یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

درحاشیهء مقاله ی دکتر اسماعیل نوری علاء
در باره ی "تشکیلات دانشنامه ایرانیکا"


مسعود نقره کار


• حرف من این بوده و هست: تشکلی که ستون های اصلی مالی, اداری و تبلیغاتی اش اعضای خاندان سلطنت (پهلوی ها و دیبا ها), اردشیر زاهدی ها, جمشید آموزگار ها, محمود خیامی ها, خانواده ابتهاج ها و القانیان ها و... و بنیاد کیان ها و... و در بهترین حالت خسرو اقبال ها باشند, نمی تواند از سیاست و بهره برداری سیاسی دور بماند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۴ آذر ۱٣٨۵ -  ۲۵ نوامبر ۲۰۰۶


استاد عزیزم دکتر اسماعیل نوری علاء در رابطه با نوشته ی کوتاه من   " دانشنامه ایرانیکا, غیر وابسته و بی طرف؟!" ( سایت اخبار روز ۱۵ نوامبر ۲۰۰۶ ) مقاله ای   با عنوان" استفاده سیاسی از دانشنامه ایرانیکا؟" (سایت   اخبار روز , ۲۲ نوامبر ۲۰۰۶) منتشر کرده است. در این مقاله دکتر نوری علاء به توضیح این نکته   پرداخته است که : " چرا مطلب اخیر من را دور از موازین نقد نویسی می دانند و آن را مطلبی برخاسته از سخنانی که در خود مقاله نیامده اما در دل من موج می زنند م ی دانند " . ایشان همراه با توضیح ها, سوال هایی نیز در ۹ بند طرح کرده اند که من به عنوان یک شاگرد حرف شنو وظیفه خود می دانم به آن ها پاسخ بدهم .
دکترنوری علاء پیش از ارایه توضیح ها و طرح سوال ها   به" کلی گویی " من در نوشته ام نیز اشاره می کند و می نویسد که من با دست زدن به این "کلی گویی " " بر پروندهء   یکی از فعالیت های درخشانی که ایرانیان خارج از کشور توانسته اند انجام دهند خط بطلان کشیده و، در این مسیر، تنها سندی که برای اثبات نظرات خود ارائه دادم خبری است از «رادیو فردا» مبنی بر اینکه آقای اردشیر زاهدی، وزیر خارجه   و داماد پیشین محمد رضا شاه پهلوی، در «شب نشینی باشکوه» برگزار شده در راستای گردآوری کمک های مالی برای «دانشنامهء ایرانیکا» شرکت داشته است".  
 
   به این " کلی گویی"و" خط بطلان کشیدن"   به هنگام پاسخگویی به سوال ها اشاره خواهد شد:
 
۱- در نخستین بند   دکتر نوری علاء به شخصیت و تلاش های فرهنگی آقای دکتراحسان یارشاطر   به عنوان یکی از رجال فرهنگی ایران اشاره می کنند که من نیز با تمامی آنچه دکتر نوری علاء در رابطه   با   این رجل فرهنگی و گرانقدر می گویند موافقم   جز یک مورد ,   ومورد اختلاف این است , دکتر نوری علاء می نویسد: " دکتر یارشاطر از جمله رجال فرهنگی ایران بوده است که همواره کوشیده پای در گلیم فرهنگی خود داشته و به قلمرو سیاست وارد نشود. پیش از انقلاب، و در جریان تشکیل کانون نویسندگان ایران، که مجمع نویسندگان سیاست مدار ما بود، البته فرهنگیانی از نوع دکتر یارشاطر مورد غضب «روشنفکران» بودند، و امتناع آنان از موضع گیری سیاسی، دلیلی برای وابستگی آنان به رژیم سلطنتی محسوب می شد."
 
  اما به گمان من اینگونه نبوده است . در هنگامه ی مورد نظر ,کانون نویسندگان ایران " مجمع نویسندگان سیاست مدار " نبود ,   برخی از اعضای کانون از فعالین سیاسی بودند اما کانون مجمع نویسندگانی بود که بر بنیان یک اساسنامه و مرامنا مه علیه سانسور و ممیزی و قلم شکنی رژیم پهلوی بپا خاسته بودند و از این مجرا و با توجه به ویژگی رژیم پهلوی بالطبع فعا لیت شان   سیاسی می شد, درست همانگونه که سکوت جماعتی دیگر از نویسندگان   در برابر اعمال رژیم و نیز همکاری شان با دربار نیز نوعی دیگر از سیاسی شدن , بود. از همین زاویه نویسندگانی که علیه سانسور و ممیزی و قلم شکنی رژیم مبارزه نمی کردند و یا سکوت اختیار کرده همکاری با دربار را پیشه کرده بودند مورد" غضب"   اعضای   کانون نویسندگان یا به قول دکتر نوری علاء "روشنفکران"   بودند. براستی آیا برپایی بنگاه ترجمه و نشر کتاب با سرمایه و نظارت دربار و سکوت گردانندگان این بنگاه و " انجمن کتاب" و نشریه "راهنمای کتاب" و......در برابر سانسور و ممیزی و قلم شکنی رژیم پهلوی" به گرد و خاک   سیاست" آلوده نشدن و امتناع از موضع گیری سیاسی معنی می دهد ؟
 
