اُفتان ریزان
اسماعیل خویی
•
... که ناگهان
زمینِ ایمنی ام را
به زیرِ پای
نمی بینم:
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۹ شهريور ۱٣۹۴ -
٣۱ اوت ۲۰۱۵
به دکتر احمدجانِ کریمی حکاک
... که ناگهان
زمینِ ایمنی ام را
به زیرِ پای
نمی بینم:
می بینم
میانِ هیچ کجایی آسمان مانند
آویزان ام؛
وَ
نه می روم، نه می آیم؛
وَ حسِ افتادن دارم فقط:
و، چون ستاره ی ترکیده ای،
درونِ پیکرم،
از خویشتن
فروریزان ام.
هنوز، از آن بالاها، چیزَکی فرو می تابد؛
وَ، در فروغِ فرومیرنده اش،
نگاهِ گُمشده ام
در پشتِ پلک
سرپناهی می یابد:
و، در سیاهی ی نمناکِ خود
فرو می خوابد.
تو جذبه ی توانگرِ سامان بخش ات را
از من دریغ داشته ای؛
وَ، در فضای خالی ی بی دسترس،
مرا
بی تکیه گاه و
افتان ریزان
واگذاشته ای.
آری،
هنوز من،
در این فضای سرشار از هیچ،
دارم فرو می ریزم؛
وَ، غرقه در تهی وشِ بی مرزِ خویش،
می کوشم تا
به دستگیره ای از چیزینه ای در آویزم.
بیست وششم آذرماه۱٣۹٣،
بیدرکجای لندن
|