یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بعد از ۱۱ سال
تکراری ناموفق


محسن مقصودی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣ آذر ۱٣٨۵ -  ۲۴ نوامبر ۲۰۰۶


به دعوت انجمن دمکراسی برای ایران در روز یکشنبه ۱۹ نوامبر ۲۰۰۶ بمدت ۷ ساعت نشستی با حضور کادرهای رهبری سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت ، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، اتحاد جمهوری خواهان ایران و حزب مشروطه ایران و فعالان جنبش رفراندم در شهر کلن آلمان برگزار گردید.                                                                                                                  
در این جلسه که نشست کمیته همبستگی هامبورگ در ۱۱ سال پیش را تداعی می کرد, سخنرانان به طرح نظرات خود و انتقاد از سخنان دیگران پرداختند. موضوع جلسه عبارت بود از( ایران در آستانه فاجعه ای دیگر یا گشایشی نو؟) عنوان دوم برای جلسه ( گفتگو با صاحب نظران سیاسی پیرامون چالش های سیاسی پیش رو) انتخاب شده بود. پیگیری موضوع جلسه از سوی سخنرانان کم رنگ و گفتگوئی کم رنگ تر را در پی داشت.
در این جلسه آقایان فریدون احمدی، ف. تابان، حشمت رئیسی، مهدی فتاپور، پرویز نویدی و داریوش همایون شرکت داشتند! اما هیچکدام بعنوان سخنگو و نماینده سازمان خود حضور به هم نرسانیده و صرفا نقطه نظرهای خود را بیان می کردند. به این ترتیب مشخص شد که توافقی بین سازمان های سیاسی ذکر شده برای شرکت در یک نشست دسته جمعی صورت نگرفته است. مسئله ای که نشان می داد نشست کنونی, نسبت به نشست ۱۱ سال پیش هامبورگ گامی به پس بر داشته است.
پس از سخنان کوتاهی که از سوی برگزار کنندگان این نشست بیان شد و طی آن بر هدف فعال نمودن حرکت سیاسی در سطح شهر اشاره گردید، سخنرانان یک به یک به تشریح نظرات خود پرداختند.
 
انتخابات مجلس خبرگان رهبری
 
نکته بسیار قابل تامل در این نشست این بود که در طی ساعت ها بحت حتی کلمه ای هم در مورد انتخابات پیش رو بعنوان (چالش سیاسی پیش رو) صحبت نشد چه رسد که به این پرسش پاسخ داده شود که آیا باید به تحریم این انتخابات قلابی و نمایشی رژیم که چون خیمه شب بازی های گذشته بمنظورتداوم یکی از ارتجاعی ترین ارگان های حکومتی و سر پا نگهداشتن حکومت بر پا می شود دست زد و تحریم انتخابات را سازماندهی کرد یا نه؟
 
  پایان یافتن امید مردم
 
مهدی فتاپور که هماهنگ کننده اتحاد جمهوری خواها ن است در سخنان خود گفت ، مهمترین چیزی که بعد از دوم خرداد پیش آمده این است که امید مردم برای دگرگونی در جامعه پایان یافته است. بدین دلیل که از چهار سال پیش تا کنون اقشار مدرن جامعه در نا امیدی به سر می برند.
بی شک می توان گفت, اکثریت جامعه ی ما از اینکه اصلاح طلبان بتوانند و یا بخواهند به نحوی از انجائ به دگرگونی بنیادین دست بزنند و تحولی در راستای دمکراسی و عدالت اجتماعی ایجاد کنند نا امید و دلسرد شده اند! و این به معنی صدور این حکم قطعی نیست که مردم ایران از تحول جامعه و ایجاد دگرگونی در جامعه نا امیدند و بی تفاوت در گوشه ای نشسته اند! شاهد مثال آن هم هزاران اعتراض و تظاهرات مسالمت آمیز و بعضا غیر مسالمت آمیز در سال است! اعتراض ها و تظاهرات هائی که توسط گروه های مختلف سیاسی - اجتماعی با انگیزه های گوناگون صورت می پذیرد. ندیدین و هیچ انگاشتن این نیروی عظیم مردمی   که در هر مکان و به هر بهانه و عنوانی چه بصورت فردی و چه به گونه های   جمعی و توده ای با ارگان های سرکوبگر رژیم در می افتند, بیشتر به عملکرد نومید کننده ی مدعیان نجات مردم و رهبران سیاسی بر می گردد تا نومیدی و یأس مردم! این رهبران بدلیل ضعف و عدم توانائی در سازماندهی اعتراض های مردم و تجهیزعملی و نظری آنها، چاره ای جز متهم نمودن مردم و نا امید خواندنشان ندارند!
 
 
تفکر افلاطونی و ارسطوئی
 
حشمت رئیسی ازفعالان جنبش کارگری و رفراندم این   نظر را عنوان کرد که ۲۷ سال است, ما یعنی نیروهای شریک در حکومت و اپوزیسیون، گرفتار تضاد   و رویاروئی دو تفکرافلاطونی وارسطوئی ، آرمان گرا و واقع گرا هستیم! نسل امروز نسلی واقع گراست و نسل ما نسلی افلاطونی.
البته گمان نمی رود از هم نسلان وی ، تعداد زیادی با این نظر ایشان موافق باشند! زیرا آنان مبارزه برای آرمان های سیاسی و اجتماعی را با واقع گرایی در تضاد نمی بینند! به دیگر سخن, بعید است که معتقدان به فلسفه ماتریالیستی که همیشه علوم و واقعیات عینی را پایه ی درک جهان واجتماع   می دانند و با منطق دیالکتیک   به تحلیل   پدیده ها می پردازند با این تقسیم بندی ابتدایی موافق باشند. آنهم در دنیای فکری بغایت پیچیده ی امروز که اندیشه و تفکری تکامل یافته تر و سنجیده تر را می طلبد.
 
جبهه تجدد   
  
حشمت رئیسی تاکید کرد که به اعتقاد من نیروها باید در یک جبهه تجدد گرد بیآیند. بی شک تجدد کلمه زیبایی است! ولی آیا کلمه ای زیبا و دل انگیز می تواند موجب تشکیل جبهه ای فراگیر شود؟ البته این درک ساده انگارانه کاری از پیش نمی برد و نمی تواند زمینه ساز ائتلاف و اتحادی در میان گروهها و سازمانهای سیاسی گردد! کدامین نیروی سیاسی – اجتماعی را می توان متجدد خواند؟ برای متجدد خواندن گروهها و سازمانها چه ملاکی وجود دارد که مورد قبول همگان باشد؟ آیا می توان خط و مرز مشخصی بین سنت و مدرنیته کشید؟ آری! در صورتیکه انسان و جامعه را پدیده هائی ایستا و ثابت فرض کنیم! فرضی محال, غیر علمی و کاملا عقب مانده و واپسگرایانه! زیرا انسان و جامعه همچون رودخانه ای سیال در حال تکاپو, پویا و شدن بوده و هستند! غیر ممکن است که چارچوب های ذهنی و به دور از واقعیت را بتوان پایه تشکیل جبهه قرار داد! زیرا این امر در راستای همان واقع گرایی که مورد تاکید سخنران است، نبوده و نمی باشد.
 
مسئله بحران هسته ای و احتمال   وقوع جنگ
 
پرویز نویدی از سازمان اتحاد فدائیان خلق بر بحران هسته ای که رژیم جمهوری اسلامی آفریده تاکید کرد و گفت جهان امروز نمی پذیرد و تحمل نمی کند که جمهوری اسلامی به اتم مجهز شود. و در ادامه مطرح نمود که با توجه به بحرانی که آمریکا در افغانستان و عراق دچارش شده ، امکان اینکه جبهه ی دیگر ی باز کند کم است.
وی البته توضیح نداد که اگر احتمال جنگ کم شده پس جهان چگونه   اتمی شدن رژیم را تحمل نخواهد کرد؟ بی تردید کم بها دادن به احتمال جنگ بر اثر پافشاری رژیم به غنی سازی اورانیم ، می تواند از تحرک برای مخالفت با ماجراجویی های رژیم بکاهد. زیرا بر اثر کم کاری و شک و دودلی نیروهای دمکرات و هواداران صلح، خطراتی که متوجه ی محیط زیست, پیشرفت و توسعه، و از همه مهمتر تبلیغات دروغین و عومفریبانه ی رژیم باندازه کافی افشا نشده است. به حدی که توده های مردم و جوانان ایرانی از همه هشدار های شدید بین المللی بی خبر مانده و در دام عوامفریبی های رژیم گرفتار آمده اند! بر ماست که با تبلیغات گسترده و همه جانبه نقاب از چهره ی سردمداران رژیم برداریم و خطرات احتمالی و نتایج فاجعه بار یک حمله نظامی اتمی و غیر اتمی را به اطلاعشان برسانیم. تا کنون در هیچ زمانی این گونه واضح و روشن از حمله ی نظامی و در صورت لزوم حمله ی اتمی به تاسیسات غنی سازی اورانیم رژیم حرف به میان نیامده است. فاجعه ی حمله نظامی به ایران و پیآمدهای آن نیاز به توجه ای بیش از حد ابراز نگرانی دارد!
 
طبقه متوسط وجنبش آزادی خواهی  
 
فریدون احمدی اظهار تاسف کرد که حرکت و جنبش سیاسی گسترده در کشور وجود ندارد. وی ادامه داد که جنبش آزادی خواهی که باید بر دوش اقشار متوسط باشد، شاید بر اثر رشوه خواری ها فاسد شده و درجریان رشوه دهی و رشوه گیری قرار گرفته است. وی گفت که باید از سیاست، ایدئولوژی زدائی کرد والبته بدون آرمان هم نبود. باید آرمان ها را در مقابل گذاشت و سیاست واقع بینی داشت.
به سختی می توان باور کرد که این جملات از سوی یک مبارزه چپ طرفدار سوسیالیسم عنوان شده باشد. فردی که آرمان سوسیالیسم را پیگیری می کند. کدام سیاست پرگماتیستی و عملگرایی را می توان بدون داشتن نظریه ای حتی اگر این نظریه همان پراگماتیسم باشد، دنبال کرد؟ متاسفانه برداشت ناروشن و مبهم از رئال پلیتیک و یا سیاست واقعگرایانه به آنجا رسیده است که کسانی تصور می کنند بدون داشتن تئوری سیاسی روشن و برنامه ی حداقل می توانند سیاست بورزند و به رهبری جنبش آزادی خواهی مردم ایران ارتقاء یابند. ایدئولوژی درهم ریخته و مسخ شده ای بدون چشم انداز و چهارچوب معین, تحت عنوان ایدئولوژی زدایی به جامعه ای   در حال فروپاشی ( بنظر ف. احمدی ) ارائه می شود و انتظار معجزه از آن میرود! چرا باید انتطار داشت که چنین نظریات آشفته و درهمی موجب   ( نا امیدی و یأس) در جامعه نشود؟ چه انتظاری بیش از این؟   بگذریم که در این شرایط حساس و سرنوشت ساز طبقه ی کارگر و زحمتکشان ایران که بیش از پیش نیازمند سازماندهی و هدایت و سکانداری پیشقراولانش است, نه تنها به دست فراموشی سپرده شده بلکه مجبور به دریافت چنین تئوری های انقلابی و نجات دهنده نیز می باشد!
طبقه متوسط ایران   بدلیل تشدید روزافزون شکاف طبقاتی و سیاست های ویرانگرانه ی تعدیل اقتصادی رژیم در آستانه ی فروپاشی کامل قرار گرفته است! هر روز جمعیت بیشتری از آنان به دلیل ورشکستگی و از کف دادن سرمایه به ارتش بیکاران می پیوندند! نیروئی که در شرایط کنونی جامعه مجبور به روی آوردن به دست فروشی و فروش نیروی کار خود با قیمتی نازل وارزان در بازاذ کار است! وظیفه یک مبارز آزموده تعمیق آموزش سیاسی و تئوریک این ارتش میلیونی است که هر روز بیش از روز قبل به کام فقر و فلاکت و ادبار فرو می روند! نه اینکه با فروپاشی طبقه متوسط, خود فرو بپاشد و به خلق تئوری های این چنانی بپردازد.
خلاء حاصل از شکست اصلاح طلبان متزلزل و ناپیگیر که بقول خاتمی به جنبش مردم خیانت کردند تا نظام ولایت فقیه را حفظ کنند، جنبش توده ای مردم را از بین نبرده است بلکه جنبش مردم را نیازمند رهبری کارآمد، آگاه و فداکار نموده است! تا برخلاف خیانت اصلاح طلبان، وفادار، مصمم و پرتوان برای پیروزی مردم بر استبداد مذهبی و فاشیسم حاکم شبانه روز بکوشد.
 
ماشین حکومت
 
داریوش همایون رایزن حزب مشروطه ایران در سخنان خود گفت ما با کسانی از سازمان اکثریت که با برخی از افراد رژیم در تماسند مخالفتی نمی کنیم و نباید موقع سرنگونی رژیم ماشین حکومت نابود شود! وی گفت که ما تا بحال اکراه داشتیم که با نیروهای مذهبی تماس داشته باشیم حالا خوشحالیم که چشم و گوش ما فدائیان باشند!
برای کسانی که با ادبیات سیاسی آشنایی دارند این سخنان معانی خاصی دارند. اول آنکه سخنران تائید می کند که افراد در جناح اکثریت و غیره در تماس با مهره های رژیم جمهوری اسلامی هستند! این تماس ها در جهت همآهنگی و همکاری با بخشی از عناصر و کارگزاران رژیم صورت می گیرد! فاجعه بار تر اینکه این تماس ها به دور از چشم مردمی که این حضرات داعیه رهبری و نمایندگیش را دارند بر قرار و ادامه دارد! چه همکاری و مذاکره ای در جریان است؟ بر روی میز مذاکره یا به زبان ساده توطئه ی ضد مردمی چه منافع و حقوقی به بیع و شراع گذاشته شده است؟ آیا حزب مشروطه هم می خواهد که در خیمه شب بازی( تماس ها ) شرکت داشته باشد؟ با چه هدفی؟ سرنگونی رژیم بدون اینکه   ماشین حکومت، یعنی در درجه اول ارگان های نظامی و امنیتی رژیم و همان نیروی ٨۰۰ هزار نفری مسلحی که داریوش همایون روی آن تاکید داشت ، از هم بپاشند یعنی چه؟ منظور و هدف روشن و مبرهن است! کودتائی یا شبه کودتائی چون کودتای امریکائی – انگلیسی بیست و هشت مرداد ماه سی و دو! که در نتیجه آن تنها عده ای از سرکردگان رژیم که در تماس با نجات دهندگان و رهائی بحش ها نیستند به پائین کشیده شوند و جای خود را به مذاکره کنندگان این سوی میز یعنی مبارزان اکثریت و نیروهای مشروطه خواه بدهند! بقیه چیز ها نیز سرجای خود می ماند!! حال چگونه و با چه راهکاری, ماشین حکومتی فعلی به فرماندهی بخشی از کارگزاران رژم, اکثریتی ها و مشروطه خواهان برای ایران و ایرانی استقلال, آزادی, دمکراسی و عدالت اجتماعی ببار می آورد, معمایی است لاینحل و عجیب و غریب!! مگر اینکه در فکر ما اصولا سرنگونی رژیم با هدف برقراری آزادی و استقرار دمکراسی نباشد.   البته خوب است که سازمان اکثریت خود نظرش را دراین باره اعلام و به اطلاع هواداران و اعضاء خود برسانند که آیا به راستی چشم و گوش حزب مشروطه هستند؟ سخنرانان و شرکت کنندگان منتسب به جریان اکثریت که چیزی در این باره نگفتند و موضعی اتخاذ ننمودند.
بعد از سرنگونی صدام حسین توسط ارتش آمریکا، حاکم امریکایی عراق حکم به انحلال ارتش عراق کرد و به بعثی زدایی در ادارات و ارگان های حکومتی عراق پرداخت. از این تصمیم به عنوان یک اشتباه بزرگ یاد می کنند. البته کسی هم نمی داند که اگر قسم خوردگان و وفاداران به صدام بر سر کار می ماندند آیا حاضر به فرمانبرداری از حاکم آمریکایی می شدند یا نه ؟   بهر حال این سناریو را برای ایران تصور کردن و از همین حالا با برخی از افراد رژیم تماس گرفتن حاکی از تخیلات بسیار عمیق وکپی سازی های خیال پردازانه ایست که به کاری نمی آید! بهتر این است که هر چه بیشتر با مبارزان آزاده و همه آن کسانی که آمادگی ستیز با استبداد را دارند تماس گرفت. امروز جنبش آزادی خواهی در راستای تضعیف   حاکمیت است و به صدا درآوردن زنگ خطر خلاء قدرت ، تنها مبارزه را تضعیف می کند.
 
رای میلیونی برای احمدی نژاد ؟!  
 
تنها بوق های تبلیغاتی رژیم نیستند که می گویند محمود احمدی نژاد در انتخابات بکلی مخدوش و قلابی ریاست جمهوری رای میلیونی آورده است ! بلکه ف. تابان سردبیر نشریه اینترنتی اخبار روز هم معتقد است که میلیون ها تن از زحمتکشان به احمدی نژاد رای داده اند! وی در سخنرانیش   گفت،همه ما در مورد تقلب در انتخابات ریاست جمهوری اشاره کردیم بهرحال قشر متوسط ایران با دو سیاست در این انتخابات ظاهر شد یکی سیاست تحریم و دیگری سیاست حمایت از اصلاح طلبان. این دو سیاست هر دو شکست خوردند. یکباره یک رای میلیونی پشت آقای احمدی نژاد درآمد!!
نخست باید به این نکته اشاره نمود که در جمهوری اسلامی با وجود صدها هزار آخوند و سپاهی و بسیجی و ده ها ارگان مذهبی مانند ستاد مساجد، هیئت های مذهبی، بنیادها، موقوفه ها، مراکز زیارتی, کمیته های امداد واتجادیه های اصناف و بازارو انجمن های اسلامی   واهرم های دولتی وآموزشی ، و پائین آوردن سن رای دهندگان به ۱۵ سال، جمع آوری چند میلیون رای و یا برگزاری تظاهرات چند صد هزار نفره را   برای رژیم ممکن می کند. تا کجا این رای ها واقعی هستند معلوم نیست. هیچ کس بر این نظر نیست که این رژیم هیچ طرفداری ندارد. آنچه اما واقعیت دارد منزوی شدن و در اقلیت ماندن رژیم هست. در انتخابات ریاست جمهوری اخیر که کوس رسوائیش حتی توسط معتقدان به نظام زده شد، اکثریت مطلق واجدین شرایط از دادن رای امتناع کردند و آن را آگاهانه تحریم نمودند. جبهه تحریم به پیروزی خیره کننده ای رسید. ندیدن این واقعیت تنها لجبازی کودکانه است. کسانی که در انتخابات پا برهنه بدنبال معین و حتی رفسنجانی دویدند و با ناکامی مواجه شدند امروز می پرسند که جبهه تحریم   انتخابات چه بدست آورد؟ در پاسخ باید گفت که در درجه نخست ، مشروعیت جبهه تحریم به اثبات رسید. مردم ایران و جهان دیدند که اکثریت مردم کشورمان مخالف حکومت مستبد و فاشیستی ولایت فقیه هستند. بی جهت نیست که رهبران جهان امروز آشکارا بیان می کنند که ما حساب سردمداران مرتجع و افراطی را از مردم ایران که خواهان صلح و همزیستی مسالمت آمیز و میانه روی هستند جدا می کنیم . تحریم انتخابات بهیچ وجه به معنی افراطی گری نبوده و نیست و درست خلاف آن تحریم انتخابات و نیفتادن در زنبیل عوامفریبی رژیم   به معنی میانه روی و مخالفت با ستیزه جویی وتروریسم وافراطی گری مذهبی و فناتیسم است.
جبهه دمکراسی و حقوق بشری که در آستانه انتخابات ، دکتر معین و اصلاح طابان وعده ش را می دادند یک ترفند انتخاباتی بود و شامل همه ایرانیان نمی شد. مردم هشیارانه به این امر پی بردند و فریب نخوردند. منکر نمی توان شد که بخشی از تهی دستان   با این تصور که شاید احمدی نژاد پول نفت را به سر سفره های آنان ببرد به وی رای دادند اما هم آنها اقلیتی محدود بودند وهم احمدی نژاد پس از انتخابات منکرادای چنین وعده و بر زبان آوردن چنین جمله ای شد. این هم تنها یک ترفند انتخاباتی بود. بعید است ف.تابان فراموش کرده باشد که   کارگران درنشست بزرگ خود درمجتمع آزادی چگونه به تبلیغات انتخاباتی پاسخ دادند و آن را هو کردند.
امروز بجای اینکه ندای دروغ شکست تحریم انتخابات را سر دهیم می بایست به سازماندهی جبهه تحریم که از پشتیبانی اکثریت جامعه برخوردار هست بپردازیم و فشار سیاسی و اجتماعی به رژیم را افزایش دهیم.
 
مسئله ملی در ایران           
 
پرویز نویدی در سخنرانی خود به مسئله ملی پرداخت و گفت متاسفانه امروز مسئله ملیت ها را کتمان می کنند. ما نمی توانیم به مسائل ملی در جامعه پاسخ ندهیم. وی بر تعیین حق تعیین سرنوشت برای ملیت های ساکن ایران تاکید کرد.
داریوش همایون در این مورد گفت، حق تعیین سرنوشت بمعنی جدایی است. اگر ملت و یا ملیت ها جا بیافتد بموجب منشور سازمان ملل حق جدایی دارند. وی ادامه داد، ما حق داشتن فرهنگ و زبان مادری را برای اقوام قبول داریم ولی یک اکثریتی در جامعه ایران هست که تا کنون نگذاشته ایران جدا شود. وی گفت که آن زمان که ایران ۲۴ هزار نیروی نظامی داشت نتوانستند ایران را جدا کنند و حالا که ٨۰۰ هزار بسیجی و سرباز داریم حتما این کار صورت نخواهد گرفت.
در پس این جملات البته تائید بدار کشیدن و تیرباران هزاران تن از آذربایجانی ها و کردها توسط ارتش در دهه ۲۰ و لشکر کشی سپاه و کمیته های رژیم به ترکمن صحرا و کردستان و کشتن صدها تن از آزادی خواهان بجرم خواست خودمختاری در ماه های پس از انقلاب به چشم می خورد. و همچنین تاکیدی است بر فصول مشترک   داریوش همایون و ٨۰۰ هزار بسیجی و سپاهی وارتش یعنی همان ماشین حکومتی که باید حفظ شود!
فریدون احمدی از نارسایی کلمه ها در زبان فارسی گفت و اضافه کرد که وقتی صحبت از کثیرالمله می کنیم یک فرضی داریم که خواهان پاشیدن آن هستیم ! ما از نظام عشیرتی و قبیله ای گذر کرده ایم    و نظامی یک پارچه را شاهدش هستیم. شایسته هست که گفته شود چنین ملتی وجود دارد که به بخش هایی تقسیم شده اند و باید حقوق برابر داشته باشند.
بدین ترتیب دیگر لازم نیست   بگوییم   خلق کرد و یا ملیت آذربایجانی و یا مردم عرب و ترکمن   فقط می گوییم ملت ایران بخش فارس و یا ملت ایران بخش بلوچ و یا بخش آذری ملت ایران !! اولا باید از ف.احمدی تشکر کرد که حقوق برابر برای همه (بخش) های ملت ایران قائل شده است و دوما از اینکه به رسایی زبان فارسی کمک شایانی کرده اند و ( بخش ) را به ملت ایران بخشیده اند و آنرا لااقل   بخش پذیر دانسته اند!.
حشمت رئیسی هشدار داد که مراقب تجزیه طلبان باشیم.
هشداری که همواره در مقابل درخواست حقوق ملی داده می شود تا بر این نکته اساسی سرپوش گذاشته شود که بدون تامین عدم تمرکز قدرت و ثروت و بدون تامین حقوق اساسی خلق های ساکن ایران نمیتوان از پیشرفت دمکراسی در ایران دم زد. اگر ما محتوای دمکراتیک نظام حاکم بر ایران را بر شکل حکومت ترجیح می دهیم نمی توانیم برای عمق یابی دمکراسی در ایران مرز و فصل و حدودی را تعیین کنیم . روند دمکراتیزه شدن کشور و جامعه روندی دائمی و تکاملی است و توقف پذیر نیست و نباید باشد.
   
منفور ساواک
 
  داریوش همایون در مقابل انتقاداتی که به گذشته وی می شد گفت که بنا به گزارشات ساواک زمان   شاه ، وی منفورترین شخص از نظر ساواک بوده است و وقتی که مقامی در ساواک داشت ، شکنجه توسط ساواک را ملغی کرد. وی گفت که به زندانیان سیاسی که از زندان آزاد می شدند در روزنامه مترقی اش در زمان شاه کار می داده است و اتهامات به وی وارد نیست. وی گفت که از این لحاظ عرق شرمی بر پیشانیش نمی نشیند. با این حال وی در پاسخ به یکی از حضار گفت که از اینکه سازمان اکثریت را سوسیال دمکرات خوانده بر پیشانیش عرق شرم نشسته است . وی یاد آور شد که تا کنون بیش از ۷۰۰ هزار کلمه مقاله و کتاب   نوشته است و به نقد گذشته و پاسخ به مسائل پرداخته است.
البته امید است که وی وقت کند و چند کلمه هم بنویسد که چرا این ۷۰۰ هزار کلمه تا کنون ۷۰ باورمند از ۷۰ میلیون جمعیت کشورمان را جلب نکرده است.
 
حاضرین در جلسه
 
حدود ۱۰۰ نفر از هموطنان در جلسه حضور داشتند که از شهرهای مختلف آمده بودند و نیز ۱۶۰ نفر از طریق رایانه در کشورهای مختلف بطور مستقیم به سخنرانی ها گوش می کردند.
غذا و نوشیدنی مناسبی برای حاضرین با زحمت و سلیقه تدارک دیده شده بود.
بدلیل تقسیم نامتناسب وقت واجرای ناقص برنامه درحالی که این نشست عنوان ( گفتگو با صاحبنظران سیاسی) را داشت وقت کمی به اظهار نظر حاضرین اختصاص داده شد ونیمی از در خواست گنندگان هم حتی از ۲ دقیقه وقت برای طرح سوال و ابراز نظر محروم شدند.
 
اعتراض در دقیقه آخر
 
با اعلام اینکه دیگر وقتی به حاضرین برای ابراز نظر داده نخواهد شد، و سخت سری مجری برنامه درندادن دو دقیقه وقت به یک دختر جوان با تمام تاکیداتی که در طول جلسه بر لزوم شرکت زنان و جوانان در بحث ها می شد، دختر جوان   لب به اعتراض گشود. داریوش همایون این اعتراض را بحساب کسانی گذاشت که گویا می خواستند جلسه را بهم بزنند ولی موفق نشدند !! دختر جوان با صدای بلند   گفت ، شما جایی در بین مردم ایران ندارید و کسی به شما گوش نمی کند!
 
نتیجه ای نه چندان خوشآیند برای سخنرانان!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست