یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سفیر آلمان در تهران با چه کسی درباره گروگان ها گفتگو می کرد
نقش پنهانی آلمان در آزادی ۵۲ گروگان آمریکایی


• هفته نامه آلمانی اشپیگل گزارشی در باره مناسبات آلمان با جمهوری اسلامی منتشر کرده که موضوع آن نه سفر اخیر معاون صدراعظم آلمان به ایران، بلکه نقش سفیر این کشور در سال ۱۹۸۰ در ماجرای آزادی گروگان های آمریکایی در تهران است. رازی که تا به حال سر به مهر مانده بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۴ مرداد ۱٣۹۴ -  ۵ اوت ۲۰۱۵



 فرادید- در سال ۱۹٨۱، جیمی کارتر گفت که جهان هرگز از نقش آلمان غربی در مذاکراتی که به آزادی ۵۲ گروگان از سفارت ایالات متحده در تهران منجر شد، مطلع نخواهد شد. تحقیقات جدید گوشه‌های جدیدی را از نقش مهم آلمان غربی در پایان دادن به این بحران آشکار می‌کند.

به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل، جیمی کارتر، یک روز پس از آخرین روز ریاست جمهوریش به فرانکفورت پرواز کرد تا به ۵۲ دیپلمات آمریکایی که قریب به یک سال توسط دانشجویان در سفارت آمریکا در تهران به گروگان گرفته شده بودند، خوش آمد بگوید. آنها در بیمارستان نیروی هوایی آمریکا در ویسبادن در نزدیکی فرانکفورت در حال معاینه بودند، و کارتر به آنجا رفته بود تا همدردیش را ابراز کند.

در ۲۱ ژانویه ۱۹٨۱، رییس جمهور سابق حرف های گرم ولی رازآلودی برای میزبانان آلمانیش داشت. در آن زمان، هلموت اشمیت، عضور حزب سوسیال دموکرات و هانس دیتریش گنشر، از حزب لیبرال FDP، رهبری آلمان غربی را از پایتخش، بن، بر عهده داشتند. کارتر گفت که آلمانی ها "به طریقی به ما کمک کردند که من هرگز نخواهم توانست علناً به جهان بگویم."

مسابقه برای تقسیم اعتبار تنها لحظاتی پس از آنکه این حرفهای رازآلود در مورد نقش آلمان گفته شد، آغاز گشت. اشمیت، صدراعظم وقت، اجازه داد تا نشریه ی تسادویچه زایتونگ از او تمجید کند و بگوید: "ظاهراً آلمان نقشی اساسی در این جریان بازی کرده است."

اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری ۴۴۴ روزه، یکی از دراماتیک‌ترین وقایع دوران بعد از جنگ جهانی دوم است. این اولین رویارویی جهان غرب با ایران بود. به نظر می‌رسید که ایران و آمریکا در آستانه ی جنگ قرار گرفته‌اند. در پایان اما همه مدعی بودند که به این دو کشور کمک کرده‌اند تا راه حلی مسالمت‌آمیز بیابند.

با این وجود، جزئیات کمکهای آلمان به این روند، نامشخص ماند. حالا، فرانک بوتش، رییس مرکز تاریخ معاصر در پوتسدام و اشپیگل، تحقیقی در آرشیو‌های آلمان انجام داده و با شاهدان آن زمان صحبت کرده است. این تحقیق آشکار کرده است که دولت آلمان غربی در آن زمان "نقش یک میانجی ملایم" داشته است. و یکی از شخصیت‌های کلیدی در این میان کمتر از همه شناخته شده است: گرهارد ریتزل(Ritzel)، سفیر وقت آلمان در تهران.

شاهدان آن دوره، گرهارد ریتزل را که در سال ۲۰۰۰ از دنیا رفت، فردی ریزنقش از اهالی ناحیه ی اودنوالد در مرکز آلمان توصیف می‌کنند که شخصیتی زیرک داشته است.

تماس با اپوزسیون
وقتی که ریتزل سمتش را در سال ۱۹۷۷ در تهران تحویل گرفت، شاه که رابطه ی خوبی با بن (پایتخت وقت آلمان غربی) داشت، همچنان در قدرت بود. ایران بزرگترین منبع نفت آلمان بود و در مقابل اشمیت و گنشر را تحت فشار قرار می‌داد تا به این کشور زیردریایی، ناو و نیروگاه برق هسته‌ای بفروشد.

در آن زمان ریتزل، تلاش داشت تا با اپوزیسیون بنیادگرا در ایران ارتباط بگیرید. این ارتباطات از طریق جلساتی پرماجرا صورت می‌گرفت که ریتزل بعدها شرحش را برای همه گفت. پیش از جلسات، یک اتومبیل او را از مقابل هتلش سوار می‌کرد و راننده سپس او را در محلی در تهران پیاده می‌کرد و یادداشتی در مشتش می‌گذاشت. روی کاغد نوشته بود: "همینجا بایست! یک وانت آبی خواهد آمد." او سپس دوباره ماشین عوض می‌کرد، در نهایت از میان تودرتوی حیاط هایی عبور داده می‌شد و به طبقه ی بالای یک ساختمان می‌رفت که دیوارش اثر خمپاره بر خود داشت. او در آنجا با کسانی آشنا می‌شد که خیلی زود قدرت را در ایران به دست می‌گرفتند.

شاه در ژانویه‍ی ۱۹۷۹، در حالیکه میلیونها تن علیه او تظاهرات می‌کردند، ایران را ترک کرد. چند هفته ی بعد، آیت‌الله خمینی از تبعیدش در پاریس بازگشت و آغاز جمهوری اسلامی را اعلام نمودند.

ریتزل خیلی زود با تغییر نظام کنار آمد. غرب هراس داشت که ایران تحت حوزه ی نفوذ شوروی بیافتد. به نظر می‌رسید که کنار آمدن با آیت الله خمینی آسانتر خواهد بود و از طرفی به نظر می‌رسید که رژیم تازه آینده ی چندانی پیش روی خود نمی‌بیند. اشمیت، صدراعظم وقت آلمان، گفته بود: "آیت‌الله‌ها نمی‌توانند در درازمدت کشور را اداره کنند." با این وجود او به اطلاع آیت‌الله خمینی رساند که ایران "فارغ از شکل دولتش، یک شریک تجاری خارجی مهم" باقی خواهد ماند.

با این وجود به نظر می‌رسید که ریتزل حقیقتاً به آیت‌الله خمینی علاقمند است. او بعدها گفت که این رهبر شیعه یک "بشردوست" بوده است. او همچنین استدلال کرد که غرب باید دعا کند که "او سالها در قدرت بماند."

ریتزل در نقش میانجی
سفیر آلمان به شکلی هدفمند به ارتباط گرفتن با حلقه ی نزدیکان آیت الله خمینی مشغول شد. اینکه آیت‌الله خمینی از سوی مردانی که در آلمان غربی زندگی کرده بودند احاطه شده بود، به نفع ریتزل شد. از جمله آنها، صادق طباطبایی بود که دکترایش را در دانشگاه روهر در بوخوم گذرانده بود. خواهر او با یکی از پسران آیت‌الله خمینی ازدواج کرده بود.

طباطبایی یک سمت مهم دولتی در تهران دریافت کرده بود و به مصاحب اصلی ریتزل بدل شد. پس از شروع گروگانگیری در ۴ نوامبر ۱۹۷۹، طباطبایی به منبع اصلی امید آلمان، در تنشی که به سرعت تشدید می‌شد، بدل شد. آیت‌الله خمینی از دانشجویان حمایت کرد و ایالات متحده را "شیطان بزرگ" خواند. در مقابل کارتر، رییس جمهور وقت آمریکا، تحریم‌های شدیدی علیه تهران وضع کرد و از متحدانش خواست تا به اقدام مشابه دست بزنند و از طرف دیگر دستور آماده‌باش برای حمله ی نظامی را صادر کرد.

ریتزل یکی از معدود دیپلماتهای غربی در تهران بود که حرفهایش هنوز گوش شنوا داشت. دولت آلمان به دنبال حفظ منافعش از قبل صادرات، به دنبال آن بود که بحران خیلی سریع خاتمه بیابد. ریتزل مجوزی برای یک هیئت از صلیب سرخ جهانی جور کرد تا بتوانند از گروگانها دیدن کنند. ضمن اینکه بانی شد تا روزنامه و مجله به دست زندانیان آمریکایی برسد.

شرایط در تهران باعث سردرگمی آمریکایی‌ها شده بود، چرا که مرتب پای میانجی خودخوانده به وسط می‌آمد. آمریکایی‌ها اولین بار در ماه می ۱۹٨۰، سراغ ریتزل رفتند. او به همراه گشنر به وین رفتند تا با ادموند موسکی    (Edmund S. Muskie)، وزیر امور خارجه ی وقت آمریکا، دیدار کنند. در آنجا موسکی و ریتزل یک گفتگوی دونفره داشتند و وقتی که طباطبایی از این جریان مطلع شد، اعلام کرد که می‌تواند به سفیر آلمان کمک کند.

به درخواست آمریکایی‌ها، وزارت خارجه ی آلمان، گزارش وضعیت‌هایی که ریتزل می‌فرستاد را در اختیار آمریکا می‌گذاشت. ایرانی‌ها نگران بودند که اگر گروگان‌ها آزاد شوند، یک حمله ی نظامی انتقام‌جویانه علیه‌شان صورت خواهد گرفت. آنها خواستار ودیعه ی دوازده میلیون دلاری‌ای که کارتر دستور ضبطش توسط بانکهای آمریکایی را صادر کرده بود، و دارایی‌های شاه در آمریکا بودند. در روز ۲۷ می، سفارت آمریکا در بن به اطلاع وزارت خارجه آلمان رساند که به ریتزل بگویند که به ایرانی‌ها اطلاع دهند که کارتر "به صورت جدی" این خواسته‌ها را مدنظر قرار خواهد داد.

اقدام زیرکانه ی ریتزل
ریتزل برای اینکه ایران را به سازش راضی کند، سفری به مشهد انجام داد و نزد رهبر روحانی این شهر رفت. او مودبانه از این روحانی خواست تا تفسیر اسلامی از واژه‌های "راستی"، "عدالت" و "مهمان‌نوازی" را در اختیارش بگذارد.

پس از سه روز مباحثه ی دینی و معنوی، آیت‌الله از میهمانش خواست تا دلیل واقعی حضورش را به او بگوید. ریتزل پاسخی صادقانه داد: او به دنبال استدلالهایی برای آزادی گروگانها بود. روحانی پاسخ داد: "درباره ی این موضوع فکر خواهم کرد." کمی بعد، فردی نزد ریتزل آمد که پیغامی از روحانی شهر مشهد درباره گروگانگیری برای امام خمینی به همراه داشت. سالها بعد، گشنر از اینکه دیپلماتشان "اساس اعتماد" ایرانی‌ها به آلمان را بنا کرده بود، تمجید کرد.

در روز نهم سپتامبر، طباطبایی پیشنهاد کرد که با یک هیئت آمریکایی در آلمان غربی دیدار کند. آیت‌الله خمینی به او توصیه کرده بود که آلمانی‌ها میزبان جلسه باشند و گشنر تا جای ممکن در مذاکرات "نقش" داشته باشد.

یک هفته بعد، مذاکرات محرمانه میان طباطبایی و وارن کریستوفر، معاون وزیر خارجه ی آمریکا، در مهمانخانه ی وزرات خارجه ی آلمان در بن و تحت نظارت گشنر آغاز شد. کریستوفر از دیدن طباطبایی حیرت زده شد: مردی خوش سیما و سی و چندساله با کت و شلوار کتان. او فکر نمی‌کرد که نماینده ی ایران این شکلی باشد.

با این وجود، خواسته‌های او برای فرستادگان آمریکا مشکل ساز بود. در نهایت، واشنگتن نتوانست دارایی‌های شاه که اکنون از دنیا رفته بود، را در اختیار بگیرد. اعتباردهندگان آمریکایی خواستار غرامت در عوض دارایی‌های ضبط شده ی ایران بودند.

اما کریستوفر تضمین داد که آمریکا حمله نخواهد کرد و وعده داد حدود ۶ میلیارد دلار از طلاها و دارایی‌های ضبط شده ی ایران آزاد خواهند شد. بنا بود که طلاها با کمک بوندس‌بانک، بانک مرکزی آلمان، به ایران منتقل شود. کریستوفر همچنین پذیرفت که کمک کند تا "پنهانکاری بانکی دور زده شود" تا دسترسی به دارایی‌های شاه هموار شود.

کارتر در خاطراتش به این موضوع اشاره کرده که اطمینان داشته با آیت‌الله خمینی، "مستقیماً در ارتباط است."

به نظر می‌رسید که یک توافق در دسترس است. طی هفته‌های بعد از آن، ریتزل تقریباً هر روز با طباطبایی ملاقات داشت. به منظور حفظ اسرار، در اسناد آلمان به طباطبایی با اسم مستعار "مسافر" اشاره می‌شد.

چرخش ناگهانی
در اوایل ماه اکتبر، آمریکایی‌ها در سفارتشان در بن مشغول تنظیم پیش نویس لوایح لازم برای تصویب بودند تا از طریق آنها کارتر بتواند نقاط محل مناقشه را حل و فصل کنند. گشنر هر جا که می‌توانست کمک می‌کرد. او به طباطبایی گفت که آلمان "نقش ضامن تعهد آمریکایی‌ها به تعهداتشان را ایفا خواهد کرد." او پذیرفت تا به صورت فعالانه سعی در "تاثیرگذاری مثبت بر افکار عمومی راجع به ایران" کند و پیشنهاد جلساتی در آلمان یا عربستان را مطرح کرد.

اما ناگهان، ایران دوباره عقب کشید. آن هم به دلایلی که هنوز هم محل حدس و گمانهای بسیاری است. بنا بود که انتخابات ریاست جمهور در ۴ نوامبر برگزار شود. آیا آیت الله خمینی می‌خواست که کارتر نتواند از حل و فصل این بحران به نفع خود در انتخابات بهره بگیرد؟

در هر صورت، طباطبایی در روز ۹ نوامبر خبر غافلگیرکننده را آورد. او گفت که به خاطر خطر دستگیری، ریتزل باید حتماً همه ی اسنادی را که به نقش طباطبایی در مذاکرات اشاره دارد، نابود کند.

این هراس او غلو شده از آب درآمد. طباطبایی که اوایل امسال فوت شد، بعداً به عنوان نماینده ی ویژه ی ایران در سازمان ملل مشغول به کار شد. اما وقتی که ایرانی‌ها مذاکرات با آمریکایی‌ها را دوباره در ماه نوامبر از سرگرفتند، او و دوست آلمانیش را دور زدند. در نهایت، الجزیره کمک کرد تا میلیاردها دلار از پول ایرانیها آزاد شود و در ۲۰ ژانویه ی ۱۹٨۱، گروگانگیران از ایران خارج شدند. با این وجود، تمجید کارتر از آلمانی‌ها سر جای خودش بود. بوتشس( Frank Bötschs)، تاریخ شناس، می‌گوید که بدون میانجیگری ابتدایی آنها این توافق شکل نمی‌گرفت. حتی این پیشنهاد که الجزیره هم وارد کارزار شود از سوی بن بود. بنا بر اسناد، این پیشنهاد را اشمیت مطرح کرد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست