فوتبالیست زن ایرانی به دلیل مخالفت همسرش از تیم ملی خط خورد
ورزشکاران زن، از موفقیت در جهان تا محرومیت و تبعیض در ایران
آزاده دواچی
•
اعمال محدودیت های مستقیم دولتی نسبت به زنان ورزشکار تنها یک طرف ماجراست. طرف دیگر قضیه آن است که تبعیض های موجود در قوانین خانواده علیه زنان، سبب می شود زنان ورزشکاری که همچون دیگر زنان مسئولیت مادر بودن و همسر بودن را دارند، از طریق خانواده و همسرشان نیز دچار محرومیت شوند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٣ شهريور ۱٣۹۴ -
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۵
مدرسه فمینیستی: روز گذشته خبر خط خوردن بازیکن تیم ملی بانوان، نیلوفر اردلان، از حضور و شرکت در مسابقات بین المللی فوتبال به دلیل مخالفت همسرش واکنش های زیادی را به دنبال داشت .نیلوفر اردلان، هافبک ۳۰ ساله تیم ملی فوتبال زنان ایران که به همراه این تیم برای حضور در جام ملتهای آسیا تمرین میکرد، این مسابقات را از دست داد.
نیلوفر اردلان به پایگاه خبری “نسیم” گفت: «مسابقات جام ملتهای آسیا برای نخستین بار برگزار میشود و من هم در اردوهای تیم ملی تمرینات خوبی را زیر نظر خانم سلیمانی انجام داد، اما همسرم پاسپورتم را برای حضور در این مسابقات نداد و به دلیل مخالفت همسرم برای سفر به خارج از ایران این رقابتها را از دست دادم». این درحالی است که نیلوفر اردلان در دو دوره بازیهای کشورهای اسلامی عنوان “خانمِ گل” را کسب کرده بود. قهرمانیهای پیاپی در لیگهای فوتبال و فوتسال زنان، دو دوره نایبقهرمانی مسابقات فوتبال زنان غرب آسیا و راهیابی به مرحله نیمهنهایی مسابقات انتخابی المپیک ۲۰۱۲ لندن از دیگر افتخارات نیلوفر اردلان هستند.
از سوی دیگر تیم فوتبال زنان ایران در نیمهنهایی رقابتهای انتخابی المپیک لندن به دلیل پوشش بازیکنان از مسابقات کنار گذاشته شد. این اولین بار نیست که زنان ورزشکار در ایران برای شرکت و حضور برابر در عرصه های ورزشی در ایران منع می شوند. زنان ورزشکار ایرانی نه تنها باید مصائب زن بودن را در حضور و شرکت در مسابقات ورزشی متحمل شوند، بلکه به دلیل اعمال محدودیت های گوناگون از سوی نهادهای حکومتی، همیشه حضورشان با موانع و حاشیه های بسیاری همراه بوده است. علاوه بر حذف زنان از بسیاری از رشته های ورزشی مانند شنا در صحنه های بین المللی، به دلیل رعایت پوشش هم از برخی از بازیهای بین المللی محروم شده اند. آنها هم باید با قوانین دست و پاگیر داخل ایران دست و پنجه نرم کنند و هم از سوی دیگر با چالش های حضورشان به دلیل پوشش اسلامی در ورزش بین المللی هم فائق آیند. اما با وجود اعمال محدودیتهای فراوان، زنان همچنان افتخارات بسیاری را در ورزش و برای کشور کسب کرده اند ولی متاسفانه به رغم درخشش های زنان ورزشکار ایرانی هنوز که هنوز است اعمال قوانین سخت گیرانه ی حقوقی و مدنی علیه آنها از سوی حکومت و نهادهای مذهبی همچنان ادامه دارد. برای مثال تا مدتها مسئله ی حضور زنان در عرصه رقابت های ورزشی با مخالفت مراجع و فتواهای مذهبی همراه بود که همین حمایت دولت و نهادهای ورزشی را از زنان دشوارتر کرده است. اما این اعمال محدودیت های مستقیم دولتی نسبت به زنان ورزشکار تنها یک طرف ماجراست. طرف دیگر قضیه آن است که تبعیض های موجود در قوانین خانواده علیه زنان، سبب می شود زنان ورزشکاری که همچون دیگر زنان مسئولیت مادر بودن و همسر بودن را دارند، از طریق خانواده و همسرشان نیز دچار محرومیت شوند. به این ترتیب در عرصه عمومی، زنان ورزشکار، نه تنها همچون همتایان مردشان از حمایت قانونی و دولتی برخوردار نیستند بلکه مرتبا با موانع دست و پا گیر دولتی مواجه هستند و نیز در عرصه خصوصی شان، قوانین موجود، حق اعمال هر نوع محدودیتی را به همسران آنها و دیگر اعضای مرد خانواده می دهد. وضعیتی که امروز نیلوفر اردلان، به عنوان یک ورزشکار حرفه ای با آن مواجه است نمونه روشن از اعمال تمام این محدودیت ها در برابر زنان ورزشکار است. اینکه همسر خانم اردلان با وجود اهمیتی که نقش ایشان در تیم ملی بانوان دارد، همچنان با خروج وی مخالفت کرده است، تنها نشان دهنده ی نگاهی است که در میان بسیاری از مردان جامعه ی ایران وجود دارد و همچنان از سوی قانون هم حمایت و بازتولید می شود؛ نگاهی که اولویت اولش به زنان وظیفه ی مادری و همسری است و حاضر نیست هویت اجتماعی زنان را بپذیرد.
به نظر می رسد که در قوانین تبعیض آمیز زن بودن بهانه ای برای اعمال محدودیت و وضع قوانین نابرابر است. از این رو همسر و یا هر فردی از اعضای خانواده میتواند در نهایت علیه زنان به خصوص زنان ورزشکار اعمال محدودیت کند. برای بسیاری از مردان، مسئله مادر بودن و همسر بودن بر آرزوها و تلاش های زنان در اجتماع و پیشرفت آنها و کسب هویت فردی و اجتماعی الویت دارد، از این رو از همین حربه علیه زنان برای اعمال فشار استفاده می شود.
به عبارت دیگر در قوانین تبعیض آمیز علیه زنان به خصوص حق خروج از کشور زنان به شرط اجازه همسر، هیچ تفاوتی میان حوزه ی خصوصی و حوزه ی اجتماعی و فردی زنان حتی کسانی که از لحاظ اجتماعی دارای هویت خاص هستند قائل نیست. این قوانین در حالی اعمال می شود که به عنوان سدی است که در حوزه ی خصوصی برای جلوگیری و حضور زنان در حوزه ی عمومی هم اعمال می شود، به این ترتیب مسئله ی خصوصی و عمومی دوباره به یکدیگر مربوط می شوند و فشار و کنترل بدن زن در اجتماع را با شدت بیشتری دنبال می کنند
اما سوال اینجاست که چرا زنانی مانند خانم اردلان که سابقه ی حضور در میادین ورزشی و مسابقات بین المللی را دارند، همچنان شامل هیچ حمایتی از سوی دولت نمی شوند؟ چرا قوانین تبعیض آمیز و دست و پا گیر حتی در این مورد که مسئله ی مربوط به تیم ملی است و زنان را نباید به خاطر مادر بودن و زن بودن محدود کرد، هیچ تمایزی با سایرین قائل نمی شوند؟ به راستی با کدام منطق عقلی، انسانی و… می توان تصور کرد که زحمت و تلاش زنانی همچون نیلوفر اردلان که برای کشور و سرافرازی هویت ملی کشورشان در زندگی فردی و اجتماعی شان رنج بسیاری را متحمل شده اند می تواند به راحتی با تصمیم یک مرد (که البته از قدرت قانون تبعیض آمیز بهره می برد) نابود شود و افتخارات ملی که این زن در سطح بین المللی برای همه مردم ایران کسب کرده، به این طریق بازیچه دست مردی شود که تمایلات شخصی اش را بر افتخارات ملی و دستاوردهای بی نظیر همسرش ارجح می داند؟ چرا در حالی که می شود از زنانی که به واسطه ی مادر بودن و در عین حال افتخار و ارزش یک کشور بودن حمایت کرد، برعکس با اجازه به اعمال قوانین تبعیض آمیز از سوی همسرانشان همچنان بر اولویت وظیفه مادری و همسری تاکید کرد و حضور زنان را در عرصه های بین المللی نادیده گرفت؟ در صورتی که همین مسئله در خصوص ورزشکاران مرد وجود ندارد و حتی با وجود اینکه تبعیض هایی همچون زنان را هم متحمل نمی شوند در مورد خدمت سربازی مشمول معافیت می شوند و می توانند به خارج از کشور سفر کنند.
آن چه که مسلم است نمونه نیلوفر اردلان تنها مورد در خصوص محرومیت و تبعیض در خصوص زنان ورزشکار نیست، اما شاید بررسی و حل این نمونه و رساندن صدای آن به گوش مسئولان در دراز مدت بتواند حداقل مسیر جدیدی را برای ورزشکاران زن با وجود همه ی این محدودیتها باز کند. اما از سوی دیگر بلند شدن صدای اعتراض کسانی مانند نیلوفر اردلان شاید زنگ خطری برای بیداری زنانی باشد که در حوزه ی اجتماعی و فرهنگی فعال هستند. شاید این نوع اتفاقات ضرورت بررسی دقیقتر و امضای شروط ضمن عقد را برای بسیاری از زنان به شکل مهمتری نشان دهد. همانطور که فعالان حقوق زنان در سالهای گذشته تلاش بسیاری کرده اند تا زنان را نسبت به پذیرش شروط ضمن عقد آگاه سازند. بسیاری از فعالان حقوق زنان پیشنهاد میکنند که تا زمان تغییر بنیادین قانون، استفاده از شروط ضمن عقد که به زن وکالت بلاعزل میدهد تا از طرف مرد تمام کارهای لازم برای گرفتن پاسپورت و خروج از کشور را انجام بدهد، میتواند یک راه حل عملی برای بیاثر کردن این قانون باشد.
با توجه به اینکه هنوز این قوانین تبعیض آمیز بر سر راه زنان هست و هنوز زنان هر چه قدر که موفق در حوزه های مختلف اجتماعی باشند باز هم قوانین تبعیض آمیز همچنان تمایل به تعریف آنها در خانه و خانواده دارد شاید این راه موثرترین راهکار کوتاه مدت باشد. اما در هر صورت آنچه مسلم است، تلاش و شکست نخوردن زنان با وجود همه ی این محدودیتها در عرصه های اجتماعی است و قطعا باید شکستن تابوهای موجود علیه زنان همچنان ادامه پیدا کند.
منابع:
www.radiozamaneh.com
www.dw.com
|