یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

یک دلیل برای تحریم
(ضرورت شفافیت)


الف. ع. خ


• برای داشتن یک جامعه طبیعی، بیاییم بین "ابهام" و "شفافیت" دست به انتخاب بزنیم. اگر شرایط عمومی و اختصاصی "بازی انتخابات" را قبول داریم در انتخابات شرکت کنیم و گر نه، با ورود خود به این بازی به ابهام و تیرگی دامن نزنیم و برآیند طبیعی نیروی های بازی گرفته شده را به حال خود رها کنیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۶ آبان ۱٣٨۵ -  ۱۷ نوامبر ۲۰۰۶


سایت ها و وبلاگ هایی که به موضوع مشارکت یا عدم مشارکت در"انتخابات"
پرداخته اند، در صورت امکان این یک دلیل را نیز، لینک دهند!
در این نوشته به ناگزیر حقوق ِبرخی از واژه ها، نظیر "انتخاب" و "انتخابات" را رعایت نکرده ام، دوستان می توانند در هنگام مطالعه این یادداشت، هر واژه ای را که مناسب آنها می دانند، جایگزین کنند.
........
نزدیک به یک سال و نیم است که از برگزاری دور دوم "انتخابات" ریاست جمهوری و "انتخاب" محمود احمدی نژاد گذشته است. ظرف این مدت استدلال های فراوانی میان مخالفان و موافقان شرکت در انتخابات رد و بدل شده است، اکنون که "انتخاباتی" دیگر در پیش است، استدلال های به ظاهر پسندیده طرفداران "مشارکت" در برخی از وبلاگ ها، این قلم را بر آن داشت تا یک دلیل، و تنها یک دلیل از میان هزاران دلیل را برای تحریم "انتخابات" مطرح نمایم. در برخی از وبلاگ ها دلایل زیادی مبنی بر حضور در "انتخابات" به میان کشیده شده است. یکی مقاومت مدنی را در جامعه ایران بی معنی دانسته*، دیگری سخنان("مضحک") احمدی نژاد در جمع پنجمین نشست خبری با خبرنگاران را دلیل بر حضور در انتخابات اعلام نموده** و سومی لیست اصلاح طلبان را وسوسه انگیز...***
قبل از اینکه متهم به عدم درک اموری بدیهی و آشکار نشوم، مواردی را پیرامون یک امر بدیهی که مختص پدیده های طبیعی است، یعنی "انتخاب بد از میان بد و بدتر"،مطرح می نمایم.
به طور طبیعی هر انسانی، در"ناخودآگاه" خویش، فی نفسه خواهان دستیابی به حقوق خود از راه های مسالمت آمیز است. به همین خاطر انتخاب "بد"، از میان "بد" و "بدتر"، قبل از آنکه انتخابی ارادی باشد، انتخابی ذاتی و غریضی است. واضح است که دستیابی مطلوب به هر "خواست" انسانی، بهتر است بصورت مسالمت آمیز و گام به گام باشد، چرا که در این صورت دستاوردها از ثبات و اطمینان بیشتری برخوردار خواهند بود. پر واضح است که دستیابی آنی و سریع به "حق" یا خواسته ای انسانی، مسائل ومشکلات خاص خودش را دارد. پس، بهتر است هر پدیده ای بصورت طبیعی و تکوینی شکل بگیرد. ایجاد ِاشکال یا مزاحمت در مسیر شکل گیری طبیعی پدیده ها، می تواند آن پدیده ها را ناقص و از حیض انتفاع ساقط کند.
همچنین انسان برای دستیابی به پدیده های مطلوب خود، ازعمر محدودی برخوردار است و نمی خواهد ونمی تواند که سویه های دیگر زندگی را به تعلیق درآورد و فقط عمرش را به تنش یا به اوهام بسپارد، و... بسیاری از دلایل دیگر که با "ناخودآگاه" انسان انطباق ذاتی دارد.
همه این استدلال ها در مورد پدیده های اجتمایی که خصلت "طبیعی" دارند، صدق می کنند. چرا که چنین منطقی، به دلیل توجه به دینامیسم موجود در جوامع انسانی، اثرات و نتایج مطلوب خود را در فرآیند های اجتمایی قابل دسترس می داند.
حال سوال این است،آیا آنچه که به نام "انتخابات" در ایران مطرح بوده، می تواند به عنوان یک امر "طبیعی" تلقی شود؟ پاسخ به این سوال نیاز به توضیح بیشتر دارد اما انتخابات در ایران همواره یک امر پر ابهام و غیر طبیعی بوده که به "شفافیت" در جامعه آسیب فراوانی وارد نموده است.
بی تردید مراجعه به آراء شهروندان یک جامعه، قبل از هر چیز برای "شفاف" نمودن ِنظر نهایی آنان صورت می گیرد، در این میان اگر شهروندان به صورت شفاف عمل نکنند، قطعا به تیرگی های موجود در جامعه دامن می زنند، چرا که در این صورت، حتی به توهم حاکمان نیز دامن خواهند زد.
تنها با وجود "شفافیت" است که می توان به "طبیعی" بودن پدیده ها اعتماد کرد، یا به "طبیعی" شدن آنها یاری رساند.
پس در شرایط تیره و پر ابهام، توجه به "شفافیت"،از توجه به امر بدیهی "انتخاب بد از میان بدتر" ضروری تر به نظر می رسد.
توجه به "شفافیت" تنها یک "رفتار طبیعی" را در مقابل پدیده ای که انتخابات نامیده می شود، پیش روی ما می گذارد، این رفتار طبیعی چیزی نیست جز آنکه در مقابل پدیده ای به نام انتخابات نقش یک"رسانا"ی واقعی و درست را بازی کنیم. "رسانا"یی که به راستی و درستی واقعیت را منتقل می کند.
اگر کسی "ولایت فقیه" را قبول نداشته باشد، اما در انتخابات مختلف جمهوری اسلامی شرکت کند، در واقع "نارسانا" عمل کرده است، به شفافیت جامعه آسیب رسانده و به ابهام موجود در آن دامن زده است. در این صورت، حتی اگر برگزار کنندگان(حاکمان) چنین انتخاباتی را نیز صادق بپنداریم، با رفتار "نارسایی" که شهروندان انجام می دهند! حاکمان را نیز دچار ابهام و توهم می کنند.
تصور کنید در یک سیستم الکتریکی،اجسام ِ"رسانا" که باید الکترون بگیرند و الکترون تحویل دهند. حال بطور غیر معمول بخواهند الکترون بگیرند اما پروتون تحویل دهند، قطعا چنین "رسانا"هایی نقش خود را به درستی انجام نمی دهند، عناصر چنین سیستمی به جای وضوح و شفافیت، ابهام و تیرگی را تولید و توزیع می کنند.
فردی که علی رغم باور خود، فقط برای آنکه فعالیتی کرده باشد، در یک "بازی" شرکت کند، فقط با حفظ شرایط ابهام آمیز آن بازی، به آن "بازی" مشروعیت بخشیده است و گرنه همراه هیچ برگ رایی، امکان ارائه تحلیل انتقادی و اعتراضی از شرایط ِرای گیری، برای "مشارکت جو" وجود ندارد.
اگر تصور کنیم تحریم آگاهانه در انتخابات به منزله "انفعال" است و کارکرد تحریم را به رفتار توده هایی که از سر بی توجه ای به امر اجتمایی در انتخابات شرکت نمی کنند، تقلیل داده و یکسان بدانیم، سخت در اشتباه هستیم، چرا که چنین منطقی، نسبت به منطق "دینامیسم موجود در جوامع انسانی" بی توجه است. "دینامیسم جامعه انسانی" پدید آورنده همان اتفاقات و پدیده های به ظاهر خود به خودی هستند که از اراده افراد و گروهای اجتمایی خارج هستند.
آیا شرکت نکردن در یک "بازی" که شرایط حاکم بر آن بازی، با معیارهای ما مبنی بر انجام درست یک بازی هم سطح نباشد، نشانه "انفعال" است؟
آیا شرکت کردن در یک "بازی" که با شرایطی نادرست و درسطحی نازل در جریان است، نشانه "فعال" بودن است؟
عدم شرکت در یک "بازی" پر ابهام، که معیارهای نازل و سطح پایینی دارد، ضمن آنکه "شفافیت" را بیشتر می کند، امر"رقابت" را نیز در چنین بازی به وزن های "هم سطح" وا می گذارد، تحریم کننده چنین "بازی"، نه در وضعیت "انفعال" که در نقش ناظر و مطالعه گری "فعال" بدل خواهد شد. در این صورت تحریم کننده می تواند بر"مضحکه"ها و "لودگی"های "انتخاب شونده" از ته دل و با آرامش قهقهه زند.
در این شرایط نمی توان شعار سر داد که وقتی کشورم به قهقرا می رود من چگونه قهقهه سر دهم! چرا که اگر شرایط و "سطح بازی" در همان ابتدا نازل باشد، فرقی نمی کند،که تو کدام "مُضحِک" یا "مَضحَکه" را به سر کار آورده باشی! آدم گرفتار در امواج مهلک سونامی نیز، گاهی ممکن است از ته دل قهقهه بزند! چون در شکل گیری آن شرایط ِمهلک نقشی از خود نمی بیند و خود را گناهکار نمی داند.
نهایت گمراهی است اگر تمام "مَضحکه" احمدی نژاد را به شخص احمدی نژاد نسبت دهیم و به همین سرعت آن بازی "مُضحک" یعنی "انتخابات" را که شرایط "مُضحک"تری بر انجام آن استوار است،فراموش کنیم.
وقتی در زیر "مَضحکه" احمدی نژاد، امضای روشنفکرانی نظیر بابک احمدی و محمود دولت آبادی و بزرگانی دیگر وجود دارد، بهتر است این پدیده عبرت بزرگی برای ما باشد.
این بزرگان هرگز تماشاگر این بازی به حساب نمی آیند، چرا که با عمل مشارکت جویانه خود جزی از این بازی هستند، اگر حاکم و محکوم، آنها را جزءِ بازی بدانند و از اعتبار آن آراء هر روز مضحکه ای دیگر را بر پا کنند، و یا شاهد باشند، گناهی مرتکب نشده اند. در این صورت است که فقط، خنده های افراد شرکت کننده در "مضحکه انتخابات"، بر "مَضحکه" احمدی نژاد، با تلخی فراوان تری همراه خواهد بود.
تفاوت کاندیدای مورد نظر بابک احمدی و دولت آبادی با احمدی نژاد در این است که او (رفسنجانی)، مردم را مورد "مَضحکه" قرار می دهد، ولی احمدی نژاد خود "مَضحکه" می شود. احمدی نژاد نیز "مُضحکه" همان "بازی انتخابات"است که رهبری، شورای نگهبان و مجمع تشخیص "رفسنجانی"، سامان می دهند.
آیا شان مردمان و روشنفکرانی همچون بابک احمدی و دولت آبادی در حدی بود که در "بازی انتخابات" شرکت کنند، آنهم بازی که از چنان سطح نازلی برخوردار بود؟ قطعا نه! ارتکاب اشتباه از جانب هر انسانی چه عالم و چه عامی امری بدیهی است. مهم آن است که به اشتباه خود پی ببریم و مجددا مرتکب آن نشویم.
پس برای داشتن یک جامعه طبیعی، بیاییم بین "ابهام" و "شفافیت" دست به انتخاب بزنیم. اگر شرایط عمومی و اختصاصی "بازی انتخابات" را قبول داریم در انتخابات شرکت کنیم و گر نه، با ورود خود به این بازی به ابهام و تیرگی دامن نزنیم و برآیند طبیعی نیروی های بازی گرفته شده را به حال خود رها کنیم، دینامیسم جامعه همراه با مطالعات ِناظرانه و فعال ما، برآیند مطلوب تری را پیش روی ما خواهد گشود.
برای تصمیم گیری از روی هوس و احساس،همواره امور وسوسه انگیز بسیاری وجود دارند، آنکه بدور از وسوسه تصمیم می گیرد "عقل"است. عقل است که در مقابل "بی مدنیت ها" مقاومت نشان می دهد و "مقاومت مدنی" را سامان می دهد، عقل است که بر مُضحک و مَضحکه قهقهه سر می دهد، نه آنکه مجددا خود را به بازی مضحکی وارد کند.
الف-ع-خ
----------------------------------
* وبلاگ هنوز
** نویسنده مهمان در وبلاگ هنوز (البته اصطلاح "مضحک" از این قلم است)
*** وبلاگ امید معماریان


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست