بابک زنجانی؛ ذبح یک دردانه!
مصطفی اسدپور
•
اگر فساد را فقط در محدوده بورژوایی آن "یعنی گردش پول خارج از کنترل و مالیات" در نظر بگیریم از پرونده دویست صفحه ای بابک زنجانی روده بر خواهید شد. کسی هست بپرسد وزیر کار از طریق قراردادهای موقت چند میلیارد دلار را قاچاق میکند؟ کسی هست بپرسد آستان قدس و فیضیه قم بر کدام دریای بیکران دلار لنگر انداخته اند؟ کس هست بپرسد بانک مرکزی با بازی با قیمت ارز چند بار و در چه ابعادی از جیب مردم کش رفته است؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱ آبان ۱٣۹۴ -
۲٣ اکتبر ۲۰۱۵
در روایت های مذهبی، ابراهیم برای اثبات عمق وفاداری به پروردگار خود دشنه بر گلوی بهترین فرزند خویش، اسماعیل نهاد. در این روایت تا آنجا که به ابراهیم و پروردگار مربوط است تکلیف همه چیز روشن و قابل پیش بینی است. اما هر چقدر که شرح ماجرا به اسماعیل میپردازد، سردرگمی و ناباوری اوست که در مرکز توجه قرار میگیرد و این اسماعیل است که سمپاتی به خود جلب میکند. سرنوشت بابک زنجانی با سرنوشت اسماعیل شباهت زیادی دارد. امروز در دنیای واقعی بورژوازی ایران و دولت آن محاکمه بابک زنجانی، را ابزار نمایش تضمین شرایط مطلوب در بازار ایران رو به سرمایه جهانی ساخته است. که بگوید بدون دخالت دستهای پنهان، همه سرمایه ها از شرایط برابر برخوردار خواهند بود. بابک زنجانی سردرگم به هر سو پر و بال میزند و هر چه که بیشتر از پرونده و ماسبق آن رو میشود، پته دو طرف معامله روی آب می افتد و سمپاتی به "دردانه" جمهوری اسلامی بیشتر و بیشتر میگردد.
«آیا این آقایان میدانند که ایران تحریم است؟ میدانند که تحریم معنیش چیست و آیا تا کنون شده است که به یک بانک خارجی مراجعه نمایند تا با دیدن پاسپورت ایرانی ایشان را بدون هیچ عذر خواهی از بانک بیرون کنند؟ آیا اصلا ایشان مراحل فروش نفت را میدانند؟ آیا از عملیات بانکی برای انتقال پول از یک کشور به یک کشور دیگر آگاه هستند؟ آیا میدانند که یک بشکه نفت خام چند لیتر است و ظرفیت یک نفتکش چند میلیون بشکه است؟» (سایت انتخاب، ۱۲ دیماه ۱٣۹٣)
این چند سطر از دفاعیه بابک زنجانی است. مردی چهل ساله که در ده سال اخیر آوازه ثروت بیکران او بر همه زوایای زندگی در جامعه ایران سایه انداخته است. در مورد او و زندگیش افسانه ها ساخته شده است. او سنبل جستجوی "میان بر" در دالان های حکومت در ایران بوده است. دزدی و بند و بست و داستان آقازاده ها امر تازه و ناشناخته ای در دنیای سیاسی ایران نیست. حالا دیگر دوره "زمین خواری" و "کارخانه خواری" به سر رسیده است، دوره جدید مهر بابک زنجانی را بر خود دارد که نه با اعتبار پدری از تبار روباه رفسنجان، بلکه روی پای خود ایستاده است. کسی شدن، دستی به جایی بند شدن از راه بابک زنجانی مستلزم وارد شدن به پشت پرده نبود. شرح حال او را میشد در مجلات و در گفتگو با ایشان خواند. دسترسی به او حتی در زندان کار سختی نیست. او ستاره سینمای جمهوری اسلامی در سکانس های عریان "کاپیتالیستی" آنست. او متهم به "فساد" است. اما پرونده او همه مرزهای شناخته شده در موزائیک سیاسی ایران را بهم میریزد. بابک زنجانی کلید رسوایی کل حکومت جمهوری اسلامی است. در عین حال داستان او رسوا کننده معیارهای اخلاقی – سیاسی بخش بزرگی از اپوزسیون ضدرژیمی ایران نیز هست. بابک زنجانی، گفته ها و ناگفته ها در مورد او بسیار بیشتر از هر کس دیگر، توجه و شیفتگی مردمان و بخصوص نسل جوان آن جامعه را بخود جلب کرده است و خواهد کرد.
یک وجه برجسته در پرونده بابک زنجانی ارقام سرسام آور پولهایی است که در اختیار وی جابجا شده است. یک رقم آن دو میلیارد یورو است. در هیچ کجای پرونده رقمی کمتر از بیست میلیون دلار به چشم نمیخورد. اگر لیست شرکای او که از فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا، رئیس قوه قضائیه، وزیر نفت، نمایندگان مجلس، مسئولان نیروهای لباس شخصی و بسیاری دیگر شامل میشود را مد نظر قرار دهیم؛ بحث بر سر وجود حسابرسی و کنترل بر این پروسه موضوعیت خود را از دست میدهد. دست و دلبازی و اعتماد مافیایی کل رژیم را در بر گرفته است. پرونده زنجانی تازه سر کلاف پرونده های متعدد دیگر را در خود دارد. اهمیت ارقام "گمشده"، "حق الزحمه ها"، سود سرشار ناشی از خرید و فروش اموال دولتی در این پرونده آنجاست که این ارقام از مخارج تامین حداقل پنج سال بیمه بیکاری و از بودجه لازم برای حمایت کامل از زندگی تمام کودکان کار و خیابانی بسیار فراتر است.
پدیده بابک زنجانی، در عین حال پوزخندی بر اپوزسیون ضد رژیمی نیز بوده است، اپوزسیونی که به اسم "آخوندهای بی سواد" نالایق را مورد حمله قرار داده است. به زعم این اپوزسیون میبایست حکومت آخوندی در ناتوانی در تنظیم رابطه با "جهان متمدن" طرد گردد. برعکس، دویست و پنجاه صفحه پرونده بابک زنجانی میتواند مبنای کیفر خواست علیه دولتهای متعدد "جهان متمدن" باشد که در سطح عالی ترین مقامات درگیر معامله و زد و بست با "دوستان" خود در تهران بوده اند.
قضاوت در مورد جرم و مجازات این شخص آسان نیست، به این خاطر که پرونده او در دست شرکای سابق اوست، در دست کسانی است که املاک و دارایی و سپرده های بانکی خود آنها در گوشه و کنار دنیا باید به نفع اموال عمومی مردم مصادره شود. اما نکته مهمتر این پرونده آنجاست که او خود را یک "بسیجی اقتصادی" مینامد و پای مردم را به میان میکشد. "بسیجی" های دیگر رژیم که در لباس قانونگذار نان سفره کارگران را به غارت میبرند، بسیجی هایی که فداکارانه کارگران را دستگیر و شکنجه و سر به نیست میکنند، بسیجی هایی که خاک به چشم مردم میپاشند؛ هر کدام اینها بمراتب از بابک زنجانی گناهکارتر نیستند؟
شاه بیت داستان بابک زنجانی آنجاست که منت بر سر طبقه کارگر میگذارد.
«لازم به ذکر است که زنجانی هر آنچه اندوخته است وارد ایران کرده و سرمایه اش درگردش و در ریسک است نه پس انداز در بانکهای سوییس... او با این سرمایه ای که اندوخته است چنان کار آفرینی کرده است که امروز از بر آن هزاران خانواده بهتر از دیروز زندگی میکنند کما اینکه دولت در سالهای اخیر با میلیاردها دلار در آمد نفتی حتی یک شغل هم ایجاد نکرده است و به جز بیکاری کارگران کارخانه ها خبر دیگری شنیده نشده است.»
(همانجا)
بابک زنجانی باید ته صف "قهرمانان" دیگر از نوع خود بایستد که تعداد و مدالهایشان از شمارش خارج است. وزیر اطلاعات و دستگاه کشتار و سرکوب منت میگذارند که با ایجاد نظم کارگر را از آشوب و دزدان محافظت میکنند، کارفرما منت میگذارد که به خاطر اوست که کارگر نانی در سفره دارد، دستگاه مذهبی منت میگذارد که خدایی برای تسلی برایش در آسمانها میتراشند، دولت و مجلس منت قوانینی را بر او میگذارند که هر چه ضدکارگری تر میشود هنوز از کارگر طلب میکنند شکر گذار باشد که "یک سر سوزن از بردگی محض بهتر است"؛ و نباید امریکا و شرکای اپوزسیون ضد رژیمی را از قلم انداخت که از هیچ فداکاری از طریق محاصره افتصادی و جنگ در "دفاع از منافع" مردم زحمتکش فرو گذاری نکرده و نخواهند کرد!
این "قهرمانان" اجزای یک پدیده واحد و مخوف را شکل میدهند که همگی در حفظ این دولت شریک هستند. امروز به اقرار بالاترین مقامات، فساد بر تمامی پیکر حکومت چنگ انداخته است. فریاد "آی فساد!" تمام سطوح و شیارهای جامعه را فرا گرفته است. صد البته دامنه فساد و دزدی و ارتشاء، تا همانجا که افشا شده است، سرسام آور است؛ صد البته کل "مبارزه با فساد" اینها یک نمایش حفظ آبرو است. اگر فساد را فقط در محدوده بورژوایی آن "یعنی گردش پول خارج از کنترل و مالیات" در نظر بگیریم از پرونده دویست صفحه ای بابک زنجانی روده بر خواهید شد. کسی هست بپرسد وزیر کار از طریق قراردادهای موقت چند میلیارد دلار را قاچاق میکند؟ کسی هست بپرسد آستان قدس و فیضیه قم بر کدام دریای بیکران دلار لنگر انداخته اند؟ کس هست بپرسد بانک مرکزی با بازی با قیمت ارز چند بار و در چه ابعادی از جیب مردم کش رفته است؟ چه وقت قرار است بالاخره از کارفرمایان مالیات اخذ گردد؟
اما برای یک کارگر انتظار یک دولت "سالم" بورژوایی محلی از اعراب ندارد. همانگونه که انتظار عدالت و رفاه بیهوده است. حتی در یک سناریوی فرضی از ریشه کن شدن فساد، کماکان هیولای واقعی فساد در جای دیگر است. به این دلیل ساده که مفهوم مد نظر از فساد دایره بهره کشی دیوانه وار از کارگر و استثمار وحشیانه جاری از این طبقه را در بر نمیگیرد. دستمزدها و شرایط کار بنا به مقفضیات سوآوری سرمایه، بیکاری گسترده، زندگی زیر خط فقر، کار کودکان، تن فروشی زنان و ... عین کارکرد "طبیعی" جامعه است. مسئولیت نگون بختی انسانها را باید به پای سرنوشت بد نوشت و نه منطق سرمایه و سود آن. سرمایه دار و کارفرما نه یک تبهکار بلکه محترم ترین فرد جامعه است. بهشت عاری از فساد یک حکومت لایق بورژوایی در ایران حکومتی است که سرمایه داران به استثمار باندازه کافی وحشیانه و البته قانونی رضایت داده باشند.
در دفاع از بابک زنجانی یک ادعای تلخ دائما تکرار میشود:
«بابک زنجانی رانت نداشته است بلکه با عرض معذرت از همه در میان میلیونها نفر آدم چشم به راه و نالان و خسته و ناامید عرضه و شهامت داشته است...»
(همانجا)
در مورد "مردم نالان و خسته و ناامید" اجازه دهید عمق تنفرانگیز این کلمات را به بابک زنجانی ببخشیم. این بخشش به ما کمک میکند به لجنزار اصلاح طلبان، اقتصاددانان،رفرمیستها نگاهی بیاندازیم که نسخه صبر و تغییر تدریجی را برای کارگر و مردم زحمتکش میپیچند. "نالان و خسته و ناامید" صفتی است که این جماعت روزانه به صورت آن جامعه پرتاب میکنند تا از جناب روحانی مظهر امید بسازند. در ادبیات این جماعت مردم باید "نالان، خسته و ناامید" معرفی شوند تا سناریوی محاکمه بابک زنجانی موجد بارقه های امید در قلب آنها گردد. اما در مورد "عرضه و شهامت" ادعای جملگی ده شاهی اعتبار ندارد. نوبت به این عبارات که برسد سرها به سمت هزاران کارگری میچرخد که با اعتصاب و مبارزه و پرچم خود تمام بارگاه پهلوان پنبه های "عدالت اسلامی قسطی" را فرو ریخته اند.
|