در جاریِ ِزیستن
جهانگیر صداقت فر
•
نهیبا،
بجز اینم اما راه گریزی نبود :
با رغبتی دروغ
در جمع ِنبودن ها نشستم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۲ مرداد ۱٣۹۴ -
٣ اوت ۲۰۱۵
نمی خواستم
هم آهنگِ جماعتِ بی صفتان باشم .
نهیبا،
بجز اینم اما راه گریزی نبود :
با رغبتی دروغ
در جمع ِنبودن ها نشستم
ـ بزک به لبخنده یی دلقک وار ـ
و در خود گریستم هماره
این ناگزیری مقدّررا .
□□
گفتند علم :
در کسبش به کوش تاب آوردم؛
گفتند راحتِ جان در توانگری است :
در حدّ توان
به انبان اندر
مایه اندوختم؛
گفتند عشق :
حالیا
حلقه ی تسلیم بر گردن ِانگشتِ عاطفه
و بارِ منّتِ غریزه ی بقا بر گُرده ی خسته؛
گفتند رسالت آدم،هان :
ز جان مایگی به درگاه ظلم
امید تحمّل آویختم
و سرابیان را به سرچشمه ی سرشاری
ره گشودم.
] پس در کجای ِاین یگانه یکباره ی بودن
تن به خواستِ خود بودن می بایدم داد؟[
حضور ما براین پهنه ی تنگ
پنداشتی در اسارتِ کفایتی ناخواسته
به آیینی عبث گذشت،
پلشتا
عمری که در قیامتِ خار وخس گذشت .
□□
نه-
هرگز نمی خواستم همپیاله ی این و آن باشم
مگرم گزیره ی دیگر بود و من ندانستم،-
افسوس.
□□□
سان رافائل- ۱۲ آپریل ۲۰۰۳
|