هر تابستان، یادآور تابستان سیاه سال ۱۳۶۷
ح. صفایی
•
امروز با گذشت بیست و هفت سال از آن روزهای سیاه هرگاه آن ایام را بخاطر می آورم هرگز سال ها دوری از این سرزمین دوست داشتنی نتوانسته آن خاطرات جانکاه را از ذهنم دور کند ویاد هم بندانم راکه قلب های آکنده از عشقشان به مردم، از تپیدن باز ایستاد فراموش کنم. همینطور نیک اندیشی و ظلم ستیزی وعدالت خواهی آنان را که میراث گرانقدری است برا ی همه مبارزان راه آزادی دموکراسی عدالت اجتماعی و حقوق بشر!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۹ شهريور ۱٣۹۴ -
٣۱ اوت ۲۰۱۵
امسال بیست و هفتمین سالی است که از کشتار هزاران زندانی سیاسی ـ عقیدتی در تابستان سال ١٣٦٧ در زندان های جمهوری اسلامی ایران می گذرد. بهمین مناسبت در جای جای این سرزمین و دیگر کشورها، مراسم بزرگداشت آنان برگزار میشود. در این مراسم که با سخنرانی، شعرخوانی و بیان خاطرات همراه است، یادآوری آرمان های بلند این جانباختگان برای بهروزی و نیکبختی مردم، نقش برجستهای دارد. بویژه بیان انگیزه ظلمستیزی، عدالتخواهی آنان که سبب شد تا به زورگویان نه بگویند و همراه مردم بمانند اگر چه به قیمت جانشان. آری آنان از جان خود با همه عشقی که به خانواده، مردم و زندگی داشتند با ایمان به این حقیقت که برای رسیدن به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی راهی جز ایستادگی و مقاومت در برابر ظالمان و ستمگران وجود ندارد، این راه را تا به آخر رفتند. باورشان این بود، نیروئی که قادر است خودکامگان را به عقبنشینی وادارد، نیروی پایداری و مقاومت در برابر خودکامگی است. آنان با این اعتقاد که تا ظلم هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست شکست و پیروزی نیز هست، و با اعتقاد به گواهی تاریخ که سرانجام این مبارزه با پیروزی زنان و مردانی همراه است که برای زندگی انسانی تر می رزمند، هر گز در ادامه راهشان تردید نکردند. این حرف درستی است که برای پیروزی و نیکبختی، داشتن انگیزه و عزم جدی در مبارزه با ستمگران نقطه عزیمت این مسیر دشوار است، و این انگیزه شرط لازم برای رویاروئی با خودکامگی است. به گمان ما، همه آنان که در تاریخ جامعه بشری بر خودکامگی و استبداد شوریدند و آنان که در این رویاروئی جان خود را از دست دادند، و آن دیگرانی که زنده ماندند و بر استبداد و خودکامگی چیره آمدند، انگیزه و عزم جدی در مبارزه، به عنوان شرط لازم فرآیند نیل به دنیای عاری از ظلم و ستم بوده است. ما هر سال به یاد این مبارزان گرد هم می آئیم تا از فداکاری هایشان در راه آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی و مقاومت و پایداریشان در برابر جهل و تاریک اندیشی و ظلم و ستم بگوییم و با آرمان های انان تجدید میثاق کنیم، آرمان هائی که پیروزی زحمتکشان و نیل به آزادی و عدالت اجتماعی را هدف خود می داند.
سراسر تاریخ این سرزمین آکنده از نبرد و رویاروئی آنانی است که خواهان دنیائی عاری از جنگ و خشونت، آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی و حقوق بشرند، و دیگرانی که موجودیت خود را با سرکوب و خشونت و انقیاد ملتها گره زدهاند. این نبرد امروز نیز هم چنان ادامه دارد، گرچه فداکارترین فرزندان این آب و خاک قربانی این سیاست خشن و آزادیکش بودهاند، اما در نهایت پیروزی از آن مردم بوده است. در دوران معاصر به ویژه در دهه ٦٠ نیز این سیاست به شکل کمسابقه ای از مردم این سرزمین قربانی گرفته است. اوج اعمال این سیاست خشن قتل عام هزاران زندانی سیاسی ـ عقیدتی در تابستان سیاه سال ١٣٦٧ است. در این فاجعه ملی هزاران نفر از زنان و مردان بیگناه از جمله بهترین دوستان دوران زندانم- از هواداران سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) قتل عام شدند. سیاوش شکوهی و بهمن باقری دو جوان پرشور و فداکار، دو انسان شریف و محبوب جوانان شهرشان و دو هم تیمی همیشه همراه هم، که حین انجام ماموریت خود در سال ١٣٦٣ دستگیر و به ترتیب به ٧ و ٥ سال زندان محکوم شدند. آنان همانند هزاران انسانی که دوران محکومیت خود را سپری می کردند در روز ششم شهریور ماه به "دادگاه مرگ" فراخوانده شدند. برپایه اظهارات شاهدان عینی آن دو را پس از جدا کردن از صف انتظار دادگاه، دیگر کسی ندید. یقینا همان روز هر دو آنان در دادگاه مرگ محکوم به اعدام و حکم شان اجرا شد. یادشان هماره برایمان گرامی است و در برابر صبر و تحمل خانوادههای آن عزیزان سر تعظیم فرود میآوریم.
سومین نفر از جمع دوستان اعدامیم حسین قاسمینژاد است. او که سابقه زندان های رژیم شاه را با خود داشت مسئول یک گروه مستقل بود که در مرداد ماه سال ١٣٦٥ دستگیر و با تحمل شکنجه های وحشیانه و فشارهای طاقتفرسا به اعدام محکوم شد. وی در تمام مدتی که زیر حکم بود بنا به اظهار هم بندانش هرگز برای نجات خود، از مواضعاش عقبنشینی نکرد و برغم فشارهای روحی که جسمش را می آزرد، روح بلند و تسلیمناپذیرش زبانزد بود و تسخیر ناشدنی. وی نیز در روز ششم شهریور به دادگاه اعزام شد و سپس او را به بندی آوردند که همه زندانیان را بعد از دادگاه به آن منتقل می کردند. من که حدود ٤٠ روز در این بند در همسایگی اش بودم هر گز آثاری از یاس و ناامیدی در وی دیده نمیشد و برغم محکومیت سنگین اش یار و مدد کار سایر زندانیان بود و همواره فردای بهتر را به آنان نوید میداد. سر انجام پیک مرگ در روز سیزدهم مهرماه با گشودن در بند با صدای بلند اعلام کرد ”حسین قاسمی نژاد با کلیه وسایل”. وی که میدانست رفتناش، بازگشتی درپی ندارد، با یارانش وداع کرد و دهها چشم نگران وی را تا خروج از بند همراهی کردند، یادش را گرامی میداریم و در برابر خانوادهاش سر تعظیم فرود میآوریم. هم چنین یاد و خاطره همه آزاد زنان و آزاد مردانی را که این راه بیبازگشت را با آگاهی و افتخار پیمودند گرامی میداریم و از مسئولان جمهوری اسلامی میخواهیم که با پذیرش این جنایت به عنوان فاجعه ملی مسئولیت خود را در این باره پذیرا باشند.
با گذشت ٢٧ سال از آن روز های وحشتناک هنوز آن شقاوت و بی رحمی علیه زندانیان سیاسی از یادها نرفته است و نظام جمهوری اسلامی ایران مسئولیت بس سنگینی در برابر خانواده های زندانیان سیاسی، مردم ایران و تاریخ این سرزمین دارد و باید پاسخگوی اعمال خود در ارتکاب این جنایت باشد.
برگزاری بزرگداشت این شهدا در این سال ها حاوی این پیام است که مردم حق شناس این سرزمین یاد و خاطره و آرمان های بلند قربانیان این جنایت را بر لوح دل خود نوشته اند و هرگز آن را فراموش نمی کنند و همواره به آرمان های آنان وفا دارند. دیگر اینکه هرگز از پیگیری و رمزگشایی این جنایت و شناسایی آمران و عاملان آن دست نمی کشند و می کوشند تا تاریخ این جنایت را آنگونه که اتفاق افتاده در معرض افکار عمومی قرار دهد تا عبرتی باشد برای آنان که چنین اندیشه های پلیدی درسر دارند.
من امروز با گذشت بیست و هفت سال از آن روزهای سیاه هرگاه آن ایام را بخاطر می آورم هرگز سال ها دوری از این سرزمین دوست داشتنی نتوانسته آن خاطرات جانکاه را از ذهنم دور کند ویاد هم بندانم راکه قلب های آکنده از عشقشان به مردم، از تپیدن باز ایستاد فراموش کنم. آری من هرگز نمی توانم یاد آن عزیزان را از خاطرم دور کنم، همینطور نیک اندیشی و ظلم ستیزی وعدالت خواهی آنان را که میراث گرانقدری است برا ی همه مبارزان راه آزادی دموکراسی عدالت اجتماعی و حقوق بشر!
ح.صفایی
زندانی سیاسی دهه ٦٠
اول شهریور ماه ١٣٩٤
|