سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تحریم‌های اقتصادی و حکومت بحران در برابر منافع مردم ایران


روشنک رضایی


• پاسخ آبراهامیان به نقد فتوره‌چی از این جهت مهم است که رویکرد بخشی از فعالیت‌های سیاسی در خارج از کشور را نمایش می‌دهد: رویکردی که در آن سوژگی سیاسی افراد در داخل ایران به اسم دفاع از آنها در برابر امپریالیسم نادیده (و یا خطرناک) انگاشته می‌شود و واکنش مردم ایران به نقض و یا نبود حقوق شهروندی‌ در ایران سیاه‌‌نمایی و هیزم به آتش جنگ‌طلبان ریختن تلقی می‌شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۶ شهريور ۱٣۹۴ -  ۲٨ اوت ۲۰۱۵


مقدمه: اخیرا یرواند آبراهامیان در مصاحبه‌ای ادعا کرده بود که گسترش خدمات اجتماعی پس از انقلاب یکی از دستاورد‌های انقلاب ۵۷ است. نادر فتوره‌چی نقدی (1) به مصاحبه‌ی آبراهامیان نوشته بود و در آن فاکت‌هایی را با آمار و ارجاع به منابع اصلی لیست کرده بود که ادعای آبراهامیان را نقض می‌کرد. آبراهامیان در برابر آماری که فتوره‌چی ارائه کرده بود، پاسخی (2) نوشته بود که می‌توان آن را اینطور خلاصه کرد: شما درست می‌گویی ولی من برای کسانی آن مطالب را گفته بودم که (به دلایل ضد جنگ و تحریم) صلاح نیست تجربه‌های مردم ایران را بدانند. پاسخ آبراهامیان به نقد فتوره‌چی از این جهت مهم است که رویکرد بخشی از فعالیت‌های سیاسی در خارج از کشور را نمایش می‌دهد: رویکردی که در آن سوژگی سیاسی افراد در داخل ایران به اسم دفاع از آنها در برابر امپریالیسم نادیده (و یا خطرناک) انگاشته می‌شود و واکنش مردم ایران به نقض و یا نبود حقوق شهروندی‌ در ایران (در راستای «شیطان جلوه دادن صدام» توسط عراقی‌ها پیش از حمله‌ی آمریکا و) سیاه‌‌نمایی و هیزم به آتش جنگ‌طلبان ریختن تلقی می‌شود. مشکل دیگر چندگانگی موضع سیاسی براساس زبان نوشته است که حاصل سیاست بحران حکومت ایران و اعمال تحریم و خطر جنگ توسط قدرتهای جهان است: به‌طوری‌که در زبان انگلیسی فعال سیاسی گاهی ممکن است که آگاهانه و یا ناآگاهانه برای یک مخاطب ِ خیالی ِ جنگ‌طلب بنویسد و گاهی به اشتباه بپندارد که یک راه بیشتر ندارد و آن این است که مخاطب خیالی را متقادعد کند که حکومت بادرایت است و شرایط زندگی در ایران مساعد است. به طور دقیق‌تر رویکرد آبراهامیان شامل دو قسمت عمده می‌شود: یکی این‌که او نوشته‌اش را براساس موقعیت جغرافیایی ِ مخاطبینش و زبانی که مطلبش به آن نوشته شده توجیه می‌کند، و دیگری این‌که انتقاد فتوره‌چی را به‌طور بالقوه خطرناک توصیف کرده زیرا به عقیده‌ی آبراهامیان در صورت دسترس‌پذیر شدن آن (یعنی به انگلیسی ترجمه شدنش) ممکن است که مورد سوءاستفاده‌ی جنگ‌طلبان قرار بگیرد. در پاسخ فتوره‌چی از آبراهامیان پرسیده بود: «آیا در جهانی با مناسبات چرخش آزاد اطلاعات [...]، تفکیک چیزی به نام «مخاطب آمریکایی» از «مخاطب ایرانی» معنایی دارد؟ به عبارت دیگر آیا ما دو حقیقت داریم که یکی به درد مخاطب آمریکایی می‌خورد و آن یکی مناسب حال مخاطب ایرانی است؟»

آبراهامیان (در پاسخی که ارائه کرده) توضیح می‌دهد که توصیف واقعیت ِ داخل ایران بالقوه (و یا حتی بالفعل) به جنگ‌طلبی منجر می‌شود. حال آن‌که نقض حقوق شهروندی مردم ایران با نقض حقوق بشرشان توسط قدرتهای جهان درهم‌تنیده است و یکی دیگری را تقویت و توجیه می‌کند. دیدگاه ِ آبراهامیان توصیف واقعیت و ارجاع به فاکت‌های داخل ایران را به جنگ‌طلبان واگذار می‌کند و در همین راستا، شیطان نمایش دادن صدام را با طرفداری از جنگ آمریکا علیه عراق معادل در نظر می‌گیرد. واقعیت این است که صدام برای بسیاری از شهروندان عراقی براساس تجربیات و واقعیات تاریخی‌ واقعا شیطان بوده است، و او را کمتر از شیطانی که بوده جلوه دادن نیازمند به لاپوشانی کردن حقایق تاریخی ست که چیزی نیست جز به رسمیت نشناختن درد قربانی و در راه مخالفت با امپریالیسم افتادن به چاله‌ی تصویری ملایم ساختن از خشونت استبداد؛ برای مخالفت با جنگ علیه عراق لزوما نیازی نبوده و نیست که صدام را کمتر از شیطانی که بوده کسی نمایش بدهد. در واقع، فاکت‌هایی که فتوره‌چی لیست کرده در رابطه‌ای تنگاتنگ قرار دارد با تداوم سیاست ِ بحران ِ حکومتْ و درنتیجه اعمال تحریم‌ها و خطر جنگ علیه ایران. کمبود و یا نبود حقوق شهروندی مردم ایران (که شامل نبود خدمات اجتماعی هم می‌شود) نباید منجر به نقض حقوق بشر مردم ایران (توسط قدرتهای جهان) بشود. به جای زیر سوال بردن واقعیت‌هایی مبنی بر کمبود و یا نبود حقوق شهروندی مردم ایران، منطقی که نقض حقوق بشر مردم ایران توسط قدرتهای جهان (را براساس نداشتن حقوق شهروندی‌‌شان توجیه می‌کند) باید به چالش کشیده بشود. حکومت از تحریم‌ها و خطر جنگ علیه ایران برای توجیه و یا حتی لاپوشانی کردن ِ نقض حقوق شهروندی (که شامل کمبود خدمات اجتماعی می‌شود)، برای ایجاد شبکه‌های مافیایی اقتصادی، و برای ماسک ضداستعماری زدن و ادعای مستقل بودن از قدرتهای جهان بهره‌برداری سیاسی-اقتصادی کرده و به آنها نیاز داشته است. مخالفت با تحریم و جنگ بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌های سیاست در داخل ایران صرفا به یک شعار رمانتیک می‌ماند. در این نوشته سعی می‌کنم وجود رابطه بین سیاست بحران توسط حکومت، کمبود و یا نبود حقوق شهروندی در ایران، و نقض حقوق بشر توسط قدرتهای جهان را با ارجاع به یک تجربه‌ی شخصی توضیح بدهم.      


۱. سه بار تماس گرفته بود و من نتوانسته بودم در پستخانه گوشی را بردارم. بیرون باران شدیدی می‌بارید. می‌دانستم که همراه مریض‌مان در بیمارستان است. از این‌که سه بار زنگ زده بود احساس خطر می‌کردم و با اضطراب بدن از استیصال مچاله شده‌ام را روی نیمکتی که زیر طاقی قرار گرفته بود قرار دادم، و چون باران به پایین نیمکت می‌رسید کف پاهایم را روی نیمکت گذاشتم. گوشی را برداشت. از شنیدن چیزی که ممکن بود بگوید وحشت داشتم. اسمش را صدا زدم و مثل همیشه گفت «جون؟». خیالم راحت شد. ولی پس از احوالپرسی‌ای مختصرتر از روزهای دیگر، ازم پرسید که اگر یک قطعه را بخواهم به سریعترین وجه ممکن به ایران بفرستم چند روز طول می‌کشد. پرسیدم چه قطعه‌ای. گفت که یک گوشی موبایل لازم دارد. شک کردم که گوشی موبایل لازم داشته باشد و تازه اگر داشته باشد از من بخواهد که به سریعترین وجه ممکن به او برسانم. ولی با اینحال حرفش را باور کردم و گفتم می‌توانم با دی.اچ.ال. به یکی از شهرهای اروپا که آشنا دارم پستش کنم و از آن آشنا بخواهم که از اروپا به ایران برایش ارسال کند که در مجموع شاید یک هفته‌ای طول بکشد. گفت که یک هفته زمان نسبتا زیادی ست و مهم نیست و از ایران می‌خرد. در آن لحظات ایران در ذهن من به جایی تبدیل شده بود که نه بسته‌ای به آن می‌شد به راحتی ارسال کرد و نه خودم بدون دردسر می‌توانستم به آن سفر کنم. انگار کسی دور آن حصار کشیده بود که از خطر وجود من محفوظ بماند درحالیکه همه‌ی تن‌ام در آن‌جا—آن هم در حول و حوش اتاقی در یکی از بیمارستان‌هایش— محصور مانده بود.

۲. الان که فکر می‌کنم صدایش پشت تلفن غمگین بود. نباید باور می‌کردم که واقعا گوشی موبایل می‌خواهد. شاید میل به باور کردن تمایلات مصرف‌گرایانه‌ی او در دوران فاجعه واکنش من برای امیدواری به این بود که زندگی در آن سوی خط‌های تلفن دست‌کم هنوز در لحظاتی عادی ست. شاید استقامت در صدای او بود که غمش را به شکل آرامش نمایش می‌داد. ترکیبی از ساده‌باوری ناخواسته و خواسته حرف او را برای من باورپذیر کرده بود. اما چند روز بعد گفت که دارویی نیاز داشته که در ایران نایاب است و دکتر به او گفته بوده که سه روز فرصت دارد که دارو را تهیه کند و الا دیگر دیر خواهد شد. گفت که به هر کسی در سرتاسر دنیا می‌شناخته تماس گرفته بوده. در نهایت آشنایی در دوبی دارو را تهیه کرده بوده که پیش از این‌که او به دوبی شبانه سفر کند تا بتواند دارو را در طی آن سه روز با خودش به ایران بیاورد، آشنای دیگری در شهر دیگری از ایران دارو را در انبار بیمارستانی تهیه می‌کند و او طی دو روز با قیمتی گزاف دارو را بالاخره دریافت کرده بوده.

                   «از سوی دیگر طبق برنامه چهارم توسعه قرار بر این بود که سهم مردم از هزینه های درمانی به کمتر از ٣۰ درصد کاهش یابد در حالی که متاسفانه علیرغم شعارها و وعده های همیشگی مسوولان، این سهم در حال حاضر به بیش از ۶۰ درصد رسیده است»

هزینه‌های سرسام آور دارو و بیمارستان، نبود جا در بیمارستان‌‌ها و به طبع آن صف‌های طولانی ِ ورود، و نایاب و کمیاب بودن دارو، داستان‌های روزانه‌ی زندگی بسیاری از مردم در ایران است که یا خود بیمار هستند و یا بیماری در میان آشناهایشان دارند. ممکن است که بیمه درصدی از بعضی از داروها را به مریض پس بدهد اما حتی اگر چنین شانس زمان‌بری نصیب کسی بشود تنها پس از کاغذبازی‌های طاقت‌فرسا میسر است. چنین شرایطی حتی منجر به در شرف ورشکستگی قرار گرفتن بیمارستان‌های خصوصی هم شده است:

                «دکتر ایرج خسرونیا، رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران می‌گوید: «سرانه بهداشت و درمان کشور آنقدر پایین است که ۷۰ درصد هزینه‌های درمانی در بیمارستان‌های دولتی از جیب مردم پرداخت می‌شود. با این حال، مراکز درمانی دولتی در حال ورشکستگی هستند.» [...] دکتر رحمت رئیس بیمارستان ایرانمهر می‌گوید:«ما مجبوریم تجهیزات پزشکی و دارو را به صورت نقد خریداری کنیم در صورتی که برگشت این هزینه‌ها از طرف بیمه مدت ۶ ماه به طول می‌‌انجامد. این در حالی است که اداره بیمارستان‌های خصوصی تنها از دریافت حق بیمه بیماران انجام می‌‌گیرد»

۳. رعشه‌ی شنیدن این‌که کسی در یک جایی-زمانی در مورد عزیزترین شخص زندگی‌ام شنیده بوده که او سه روز مهلت برای درمان داشته، و داروی مورد نیازش نبوده، و تقلای پیدا کردن دارو، و تصادفی بودن پیدا شدن‌اش، و خیال خام‌ من … هنوز در تنم بود و دهنم خشک مانده بود که توجهم به ویدیویی در مورد مذاکرات هسته‌ای جلب شد که شخصی که منزلش مهمان بودم نگاه می‌کرد. مهمانان برنامه به نظرم می‌رسید که تازه از مریخ به زمین رسیده‌اند و کوچکترین ارتباطی با مسائل داخل ایران ندارند. اکثر فعالین سیاسی در خارج از کشور روی درگیری‌های برساخته‌ی حکومت متمرکز می‌شوند. درگیری‌هایی که هدف‌شان اتفاقا تمرکز‌زدایی از سیاست‌های حکومتی ِ ضدمنافع مردم است.

بسیاری از وب‌سایت‌ها و روزنامه‌های داخل ایران کم‌وبیش به مسائل درمان— از قبیل ورشکستگی بیمارستان‌ها و گرانی و نبود دارو—می‌پردازند ولی اپوزیسیون خارج از کشور بیشتر اوقات روی حوزه‌ی سیاست بین‌المللی تمرکز می‌کند. بخش عمده‌ای از گروههایی که در خارج از کشور به معضلات داخلی می‌پردازند افرادی هستند که تحریم‌ها را توجیه می‌کنند و درست مثل گروه مقابل‌شان از دیدن رابطه‌ی بین تحریم‌ها و مافیای اقتصادی و سیاسی داخل ایران عاجز هستند. تمرکز روی سیاست بین‌المللی (توسط فعالین سیاسی خارج از ایران) به خودی خود می‌توانست مشکلی نداشته باشد چنانچه سیاست‌ خارجی حکومت ایران در هم‌تنیده و یا حتی پاسخ به مسائل داخلی ایران نبود. عدم آگاهی اپوزیسیون از همین مسائل داخلی ست که باعث شد که بخشی از فعالین سیاسی پس از انتخابات ۹۲ تصور کنند که رابطه‌ی حکومت ایران و آمریکا می‌رود که به زودی عادی بشود.

کمبود دارو، یکی از نتایج تحریم‌های اقتصادی و فساد دولتی در ایران است. در این‌که تحریم‌ها بی‌چون و چرا باید رفع کامل بشوند شکی نیست. اما تحریم‌ها و تنش‌های بین‌المللی به‌عنوان ملحفه‌ای (در ایران) روی سیاست‌‌های حکومتی ِ ضد منافع مردم را می‌پوشانند. موضوع، مردم و حکومت ایران (در یک طرف) و در برابر فشارهای قدرتهای دنیا نیست. معادلات پیچیده‌تر از چنین تصویری ست. خصوصی سازی ِ درمان و اختصاص ندادن بودجه‌‌ی کافی به خدمات اجتماعی ِ مربوط به درمان در ایران اغلب برای فعالین سیاسی خارج از کشور (تحت تاثیر پروپاگانداهای حکومت) نتیجه‌ی تحریم‌های اقتصادی در نظر گرفته می‌شود.

                      «رئیس انجمن جراحان ایران از سرانه پایین درمان در ایران نیز انتقاد کرد و آن‌را شرم‌آور خواند. به گفته رحمانی در حالی که سرانه درمان در کشور ترکیه ۹ هزار دلار و در کشور کانادا ۱۳ هزار دلار است، این مبلغ در ایران تنها ۴ دلار در نظر گرفته شده است.»

تحریم‌ها عاملی برای تجارت گروههایی از حکومت شده که وارد کنندگان این داروها هستند و حکومت هم این داروها را بیمه نمی‌کند و هزینه‌‌ای که حکومت باید روی درمان همگانی (و باقی خدمات اجتماعی و افزایش درآمد و امثال آن) در ایران مصرف کند خرج انواع فساد سیاسی-اقتصادی و سیاست‌های نظامی‌گرایانه‌ی حکومت می‌شود که اصطلاحا اپوزیسیون نایاک‌گونه به آن درایت در سیاست خارجی می‌گوید. البته بعید است که مردم سوریه و عراق هم چنین تلقی‌ای از این دست سیاست‌ها در آن کشورها داشته باشند. به‌طور خلاصه، تحریم‌ها هرچند ضد منافع مردم ایران است ولی تجارت سیاسی و اقتصادی بخش عمده‌ای از حکومت بوده است.

۴. هنوز پس از گذشت چند ماه طنین صدای او در سرم تکرار می‌شود که گفت دل خوشی داری، کدام موبایل. من این چند وقتی که با شرایط بیمارستان‌ها درگیر بوده‌ام، نه فقط برای شرایط خودم بلکه غصه برای کسانی خورده‌ام که دست از پا درازتر به خانه‌شان برمی‌گردند زیرا که هزینه‌ی دارو و بیمارستان برایشان مقدور نیست.

                   «او می گوید: با توجه به مشکلات مالی که دارم، احساس می کنم که در آینده نزدیک دیگر توان تهیه داروهای گران قیمت را نخواهم داشت در واقع تهیه هزینه داروهای گران قیمت اغلب بیماران را از نظر مالی زمین گیر می کند و بارها دیده ام که بعضی از بیماران به دلیل نداشتن پول نسخه، نتوانسته اند داروی مورد نیاز خود را تامین کنند و گاهی هم برخی از بیماران تمام هستی خود را صرف خرید داروهای گران قیمت کرده اند.»

شاید حکومت ایران به این نتیجه رسیده باشد که تداوم این وضع برای جامعه میسر نیست. شاید از طریق از بین بردن خدمات اجتماعی (از قبیل آزاد کردن قیمت بسیاری از داروها و ورشکسته شدن بیمارستان‌های خصوصی و دولتی)، تجارت اقتصادی از بحران هسته‌ای (توسط مافیاهای مختلف درون حکومت) به نقطه‌ای رسیده باشد که وجود تحریم‌ها برای پیش بردن تجارت‌های اقتصادی و گسترش تبعیض‌های اجتماعی دیگر ضرورتی نداشته باشد. اما تجارت سیاسی از طریق سیاست بحران چیزی نیست که حکومت بتواند از دست بدهد. آمریکا ستیزی ماسک عدالت‌خواهی و ضداستعماری بودن برای حکومت ایران بازی کرده است، الان که طبقات متوسط و حتی بالاتر از متوسط هم توانایی ِ پرداخت هزینه‌ی درمان‌شان را ندارند، حکومت چگونه سیاست‌های خود را در سطح گفتار به‌کل تغییر بدهد؟ مسلما حکومت ایران در پی دموکراتیک‌سازی و از بین بردن فسادهای اقتصادی ِ نهادینه شده در سیستم نیست، پس آمریکا‌ستیزی همچنان به عنوان ماسکی برای ادعای عدالت‌خواهی‌ نیازش خواهد بود. سیاست بحران و کنترل چند و چون آن همیشه برای حکومت ایران پراگماتیستی و منافع سیاسی-اقتصادی ْ محورْ بوده است، در نظر گرفتن مذاکرات هسته‌ای به عنوان نقطه‌ی شروع پراگماتیسم دولتی نتیجه‌ی یک خوانش ضدتاریخی ست که به‌عنوان مثال تسخیر سفارت آمریکا، و یا جنگ ایران-عراق را در نظر نمی‌گیرد.

در همان چند ساعتی که ما درگیر شنیدن پروپاگاندا در بزرگداشت سیاست مقاومت ِ هسته‌ای حکومت، و یا بحث‌هایی در باب پراگماتیسم پساانقلابی و عقلانیت دولت، و یا یکی بودن منافع حاکمیت و مردم می‌شویم عده‌ای تنها سه روز فرصت دارند که دارویی را پیدا کنند که فساد و بحران نایاب کرده است، و یا عده‌ای توانایی پرداخت هزینه‌ی درمان عزیزشان را ندارند و در استیصال در گوشه‌ای، از بین رفتن زندگی او را به نظاره می‌نشینند. زندگی‌ای که درصورت وجود خدمات اجتماعی ممکن بوده که از بیماری نجات پیدا کند. مبارزه با سیاست بحران و تحریم‌های اقتصادی ابتدا نیاز به درک پیچیدگی‌های چیستی آنها دارد. حمایت از سیاست بین‌المللی‌ای که به رفع تحریم‌ها بیانجامد بدون مبارزه علیه تجارت سیاسی و اقتصادی (در داخل ایران) از بحران و تحریم‌ها ناقص است. اگر هدف بهبود زندگی در داخل ایران باشد، این مبارزه‌ها باید همزمان صورت بگیرند زیرا به عنوان مثال اگر رفع تحریم‌ها مشکل کمبود دارو را در ایران از بین ببرد، معظلاتی از قبیل گرانی ِ‌داروها، آزاد شدن قیمت آنها، کمبود خدمات اجتماعی، عدم وجود درمان همگانی در ایران (با از بین رفتن تحریم‌ها) از بین نخواهد رفت. زیر هر پروپاگاندای مقاومت هسته‌ای ِ حکومت و گفتارهای حکومت محور، داستان‌های قربانی‌های تاجران سیاسی-اقتصادی ِ بحران و تحریم ها دفن می‌شود درست مثل گوشت و پوست‌های سوخته و ریه‌های آسیب دیده‌‌ای که قربانی بحران «نعمت جنگ» بودند. برای فلان سخنگوی فلان شبکه مقاومت بادی ست که او به غبغب خود و حکومتی که برایش پروپاگاندا می‌سازد فرو می‌کند؛ برای بسیاری مقاومت فقط زنده ماندن در برابر خشونت تحریم‌ها (اعمال شده توسط قدرتهای جهان) و مافیای سیاسی-اقتصادی ِ سیاست بحران در داخل ایران است و در طی چند روز از زیر زمین با فروختن هر چه در بساط دارند داررویی را یافتن برای جان و تنی که عاشقانه آن را دوست می‌دارند. سیاست برای بعضی‌ها اینقدر زنده است که توانایی پنهان کردن تجربه‌های مستقیم و غیرمستقیم‌شان را برای سر دادن شعارهای پرخریدار و بشردوستانه ندارند. چنانچه داستان‌های یک روز ِ عادی از زندگی‌ای که ثانیه به ثانیه‌‌ی آن برایمان باارزش است گره خورده باشد به گزارش‌های مربوط به کمبود خدمات اجتماعی و منفعت اقتصادی-سیاسی حکومت ایران از بحران‌سازی، (برای ضدیت با جنگ و تحریم) راهی متفاوت از زیر قالی پنهان کردن این دست گزارش‌ها پیدا خواهیم کرد.

1. www.akhbar-rooz.com

2. www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست