یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خاطره ای از کشته شدن حمید اشرف


• پسرعمه ای دارم که هنوز هم در قید حیات است. وی ساواکی بود وشاغل در اداره هشتم آن. روزی وی برایم ماجرای حمله به خانه ی حمید اشرف و کشته شدن او را مفصل نقل نمود. وی خودش از جمله افرادی بود که در حمله به خانه تیمی که زنده یاد حمید اشرف و دوستانش در آنجا بودند شرکت داشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ خرداد ۱٣۹۴ -  ۲۷ می ۲۰۱۵


سردبیر محترم سایت اخبار روز با سلام و احترام

سایت وزین شما مقالاتی پیرامون زنده یاد حمید اشرف درج نمود. مایلم مطلبی را در مورد چگونگی دستیابی ساواک به وی و دوستانش و نحوه شهادتشان عرض نمایم.
پسرعمه ای دارم که هنوز هم در قید حیات است. وی ساواکی بود وشاغل در اداره هشتم آن. روزی وی برایم ماجرا را مفصل نقل نمود. وی خودش از جمله افرادی بود که در حمله به خانه تیمی که زنده یاد حمید اشرف و دوستانش در آنجا بودند شرکت داشت. می گفت اتاق من در اداره در همان طبقه ای بود که دفتر ثابتی هم آنجا قرار داشت. شاه شخصا دستور اکید داده بود که باید حمید اشرف را به چنگ آورید. او توانسته بود چندین بار از دست ما با زرنگی باورنکردنی فرار کند. ثابتی تیمی زیر نظر خودش تشکیل داده بود که کارشان از صبح تا شب تحقیق حول این مسئله بود که چسان می شود وی را یافت. عمه زاده ام می گفت من هم عضو این تیم بودم. از هر چند روز یک بار ثابتی برای ما در مورد اینکه مخفی گاه حمید اشرف را باید به هر نحو ممکن یافت، سخنرانی می کرد. می گفت نام حمید اشرف آنقدر برای ما تکرار شده بود که حتی شنیدن نام وی ناخودآگاه وحشت بر دل ما می افکند. در هر سخنرانی ثابتی، وی بر پاداشی که بعد از یافتن حمید اشرف به ما خواهد داد تاکید می نمود.
بعد از چندین سال که دنبال وی بودیم از منبعی به ما خبر رسید که محلی وجود دارد که حمید اشرف بعضا به آن جا تلفن می کند. از طریق مخابرات تلفن آن محل را کنترل می کردیم. شش ماه بعد از کنترل آن تلفن، روزی حمید اشرف به آنجا زنگ زد. اشتباه حمید اشرف در آن بود نه از تلفن همگانی که از همان خانه ای که در آنجا سکونت داشت به آن محل زنگ زد. ما هم بلافاصله آدرس خانه را که طرف های سه راه آذری بود، یافتیم و بعد از اینکه مطمئن شدیم حمید اشرف در آن خانه هست محل را محاصره کردیم. و از ترس اینکه اگر به آن خانه حمله کنیم امکان دارد حمید اشرف بتواند فرار کند، خانه را موشک باران کردیم و همه ساکنان خانه از جمله حمید اشرف در آنجا کشته شدند.
شب ثابتی جشن مفصلی گرفت و به همه ما تقدیرنامه و پاداش مالی داد.

این ماجرا را پسرعمه ام در سال ۱٣۵٨ برایم نقل کرده است و حتی مرا برد و آن خانه را هم که بالکل سوخته بود و به همان نحو دست نخورده مانده بود، نشانم داد.

نام محفوظ


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست