یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آیا اروپا را خطر برخورد فرهنگی تهدید می کند؟


پروانه سپهر


• صحنه هائی که هر روزه در تلویزیونهای اروپا برای ممانعت از ورود پناهندگان نشان داده می شود ، نه تنها شرم آور است بلکه نقض حقوق انسانی آنان بر اساس مصوبه های قوانین حقوق بشر است. آزادی حرکت و رفت و آمد انسانها از جائی به جائی یکی از اساسی ترین حقوقی است که در ماده ۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ تائید شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۵ مهر ۱٣۹۴ -  ۱۷ اکتبر ۲۰۱۵


آمدن موج وسیع پناهجویان از کشورهای اسلامی از جمله سوریه به اروپا و خصوصا آلمان ، موجب نگرانی بخشی از مردم اروپا و همچنین ایرانیان مقیم آن گردیده است. برای آنکه بتوان با این نگرانی برخورد نمود، لازم است در آغاز نگاهی به جوانب گوناگون این پدیده از جمله مسئله پناهندگی ودلائل رشد افراط گرائی مذهبی در جهان امروز بییندازیم.

پناهندگی و مهاجرت پدیده تازه ای نیست.انسان از آغاز پیدایش خویش بدلائل گوناگون از سوانح طبیعی گرفته تا جنگهای مصیبت بار وهمچنین برای گریز از حکومت های مستبد و شرایط خشونت بار و یا بدلائل اقتصادی همواره از جائی بجائی کوچ کرده است."یکی از وسیعترین مهاجرت ها در قرون اخیر بین سالهای ۱٨۴۶-۱۹۲۹ اتفاق افتاد که از آن بنام مهاجرت وسیع یا انبوه یاد شده است که تعداد ۵۹ میلیون نفر اروپا را برای مهاجرت به شمال و جنوب آمریکا، استرالیا و آفریقای جنوبی ترک نمودند"(۱) در دوران جنگ جهانی دوم در اروپا نیز بسیاری از مردم از مناطق جنگی و اشغال شده به کشورهای امن پناه بردند. پس از انقلاب اسلامی در ایران و همچنین در زمان جنگ ایران و عراق میلیونها ایرانی مجبور به ترک کشور خویش گردیدند. بعد از مداخله نظامی در افغانستان و عراق و همچنین بدلیل جنگهای داخلی و رشد بنیادگرائی مذهبی در این مناطق نیز میلیونها انسان در جهان آواره گردیدند و امروز مردم سوریه بدلیل شرایط جنگ و بیداد حکومتی وبیش از همه وحشیگری بنیادگرایان اسلامی مجبور به ترک سرزمین خویش گردیده اند.
اینطور بنظر میرسد که هنوز در قرن ما با اینهمه پیشرفتهای علمی و تکنیکی، با وجود اینهمه افکار مترقی ،بشر نتوانسته است به بلوغ فکری لازم برسد. این اشرف مخلوقات آنچنان بی عقل است که بطور دائم آنچه را که ساخته نابود میکند و هنوز توان آموختن از تجربیات خویش را ندارد. نگاهی به تاریخ نشان میدهد که همواره خود کامگان دیوانه ای وجود داشته اند که با سوء استفاده از نا آگاهی و حرص و آز آدمها برای داشتن امکانات بیشتر، توانسته اند در زمانها و مکانهای مختلف، با جنگ آفرینی و با ایجاد خشم و نفرت میان جوامع گوناگون به بهانه تفاوتهای مذهبی ، نژادی و قومی بخشهائی از جهان را به ویرانی بکشانند. هنوز از قرون وسطی و جنایات آن بنام مذهب عمر درازی نگذشته است، هنوز جنایات هولناک هیتلر و جنگ جهانی دوم که به قیمت نابودی میلیونها انسان انجامید، از خاطر مردم این دوران نرفته است که ما شاهد رشد بنیادگرایان اسلامی هستیم. آنان به همان جنایاتی دست میزنند که همتای اروپائیشان هیتلر و همفکران مذهبی اشان در قرون وسطی بدان دست زده بودند. این پیام آوران بیخردی و توحش ، بخشهای وسیعی از جهان امروز ما را به ویرانی کشانده اند. این خودپرستان که خود را نمایندگان آسمان مینامند، برای رسیدن به بهشت وعده داده شده به هر جنایتی دست میزنند. این زندگی ستیزان، نه در محدوده سرزمین های خویش بلکه در آرزوی آنند که مرگ و سیاهی را به جهان اشاعه دهند. اسلام گرایان افراطی در عین آنکه مدعی مبارزه با خودکامگان محلی و جهانی هستند اما خود از همان حربه های خشونت بار و هولناک استفاده میکنند.
متاسفانه هنوز مبحث کهنه و قدیمی "کفر و ایمان" که قرنها جهان را به جنگهای مذهبی سوق داده بود، در جهان ما تکرار میگردد. براستی کافر کیست؟ مسلمان از نظر مسیحی، مسیحی از نظر یهودی و یهودی از نظر هر دوی این مذاهب و صدها دین دیگر . بدینگونه هر انسانی میتواند کافر باشد و مستوجب مرگ. بیشتر کشورهای مسلمان در آتش فقر و بیعدالتی و نابرابری میسوزند و مردم آن بجای چاره جوئی و یافتن راه حل هائی برای گریز از این نکبتی که گریبان آنها را گرفته است ،عقل خویش را با آموزه های آسمانی که عمدتا متعلق به قرنها پیش هستند گره زده اند و نمیتوانند از منطق و خرد زمانه خویش سود جویندو بهمین دلیل همواره در طول تاریخ ابزار دست حکومتگران سفاک و قدرتمند بوده اند.
اما نباید فراموش کرد که این خودکامگان و جنگ آفرینان تاریخ هرگز تنها نبوده اند و هزاران انسان بدانان برای انجام جنایت یاری رسانده اند . در فاصله زمانی نه چندان دور در قرن ۲۰ هیتلر توانست میلیونها نفراز مردم جهان رانابود سازد. او به تنهائی اینهمه جنایت را مرتکب نشد. هزاران نفر از زندانبان و هنرمند، جلاد و نظریه پرداز به او کمک کردند تا بتواند به نقشه های هولناک خویش جامه عمل بپوشاند و هنوز این داستان با چهره های گوناگون در جهان کنونی ما تکرار میگردد. بدینگونه تا زمانی که مردم جهان در ناآگاهی و تعصبات مذهبی و ناسیونالیستی بسر میبرند ،جهان روی صلح بخود نخواهد دید.
جهان کنونی ما چون گذشته های تاریخی خویش ، جهان خشونت و فاصله هاست. فاصله میان فقر و ثروت، فرهنگهای متفاوت و همچنین فاصله میان حقوق انسانها. این فاصله ها امروز آنچنان گسترده شده اند که جهان را بصورتی قابل انفجار در آورده اند. در چنین جهانی مرزها تنها مرز میان کشورها نیستند، مرز میان فقر و ثروتتند. مرزها سرنوشت آدمی و حتی حرکت او از جائی به جائی را تعیین میکنند. " در حالیکه مردم کشورهای مرفه آزادی رفت و آمد به همه نقاط جهان را دارند، سایر مردم جهان در میان مرزهایشان گرفتار شده اند و کشورهای رشد یافته برای حفظ رفاه خویش از ورود مردم کشورهای رشد نیافته تا حد امکان جلوگیری به عمل می آورند"(۲)
با همین منطق از ورود آوارگان کشور سوریه که از حکومت سرکوبگر و از گروههای اسلامی بیرحم خشونتگر گریخته اند، به کشورهای اروپائی جلوگیری میشود. صحنه هائی که هر روزه در تلویزیونهای اروپا برای ممانعت از ورود این پناهندگان نشان داده میشود ، نه تنها شرم آور است بلکه نقض حقوق انسانی آنان بر اساس مصوبه های قوانین حقوق بشر است.آزادی حرکت و رفت و آمد انسانها از جائی به جائی یکی از اساسی ترین حقوقی است که در ماده ۱٣ اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴٨ تائید شده است.(٣) و همچنین حق پناهندگی که در کنوانسیون مصوب ۱۹۵۱ بر آن تاکید گردیده است.(۴) در شرایطی که مجارستان وبرخی از کشورهای اروپای شرقی تلاش کرده اند که حتی با بالا بردن دیوارهای فلزی از ورود این انسانها به کشورهایشان جلوگیری کنند و نهایت بیرحمی و خودپرستی را به نمایش بگذارند، اقدام آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان اقدامی سنجیده و بخردانه بود که تصویر کاملا متفاوتی از آلمان ارائه داد. این اقدام نمایانگر آن بود که چگونه این کشور چگونه توانسته است با خطاهای گذشته خود برخورد کرده، از آن درس گرفته و این تجربه را بعنوان یک نمونه هوشمندانه به جهان عرضه نماید. با توجه به اینکه این اقدام میتوانداز طرفی مشکل کمبود جمعیت آلمان را با ورود تعداد وسیعی از پناهجویان جوان و بعضا تحصیلکرده سوریه حل کرده و از جانبی دیگر با این برخورد ملاطفت آمیز، شرایط مطلوبی برای جذب آنان به جامعه آلمان فراهم کند.
اما این دعوت گسترده از پناهجویان در عین حال بسیاری از مردم اروپا را دچار نگرانی نموده است. عملیات خشونت آمیز تروریستی در سالهای اخیر چون بمب گذاری در مناطق پر جمعیت ایستگاههای قطار وفرودگاهها وتبلیغات گسترده و گاه همراه با خشونت اسلام گرایان در اروپا آنان را دچار این هراس کرده است که از طرفی ادامه این حملات امنیت آنان را تضعیف کند و از جانبی دیگر تفاوتهای فرهنگی اسلام گرایان بتدریج فرهنگ اروپائی را تحت الشعاع قرار داده و اصول دموکراسی که قرنها برای آن مبارزه کرده اندرا زیر سئوال ببرد. این نگرانی در ضمن از جانب بخشی از جامعه پناهنده و تبعیدی ایرانی نیز با اشکال گوناگون مطرح میگردد. این نگرانی در حقیقت چندان دور از واقعیت نیست. باید در نظر داشت که این انسانها تنها مهاجرانی از مکانی به مکان دیگر نیستند. آنان از فرهنگی به فرهنگ دیگر و در مواردی از زمانه ای به زمانه ای دیگر مهاجرت میکنند.ارزشها و ساختارهای اجتماعی، باورها وشیوه های زندگی آنان دهه ها وشاید در مواردی سده ها با مردم اروپا متفاوت است. برای آنکه با این نگرانی ملموس تر برخورد کنیم در ابتدا میبایستی نگاهی به حوادثی که در این سالها باعث این نگرانی شده و همچنین به دلائل رشد بنیادگرائی اسلامی در جهان بیندازیم.
شاید یکی از مهمترین دلایل رشد بنیادگرائی در جهان امروز ما ، استقرار جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ در ایران باشد که از همان آغاز اسلام را از شکل مذهب خارج نموده و آن را بعنوان حربه ای سیاسی در آورد .اگر چه اسلام از آغازنیز تنها یک جهان بینی نبوده است بلکه دین و قدرت با یکدیگر در آمیخته بوده اند."با در آمیختگی دین و قدرت، نقش تعیین کننده را قدرت ایفا میکند. این اتفاق در تاریخ اسلام، در مدینه رخ میدهد......الاهیات اسلامی که در اولین شکل بروزش الاهیاتی با مضمون ترس از خدای قهار است که هر آن ممکن است کار جهان را پایان دهد، به الهیاتی سیاسی تبدیل میشود که حربه ترس در آن در خدمت قدرت زمینی و یا نیروی متعرض قدرت چیره قرار میگیرد".(۵) حکومت جمهوری اسلامی بر چنین اساسی از همان ابتدا نه تنها به کشتار وسیع مخالفان خود پرداخت، بلکه از حربه ترور برای از میان برداشتن آنان در داخل و خارج از کشور استفاده نمود. تبلیغ خشونت و صدور تروریست، فرمان کشتار و گروگانگیری از شیوه های معمول این رژیم در داخل و خارج از کشور در طی سالهای موجودیت خود بوده است. در سال ۱۹٨۹ امام خمینی فتوائی در مورد کشتن سلمان رشدی نویسنده انگلیسی هندی تبار ، بخاطر نوشتن کتاب آیه های شیطانی صادر نمود. این شاید نخستین حمله مستقیم در ابعادی وسیع به ارزشهای فرهنگ اروپائی و قوانین حقوق بشر در رابطه با آزادی بیان بود. تظاهرات گسترده ای در شهرهای مختلف جهان انجام گرفت، کتابفروشی ها به آتش کشیده شد، آدمها کشته شدند ، بی آنکه بسیاری از این مردم و حتی شاید صادر کننده فتوی این کتاب را خوانده باشند. سالهای طولانی بحث ها و مجادلات بسیار انجام گرفت که باعث ایحاد شکاف و فاصله میان مسلمانان و مردم اروپاگردید. از جانبی اروپائیان از ارزشهای جامعه خود و از جمله آزادی بیان دفاع میکردند و از جانبی دیگر بنیادگرایان متعصب ، هر کتابی جز قرآن را نفی میکردند. ادامه این تحریکات به عملیات مشابه ای از جمله حمله به دفتر مجله طنز شارلی ابدو در پاریس در تاریخ ژانویه ۲۰۱۵انجامید که در آن ۱۲ نفر از جمله سردبیر این مجله بقتل رسیدند.(۶) اقدام دیگر جمهوری اسلامی از آغاز حکومت خویش علاوه بر کشتن وسیع مخالفان سیاسی خویش در زندانها، ترور چهره های شاخص مخالف خود در داخل و خارج از کشور بود. ترور دهها مخالف خویش در اروپا از جمله شاپور بختیار در پاریس و همچنین ترور تعدادی از سران اپوزیسیون کرد در رستورانی در برلین بنام میکونوس وترور بیرحمانه فریدون فرخزادهنرمند ایرانی در بن و انعکاس این ترورها در رسانه ها ، به ترس و وحشت اروپائیان دامن میزد. اما مهمتر از آن بمب گذاری ها و حملات تروریستی در محل های عمومی پر جمعیت بود که نقش ویژه ای در رابطه با هراس از مسلمانان بازی کرد.
اولین حمله انتحاری حمله سه هواپیما به مراکز مختلف آمریکا از جمله به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک و پنتاگون در ویرجینیا توسط القاعده بود.در این حمله ها حدود۲۹۹٣ نفر کشته شدند که ۱۹ نفر آنها خودهواپیما ربایان و بقیه خدمه هواپیما و مردم عادی از ۹۰ کشور جهان بودند. محمد عطا یکی از هواپیما ربایان اهل مصر در خانواده ای مرفه رشد یافته بود. وی تحصیلات خود در رشته مهندسی را در قاهره باتمام رسانده و برای ادامه تحصیل به هامبورگ آمده ودر دانشگاه تحصیل میکرد. اودر آلمان با القاعده آشنا شده و جذب آنان گردید.(۷) این حادثه الهام بخش بنیادگرایان اسلامی در اروپا و سایر نقاط جهان گردید. بمب گذاری در قطاری در مادرید در سال ۲۰۰۴ منجر به کشته شدن ۱۹٨ نفر گردید . پس از آن حمله به ایستگاه زیر زمینی در شهر لندن در سال ۲۰۰۵ بود که در آن ۵٨ نفر کشته شدند و متعاقب آن حملات تروریستی دیگری در کشورهای مختلف چون بمب گذاری در فرودگاه گلاسکو و در سوئد و دانمارک انجام گرفت . این حملات تروریستی باعث نگرانی شدید گردیده و منجر به توجه بیشتر بدین مسئله واقدامات ضروری برای یافتن راه حلهائی برای مقابله با افراط گرائی شد و پروژه هائی در سال ۲۰۰۴و ۲۰۰۵ توسط اتحادیه اروپا به تصویب رسید.(٨ ( در سالهای اخیر افزایش تعداد داوطلبان اروپائی برای پیوستن به بنیادگرایان مذهبی و شرکت آنان در جنگهای مناطق عربی و از جمله در سوریه ، نیاز جدی به سیاستهائی بر علیه افراط گرائی را برجسته نمود. از جمله" کشور دانمارک در حال اجرای طرح ویژه ای برای مهار افراط گرائی و جلو گیری از سفر جوانان دانمارکی به سوریه و عراق است . برای کمک به این طرح، کارگاههای آموزشی در مدارس مختلف برگزار میشود و در این کارگاهها درباره تبعیض، نژاد پرستی، تروریسم و همچنین آزادی بیان گفتگو میشود. هدف این طرح، افزایش آگاهی های هشدار دهنده درباره افراط گرائی و خشونت است"(۹)

فرم های دیگر افراط گرائی، تبلیغات گسترده اسلامی در اروپا بود که خود زمینه افراط گرائی مسلحانه را فراهم میکرد. "یکی از شاخه های فعال بنیاد گرایان اسلامی سلفی ها هستند. آنان از قرن ۱۹ در مصر قدرت یافتندو معتقدند که اسلام میبایستی باصل خویش، یعنی راه پیامبر و قرآن باز گردد. سلفی ها بدو شاخه تقسیم میشوند. بخشی سیاسی که از شیوه های تبلیغی استفاده مینماید و بخش جهادی که به شیوه های خشن و تروریستی اعتقاد دارند. سلفی های اروپا و از جمله آلمان از نوع سلفی های سیاسی هستند.آنان همچنین دموکراسی را قبول نداشته و آنرا ساخته انسان میدانند و با ارزشهای غربی بشدت مخالفند. آنان تعدد مذاهب را نیز قبول نداشته و معتقدند که اسلام میبایستی دین همه جهان باشد و قوانین شریعت جایگزین سایر قوانین گردد. در سال ۲۰۱۲ در پروژه "بخوان" پخش ۲۵ میلیون قرآن بزبان آلمانی در اطریش ، سوئیس و آلمان در برنامه های گسترده تبلیغی آنان گنجانیده شد.(۱۰)
جامعه آلمان در سالهای اخیر از نظر ترکیب جمعیت تغییراتی جدی نموده است و مسلما با آمدن موج پناهجویان و مهاجران ، این تغییر ترکیب جمعیت گسترده تر خواهد شد.این تغییرات نیازمند تغییر سیاستهائی است که بتواند صلح و همزیستی مسالمت آمیز در جامعه چند ملیتی را مورد توجه ویژه قرار دهد. اما قبل از اینکه وارد این مبحث شویم ضروری است که به عوامل دیگری که باعث رشد بنیاد گرائی وخشونت گردیده است بپردازیم. بدون شناخت این عوامل ، نمیتوان برای مقابله با آن راه حل های مناسب پیدا کرد.
دلایل بیشماری برای رشد افراط گرائی وجود دارد اما شاید بتوان فقر و بیعدالتی   را از عوامل اصلی بحساب آورد. در حالیکه ثروت جهان در دست تعداد اندکی قرار دارد، میلیونها انسان در سراسر قاره آسیا و آفریقا در فقر مطلق بسر میبرند و هر روزه هزاران انسان از گرسنگی جان میدهند. برای این میلیونها هیچ راهی وجود ندارد . از طبیعت خشن تا سیستم های اقتصادی و حکومت های سفاک همگی دست در دست هم زندگی آنان را در پهنه زمین دشوار ساخته اند. ایدئولوژی های انسان دوستانه که خود را بعنوان راه نجات برای مردم رنجدیده و محروم مطرح مینمودند، در عمل نتوانستند اعتماد مردم را جلب کنند و در چنین شرایطی اسلام با تبلیغات وسیع و با حمایت از طرف مجامع گوناگون خود را بعنوان تنها راه نجات توده های مسلمان جهان مطرح میکند. دو رویداد مهم در سال ۱۹۷۹ اشغال افغانستان توسط ارتش اتحاد جماهیر شوروی سابق و استقرار جمهوری اسلامی، این ادعا را تقویت نمود.
اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی در سال ۱۹۷۹ خشم توده های مسلمان این کشور را برانگیخت و آنان از حربه مذهب برای مبارزه با اشغالگران استفاده نمودند. آمریکا برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی سابق به تقویت اسلامگرایان پرداخت. از جانبی دیگرانقلاب اسلامی ایران با استفاده از مذهب بعنوان حربه ای سیاسی و با اعتراض به سیاستهای استعمار گرایانه غرب و خصوصا امپریالیسم آمریکا توانست اسلام را بعنوان حربه ای موثر در این راه مطرح نماید.
انقلاب ایران بعدها چون بیماری مسری گریبان مردم کشورهای اسلامی را گرفت و بعنوان الگوئی الهام بخش آنان گردید.

نقش جمهوری اسلامی پس از آن در تقویت گروههای بنیاد گرای اسلامی با حمایت های مالی و صدور تروریستهای دوره دیده ، نقشی بی همتاست و بدینگونه آمریکا و جمهوری اسلامی اگر چه با یکدیگر مخالفت میکردند اما در حمایت و ایجاد گروههای اسلامی تند رو در جهان در کنا ر یکدیگر قرار گرفتند. جمهوری اسلامی از همان آغاز از طرفی به جبهه های در حال جنگ مسلمان از جمله اسلامیست های افغانستان ، حزب الله لبنان و سایر گروهها کمکهای مالی بسیار نموده ودر عین حال از همان آغا ز برای نگهداشتن قدرت مطلقه خویش ، با ایجاد فضای خفقان و با کشتارهای وسیع و جمعی در زندانها پایه های قدرت خویش را مستحکم نمود. هر اعتراضی بعنوان توهین به مقدسات ارزیابی میشد. در زندانها شکنجه های قرون وسطائی اعمال میشد و جواب هر سوال با گلوله پاسخ داده میشد. فکر کردن و سوال کردن جرمی سنگین بحساب میامد. یکی دیگر از اقدامات جمهوری اسلامی مخالفت با قوانین مدرن کشورهای غربی در زمینه حقوق بشر بود. به بهانه مبارزه با امپریالیسم بهمراهی عربستان سعودی و سایر کشورهای اسلامی بر علیه حقوق بشر به اصطلاح غربی "اعلامیه حقوق بشر اسلامی" در قاهره در سال ۱۹۹۰تصویب گردید که در آن حقوق انسان از دیدگاه اسلامی بررسی گردیده و قوانین شریعت منبع و سرچشمه آن اعلام گردید(۱۱). مردم کشورها ی اسلامی بی عدالتی وفقر و بدبختی در کشورهای خویش را تقصیر کشورهای غربی میانداختندو نمی دیدند که حکومتهای خود آنان چگونه آنان را استثمار میکنند و با نا آگاه نگهداشتن آنان و ترساندنشان از جهان پس از مرگ بیشترین ستم را بر آنان روا میدارند. سیاست خشونت همچنان با ابعادی وسیع با ایجاد فضای خفقان در جامعه و همچنین حمایت همه جانبه از گروههای اسلامی تند رو در جهان هنوز جزء یکی ازمهمترین سیاستهای جمهوری اسلامی میباشدو میتوان گفت که تبلیغات تحریک آمیز و دخالتهای ایران در کشورهای اسلامی بخصوص سوریه، یکی از دلائل مهم آوارگی این سیل پناهنده وهمچنین ویرانی کشورهای آنان   میباشد.
یکی دیگر از حوادث مهم حمله آمریکا و انگلیس به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و سپس به عراق بودکه باعث ویرانی و آوارگی بسیاری از مردم این کشورها گردید و سیل پناهنده را بسوی اروپا سرازیر کرد. در میان این پناهجویان بنیاد گرایانی وجود داشتند که با استفاده از آزادی های موجود در غرب، و بر اساس قوانین حقوق بشر اروپا، فرصت یافتند که بخشی از پناهندگان و مهاجران را بسوی خویش جلب نمایند. آنان برای ایجاد خشم و نفرت ، دلائل ملموسی داشتند. سیاستهای استعمار گرایانه کشورهای اروپائی، اشغال افغانستان و عراق توسط ارتش آمریکا و انگلستان و همچنین شرایط بعد از مهاجرت، خشم آنان را بر می انگیخت. در مهاجرت نیز اکثر آنان بدلیل ندانستن زبان و یا نداشتن تخصص حرفه ای، شاق ترین کارها نصیبشان میگردید و بیگانگی از جامعه و مشارکت نداشتن در آن از سوئی و تبعیض در جامعه میزبان از سوئی دیگر، آنان را بانزوا میکشانید. در چنین شرایطی پناهنده یا مهاجر خوراک آماده ای برای افراط گرایان بود که بتوانند از آنان بعنوان ابزار خشونت استفاده کنند. سیاستهای نسبیت فرهنگی بدانان فرصت میداد که "مذهب "را جایگزین "فرهنگ " نمایند و با تاکید بر مذهب اسلام تفاوتهای مذهبی را در اروپا به نمایش گذاشته و برعلیه ارزشهای غربی تبلیغ کنند. بدیگونه بخشهائی از مهاجران مسلمان برای تاکید بر هویت خویش بر اسلام تاکید نموده واز مساجد بعنوان پناهگاه و در مواردی بعنوان سنگر استفاده نمودند. مسئله مهمی که باید بدان توجه نمود آنست که افراط گرایان اکثرا از کشورهائی هستند که درآن فقر با ابعادی وسیع وجود دارد . انسان فقرزده انسانی است که نه تنها در سرزمین خویش بلکه در هیچ جا با او به نرمی رفتار نشده است. با خشونت خو گرفته و جز این سلاحی نمیشناسدو میتواند از سر خشم خود و جهانی را بنایودی بکشاند. اندیشیدن نیاموخته است ومیتواند براحتی تنها به فرمانهای داده شده عمل نماید وبرای بهشت وعده داده شده ، جهان را به جهنمی تبدیل کند.
مسیله مهم دیگری که دراین سالها تفاوتهای مذهبی را برجسته نموده و شرایط مناسبی برای افراط گرایان اسلامی فراهم کرده است در رابطه با سیاستهای مبتنی بر نسبیت فرهنگی است. اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده ۱٨ خود ضمن تاکید بر آزادی اندیشه و باورهای مذهبی برای باورمندان مذاهب گوناگون این حق را قائل میشود که تعلیمات دینی و مراسم مذهبی خود را چه منفردا و چه بطور عمومی اجرا نمایند.همچنین در ماده ۲۷ از حقوق فرهنگی ملیتهای گوناگون دفاع نموده و بدانان این حق داده میشود که از حمایت منافع معنوی و مادی آثار فرهنگی و هنری و علمی خویش برخوردار شوند.(۱۲) سیاستهای نسبیت فرهنگی بر اساس این اصول ابتدا در کانادا و سپس استرالیا در سالهای ۱۹۶۰ و برای احترام به زبان و نزدیکی فرهنگها بیکدیگر مورد بحث قرار گرفت."این بحث در کانادا با اختلاف نظر در مورد زبان فرانسوی و انگلیسی منجر به تصویب قانون "دو فرهنگی، دو زبانه" در سال ۱۹۶۹ گردید. که بعد ها با تعدد ملتها و فرهنگهای متفاوت به تصویب قانون چند فرهنگی در سال ۱۹٨٨ انجامید. در انگلستان نیز با آمدن مهاجران هندی، پاکستانی،بنگالادشی و و جزائر کارائیب بحث ها و اقدامات مشابه ای صورت گرفت .(۱٣) با آنکه تعریف فرهنگ بسیار گسترده است و تعریف چندان جامع و مورد توافقی در این مورد وجود ندارد اما تعریف رایج آن در دیکشنری آکسفورد بعنوان "مجموعه ی سنتها باورها و اعتقادات ،شیوه های زندگی، سازمانهای اجتماعی و همچنین هنر، موسیقی و ادبیات و مذهب در یک گروه ویا کشور بخصوص " آورده میشود.(۱۴) در جامعه اروپا بتدریج هویت اسلامی بعنوان بخش اصلی فرهنگ در میا ن جوامع پناهنده و مهاجر مطرح گردید. با توجه به آنکه تکیه بر اسلام نمیتواند هویت فرهنگی هر فرد مسلمانی را شامل گردد. فرق است میان مسلمان ترکیه با سومالی و افغانستان و همچنین میان مسلمان ایرانی با عربستان سعودی. دولتهای اروپائی نیز ندانسته یا به عمد به این امر تحکیم بخشیدند. بعنوان مثال میتوان از انگلستان نام برد که بر اساس نظریه نسبیت فرهنگی، بتدریج با درست کردن نمازخانه در دانشگاهها و مدارس ویا دادن اجازه قانونی به دادگاههای شرع تفاوتهای مذهبی را در این کشور به نمایش گذاشت . تبلیغات اسلامی بشکل گسترده در جامعه اروپا ترس از اسلام گرایان را تشدید نمود. اسلام گرایان با استفاده از همه امکانات غربی، ازجمله قوانین حقوق بشر تلاش کردند تا بر علیه همه این ارزشها مقابله نمایند. قوانینی که با تلاش و مبارزه روشنفکران و فیلسوفان و صاحب نظران در طی قرنها بصورت قانون به تثبیت رسیده بود، از جانب اسلام گرایان زیر سئوال رفت و آنان به همین بهانه خواستار قوانین اسلامی در قلب اروپا گردیدند.از جانبی دیگر برخی روشنفکران اروپائی برای دفاع از قوانین پیشرفته خویش با سیاستهای نسبیت فرهنگی مخالفت نموده و گفتند که   مسلما "فرهنگهای مختلف ارزشمند هستند اما این اشتباه است اگر آنها را به قوانین حقوق بشر مقدم بداریم."(۱۵) نکته مهم اینجاست که نمیشود قوانین دهها مذهب را که در اروپا وجود دارند، بموازات قوانین مدنی در جامعه اجرا نمود. با توجه باینکه اروپا قوانین مترقی خود را داردو قوانین حقوق بشر بعنوان قوانینی جهان شمول در حال حاضر معیار قضاوت در این جوامع است و بر اساس آن هر انسانی صرف نظر از نژاد و مذهب و ملیت و جنسیت میتواند از این حقوق استفاده نماید. اسلام گرایان افراطی از همه دستاورد های جهان مدرن از جمله نیروی برق و هواپیما و کامپیوتر و موبایل و در موارد ضروری از همین قوانین حقوق بشر غربی، استفاده میکنند اما آنجا که به برابری انسان و بخصوص زن و مرد میرسد به بهانه غرب و سیاست هایش، میکوشند با این قوانین پیشرفته به بهانه حمایت از قوانین اسلامی، مخالفت ورزند. آنان علاوه بر تبلیغ خشونت فعالیت خویش را بطور عمده بر علیه حقوق زنان متمرکز نموده اند.
قرنهاست زنان به بهانه سنت و مذهب و جنسیتشان در موقعیتی فرو دست و نابرابر با مردان زیسته اند.خشونتی که نسبت به زنان اعمال میگردد، در بسیاری از فرهنگهای قدیمی آنچنان تکرار گردیده است که بصورت امری مسلم، همیشگی و ماندگار درآمده است. آبروی مردان در این فرهنگها که عمدتا بر اساس مذهب پایه ریزی شده اند، ارتباط مستقیم با رفتار زنان داردو به همین دلیل زنان بطور دائم از جانب مردان خانواده مورد کنترل قرار میگیرند. برای حفظ این برتری و سیستم پدرسالارانه در چنین جوامعی کاربرد خشونت یکی از متداول ترین شیوه هاست. این خشونت در مهاجرت به کشورهای اروپائی ادامه پیدا میکند و بدینصورت "خشونت" از کشور مبدا بهمراه پناهنده و مهاجر، به اروپا مهاجرت مینماید. مردان این خانواده ها از ترس آنکه مبادا همسران و یا کودکانشان با فرهنگ غربی اشنا شوند و پایه های حکومت خانگی آنان سست شود ، از ارتباط با جامعه ای که بدان وارد شده اند تا حد امکان خودداری میکنند و بدینگونه از همان آغاز ندانستن زبان از جانبی و ترس از فرهنگی که ارزشهایش بسیار متفاوت است ازجانبی دیگر، آنان را به انزوای اجتماعی ودر مواردی چون کشور انگلستان به ایجاد گتوهای مجزا از هم در درون جامعه هدایت میکندو مسجد پناهگاه مردان مسلمان در اروپا میگرد د تا بتوانند با توسل به قوانین مذهبی کنترل خویش در خانواده را حفظ نمایند. نگاهی اجمالی به افراط گرائی اسلامی در جهان و مهاجرت بخشی از بنیاد گرایان به اروپا، نشان میدهد که شرایط موجود نیاز به سیاستهای جدید دارد.
در چنین شرایطی چه باید کرد؟ آیا میتوان از ورود این مردمی که از جنگ و شرایط دشوار مجبور به فرار شده اند جلوگیری نمود؟ آیا میتوان تنها به بهانه تفاوت باورها و فرهنگ ها و ترس از برخوردهای احتمالی از کمک به این انسانها خودداری کرد و یا احتمالا قوانین حقوق بشر را زیر سئوال برد و یا باید برای این مشکل در درون همین جوامع بدنبال راه حل های مناسب گشت. تنها با آموزش، بحث و گفتگو، مشارکت دادن پناهجویان در جامعه و ایجاد شرایط مناسب میتوان این شرایط را تغییر داد.برای ایجاد صلح و آرامش در جامعه نیاز به یاری گرفتن از شیوه های دموکراتیک داریم. انسان در دورانهای دشوار تاریخی با چاره اندیشی و تلاش مستمر توانسته است راههای مناسب برای برون رفت از شرایط بغرنج بیابد. خوشبختانه کشور آلمان تجربیات بسیاری در مقابله با افراط گرایان ناسیونالیست و فاشیست داشته است و این تجربیات میتواند در رابطه با افراط گرائی مذهبی بکار گرفته شود. همانطور که قبلا گفته شد تغییر ترکیب جمعیت آلمان نیاز به سیاستهای تازه دارد. تنها با برنامه های آموزشی میتوان این تغییر را ایجاد نمود.
از همان آغاز میبایستی بر روی ارزشهای اروپائی چون دموکراسی، قوانین حقوق بشر خصوصا برابری حقوق زن و مرد تاکید شود و بصورت موثری با ایجاد فضاهای گفتگو و تبادل نظر به پناهجویان نشان داده شود که در عین حال که حرمت انسانی و حقوق شهروندی آنان مورد حمایت کامل قرار دارد، رفتارهائی که قوانین حقوق بشر خصوصا حقوق زنان و کودکان را نقض مینماید مورد پذیرش و مدارا قرار نخواهد گرفت.
ایجاد مراکز فرهنگی و آموزشی از همه ملتها در شهرهای مختلف با تدارک جشنهای گوناگون و همچنین با نشان دادن دستاورهای هنری ،موسیقی ، غذاها و لباسهای محلی میتواند فضای دوستی و ارتباط میان فرهنگها و را تحکیم بخشیده و ارتیاط آنان را با جامعه میزبان وسیع تر کند.
فراهم نمودن امکاناتی برای ایجاد رسانه های مستقل چون رادیو و تلویزیون با زبانهای ملیت های گوناگون که بطور ویژه به مسائل و مشکلات پناهندگان و مهاجران و از جمله حقوق انسان بویژه حقوق زنان بپردازد و با بحث های گوناگون وبا یاری گرفتن از متخصصان بدانان در زمینه های حقوق و فرهنگ جوامع اروپائی آموزش داده شود . مسلما این رسانه ها با نمایش فیلم، تئاتر وموسیقی و گفتگوی مستقیم با مردم میتوانند تاثیر بسیار در رشد و تغییر افکار نوآمدگان داشته باشند. با بسیاری از اقدامات پیشگیرانه و با یاری گرفتن از متخصصان و صاحب نظران و با یافتن راه حلهای مناسب برای جذب هر چه بیشتر پناهندگان به جامعه، میتوان فعالیتهای بنیادگرایان مذهبی را که مسلما از هم اکنون تلاش میورزندکه از میان آنان یارگیری نمایند را خنثی نمود.
در برنامه های آموزشی برای بدست آوردن مهارتهای فنی و تخصصی برای جذب پناهندگان به بازار کار ، در نظر گرفتن سهمیه های ویژه برای زنان اهمیت بسیار داردتا آنان بتوانند با داشتن استقلال مالی در مورد سرنوشت خویش با قدرت بیشتری تصمیم گرفته و در برابر فشارهای فرهنگی ، مقاومت بیشتری نشان دهند. با بسیاری برنامه های پیشگیرانه مسلما میتوان برای مقابله با افراط گرائی راههای مناسب یافت.
پناهندگی و مهاجرت در سالهای اخیر یکی از بحثهای مهم در جوامع اروپائی است. احزاب راست گرا برای جلب آراء مردم میکوشند که مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه را بگردن پناهجویان بیندازندو خواستار توقف پذیرش پناهنده و مهاجر از کشورهای اسلامی هستند.این تبلیغات از سوئی و عملکرد افراطیون مذهبی از جانبی دیگر گاه حوادث تلخ و تکان دهنده ای ایجاد مینماید. در سال ۲۰۱۱ جوان ٣۲ ساله نروژی که از جناح رادیکال راستگرایان بود، برای اعتراض به سیاستهای حزب کارگر در مورد پذیرش پناهندگان مسلمان، به ساختمان حکومتی در شهر اسلو حمله نمود. در این حادثه ٨ نفر کشته شدند. سپس او در در اردوگاه سازمان جوانان حزب کارگر نروژ با شلیک های پیاپی ۶۹ نفر را کشته و صدها نفر را زخمی نمود.(۱۶)این حادثه نشان میدهدکه خشونت و دیوانگی تنها مختص بنیادگرایان اسلامی نیست و میتواند از جانب یک جوان نروژی با شرایط اقتصادی و احتماعی بسیار مناسب نیز انجام گیرد. شاید مهمترین عامل تداوم اینهمه خشونت در آن باشد که هنوز انسان با ایده ها و باورهائی که او را به اعمال جنایت و خشونت سوق میدهد، برخوردی جدی و همه جانبه نکرده است.از اینکه چرا در جهان کنونی ما میبایستی انسانی بدلیل تفاوت نژادی ، قومی، جنسیتی و مذهبی مورد خشونت قرار بگیردو یا اینکه چرا میباید بدلیل بی اعتقادی به مذهب انسانی را کشت، کمتر بصورت پیگیر و سیستماتیک سخنی گفته شده ویا   بررسی همه جانبه ای صورت گرفته است.
مسئله تعداد پناهجویان مسلمان تنها مردم بومی اروپا را نگران ننموده است بلکه برخی از نیروهای اپوزیسیون در داخل آلمان را نیز نگران کرده است. شاید این هراس، هراسی از سر نیندیشیدن باشد. اما اگر نگاهی بگذشته داشته باشیم میتوانیم بیاد آوریم که ایرانی ها نیز در آغاز با بسیاری پیشداوری ها و اختلافات فرهنگی روبرو بودند. باورهای ما در مورد همجنس گرائی ، اعدام و حقوق زنان بسیار با اعتقادات امروزی ما تفاوت میکرد. این پناهجویان نیز انسانهائی چون ما هستند و میتوانند بیاموزند و خود را با زمانه و جامعه نوین تطبیق دهند.از جمهوری اسلامی که در تمام سالهای حکومتش از شیوه های ترور برای حذف مخالفانش استفاده کرده و نمونه های بسیار در خارج از کشور آنهم در آلمان داشته ، نمیترسیم و از پناهندگانی میترسیم که چون خود ما از شرایط سخت آمده اند وهنوز دلتنگی و اندوه جدائی از خانواده و سرزمین مالوف وجامعه جدید، دل نگرانشان میکند. به جای هراسیدن و نگران شدن کمی از نیرو و وقت خود را برای این آوارگانی که امروز در جهان پراکنده شده اند بگذاریم و با تجربیاتمان در رابطه با مهاجرت ، بدانان کمک کنیم که این دوران سخت اولیه را با آسانی بیشتری بگذرانند.کاش ما در طول این سالها از جمهوری اسلامی بیشتر میترسیدیم ، کاش با دخالتهای ایران در منطقه بطور جدی تر برخورد نموده بودیم و کاش قوانین خشونت باراسلامی را بیشتر مورد بحث و گفتگو قرار میدادیم. متاسفانه فعالیتهای بخشی از اپوزیسیون بیشتر بر روی گزارش جنایت متمرکز شده است بیش از آنکه به تحلیل عوامل آن بپردازند. هم چنین مسیله زنان و شرایط خشونت باری که درآن قرار دارند چندان مورد توجه بخش وسیعی از نیروهای اپوزیسون نبوده وبا تلاشهای برجسته زنان در خارج از کشور در سمینارها و کنفرانسها در مواردی با بی اعتنائی برخورد می گردد. این حکومت بالاترین ضربه را به وضعیت زنان ایران وارد نموده است. نیمی از جمعیت کشور ما از حقوق انسانی خویش محروم گشته و در مواردی از نظر حقوقی نیمه انسان بحساب میآیند در حالیکه بخشی از اپوزیسیون این مسئله راتنها مسئله ای زنانه بحساب آورده و از شرکت وسیع و حمایت همه جانبه از جنبشهای زنان طفره میرود.
هراس از بنیادگرایان در آینده نیز همراه بخشی از ما خواهد بود اگر با ندازه توان خویش وقت و نیرو نگذاریم و با توجه به تجربیاتمان به کمک آنها و سازمانهای مسئول نرویم. برای صلح و امنیتی که خواستار آنیم ، میباید در درجه نخست در جامعه شرکت داشته باشیم آنوقت در خواهیم یافت که همیشه برای برون رفت از مشکلات اجتماعی راههائی مناسب وجود دارند. قرون وسطی با همه جنایت هایش بتاریخ سپرده شده است. فاشیسم با همه قدرت اهریمن اش نابود گشته است و امروز افتخار اروپاست که توانسته است با عقل و برخورد با اشتباهات تاریخی اش ، جوامعی در مجموع عادلانه با حقوق بالنسبه برابر بنیان گذارد وامروز کشوری که در زمانی نه چندان دور میلیون ها انسان را تنها بدلایل نژادی بقتل رسانده بود ،میزبان اینهمه جمعیت آنهم از کشور های رشد نیافته است. ازاین تجربه تاریخی ملتهای ما باید بیاموزند. تا زمانی که خود را در قبال عقب   
ماندگی و خشونت دیر پائی که قرنها گریبان ما را گرفته مسئول ندانیم و بدنبال دلایل آن نگردیم هرگز نخواهیم توانست راه حل های مناسب برای برون رفت از مشکلات اجتماعی و سیاسی امان پیدا کنیم ومسلما بنیاد گرایان در آینده چه در کشورمان و چه در همین جا زندگی را بر ما دشوار خواهند نمود.

منابع

۱-Castles, S.et al ۲۰۱۴,’The age of Migration’ New York, Palgrave, Macmilllan
۲-Khosravi, S. (۲۰۱۰) the Illegal Traveler. An auto-ethnography of boarders, New York, Palgrave
٣- www.ohchr.org
۴- www.unhcr.org
۵- محمد رضا نیکفر،" نهاد دین "، سایت رادیو زمانه
۶- www.bbc.co.uk
۷- https://en.wikipedia.org/wiki/September_۱۱_attacks
٨- Religious fundamentalism and radicalism www.europal.europa.eu
۹- persian.euronews.com
۱۰- www.bbc.co.uk
۱۱- https://en.wikipedia.org/wiki/Cairo_Declaration_on_Human_Rights_in_Islam
۱۲- www.ohchr.org
۱٣- Rattansi, A.۲۰۰۵,” Multiculturalism”, Oxford, Oxford university press
۱۴- www.oxforddictionaries.com
۱۵- Okin, S. M. (۱۹۹۹) “Is Multiculturalism Bad for Women?” New Jersey, Princeton university press
۱۶- Castles, S.et al ۲۰۱۴,’The age of Migration’ New York, Palgrave


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست