یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مدارهای سرگردان
یادداشت روزنامه ی کیهان در مورد فعالیت های انتخاباتی اصلاح طلبان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ آبان ۱٣٨۵ -  ۲۱ نوامبر ۲۰۰۶


انتخابات شوراهای سوم در ایران همچون تمامی انتخاب هایی که ظرف یک دهه گذشته در ایران برگزار شده، دو سو بیشتر ندارد، اصولگرایان و اصلاح طلبان. آنچه در میان اصولگرایان می گذرد (در این مقاله درباره آن سخنی نخواهیم گفت) تداوم منطقی فضای جامعه ایرانی است که کاملاً در تسخیر تفکر اصولگرایانه است. در واقع در این مورد خاص فضای سیاسی امتداد فضای اجتماعی است؛ این کاملاً منطقی است. اما در اردوگاه اصلاح طلبان وضع به کلی متفاوت است. در شرایط گسست از بدنه اجتماعی و نبود حداقلی از سازماندهی تشکیلاتی این سوال به طور جدی جای طرح دارد که معنای چیزی به نام «فعالیت انتخاباتی اصلاح طلبان» چیست؟ آنها چه می کنند و آنچه می کنند تا چه حد معقول است؟ این یادداشت به بررسی یک طرح کلی از استراتژی اصلاح طلبان در انتخابات شوراها اختصاص دارد. طرحی که تلاش می کند با استفاده از مجموعه ای از اخبار عموماً منتشر نشده روشن کند چه گروه هایی اکنون در این جبهه حضور دارند، این گروه ها با چه هدفی تأسیس شده اند، چه نسبتی با یکدیگر دارند و امکان های بالقوه برای گسستگی یا ائتلاف میان آنها چه اندازه است؟
برای اصلاح طلبان که ٣ انتخابات بزرگ اخیر در ایران را باخته اند، دور سوم انتخابات شوراها فرصتی است تا دوباره به صحنه برگردند و موجودیت و هویت سیاسی خود را به نمایش بگذارند. کار البته از صرف «نمایش» اندکی فراتر است. مردم بنا نیست فقط اصلاح طلبان را تماشا کنند، آنها دوباره به ارزیابی این جماعت خواهند پرداخت و در این باره که آنها چقدر قابل اعتمادند به داوری برخواهند خاست.
اصلاح طلبان - چنانکه خود در این چند ماهه بارها گفته اند- قصد دارند دور شکست های خود را بشکنند و در عرصه انتخابات شوراها خودی نشان بدهند. از دید برخی طیف های خوش خیال اصلاح طلب انتخابات شوراها فرصتی است تا یک روند معکوس کلید بخورد: سلسله پیروزی های اصولگرایان از شوراها آغاز شد، بعد مجلس و بعد دولت، باید تلاش کرد تا شوراها نقطه آغاز سلسله شکست های آنها باشد بعد مجلس و سپس دولت. جبهه اصلاحات آنگونه که از ظواهر پیداست به این نتیجه رسیده است که تنها در یک صورت می تواند به نحو جدی و موثر در این انتخابات حضور یابد و آن هم این است که مجموعه گروه های اصلاح طلب در قالب یک ائتلاف لیستی واحد برای شورای شهر تهران و کلان شهرها ارائه کنند. در واقع می توان گفت این توافق همگانی در میان اصلاح طلبان وجود دارد که تنها راه گریز آنها از یک باخت دیگر، «اجماع» است. این درسی است که اصلاح طلبان از انتخابات ریاست جمهوری گرفته اند. مشارکت، کارگزاران و مجاهدین پس از انتخابات سوم تیر ٨۴ مجموعه ای از تحلیل ها درباره علل شکست خود در این انتخابات ارائه کردند که سرجمع همه آنها یک جمله بود: باختیم چون ائتلاف نکردیم. برخی از چهره های شاخص این گروه ها حتی روابط ریاضی خوشمزه ای هم اختراع کردند: اگر مجموعه رأی هایی که جداگانه در سبد تک تک کاندیداهای اصلاح طلب ریخته شد (هاشمی را هم جزو اصلاح طلبان به حساب می آوردند) به سبد یک کاندیدا می رفت و در شرایطی که اصولگرایان در دور اول چهار کاندیدا داشتند، حتماً نتیجه انتخابات به نفع اصلاح طلبان بود. این تحلیلگران هرگز از خود نپرسیدند آیا همه آنها که به هاشمی یا کروبی یا مهرعلیزاده رای دادند حاضر بودند به معین رأی بدهند ولو آن ٣ تن از او حمایت کرده باشند؟!
این که «برای پیروزی حتما باید ائتلاف کرد» درسی بود که تنها بخشی از اصلاح طلبان از انتخابات سوم تیر گرفتند. بخش دیگری از آنها تحت تاثیر انتخابات نهم ریاست جمهوری اتفاقا به مسیری کاملا معکوس کشانده شدند و عمیقا به این نتیجه رسیدند که اگر می خواهند امکان تداوم حیات سیاسی برای آنها مهیا باشد اتفاقا باید خرج خود را هرچه زودتر و هرچه سریعتر از مشارکت، مجاهدین و کارگزاران سوا کنند. «مهدی کروبی» شاخص ترین اصلاح طلبی است که این درس را از سوم تیر آموخت. او با تاسیس حزب اعتماد ملی و اعلام مرزبندی صریح با کسانی که آنها را «تندرو» و «خواهان منصب برادر بزرگتری» در جبهه اصلاحات می خواند، اعلام کرده است که از این پس به راه خود خواهد رفت و اجازه نمی دهد که هزینه تندروی های دیگران به پای او نوشته شود. اعتماد ملی در فضای رکود تفکر اصلاح طلبی در ایران دقیقا با این فرض شکل گرفت که محور مشارکت- کارگزاران- مجاهدین قابل اعتماد نیست و مرزبندی با آنها همانقدر ضروری است که مرزبندی با اصولگرایان. به همین دلیل اکنون که اصلاح طلبان جملگی بر طبل ائتلاف می کوبند تنها جریانی که آشکارا علاقه ای به این امر نشان نمی دهد و بر انتشار لیست اختصاصی خود تاکید دارد، حزب اعتماد ملی است.
اکنون در جبهه اصلاحات سازمان مجاهدین پذیرفته است که خود را از عرصه انتخابات شوراها برکنار نگه دارد، حزب مشارکت نیز همراهی با کارگزاران را پذیرفته است تا وجهه روشنفکری خود را به وجهه تکنوکراتیک آن پیوند بزند و به این ترتیب سرمایه اجتماعی بیشتری را به سمت خود جذب کند.در میانه این فضا، یعنی در حالی که اعتماد ملی بر استقلال خود تاکید می کند و محور مشارکت- کارگزاران نیز خود را مساوی تمامی جبهه اصلاحات می داند و برای دیگران هم وزنی قائل نیست، محور سومی هم در جبهه اصلاحات ظهور کرده است. جمعی از اصلاح طلبان، با محوریت افرادی چون ابراهیم اصغرزاده و مصطفی کواکبیان با حمایت پشت پرده سیدهادی خامنه ای اعلام کرده اند که در قالب تشکیلاتی به نام «جبهه مردمی اصلاحات» به فعالیت انتخاباتی خواهند پرداخت. حضور اصغرزاده و کواکبیان در این تشکل نباید این سوءتفاهم را به وجود بیاورد که دو حزب همبستگی و مردمسالاری به این جبهه پیوسته اند، برعکس، هر دو این احزاب اعلام کرده اند که عضوی از جبهه مردمی اصلاحات نیستند و اقدام آن دو فرد کاملا شخصی است نه تشکیلاتی. تشکیل این جبهه لااقل دو علت داشته است: ۱- موسسان جبهه مردمی اصلاحات به گردانندگان محور کارگزاران- مشارکت اعتراض می کنند که چرا اصل حرکت با چراغ خاموش را زیر پا گذاشته اند و ژنرال های اصلاح طلب را برای انتخابات شورا در صدر لیست خود قرار داده اند. (معنای ضمنی این حرف این است که مردم اگر بفهمند ما همان اصلاح طلبان هستیم به ما رای نمی دهند پس نباید بفهمند) ۲- جبهه مردمی اصلاحات از کسانی تشکیل شده که در شرایط عادی دچار سبک وزنی مفرط هستند و مسلما محور مشارکت- کارگزاران در چنان شرایطی هیچ سهمی به آنها نخواهد داد. به همین دلیل احتمالا به این اندیشیده اند که اگر انشعاب کنند و سر و صدا راه بیندازند، آن وقت برادرهای بزرگتر برای جلوگیری از آبروریزی و به عنوان حق السکوت سهمی به آنها خواهند داد.
به این ترتیب روشن است که ٣ محور کاملا مجزا در جبهه اصلاحات وجود دارد با اهداف، ساختار تشکیلاتی و وزن سیاسی کاملا متفاوت. محور مشارکت- کارگزاران بیشترین فعالیت خود را بر عملیات روانی-رسانه ای متمرکز کرده است. بنا به برخی اخبار به جوان هایشان هم گفته اند بروید به روش گلدکوئیستی رأی جمع کنید و این تفاوتی با فرستادن آنها به دنبال نخود سیاه ندارد. در مجموع، برآیند خبرها حکایت از آن دارد که وضع ستاد انتخاباتی این محور شباهتی به وضع ستاد یک حزب پای کار انتخابات ندارد گویی خود پذیرفته اند که نتیجه گرفتن از این انتخابات چندان آسان نیست.
در واقع اصلاح طلبان پذیرفته اند که بهتر است به جای تمرکز بر پیروزی خود، بر شکست اصولگرایان متمرکز شوند. به همین دلیل پروژه ای کلید خورده است که تلاش می کند با استفاده از روش های عملیات روانی شکاف ها و دلخوری ها را در میان اصولگرایان تشدید کند. به همین دلیل در ستاد محور کارگزاران- مشارکت فعال ترین کمیته، کمیته عملیات روانی است که با مسئولیت دو تن از موسسان این محور (یکی از مشارکت و دیگری از کارگزاران) شکل گرفته است.
مهم ترین محور در پروژه عملیات روانی اصلاح طلبان برای انتخابات شوراها این است که نقطه درگیری را از جایی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان به درون جبهه اصولگرایی منتقل کنند. به همین دلیل اصلاح طلبان به نحو آشکاری تلاش می کنند تا اینگونه القا کنند که در این انتخابات یک دو قطبی به شکل احمدی نژاد- قالیباف شکل گرفته است، چیزی که خود آنها هم می دانند چندان بهره ای از حقیقت ندارد. اجرای موفق چنین پروژه ای برای اصلاح طلبان لااقل چند فایده دارد: ۱-مانع از آن می شود که دو قطبی اصلاح طلب- اصولگرا در انتخابات شکل بگیرد. تحلیل اصلاح طلبان این است که در صورت شکل گیری این دو قطبی - یعنی در حالتی که مجموعه اصولگرایان یک طرف بایستند و مجموعه اصلاح طلبان یک طرف و مرزبندی ها شفاف باشد- تکلیف روشن است. ۲-متمرکزشدن اصولگرایان بر اختلاف های داخلی خود، فضای امنی برای اصلاح طلبان به وجود خواهد آورد که با کار چراغ خاموش در شهرهای کوچک و تسخیر شوراها در مناطق دورافتاده سکوهای پرش خود برای انتخابات مجلس هشتم را مهیا کنند. اصلاح طلبان امیدوارند در انتخابات آتی شوراها یا شورایی روی کار بیاید یکدست مخالف دولت و یا شورایی با ترکیب ناهمگون که اعضای آن دائم در حال جنگ و دعوا باشند و به این ترتیب انتخابات شوراها منجر به فضایی از سوء تفاهم و درگیری میان اصولگرایان شود تا بتوانند با استفاده از این فضا در فاصله یک ساله باقی مانده تا انتخابات مجلس هشتم و مانور بر روی آن، ناکارآمدی اصولگرایان را تبلیغ کنند و آن وقت در انتخابات مجلس به طور جدی وارد صحنه شوند.
آنچه گفته شد فقط یک تحلیل است، اما در شرایطی که تحلیل بدیلی در عرض آن وجود ندارد اصولگرایان باید هشدارهای آن را جدی بگیرند. انتخابات شوراها فقط یک گذرگاه میانی است؛ اصلاح طلبان به انتخابات مجلس می اندیشند. اصولگرایان در شرایط اختلاف و تفرقه حتی اگر این انتخابات را ببرند فقط یک برد تاکتیکی به دست آورده اند و بیم آن هست که سال آینده دچار یک باخت استراتژیک شوند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست