اینجا آپارتمان، متری ۶ میلیون تومان است!
به بهانه ی گزارش فارس از لوکس ترین آپارتمان های تهران
هادی پاکزاد
•
باید که تلاش کرد تا «جهان دیگری ممکن شود». تا راهی یافت که سرمایه، حضوری خصوصی و دولتی نداشته باشد. تا جامعهای بهوجود آید که در آن «مناسباتی شورایی و خودگردان» حرف نخست را بزند. تا هیچکس یا گروه و یا طبقهای نتواند سلطهاش را اعمال کند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۵ آذر ۱٣٨۵ -
۲۶ نوامبر ۲۰۰۶
خبرگزاری فارس: اینجا تهران است، فرمانیه و دزاشیب، نیاوران، اقدسیه و زعفرانیه، تا به حال سری به بنگاههای مسکن این مناطق زدهاید؟ از قیمت مسکن در این مناطق پرسیدهاید؟ اگر نرفتهاید برای تفریح هم که شده سری بزنید حتماً متعجب خواهید شد. فقط مواظب باشید ناامید نشوید. [از چه و که ناامید نشویم؟ ]
باورتان میشود که در همین شهر تهران، شهری که برخی برای گرفتن یک سرپناه کوچک به هر دری میزنند پول پیش و اجاره پیدا نمیکنند، هستند کسانی که حاضرند برای یک آپارتمان 3 میلیارد تومان پرداخت کنند؟ بله سه میلیارد تومان. اما چه باور کنید و چه باور نکنید چنین آپارتمانها و چنین مشتریانی وجود دارد .
این چند سطر، آغاز مطلبی است که گزارشگر خبرگزاری فارس بهطور نسبتاً کافی و جامع در سایت «فارس نیوز» آورده است .
در این سایت وقتی خواننده؛ مطلب، خبر و یا گزارشی را میخواند، از او خواسته میشود که داوطلبانه نظرش را درج کند. نتوانستم چنان خواستهای را بیپاسخ بگذارم؛ پس، درحالی که واقعاً منقلب شده بودم، نوشم: دردآور است، متأسفم، حالم دارد بهم میخورد، گریهآور است، گیجکننده است. نمیدانم، چون حواسم سرجایش نبود... شاید نوشته بودم؛ وحشتآور است، لعنت به چنین مناسباتی که میتواند شاهد چنین اوضاعی باشد ...
یادِ ماجرای خودمان افتادم که آن را تحت عنوان «این یک داستان خیالی نیست» نوشته بودم. راستش وقتی این گزارش «فارس نیوز» را خواندم، تازه متوجه شدم که قضیه خیلی بیشتر از آن حرفها بوده است که من فکرم را جمع کرده بودم تا آن ماجرای نه خیالی، بلکه خیلی خیلی واقعی را بنویسم !!.
گزارشگر این خبرگزاری سنگ تمام گذاشت و همهی حرفها را رُک، آشکار و صمیمانه و صادقانه بر روی سینی پهن کرد که فکر میکنم آنکس که آن را نخواند، نسبت به یک معضل جدی موجود جامعهی خود، ناآگاه و یا کم آگاه باقی خواهد ماند!!. پس بهتر است همین حالا و قبل از اینکه این مقاله را به پایان برید ب ه این آدرس مراجعه کنید و حتماً تمام آن مطلب را بخوانید . ( www.farsnews.com )
با اینکه خواندن آن مطلب قلب را به درد میآورد و انسان را بهسختی متأثر میکند... اما به خواندنش میارزد، چرا که آدمی را به فکرِ بیشتر وامیدارد؛ به فکر وامیدارد که چرا «چنین است و چرا باید چنین باشد، آنهم به این شوری شور؟ »
واقعاً چرا؟
البته نمیتوان با فکری آشفته به این سوال و دهها سوآلِ دیگر پاسخ داد. ولی فکر میکنم اگر با همین فکر آشفته بیان کنم آنچه که در دل و ذهن دارم... شاید خالصتر و عیانتر باشد از آنچه که ادیت شده به نگارش درآید. و همین، ممکن است ذهنهای آشفتهی دیگری را موجب شود که احتمالاً برآیند آنها چیزی درست و حسابی از کار درآید !.
پس بگذار این آشفتگی سرجایش بماند و در همین حالت از گزارشگر تیزبین، حساس و انسانِ «فارس نیوز» سوال شود: منظور از آن گزارش چه بود؟ آیا توصیف و شرح مستدل و واقعی از یک پدیده میتواند به خودی خود کافی باشد؟ آیا منظور این بوده است که مسولینِ مملکتی و بهویژه مسولین مربوطه بدانند که آلونک نشینان، با بیقراری و اضطراب به دنبالِ حداقل نیازهای خود در زبالهدانها میگردند تا روزیاشان را بیابند... و یا بدانند کسانی، نه اندک و استثناء، هستند که درآمدِ روزانهاشان با درآمد سالیانهی همین فوقِ متخصصهای دیار خودمان برابری میکند و میتوانند بهراحتی در کنار دریا در ویلاهای میلیاردی خود که فقط سالی دو سه بار مورد استفاده قرار میگیرد، لم دهند و بهریش خلق خدا بخندند؟ آیا منظور این بوده است که هوا فوقالعاده تیره و تار است؟ آیا مقصود دادن اخطار بوده است؟ آیا خواسته است به این فوقِ چپاولگران بگوید از آخرین تکنولوژی، بیشتر، برای در امان نگهداشتن آن خانههای چند میلیاردی استفاده کنند تا نگاهِ نامحرم به آن مکانهای فضایی نیفتد !!.
هر چه فکر میکنم، نه تنها به پاسخی نمیرسم بلکه این آشفتگی فکرییم است که دامنهی وسیعتری پیدا میکند و مرا در این یورش بیرحمانهی افکار، گیج و منگ نگه داشته است! آخر چگونه ممکن است قیمت یک آپارتمان به واژهی چند میلیارد دهنکجی کند؟
راستش این گفته بسیار درست است که در کنار کاخها میتوان تودههایی پُر شمار از مخروبهها را دید. البته اگر چشمِ دیدن وجود داشته باشد، چرا که آنگونه کاخها اجازه نمیدهند تا کوخها در کنارشان لم دهند !.
از حرف و حدیث و شعار بگذریم... به اصل موضوع فکر کنیم که چرا و چگونه ممکن میشود اقلیتی چنان باشند و اکثریتی چنین؟ چرا باید زمین و ملک و آپارتمان، تولدگاه پول شود؟ چرا باید تفاوت طبقاتی بیداد کند، وحشتآور شود؟ چرا هنوز به سرمایهی خصوصی با احترام نگریسته میشود؟ مگر دیده نمیشود این مهد دموکراسی که نامش را آمریکا گذاشتهاند و بزرگترین حامی و دلسوز سرمایهی خصوصی است دارد با این جهان، با همین سرمایهی خصوصیاش چه میکند؟ آیا شگفتآور نیست که این کشور، با ادعای تمامی آرمانها و اهداف تعریف شدهاش، دارد همانند یک شاگردِ کُند ذهن از اهدافِ تعریف شدهی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول تبعیت میکند؟ آیا هنوز مشخص نشده است که تمامی معضلات و فقر و مفاسدِ ناشی از آن و بسیار نارساییها و کمبودهای اجتماعی برآمده از نقشِ غارتگرانهی سرمایه است؟ اگر هزار بار آنگونه گزارشها را خبرگزاری فارس نیوز بهتکرار آورد... هیچ حاصلی برای سامانبخشی زندگی اجتماعی و مناسبات سالمِ آن نخواهد داشت مگر این که ریشهی مفسده شناخته شده و با آن مبارزه شود .
تبعیت مستقیم و غیر مستقیم از نظام جهانی سرمایه راه به جایی نمیبرد. نباید باور کرد که استثمار انسانها برای، حتا، استثمار کننده سعادت و نیکبختی بههمراه داشته باشد. کشور و یا هر آدمی که دیگران را با قوانین و یا بدون قوانین غارت میکند، نه تنها زندگی را بر غارت شدهها حرام میسازد، خود نیز روی آرامش و زندگی همهجانبهی مرفه را نخواهد دید. هرگز چنان زندگیای که دوست گزارشگر فارس نیوز، آن را رویایی ذکر کرده است... نه تنها رویایی نیست بلکه کثیف است. زشت است و در یک کلام قابل تحقیر است. مرگ و نفرت نثار چنین زندگیهایی .
از همهی انعکاسِ این آشفتگی ذهنی که مرا واداشته تا بیپروا حرفهایم را بزنم بگذریم... باید بگویم که نباید از آن گفتهها نتیجه گرفت که: آمریت و حاکمیتِ سرمایهی دولتی کارساز و از بین برندهی تمام مشکلات است... باید که تلاش کرد تا «جهان دیگری ممکن شود». تا راهی یافت که سرمایه، حضوری خصوصی و دولتی نداشته باشد. تا جامعهای بهوجود آید که در آن «مناسباتی شورایی و خودگردان» حرف نخست را بزند. تا هیچکس یا گروه و یا طبقهای نتواند سلطهاش را اعمال کند .
hadi.pakzad@yahoo.com
|