همسرایی در پاییز
خسرو باقرپور
•
بر بالکنِ مُشرفِ به باغ،
ایستاده ام محوِ تماشا؛
و این دو پرنده ی کوچک؛
به چَهچَهِ شان صدایم می کنند؛
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۵ مهر ۱٣۹۴ -
۷ اکتبر ۲۰۱۵
پاییز، نورسیده بهارِ غریبی ست!
هنگامه یِ آشتی ی گریه و لبخند!
فصلِ بلوغِ بهارِ امسال ام.
بر بالکنِ مُشرفِ به باغ،
ایستاده ام محوِ تماشا؛
و این دو پرنده ی کوچک؛
به چَهچَهِ شان صدایم می کنند؛
می بینید!
می شنوید!
همان جوجه های نازک چند ماهِ پیش اند!
که چند شعرِ ناب را؛
بهار امسال؛
در منقارِ مادرشان نهادم.
جوجه ها شعرهایم را بلعیدند
و اینک؛
پرندگانِ بهارزاد؛
نشسته اند بر این درختِ رو به رو؛
و با لهجه ی پاییزی؛
شعرهایم را به چَهچَهه می خوانند!
اسن- مهرماه ۱٣۹۴
|