سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ملی گرائی ایرانی و چند زبانگی


اومود مهدیان


• من اینجا به طور گذرا به برخورد و طرز نگاه برخی از رسانه های فارسی و مشخصا صدای آمریکا به مسائل آذربایجان و عموما به مسئله ترکها در ایران خواهم پرداخت. مدیای فارسی زبان سعی دارند رسانه همه کسانی باشند که به نحوی با زبان فارسی درگیر هستند ولی با نادیده گرفتن سطح درگیری و چگونگی درگیری مخاطبان خود با زبان فارسی، سعی در الگو سازی برای مخاطبان خود بدون در نظر گرفتن تنوع آنان می کنند. این الگو سازی، از برنامه ریزان و برنامه سازان گرفته تا دعوت از متخصصان را شامل می شود، ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ شهريور ۱٣۹۴ -  ۲۵ اوت ۲۰۱۵




چند زبانگی یکی از خصوصیتهای انسان نوین و یکی از مولفه های رشد و توسعه انسانی و اقتصادی می باشد. چند زبانگی علاوه بر این کارکرد سیستماتیک کارکردهای بسیار مهمی در ایجاد فهم مشترک جهانی نسبت به میراث مشترک بشری و در نتیجه ایجاد صلح پایدار دارد.
در تاریخ 18 اوت 2015 بخش فارسی صدای آمریکا در برنامه افق بحثی با عنوان "چند زبانگی در ایران و جهان "را تهیه و پخش کرده است. با دیدن این برنامه بر آن شدم که در مورد رسانه های فارس زبان و مشخصا این برنامه و گفتمان مطرح شده در آن مطلبی هرچند کوتاه بنویسم.

رسانه هایی فارسی و مسائل غیر فارس ها

رسانه های فارسی زبان درکل با مشکلات بسیاری درگیر هستند ولی رسانه های فارسی زبان خارج از کشور که عموما با تکیه بر بودجه دولت‌ها و ارگانهای غیر دولتی غربی به فعالیت خود ادامه می دهند خصوصیت‌های منحصر بفرد خود را دارند، که از جهات متعددی می توان این خصوصیات را مورد بررسی قرار داد. من اینجا به طور گذرا به برخورد و طرز نگاه برخی از رسانه های فارسی و مشخصا صدای آمریکا به مسائل آذربایجان و عموما به مسئله ترکها در ایران خواهم پرداخت.
مدیای فارسی زبان سعی دارند رسانه همه کسانی باشند که به نحوی با زبان فارسی درگیر هستند ولی با نادیده گرفتن سطح درگیری و چگونگی درگیری مخاطبان خود با زبان فارسی سعی در الگو سازی برای مخاطبان خود بدون در نظر گرفتن تنوع مخاطبان خود می کنند. این الگو سازی، از برنامه ریزان و برنامه سازان گرفته تا دعوت از متخصصان را شامل می شود، جزئیات جریان کاری این رسانه نیز از فقدان نگاه تکثرگرای عصر پسا مدرن جهانی و گفتمان دمکراتیک حکایت دارد. این الگو سازی غیر دمکراتیک و نادیده گرفتن تنوع ایران را می توان به نوعی ادامه دولت- ملت سازی نامید که از 1925 در ایران شکل گرفته است. این مدیا بسان ارگان رسمی این دولت- ملت سازی قوم محور و تک زبان محور حرکت می کنند. رسانه های فارسی زبان بدون توجه با خواست های دمکراتیک مردمان غیر فارس در تلاش القای سیاستهای مرگزگرایانه و ادامه پروژه دولت ملت سازی معیوبی است که از سال 1925 با دخالت قدرت های جهانی کلید خورده است.
این نگاه آمرانه دولت- ملتی تک زبان، تک مرکز، تک انتئیک با خوانشی فارس محور از تاریخ باعث شده است که مخاطبان این رسانه ها نتوانند با گفتمانهای پسا مدرن و متکثر جهانی آشنا شوند. نتایج فاجعه بار این الگو سازی خود موضوعی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. ولی بی شک عمده ترین فاجعه این الگو سازی قربانی کردن حقوق بشر برپای حقوق دولت- ملت بوده است. دولت- ملتی استبدادی که در قبال سازش با قدرتهای جهانی و بدون سازش با شهروندان خود، به حیات خود ادامه داده است.
در مورد مسائل ترک زبانها در سطح جهانی و کشوری( ایران) نیز برخورد مدیای فارسی زبان احتیاج به کنکاشی جداگانه دارد. ولی در مورد مسائل آذربایجان ایران( آذربایجان جنوبی) مدیای فارس در بسیاری از موارد ترجیح داده اند گفتمان حاکم دولتی و نمایندگان آن را به عنوان نمایندگان مردم آذربایجان معرفی نمایند. حتی مدیای فارسی زبان خارجی با عبور از این خط سعی در نماینده سازی برای مردم آذربایجان کرده است. آنان تلاش کرده اند نمایندگان گفتمان حاکم ملی گرای فارس محور ایرانی در آذربایجان را نمایندگان واقعی همه احاد مردم آذربایجان معرفی کرده و برای آذربایجانیان الگو سازی کنند. آنان برای این عمل خود همچون دوران پهلوی و جمهوری اسلامی که معترضان آذربایجانی خود را وابسته به بیرون مرزها می دانستد، با دیگر سازی از نمایندگان احاد مختلف مردم آذربایجان زیر اصطلاحاتی چون تندرو، قومگرا، پان ترکیست، تجزیه طلب، جدائی طلب و اصطلاحاتی از این نوع سعی در تحریف و انکار واقعیت های تاریخی آذربایجان ، ایران و واقعیت های امروزی کرده اند. آنان هم صدا با اندیشه دولت-ملت ایرانی فارس محور و استبدادی سعی در آفرینشی تاریخی و فرهنگی بر علیه واقعیت های علمی، جهانی و محلی بکنند. برای مثال در بررسی مسائل تاریخی چون حکومت خود مختار فرقه دمکرات آذربایجان این مدیا خود را هم دادگاه، هم وکیل و هم قاضی قرار داده و در یک دادگاه یک طرفه همیشه حکومت خود مختار آذربایجان را در دادگاه یک طرفه خود ساخته، به خیانت و عامل قدرتهای خارجی بودن متهم کرده است. این مدیا بنابه خاستگاه ایدئولوژیک خود وابسته به غرب بودن را یک ارزش و وابسته به طرف مقابل غرب و یا همکاری با طرف مقابل آن را وابستگی و خیانت قلمداد کرده و تاریخ ایران و حوادث آن را قربانی منافع منابع مالی و ایدئولوژیک خود می کند..
در مورد مسائلی چون تدریس به زبان مادری و مسائلی که حول محور حقوق فردی و جمعی مردم ترک ایران و آذربایجان جنوبی در جریان است نیز بیشتر این شیوه مورد استفاده قرار می گیرد. در این برنامه ها معمولا یک آذربایجانی اغلب یک تبریزی که مخالف حقوق فردی و گروهای مردمان غیر فارس و خصوصا ترکان آذربایجان است به عنوان متخصص و نماینده ترکان آذربایجان حضور دارد، در مقابل نیز نمایندگان جامعه مدنی فارس که ایران را نمایندگی می کنند قرار دارد . نمایندگان فارس جامعه مدنی ایران بیشتر با متخصص آذربایجانی در مورد عدم تحصیل به زبان مادری و شعارهای ملی گرایانه فارس محورهم عقیده هستند. ولی دو نمونه اخیر در بی بی سی    و صدای آمریکا    نمایندگان جامعه مدنی فارس متخصصانی انتخاب شده اند که جهانی تر، امروزی تر و آشناتر با گفتمانهای پسا مدرنی هستند. به طوریکه این متخصصان نماینده جامعه مدنی فارس گفتمان متخصصان آذربایجانی را فاشیتی می خواند.   این انتحاب آگاهانه و هدفمند است. چنین انتحابی این تصور را در آذربایجانی می آفریند که آذربایجانی خود نمی خواهد از این حقوق برخوردار شود. این انتخاب و این نوع برنامه سازی ادامه همان سیاسیت های دولتهای مرکزی استبدادی ایران است که فقظ طرفداران و مدافعان سیستم استبدادی و نژادپرست در آذربایجان را تنها مخاطب خود انتخاب کرده اند وآنان را به عنوان نمایندگان آذربایجان قلمداد می‌کند. این منطق استعماری آشنایی است که در مناطق استعمار شده همیشه اعمال شده است و استعمارگر به جای درگیری مستقیم با استعمار شده با استفاده از افراد جامعه استعماره شده به مبارزه آنان می رفت. این در حالی است که تاریخ مبارزه دمکراتیک آذربایجان بیش از یک قرن تجربه دارد، نادیده گرفتن این گفتمان دمکراتیک و انتخاب آذربایجانیانی که هنوز هم استبداد را نمایندگی می کند و معرفی کردن آنان به عنوان متخصص و نماینده آذربایجان انکار گفتمانهای تاریخی سوسیال دمکرات در آذربایجان از طرف مدیای فارس زبان است. این برداشت از جامعه آذربایجانی و تاریخ سیاسی آذربایجان ضربه بزرگی است بر جامعه مدنی ایران در مقابل استبداد تاریخی حاکم بر ایران، این انکار معمولا با بهانه ای چون مسائل امنیتی برای بقای ایران توجیه می شود. گفتمانهای سوسیال دمکرات آذربایجانی از مشروطه به این طرف از جانب استبداد مهمترین و استراتژیک ترین خطر بر بقای آن بوده است بدین جهت است که استبداد آن را امنیتی کرده است تا بتواند از گسترش آن جلوگیری کند. حرکت هارمونیک رسانه های فارس بر علیه گفتمان سوسیال دمکرات آذربایجان اگر چه ضربه بزرگی بر مردم آذربایجان زده است ولی از رشد روند جامعه مدنی در ایران نیز جلوگیری کرده است.
البته این طرز برنامه سازی، این مسئله را به آذربایجانی القاء می کند که نمایندگان و نخبگان شما ازپایه گذاران اساسی سیستم فعلی استبدای هستند و خواسته های حقوق فردی و جمعی شما زیر هویت ترک آذربایجانی خواسته های واقعی نیستند . از طرف دیگر به جامعه مدنی فارس نیز این‌ را القا می کند که آذربایجانی و ترک با احقاق حقوق فردی و جمعی خود مخالف است و جامعه عقب مانده و نا آگاهی است. در طراحی برنامه های اینچنینی چیز دیگری که جلب توجه می کند در کنار یک نماینده جامعه مدنی فارس و یک نماینده تاریخی استبداد در آذربایجان، نمایندگانی از جامعه مدنی کرد، عرب و غیره می توانند حضور داشته باشند که بیشتر مواقع این یک کرد است که علاوه بر حقوق فردی و جمعی کردها از حقوق فردی ترکهای آذربایجانی نیز دفاع می کند. این نوع طراحی برنامه نیز عمدی، آگاهانه و هدفمند در جهت غیر قابل حل نشان دادن مسئله است.
بررسی کاربرد تکنیک های علمی و تکنولوژیک در رسانه های فارسی در باز تولید گفتمانهای حاکم و هژمونیک و آفرینشی جدید این گفتمانها در افکار عمومی خود نیز موضوعی است که کار چندانی در این مورد انجام نشده است. برای

نمونه برنامه افق 18 اوت ونگاه به آن از منظری دیگر

(عنوان برنامه: چندزبانی در ایران و جهان
مجری: پیام یزدیان
مهمانان برنامه : امیر کلان پژوهشگر آموزش زبان، جواد عباسی زبانشناس و خاور شناس و شاهد علوی روزنامه نگار)

مجری برنامه در آغاز برنامه با یک مقدمه که در آن تاکید دارد بگوید زبان یک مفهوم نژادی و حتی جغرافیای نیست از اینکه چگونه زبان عربی و زبان انگلیسی این مرزهای نژادی و جغرافیای را در نوریده است سخن می گوید و مفهوم زبانهای بومی را در مقابل این زبانها مطرح می کند. زبانهای اقتصادی نیز مفهمومی دیگر است که مجری به آن اشاره دارد. مجری برنامه نظرات سازمانهای جهانی و نزدیکی پایان مفهوم زبان رسمی را نیز یادآور می شود و بعد از این مقدمه موضوع را از منظر امنیتی و رابطه اقلیت-اکثریتی به میز مذاکره می گذارد.
امیر کلان پژوهشگر آموزش زبان بدون توجه به مقدمه پر از مفاهیم سنگین و پر دامنه مجری برنامه، مستقیما در حوزه اختصاصی خود که آموزش زبان می باشد به تجربه های جهانی در این زمینه و فلات ایران اشاره می کند و متدلوژی خود برای بررسی موضوع را طرح می کند. وی با بیان اینکه بحث‌هایی در محوریت زبانشناسانه ، تاریخ نگارانه و اجتماعی در این مورد تاکنون شکل گرفته و از عدم دقت به طرفهای اصلی موضوع یادگیرنده زبان و یاد دهنده آن یعنی معلم و شاگرد پرده بر می دارد. نفی فرد به عنوان موضوع اصلی آموزش زبان و قراردان آموزش زبان زیر بحث ها و نگاههای زبانشناسانه، تاریخی ، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی، تمامیت ارضی و غیره حاکی از عدم رشد علوم اجتماعی بلاخص علوم آموزشی در کشور ما را دارد. امیر کلان به مفاهمی چون نژادکشی زبانی و حقوق بشر زبانی، گفتمانهای که توسط برخی از نخبگان غیر فارس زبانها در ایران به انحا مختلف مطرح شده ولی توسط مرکزگرایان انکار شده است اشاره کرده و نشان می دهد که این گفتمانها از آخرین یافته های مباحث زبانی است که بیشتر مخالفان تدریس زبانهای غیر هژومونیک با آن مخالفت می کنند. امیر کلان در اینجا به صورت تلویحی بر وجود نژادکشی زبانی در ایران صحه گذاشته و خواهان حقوق بشر زبانی است. امیر کلان مخالفان تدریس به زبان مادری و طرفداران تک زبانی را متهم به فاشیزم می کند. وی بیان می کند که این اندیشه های منشعب از اندیشه های قرن نوزدهم دولت- ملتی است که با تکیه بر ابر روایت های (افسانه های) روح یک ملت بخصوص را می خواستند نشان بدهند (بسازند). وی بیان می کند که این ترفندهای یک ملت، یک زبان تاریخا منجربه فاشیزم شده و ما تجربه های تلخ جهانی در این مورد را داریم. ایشان علاوه بر جنبه ها و عواقب وخیم سیاسی این نگاه چون فاشیزم و نازیسم به عواقب آموزشی و انسانی آن نیز که منجر به نفی هویت شاگردان شده است نیز اشاره میکند.
از این منظر نمونه عملکرد ذهنیت یک زبان، یک دولت و یک ملت را می توان به خوبی در مورد آموزش زبان ترکی در ایران و مبارزه همه جانبه مخالفان تدریس زبان ترکی را مشاهده کرد که از ممنوعیت تدریس زبان ترکی گرفته تا تخریب زبان و حاملان زبان ترکی، تنبیه کودکانی که در کلاس ترکی صحبت کرده اند، ایجاد صندوقهای جریمه برای کسانی که در مدارس ترکی حرف می زدند تا لشکر کشی های نظامی و استفاده از همه ی امکانات دولتی برای نابودی زبان ترکی را شامل شده است. در مقابل نیز تاریخ مبارزه حامیان و طالبان تدریس به زبان ترکی که مقاومتی مدنی، سیاسی و حتی نظامی را برای استفاده از این حق خودشان را داریم. امیر کلان از بر چیده شدن گفتمان تک زبان، تک دولت، تک ملت سخن رانده از انسان و جامعه چند زبانه صحبت می کند که در دنیا رواج فراگیری دارد. اگر چه این گفته آقای کلان برای بسیاری از ایرانیان ممکن است تازگی داشته باشد ولی عده ای از نخبگان آذربایجانی از شروع دوران دولت- ملت در اوایل قرن بیستم در ایران به انحاء مختلف مدافع این گفتمان تکثر بوده و مبارزه تاریخی مدنی و سیاسی آذربایجان پر از نمونه ای در این جهت است.
مهمان دوم برنامه آقای عباس جوادی زبانشناس و خاورشناس و از مدیران رادیو فردا می باشد. ایشان با ادبیاتی بسیار آشنا، که مشروعیت خود را از باستانشناسی و نوشته های ابن مقفع در قرن دوم هجری می گیرد وارد بحث می شود. آقای جوادی در بخشی از صحبت خود ادامه زندگی یک کشور را یعنی یک اورگانیزاسیون دست ساخت انسانی را مهمتر از خود انسان می داند و برای ادامه این اورگانیزاسیون از نقش زبان مشترک سخن گفته و ادعا می کند که زبان فارسی زبان مشترک 2500 ساله این سرزمین بوده است. این ادعای آقای جوادی برغم همه تلاش های سیاسی، نظامی، اقتصادی ، امنیتی از 1925 به این طرف حتی امروز هم به واقعیت نپیوسته است. آمار میلیونی کسانی که نمی توانند فارسی را به عنوان زبان مشترک بکار ببرنند و یا آمار میلیونی کسانی که فارسی را به عنوان زبان مشترک قبول ندارند خود گویای نادرستی ادعای آقای جوادی می باشد. آقای جوادی با نادیده گرفتن سیر تاریخ بشری در جستجوی عنصری برای وحدت و یگانه کردن ملت می باشند و ادعا می کنند که این یگانگی تاریخا از طریق زبان فارسی حاصل شده است. این در حالی است که ما می دانیم که تاریخ بشری پارادیم های مختلفی را پشت سر گذاشته که در آن نمی توان از یکتائی صحبت کرد و اینکه زبان مشترک و ساخت ملت بر اساس یک زبان امری است متعلق به قرن نوزدهم و بیستم که این امر در ایران بر اساس فاشیزیم رضا شاه تا حدی برای خود امکان رشد پیدا کرده است. این در حالی که انسان امروزی بیش از وحدت به چگونگی حفظ تفاوتها و تعامل تفرق ها اهمیت داده و مدلهای متعددی را در این زمینه کشف کرده است. ایشان با رجوع به دوران هخامنشی و دنیای قدیم و افسانه ای و باستان شناسانه زبان را مختص بوروکراسی می داند و زبان و تاریخ مردمان غیر بوروکرات و یا کشاورز را زبان و تاریخ نمی داند. این نگاه ما را یاد جامعه طبقاتی ساسانی می اندارد. بدین جهت است که ایشان نمی تواند از دنیای باستانی و طبقاتی دل کنده و به دنیای فرد محور امروزی وارد شود. آقای جوادی برای اینکه از افکار فاشیستی که از آن دفاع می کند و آنرا ترویج می دهد فرار کند سعی در تطهیر ماهیت دولت- ملت می کند. این در حالی است که ساخت دولت- ملت بر اساس یک زبان واحد با مرکزیت یک هویت قومی و فرهنگی فارسی کاملا با فاشیزم رضا شاه پهلوی به خود جامعه عمل پوشیده وبا ظهور جمهوری اسلامی بست پیدا کرده است. ایشان حتی در میان صحبت های خود مدعی می شود که در منطقه ما دولت- ملتهای قدمتری پیشین داشته اند که در قرن بیستم شکل روشن تری به خود گرفته است. این تلاش ایشان برای اثبات برتری زبان فارسی به قدری آشکار است که لزومی به رعایت اصول علمی نیز نمی بینند.

ایشان برای اینکه خود را ازاتهام جانبداری از "فاشیزم" دور کند به قول مثل فارسی آسمان و زمین را به هم می دوزد و سعی می کند که رضا شاه و آتاتورک را یکی گردانده و بعد هر دو را از اتهام فاشییستی تبرئه کند . این در حالی است که ماهیت فاشیستی رژیم سیاسی رضا شاه از طرف بسیاری از محققان امری است که احتیاج به بحث ندارد. در مورد فاشیزم آتاتورک نیز ادبیات وسیعی در زبان ترکی استانبولی وجود دارد. ایشان با تیکه بر مفاهیم کلی و بدون معنایی چون باهم بودن، اتحاد و دولت شدن ، فاشیزم رضا شاه را مشروع می دانند. نگاه سراسر باستانی، افسانه ای، سیاسی و احساسی چون باهم بودن و اتحاد بدون پر کردن داخل مفهوم اتحاد و باهم بودن حاکی از این است که آقای جوادی از زبانشانسی امروزی هیچ اطلاعی ندارند و به عنوان مدافع پارادیم های قدیمی و فاجعه آفرینی که منجر به فاشیزم شده اند خود نمائی می کنند. جالب است که چنین نگاهی در رادیو فراد مدیر است، رادیویی که ادعای فردای دمکراتیک برای ایران و دیگر کشورها را یدک می کشد. آقای جوادی با فرار به حاشیه های مختلف در مقابل سوال مجری برنامه مبنی بر فرق زبان و لهجه به عنوان یک زبانشناس از پاسخگویی به این سوال در می ماند. این در ماندگی و کشاندن بحث به حاشیه احتمالا برای فرار از بیان و شمردن زبانهای غیر از زبان فارسی در ایران می تواند باشد.
مهمان سوم برنامه آقای شاهد علوی روزنامه نگار کرد که با هویت زبانی و ائتنیکی خود در برنامه حضور دارد. با این سوال مجری مواجه می شود که آیا تدریس به زبان مادری مساوی با ارتقاع زبان اقلیت به سطح زبان رسمی است؟ این سوال مجری برنامه دارای اشکالات بسیار عمیقی است و در آن طرز نگاه برنامه سازان و نگرانیهای آنان بازتاب دارد، نگرانی که بیشتر مبنی بر ترس از دست دادن برتری رسمیت منحصر بفرد زبان فارسی و یا تساوی بین زبان های غیر فارسی و فارسی در ایران است. آقای شاهد علوی روزنامه نگار با جوابی علمی   از مفهوم سیاسی اقلیت پرده برداشته و به درستی بیان می کند که اقلیت مفهمومی سیاسی است نه آماری. یعنی زبان اقلیت زبانی نیست که از لحاظ آماری تعدادش کم است. بلکه این زبانی هست که آری از تعداد افراد متکلم به آن از لحاظ سیاسی به حاشیه رانده شده است. آقای شاهد علوی در اینجا سعی دارد به موارد تاثیر روانی عدم تدریس به زبان مادری بپردازد که از نظر من این بحث برای غیر فارس زبانها بحثی در جهت اثبات حق تدریس به زبان مادری است در حالی که بحث باید در اطراف چگونگی اجرای این حق باشد. مباحث روانشناختی یاد گیری زبان فارغ از اسم نوع زبان یعنی مادری و غیر مادری است. ولی حق تدریس به زبان مادری فرای این بحث ها یک حق است. مجری باید بدون هیچ بهانه حق را اجرا کند. هر بهانه در جهت عدم اجرای حق دال بر عدم مشروعیت قوه اجرائیه می باشد. بدین جهت من بر این نظرم که بحث اثباتی در مورد لزوم تدریس به زبان مادری تمام شده است و ما باید تلاش خود را بر یافتن طرح و نحوه اجرای آن متمرکز کنیم..
اولین بخش گفتگو و مباحثه به خوبی بیانگر نگاه و ریشه های نگاه به بحث های زبانی در ایران و جهان امروز است که امیر کلان با تاکید بر حق بودن تدریس به زبان مادری و راحتی اجرای آن به طور غیرمستقیم واقعیت عقب مانده جامعه ایران در این زمینه را نیز یک بار دیگر بیان می کند. عقب ماندگی که نتایج سیاسی، اقتصادی و حقوق بشری فجیعی را برای همه شهروندان و بخصوص برای شهروندان غیر فارس بر همراه داشته است.
این نوع برنامه ها را می توان از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد ولی من برای پرهیز از طولانی شدن نوشته بیشتر روی نظرات آقایان جوادی و امیرکلان متمرکز شده ام.
آقای جوادی به عنوان یک زبانشناس به دور از مباحث زبانشناسی سعی دارند مسئله را از دریچه قدرت و هژمونی حاکم دولت- ملتی مورد بررسی قرار دهند، بدین دلیل نیز با مثالهای قدیمی و تجربیاتی مرکزگرا و مهندسی شده بر اساس ایدولوژیهایی چون کمونیزم دولتی که صورتی دیگر از فاشیزم دولت- ملتی هستند سعی دارند که برتری زبانی یک عده و یک گروه زبانی در یک کشور را توجیه کنند. این تلاش مداوم ولی شعارگونه ایشان منجر به تولید نظریه توهمی و غیر واقعی مبنی بر اینکه از زمان هخامنشیان تا امروز ملتی بنام ایران داشته ایم و آن ملت نیز زبان مشترکی به نام فارسی داشته است می شود. این نظریه خالی ازمنطق فلسفی و تاریخی تاکیدی است بر ساخت مهندسی شده و بسط برتری هویت قومی، فرهنگی و زبانی یک قوم بر دیگر اقوام ایران. برای این منظور هم جایگاه قومی از فارسی برداشته و بر آن جایگاه ملی داده می شود و تا دوران هخامنشیان نیز برای آن تاریخ و حتی زبان مشترک نیز ساخته می شود. جالب است که آقای جوادی در جائی دیگر می گویند ما نمی توانیم کسی را مجبور به تحصیل به زبان مادری کنیم. این در حالی است که ما هنوز تجربه ای از تدریس اجباری و به زور به زبان مادری در ایران نداریم در مقابل اعمال زور برای عدم تحصیل به زبان مادری و حتی صحبت کردن و کاربرد آن داریم ویا با تدریس اجباری با توسل به خشونت آمیزترین روشها برای تحصیل زبان فارسی مواجهه بوده ایم و هستیم.
در جای دیگر نیر ایشان از عدم مکلف بودن دولت برای تدریس به زبان مادری سخن می گویند. این در حالی است که بر طبق قراردادهای بین المللی و حقوق بشر که دولتهای بیشماری آنرا امضاء کرده اند و بر طبق حق شهروندی دولت موظف به فراهم آوردن امکانات رشد برابر و عادلانه شهروندان در همه زمینه ها از آموزش گرفته تا بهداشت است. دولت نمی تواند لازمه رشد یک زبان را فراهم کرده و از فراهم کردن رشد دیگر زبانها و متکلمان آن سر باز بزند. البته در یک دولت فاشیستی و نژادپرستانه دولت نه تنها زبان را بلکه نحوه ای کاربرد و دایره کاربرد آن را نیز بر طبق ایدنولوژی فاشیستی خود معلوم و محدود می کند. در ادامه برنامه با همه تلاشی که آقای کلان برای بازگرداندن بحث به آموزش زبان و به گفته خودشان کلاس درس دارند آقای جوادی در کوچه پس کوچه های تاریخ از هخامنشیان گرفته تا دولت – ملت فارسی حکم آمرانه "زبان فارسی، زبان مشترک 2500 ساله "را تکرار می کنند.   آقای کلان با بیان اینکه پنهان کردن چند زبانگی در ایران ایدئولوژیک است. یکبار دیگر آقای جوادی و دیدگاه ایدئولوژیک وی نفی می کند. آقای جوادی و مخالفان تدریس به زبان مادری برای جلوگیری از اجرائی شدن تدریس به زبان مادری نگاه خود به مفهوم آموزش و سیستم آموزشی را نیز بیان می کنند. آنان با آموزش علمی مخالف بوده، آموزش را درگیر ایدئولوژیهای دولت- ملتی و ساخت تاریخ، ادبیات و غیره درگیر می کنند. این درحالی است آموزش امروزی بی نهایت آموزه را در نوریده و همه آموزه ها خصوصا آموزه های باستانی و حتی مدرنیته را سالهاست که مورد نقد قرار داده است
نهایت تناقض آقای جوادی در جایی مشخص می شود که می گوید من مثل کره ای ساکن کانادا مهاجر نیستم و بعد نیز با حق تدریس به زبان مادری غیر فارس زبانها با بهانه های غیر علمی مخالفت می کند و زیرکانه سعی دارد که برای اجرای نشدن تدریس به زبان مادری آن را بر عهده بخش خصوصی بیندازد. احتمالا آقای جوادی به خوبی می داند که زبان ترکی، زبان خارجی چون انگلیسی نیست که مردم بروند و از بخش خصوصی در مقابل پرداخت پول خدمات آموزشی در این زبان را بگیرند. ایشان می داند که زبان ترکی زبان میلیونها شهروند ایران است ولی برای ایشان مفهوم شهروندی یا معنا ندارد و یا هم شهروندان را نسبت به زبانش درجه بندی می کند. وی در اینجا از کسوت یک زبانشناس خارج شده و به عنوان یک سیاست گرای راست ملی گرا وحدت ملی و بقای کشور را نه به حقوق بلکه به تسلط زبانی فارسی پیوند می زند. نکته مهم دیگر این است از آقای جوادی باید پرسید که شما چطور انتظار دارید که بخش خصوصی بپذیرد و سرمایه خود را بر روی آموزش زبانی بگذارد، که دولت آن کشور وجود آن زبان را امنیتی می بیند و از هر اقدامی برای نابودی آن دست فرو نمی گذارد. چطور ممکن است که یک سرمایه گذار خصوصی سرمایه خود را صرف زبانی زندانی و ممنوع بکند. چطور ممکن است کسی برود و پول بدهد برای زبانی که تمام راههای پیشرفت بواسطه آن زبان مسدود شده و حتی یادگیری و خواست تدریس به آن زبان منجر به شکنجه و زندان می شود. خود این پیشنهاد و دفاع از عدم مکلف بودن دولت در قابل تدریس به زبان مادری حاکی از سعی آقای جوادی در جلوگیری از اجرائی شدن تدریس به زبانهای غیر فارسی در ایران است. دولت دمکراتیک و غیر فاشیستی نمی تواند به عده ای از شهروندان بگوید که من خدمات آموزش زبانی شما را از بودجه دولتی تامین می کنم ولی برای عده دیگر از شهروندان بگوید که بروید و از بخش خصوصی این خدمات را بخرید.
در نهایت آقای امیر کلان با تاکید بر حقوق سرزمینی مردم آذربایجان و کردستان یک بار دیگر با تکیه بر دلایل عملی امروزین ازحق تدریس به زبان مادری و از ضرورت رسمیت یافتن این حق دفاع کرد. این گفته های آقای کلان یکبار دیگر بر من ثایت کرد که خواستهای مردمان غیر فارس مبنی بر حقوق سرزمینی و زبانی خود حقوقی است مترقی و امروزین در مقابل گفتمانهای تبعیض ی که بر پاردایم های مرکزگرای اداری، زبانی و عقیدتی اعتقاد دارند و در برابر خواستهای برابری شهروندان و رفع تبعیضات بین آنان به گفتمانهای واپسگرا، قدیمی و متحجر( رجعت کننده) به تاریخ و افسانه های باستانگرا یانه تاکید می کنند. مخالفان رفع تبعیض ها با شعارهای ایدئولوژیک دولت- ملت سعی در غیر عملی نشان دادن برابری بین شهروندان دارند. این اندیشه های قدیمی که به نوعی در صدد هستند تبعیض های موجود را با توسل بر ابزارهای گفتمانی غیر امروزی بازتولید کنند هیچ پایگاه علمی در علوم انسانی امروزی و مراکز حقوق بشری منبعث از این پیشرفت علمی بشری ندارند. مقاومت عده ی زیادی از روشنفکران ایرانی در مقابل رفع تبعیض ها بین شهروندان فارس و غیر فارس با شعارهای تکراری و غیر علمی چون فارسی زبان مشترک تاریخی ایرانیان بوده است و بهانه هایی چون امنیت ملی، وحدت ملی و یا بهانه های تکنیکی چون کمبود منابع مالی ، عدم وجود کادر آموزشی توجیه سیاستهای دوران مدرنیته آمرانه و فاشیستی رضا شاهی و در ادامه آن جمهوری اسلامی می باشد. این مقاومت در مقابل رفع تبعیض ها به نوعی باز تولید استبدادی است که با تکیه بر این تبعیض ها از شکل گیری جبهه واحد مبارزات مدنی ضد استبدادی نیز جلوگیری می کند.
بنظر من مدیای فارسی برای اینکه بتواند به گسترش دمکراسی و دوری از ذهنیت استبداد تاریخی حاکم بر جامعه ایرانی کمکی کند باید سطح بحث را بالا برده و دیگر بر سر حق بودن و یا نبودن خواست های برابر طلبانه مباحثه نکند، بلکه باید تلاش کند تا شهروندان و جامعه را روی موضوع چگونگی اجرای و عملیاتی کردن این حقوق متمرکز کند. نکته دیگر این است که باید مخاطبان واقعی بحث دعوت شوند. دعوت از کسانی که سعی در مانع شدن از اجرای این حق به عنوان یکی از حقوق بشر امروزی با نگرانی های شخصی خود هستند، نادیده گرفتن حقوق بشر و امتیاز خاص دادن به یک زبان و رانت خوارهای آن زبان ، در یک اقتصاد دولتی تک محصولی و انحصاری می باشد. بدون برچیده شدن منابع رانت خواری یک زبان به بهانه های تاریخی و غیره و یک طبقه به واسطه روحانی بودن و یا یک عده به سبب خان زاده و آقا زاده بودن وغیره نمی توان به اجرایی شدن حقوق شهروندی رسید. از این منظر برچیده شدن تسلط فارس گرایان بر رسانه های فارسی نیز از اقداماتی است که هم دولتهای حامی جریان دموکراسی خواهی در ایران باید به آن پی ببرند و هم روشنفکران ایرانی.

زیرنویس:

1-اگر چه در اینجا من یک برنامه از صدای آمریکا را انتخاب کرده ام ولی طرز برنامه سازی و اداره مدیای فارسی هنوز نتوانسته است قالبهای نگاه دولت- ملت قومگرا را در نورد.

www.voanewsfarsi.com

www.youtube.com
   www.youtube.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست