•
بیوطنی پیشه کرده بودم
در جستجوی مأوایی،
به دنبال معشوقهیی،
که رفته بود از من،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۵ مرداد ۱٣۹۴ -
۲۷ ژوئيه ۲۰۱۵
بیوطنی پیشه کرده بودم
در جستجوی مأوایی،
به دنبال معشوقهیی،
که رفته بود از من،
در یک سحرگاهِ بخصوصِ تابستانی
از میان مردمانی گُنگ و گول و گمگشته
که با شتاب از پیادهروها میگذشتند
آخرین نگاهِ او بر من
دلگیر، غمگین، مضطرب
و جوانانِ کمدان همچنان
دستان پیرانِ مخبّط را میبوسیدند
ستایشهای نابهنگام، بلاهتوار،
دختران، جوانان،
ادغام در آبها، آسمانها، و ابرهایِ سپید
آوازه خوان، رو به آفتابِ زردِ بامدادی
مقابل چشمانِ مراقبِ مارگیری لاغر اندام
با صندوقی مملو از مارهای سیاهِ دُم بریده
و من بدور از اینهمه
همچنان نومیدوار در جستجو
میان درههای آبرُفتی، بوتههای سبز،
خاربوتهها، و صخرههای آذرین
در آن دور دورها هنوز همچنان جاری بود
همخوانیِ زنان و مردان
در میان خانهها، خیابانها، و میدانهای نوساز،
نیمهکاره، ناآشنا، بیهویت
جذب آبها میشد و آسمانها
و من همچنان نومیدوار در جستجو
میان کوچهها و بنبستهای تاریک
در راستایِ کابوسی بیانتها
بدنبالِ معشوقهی غمگینی
که رفته بود از من
در یک سحرگاهِ بخصوصِ تابستانی
اِستَمفورد، کانِک-تی-کات
Stamford, Connecticut
یکشنبه ۲۸ جون ۲۰۱۵
|