اعتراض یک محقق جوان دانشگاهی به فشارهای امنیتی
قانعی فرد: چرا من ِ زبانشناس ممنوع الخروج شده ام؟
•
با وجودی که در تمام مدت بازجوئی ها، به دنبال کشف و داشتن وابستگی، ارتباط و یا ارتزاق من از سرویس ها و عوامل بیگانه بودند، به انواع و اقسام شیوه های تخلیه اطلاعاتی روی آوردند تا چیزی فرضی را کشف کنند و همیشه مواخذه شده ام که چرا براحتی ویزا می گیرم و پول سفرهای تحقیقاتی و دانشگاهی من از کجا تامین می شود؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۷ آذر ۱٣٨۵ -
۲٨ نوامبر ۲۰۰۶
عرفان قانعی فرد مترجم و زبان شناس جوان کشور ممنوع الخروج شده است. عرفان قانعی فرد دارای دکتری زبانشناسی و ۹ ترجمه از ادبیات و تاریخ معاصر جهان و ٣ فرهنگ لغت در زبانهای فرانسه و نروژی و یونانی می باشد. وی علاوه بر حرفه مترجمی، از خبرنگاران بین المللی به شمار می رود که تاکنون با چهره های مشهور ادبی و سیاسی گفتگوهای مبسوطی را انجام داده است که در نشریات داخلی و خبرگذاری های خارجی منتشر شده اند .
وی در نامه ای کنترل ها و تهدیدهایی را که از سوی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی در مورد او صورت گرفته است، چنین شرح داده است:
از روزی که از امریکا به ایران آمدم؛ ماموران امنیتی در فرودگاه مهرآّباد، با برخوردی نامناسب پاسپورت مرا ضبط کردند.
هر چند بار نخست در تاریخ ۵ دی ۱٣٨۲ در سفرم به دانشگاه pune هند؛ توسط ایشان توقیف پاسپورت من آغاز شد و یک برگه جهت انجام بازجوئی به من دادند. در سراسر بهار ۱٣٨٣ هم به عناوین مختلف تلفن و دیدار داشتند.
سپس در ۲۲ اسفند ۱٣٨٣ در بازگشت از دانشگاه سیدنی استرالیا، در فرودگاه، باز هم برخورد امنیتی با ارائه یک برگه جهت بازجوئی صورت گرفت که این بار به جای تهران، مرا به سنندج احضار کرده بودند. در سنندج به نیروی انتظامی مراجعه کردم و گفتند مشکل من تعویض پاسپورت است، که انجام دادم و گذرنامه جدید – سوم - پس از سه ماه صادر شد .
بار سوم در ۹ مهر ٨۴، هنگام پرواز به رم – جهت شرکت کردن در کنفرانس زبانشناسی ایتالیا- در فرودگاه مهر آباد به دستور دادگاه انقلاب ممنوع الخروج شدم و با برخوردی بسیار ناشایست، پاسپورت مرا ضبط کردند .
۴ روز در دادگاه انقلاب و نهاد امنیتی مربوطه مرا بازجوئی کردند و در همان بدو امر، تقاضای وثیقه داشتند، که با کفالت حاج محمود دعایی – رئیس روزنامه اطلاعات – مساله ظاهرا ختم به خیر شد و با نامه دادستانی کل تهران، رفع ممنوع الخروجی شدم و پس از سه روز تاخیر به رم رفتم. هر چند با موبایل من هم در طی سفر به اروپا، مرتب تماس می گرفتند .
پس از بازگشت به ایران، دوباره احضارهای تلفنی شروع شد و بیشتر بازجوئی ها جنبه پرسش های استنطاقی و بازپرسی در زمینه های حوزه شخصی و ارتباطات بود .
تا زمستان ٨۴، ۵-۶ بار از کشور خارج شدم و بار آخر بنا به دعوت دانشگاه کارولینای شمالی به امریکا رفتم؛ و در بازگشتم به ایران در ۱ خرداد ٨۵؛ دوباره برای بار سوم به محض بازگشت به ایران، پاسپورت مرا ضبط کردند. و در جلسه اول بازپرسی در همان نهاد امنیتی؛ در کمال تعجب دیدم، باز هم مطالب مربوطه به سال ٨۲ من – که ٣ بار در سه سال قبل از آن تاوانش را داده بودم- روی میز گذاشته اند؛ و زیر جملاتی را خط کشیده اند که منظورم فلان بوده و بهمان .
از آن پس مرتبا" احضارهای تلفنی صورت گرفت و تهدید به داشتن حکم دستگیری اینجانب و تشویق به تهیه وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی در تهران همچنان ادامه داشت .
متجاوز از ٣۵ بار، به هر بهانه ای احضار تلفنی صورت گرفت؛ که نه در چارچوب مسائل حقوقی ایران و نه بر پایه برگه احضاریه رسمی دادگاه صالحه بود، اما با علم به این که چنین رفتاری فاقد وجاهت قانونی است؛ همیشه در سر موعد حاضر شده ام و به کلیه سوالات پاسخ داده ام .
در دادگاه انقلاب شعبه ۱٣ بازپرسی، مجددا آقای محمود دعایی، کفیل اینجانب شد؛ از آن پس همیشه تهدید به وجود داشتن پرونده در دادگاه و حکم دستگیری در تلفن ها و دیدارها وجود داشت و البته اتهامات من را "اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی، افتراء و توهین و ارتباط با بیگانه" اعلام کردند؛ که هیچ کدام نه محرز است و نه درباره من مصداق دارد. نه محاربم، نه مخالفتی سیاسی و نظامی با نظام کرده ام، نه سوء نیتی داشته ام، نه هتک حرمت صریحی به کسی کرده ام. تنها دغدغه من پژوهش در رشته زبانشناسی - رشته تخصصی خودم - است و لاغیر و مانند بسیاری از محققان دیگر به دانشگاه های مختلف دعوت می شوم و پس از انجام کارم به وطنم باز می گردم .
در مهر ماه امسال به دانشگاه کمبریج و بیرمنگام جهت ارائه مقاله زبانشناسی دعوت شدم که آقایان فرمودند؛ حق خروج از کشور را ندارم. در ماه اخیر هم، به اتفاق مادرم قصد شرکت در برنامه تدارک سفر زیارتی حج بودیم که با برخوردی بسیار نامناسب، مجددا" از برگرداندن پاسپورت به من، عتاب کردند و حتی گفتند تا آخر سال حق مسافرت به خارج کشور را ندارم .
با وجودی که در تمام مدت بازجوئی ها، به دنبال کشف و داشتن وابستگی، ارتباط و یا ارتزاق من از سرویس ها و عوامل بیگانه بودند، به انواع و اقسام شیوه های تخلیه اطلاعاتی روی آوردند تا چیزی فرضی را کشف کنند و همیشه مواخذه شده ام که چرا براحتی ویزا می گیرم و پول سفرهای تحقیقاتی و دانشگاهی من از کجا تامین می شود؟
البته در حد بررسی کارشناسی امنیتی، کسی مخالف جستجو در حوزه عمومی نیست؛ اما پا را از جاده انصاف بیرون نهادن و احترامی برای حق آزادی فردی، قائل نبودن، و لجاجت کودکانه کردن و اصرار بر کشف چیزهای موهوم و یافتن پرسش های ذهنی و از همه مهمتر اتلاف وقت و بی حرمتی، چندان درحوزه کارشناسی امنیتی نمی گنجد .
اکنون نیز که جهت ارئه فرهنگ یونانی ام، باید به دانشگاه آتن بروم و از طرف دیگر مرا برای سخنرانی درباره فرهنگ نروژی در اول ژانویه به دانشگاه اسلو دعوت کرده اند و مراسم انتشار مجدد فرهنگ نروژی ام را می خواهم در آنجا برگزار کنم، انگار در فراخنای جهان بدون موطن، حق پرواز ندارم !
من یک محقق دانشگاهی ام که برای حفظ استقلال حرفه ای ام نیز تاکنون تاوان بسیاری پرداخت کرده ام؛ فقط درسال ٨۲، مدتی را مترجم خبرگزاری بودم؛ ۱٣٣ مصاحبه با شخصیت های مختلف سیاسی کرده ام که بخشی از آنها مقامات تراز اول جمهوری اسلامی است و پس از آن مدت ٣ سال است که جز زبانشناسی و فعالیت در حوزه تخصصی ام کاری به حواشی و جنجال های کاذب نداشته ام .
در این مدت هم، با آرامش و پوشش گذاشتن براین مساله، قصدم ختم به خیر شدن و روشن شدن قضیه و برطرف شدن شبهه های این مقامات امنیتی بوده است. اما متاسفانه سکوت و احترام فایده ای نداشت و خواستم اعتراض خودم را با صدای بلند مطرح کنم که دیگر فرصت هایم را نسوزانند تا آزادانه به ادامه فعالیت حرفه ای ام بپردازم .
من یک مترجم ساده و زبانشناسی جوان هستم.... نه به اپوزیسیون ایرانی معتقدم و نه وابسته به حزبی و دسته ای و گروهی در داخل و خارج از کشورم... نه علیه امنیت و آرامش و ثبات کشور اقدامی کرده ام.... نه در صف براندازی مخملی و پنبه ای نظام و حکومت ایستاده ام.... و عقیده ای هم به فعالیت در بازار مکاره سیاست ندارم و چون بارم به کار فرهنگی است و این نکته که اهل فرهنگ سازندگان تاریخند و اهل سیاست میهمان تاریخ... نه مطابق قوانین ایران سونیتی محرز و نسبتی صریح در انتساب افترا و هتک حرمت داشته ام و نه مرتکب تشویش اذهان عمومی شده ام!... هر انچه را که منتشر کرده ام به صورت مجمو عه ای حرفه ای و بطور صریح در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار داده ام و همواره ارشیوم علنی و در اختیار و دسترس بوده است !....
جرم من فقط تصورات غلط و ساخته هاای ذهنی منفی و شک و گمان عامیانه و غیرعلمی وزارت اطلاعات است که مثلا " چرا ازادانه و مستقل به سفر می روم، از کجا پول در می اورم و چرا همه وقت و زندگی ام را صرفا به کار می گذرانم؟ و.." هر چند که آن وزارت محترم بارها از من تقاضای همکاری کرده اند و با صراحت گفته ام که در رشته تخصصی ام – زبانشناسی- حاضر به همکاری با هر نهادی و سازمانی هستم و این نکته مایه مباهات من است .....اما استفاده از حربه های وعده و تهدید و ارعاب و توابسازی، به قصد یافتن اطلاعاتی مخفی و تخیلی دیگر بیات شده است! ..... در کشوری مثل ایتالیا کسی مثل فالاچی با ۱٣ مصاحبه بین المللی مایه غرور و مباهات ایتالیا است اما من ایرانی با ۱٣٣ شخصیت مشهور نشستم و گفت و گو کردم و مستحق این رفتار خشونت و سوتفاهم نیستم !"
|