یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مبارزه علیه مجازات اعدام، مبارزه برای زندگی انسانها است!


مینا زرین


• امروز نگاه و بررسی به واقعیات بطور همه جانبه جایز می شمارد که با تعهد و مسئولیتی صد چندان و آگاهانه با دیده دگرگونه و تاثیر گذار به مسائل نگریست و برهمه ما است که خواسته لغو حکم اعدام را به یکی از اصلی ترین و محوری ترین شعارهای خویش تبدیل کرده و از حرمت انسانی بدون قید و شرط دفاع بکنیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۰ آذر ۱٣٨۵ -  ۱ دسامبر ۲۰۰۶


 
بدون تردید مجازات اعدام در طول تاریخ ایران به شکل های گوناگون از قبیل سنگسار، قصاص، مثله کردن، قتل ، دار زدن، تیر باران کردن به اجرا در آمده است. این نوع مجازات در نظام های مختلف به شکل قوانین دولتی تصویب شده توسط قوه مقننه و با دستگاه پلیس، ارتش سرکوب انجام می گرفت. در نظام شاهنشاهی، نیرو های نظامی ،پلیسی و امنیتی ، دستگاه قضائی ، رسانه های همگانی ، نهادهای فرمایشی و دستگاه روحانیت ابزارهای حکومت خود کامه ایران به شمار می آمدند.
 
در   دوران سلطنت محمد رضا پهلوی ، مبارزین و آزادیخواهان را تحت نام خرابکار ، تروریست و با اتهام   اقدام علیه امنیت کشور ، اقدام علیه نظام سلطنتی و مخالفت با خدا ، شاه ، میهن اعدام می کردند. قاضی و دادستان و قاضی القضات این دادگاه ها افسران ارتشی بودند و اجرای حکم اعدام   در میدان تیرها و تپه های اوین صورت می گرفت. لازم به ذکر است که مجرمین جنایی نیز به اعدام محکوم می شدند.
 
با جا بجایی رژیم سلطنتی با رژیم جمهوری اسلامی ، مجازات ضدانسانی اعدام   تحت لوای اسلام و قانون ادامه یافت و علاوه بر حکم قتل ، دار زدن و تیر باران کردن، احکام   قرون   وسطائی ارتجاعی مذهبی، مانند سنگسار، قطع عضو، قصاص و غیره را به قوانین رسمی کشور اضافه کردند و حجت الله اسلام ها و آیت الله ها بانقش مذهبی قاضی و دادستان عنوان حاکم شرع را به عده گرفتند. این رژیم علاوه بر عناوین مورد استفاده رژیم سلطنتی، از عناوین ایدئولوژیک خود نیز از قبیل مرتد، محارب، منافق، مفسد فی العرض... استفاده می کند.
در رژیم جمهوری اسلامی سه قوه مقننه ، قضائیه و اجرائیه، نیرو های بسیج و سپاه پاسداران ، وزارت اطلاعات ، وزارت کشور ، رسانه ها و مطبوعات وابسته ، دادستانی کل کشورو غیره دستگاه سرکوب رژیم   را تشکیل دادند.
 
خواسته ها و اهداف آزادیخواهانه و برابر طلبانه   قیام توده ای ۵۷ که در نفی نظام سرکوب گر سلطنتی   تبلور داشت ، به ثمر نرسید و قیامی که می بایست به انقلاب تبدیل گردد و در نهایت   به دگرگونی اجتماعی انجامد، به دست ضد انقلاب دیگری سرکوب شد. اعدام   یعنی " قتلی آگاهانه " بطور سیستماتیک در رژیم جمهوری اسلامی برای   حفظ خود مورد استفاده قرارگرفت. یعنی   به زبانی ساده حکومت ها بعنوان مأموران شکنجه زیر لوای قانون قتلی " آگاهانه " را به اجرا می گذارند.
 
رژیم جمهوری اسلامی ابتدا اعدام ها رادر پشت بام مدرسه علوی (محل اقامت خمینی بعد از بازگشت به ایران)، و سپس به بیمارستان ها، خیابان ها و فرودگاه   کردستان انتقال داد. به مدت چند روز بعد از قیام، ترور و اعدام در ترکمن صحرا آغاز گردید،ترور فعالین پیشرو و کارگری که از پیش شناسائی شده بودند، صورت گرفت و در سال ۵۹ با بسته شدن دانشگاه ها به بهانه انقلاب فرهنگی، سرکوب   و   مرگ دانشجویان در تهران، تبریز، اهواز...بهمراه داشت. در ادامه ،٣۰خرداد ۶۰ با آن تابستان مرگ و بعد ازآن سالهای۶۷-۶۰ با نسل کشی و اعدام هزاران کمونیست و آزادیخواه و هنرمند چپ پیشرو، جوانان و زنان زندانیان سیاسی این روند جنایتکارانه و ضد انسانی خود را تا به امروز ادامه داد.
 
  اگر کمی به عقب برگردیم در آن شرایط می بایست مبارزه علیه دستگاه سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام بعد از قیام توده ای ۵۷ ، هر چه وسیع تر و گسترده تر در دستور کار توده ها و جنبش های اجتماعی و انقلابی قرار می گرفت.بایستی اساسأ فرهنگ سازی و مبارزه با حکم غیر انسانی اعدام و شکنجه و خشونت که گام نهادن در حرکتی در جهت استقلال و آزادی انسان است، قرار می گرفت. اما طرح و مبارزه برای رسیدن به   چنین خواسته هائی با سکوت و با ندانم کاری به فراموشی سپرده شد و همزمان رژیمی روی کار آمده بود که خشونت و آدمکشی را تقدیس کرده و البته در جامعه‌ا ی ‌ که‌ خشونت ‌تجویز و تقدیس‌ شود و به‌ صورت‌ نرم و هنجار درآید، قتل به امری عادی و طبیعی تبدیل می شود. رژیم جمهوری اسلامی   برای بقای خود جنایت را مثل هر چیز دیگر تولید و باز تولید کرده و با توسل و اثبات ضرورت مجازات اعدام در آن شرایط حساس سال های ۶۰- ۵۷ در پی پیشبرد تثبیت سیاست های ضد انسانی برای کل جامعه گردید.
 
  یکی از اشکال سرکوب در رژیم جمهوری اسلامی، پدیده غیرانسانی قصاص است. خانواده مقتول "اولیای دم " که خواستار انتقام است به عنوان صاحب خون در نظر گرفته می شود. مجازات قصاص در عرصه سیاسی و عرصه اقتصادی به حربه ای برای قدرت مداران تبدیل شده است . ما بیاد داریم که چگونه درماه های دی و بهمن۱٣۶۱ بیدادگاه رژیم به ریاست آیت الله گیلانی   و با سناریوی سیاه لاجوردی در دوران محاکمه اعضای گروه   سربداران با کشاندن خانواده های افرادی که درگیری با سربداران کشته شده بودند خواستار قصاص اعضای این گروه شدند.
  با تبلیغات تماما عوامفرییانه دستگاه حاکم و به بازی گرفتن عواطف و جریحه دار کردن احساس خانواده های افراد درگیر، مجازات اعدام   اعضای سربداران را خواستار شدند و سرانجام حکم اعدام آنها را به مورد اجرا قرار دادند. این دریچه هائی بود که از مجرای آن و با توسل به این احساسات، قانون جامعه را به نگارش در آوردند و برای اثبات ضرورت اعدام به احساسات به غلیان آمده و عواطف حدت یافته خانواده ها که در بالا ذکر شده متوسل گردیدند.
رژیم برای استفاده تبلیغاتی و ارعاب در سطح جامعه ، بخش هایی از این دادگاه فرمایشی را در تلویزیون سراسریش پخش کرد .لازم به توضیح است در همان هنگام جیره کابل و شکنجه روزانه برخی از افراد حاضر در دادگاه، به خاطر عدم کرنش در مقابل لاجوردی و گیلانی در شکنجه گاه ۲۰۹ اوین ادامه داشت .
 
  قصاص یکی از قوانین اسلامی است که مجازات اعدام را شامل می شود. آیا این استفاده " ابزاری " برای ایجاد فضائی در جهت " عبرت و پند و مرعوب کردن " مخالفین حکومت و ایجاد مقبولیت مردمی برای قوانین،شریعت و کشور اسلامی نیست؟ آیا واقعأ اجرای حکم اعدام گروه سربداران به خاطر ارضای حس " انتقامجویی و داغ " خانواده مقتول انجام گرفت؟ این دروغی بیش نبوده و نیست چرا که با جا انداختن قانون قصاص اهداف زیر را بدنبال داشت: ۱- مجاز و قانونی کردن قتل و آدم کشی به بهانه تسکین غم و داغ خانواده مقتول ۲- متوسل شدن "اولیای دم"به دولت برای گرفتن انتقام و خونخواهی ٣- عبرت و پندو مرعوب کردن مخالفین و مردم را به تمکین واداشتن .
لازم به توضیح   می باشد که در موارد بسیاری از حکم های اعدام در ایران، مانند اعدام زندانیان سیاسی دهه ۶۰ پرونده   " قتلی " وجود نداشت که اجرای حکم اعدام   آنها " قصاص " باشد.
 
آیا میدانیم خطر اعدام ،آدم کشی و هر نوع قتل بر بالای سر چه کسانی سنگینی می کند؟                                                         
آیا میدانید بهترین فرزندان یک جامعه در دهه ۶۰ تیرباران و به دار آویخته شدند؟
 
براستی چرا مبارزه برای لغو حکم اعدام و حتی   طرح این خواسته انسانی از جانب برخی از گروههای اجتماعی مورد سوال قرار گرفته است ؟موافقین مجازات اعدام چه استدلال هائی دارند؟ چرا با مجازات اعدام مخالفت نمی کنند؟ آنان مبارزه و خواسته انسانی لغو حکم اعدام را با این توجیه که مبارزه طبقاتی جاری است و رژیم های سرکوب گر دست به سرکوب می زند،خواستاراند   و لغو حکم اعدام را یک خواسته اومانیستی ارزیابی می کنند و سوسیالیست هایی که برعلیه اعدام مبارزه می کنند را به درغلتیدن به لبیرالیسم اومانیستی منتسب می نمایند. به نظرمن این نقطه عزیمت و بررسی و برداشت حاملین این دیدگاه از مقولات اجتماعی انتزاعی و بسیار مجرد است. این بینش فعلی مخالفتی با مجازات اعدام ندارد ، چرا که این امر را   به اصطلاح برای مقابله با سران رژیم و جنایتکاران درآتیه   مد نظر دارند .آیا این استدال درستی است که مجازات اعدام برای مقابله با جنایت و دیکتاتور ها ابداع شده است؟
  س یستم سرمایه داری همچون دیگر صورت بندی های اجتماعی برای حفظ نظم موجود خود و خصلت و منافع طبقاتی و اجتماعی که دارا است، حکم اعدام را نیز در کنار دیگر ابزار سرکوب مورد استفاده قرار می دهد. حال این سوال مطرح می گردد که آیا طرح و خواسته لغو مجازات اعدام در چهارچوب نظم سرمایه داری امکان پذیراست!؟ بدون تردید برای دستیابی به یک جامعه انسانی می بایست با انقلاب اجتماعی و دگرگونی در تمامی سطوح جوامع بشری پایه های جامعه انسانی را پی ریزی کرد، اما تا دستیابی به جامعه نوین نمی توان از بیان و تلاش برای تحمیل و به عقب نشاندن   نظم موجود، با خواسته های انسانی " بی عمل " برخورد کرد.  بنابراین تحمیل حتی کوچکترین خواسته به نظم سرمایه حاکم برجهان  بایستی در دستور کار آزادیخواهان و سوسیالیست ها قرار بگیرد. مبارزه برای لغو هر گونه شکنجه و اعدام یک خواسته فوری است که برای رهایی انسان از قید و بند این نظم ستمگر مبارزه می کند، به بهانه خصلت ستمگر و سرکوب گر نظم موجود نمی توان مبارزه و تلاش برای تحمیل خواسته های انسانی بر آن را   به آینده   موکول کرد!
 
  در موازات با گروه اجتماعی که در بالا از آن سخن رفت، گروه اجتماعی متضادی است که با آگاهی مبارزه طبقاتی را نفی می کند و خواهان حفظ نظم سرمایه داری می باشد. این گروه اجتماعی در ظاهر هر گونه تقابل طبقاتی را رد کرده   و تنها خواهان جابجایی شکل حکومتی دولت َسرمایه داری است. طرفداران این دیدگاه، انقلاب و قهر انقلابی   در تقابل با دستگاه سرکوب دولت سرمایه داری را با به میان کشاندن بحث " خشونت " و خونریزی به زیر سوال می برند، اما بخاطر خصلت واقعی سرکوب گرانه ای که دارند خواسته لغو حکم اعدام را مطرح   نمی کنند.
  حکم اعدام یکی از قوانین ضد انسانی است که در کنار دیگر اشکال سرکوب علیه بشریت توسط دولتهای سرمایه داری در جهان صورت می گیرد. اما مدافعین تغییرات مسالمت آمیز و نظم سرمایه داری و " علیه خشونت "، این واقعیت انکار نا پذیر را با آگاهی کامل از توده ها به خاطر منافعشان   پنهان می کنند.    
 
انسانهای آزادیخواه و سوسیالیست بر خلاف دیدگاه ایدئولوژیک مذهبی و غیر مذهبی که فرهنگ "شهادت و ایثار" را تبلیغ می کنند، مروج زندگی بهتر در یک جامعه انسانی می باشند . بکوشیم با آزاد کردن فرد از وجدان" گناهکار" انسان را به شهروند آزاد بدل سازیم وبا پرورش فرد آزاد و مستقل از دولتها، مذاهب و ایدئولوژیک ،جامعه ائی را هموار سازیم که رشد و شکوفائی انسانی را ممکن سازد!
  به همین منظور بایستی مجازات اعدام ا ز قوانین تمامی " دولت ها " برداشته شودو برای پایان بخشیدن و رهائی از قصاص و سنگسار، قتل و اعدام دهها و صدها زندانی محکوم به مرگ به هر دلیل .... سیاسی و غیر سیاسی ، جنسی ، ملی ، مذهبی ، نژادی ، روابط هم جنس گرایانه ، رابطه جنسی خارج از ازدواج و روابط طبیعی جنسی ، حریم های شخصی و اقشار نابود شده اجتماعی همچون معتادین مبارزه کنیم .ضرورت طرح خواست لغو مجازات اعدام نه تنها در امروز ایران حیاتی و مهم است بلکه برای   آینده   جامعه ایران که بدور از قتل و جنایت، سرکوب و اختناق، زندان و شکنجه، امری حیاتی و تعیین کننده است.
 
  بحث مجازات اعدام   بسیار مهم و اساسی می باشد و با در نظر گرفتن شرایط حساس زندانیان سیاسی دهه ٨۰ بویژه در شرایط کنونی و درگیر های اخیر و نگرانیهای خانواده های زندانیان سیاسی،که فرزندان شان یا حکم اعدام گرفته و ماهها یا سالها در شرایط مرگ و زندگی نگه داشته و در بلاتکلیفی قرار دارند. این سازمان دهندگان کشتار که بر مسند قدرتند دوباره موفق ن شوند به راحتی نیروهای آزادیخوا ه ، زنان ، کارگر ان ، روزنامه نگاران ،اهل قلم ، دانشجویان و مردم تحت ستم رابه سبک سال ۶۰ و۶۷ از بین ببرد و نابود کند !!
 
امروز نگاه و بررسی به واقعیات بطور همه جانبه جایز می شمارد که با تعهد و مسئولیتی صد چندان و آگاهانه با دیده دگرگونه و تاثیر گذار به مسائل نگریست و برهمه ما است   که خواسته   لغو حکم اعدام را به یکی از اصلی ترین و محوری ترین شعارهای خویش تبدیل کرده و از حرمت انسانی بدون قید و شرط  دفاع بکنیم.
 
به یاد اعدام شده گان،گلهای نو شکفته ائی که گلبرگ های عمرشان در لحظات جانگداز و پر خواسته در زندانهای جمهوری اسلامی گذراندند. دختران، زنان و پسران، مردان جوانی که با رویاهای زیبا و آرزوهای بی شمار به سرنوشتی از پیش تعین شده اعدام گردیدند . دختران و پسران جوانی که با سپری کردن سال های کودکی خود با طعم نا برابری های اجتماعی و با قیام ۵۷ یکی پشت دیگری سر نهاده و در اوج جوانی در جستجوی آزادی   و عشق به همنوع و در بدست آوردن   سرنوشت خویش در یک جنبش انقلابی   برای بدست آوردن آلترناتیوی از پایین و بدنه اجتماعی آغاز کردند،   و برای احقاق خود و جامعه بالنده برای امنیت و فردائی درخشان اندیشیدند .به یاد آن عزیزان که زیر تازیانه تخت شکنجه و اعدام هائی که تیر خلاص شان را آخرین گلوله ئی بود که جانشان را می گرفت، شعار لغو حکم اعدام را   به خواسته واقعی تبدیل کنیم!
 
نوامبر ۲۰۰۶
 
Zan@hotmail.com30128


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست