ژرفش تضاد میان کار و سرمایه
سرشت دوگانه اعتصاب های کنونی در ایران!
فرهاد عاصمی
•
شناخت از نقش منفی و ضد تمدنی سیاست اقتصادی حاکم نظام سرمایه داری کنونی در ایران که به آن نام ”اقتصاد اسلام سیاسی“ داده اند، ضرورت دفاع و پشتیبانی و همبستگی همه لایه های میهن دوست جامعه را از مبارزات اعتصابی کارگران و دیگر زحمتکشان ضروری می سازد. همبستگی و جانبداری از منافع و خواست کارگران، جانبداری و همبستگی با رشد فرهنگی و مدنی جامعه ایرانی است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۹ خرداد ۱٣۹۴ -
۹ ژوئن ۲۰۱۵
شرایطِ کار و زندگی زنانِ پرستار در ایران که «٨٠ % کادر درمانی» کشور را تشکیل می دهند و بانو الف- پگاه در مقاله ”ما ٩٣ % هستیم ...“ توصیف می کند (اخبار روز ١٣ خرداد ١٣٩٤)، عمق سرشت ضد مردمی نظام سرمایه داری حاکم را در ایران بر ملا و قابل شناخت می سازد. «دستمزد ماهانه سیصد هزارتومانی»، «عدم امنیت شغلی»، «نبود زمان کار مشخص»، «شب کاری های فرساینده»، «بیمارهای روحی روانی، اسکلتی و ...» وغیره وغیره، شرایطی را قابل شناخت می سازد که علت ژرفش تضاد اصلی در نظام سرمایه داری حاکم در ایران است، تضاد میان کار و سرمایه!
ژرفش این تضاد اصلی در رشد کمّی و کیفی مبارزات اعتراضی و اعتصابی طبقه کار و همه لایه های زحمتکش تظاهر می کند که می توان آن را در دو سال اخیر مشاهده نمود. به ویژه زنان که زیر فشار مضاعف کار شغلی و فشار جنسیتی قرار دارند، بار سلطه اقتصادی- اجتماعی ناشی از رژیم دیکتاتوری را دو چندان احساس می کنند. حذف استصوابی ی صلاحیت ٥ عضو مورد اعتماد زنان برای انتخابات شورای مرکزی خانه پرستار در روز ٢٩ خرداد، جدیدترین نمونه چنین فشارهای اقتصادی- صنفی به زنان زحمتکش میهن ماست که با تشدید مبارزه صنفی پرستاران، با تشدید نبرد طبقاتی در کشور روبرو شده است.
این مبارزات صنفی پرستاران دارای سیما و سویی دیگر نیز است که می توان با آن از طریق نتایج بررسی پژوهشگر دیگری آشنا شد که مقاله تحقیقاتی او در یک روز قبل (١٢ خرداد) در اخبار روز منتشر شده است. بانو سمانه خادمی در مقاله جالب و آموزنده تحقیقاتی خود با عنوان ”مگر اینجا علیه زنان هم خشونت می شود؟“، ریشه های «شکاف جنسیتی و نابرابری» زنان را در ایران آشکار می سازد. استاد جامعه شناس نشان می دهد که چگونه فشار اقتصادی و نبود امنیت شغلی حتی دانشجویان «که اغلب آنان مردان جوان»ند را همانقدر به «قربانی» نظام سرمایه داری بدل ساخته که زنان «قربانی» آن هستند. نبود و یا کمبود حساسیت نسبت به «نابرابری و شکاف جنسیتی» که نزد لایه های مردم شیوع دارد، به درستی به این پرسش در پژوهش فرامی روید که «زنان چقدر و چگونه قربانیان فسادند»؟
تکرار نتایج تحقیقات بانو خادمی هدف این سطور نیست، بلکه هدف برجسته ساختن سویه دیگری از واقعیت تشدید نبرد طبقاتی در ایران است که به کمک تحقیقات میدانی ی شرایط حاکم بر هستی زنان، با شفافیت قابل شناخت می گردد. آن را می توان مبارزه برای رشد مدنی و تمدنی جامعه ایرانی نامید.
با این مقدمه، به بحث اصلی در باره سرشت دوگانه مبارزات اعتصابی کنونی بازگردیم.
مبارزات اعتراضی و اعتصابی کنونی کارگران و دیگر زحمتکشان یدی و فکری، معلمان، پرستاران و... در ایران دارای دو سرشت است. توجه به هر دو سوی پراهمیت، برای شناخت همه جانبه از کیفیت مرحله مبارزاتی ی در جریان، ضرورت دارد. با این شناخت، راه ها و اشکال مبارزاتی ضروری خود را تفهیم می کند. همچنین با این مبارزات جایگاه اجتماعی همبستگی ضروری ی لایه های میهن دوست با جنبش اعتصابی خود می نماید.
اول- اعتراض ها و اعتصاب های کنونی که به منظور دستیابی به دستمزد عقب افتاده و منصفانه انجام می شود، دارای سرشتی صنفی است.
دوم- سرشت دوم این اعتراض ها و اعتصاب ها، نبرد برای حراست و حفظ حرمتِ شخصیتِ انسان است که مضمون آن، مبارزه برای رشد تمدن جامعه ایرانی است.
سرشت عمیقاً سیاسی- تاریخی مبارزات کنونی، دیالکتیکِ وحدت مبارزه صنفی و سیاسی طبقه کارگر را قابل شناخت و درک می سازد!
مبارزه برای دریافت دستمزدی که گذران زندگی کارگر و خانواده آن را تامین کند، نبردی مطالباتی در ”بازار“ نظام سرمایه داری است. به سخنی دیگر، نبردی برای دست یافتن به ارزشی است که نیروی کار به منظور بازتولید خود به آن نیازمند است. خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش، بهداشت، تامین سلامتی و فرهنگ زمینه تاریخی تعیین دستمزد عادلانه و متناسب را تشکیل می دهد. اینکه اعتصاب ها اکنون اغلب به منظور دریافت دستمزد عقب افتاده انجام می شود که «سه بار زیر مرز فقر» هم قرار دارد، واقعیتی دردناک است و حقانیت مبارزات را از یک سو به اثبات می رساند و از سوی دیگر پرده از شدت استثمار نیروی کار در شرایط حاکم نظام سرمایه داری در ایران برمی دارد.
قرار داشتن سطح دستمزد ها «سه بار زیر مرز فقر» اما واقعیت دیگری را نیز قابل شناخت می سازد که موضوع اصلی سطور زیر است. این واقعیت بیان بی حرمتی به شخصیت انسان، به شخصیت انسان زحمتکش است!
نظام حاکم سرمایه داری با تحمیل سطح دستمزدی «سه بار زیر مرز فقر» به کارگران که از طریق پایمال نمودن حقوق قانونی کارگران برای برخورداری از فعالیت سندیکایی آزاد عملی می شود، تنها تشدید استثمار نیرو کار آنان را دنبال نمی کند، بلکه موضع ضد تمدنی خود را نیز بر ملا می سازد. نشان می دهد که استثمار نیروی کار به منظور انباشت سود و سرمایه، نه تنها از نظر اقتصادی یک ناهنجاری ضد انسانی را در جامعه ایران کنونی تشکیل می دهد و باید به منظور ایجاد شرایط بهروزی انسان پایان یابد. بلکه دستمزد «سه بار زیر مرز فقر» از این رو نیز وجود یک ناهنجاری تاریخی ی اجتماعی را در ایران کنونی تشکیل می دهد، زیرا شیوه ای است علیه شئون مدنی و تمدنی جامعه ایرانی.
بدین ترتیب، نظام حاکم سرمایه داری و دستگاه امنیتی- دیکتاتوری ولایی آن، به سد راه رشد و ترقی تمدن ایرانی بدل شده است. سواستفاده از باورهای مذهبی مردم و دوریی و تقلب به نام مذهب، به ابزارهای در خدمت قطع امکان رشد مدنی جامعه ایرانی بدل شده اند. مضمونِ ”اسلام سیاسی“، ”اقتصاد سیاسی نولیبرال امپریالیستی“ است.
مبارزه برای پایان بخشیدن به سلطه دیکتاتوری، از این رو، مبارزه برای گشودن راه مسدود شده رشد فرهنگ و تمدن دیرینه خلق های سرزمین کهنسال ایران نیز است!
شناخت از نقش منفی و ضد تمدنی سیاست اقتصادی حاکم نظام سرمایه داری کنونی در ایران که به آن نام ”اقتصاد اسلام سیاسی“ داده اند، ضرورت دفاع و پشتیبانی و همبستگی همه لایه های میهن دوست جامعه را از مبارزات اعتصابی کارگران و دیگر زحمتکشان ضروری می سازد. همبستگی و جانبداری از منافع و خواست کارگران، جانبداری و همبستگی با رشد فرهنگی و مدنی جامعه ایرانی است. مبارزه ای است علیه سرشت ارتجاعی و محافظه کارانه ای که نهایتاً به نابودی ساختارهای تمدنی و فرهنگی در جامعه نیز می انجامد.
بر این پایه است که برپایی جبهه ضد دیکتاتوری به وظیفه ای ملی و در خدمت منافع کل جامعه بدل می گردد که در مرکز آن منافع طبقه کارگر قرار دارد که از منافع کل جامعه دفاع می کند.
|