خانواده؛ کارگاه جنسیت سازی
جودیت لوربر، ترجمه: مانا زرگر
•
اگرچه تمام ترکیبهای ممکن از اندام جنسی، فرم بدن، نحوه لباس پوشیدن، سبک و ژست شخصی، گرایش جنسی و نقشهای اجتماعی میتوانند تنوع و تفاوتهای بیشماری میان آدمیان بوجود آورند، اما نهاد اجتماعی جنسیت مبتنی است بر ساخت و حفظ تعداد محدودی هویت جنسی و شبیه ساختن اعضای هر هویت جنسیتی بهیکدیگر. آدمیان بههنگام تولد جنس دارند اما فاقد جنسیت هستند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱٨ خرداد ۱٣۹۴ -
٨ ژوئن ۲۰۱۵
جنسیت بخش بسیار آشنایی از زندگی روزمره ما است، آنچنان آشنا که معمولاً برای شناخت چگونگی ساختهشدناش باید انتظارتمان از نحوه صحیح رفتاری را که از یک زن و مرد توقع داریم عامدانه کنار بگذاریم. علامتها و نشانههای جنسیت چنان در همه جا حاضراند که معمولاً متوجه وجود آنها نمیشویم – هنگامی متوجهشان میشویم که آنها را نیابیم و یا با علامتهای مبهمی مواجه شویم. در این صورت تا زمانی که نتوانیم طرف مقابلمان را در جایگاه جنسیتیاش قرار دهیم نفس راحتی نخواهیم کشید، در چنین حالتی احساس میکنیم که در وضعیتی قرار گرفتهایم که بهلحاظ اجتماعی اشکالی دارد. در جامعه ما علاوه بر زن یا مرد، وضعیت مبدلپوش جنسی (کسی که لباس جنس مخالف خود را میپوشد) و یا تغییر جنسیت داده (کسی که با عمل جراحی جنسیت خود را تغییر داده است) نیز وجود دارند. مبدلپوشان جنسی و تغییر جنسیت دادهها جایگاه جنسیتی خود را ـ بسته به این که میخواهند زن شمرده شوند یا مرد ـ از طریق لباس پوشیدن، صحبت کردن، راه رفتن و حرکات سر و دست، آن گونه که برای زنان و مردان تعیین شده، میسازند. این همان روشی است که هر انسان «بهنجاری» از طریق آن جایگاه جنسیتی خود را میسازد.
ساختن جنسیت فرد با قرار دادن او در یک دستهبندی جنسی [دختر، پسر] بر اساس شکل اندام جنسیاش درهنگام تولد آغاز میشود. در ادامه لباس پوشاندن و آراستن نوزادان بهگونهی انجام میشود که همان دستهبندی را نمایش دهد، چرا که والدین دوست ندارند مرتب از آنها بپرسند که فرزندشان دختر است یا پسر. یک گروه جنسی از طریق نامگذاری، لباس و سایر نشانههای جنسیتی تبدیل به جایگاه جنسیتی میشود.
هنگامی که جنسیت یک کودک [با کمک این نشانهها] آشکار میشود دیگران نیز با کودک متعلق به آن گروه جنسیتی، متفاوت با کودکان گروه جنسیتی دیگر رفتار میکنند و کودکان نیز به این رفتارهای متفاوت [بسته به این که در کدام گروه قرار گرفته باشند] با احساس و رفتاری متمایز پاسخ میدهند. کودکان زبان باز کرده خودشان را عضو گروه جنسیتی که در آن قرار گرفتهاند معرفی میکنند. عاملِ میل جنسی تا رسیدن به بلوغ وارد معادلات نمیشود، اما تا آن زمان دیگر عرف و انتظارات جنسیتی به احساسات، امیال و رفتارهای جنسی شکل دادهاند.
مناسبات میان دختران و پسران جوان را میتوان به رقص جفتیابیای تشبیه کرد که شیوه اجرای آن از پیش تعیین شده است. مادر یا پدر بودن هم امری جنسیتی است، همراه با انتظاراتی متفاوت از مادرها و پدرها. درعینحال افراد متعلق به هر یک از گروههای جنسیتی در مشاغل متفاوتی کار میکنند. کاری که افراد بالغ درمقام مادر یا پدر و یا کارمند رده پایین یا رئیس رده بالا انجام میدهند، تجربیات زندگی زنان و مردان را شکل میدهد. این تجربیات احساسات، درک، روابط و مهارتهای متفاوتی ایجاد میکنند که همان چیزی هستند که ما به آن میگوییم زنانه و یا مردانه بودن. تمام این فرآیندها دستاندرکار برساخت اجتماعی جنسیت هستند.
نقش ها براساس جنسیت تغییر میکنند. امروز پدرها از بچه های کوچک مراقبت میکنند، دختران و پسران لباسهایی میپوشند که برای هر دو جنس مناسب است و از آموزش یکسانی برخوردارند. اگرچه بسیاری از گروههای اجتماعی سنتی در مورد حفظ تفاوتهای جنسیتی بسیار سختگیر هستند، به نظر می رسد تفاوتهای جنسیتی در سایر گروهها درحال کمرنگ شدن هستند. چرا بچه یک ساله گوشواره دارد؟ با تمام این حرفها چرا هنوز مشخص کردن دختر یا پسر بودن کودکان اهمیت دارد؟ برای اینکه مطمئن شویم دختری را اشتباهاً به جای پسر و یا پسری را به جای دختر نمیگیرند در این صورت چه اتفاقی میافتد؟ در چنین حالتی جای آنها در جهان اجتماعیشان بهمعنای واقعی کلمه عوض میشود.
برای شرح توضیح این که چرا همه از بدو تولد نوزاد شروع میکنند به جنسیت دادن به آن نه تنها باید به تجربه افراد از جنسیت بلکه به جنسیت بهمنزله یک نهاد اجتماعی نیز نگاه کنیم. جنسیت بهمنزله نهادی اجتماعی یکی از راههای اصلی شکل و نظم دادن آدمیان به زندگیشان است. جامعه انسانی مبتنی است بر تقسیمکار قابل پیشبینی، تخصیص از پیشتعیینشده کالاها و خدمات کمیاب، مسئولیتهای مشخصشده برای کودکان و کسانی که توانایی مراقبت از خود را ندارند، ارزشهای مشترک و انتقال نظاممند آنها به اعضای جدید جامعه، رهبری مشروع، موسیقی، هنر، داستانها، بازیها و تولیدات سمبلیک دیگر. یکی از روشهای انتخاب افراد برای انجام امور مختلف در جامعه، انتخاب براساس استعدادها، انگیزهها، شایستگیهای - اکتسابات- آنان است. روش دیگر بر اساس جنسیت، نژاد، قومیت - عضویت انتسابی آنها در یک گروه- است. اگرچه جوامع برحسب میزان استفاده از هریک از این دو روش برای گماشتن افراد به شغلها و یا سایر مسئولیتهای اجتماعی استفاده میکنند با یکدیگر تفاوت دارند، اما تمامی جوامع از دستهبندیهای سنی و جنسیتی استفاده میکنند. تمامی جوامع آدمیان را در چارچوبهای «دختربچه و پسربچه»، «دختران و پسران آماده ازدواج» و «زنان و مردان کاملاً بالغ» دستهبندی میکنند، میان آنها تشابهات و تفاوتهایی ایجاد میکنند و به آنها نقشها و مسئولیتهای متفاوتی میدهد. ویژگیهای شخصیتی، احساسات، انگیزهها و آرزوها از همین تفاوتها در تجربیات زندگی میآید، بهطوری که اعضای هر یک از این گروههای متفاوت، به انسانهای متفاوتی تبدیل میشوند. دین، قانون، علم و تمام مجموعه ارزشهای جامعه به فرایند جنسیتبخشی و آنچه از آن حاصل میشود مشروعیت میبخشند. [...]
ارزشهای جامعه غرب با این ادعا که جنسیت تماماً از فیزیولوژی و تفاوت های تناسلی زن و مرد نشئت میگیرد به جنسیتبخشی مشروعیت دادهاند. اما جنسیت و جنس معادل یکدیگر نیستند و جنسیت بهمنزله یک برساخته اجتماعی محصول خودبهخود اندام جنسی و اعضای تناسلی که بزرگترین تفاوت میان مرد و زن هستند، نیست. در ساختن هویتهای اجتماعی انتسابی، تفاوتهای فیزیولوژیک مانند جنس، سن و سال، رنگ پوست و اندازه ، نشانه هایی کلی هستند. اینها منبع جایگاه اجتماعی جنسیت، رده سنی و نژاد نیستند. هویتهای اجتماعی بهدقت از طریق فرآیندهای از پیش تجویزشده آموزش، یادگیری، تقلید و نظارت بر اجرا ساخته میشوند. هرآنچه ژنها، هورمونها و تکامل زیستی به نهادهای اجتماعی بشری بخشیدهاند، بهدست عمل اجتماعی از نظر کمیّ و کیفی دچار تغییر و تحول شده. هر نهاد اجتماعی یک مبنای مادی دارد. اما فرهنگ واعمال اجتماعی آن مبنا را تبدیل به چیزی میکند که از نظر کیفی الگوها و محدودیتهای متفاوتی دارد. اقتصاد چیزی بیش از تولید غذا و کالا و توزیع آن ها بین مصرفکنندگان است، خانواده و خویشاوندی نیز صرفاً معادل روابط جنسی و تولید مثل نیست، اصول اخلاقی و دین را نمیتوان با ترس و دچارشدن به خلسه برابر گرفت، زبان نیز فراتر از صداهایی است که از حنجره در میآیند. هیچ کس «پول» و یا «اعتبار» را نمیخورد، مفاهیم «خدا» و «فرشتگان»، موضوعات تحقیقات علوم دینی هستند، نه تنها کلمات بلکه اشیا، برای مثال پرچم کشور با شهروندان آن کشور، «سخن میگویند». [...]
جنسیت متکی به یک بنیاد زیستی نیست. مرزهای جنسیت شکستنی هستند. تغییر جنسیت بهشکل فردی و یا از طریق روشهای که جامعه تعیین و تنظیم کرده توجه ما را به «ناهمسازیهای فرهنگی، اجتماعی و زیباییشناختی» جلب میکند. این جنسیتهای عجیب، کجرو و یا جنسیت سوم نشان میدهند که ما معمولاً چه چیزهایی را بدیهی فرض میکنیم - اما مردم باید زن و مرد بودن را بیاموزند...
جنسیت یعنی همانندی
اگرچه تمام ترکیبهای ممکن از اندام جنسی، فرم بدن، نحوه لباس پوشیدن، سبک و ژست شخصی، گرایش جنسی و نقشهای اجتماعی میتوانند تنوع و تفاوتهای بیشماری میان آدمیان بوجود آورند، اما نهاد اجتماعی جنسیت مبتنی است بر ساخت و حفظ تعداد محدودی هویت جنسی و شبیه ساختن اعضای هر هویت جنسیتی بهیکدیگر. آدمیان بههنگام تولد جنس دارند اما فاقد جنسیت هستند و باید برای زن و یا مرد بودن آموزش داده شوند. به قول سیمون دوبوار: «انسان زن متولد نمی شود بلکه تبدیل به زن می شود... کل تمدن سازنده این موجودی است...که زن خوانده میشود.»[...]
در اوایل کودکی انسان ها، از طریق تعامل با والدینشان (والد همجنسیت و والد متعلق به جنسیت مقابل)، ساختارهای شخصیتی جنسیتی و گرایش جنسیشان را شکلمیدهند. وقتی به سن بلوغ میرسند، رفتار جنسی خود را بر اساس دستورالعملهای جنسیتی تنظیم میکنند. مدارس، والدین، همآلان و رسانهها، جوانان را در ایفای نقشهای حرفهای و خانوادگیشان هدایت میکنند. در بزرگسالی، در نظام قشربندی جامعهشان یک هویت اجتماعی جنسیتی برای خود برمیگزینند. بنابراین جنسیت هم انتسابی است و هم اکتسابی. [...]
هنجارهای جنسیتی در طرز حرکت، ژست گرفتن و حتی غذا خوردن افراد حک شده است. [...]اکثر والدین برای کودک تازه بهدنیا آمدهشان از طریق نامگذاری، اعلام تولد نوزاد به بستگان و دوستان و نحوه لباس پوشاندن به او، دنیایی جنسیتی خلق میکنند. روابط کودکان با پرستارهای همجنس و یا غیرهمجنس به هویتیابی و شخصیت آنها شکل میدهد. درطول رشد و تکامل شناختی، بچهها رفتارهای مناسب را از کسانی که به جنسیت، نژاد، مذهب، قومیت و طبقه اجتماعی خودشان تعلق دارند شناسایی میکنند و در اعمال و رفتار خود بهکار میگیرند و در عین حال از آنچه نامناسب است دوری میکنند. اگر دستهبندیهای اجتماعی که به آنها تعلق دارند با ارزش و پرمنزلت محسوب شوند، کودکان به خودشان ارزش بالایی میدهند؛ اما اگر این دستهبندیهای اجتماعی منزلت یا جایگاه پایینی داشته باشند، آنها نیز عزت نفس کمتری خواهند داشت... بسیاری از والدین فمنیستی که دوست دارند فرزندان خود را مطابق با هنجارهای هر دو جنس بار بیاورند خیلی زود درمیابند که فرزندانشان جذب کشش هنجارهای جنسیتی شدهاند. [...]
نرینگی یا مادگی، زنانگی و یا مردانگی، زن بودن و یا مرد بودن ذاتی آدمی نیست. اما به محض اینکه جنسیت به کسی نسبت داده شود، نظم اجتماعی، هنجارها و انتظاراتی به شدت جنسیتی را میسازد و از افراد میخواهد که آنها را رعایت کنند. احتمال دارد که تفاوتهای بسیاری میان اجزا و مولفههای جنسیت هر فرد با دیگران وجود داشته باشد و یا جنسیتش به صورت موقت و یا دائم تغییر کند، اما به هر حال باید در میان تعداد محدودی از هویتهای جنسیتی که جامعهشان بهرسمیت میشناسد خود را جای دهند. در این فرآیند، افراد تعریف جامعهشان از زن و مرد را بازآفرینی میکنند: «اگر ما بهدرستی مطابق جنسیتمان عمل کنیم، هم پایدار میمانیم، هم تولید مثل میکنیم و هم تنظیمات نهاد خود را مشروع نشان میدهیم...اما اگر نتوانیم، احتمالاً ما بهعنوان فرد - نه تنظیمات نهادی - مسئول شناخته میشویم ( به دلیل شخصیت، انگیزهها و استعدادهایمان).»...
اعمال جنسیتی در زندگی روزمره، نگاه جامعه به چگونگی رفتار مناسب زن و مرد را بازتولید میکنند... قراردادهای جنسیتی اجتماعی توسط مذهب و محصولات فرهنگی موجه و قابل قبول جلوه داده شده و با قانون پشتیبانی میشوند. اما قدرتمندترین ابزاری که باعث می شود هژمونی اخلاقی ایدئولوژی جنسیت غالب حفظ شود این است که این فرآیند نامرئی شده است. بدین ترتیب هر جایگزین دیگری عملاً غیر قابل تصور خواهد بود...
برای جامعه جنسیت به معنای تفاوت است
همهگیر و آشنا بودن مفهوم جنسیت به عنوان روشی برای ساختاربخشیدن به زندگی اجتماعی، مستلزم این است که جایگاههای جنسیتی به صورت واضحی متمایز باشند. استعدادهای مختلف، ترجیحات جنسی، هویتها، شخصیتها، علایق و راههای متفاوت تعامل، به تجربیات اجتماعی و فیزیکی رنگوبویی کاملاً متفاوت میبخشند. با این حال، این اجزاء در فرهنگ غرب فقط و فقط در دو دسته هویت جنسی قرار میگیرند که از نظر اجتماعی و قانونی شناخته شدهاند، «مرد» و «زن». در ساختار اجتماعی جنسیت، مهم نیست زنان و مردان در عمل چه میکنند، حتی اهمیت ندارد اگر هر دو یک جور رفتار میکنند. نهاد اجتماعی جنسیت فقط اصرار دارد که نوع رفتار آنها متفاوت تلقی شود.
جنسیت بهمثابه فرآیند، قشربندی و ساختار
جنسیت، بهمنزله یک نهاد اجتماعی، فرآیندی است برای تولید هویتهای اجتماعی قابل تمایز برای انتساب حقوق و مسئولیتها. بهعنوان بخشی از یک نظام طبقهبندی که این مقام و منزلتهای اجتماعی را بهصورت نامساوی ردهبندی میکند، جنسیت یکی از اجزای اصلی ساختار اجتماعی است که بر پایه این منزلتهای نابرابر استوار شده است.
جنسیت بهمثابه فرآیند، تفاوتهایی اجتماعی بهوجود میآید که «زن» و «مرد» را تعریف میکنند. افراد در تعامل اجتماعی در طول زندگیشان آنچه را از آنها انتظار میرود میآموزند، میفهمند، و به روشی که مورد انتظار است عمل کرده و عکسالعمل نشان میدهند و در نتیجه همزمان هم نظم (ساختار) جنسیتی را میسازند و هم حفظ میکنند. [...]
لایههای دیگری از سکسوالیته جنسیتی، پدر و مادری، و رفتارهای شغلی در دورههای کودکی، بلوغ و بزرگسالی به الگوهای جنسیتی تعامل اجتماعی افزوده میشوند. در شرایطی که رفتار فرد از استانداردهای تعیینشده اجتماعی برای زنان و مردان منحرف شود، هنجارها و انتظارات جنسیتی آن فرد را از طریق مجازاتهای غیررسمی بهدست همآلان و مجازات رسمی و یا تهدید به مجازات توسط مسئولین تنبیه میکنند. [...]
جنسیت بهمثابه ساختار،کار را به کار خانگی و تولید اقتصادی تقسیم میکند، به مراجع قدرت مشروعیت میبخشد و به زندگی جنسی و احساسی نظم میبخشد... زنان درمقام والد اصلی فرزندان، تاثیر شگرفی بر رشد روانی و وابستگیهای عاطفی کودکان در فرآیند بازتولید جنسیت دارند. بروز تمایلات جنسی توسط الگوهای دگرجنسگرا، هم جنسگرا، دو جنسگرا و سادیستی-مازوخیستی که جنسیتی شدهاند -یعنی که شکل هریک برای دختران و پسران، و همچنین زنان و مردان متفاوت هستند- شکل میگیرند. بنابراین جایگاههای جنسی نمایانگر جایگاههای جنسیتی هستند.
Gender does not equal sex, and sex does not equal gender. Socialization continues until we’re older though social conformity and these gender roles change through that process. Because these roles are 'based on society, they fluctuate alongside the values of that society. Gender roles produce different status levels: male/masculine is considered norm, and female/feminity is considered ‘other.
Copyright reproduced by permission of Yale University Press "Night to His Day: The Social Construction of Gender" by Judith Lorber in Paradoxes of Gender, Yale University Press, ۱۹۹۴. yalepress.yale.edu
منبع: zannegaar.net
|