و گروهها متوقف شده و تنها اقدامات ایذایی توسط برخی از گروههای سیاسی در جریان بود او راه متفاوتی نسبت به همنسلانش در پیش گرفت. در دورهای که بسیاری از فعالین سیاسی در اثر فشارهای ناشی از آن اتفاق به بیراهههای زندگی افتاده و یا یاس و حرمان خود را درآثار ادبی با بنمایههای " ادبیات شکست" انعکاس میدادند او به کار برای کسب درآمد پرداخت.
جزنی با توجه به علاقمندیاش به نقاشی ابتدا در یک موسسه طراحی مشغول به کار شد سپس با همکاری پرویز یشایایی بنای کار مشترکی را گذاشتند. آن دو به هنگام حضور در اجتماعات میدان بهارستان در بحبوحه روزهای قبل از کودتا آشنا و پس ازآن مدتی به اتفاق هم دستگیر و زندانی شده بودند. جزنی و یشایایی کار تجاریشان را با چاپ و پخش پوستر لوازم خانگی در معابر و مکانهای عمومی آغاز میکنند. در سال ۱٣٣٨ هردونفر با شرکت در آزمون دانشگاهها در رشتهی فلسفه دانشگاه تهران پذیرفته شدند. از این دوره آن دو با اجاره اتاقی در ساختمان علمی واقع در خیابان شاهآباد( جمهوری اسلامی فعلی) به طراحی پوستر فیلمهای سینماییِ وارداتی پرداختند. کاری که تا آن زمان در ایران سابقه نداشت، چون پوسترفیلمهای خارجی برای اعلان سردرِ سینماها همان نسخه ضمیمه فیلم و به زبان اصلی بود.علاوه بر آمادهکردن اعلان سردرسینماها نسخه تهیه شده چاپ و در معابر عمومی سطح شهر به منظور تبلیغ فیلم نصب میشد.
کار بعدی آن دو که تا آن زمان کسی به آن نپرداخته بود تبلیغ کالاهای تجاری قبل از نمایش فیلم در سینماها با استفاده از اسلاید بود. جزنی ابتدا طرحها را بصورت سیاه و سفید کشیده و سپس آنها را در مرحله اسلاید رنگآمیزی میکرد و با تهیه گفتاری قبل از فیلم اصلی به نمایش میگذاشتند. آن دو در ادامه فعالیتهای مشترک در سال ۱٣٣۹ کانون پرسپولیس و سپس موسسه تبلی فیلم را با هدف ساخت فیلمهای تبلیغاتی تاسیس کردند تا از این فیلمها به جای نمایش اسلاید استفاده کنند. در کنار این فعالیتها چند کار مستند سازی تجاری نیز به آنها پیشنهاد شد که از جمله تهیه فیلمی از مراحل ساخت جاده هراز بود که به دلیل نداشتن امکانات مناسب از عهده آن برنیامدند. به باور پرویز یشایایی "در پیشرفت کارهای مشترک شخصیت و خصوصیات بیژن خیلی موثر بود.او رفتار نجیبانهای داشت، مودب بود، مطالعه میکرد، برخوردهایش احساس خوبی در مشتریان ما ایجاد میکرد و باعث میشد از کار ما در مراحل مختلف حمایت کنند."
این فعالیتهای جزنی در حالی صورت میگرفت که تلاش برای کسب درآمد آن هم در این مقیاس در نزد مبارزان چپ امری مذموم و از نشانههای دوری جستن از مبارزه سیاسی و آلوده شدن به امور جاری و لذایذ زندگی بورژوایی تعبیر میشد.جزنی در ادامه روندی که میتوانست سوئظن رفقای سابق مبنی بر کنارهگیریش از مبارزه سیاسی را بیشتر تشدید کند در ۲۱ مهرماه ۱٣٣۹ با میهن قریشی ازدواج میکند. حضور جزنی در چهارصد دستگاه ژاله در دهه سی زمینهی آشناییش را با میهن قریشی فراهم کرده بود که به اتفاق خانوادهاش در همسایگی خانهی کلانتریها زندگی میکردند. میهن قریشی در سال ۱٣٣۰ توسط جزنی به سازمان جوانان حزب توده معرفی شده و به همراه دو خواهر جزنی در فعالیتهای حزبی شرکت داشتند.ارتباط آن دو در سالهای پس از کودتا ادامه یافت.شیوه زیست جزنی در زندگی مشترک نیز در مقایسه با زندگی انقلابیون در همان دوره و سپس در مرحله اوجگیری جنبش مسلحانه بسیار متفاوت است. عشق به همسر و زندگی مشترک، دیدار از بزرگان خانواده به مناسبت عید نوروز و سایر مناسبتها، اختصاص روزجمعه به خانواده برغم گرفتاریهای بسیار در کار حرفهای و سیاسی و علاقه او به فرزندانش در حالی که حتی اطرافیان غیرسیاسی بچهدار شدن آنان را در تضاد با حرفه انقلابیگری میدانستند بخشی از ویژگیهای است که همسرش در بازخوانی خاطرات گذشته از آن یاد میکند و به باورش:
بیژن برای زندگی بهتر انسانها مبارزه میکرد، در قاموس او مبارزه برای صرف وقت و پُرکردن خلاء زندگی نبود. او زندگی نمیکرد تا مبارزه کند بلکه مبارزه میکرد تا زندگی کند.
انتخاب رشته "فلسفه" برای تحصیل در مقطع دانشگاهی از دیگر نکات قابل بررسی حیات سیاسی و اجتماعی جزنی است این مساله وقتی اهمیت مییابد که با شرایط تحصیلی سایر رهروان مبارزه مسلحانه مقایسه شود که بیشترشان از دانشکدههای فنی ومهندسی سربرآورده بودند .تحصیل در رشته فلسفه و فراگیری دروس آکادمیک دید وسیعتری به جزنی در درک و تحلیل مسایل اجتماعی و سیاسی داد عاملی که در غنای نوشتههایش بی تاثیر نبود و نشانههای عمیقتر بهرهگیری از آموزشهای آکادمیک را در آثار تئوریکی میتوان مشاهده کرد که در چهار ساله پایانی عمرش در زندان - بدون در اختیارداشتن منابعی معتبر- به نگارش درآورد.
اهمیت تحصیلات آکادمیک در نحوه ارائه پایاننامه تحصیلی دوره لیسانسش نیز مشهود است. او به این موضوع آنگونه که متداول بوده و هست به امری تشریفاتی برای اخذ مدرک نگاه نکرد بلکه با پژوهش در باره انقلاب مشروطیت به " نیروها و هدفهای " این انقلاب زیر نظر دکتر غلامحسین صدیقی پرداخت و آن را در سال ۱٣۴۵ ارائه داد. نگاهی به منابع مورد استفاده جزنی در این رساله نشان میدهد که ایران و گذشته تاریخی آن دغدغه اصلی در روند مطالعاتی او بوده است و مطالعاتش آنگونه که رسم انقلابیگری زمانهاش از موضع چپ بود تنها شامل آثار ترجمه شده منابع مارکسیست– لنینستی نمیشد.
در حالیکه انتظار میرفت جزنی با تحصیل در دانشگاه، اشتغال به کار و آغاز زندگی مشترک کمکم از فضای سیاسی فاصله بگیرد اما با تغییر شرایط جامعه در اواخر دهه سی او یک بار دیگر او با همه گرفتارهایش گام در مبارزه سیاسی گذاشت. در این دوران حکومت بر آمده از کودتا با بحرانی سیاسی و اجتماعی روبرو شد. این بحران به همراه مجموعهای از عوامل داخلی و خارجی فضای مساعدی را برای بازگشت فعالین سیاسی به عرصهی مبارزهیعلنی فراهم کرد. رونق اقتصادی آغاز شده از سال ۱٣٣۵ در سال ۱٣٣٨ به بحران اقتصادی وخیمی تغیر جهت داد و ناتوانی حکومت در فایق آمدن بر مشکلات واکنشهایی را در سطوح مختلف جامعه به همراه داشت. درسازماندهی برخی از آن اعتراضات شبکههای مستقل باقیمانده از حزب توده نقش داشتند. یکی از این شبکهها توسط بیژن جزنی وجمعی دیگر به هنگام اعتراضات کارگری و دانشآموزی تهران پایهگذاری شد.آنها نام "جبهه ضد استعمار" را برای خود انتخاب و نشریهی "ندای خلق" را در چند شماره منتشر کردند.اعتراضات دانش آموزی در دی ماه ۱٣٣٨ فرصتی بود تا اعضای گروه به طور فعال در آن شرکت کنند. جزنی و یارانش اعلامیههایی چاپ و در روزهای قبل و بعد از تظاهرات بین دانش آموزان توزیع کردند.