۲ و ٣- در این دو بند دکتر نوری علاء   متن و مقالات دانشنامه را به میان می کشد و در این رابطه   به " نوشتن کلیاتی نا مستند و وارد کردن اتهامات اثبات نشده " از سوی من اشاره می کند. اولا" من در آن نوشته تاکید کردم که:" در این یادداشت کوتاه سخن برسر درستی و نادرستی کارهای پژوهشی نشریافته در دانشنامه , ویا رد وقبول بی طرفی و عدم دخالت نظر گاه های مذهبی و سیاسی در تهیه , تدوین و انتخاب مطالب نشر یافته   نیست , که این خود سخن و جای دیگری می طلبد."   . بحث نوشته ی من پیرامون متن ومقالات و محتویات دانشنامه نیست بنابراین اصرار و مکث روی متن ومحتویات دانشنامه   و "تخلیط ها و قلب واقعیت ها" در دانشنامه دور شدن از بحثی ست که مد نظر من بوده است . در ثانی من هنوز نفهمیدم که در کجای نوشته ام در رابطه با متن ومحتویات دانشنامه به کسی اتهامی وارد کرده ام ؟ لطفا" نشانم دهید تا عذر خواهی کنم!    
 
۴- دکتر نوری علاء در رابطه با اشاره من به نام مصدق و شاملو می نویسد:   به گمان من دکتر نقره کار:".... بیشتر به سخنان و عقاید برخی از دست اندر کاران دانشنامه در بیرون از متن خود دانشنامه اشاره می کند. مثلاً، شنیده است که فلان مسئوول دانشنامه دربارهء دکتر مصدق با ایشان همعقیده نیست و بهمان نویسندهء دانشنامه در جائی گفته است که احمد شاملو شاعر بزرگی بشمار نمی آید. و در عین حال دیده است که درباریان و به ثروت رسیدگان در رژیم سابق دور و بر بنیاد دانشنامه را گرفته و به آن کمک می کنند. اما من فکر می کنم این نوع اختلاط بی منطق امور کار آدمیان فرهیخته نیست."
 
تلاش من این بود که در نوشته من اختلاطی آنهم لااقل از نوع غیر منطقی اش نباشد , من نوشته ام:  
 
  " نزدیکی ها و همکاری های آقای یارشاطر با دربار ودرباریان در گذشته و درباریان در خارج کشور ویا اظهار نظرهای   گاه کینه توزانه ی گردانندگان   و مشاورین دانشنامه و بنیاد در باره محمد مصدق,به عنوان نما د جنبش ملی در ایران, و فرهنگ سازان و فرهنگ ورزان چپ ( به ویژه شاعر بزرگ میهنمان احمد شاملو) , می توانست در مورد عدم وابستگی این مجموعه سوال بر انگیز باشد اما برای یک اظهار نظر نهایی   در باره وابستگی سیاسی و بهره برداری یک جریان سیاسی از این طرحی " دانشگاهی"   کافی   نبود."
 
آیا این اظهار نظر قابل استناد و نیز بیان ناکافی بودن شان برای قضاوت , یک نوع اختلاط بی منطق است؟
در مورد این مشاوران و همکاران پر نفوذ نیز من به نمونه ی آثار آقای جلال متینی اشاره کرد ه ام .
 
۵- در بخشی از بند ۴ و نیز بند ۵    دکتر نوری علاء تا حدی به اصل بحث نزدیک می شود.   ایشان می نویسند :
" او( نقره کار) باید برای اثبات نظری که از او نقل می کنم زحمت بکشد، مورد پیدا کند و پیش روی خواننده اش بگذارد، وگرنه کلی گوئی و اتهام زنی کار اهل نظر نیست. او می نویسد: «به گمان من اما راهی که مسول و مشاوران دانشنامه و بنیاد دانشنامه در پیش گرفته اند، حتی اگر برجسته ترین اثر تحقیقی درباره تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران   دستاوردش باشد، کژ راهه ای بیش نخواهد بود، راهی که سالیان دراز حکومت گران و بسیاری از احزاب و سازمان های سیاسی پیموده اند، راهی که نهایتش آلوده کردن بیش از پیش فرهنگ و هنر، تمدن و تاریخ مان به نا راستی های سیاست بازانه است، کژراهه ای منتهی به مرداب بی اعتمادی و آسیب زننده به خصلت دموکراتیک و مستقل تشکل ها و حرکت های فرهنگی و هنری». به گمان من، دکتر مسعود نقره کار موظف است به خوانندهء خود نشان دهد که «راهی که گردانندگان دانشنامه در پیش گرفته اند» کدام است و چگونه بخاطر مفاد مندرج در دانشنامه به «کژراهه» تبدیل گشته است. این حداقل توقع خوانندگانی است که انتظار دارند از قلم دکتر نقره کار حرف اصولی و سخن مستند بتراود."
 
من در نوشته کوتاهم نوشتم   سوء استفاده سیاسی( در معنای حزبی, سازمانی و گروهی )از تشکل ها و حرکت های فرهنگی و پژوهشی و یا تبدیل شدن به زایده فرهنگی   وپژوهشی احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی   گام نهادن در کژراهه    ,و نیز سر پوش نهادن فرهنگی و پژوهشی بر فعالیت حزبی و سازمانی و گروهی انتهای همین کژراهه, یعنی مرداب بی اعتمادی ست , واز سر دلسوزی و احساس مسو لیت نوشتم که تشکیلات دانشنامه به این راه کشانده شده است . آیا این اظهار نظر وبرخورد"خط بطلان" کشیدن بر ارزش محتوایی دانشنامه و " اتهام زدن" است ؟   
  حرف من این بوده و هست: تشکلی که ستون های اصلی مالی , اداری و تبلیغاتی اش اعضای خاندان   سلطنت( پهلوی ها و دیبا ها) , اردشیر زاهدی ها, جمشید آموزگارها , محمود خیامی ها , خانواده ابتهاج هاو القانیان ها و...... و بنیاد کیان ها و...ودر بهترین حالت خسرو اقبال ها باشند , نمی تواند   از سیاست و بهره برداری سیاسی   دور بماند, یک نمونه اش حضورتبلیغاتی زاهدی در شب نشینی دانشنامه است .  
 
۶-   دکتر نوری علاء از این بند به بعد به این خاطر که من را " روشنفکری چپگرا " با سابقه ی همکاری با فداییان خلق می داند   سراغ " آواز خوان " می آید وانتقاد هایی   در باره   عملکرد چپ ها مطرح می کند . دکتر نوری علا ء ابتدامی نویسد:
 
" ...چه کسی می تواند ثابت کند که آقای دکتر نقره کار از آقای اردشیر زاهدی «ایران دوست» تر است؟ هرچند که «ایران» و «دوست داشتن آن» در نزد این دو نفر می تواند دو معنای به دور از هم، و حتی متضاد با هم، را داشته باشد و به روش ها و عملکرد های متضادی نیز بیانجامد "   و این گفته ی دکتر نوری علاء   من را به این فکر انداحته است که آنجا که معیار " ایران دوستی" کمک مالی به دانشنامه ایرانیکا می شود و به این خاطر نیز اردشیر زاهدی   وطن دوست ,   معنای " وطن فروشی" چه از   آب در خواهد آمد ؟. دکتر نوری علا ء در این بند از طرف اردشیر زاهدی سخن   می گوید   و اینکه زاهدی چون ایران دوست است و دوستدار دانشنامه, به دانشنامه کمک می کند و این سوال را مطرح می کند که چرا چپ ها به یک چنین حرکت هایی کمک نمی کنند؟ شاید   بهترین پاسخ به این نوع سوال این باشد که اولا" این سوال چه ربطی به بحث ما دارد استاد ؟! و در ثانی شاید   چپ ها به حرکت هایی به مانند دانشنامه به این خاطر کمک نمی کنند که مثل اردشیر زاهدی" ایران دوست "و دوستدار دانشنامه نیستند ! و شاید هم ترجیح می دهند میلیون ها دلارشان را - اگر داشته باشند - به جای کمک به در آوردن یک دانشنامه   صرف مبارزه فرهنگی و سیاسی علیه رژیمی ضد تاریخ و تمدن و فرهنگ بکنند.
 
۷- در این بند دکتر نوری علاء می نویسند :   " متأسفانه دیده ام که در طیف چپ ما نه تنها از لحاظ مالی که از لحاظ کمک عملی و همگامی رایگان با حرکات «ایران دوستانه» نیز نوعی اکراه وجود دارد. و این نکتهء اخیر مرا به تجربهء تازه ای بر می گرداند که در نزدیک به دو سال اخیر از سر گذرانده ایم. به ماجرای مبارزه برای متوقف کردن آبگیری سد سیوند و ویران کردن آثار باستانی هخامنشی در استان فارس توجه کنیم. در طی این مبارزه کمترین حمایت از جانب سازمان ها و اشخاص سرشناس چپ نشان داده شده است........ نیز یقین دارم که روزگاری خواهد آمد که این نیروهای ضد سلطنت و چپگرا یا ملی ـ مذهبی توضیح دهند که چرا در هیچ امری که به ایران تاریخی و ایران دوستی غیرشونیستی مربوط است شرکت نمی کنندو........ "
 
به نظرم اندک اندک من می باید از استادم دکتر نوری علاء , البته با عرض معذرت , بخواهم جانب انصاف را رعایت کند ! و از ایشان بخواهم   ابتدا حرکات ایران دوستانه را تعریف کنند. چون هنوز برای من روشن نیست اقدام اردشیر زاهدی که پا جای پای   پدر نهاد و حامی سرنگونی محمد مصدق   و تلاشگرمستقیم و موثر در تثبیت دیکتاتوری   پهلوی در ایران شد , و دلار ها ی از کیسه مردم   ایران   بیرون کشیده را فی المثل صرف تدوین یک دانشنامه   کرد "   حرکات اش   ایران دوستانه" است   یا شاملو وار زیستن و کار فرهنگ   عظیم کوچه   را تقریبا" یک تنه سامان دادن و آن کارنامه درخشان را در شعر و پژوهش و ترجمه و روزنامه نگاری و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی به جا گذاشتن ؟
  را ه دور نرویم , تنها نگاهی به نام ها ی افراد وسایت ها ی حمایت کننده ازماجرای مبارزه برای متوقف کردن آبگیری سد سیوند در سایت پاسارگاد , ونیز مطبوعاتی که این ماجرا را منعکس کرده اند نشان می دهد که   در صد بالایی از این افراد چپ ها , ملیون و افراد مخالف رژیم سلطنتی هستند ودر میان آنها سلطنت طلبان عاشق " حرکات ایران دوستانه" انگشت شمارند . آیا آقای پرویز ورجاوند و بسیاری دیگر از افرادی که در رابطه با ماجرای سد سیوند   در داخل و خارج ایران قلم زده اند سلطنت طلب عاشق " حرکات ایران دوستانه" اند؟
  در ضمن من متوجه   نشدم که سوال دکتر نوری علاء مبنی بر اینکه :
" ... یقین دارم که روزگاری خواهد آمد که این   نیروهای ضد سلطنت و چپگرا یا ملی ـ مذهبی توضیح دهند که چرا در هیچ امری که به ایران تاریخی و ایران دوستی غیرشونیستی مربوط است شرکت نمی کنند" ناظر بر این نوع فعالیت ها در خارج کشور است و   یا پرسشی ست   فراتر از این؟ اگر منظور خارج کشور است   که باز باید سراغ تعریف "حرکات ایران دوستانه " رفت , اینکه بخش بزرگی از اپوزیسیون فرهنگی و سیاسی   رژیم اسلامی در خارج کشور چپ ها و ملیونی هستند که مال و جان و قلم و تلاش خود را در راه مبارزه با حکومت اسلامی   گذاشتته اند , " حرکات ایران دوستانه "   بحساب نمی آید ؟ اگر سوال فراتر ازفعالیت ها ی خارج از کشور می رود, حرکات   بخش بزرگی از مشروطه طلبان و رهبران و فعالین جنبش های سیاسی و فرهنگی ی همین تاریخ یک صدو اندی سال اخیر در داخل و خارج کشور که   "ضد سلطنت و چپگرا یا ملی ـ مذهبی "   بودند " حرکاتی ایران دشمنانه " تعبیر می شوند؟  
 
٨- دکتر نوری علاء در رابطه با اینکه من " انجمن قلم ایران در تبعید " را انجمنی نسبتا" مستقل نامیده ام با واکنشی حیرت انگیز می نویسند: " آقای دکتر نقره کار «انجمن قلم ایران در تبعید» را به رخ «بنیاد دانشنامه ایرانیکا» کشیده اند. من، با همهء احترامی که برای تک تک اعضاء این «انجمن» قائلم، در طی سالیان متمادی که از تأسیس آن گذشته از این امامزاده هیچ معجزه ای ندیده ام. » .......اما آیا براستی انصاف است که این انجمن فکسنی را با «بنیاد دانشنامه ایران» مقایسه کنیم و استقلال آن یکی را به رخ این یکی بکشانیم؟ من اگر دکتر نقره کار نمی شناختم تصور می کردم که ایشان قادر نیست عظمت کاری را که دکتر یارشاطر بنیان نهاده است درک کند و، به این دلیل، آن را با «انجمن قلم در تبعید» مقایسه می کند....."
 
    من نمی دانم دکترنوری علاءتا چه حد با مطالب کتابی که من گرد آوری کردم و صفحاتی از آن را به انجمن قلم ایران در تبعید اختصاص دادم, آشنا هستند ( جلد ۴ از مجموعه بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران) و نمی دانم آیا ایشان به سایت این انجمن سر می زنند یا نه , اما برای   اطلاع می گویم: این انجمن " فکسنی - " که   فکسنی ات و " عظیم " نبودنش به دلیل   سر ریز نشدن ملیون دلار   پول های   "کسب" شده از آن سرزمین فقر زده به صندوق اش است -   جدا از فعالیت های فرهنگی و هنری یکی از موثر ترین سخنگویان قربانیان و بندیان اهل قلم ,و خواستار آزادی قلم در ایران است. سخنگویان این انجمن فکسنی   با   دهان " آرتور میلر ها و واسلاو هاول ها و....." به افشای   قلم شکنی رژیم اسلامی پرداخته اند . اعضای همین انجمن فکسنی هر ساله مجمع عمومی انجمن جهانی قلم را به دادگاهی علیه رژیم اسلامی بدل می کنند. براستی کدام این کارها عظیم تر است , به سیاق دانشنامه ایرانیکا دانشنامه نویسی کردن یا چون اعضای انجمن فکسنی " انجمن قلم ایران در تبعید " , بی هیچ مواجبی از جان و مال اندک مایه گذاشتن و    دادخواه بیدادی که بر قربانیان اهل قلم رفته است , شدن ؟   و یا جان امثال فرج سرکوهی ها را از شکنجه و مرگ نجات دادن؟
سخن من برسر فکسنی ات و عظمت این دو تشکل   نبود ونیست , سخن بر سر وابستگی وجانبداری سیاسی تشکل های فرهنگی , و سوء استفاده سیاسی از این نوع تشکل ها ست.
 
۹- در خاتمه دکتر نوری علاء عزیزهمچون سایر همکاران شان در دانشنامه   ضمن مقایسه دانشنامه با شاهنامه , بحث خود را   با سند خواهی از من   می بندد و برای چندمین بار با طرح   و اشاره به"محتوی" دانشنامه مجدانه از من می خواهد تا نشان دهم که : " چگونه «یک جریان سیاسی» از طریق «اعطای کمک به دانشنامه» می تواند برای خود «اعتبار سیاسی» کسب کند بی آنکه محتوای دانشنامه را بسود خود دگرگون نکرده باشد"
 
  من برای اینکه بحث از مسیر خود دور نیفتد به بخشی از سوال ایشان پاسخ می گویم .
  به گمان من دانشنامه در مسیری ست تا وسیله ای برای   گشایش و گسترش محافل تبلیعاتی سلطنت طلب هایی چون اردشیر زاهدی ها و جمشید آموزگارها وبسیارانی دیگر از این جماعت شود, و این جماعت خبره در سیاست   مداری و سیاست بازی, حتی اگر در یک سطر دانشنامه هم   اعمال نظر نکنند, خوب می دانند چگونه   از دانشنامه و تشکل پا گرفته   پیرامون اش استفاده ی ابزاری کنند.
 
******************
 
خلا صه کنم , گیریم همه ی حرف های من " کلی گویی" و " اتهام " و" غیر منصفانه" و" چپگرایانه"   واصلن حرف مفت, آیا دیدن نام های مورد اشاره در اداره امور مالی , اداری و تبلیعاتی دانشنامه   ونیز فی المثل حضور اردشیر زاهدی در شب نشینی   دانشنامه   برای شما که ایرانیکا را   همسنگ بریتانیکا می دانید, و در استقلال فرهنگی و پژوهشی اش تردید ندارید , حداقل سوال برانگیز و نگران کننده نیست؟ نگران این نیستید که تجربه " دانشنامه مصاحب" این بار اما در خارج از کشور تکرار شود؟  
 
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست