سه روایت از بیشناسنامهها
زهرا روستا
•
طرح اعطای تابعیت به فرزندان مادران ایرانی رای نیاورد. مادرانی که سالهاست برای اثبات هویت فرزندان خود تلاش میکنند باز هم ناامید شدند. هفته پیش وقتی این طرح به امضای نمایندگان رسید و قرار شد در مجلس به رای نمایندگان گذاشته شود، خبر آن بسیاری از بیشناسنامهها را خوشحال کرد، این شادی چند روز بیشتر دوام نداشت.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۶ مهر ۱٣۹۴ -
۲٨ سپتامبر ۲۰۱۵
طرح اعطای تابعیت به فرزندان مادران ایرانی رای نیاورد. مادرانی که سالهاست برای اثبات هویت فرزندان خود تلاش میکنند باز هم ناامید شدند. هفته پیش وقتی این طرح به امضای نمایندگان رسید و قرار شد در مجلس به رای نمایندگان گذاشته شود، خبر آن بسیاری از بیشناسنامهها را خوشحال کرد، این شادی چند روز بیشتر دوام نداشت. مخالفان گفتهاند تصویب این طرح سبب افزایش مهاجرت غیرقانونی به ایران میشود اما مشخص نیست تکلیف صدها هزار کودک و نوجوان و جوانی که تا به حال خاک دیگری را به جز ایران به عنوان وطن تجربه نکردهاند، چه خواهد شد. آینده این افراد به داشتن یا نداشتن یک جلد شناسنامه بستگی دارد. آنها یا اجازه ورود به مدرسه را ندارند یا تنها میتوانند در مقطع ابتدایی درس بخوانند. از امکانات بیمههای درمانی بهرهای نبردهاند، یارانه نقدی دریافت نمیکنند، اجازه کار کردن و بهرهمندی از قانون کار را ندارند و حتی نهادهایی مانند کمیته امداد و بهزیستی نیز از ارایه خدمات به آنها خودداری میکنند. «اعتماد» زندگی دو مادر که فرزندانشان مشکل تابعیت دارند و کودکی بیشناسنامه را از زبان خود آنها روایت میکند. آنها نمونهای از هزاران نفرند.
١ شمسی ٢٢ ساله
«١١ ساله بودم. نیمههای سال تحصیلی بود که یک روزی عمویم که بعد از فوت پدرم، خانواده ما را بخشی از اموال خودش میدانست، شریک پاکستانیاش را به خانهمان آورد. انگار پسر شریکش مرا دیده بود و از من خوشش آمد. در آن شب درست نمیفهمیدم چه اتفاقی دارد میافتد. اما چند ساعت بعدش به عنوان هدیه به پسر شریکش تقدیم شده بودم. مادر و برادرانم تمام تلاششان را کردند تا جلوی این اتفاق را بگیرند. اما عمویم با زور و تهدید راضیشان کرد. تا چشم به هم زدم، عاقد آوردند و خطبه عقد را خواندند. آنها رسم و رسوم خودشان را دارند و به ثبت محضری ازدواج اعتقادی ندارند. شش سال با این مرد زندگی کردم و حاصل آن یک دختر هشت ساله و یک پسر چهار ساله است. به خاطر پاکستانی بودن شوهرم، به بچهها شناسنامه ندادند. شوهرم معتاد شده بود، کار نمیکرد. مدتی گم شد تا اینکه فهمیدیم ما را رها کرده و به پاکستان برگشته. خانوادهام غیابی طلاقم را گرفتند، چون ازدواجم ثبت قانونی نشده بود باز هم عاقد آوردند تا خطبهای بخواند و طلاق شرعی شود. از وقتی جدا شدهام با مادر و برادرم زندگی میکنم. عمویم که بانی این ازدواج بود چند سال پیش از دنیا رفت و باقی خانواده هم ما را طرد کردهاند. به بچههایم توهین میکنند و به من میگویند چرا بچههای یک پاکستانی را نگه داشتهای، بچهها را از مرز رد کن و بفرست پیش پدرشان. من چطور میتوانم پارههای تنم را از خودم جدا کنم. کار میکنم و هر طور شده خرجشان را درمیآورم. اما این بچهها بیمه ندارند و هزینه درمان آنها آزاد است. مدرسه رفتنشان هم سخت است. امسال دخترم را با کارت واکسن و نامهای که از دادگستری گرفتیم در کلاس اول ثبت نام کردم. الان خوشحال است و مثل بچههای دیگر زندگی میکند اما نگرانم چون میدانم اگر نتوانم برایش شناسنامه بگیرم بزرگتر که شود آیندهاش با بقیه بچهها فرق دارد.»
٢ راهبه ١٣ ساله
«من امیدوارم یک روز به من و خواهرانم شناسنامه بدهند. اگر شناسنامه بگیریم، من میتوانم به دانشگاه بروم و متخصص قلب بشوم. خواهر بزرگم هم میتواند ازدواج کند. خواهرم ٢٣ سال دارد. درس نخوانده. برایش خواستگار آمد و نامزدی گرفتند. اما وقتی فهمیدند ما شناسنامه نداریم عروسیاش به هم خورد. خانواده شوهرش میگویند، اگر میخواهد ازدواج کند باید شناسنامه داشته باشد. زندگی بدون شناسنامه خیلی مشکل است. من پنج خواهر دیگر هم دارم. ما نمیتوانیم مثل بچههای دیگر راحت رفتوآمد کنیم. چند سال پیش یک بار ماموران به خانه ما آمده بودند، ما مدرسه بودیم و مادرم سر کار. فقط خواهر بزرگ و خواهر کوچکم که آن موقع یک ساله بود، در خانه بودند. میخواستند آنها را بفرستند به آن طرف مرز. به افغانستان. مادرم همان موقع به خانه رسیده بود. به آنها التماس کرد و از چند اداره نامه گرفت تا راضی شدند خواهرانم را نبرند. وقتی کلاس سوم بودم هم یک بار خواستند من و خواهرم را از مدرسه بیرون کنند، باز هم مادرم به آموزش و پرورش رفت و آنها اجازه دادند ما در مدرسه بمانیم. من یک خواهر دوقلو دارم و در کلاسمان فقط من و خواهرم شناسنامه نداریم. بالاخره یک روز به ما شناسنامه میدهند چون ما باید درس بخوانیم و به دانشگاه برویم.»
٣ هورنسا ٢٨ ساله
«مادرم همیشه خودش را نفرین میکند که چرا راضی به ازدواج من با یک تبعه افغان شده است. ما نمیدانستیم بعدها گرفتار این مشکلات میشویم و به بچههایم شناسنامه نمیدهند. بیمه نمیشوند و حتی کمیته امداد هم از ما ثبتنام نمیکند. سالهای اول دبیرستان بودم که همسر افغانم به خواستگاری من آمد. آنقدر آمد و رفت تا راضی شدیم. اما همین که ازدواج کردم، رفتارش تغییر کرد. مدام در خانه دعوا راه میانداخت حتی روی مادرم هم دست بلند میکرد یا چاقو میکشید. به خاطر رفتارش امنیت جانی نداشتیم. من را با دو بچه رها کرد و رفت و امیدوارم هیچوقت برنگردد. حالا پسرانم ١١ و ١٢ساله هستند و در مدرسه دینی درس میخوانند. خودم کار میکنم و خرجشان را میدهم. درآمدم زیاد نیست ماهی ٣۵٠ هزار تومان کفاف کرایه خانه و هزینه تحصیل بچهها را نمیدهد. خیلی دوست داشتم آنها را به مدرسه بفرستم اما اجازه نمیدادند. امسال هم که اجازه ثبتنام میدهند، آموزش و پرورش قبولشان نمیکند، چون سنشان بالای ١١ سال است. زندگی من پر از سختیهایی است که هر زن تنها و بدون درآمد میتواند داشته باشد، اما من همه را تحمل میکنم. فقط به بچههای من شناسنامه بدهند. من به استعداد و توانایی آنها مطمئنم، میدانم اگر شناسنامه داشته باشند، میتوانند از پس خودشان بر بیایند و زندگی من را هم بچرخانند.»
دولت با مجلس در مورد عدم اعطای تابعیت و دادن شناسنامه به شهروندانی که مادر ایرانی و پدر غیر ایرانی دارند هم نظر است. استدلال سخنگوی وزارت کشور در مخالفت با صدور شناسنامه برای فرزندان ده ها هزار زن ایرانی که همسر غیر ایرانی دارند مشابه همان حرف هایی است که مخالفان طرح در مجلس مطرح کردند. به گزارش ایسنا، حسینعلی امیری سخنگوی وزارت کشور به عنوان نماینده دولت، گفت: دولت به ترتیب و در چارچوب قوانین فعلی در حال حل مشکلات فرزندان حاصل از ازادواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی است بنابراین نیازی به طرح دوفوریتی در این باره نیست.
وی همچنین گفت که تصویب چنین طرحی باعث ایجاد مشکلات بسیار زیادی برای دولت میشود و به دنبال آن باعث افزایش مهاجرت و ازدواجهای غیرقانونی در کشور میشود.
دولت ایران از سال ۱۳۸۵ ازدواج زنان ایرانی با مردان افغان را نمی پذیرد به طوری که زنان ایرانی امکان ازدواج رسمی با مردان افغان را ندارند.
مجلس شورای اسلامی در عمل با پیروی از اصل ارائه حق تابعیت بر مبنای پیوند خونی و نسب پدری، طرح اعطای تابعیت از طریق مادر را رد کرد. اگر پدر کودکی ایرانی باشد در هر جای دنیا که به دنیا بیاید، ایرانی محسوب میشود. نسب به پدر می رسد و قانون تابعیت ایران نسب مادری را نمی پذیرد.
|