با آغاز به فعالیت مجدد جبهه ملی این بار با عنوان جبهه ملی دوم جزنی به همراه دوستانش به مبارزه علنی در چهارچوب این جبهه پرداختند.آنها در تظاهرات و درگیریهای خیابانی نقش داشتند و در جریان این درگیریها که بعضاً با مجروح شدن و یا دستگیری برخی از آنان همراه بود کم کم به صورت گروهی دارای هویت چپ شناخته شدند، شناختی که از نظر ماموران ساواک هم پنهان نبود به طوری که جزنی در درگیریهای ۲۰ بهمن ۱٣٣۹ در دانشگاه تهران دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل میشود. برابر گزارش ساواک: او به هنگام بازجویی خود را با نام جعلی معرفی میکند و وقتی توسط ماموران نفوذی مورد شناسایی قرار میگیرد باز هم از ابراز مشخصات کامل خودداری میکند. جزنی به جرم " منازعه با پلیس، پخش تراکت و فراری دادن دانشجویان تظاهرکننده از دست مامورین انتطامی به دو ماه زندان محکوم میشود". او دو ماه بعد با امضای "برگ تعهد همکاری" از زندان آزاد میشود. هرچند جزنی متعهد شده بود تا با سازمان اطلاعات و امنیت کشور همکاری نماید امّا حضور دوبارهاش در عرصهی فعالیتهای سیاسی نشان داد که او با درک شرایط سیاسی ترجیح داد تا با سپردن تعهد هرچه زودتر در روند حوادث جامعه باشد،روندی که مقارن با روزهای به زندان رفتنش آهنگ تندتری به خود گرفته بود. جزنی به همراه یارانش که به عنوان فعالین چپ شناخته شده بودند با تشکیل سازمان دانشجویان جبهه ملی به آن پیوستند و بیشتر توانِ خود را حول فعالیتهای علنی جبهه متمرکز کرده و به موازاتش به ایجاد روابطِ مستقلی با نیروهای چپ خارج از ساختار جبهه پرداختند. در جریان حوادث اول بهمن ۱٣۴۰ که نیروهای نظامی به طور سازمان یافته و بر اساس یک برنامه از پیش طراحی شده تظاهرات دانشجویان در محوطه دانشگاه تهران را مورد حمله قرار دادند او در جریان وقایع مضروب و سپس دستگیر شد .
حادثه اول بهمن زمینه تضعیف و سپس سرنگونی دولت امینی را فراهم کرد. جانشین او- اسدالله علم- در نخستین ماههای زمامداریش راه مدارا ومماشات با جبهه ملی را در پیش گرفت. در سایه این سیاست رهبران جبهه ملی تصمیم گرفتند تا اولین کنگره جبهه را برگزار نمایند.پاییز ۱٣۴۱ همزمان با بازگشایی دانشگاهها، دانشجویان در صف مقدم فعالیت برای تشکیل کنگره قرار گرفتند. در جلساتی که قبل از تشکیل کنگره برگزار میشد از جزنی و دوستانش به عنوان تودهایهای حاضر در جبهه ملی نام برده میشد و این گاه به برخی درگیریها و مجادلههای لفظی بین او ودیگر فعالین سیاسی و دانشجویی دامن میزد. این درگیریها هر چه به برگزاری کنگره و انتخاب نمایندگان نزدیکتر میشد جنبه آشکارتری پیدا میکرد به طوریکه مخالفت جبهه ملی و به طورمشخص شاپوربختیار مسئول سازمان دانشجویان دانشگاه تهران در هفتههای منتهی به کنگره با طیف منسوب به چپ شدیدتر و موجب شد تا هیات نظارت بر انتخابات با مسئولیت شاپور بختیار عدّهای را از حق کاندیدا شدن محروم نماید. جزنی جزو اولین مغضوبین رهبری جبهه ملی بود. علاوه بر او و حسن ضیاظریفی صلاحیت چند تن دیگر نیز با دلایل مشابه رد شد ولی جزنی و همفکرانش که جبهه ملی را به عنوان محوری برای فعالیتهای علنی انتخاب کرده بودند کوتاه نیامده و توانستند افراد مرتبط ولی ناشناخته همچون مجید احسن و ایرج واحدیپور را به کنگره بفرستند.
همزمان با این فعالیتها جزنی به همراه جمع دیگری در پی ساماندهی یک تشکیلات مخفی برآمدند. دلیل آنها این بود که شرایط موجود به سمت حاد شدن میرود و دیر یا زود ممانعتهایی برای فعالیت علنی بوجود خواهد آمد. اوایل سال ۱٣۴۲ منوچهر کلانتری که کم و بیش درفعالیتهای علنی در کنار بیژن جزنی دیده میشد او را به جلسهای فراخواند که قرار بود در خانه پدری منوچهر کلانتری در چهار صد دستگاه تهران برگزار شود. هدف نشست "پیگیری فعالیتهای مخفی با افکار کمونیستی بود" برغم بحثهای نامشخص در این جلسه جزنی با دارا بودن تمایلات مارکسیستی به مبارزه غیرایدئولوژیک در حدود شعارها و هدفهای عمومی باورمندتر و " قائل به این موضوع بود که در شرایط کلی جامعه همکاری و همفکری همه کسانی که خواستار آزادی و استقلال ایران هستند لازم است " .پس از موج حوادث بهار و تابستان ۱٣۴۲ در پاییز آن سال همزمان با بازگشایی دانشگاهها مسئولان سازمان دانشجویان جبهه ملی تصمیم میگیرند تا به تجدید نظر در روابط خود با رهبری جبهه ملی بپردازد و با استقلال بیشتری به فعالیت ادامه بدهند. گام بعدی سروسامان دادن به چگونگی انتشار "پیام دانشجو" ارگان سازمان دانشجویان جبهه ملی دانشگاه تهران بود که در دوره تازه فعالیت ابتدا چاپ وبه تدریج تمامی مراحل تدوین و انتشار آن به دانشجویان چپ جبهه ملی سپرده شد. جزنی با اجاره خانهای امکانات چاپ پیام دانشجو را فراهم کرد. امکان چاپی جناح چپ پلیکپی دستی بود که به دست دانشجویان هنرسرای فنی نارمک ساخته شده بود.
به موازات محدود شدن فعالیتهای علنی بر حول جبهه ملی دوم و ناپایداری جبهه ملی سوم تلاش نیروهای چپ برای سازماندهی افرادشان در گروههای مخفی بیشتر شد و نشست اولیه جزنی به همراه منوچهرکلانتری و حشمتالله شهرزاد با اضافه شدن فرد تازهای- کیومرث ایزدی- در ماههای بعد ادامه یافت. برداشت اولیه آنها از اوضاع سیاسی جاری آن بود که" فعالیتهای سیاسی به صورت علنی یا نیمه علنی غیرممکن شده است و هیچ امکانی برای این قبیل فعالیتها از طرف دولت و دستگاههای مربوط به آن باقی نمانده است" به باورشان در چنین شرایطی برای ادامه مبارزه ایجاد یک سازمان مخفی ضرورت مییابد به همین جهت تمهیداتی برای مخفی ماندن کامل روابط و فعالیتها مانند عدم شناسایی افراد از یکدیگر، وضع اسامی مستعاروعدم مراجعه به خانههای یکدیگر در نظر گرفته میشود"
در برنامهریزیهای اولیه برای تشکیل گروه برغم اذعان به فضای بستهی سیاسی همچنان بر فعالیتهای علنی در چهارچوب جبهه ملی تاکید میشود و با تفکیک فعالیتهای علنی و مخفی ساختار اولیه گروه بر حول سه بخش شکل میگیرد :" بخش اوّل مسئولیت اداره وسازماندهی فعالیتهای عمومی و علنی،از جمله همکاری در فعالیتهای جبهه ملی را بر عهده میگیرد. بخش دوم از افرادی تشکیل شد که امکان فعالیت علنی و عمومی را نداشتند و فاقد ظرفیت و صلاحیت لازم برای عضویت در شبکه نظامی بودند. این افراد به مثابه نیروی ذخیره محسوب میشدند . بخش سوم شبکه نظامی بود و قرار بود تدارک مبارزه مسلحانه را بر عهده بگیرد." از آنجایی که در همان دوره در باره شیوه مبارزه مسلحانه درمیان محافل سیاسی بحث وگفتگوی زیادی صورت میگرفت اعضای گروه در بحثشان تاکید داشتند که گروه بایستی از مرحله بحث و گفتگو درباره مبارزه مسلحانه و مشی قهرآمیز فراتر رفته و با فراهم کردن تدارکات لازم وارد فاز عملیاتی شود."
جزنی با توجه به گستره فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در این مرحله نقش اصلی را در سازماندهی گروه بر عهده گرفت و تشکیل آن بدون آنکه نامی داشته باشد محوری شد تا جمعی که قبلا در "جبهه ضد استعمار" گردهم آمده بودند و در تمام سالهای پس از آن با هم رابطه سیاسی و دوستانه داشتند به همراه نفرات تازهای دوباره سازماندهی شوند.به موازات این فعالیتها،تلاش حکومت برای کنترل فعالیتهای علنی حول جبهه ملی فزونی میگیرد به همین دلیل جزنی به همراه جمع دیگری در اول خرداد۱٣۴٣ به دلیل مشارکت در تهیه و توضیح پیام دانشجو دستگیر میشوند.جزنی وسایر افراد بازداشتی تا اواخر بهمن چهلوچهار در زندان بسر میبرند.دستگیری و آزادی او همزمان شد با توقف فعالیتهای جبهه ملی سوم که با دستگیری اعضای فعال آن در تابستان همان سال از ادامه فعالیت بازمانده بود.
جزنی پس از ۹ ماه حبس در بهمن ۱٣۴۴ آزاد میشود و در شرایط دگرگون شده به ظن تحت تعقیب بودن بیش از گذشته به امور شخصی زندگیاش میپردازد.شرکت تبلیغاتی او که در غیابش همچنان به فعالیت با مسئولیت پرویز یشایایی ادامه میداد در این روزها از وضع مالی و کاری بسیار مناسبی برخوردار بود به طوری که به نظر کارشناس ساواک: "بسیاری از دوستان سابق جزنی به طور مستقیم از منافع این موسسه سود" میبردند.دستگیری پیاپی جزنی و گاه یشایایی نه تنها خللی در کار تجاری آنها بوجود نمیآورد بلکه موجب میشد تا به طور پنهان و آشکار حمایتهایی نیز از آنها توسط مشتریان صورت بگیرد به گفته یشایایی:
جزنی اصرار زیادی داشت تا کار تجاری با کار سیاسی حتی در همان دوره فعالیتهای علنی مرتبط با جبهه ملی تداخل پیدا نکند برای همین طی چند بار دستگیری ما ساواک مانع کارمان نشد و در مراحل بعدی ،ساواک از دهها و بلکه صدها قطعه عکسی که از تردد افراد به شرکت گرفته بود نتوانست به سرنخی دست پیدا کند.
علاقمندی آشکار بیژن جزنی و دیگرانی همانند او به جریان معمول زندگی یا متاثر از محیط پیرامون بود و یا اینکه برای گذار از یک دوره فعالیت علنی مجبوربودند مدتی همساز فضای غیر سیاسی پایتخت شوند به طوریکه پس از مدتی او به درخواست منوچهر کلانتری در اوایل ۱٣۴۵ به خانه اجارهای کلانتری واقع در خیابان تخت جمشید میرود.در دورهی غیبت جزنی گروه کماکان جلساتی برگزار میکرد و در خلال آن جلسات کیومرث ایزدی به رغم تندرویهای اولیه از گروه کنارهگیری کرده و کلانتری برای ادامه کار به سراغ حسن ضیاءظریفی رفته بود.
حضور ضیاءظریفی و ارتباط دوباره جزنی، فعالیتهای گروه را وارد مرحله تازهای میکند. هدف اولیه آنها "یافتن اهداف مشترک و تلاش برای جلب نظر مردم اعلام شد" هدفی که با کنارهگیری مردم از صحنه سیاسی امری دشوارمینمود، دشواری دیگر پذیرش شیوه تازهای از مبارزه بود که افراد یک گروه تنها به صرفِ "مخالفت با دستگاه حاکمه" گرد هم جمع نشوند بلکه ساختار و اهداف تازهای برای ادامه فعالیت پیدا کنند.ساختاری که تا آن زمان در حیات سیاسی گروههای چپ سابقه نداشت چرا که این افراد با کار تشکیلاتی از طریق حزب توده آشنا شده بودند و حتی فعالیتهای قبلیشان برگرفته از همان آموزههای حزبی بود و شامل کارهای تبلیغی، نقل اخبار،مطالعه کتاب وجزوات سیاسی میشد.
با پذیرش مشیمسلحانه و تهیه امکاناتی همچون خانههای اجارهای برای برگزاری نشستهای گروه وآغاز شناسایی برنامهریزی شده مناطق کوهستانی شمال کشور، اعضای گروه همچنان از یگانگی "اهداف و دیدگاهها" برخوردار نبودند.به هنگام شکلگیری اولیه(۱٣۴۲) ایدئولوژی گروه "مارکسیسم ،لنینیسم" ومستقل از سیاستهای دو قطب کمونیستی وقت - شوروی و چین- اعلام شد.اعضای اولیه گروه با در نظر گرفتن تجارب انقلاب کوبا مشی مسلحانه و تدارک مسلحانه انقلاب تودهای را به عنوان استراتژی عمومی گروه پذیرفته بودند امّا با همه تلاش برای درپیش گرفتن مشی مستقل باز هم از نظر گرایش به دو قطب شوروی و چین اختلافاتی در بین موسسان گروه وجود داشت. از نظر منابع تئوریک نیز با گذشت چند سال گروه هنوز فاقد اثر مکتوبی بود که بیانگر مجموعه آرا و نظراتشان باشد و منابع تئوریک اعضای گروه بیشتر کتابها و جزوات حزب توده و سازمان انقلابی در خارج از کشور بود. برای اولین بار در پاییز سال ۱٣۴۶ جزوهای با نام " مسائل جنبش استعماری و آزادیبخش خلق ایران وعمدهترین وظایف کمونیستهای ایران در شرایط کنونی" آماده و در سطح محدودی در داخل و خارج از کشور منتشر شد.اولین بیانیه اعلام مواضع گروه در جمعبندی پایانی انتظار داشت تا شیوه قهرآمیز مبارزه نیروی سیاسی بالفعلی ایجاد کند وسپس مبارزات اجتماعی با تکیه بر این نیرو اوج بگیرد. در باور نویسندگان بیانیه: "حرکت قهرآمیز مبارزه بسیار زود موفق خواهد شد که وحدت عمل همه نیروهای مخالف رژیم را در داخل و خارج کشور به وجود آورد و مجموعه نیروهای سیاسی را بر علیه استبداد سلطنتی بسیج کند. این شیوه مبارزه میتواند بسته به سرعت رشد و وسعت خود شعارهای استراتژیک را نیز تکامل بخشد، زمینه عمومی جامعه را برای قبول استراتژی انقلاب سوسیالیستی آماده نماید و نهضت نجاتبخش خلقهای ایران را در جریان عمل و نبرد به این مرحله نزدیک سازد"
نگارش بیانیه اعلام مواضع گروه، گسترش برنامههای شناسایی و کوهنوردی و تدارک بیشتر خانههای امن فعالیتهای گروه را وارد مرحله تازهای کرد تا وارد فاز عملیاتی شوند مرحلهای که بیش از هر عاملی نیاز به منابع مالی داشت. منابعی که بتواند فراتر از حق عضویتهای محدود آنها را برای دورهی فعالیت مخفی سرپا نگهدارد. سرقت از بانکها یکی از متداولترین روشهایی بود که بسیاری از گروههای چریکی در دنیا از آن استفاده میکردند. آنها دستبرد به بانک تعاون و توزیع شعبه قصابخانه تهران را در برنامه خود قرار میدهند.
در دورهای که اعضای گروه در حال برنامهریزی برای دستبرد به بانک بودند و از آنجاییکه اطلاعات اعضای گروه توسط یک مامور نفوذی به نام ناصر آقایان به ساواک منتقل میشد. جزنی برای بازجویی به ساواک فراخوانده میشود. احضارش مرتبط با مراسم تاجگذاری شاه و فرح در چهارم آبان ۱٣۴۶ بود. در روزهای منتهی به مراسم ، علاوه بر او بسیاری از فعالین سیاسی که ظن انجام اقدامی ضد امنیتی از سوی آنان میرفت، برای بازجویی مجدد فراخوانده و حتی به حبسهای کوتاه مدت بدون انجام هر گونه محاکمه و دادگاهی فرستاده شدند.
جزنی در جلسهای ضمن تکمیل پرسشنامه ساواک در پاسخ به درخواست همکاری با ساواک اعلام میکند: "همکاری با سازمان اطلاعات و امنیت به هیچ وجه مبین وطن پرستی یا شاه دوستی نیست، سازمان امنیت اغلب از حدود قانون میگذرد و متجاوز به قانون است." او ضمن پاسخ به موارد درخواستی از بازنویسی نوشتههایش در نسخهی دوم پرسشنامه خودداری میکند با این توجیه که تکمیل نسخهی دوم وظیفه کارمندان اداره است. برخورد بیپروایش با واکنش یک مقام مافوق ساواک روبرو میشود و او در هامش متن بازجویی مینویسد: "افرادی [که]در محیط ساواک با چنین بیپروایی به مقامات مملکتی توهین مینمایند مسلماً درخارج از این محیط با آزادی و جسارت بیشتری نیات خود را بیان میدارند."
برخورد همراه با صراحت جزنی شاید ماموران ساواک را مجاب میکند تا با توجه به اطلاعاتی که از فعالیتهای مخفی او و همراهانش جمعآوری کرده بودند هرچه سریعتر نسبت به دستگیری آنها اقدام کنند. اخبار و اطلاعات فعالیت مخالفان از طریق ناصر آقایان به طور پیوسته در اختیار ساواک قرار میگرفت. شک و تردید مقامات امنیتی زمانی بیشتر شد که عباس سورکی یکی از اعضای اصلی گروه تصمیم به جابجایی سلاحهایی گرفت که در اختیارش بود. .در روز پنجشنبه ۱۹ دی ۱٣۴۶ ناصرآقایان سلاحها را به سورکی تحویل داد و او با محموله دریافتی به سرقرار رفت. جابجایی سلاحها به منظور آمادگی برای پیشبرد برنامه سرقت مسلحانه بانک بود ولی مسافرت ولیعهد کویت و بیم از وقوع هر اتفاقی ساواک را به واکنش وامیدارد تا وارد عمل شده و از تحرکات احتمالی گروه جلوگیری کند. ساعت سه بعدازظهر به محض اینکه سورکی اتومبیلش را پشت اتومبیل جزنی در خیابان ملک پارک میکند توسط مامورانی که محوطه را به محاصره درآورده بودند دستگیر و به داخل جیپ ساواک منتقل میشوند. با دستگیری این دو و پس از آن در مراحل مختلف تا اواخر ۱٣۴۷ چهارده نفر از اعضای گروه دستگیر میشوند.
دستگیری گروهیِ که بواسطه شهرتِ بیژن جزنی در محافل سیاسی به گروه جزنی معروف شده بود و به طور بلاتکلیف در زندان بسر میبردند در محور برنامههای دفاع از زندانیان سیاسی کنفدراسیون دانشجویان قرار گرفت که آن هنگام از فعالترین گروههای مخالف حکومت در خارج از کشور بود. مهرماه ۱٣۴۷ اعضای زندانی گروه به دلیل بلاتکلیفی در زندان قزلقلعه اعلام اعتصاب غذا میکنند. روسای زندان ابتدا با توضیح و تذکر و سپس با انتقال آنان به بند سه زندان قصر به مقابله با اعتصاب کنندگان میپردازند. در حالی که خانواده زندانیان نگران اعتصاب غذا و جابجایی وابستگانشان بودند، جزنی در ملاقاتی به همسرش خبر میدهد که تعدادی از آنان را برای مطالعه پروندهشان برده و تاریخ دادگاه را نیز تعیین کردهاند. او نام تعدادی از وکلا را در اختیار همسرش میگذارد تا با آنان تماس گرفته و در صورت نیاز هزینهشان را پرداخت کند. میهن قریشی در انتظار خبر پایان بررسی پروندهها و روز تشکیل دادگاه بود که از تعیین حکم اعدام برای ۹ نفر و حبس ابد برای سایرین خبردار میشود. قریشی با در جریان گذاشتن خانوادههای سایر زندانیان موضوع را به منوچهر کلانتری در لندن اطلاع میدهد و او هم از طریق کنفدراسیون دانشجویان به کمیسیون عفو بینالملل مراجعه میکند و از آنها میخواهد که هیات نظارتی را برای شرکت در دادگاه گروه جزنی به ایران اعزام کنند. کلانتری آدرس و شماره تلفن میهن قریشی را در اختیار اعضای کمیسیونی گذاشت که برای حضور در دادگاه راهی ایران شده بودند. برغم تهدیدهای ساواک همسر جزنی اعضای کمیسیون عفو بینالملل را در حضورِ هدایت متیندفتری ملاقات میکند. حضور ناظران خارجی در روندِ دادگاه بدون تاثیر نبود و به برگزاری علنی آن از ۹ دیماه ۱٣۴۷ با شرکت وابستگانِ متهمان و انعکاس آن در مطبوعات داخلی و خارجی منتهی شد. متهمان در جریان دادگاه با رد اتهامات دادستان و با استناد به موارد قانونی توانستند به شرح فشارها و شکنجههای طول دوره بازجویی بپردازند. دفاعیات اعضای گروه به گونهای تنظیم شده بود تا از موضعگیری ایدئولوژیک نسبت به چین، شوروی و حزب توده خوداری کنند و ضمن اشاره به پایمال شدن حقوق انسانی خود "نسبت به روش رژیم در سرکوبی خلق و توسل به شکنجه و آزار در تحقیقات ساواک دست به افشاگری بزنند". پس از چند جلسه بالاخره دادگاه در۲۵ دی ۱٣۴۷ وارد شور شد و براساس رأی صادره دادگاه عادی شماره یک دادرسی ارتش بیژن جزنی به ۱۵ سال، و بقیه همراهانش به ده تا سه سال محکوم شدند. با اعتراض محکومان به رای صادره در فاصله کوتاهی دادگاه تجدید نظر شماره دو دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی برگزار شد و رای دادگاه تجدید نظر تفاوت چندانی با دادگاه بدوی جز کاهش طول زندان یکی از محکومان نداشت.
جزنی و یارانش در حالی وارد زندان قصر میشدند که برخی از اعضای باقیمانده گروهش در بیرون به تجدید کار تشکیلاتی پرداخته بودند و برخی دیگر از گروههای سیاسی نیز در تکاپوی انتخاب این شیوه مبارزه بودند. حضور جزنی در زندان قصر طولی نکشید. در فروردین ماه ۱٣۴٨ برخی از افراد زندانی گروه نقشه فراری را طراحی میکنند.جزنی ضمن مخالفت با طرح فرار از همسرش میخواهد تا با فراهم کردن امکاناتی به آنها یاری رساند. میهن قریشی در شب مقرر به کمک فردی که از او با عنوان "میم" یاد میکند ماشینی را به کنار درِ غربی زندان قزلقلعه میبرند و منتظر میمانند ولی وقتی خبری نمیشود به اتفاق همراهش به خانه برمیگردند. پس از شکست طرح فرار اعضای گروه به زندان انفرادی منتقل شده و سپس به زندان شهرستانها تبعید میشوند. به این ترتیب جزنی راهی زندان قم میشود.
پس از آنکه جزنی به دلیل فعالیتهای مخفی دستگیر میشود ساواک نسبت به ادامه کار شرکت تجاریش حساس میشود. یشایایی در باره ادامه روند کار شرکت میگوید:
وقتی برای آخرین بار بیژن را دستگیر کردند ما توی کارمان خیلی زبده و متخصص شده بودیم و رفته رفته به یک واحد بزرگ تولیدی تبدیل شدیم و متناسب با کارهایمان برنامهریزی داشتیم. ما یک لابراتوار هم درست کرده بودیم و بیژن مدیر لابراتوارمان با بیست نفرکارمند و کارگر بود. در ضمن شرکای تازهای هم پیدا کرده بودیم و درحال بنای ساختمان همین شرکت پخشیران بودیم. وقتی بیژن را برای بار آخر دستگیر کردند ماموران ساواک ریختند توی دفترمان و تمام اسناد و مدارک را بردند و دفتررا به مدت سه ماه پلمپ کردند. بعداً وقتی دوباره اجازه کار به ما داده شد ماموری که مسئول پرونده بیژن بود به من گفت که" ما می خواستیم اینجا را ببندیم ولی مطالعه کردیم و دیدیم که حیف است برای اینکه هیچکس چنین تشکیلاتی را ندارد". کار دوباره را با نظارت یک مامور ساواک آغاز کردیم.کیا صدایش میزدیم کاری به ما نداشت و فقط گاهی شبها میآمد و سری به ما میزد و میرفت. همچنین ساواک برای بازگشایی این شرط را تعیین کرده بود که بیژن نمیتواند سهامدارباشد،بیژن وکالتی به پدر خانمش داد و ما هم سهام را منتقل کردیم به او تا بتواند کل سهام بیژن را به شرکا بفروشد.
بیژن جزنی در دوره زندان قم در کنار زندانیان عادی هرچند از فضای کار تجاری و فعالیتهای سیاسی دور شده بود اما همچنان با پشتکار و دیدی که نسبت به روند زندگی داشت لحظهای از تلاش و کوشش دست نکشید .او در زندان قم به نقاشی و نگارش پرداخت. دیدار هفتگی با همسر و خانواده و ارتباط دوستانه با برخی از زندانبانان موجب شد تا از امکانات مناسبی برای کارهای خود برخوردار باشد. خروج نوشتهها و نقاشیهای او از زندان معمولاً توسط همسرش صورت میگرفت. از جمله آثاری که توسط جزنی در دوره زندان قم نوشته شد میتوان از دو دفتر یاداشت نام برد که از بدو ورود وقایع روزمره را به صورت استعاری مینوشت و یا به اظهارنظر درباره کتابهای در حال مطالعه میپرداخت. مقالهای درباره "پرویز نیکخواه" چند داستان کوتاه و یک رمان تاریخی بر حول حوادث سیاسی تاریخ معاصر در همین دوره به نگارش درآمد. یکی از مهمترین کارهای جزنی در زندان قم نگارش کتابی با عنوان " آنچه یک انقلابی باید بداند " بود که آن را با نام "ابوعباس – رمص" به بیرون فرستاد. جزنی تاریخ نوشته را نیز یک سال قبل از تاریخ واقعیاش گذاشت تا اگر تصادفاً به آن دست یافتند به رابطه بیرون و درون زندان پی نبرند. این کتاب منتسب به عباس صفایی فراهانی بود که در همان دوره از فلسطین بازگشته و به همراه جمع دیگری در تدارک آغاز مبارزه مسلحانه بودند. اتفاقی که وقوع آن در ۱۹ بهمن ۱٣۴۹ در سرنوشت جزنی نیز موثر بود. متعاقب این رویداد جزنی و سایر یارانش از زندانهای شهرستانها به تهران فراخوانده شدند و دوباره مورد بازجویی قرار گرفتند. روزگار بیژن جزنی درزندانهای تهران تا فرودین ۱٣۵۴ که توسط ماموران ساواک کشته شد در موقعیت نظریه پرداز و چهره شاخص چپ در فضای تازهای که پس از واقعه سیاهکل در زندانها شکل گرفته بود نیازمند فرصت دیگری برای بررسی است.
بیژن جزنی همانگونه که گفته شد از محدود فعالان جنبش چریکی بود که توانست در طول حیات خود تلفیقی از زندگی، کارومبارزه سیاسی را بوجود آورد و در این عرصهها نه تنها موفق شود بلکه دستاوردهای ماندگاری نیز از خود به یادگار بگذارد. جزنی جزو آن دسته از سیاسیون تاریخ معاصر است که با مجموعهای از تواناییها پا به این عرصه گذاشت و مخاطرات و نظرگیر بودن کار عرصه سیاسی به محملی برای نادیده گرفته شدن کمبودها و ناتوانیهایش تبدیل نشد. او برای "نان و نام "، برای گذران چند روز جوانی، برای دیده شدن بیشتر و یا دیده نشدن در عرصههای دیگر پا به این عرصه نگذاشت. مواردی که توجه به آنها درآسیبشناسی کار سیاسی بخصوص در موج اوایل انقلاب بسیار حایز اهمیت است. انتخاب جزنی و رفقایش برای طرح قتلعام فروردین ۱٣۵۴ نشان از درک درست کارگزارن امنیتی حکومت شاه از موقعیت و توانایهای آنها داشت تا همزمان با موج سرکوب بیرون که بیش از همه شامل جریانات چپ بر اساس سیاست " چپ هراسی" شاه شده بود در درون زندان نیز افراد شاخص و تاثیرگذار این جریان سیاسی نابود شوند.
منابع
۱- گفتگوی نگارنده با پرویز یشایایی، تهران، تابستان۱٣٨۶
۲- جُنگی در باره زندگی و آثار بیژن جزنی ، کانون گردآوری و نشر آثار بیژن جزنی، پاریس، بهار ۱٣۷٨
٣- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، کتاب هشتم :چریکهای فدایی خلق، بهار ۱٣٨۰، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
۴- تز گروه جزنی- ظریفی( مسایل جنبش ضد استعماری و آزادیبخش خلق ایران و عمدهترین وظایف کمونیستهای ایرانی در شرایط کنونی)، انتشارات ۱۹ بهمن،فروردین ۱٣۵۵
* این مقاله در مهرنامه شماره ی ۴۱، اردیبهشت ۱٣۹۴ منتشر شده است.
|