یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

توافق هسته ای و دکترین اقتدار
علی اردلان


• توافق وین، پیش زمینه اتحاد استراتژیک ایران و روسیه بوده و مثل همیشه حکومت ولی فقیه برای جبران اشتباهات گذشته و با رو کردن برگی جدید (اتحاد با روسیه) می خواهد به غربی ها بفهماند که نباید وسوسه نفوذ در ایران و استحاله حکومت آخوندی را در سر می پروراندند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۴ مهر ۱٣۹۴ -  ۶ اکتبر ۲۰۱۵


دیگر برای همگان به خوبی آشکار شده است که حفظ حکومت برای جمهوری اسلامی، مهمترین چالش سیاسی محسوب میگردد و سردمداران آن برای پاسداری از این خوان بادآورده، حاضر به انجام هر کاری از جمله جنگ افروزی در منطقه می باشند. از نظر آن ها هر رابطه ای با غرب موجب از بین رفتن اقتدار و در نتیجه ماهیت حکومت خواهد شد.
مذاکرات هسته ای در ابتدا برایشان به منزله خریدن وقت بود. سپس با تنگ شدن حلقه تحریم ها، روی به مذاکره‍ی فریبکارانه آوردند و سر آخر با کاهش شدید قیمت نفت و از نفس افتادن اقتصاد مملکت، مجبور به تغییر دولت (به معنای فاصله گرفتن از دولت اصولگرا) و روی کار آوردن تیم مذاکره کننده‍ی مورد تائید غربی ها شدند.
اما پس ازکسب توافق، نتایج بدست آمده را فاجعه بار یافتند (و از این بابت جواد ظریف را مقصر می دانند) و مهمتر آنکه اجرای توافق هسته ای را زمینه ساز نفوذ دشمن و استحاله‍ی رژیم می دانند و از این منظر نیز روحانی و ظریف را عامل این نفوذ می پندارند.
از این نقطه نظر است که حکومت محافظه کار ملاها، دوباره به سوی دکترین اقتدار عزیمت میکند ولی از آنجائیکه برهم زدن توافق هسته ای را در این زمان به صلاح خود نمی داند به سمت بازی های دیگری میرود تا از فرصت های بدست آمده، جهت تغییر مفاد برجام در شورای امنیت استفاده کند. بازی جدید جمهوری اسلامی هم اکنون در سوریه آغاز شده و به همین منظور دست برادری (تا پای مرگ) را به سمت روس ها دراز کرده است.

از توافق هسته ای تاشکست دیپلماسی آشتی جویانه
بعد از امضاء توافق در وین، مخالفت ها در داخل علیه برجام کم کم شدت گرفت. کار به نشست های علنی تیم های مذاکره کننده قبلی و فعلی با نمایندگان مجلس کشید و معلوم شد که اختلافات جدی در داخل حکومت بر سر این توافق در حال شکل گیری ست. دستور بررسی مفاد برجام توسط مجلس و تیم های مذاکره کننده‍ی قبلی، از طرف خود خامنه ای صادر گردید. با صدور این دستور و با توجه به سخنرانی های وی، نوعی نارضایتی از متن توافق از جانب خامنه ای و نظامی امنیتی های گرداگرد او به چشم آمد. چیزی که میتوان حدس زد این است که ظریف در حین مذاکرات، مستقیما با خود خامنه ای در تماس بوده و احتمالا تمام تصمیمات اش را با وی در میان گذارده است ولی از آنجائیکه نه خامنه ای و نه اطرافیان وی اشراف چندانی به نکات فنی و حقوقی مذاکرات نداشته اند (و فرصتی هم برای بررسی های بیشتر وجود نداشته) لذا بعد از انتشار متن برجام و بررسی دقیقتر آن، تازه به مشکلاتی که اجرای آن میتواند برای کیان حکومتشان بوجود آورد پی برده اند. این آگاهی بدست آمده توسط راست افراطی، از تیم مذاکره کننده‍ی هسته ای یک چهره‍ی خیانتکار یا حداقل خطاکار ساخت (که تعمدا تمام حقایق توافق را به حضرت آقا نگفته اند). با گله ها و شکایت های دلواپسان حکومتی، ظریف رسما اعلام کردکه در تمام مراحل توافق از خامنه ای اجازه گرفته است و همین سخنان باعث عصبانیت بیشتر خامنه ای و سینه چاکان وی میگردد (زیرا خامنه ای از ابتدا سعی داشته که کمترین مسئولیت را در این موضوع بعهده بگیرد). این ها اتفاقات کم اهمیتی نبوده اند زیرا با روی دادن یک سلسله اتفاقات، رو زبه روز شکاف بین خامنه ای و روحانی (و البته ظریف) به نفع سپاهی ها و راست افراطی، بیشتر شده است (به طوریکه شایعه دست دادن ظریف با اوباما را به یک بهانه برای تخریب و تحقیر علنی او مبدل ساختند). چنین حوادث و عملکردهائی بتدریج از وزن سیاسی دولت روحانی در داخل حکومت کاسته و آنها را در موضع ضعیفتری قرار داده است.
ضعیف شدن تدریجی دولت روحانی، گفتمان آشتی با غرب و خصوصا آمریکا را به چالش جدی کشاند و با تضعیف این گفتمان، فرصت مناسب برای قدرت گیری دوباره نظامی ها و راست افراطی در صحنه‍ی تصمیمی گیری های مهم حکومتی فراهم گشت.
با پایان گرفتن مذاکرات در وین، وزارت خارجه و شخص ظریف، تلاش هائی را برای فعال نمودن دیپلماسی آشتی جویانه و مسالمت آمیز در منطقه انجام دادند، اما همزمان با آن سفرها، سپاه در کویت و بحرین دست به تحرکاتی میزند که باعث بی اعتمادی بیشتر اعراب میگردد. اما در این میان بدترین حادثه، وقایع مربوط به مراسم حج امسال در عربستان بود که به نوبه خود تیر خلاص را به دکترین آشتی طلبانه دولت روحانی زد. این واقعه (که با مفقود شدن تعدادی از مقامات بلندپایه سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی همراه شد) به نوعی زنگ خطر (احتمالا متوهمانه‍ی توطئه غرب و اعراب) را برای بیت رهبری و سپاه به صدا در آورد. این موضوع باعث سرعت گرفتن در اعزام نیرو و ارسال تجهیزات نظامی بیشتربه سوریه و شکل گیری اتحاد استراتژیک با روسیه گردید. هر دو کشور می دانند تا دولت اوباما بر مسند قدرت است، باید کار در سوریه را تمام کنند.

اتحاد استراتژیک ایران و روسیه
سئوال مهم این است که کدام یک ازاین دو کشور بانی این اتحاد بوده است؟ برای پاسخ به این سئوال بهتر است به انگیزه های این دو کشور برای شروع بازی نهائی درسوریه نگاهی بیاندازیم.
انگیزه های حکومت ایران:
۱- تعیین تکلیف حاکمیت در سوریه و عراق
۲- ایجادکریدور نظامی از داخل ایران تا مرزهای اسرائیل
٣- افزایش قدرت چانه زنی با دولت اوباما در ارتباط با تغییر مفاد برجام به نفع جمهوری اسلامی (در شورای امنیت سازمان ملل)
بعد از درک کامل مفاد برجام توسط رهبر و سپاهی ها، پذیرش و اجرای آن، نوعی خودکشی سیاسی برایشان محسوب میگردد. یا باید با انواع بازی ها آنرا به شکل دلخواه خود در بیآورند یا اینکه کلا از تعهدات خود سر باز زنند (عدم اجرای برجام به دلیل ادامه یافتن تحریم ها برایشان دردآور است بنا بر این مشغول آزمایش راه های دیگری هستندکه یکی از آنها همین علنی ساختن اختلافات درونی و دیگری حضور قدرتمندانه در سوریه و آنهم دوشادوش روسیه است).

انگیزه های دولت روسیه:
۱- حفظ پایگاه خود در سوریه و در بندر ترتوس
۲- نزدیک شدن به راه حل نهائی در رابطه با مسئله اوکرایین
٣- نقش آفرینی در آینده سوریه بعنوان فاتح جنگ
۴- وارد معامله شدن با اروپائیان برای برداشتن تحریم های اقتصادی
۵- جلوگیری از بهبود روابط ایران با غرب به منظور عدم ارسال گاز ایران به اروپا
به دلایلی که در زیر خواهم گفت و با توجه به حوادث چند روز اخیر در سوریه، میتوان حدس زد که جمهوری اسلامی بیشتر از روس ها به این اتحاد عمل احتیاج داشته و احتمالا در صورت شکست این پروژه، کمتر از روس ها صدمه خواهد دید.
۱- با ادامه این عملیات نظامی، وجهه روسیه در منطقه به کلی از بین خواهد رفت. کشورهائی که در زمانی نه چندان دور به دلیل اختلاف با آمریکا، حاضر به خرید اسلحه از روسیه شده بودند و قصد شراکت و همکاری های منطقه ای بیشتری با روس ها داشتند، پس از این به روسیه با چشم دشمنی خواهند نگریست. در حالیکه براثراین عملیات درروابط تیره‍ی حکومت ایران باکشورهای منطقه،تغییرمحسوسی حاصل نخواهدشد.
این حرکت پوتین، باعث ایجاد و استحکام اتحادهای منطقه ای بین کشورهای عربی (و ترکیه) با آمریکا و متحدین اروپائیش خواهد شد و به احتمال زیاد هژمونی رو به تزاید روسیه در خاورمیانه را به کلی از بین خواهد برد و توجه روس ها را به تنها متحد منطقه ایش یعنی ایران بیشتر جلب خواهد کرد.
۲- جمهوری اسلامی باروی آوردن به این اتحاد و در پوشش حمایت نظامی روسیه، به سمت چانه زنی مقتدرانه تر با غربی ها پیش خواهد رفت.
٣- از نظر جمهوری اسلامی هم پیمانی با روس ها، احتمال حمله هوائی به ایران را به طور چشمگیری کاهش خواهد داد و این امتیاز باعث شکل گیری دکترین اقتدار در روابط بین المللی ایران خواهد شد.
۴- با تکیه براین اتحاد و با اوجگیری اقتدار حکومت، احتمالا انتفاضه‍ی جدیدی در نوار غزه براه خواهد افتاد، که اسرائیل هم از آن استقبال خواهد کرد و بدین شکل جنگ تا لبنان و فلسطین امتداد خواهد یافت.
این طرح استراتژیست های جمهوری اسلامی، در صورتیکه با موفقیت پیاده شود، باعث درماندگی غربی ها و کشورهای عربی خواهد شد و همه‍ی دنیا را به یک شوک عمیق فرو خواهد برد (به طوریکه حاضر شوند هر امتیازی به حکومت جنگ افروز ایران بدهند).
نتیجه اینکه توافق وین، پیش زمینه اتحاد استراتژیک ایران و روسیه بوده و مثل همیشه حکومت ولی فقیه برای جبران اشتباهات گذشته و با رو کردن برگی جدید (اتحاد با روسیه) می خواهد به غربی ها بفهماند که نباید وسوسه نفوذ در ایران و استحاله حکومت آخوندی را در سر می پروراندند.
سرآخر اینکه، در این روزها درماندگی روحانی و ظریف را بوضوح میتوان مشاهده کرد بطوریکه زبان رییس جمهور نیز این روزها تغییر کرده و شبیه زبان اقتدارگرایان شده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست