تبارشناسی رابطه دانش، قدرت و سلطه در نظام دینی ایران
شاهو حسینی
•
در طول سالیان گذشته بازنگری در محتوای علوم انسانی یکی از تلاشهای مهمی بود که در راستای بومیسازی (اسلامی سازی) علوم انسانی صورت گرفت... این روند منجر به این میشود که قدرت دینی در جامعه تنها محدود به شکل نهایی خود یعنی دولت نگردد، بلکه در شبکههای اجتماعی ریشه دوانیده و تمامی عرصههای اجتماع و روابط انسانی از جمله عشق، زناشویی و دیگر مناسبات اجتماعی و انسانی را تحت تاثیر قرار دهد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۶ خرداد ۱٣۹۴ -
۱۶ ژوئن ۲۰۱۵
مقدمه:
میشل فوکو فیلسوف پست مدرن با نظریه "دانش – قدرت – حقیقت" به تبیین رابطه میان دانش و قدرت پرداخت و عنوان نمود، که رژیم حقیقت در تلاش است، با ایجاد رابطه میان دانش و قدرت خود را به عنوان تنها حقیقت ممکن بشناساند. فوکو در کتاب جنون و تمدن به فرآیند اجتماعی آفرینش گروههایی همچون دیوانگان و بزهکاران میپردازد و نشان میدهد که چگونه قدرت در رابطه با دانش روان پزشکی، دیوانهها را از جامعه جدا میکند. فوکو در همچنین در کتاب مراقبت و تنبیه نشان میدهد که قدرت با بهرهگیری از دانش حقوق، بزهکاران را از جامعه جدا میسازد. در واقع فوکو با این دو اثر درصدد نشان دادن شیوههای خردمندانه کنترل جامعه و تثبیت خود به عنوان تنها حقیقت ممکن توسط قدرت حاکم است. فوکو با استفاده از مفهوم تبارشناسی به بررسی رابطه قدرت، دانش و حقیقت میپردازد، او در تبارشناسی معتقد است، که هرجا قدرت اعمال شود، دانشی نیز تولید میشود، به عبارتی بهتر میان قدرت و دانش رابطه متقابل وجود دارد. او معتقد است که قدرت ماهیتی نرمافزاری دارد و مظاهر آن در همه سطوح جامعه پخش است، اگر به وحدت برسد، به نیرویی عظیم تبدیل شده و هیچ قدرتی یارای مقابله با آن را ندارد. فوکو معتقد است، که دانش سبب به وجود آمدن قدرت و از سوی دیگر قدرت نیز به نوبه خود دانش میآفریند. به عبارتی دیگر فوکو به عنوان یک ساختارگرا با مرکزیتزدایی از سوژه معتقد است که سوژهها مخلوق گفتمانها هستند.
بررسی رابطه دانش و قدرت در جمهوری اسلامی:
جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی – ایدئولوژیک و یک قدرت دینی برآمده و مولود دانش دینی و گفتمان حکومت اسلامی است، گفتمان و دانشی که در اواخر دهه چهل شمسی در کتاب حکومت اسلامی و توسط خمینی تبدیل به یک مدل و یک الگو برای ساختار سیاسی گردید، دانش و گفتمانی که توانست به عنوان معارض نظام سیاسی، قدرت حاکم بر جامعه را که از تولید دانش مرتبط با قدرت خویش بازمانده بود، به چالش کشیده و در نهایت قدرت سیاسی را به دست بگیرد. از سوی دیگر این قدرت دینی تازه شکلگرفته، برای تثبیت و تحکیم جایگها خویش در جامعه نیاز به بهروز کردن و تولید نمودن دانش دینی داشت، بنابراین از همان ابتدا با انقلاب فرهنگی، تعطیلی دانشگاهها، اخراج اساتید سکولار، بازنگری در منابع دانشگاهی به صورت حذف واحدهای غیرمرتبط با دانش و ماهیت دینی قدرت و پروژه وحدت حوزه و دانشگاه، تلاش نمود تا دانش چالش برانگیز با قدرت دینی و به طور کلی تکثر اندیشه و گفتمان را با توجه به ماهیت منولوگ دانش دینی و قدرت دینی از جامعه حذف نماید. به این ترتیب روند اسلامی سازی دانش با انقلاب فرهنگی در ایران آغاز شد. روندی که شامل مجموعهای از کوششها در راستای ترکیب اصول اندیشههای اسلامی با حوزههای گوناگون اندیشههای مدرن میشود. محصول نهائی این تلاشها اجماع بر سر نوعی از دانش و روش علمی بود که مطابق با نرمهای اخلاقی اسلام باشد.
از سوی دیگر با از میان برداشتن تکثر گفتمان و دانش در جامعه، تلاش برای از میان برداشتن نهادها و ساختارهای غیرمرتبط با قدرت دینی نیز شروع شد، به طوریکه آرام آرام تا اواسط دهه شصت تمام احزاب و جریانت سکولار از جامعه برچیده شدند، از سوی دیگر این قدرت دینی برای از میان برداشتن مخالفان خود نیاز به یک دستگاه قضایی منطبق با ماهیت دینی داشت بنابراین قوه قضائیه نیز دچار تحول و دگرگونی شده و قضات بسیاری از کار برکنار گردیدند و همچنین منابع حقوقی نیز دچار تغییرات گسترده شدند، به طوریکه روحانیون و تحصیلکردگان بسیاری از حوزههای علمیه و مدرسه حقانی به عنوان مراکز بنیادگرایی دینی وارد قوه قضایی شدند، قرآن، شرعیت و دیگر احکام دینی به عنوان منابع قضایی جهت محاکمه و صدور حکم مورد بهرهبرداری قرار گرفتند و از این رهگذر نیز زندانهای نظام دینی به یک ماشین تفتیش عقاید، تواب ساز و اعدام مخالفان تبدیل شد، در جهت یکدست سازی جامعه و شکل دادن به امت واحده اسلامی و در نهایت وحدت مظاهر قدرت در جامعه مطابق تحقیقات فوکو:
در طول سالیان گذشته و به خصوص در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بازنگری در محتوای علوم انسانی یکی از تلاشهای مهمی بود که در راستای بومیسازی (اسلامی سازی) علوم انسانی شامل سیاست تغییر متون دانشگاهی در پارهای از رشتههای علوم انسانی توسط دولت ایران انجام گرفت. قدرت دینی هدف از این کار را تلاش برای انطباق علوم انسانی با مبانی اسلام عنوان کرده اما واقعیت آن است که این تلاشها برای تولید دانش لازم برای تثبیت و تحکیم مشروعیت نظام دینی بوده. حقوق، مطالعات زنان، حقوق بشر، مدیریت، مدیریت فرهنگی، مدیریت هنری،جامعهشناسی، علوم اجتماعی، فلسفه، روانشناسی، علوم تربیتی و علوم سیاسی از جمله رشتههایی هستند که محتوای آنها مورد بازنگری قرار گرفته و تلاش شد که با استفاده از متون دینی و شریعتی موجود، با قرائت رسمی حاکمیت مطابقت داشته باشند. و نه تنها برای قدرت دینی چالش برانگیز نباشند، که در مسیر آن، هماهنگ با آن و پشتیبان آن باشند، این روند منجر به این میشود که قدرت دینی در جامعه تنها محدود به شکل نهایی خود یعنی دولت نگردد، بلکه در شبکههای اجتماعی ریشه دوانیده و تمامی عرصههای اجتماع و روابط انسانی از جمله عشق، زناشویی و دیگر مناسبات اجتماعی و انسانی را تحت تاثیر قرار دهد.
منابع:
۱- هیوبرت دریفوس، پل رابینو: میشل فوکو فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک
۲- محمد ضمیران: میشل فوکو، دانش و قدرت
٣- میشل فوکو: مراقبت و تنبیه، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده
|