یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مدیریت بحران با بحران!-جواد رضایی میرقاید



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۵ خرداد ۱٣۹۴ -  ۵ ژوئن ۲۰۱۵


 سناریوی آمریکا در منطقه خاورمیانه! (بخش یکم)

از پاکستان تا لیبی بحرانهای دوره ای و مملو از تنش بسیاری وجود دارد که بازیگران و بازیگردانهای بسیاری در آن دخیل و سهیم بوده و هستند.
یکی از بحرانهای فراگیر اخیر که در دل خود تنشهای بسیاری را پرورانده است حاصل سناریو و عملکردی است که طی سه دهه اخیر برای این منطقه تحت نام طرح خاورمیانه بزرگ از طرف امریکا نسخه پیچی شده است.
این طرح با تخریب سوسیالیسم واقعا موجود در بلوک شرق و ایجاد جهانی تک قطبی با گستاخی تمام از طرف امریکا و متحدین در ناتو و وابستگان منطقه ایش شتابان گرفت.
فقدان رقیبی قدرتمند در عرصه جهانی باعث شد تا امریکا بدون در نظر گرفتن حقوق نیم بند بین المللی، سیاستهای خود را به سازمان ملل ( حکومتها ) دیکته و در زمانهایی نیز که با سد وتو مواجه شد با حربه حقوق بشر و مداخلات بشردوستانه وارد عمل شده و جنایات بیشماری را به مردم منطقه و امریکا تحمیل نمود!
طی یک دهه اخیر جمهوری خلق چین، هند و برزیل توانستند با برنامه ای طولانی و هدفمند خود را بعنوان رقیبی جدی در عرصه اقتصادی وارد صحنه نمایند. آنها می روند تا با همکاری روسیه و ایجاد بازار اقتصادی مشترک قطب نیرومندی را در مقابل یکه تازی امریکا و اتحادیه اروپا بنیان نهند.
هرچه دخالتهای لجام گسیخته امریکا و متحدین در مناطقی که سابقا جزیی از قلمرو سیاسی و نظامی شوروی و بلوک شرق به حساب می آمد و شدت می یافت، امید روسیه را در همراهی با اتحادیه اروپا و رویای سهیم شدن در بازیهای سیاسی و اقتصادی که برای خود دیده بود را دچار تردید کرد.
افشای سیاستهای توطئه گرانه امریکا توسط ادوارد اسنودن در ارتباط با روسیه و دیگر رقیبان، زنگ خطری بود تا روسیه متوجه شود امریکا برای خلاصی از رقیب قدرتمند دیرین خود و دسترسی به ذخائر این کشور پهناور تا سرحد چین دست از سیاستهای دوران جنگ سرد نکشیده و باید متناسب با آن در امور خود بازنگری نماید.
بحران اقتصادی سالهای اخیر امریکا و اتحادیه اروپا و سرعت گیری رشد سریع اقتصادی چین باعث شد تا دولت امریکا بیش از پیش برای شتاب بخشیدن به طرح خاورمیانه خود وارد عمل شده و آنرا تا سرحد مرزهای چین و روسیه برساند.
یک دهه مداخله مستقیم امریکا و متحدینش در عراق و افغانستان نه تنها دستاورد نظامی چشمگیری را ببار نیاورد بلکه با صرف هزینه های بسیار مجبور شدند زیر فشار بحرانهای داخلی و جهانی بطور خفت بار عقب نشسته و عرصه را برای بازیگران محلی بدون چشم اندازی روشن خالی کنند!
حضور مستقیم امریکا در افغانستان و عراق همچون دیگر مداخلات امریکا در گذشته حاصلی جز ویرانی، ناامنی و گسترش بربریت نداشته است، مداخلات به اصطلاح بشردوستانه امریکا و متحدین در مناطق تحت اشغال میلیونها کشته، زخمی و آوره بدنبال داشته است. میلیاردها دلار خسارات به زیرساختهای آن کشورها وارد نمود و بربریت را در آنجا نهادینه ساخت. بربریتی که آثارش تا سالهای بسیار باقی خواهد ماند و موجی از نقاق و دشمنی را بین ملتهای منطقه دامن خواهد زد.
مداخلات فاجعه بار امریکا هرچند با تلفات بسیار و هزینه های سنگین و حقارت همراه بود اما این حسن را برای کدخدای دهکده جهانی بهمرا داشت تا بتواند در اجرای سناریوی خود قدری تامل و بازنگری نماید.
هم اکنون حاکمانی که خود را آقای جهان می پندارند متوجه شده اند که حضور مستقیم نظامی و جنگ در مناطقی که منافع نامشروع ایجاب می نماید باید بعنوان آخرین کارت و یا چماقی آویزان بالای سر مردم و دولتهایی باشد که حاضر به تمکین نیستند و یا در روند سیاستهای توسعه طلبانه امریکا و متحدین اخلال می نمایند.
اگرچه بخشی از بازیگران و بازی خوردگان منطقه ای تابع سیاستهای کلی امریکا می باشند اما این قدرتها بدلایل مختلفی همچون، اختلافات مرزی، نژادی، دینی و مذهبی، پیشینه تاریخی، رقابتهای تجاری و ... باهم اختلاف داشته و در چالش بسر می برند.
در چنین اوضاع آشفته ای که مملو از تضاد و اختلاف بازیگران متخاصم است هیچ جادوگر و شعبده بازی قادر نخواهد بود همه آنها را زیر یک چتر متحد و با یک کشتی از دریای متلاطم بحران به سلامت عبور دهد. هرچند دوستی پایدار این بازیگران محلی خوشایند امریکا نخواهد بود و از تخاصم بین آنها بهتر بهره خواهد جست!
وقتی بربریت عربستان زیر سایه بمب اتمی پاکستان با دلار های نفتی اش جولان می دهد، وقتی اسلام "لیبرال" ترکیه آبستن داعش است، وقتی اسرائیل قبله گاه وحدت است، باید که کارتهای اوباما به نیابت در لیبی، سوریه، عراق و یمن فرود آید و انتظار تغییر تنها شکلکی در پوزخندهای روحانی و اوباما باشد!
آری، رویکرد دولت امریکا و متحدین در مواجعه با بحران تنها مدیریت بحران با بحران است، بحرانی که در دل خود مملو از تنش و فاجعه باشد. امریکا تنها حکم مدیر، قاضی، مشاور، کدخدا، ارباب و تغییر موازنه قدرت را عهده دار خواهد بود و بس. دیگر از نیروی زمینی خبری نخواهد بود مگر برای تغییر موازنه، از کمکهای بشردستانه خبری نخواهد شد مگر در ازای دلارهای نفتی شیوخ خلیج فارس.
از این پس قربانیان باید خود هزینه جنگها را بپردازند، با هم دشمنی ورزند، رو در روی هم شمشیر کشند، زنان و کودکان هم را به اسارت گیرند و هر آنچه نشانی از تاریخ و تمدن انسانی است را ویران کنند، تا چرخ صنایع نظامی با انرژی ارزان بچرخد، رشد اقتصادی بالا رود، سناریو نویسان متمدن جلوه کنند و بربریت زاده مدرنیته، حقانیتی برای مدرنیسم باشد!
دیگر نباید دلاری از جیب کدخدا خرج شود و بر آبرویش نزد صلح جویان جهان خدشه ای وارد گردد، باید ناظران جهانی نظارگر شقاوت مردمی باشند که در آتش بنیادگرایی اسلامی می سوزند، مردمی که باید استقلال و منافع ملی خود را نزد دنیای متمدن در پناهندگی از نو جستجو کنند.
آری بحران عراق، سوریه و یمن حکم می کند تا نیروهای بنیادگرا در جنگهای فرسایشی همدیگر را تضعیف و نابود سازند تا سرانجام اربابان دنیای متمدن وارد صحنه شده و فاتح بی رمق این نبرد بی امان را شکست دهند. طبق این رویکرد زین پس آنها چهره ای انسانی در پس غبار جنگ و جنون با هیاهوی رسانه ای به نمایش خواهد گذاشت.   
آری مدیریت بحران حکم می کند که بحران را با ایجاد بحرانهای فزاینده کنترل و هدایت کرد تا این چرخه توحش هر آنچه نشان از زندگی را در خود دارد ویران سازد، تا کدخدای دهکده جهانی همچنان آقایی کند و برگزیده جهان باشد، اوج پهپادهایش رشد اقتصادی را نوید دهد و صلح نوبل مدال فتوحات اش باشد!

... ادامه دارد


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست