•
خود تو گفتی کیستی در دلبری
از همه دین های دنیایی ، بری
مرغ تنهایی و جانی در قفس
دشمن ِ آگاه ِ مشتی بی نفس
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۱ تير ۱٣۹۴ -
۱۲ ژوئيه ۲۰۱۵
تقدیم به اسماعیل جان خویی
خود تو گفتی کیستی در دلبری
از همه دین های دنیایی ، بری
مرغ تنهایی و جانی در قفس
دشمن ِ آگاه ِ مشتی بی نفس
بر فرازی ، سینه ات از عشق پُر
واژه ها از خامه ات ریزد چو دُر
آنچنان مستی که چون آن نیست کس
می سرایی می سرایی، یک نفس
همچو آن بحری که می جوشد ز بُن
یکه تازی یکه تازی ، در سخن
ارج ِ شعرت ، مشتری دارد به دل
شارحان ِ بی ذکاوت را بهِل
نخل نی ، سرو ِ بلندی بی گمان
چتر نی ، مُشتی به سوی ِ آسمان
معترض بر بام ِ هر بود و نبود
معتکف بر موج ِ دریای ِ وجود
خود تو هم ، بیدر کجای ِ عالمی
کاش می شد بر زمین آیی دمی
بی نشانی بی نشانی بی نشان
هِق هِق ِ آموزگاری ، در زمان
رمز ِ پنهانی است در شعرت ، خویی
حس کنم آن را به سان ِ پرتویی
واژه را می گردم ، اما نیست نیست
گم شده در یک غلافی ، همچو کیست
پاسخ ِ شعر ِ تو ، دشوار است و سخت
تن ندارد هیچ کس ، این گونه رخت
داریوش لعل ریاحی
20 تیر 1394
Dlr1266@hotmail.com
|