یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گامی در آشنایی با نیکاراگوا (۳)


هاتف رحمانی


• ساندنیست ها بعد از ۱۶سال مجددا، در فرایندی دموکراتیک، و با نظارت ناظرین جهانی، در انتخابات ات ریاست جمهوری پیروز شدند و دانیل اورتگا به ریاست جمهوری بر گزیده شد. پیروزی ساندنیست ها دوباره نیکاراگوا را به موضوع روز رسانه ها تبدیل کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۱ آذر ۱٣٨۵ -  ۲ دسامبر ۲۰۰۶


تاریخ
در پایان قرن پانزدهم ، نیکاراگوای غربی محل سکونت مردم بومی متعددی بودکه با ساکنین مکزیک   مرکزی از نظر فرهنگی وزبان وابستگی داشتند.در نیکاراگوای شرقی، گروه های بسیارکوچکی از بومیان امریکایی مهاجرازکلمبیا وپاناما ساکن شده بودند که از راه شکار وجمع آوری خوراک زندگی می گذراندند.

دوران استعمار
کاشف ایتالیایی اسپانیایی ،کریستف کلمب ( Christopher Columbus ) نیکاراگوارا در 1502کشف کرد امااولین هئیت اسپانیایی به سرکردگی گیل گونزالس داویلا ( Gil González Dávila )، تا 20سال بعد نتوانست بدان جا برسد. تسلطی که او بر نیکاراگوا آغازکرد بین سال های   1523تا1524 توسط فرانسیسکوفرناندزدکوردوبا ( Fernández de Córdoba ) بنیان گذار شهرهای لئون وگرانادا تکمیل شد .غلبه اسپانیایی ها برای جمعیت بومی مصیبت باربود.بسیاری   از بومی ها در اثربیماری هایی چون سرخک   که توسط اروپائیان به منطقه منتقل شده بود وآنها در برابرآن مصونیت نداشتند مردند . بسیاری از باقی ماندگان به بردگی کشیده شدند، بنا به تخمینی حدود 200000نفراز این بومیان جهت کار به معادن پرو وسایر قسمت های امپراطوری اسپانیا منتقل شدند.براساس   داده های سرشماری سال 1548، از یک میلیون مردم بومی قبل از استیلای اسپانیا، تنها   11.137   بومی امریکایی در نیکاراگوای غربی باقی مانده بودند.
در طول دوران استعمار، نیکاراگوا بخشی از فرماندهی عمومی یا پادشاهی گواتمالابود.سلطنت تا حد زیادی خود مختار عمل می کرد، اما از نظر اداری تابع نایب السلطنه اسپانیای جدید حاکم بر قلمرو بزرگ اسپانیا در مکزیک بود.نیکاراگوا به دلیل   دوری از مرکز منطقه ای حاکمیت در گواتمالا، به مرداب استعمار تبدیل شد که   تنها میزان کمی ایندیگو(نیل ) وکاکائو صادر می کرد.توان بالقوه نیکاراگوا بعنوان مسیر ترانزیت بین اقیانوس آرام واقیانوس کبیر سبب تجارت اندکی می شد. نیکاراگوابا مزیت های خویش   توجه دزدان دریایی انگلیسی   مثل   سرریچارد هاوکینز( Sir Richard Hawkins ) را هم جلب کرد ،که منجر به غارت   نیکاراگوا وسایر مستعمرات اسپانیا دردهه1590   گردید .
انگلیسی ها گسترش نفوذ خودبر ساکنین سواحل کارائیب نیکاراگوا رادر اوایل 1633 آغاز کردند.در1655یک گروه نظامی انگلیسی گرانادا را غارت کرد .30سال بعد گروه نظامی دیگری گرانادا ولئون را به یغما برد.شکست نظامی بریتانیا به سال 1780درمنطقه ،به تلاش انگلیسی ها برای گسترش حاکمیت خود در نیکاراگوای غربی پایان داد ، با این وصف ،آن ها کنترل مردم بومی میسکیتو در امتداد سواحل کارائیب رابه دست اوردند و سلطنت دست نشانده موسکوایتیا ( Mosquitia ) رادر1687 ایجاد کردند.نفوذ بریتانیا تا 1893 ادامه داشت .
در میانه قرن نوزدهم ، اسپانیا در مستعمرات امریکایی خود اصلاحات تجاری   گسترده ای به عمل آورد.درراستای تلاش برای گسترش تجارت، به مستعمرات اجازه تجارت آزادتر با بنادر اسپانیایی وبین خود مستعمرات داده شد. گسترش تجارت ، به تولید محصولات صادراتی افزود. ترکیب این سیاست ها با رشد تمایلات استقلال طلبانه در مستعمرات،   عملا نخبگان نیکاراگوا را به دوبخش تقسیم کرد، لیبرال ها ی طرفدار اصلاحات که ازبازرگانان متمرکز در لئون تشکیل می شد ومحافظه کاران مخالف اصلاحات که نزدیک گرانادا متمر کز بودند وملاکین بزرگ را شامل می شد . رقابت این نخبگان ستون فقرات سیاست های حاکم بر نیکاراگوا در طول قرن بیستم بود.

استقلال وقرن نوزدهم
استقلال نیکاراگوا به آهستگی   ودر نتیجه جنبش های اوایل دهه 1800 که برای رهایی از حاکمیت استعماری اسپانیا دراکثر مستعمرات به راه افتاده بود، حاصل شد. درسال   1811 شورش مردم نیکاراگوا   توسط سران مستعمره به شدت سرکوب شد ، وتنها زمانی که مقامات اسپانیایی مکزیک در سال 1821سرنگون شدند، نیکاراگوا همراه با اکثرکشورهای امریکای مرکزی ازاستعمار اسپانیا گسستند.بعد از اعلام استقلال در منطقه ،نیکاراگوا بخش کوچکی از امپراطوری آگوستین د ایتوربید ( Agustín de Iturbide ) امپراطور مکزیک باقی ماند ، اما وقتی امپراطوردر1823سرنگون شد، نیکاراگوا و4دولت دیگر،فدراسیون ایالات متحده امریکای مرکزی را تشکیل دادند.
تلاش های جاری برای متحد کردن منطقه با کشمکش بین لیبرال ها ومحافظه کاران وبا رقابت بین اعضا دولت هابی اثر ماند.لیبرال ها ومحافظه کاران ازمشی سیاسی،اقتصادی ومذهبی متفاوتی دفاع می کردند .لیبرال ها ازسیاست   حاکمیت بازار آزاد ، استقرارسرمایه داری، تشکیل دولت مرکزی مقتدر ومحدودیت قدرت کشیشان کاتولیک حمایت می کردند، درحالی که محافظه کاران به اقتصاد سنتی وساختار اجتماعی – اقتصادی مبتنی بر تسلط مالکین بزرگ وکلیسا تمایل داشتند. فدراسیون در1838 درمواجهه با این قطب بندی ها ی داخلی ووجدایی دولت ها برای تشکیل دولت   های مستقل خود متلاشی شد .
در دهه های 1840و 1850 از نظر نیروهای داخلی ، رقابت شدیدی بین   لیبرال های لئون ومحافظه کاران گراناداو از طرف نیروهای خارجی هم کشمکش شدیدی برای دردست گرفتن کنترل مسیر ترانزیت سراسری نیکاراگوا بین ایالات متحده وبریتانیا حاکم بود .کشف طلا در کالیفرنیاسرمایه گذاران امریکا یی را بر انگیخت ،و به ایجادکمپانی   یاری حمل ونقل برای ترانزیت شهروندان امریکایی در سراسر نیکاراگواتوسط صنعتگر ثروتمند کرنلیوس وندربیلت ( Cornelius Vanderbilt )منجرگردید.
شبکه کالسکه ها وقایق های کمپانی مسافران را از سواحل کارائیب از طریق رودخانه سنت جان ودریاچه نیکاراگوا به اقیانوس آرام حمل می کردند. دولت رئیس جمهورجیمز پولک ( James Polk )   برای حفظ منافع امریکا، پیمان کلایتون – بولر ( Clayton-Bulwer )را بین امریکا وبریتانیا به امضا رساند.بر اساس آن پیمان هر دو ملت بر عدم پیگیری کنترل انحصاری بر مسیر های ترانزیت در سراسرامریکای مرکزی موافقت کردند.پیمان در ایالات متحده با ناخشنودی مواجه شد و دولت های بعد در امریکا برای   تجدید نظردر آن پیمان سعی بسیاربه عمل آورند.
رقابت لیبرال – محافظه کار در نیکاراگوا در اثنای جنگ داخلی غیر قابل کنترل گردید .محافظه کاران فاتح بودند ، از این رو لیبرال ها از ماجراجوی امریکایی ویلیام واکر ( William Walker )تقاضا کردند برای کمک به آنها ارتش خصوصی استخدام نماید . سربازان واکر معروف به ارتش ماجراجو ( filibusters )،در 1855 فرا رسیدندوبه سرعت   با کنار زدن رهبران هر دو حزب ونصب واکر بعنوان رئیس جمهور کنترل کشور را به دست گرفتند. این حرکت   هشداری به سایرکشورهای امریکای مرکزی بود.آن ها   با حمایت بریتانیا ووندربیلت که واکر تجارتشان را متصرف شده بود، ارتشی برای بیرون راندن واکر تدارک دیدند. واکر در 1857 سرنگون گردید .  
سرنگونی واکر مجددا محافظه کاران را به قدرت باز گرداند. تحت حاکمیت آن هاکه تا 1893 ادامه یافت ، برای تعدیل رقابت بین گرانادا ولئون ، پایتخت به ماناگوا انتقال یافت .قهوه به محصول عمده صادراتی   تبدیل شد، وساخت راه آهن شروع شد. ایالات متحده به مرور به   امکان حفرکانال   سراسری نیکاراگواعلاقمند شد،ودراین باب پیمانی در سال 1884 به امضا رسید. اما پیمان 1884که توانسته بودحق انحصاری حفرکانال را برای   امریکا بدست آورد، هرگز مورد تصویب سنا قرار نگرفت .  
در 1893 جوز سانتوز زلایا ( José Santos Zelaya ) ژنرال لیبرال قدرت را به دست گرفت .اوتا 1909 به ریاست جمهوری ادامه داد . شورش محافظه کاران را سرکوب کردونیکاراگوارا به ایفای نقش عمده تری در مبارزه قدرت در امریکای مرکزی قادر ساخت.او برای اصلاح دولت ملی وتوسعه اقتصادی ،و اغازتوسعه صادرات موز تلاش کرد. راه اهن وبنادررا بهبود بخشید، مدارس گسترش داده شد وارتش نوسازی ومدرن گردید.موافقت نامه ای با بریتانیا منجر به اخراج نهایی آن ها از سواحل کارائیب گردید.اما امید به این که امریکا کانالی حفر خواهد کرد زمانی فرو ریخت که دولت تئودور روزولت ( Theodore Roosevelt ) مسیر داخل پاناما را به جای کانال نیکاراگوا انتخاب کرد.مناسبات بین دو کشور تیره شدومقامات امریکامتقاعد شدند که زلایا عنصر نا مطلوبی در منطقه است که باید تعویض شود .  

مبدا مداخلات
در 1909ایالات متحده شورش علیه زلایا را حمایت وتقویت کرد،وسپس نیروی دریایی را برای جلو گیری از سرکوب شورش توسط نیروهای زلایا وارد کارزار کرد.زلایا، به اجبار استعفا داد اما فشار امریکا تاباز گشت قائم مقام اوبه قدرت   وتشکیل دولت ائتلافی ادامه یافت .این ائتلاف با عدم ثبات مواجه شد و تفنگداران دریایی امریکا در 1912 درنیکاراگوا پیاده شدند وبا شکست دادن   نیروی لیبرال ها واطمینان ازریاست جمهوری ادولفو دیاز ( Adolfo Díaz )محافظه کار، نظم مورد نظررا تحمیل کردند.واحد کوچکی از تفنگداران امریکایی برای اثبات این که انقلاب   به هیچ وجه تحمل نخواهد شد تا 1925در نیکاراگوا باقی ماندند . حضور واحد تفنگداران امریکایی حزب اقلیت محافظه کار را قادر ساخت بدون ترس از شورش وسر نگونی در انتخابات تقلب کند.  
در اتحاد با محافظه کاران ، امریکا ومنافع امریکا سریعا در نیکاراگوا مسلط گردید. ژنرال چامورو( Chamorro ) رهبر محافظه کاران پیمان برایان – چامورو ( Bryan-Chamorro ) را که طی آن حق انحصاری ساخت کانال سراسری نیکاراگوا درازای دریافت   3میلیون دلار به امریکا واگذار می شد، امضا کرد.چامورو در 1916 به ریاست جمهوری بر گزیده شد.ایالات متحد ه هرگز طرحی برای ساخت کانال نداشت ، امابرای این که دیگر ملت ها چنین اقدامی نکنند خواهان امضا این پیمان بود. این پیمان برای ملی گرایان نیکاراگوا، به سمبلی از استثمار امریکا در نیکاراگوا تبدیل گردید.مقامات رسمی وبازرگانی امریکا هم به قدرت مسلط در اقتصاد وسیستم بانکی نیکاراگواتبدیل شدند.  
امریکا در اوایل دهه 1920 هم درجهت افزایش   ثبات سیاسی نیکاراگوا تلاش کرد ، تا نیازی به حضور مستقیم تفنگداران برای جلوگیری از شورش ها نباشد .امریکا درتاسیس ارتش حرفه ای برای نیکاراگوابسیار کوشید. ارتشی که قادربه استقرار نظم واصلاح شیوه های فاسد انتخاباتی باشد .بعد از انتخابات ، در 1925ائتلاف ضعیفی از لیبرال ها ومحافظه کاران به قدرت رسیدند وتفنگداران امریکایی نیکاراگوا را ترک کردند. به دلیل شکست چامورونامزدمحافظه کار بلافاصله جنگ داخلی ، جوانه زد . چامورو لیبرال ها را از دولت خلع ید کرد و خودریاست جمهوری را به عهده گرفت .
جایگزینی چامورو کشمکشی را برای دولت امریکا ایجاد کرد.امریکا خواهان پیروزی لیبرال ها در جنگ نبود، به ویژه چنین به نظر می رسید که آن ها از پشتیبانی دولت انقلابی مکزیک بر خوردارند.در عین حال، امریکا هم زمان خواهان ثبات دولت در نیکاراگوا، و پیشگیری از کودتایی همانند کودتای چامورو بود.بنا براین مقامات امریکایی برای سرنگونی چامورو از قدرت تلاش کردند ودیاز رئیس جمهور محافظه کار دوباره قدرت را در دست گرفت .لیبرال ها به پیروزی در جنگ داخلی ادامه دادندوامریکا دوباره در 1926و1927 هزاران تفنگدار را برای حمایت از دولت محافظه کار در نیکارگوا پیاده کرد. هنری استیمسون ( Henry Stimson )وزیر جنگ سابق امریکا، موافقت نامه ای را به امضا رسانید که طبق مفاد آن   پذیرفته شده بود که بعضی از پست های دولتی به لیبرال ها واگذار شود، ایالات متحده   برانتخابات 1928   نظارت داشته باشد نیروهای هر دو طرف خلع سلاح شوند. ونیروهای مسلح نیکاراگو با نیروی امریکا ساخته وامریکا پرورده ای مرکب از ارتش وپلیس ، معروف به گارد ملی جایگزین شوند.
اگوستو سزار ساندینو ( Augusto César Sandino ) ، ژنرل لیبرال از پذیرش این موافقت نامه خودداری کرد.ساندینو ارتشی شورشی به راه انداخت وتا 1933با عملیات چریکی علیه حضور امریکا مبارزه کرد.این عملیات ساندینو را به سمبل وطن پرستی برای نیکاراگوا وسایر مخالفین مداخلات امریکا تبدیل کرد.
  انتخابات 1928 با نظارت امریکا ، ژنرال خوزه ماریا مونکادا ی ( José María Moncada ) لیبرال را به قدرت رساند.تفنگداران امریکا تا اوایل 1933 به دلیل ترس از جانب ساندینو ونیاز به زمان برای تعلیم گارد ملی در نیکاراگوا باقی ماندند.طرح های ارتقا سطح اقتصاد کشورقربانی بحران جهانی دهه 1930 وزلزله شدیدی شد که در 1931ماناگوا را ویران کرد.ایالات متحده برانتخابات 1932 که منجر به پیروزی ژان باتیستا ساکاسا ( Juan Bautista Sacasa )رهبر حزب لیبرال گردید، نظارت داشت .تفنگداران پس از انتخابات با واگذاری فرماندهی گارد ملی به آناستازیو ساموزا گارسیا ( Anastasio Somoza García ) سیاستمدار لیبرالی که با خواهر زاده ساکاسا ازدواج کرده بود از نیکاراگوا خارج شدند.  
ساندینو بلافاصله با پایان دادن به شورش بادولت ساکاسا قرارداد متارکه جنگ را امضا کرد.تنش بین گارد ملی وساندینو ادامه یافت وسرانجام در سال 1934 ساندینو توسط افسران گارد ملی به قتل رسید.ساندینو به قهرمان بسیاری ازمردم نیکاراگوا تبدیل شد، ونام اوبیش از 40سال پس از قتلش درتلاش های انقلابی برای سرنگونی دولت وتغییر بنیادی جامعه نیکاراگوا، توسط ساندنیست ها به نشانه انقلاب تبدیل گردید .   

خاندان ساموزا 1936-1979
ساموز ا با از پیش رو برداشتن ساندینو ، صعود به قله قدرت را آغاز کرد.در1936ساکاسارا وادار به استعفا کرد، حزب لیبرال رابرای گزیدن او بعنوان نامزد ریاست جمهوری   تحت فشارقرارداد،وسپس گارد ملی رابرای اطمینان از پیروزی به کار انداخت . درمقام ریاست جمهوری کنترل بر گارد ملی را مستحکم کرد ، طرفداران سیاسی خود را برای حفظ وادامه حمایت حزب لیبرال به کار گرفت. با چندین اقدام توانست حمایت   همه جانبه امریکا را جلب وحفظ نماید ، در سال 1939سفری رسمی به واشنکتن دی سی ترتیب داد، اسم خیابان اصلی ماناگوا راروزولت گذاشت وتولد روزولت را تعطیل ملی اعلام کرد.ساموزا در عین حال به فراهم آوردن بزرگترین ثروت شخصی تاریخ نیکاراگوا پرداخت. ساموزا ،اعضا خانواده   وهمپیمانانش   با حمایت ارتش، ثروت وپشتیبانی امریکا،   43سال بر نیکاراگوا حکومت کردند.
در1940ایالات متحده فشار به ساموزا برای عدم شرکت در انتخابات راآغاز کرد.ساموزا ضمن اعتقاد به این که بعنوان فرمانده گارد ملی به کنترل هر رئیس جمهور منتخبی قادر خواهد بود. با اکراه پذیرفت. قدرت   اورا متقاعد ساخته بود که جانشین دست نشانده اوانتخابات 1947را خواهد برد، اما رئیس جمهور جدید از همان ابتدا ی پیروزی سعی کرد ساموزا رااز فرماندهی گارد ملی برکنار نماید .رئیس جمهور بدون معطلی سرنگون شد و پس از او سریالی ازروسای جمهوردست نشانده دوران   حکومت خود را به انجام رساندند.
ساموزا با محافظه کاران که توسط چامورو( Chamorro ) رهبری می شد معامله ای انجام داد، وطی آن با پیروزی چامورو در انتخابات 1950 موافقت نمود.ساموزا به گسترش   جلب حمایت امریکا ادامه داد وبه حمایت ازکودتایی کشانید که به پشتیبانی خود او بر علیه دولت اصلاح طلب گواتمالا انجام شده بود .کودتا توسط سازمان اطلاعات مرکزی امریکا سیا ( C,I,A ) مورد حمایت واقع شد .ساموزا طرح شرکت مجدد درانتخابات   1957   را در دستور کار داشت ، اما در1956 به قتل رسید .
ساموزا بعنوان رئیس جمهورثبات وصلح را به نیکاراگوا برگرداند.رشد اقتصادی، و صادرات جدیدی مثل پنبه توسعه یافت،بدهی های خارجی پرداخت شد. امااین همه به قیمت گزافی به دست آمد.فساد نهادینه گشت ، سیاست قدرت وتزویروسوداگری ورشوه حکمفرما گردید، وکشوربه ملک طلق منافع خانواده ساموزا تبدیل شدد.وقتی اعضا خانواده های ممتاز بر علیه حکومت ساموزا شورش کردند، تبعید گشتند،وافرادعادی هم که چنین پشتوانه واعتباری نداشتند، اغلب زندانی وشکنجه شدند یا به قتل رسیدند.
ساموزا پسران خود ،لوئیس ساموزا دبایل   ( Luis Somoza Debayle )وآناستازیو ساموزا دبایل ( Anastasio Somoza Debayle ) را برای موفقیت خود آماده کرد. بعد از ترورپدر،لوئیس رئیس جمهور شد وآناستازیو که به تاچیتو ( Tachito ) معروف بود، فرماندهی گارد ملی را به عهده گرفت .آن ها به شیوه پدر،   به کنترل همه جانبه جامعه ، فساد وحفظ حمایت امریکا ادامه دادند. آن ها در 1961 بااستفاده از نیکاراگوابعنوان پایگاهی برای عملیات تجاوز کارانه درخلیج خوک ها علیه کوبا که توسط تبعیدیان کوبا وبا پشتیبانی سیا انجام می گرفت موافقت کردند.نقش نیکاراگوا در تجاوزعلیه کوبا خصومت بین رهبر انقلابی کوبا فیدل کاسترو وساموزا هارا شعله ور کرد .
در اوایل دهه 1960 گروه سازماندهی شده کوچکی از چریک های مسلح برای سرنگونی ساموزا تلاش کرد.آن ها با کسب نام از ژنرال ساندینو خودرا ساندنیست ها وجنبش خودرا جبهه ملی آزادیبخش ساندنیستامی نامیدند،(« F.S.L.N »کوتاه شده اسپانیایی آن است ).بنیانگذاران ساندنیست ها،کارلوس فونسسکا آمادور( Carlos Fonseca Amador )،توماس بورگ ( Tomás Borge )،وسیلویا مایورگا ( Silvio Mayorga )، مارکسیست هایی بودند که بعنوان دانشجویان درگیرفعالیت های   دانشجویی ضد ساموزاشناخته شده بودند.آن ها از انقلاب کوبا الهام می گرفتند واز حمایت کاستروبرخوردار بودند.ساندنیست ها تنها با 20عضو شروع کردند و به آرامی در دهه 1960 حمایت گسترده روستائیان ، دانشجویان وجوانان فقیر شهری نیکاراگوا راجلب کردند.
ساموزا ها قدرت را حفظ کردند ودر1963به یکی از بستگان تحت کنترل خویش اجازه دادند بعنوان رئیس جمهور انتخاب شود.اگرچه آناستازیو ساموزا تصمیم داشت به سهم خویش در انتخابات 1967 رئیس جمهور شود.وقتی که لوئیس در همان سال در گذشت ،تنها عامل محدود کننده جاه طلبی آناستازیو از بین رفت .اناستازیو ساموزا دبایل بعنوان رئیس جمهور، فساد بیشتر ولیاقت کمترنسبت به پدرخودرا اثبات کرد.در حالی که ساموزا وخانواده ووابستگان نزدیکشان به انباشت هر چه بیشتر ثروت ادامه می دادند،فقرای نیکاراگوا به ویژه در مناطق روستایی فقیر ترمی شدند.در دهه 1970 ، 5درصد ممتاز جمعیت 30درصد از درآمد ملی را دریافت می کردند، در حالی که 50درصد فقرا تنهااز 15 درصد از در آمد ملی برخوردار بودند.سوء تغذیه وبیماری در بین فقرا به شدت شایع بود.
تنفر رشد یابنده از این شرایط ، سبب پیوستن بسیاری از نیکاراگوایی های جوان ، به ویژه دانشجویان به ساندنیستا گردید .در هر حال چریک ها شکست های متعددی را در مبارزه علیه گارد ملی تحمل کردند، بعد از شکست عملیات نظامی درسال 1967، بسیاری از رهبران ساندنیست ها به قتل رسیدند، زندانی ویا تبعید گشتند ، اماگروه در سال های اوایل دهه 1970باز سازی شد.
 مخالفین ساموزا اغلب زندانی ، شکنجه ، تبعید ،یا کشته می شدند، وگاردساکنین روستاهای منطقه فعالیت چریک هارا تهدید می کرد وبه قتل می رساند.حقوق قانونی معلق بود وروزنامه ها سانسور می گشت .با این حال مخالفین رژیم افزایش می یافت .ساندنیست ها حمایت روستائیان وساکنین شهر هارا به خاطر عملیات چریکی شان به دست می آوردند.علاوه بر این نیکاراگوایی های برجسته جنبش سیاسی ضد ساموزایی تشکیل دادند واسقف ماناگوا ، اوباندو وای براوو( obando y bravo )،سخنگوی   مخالفت اوج گیرنده کلیسای کاتولیک علیه ساموزا شد.
دیکتاتوری با مشکلات اقتصادی وبین المللی هم مواجه شد.اقتصاد دردهه های 1950و60با سرعت رشد کرده بود، اماآن رشد در اواسط دهه 1970 به عنوان عواقب فساد دستگاه ساموزا ورشد جهانی قیمت نفت ،که نیگاراگوا برای سوخت کاملا وابسته به نفت است پایان گرفت .حمایت امریکا بعد از انتخاب کارتر بعنوان رئیس جمهور کاهش یافت وتاکید بر حقوق بشر ودموکراسی دررابطه با امریکای لاتین را اغاز کرد.ساموزا از حمله قلبی سال 1977 نجات یافت ، اما حمله   شک بیشتری   درباره توانایی رژیم برای حفظ کنترل بر انگیخت .

انقلاب ساندنیستا 1978-1990
رودررویی ساموزا بامردم نیکاراگوا در 1978 به نقطه بحرانی رسید. پدرو خواکین چامورو( . Pedro Joaquin Chamorro )،سردبیر برجسته   روزنامه ورهبرمخالفین سیاسی ساموزا ، بنا به برخی احتمالات   توسط همپیمانان بازرگان رئیس جمهور به قتل رسید.قتل چامورو سبب شورش واعتصاب   عمومی سرا سری و درخواست استعفای ساموزا گردید.در اوت 1978یک گروه چریکی ساندنیستی، به فرماندهی ادن پاستورا( Edén Pastora )(معروف به فرمانده زرو)کاخ ملی را به تصرف در آورد وکنگره نیکاراگوا را به گروگان گرفت . گفتگو هابه مصالحه   ختم شد.، اما این حادثه تصویر شکست ناپذیری گارد راخرد کرد وسبب گسترش اعتبار ساندنیست ها شد .  
پیروزی ساندنیست ها جرقه سلسله ای از شورش ها شد .گارد با وحشیگری تام و کشتار شهروندان به شورش ها پاسخ داد.در نتیجه نیروی تازه ای به ساندنیست ها روی آورد وتجارنیکاراگوا از اعتصاب سراسری دیگری حمایت کردند.ایالات متحده وسایر ملل به جستجوی راهی برای وادارکردن ساموزابه استعفا بر آمدند، اما تلاش های بین المللی میانجیگرانه سرانجام درپایان سال 1978شکست خورد. کاستاریکا، ونزوئلا، پاناما وکوبااز ساندنیست ها حمایت کردند، وبسیاری ازرهبران تجاروسیاستمداران نیکاراگوا، علیرغم گرایش مارکسیستی ساندنیست ها، تصمیم گرفتند دربرابرساموزا از ساندنیست ها بعنوان تنها آلترناتیو حمایت نمایند.
در ماه می 1979، ساندنیست ها با تمام توان برای سرنگونی ساموزا وارد عمل شدند و فراخوان شورش عمومی دادند. سازمان دولت های امریکایی ، پیشنهاد امریکا مبنی بر اعزام   ودخالت نیروی مسلح بین المللی به نیکاراگوا برای حفظ صلح را رد کردند. این سازمان درعوض رسما خواستار استعفای ساموزاوانتقال   مسامت آمیزقدرت به شورای بازسازی ملی ، منتخب ساندنیست ها شدند. ساموزا تبعید شد، گاردملی منحل گشت ودر19 جولای 1979ساندنیست ها در نیکاراگوا قدرت را به دست گرفتند.تخمین زده می شود که بیش از50000نیکاراگوایی در جنگ برای شکست ساموزا کشته شدند.
ساندنیست ها شورای ملی بازسازی (جونتا)( Junta (Council) of National Reconstruction )رابرقرار کردند وکابینه ای فراگیرو در بر گیرنده غیر ساندنیست ها برای اداره وبازسازی آسیب های جنگ ملی تشکیل داد. اهداف آن ها برنامه ای بلند پروازانه برای   تامین بهداشت عمومی، سواد آموزی،و اصلاحات ارضی به سود دهقانان فقیربود.شورایی از نمایندگان تجار،کارگران وسایربخش های جامعه تاسیس گردید . مقرر شد   شورا تا فراهم آمدن امکان بر گزاری انتخابات به عنوان قوه مقننه انجام وظیفه نماید.اما خیلی زود آشکارشد که قدرت واقعی به هیئت ملی 9نفره ساندنیست ها متکی است.تا1980رهبران میانه رو ومعتدل به دلیل نیاز به عملکرد رادیکال در مواجهه با مشکلات جاری از دولت کنار گذاشته شدندوتنش بین دولت ومقامات کلیسای کاتولیک ادامه یافت .
روابط با امریکا به طور پیوسته ، به ویژه بعد از ریاست جمهوری رونالد ریگان در 1981.رو به وخامت گذاشت .دولت ریگان به شدت ضد کمونیست بود ومتقاعد شده بود که ساندنیست ها ازسایر جنبش های چریکی در کشورهای امریکای مرکزی حمایت می کنند ومتحد نزدیک کوبا واتحاد جماهیرشوروی هستند.ریگان کمک به نیکاراگوا را به حال تعلیق در آورد ، تحریم اقتصادی بر قرار ساخت وبه تامین پول ، اسلحه وآموزش نیروی مخالف مسلح چریکی معروف به «کنتراها»(مختصر شده ضد انقلاب به اسپانیایی)آغاز کرد.نیروهای کنتراها در کشور های همسایه   مستقر بودند و افراد سابق گارد ملی ساموزاوسایرناراضیان از حکومت جدید را در بر می گرفت .نیکاراگوا در مواجهه با نیروهای کنترا ها، دریافت کمک های نظامی از کوبا واتحاد جماهیر شوروی را آغاز کرد.دولت اجرای سیاستی سوسیالیستی را در برنامه قرار داده بود.اماتجار خرده پا همچنان به فعالیت خود ادامه می دادند.وسیاستمداران مخالف هرگز مغضوب واقع نشدند.دستگیری وزندانی کردن برخی از ضد انقلاب   وسانسور برخی ازرسانه ها نیز گاهی عملی می شد.
در 1984انتخابات بر گزار شد ، اما بسیاری از اپوزیسیون با تحریم انتخابات   از شرکت در آن خودداری کردند.نماینده ساندنیست ها، دانیل اورتگاساوادرا، پیروزی آسانی به دست آورد وساندنیست هادر مجمع ملی نوین اکثریت قابل ملاحطه ای کسب کردند.ایالات متحده وتعدادی از مخالفین،برای بیرون راندن ساندنیست ها از قدرت به نیروی مسلح متوسل شدند.تلفات ناشی از جنگ کنترا ها اوج گرفت وتهدید جنگ بین نیکاراگوا وهندوراس افزایش یافت .
مقامات هتدوراس به کنترا ها برای حمله به نیکاراگوااز پایگاه هایی که در داخل کشور هندوراس بود، اجازه می دادند،نیروی ارتش خودرا با کنترا ها در می امیختند، وامریکا را برای برگزاری مانور نظامی وساختن فرودگاه برای یاری به کنتراها مجاز می دانستند. برخی اعضا کنگره امریکا که مخالف سیاست کنترا ها بودند تلاش کردند بودجه آموزش کنترا هارا محدود نمایند، ولی آن ها تا 1986 موفقیت اندکی به دست آوردند.در 1986 رسوایی معروف به ایران -   کنترا آشکار کرد که مقامات دولت ریگان قانون امریکا را برای جلب حمایت از کنتراها نقض کرده اند.
سایر ملت ها در قاره برای تعدیل بحران در امریکای مرکزی تلاش کردند.گروه کنتادورا متشکل از مکزیک ونزوئلا ،کلمبیا وپاناما ،تلاش هایشان را در 1983آغاز کردند اما موفقیت اندکی نصیبشان شد.در 1987 رئیس حمهور کستاریکا،اسکار اریاس سانچز،سیاستی را مطرح کرد که بر اساس آن رهبران امریکای مرکزی می توانستند مشکل امریکای مرکزی را حل نماید.در1988ساندنیست ها با آغاز مذاکره با کنترا ها موافقت کردند،. اگر چه فشار برای برگزاری گفتگو بنا گذاشته شد، اماجنگ برای ماه ها ادامه یافت.
اقتصاد نیکاراگوا تحت تاثیر جنگ وتحریم امریکا، قیمت های پایین صادراتی وسلسله ای از حوادث طبیعی   متلاشی شده بود.بسیاری از سیاست های اقتصادی دولت ساندنیست هاکه کنترل دولتی واردات وصادرات را تامین می کرد، بر تعاونی های کشاورزی تاکید داشت ، ومنع تجارت خصوصی را خواستار بود ناموفق ماند.  
در1988،در بدترین نقطه ، نیکاراگوا، با فاصله تخمینی بین 2000تا 36000درصد بالاترین نرخ تورم جهانی را داشت ،.کمک های جهان سوسیالیست هم در اواخر دهه 1980 به دلیل خرابی اقتصاد سوسیالیستی وسرنگونی دولت های سوسیالیستی در اروپای شرقی کاهش یافت .هم زمان تلاش های   ایالات متحده بعد از پیروزی بوش بر ریگان در1989برای بافتن راه حلی مبتنی بر مذاکره در امریکای مرکزی افزایش یافت .
در اوایل 1989 روئسای جمهور امریکای مرکزی، ضمن طرحی با خلع سلاح کنتراها ، اعزام   ماموران خفظ صلح سازمان ملل وبرگزاری انتخاباتی تحت نظارت بین المللی در اوایل 1990موافقت کردند.ساندنیست ها با برگزاری انتخابات ازاد موافقت کردند. 14 حزب مخالف با نامزدی ویولتا باریوس د چامورا بیوه سرذبیر ترورشده پدرو خواکیم چامورو برای ریاست جمهوری ، اتحادمخالفت ملی را تشکیل دادند .چامورا با شعارهای تبلیغاتی لغو خدمت سربازی وبرقراری آشتی ملی ، با 55 در صد آرادر مقابل 41 در صد آرا اورتگا رئیس جمهوروکاندیدای ریاست جمهوری ساندنیست را شکست داد وپیروزی خیره کننده ای به دست آورد

تیکاراگوا در دهه 1990
چامورو در 1990آغاز به کارکرد وبلافاصله به اجرای شعارهایش پایان داد.راه اندازی مجدد اقتصادبسیار دشوار از کار در امد.ساندنیست ها بزرکترین بلوک نمایندگان مجمع ملی را به دست اوردند،کنترل ارتش وپلیس را در اختیار داشتند وبر اکثر اتحادیه های کارگری حاکم بودند.
نفوذ ساندنیست ها در فاصله انتخاب چامورو وآغاز به اختصاص خانه ها وسایر دارایی ها به خودشان به کار گرفته شد .کاری که بعدها مباحثات قابل ملاحظه ای را بر انگیخت .اتحاد مخالفت ملی ، تا اندازه ای به خاطر چگونگی رفتار با ساندنیست ها در هم شکست ، دولت چامورا در همکاری با آن ها می کوشید در حالی که   ویرجیلیو گودوی معاون رئیس جمهورواکتریت نمایندگان اتحاد مخالفت ملی با اعطا امتیاز به ساندنیست ها برای جلب همکاری آن ها مخالفت می کردند.
دولت جدید برای اصلاح پولی نیکاراگوا ، وکاستن تورم تا زیر 10 درصد تلاش کرد.اما بهبود اقتصادی با مشکلات متعددی از جمله :مباحثه بر سر حق مالکیت ، فلج قوه مقننه به دلیل فرو پاشی اتحاد مخالفت ملی ،اعتصاب های مورد حمایت ساندنیست ها،وکمک های بین المللی اندک نسبت به آن چه انتظار می رفت.دچار انسداد شد . در پایان سال 1993 تولید ناخالص ملی نیکاراگوا اندکی زیرسطح تولید ناخالص ملی در 1990 بود،اما بیکاری ، شکست دولت در تدارک کمک های وعده شده ، ودسترسی آسان به اسلحه ، منجر به افزایش جنایت در شهر ها وخشونت های مجدد در مناطق روستایی توسط سزبازان سابق کنترا ها گردید.
نیکاراگوایی ها در لبه پرتگاه بدبختی کشور به جستجوی راهی برای همکاری بر آمدند.مجمع ملی ، سلسله ای از اصلاحات قانون اساسی را تصویب کرد که قدرت قوه مقننه را گسترش دادواز قدرت رئیس جمهور کاست ، وموادی برای رفتار با مشاجرات مالی به تصویب رساند.نظامنامه ارتشی جدیدی هم مبنی بر تقویت کنترل غیر نظامیان بر ارتش ومحدود کردن اختیارات فرماندهان ارتش اختیار شد.همبرتو ارتگا ژنرال ساندنیسب بعد از مقاومت اندکی به عنوان فرمانده ارتش با تغییرات موافقت کرد. به رشد اقتصادی متوسطی در سال های 1994 و1995 دست یافته شد.
در 1996 انتخابات مسالمت امیزی با 23نامزد ریاست جمهوری وشرکت 32حزب   برگزار شد.تبلیغات انتخاباتی اغلب برای دو کاندیدای عمده ،فرماندار ماناگوا آرنولد آلمان ( Arnoldo Alemán ) از اتحاد دست راستی لیبرال وارتگا رئیس جمهور اسبق از جبهه آزادیبخش ملی ساندنیست ها با متهم کردن یک دیگر وحمله به دولت چامورو آشفته بود.انتخابات کاملا از جانب ناظران بین المللی تحت مراقبت بودکه با صرف نظراز چندین مشکل فنی رای گیری رانسبتا خوب وبدون تقلب اعلام کردند.آلمان بر گزیده شد، اگرچه ارتگا وجبهه آزادیبخش ملی ساندنیست ها با نتایج انتخابات به چالش پرداختند اما قادر به دگرگونی آن نبودند.در ژانویه 1997 آلملن بعنوان رئیس جمهور آغاز به کار کرد،ونشان داد که برای اولین بار در تاریخ نیکاراگوادو انتخابات مسالمت امیز متوالی امکان انتقال صلح امیز قدرت به دو حزب رقیب را فراهم آورده است  
طوقان میچ در اکتبر 1998 بین 3تا 4 هزار نفر از مردم نیکاراگوارا کشت وخسارات مالی عظیمی به بار اورد.باران های سنگین، دریاچه ای در دهانه اتش فشان کاسیتاس به وجود آورد که سبب ریزش کوه گردید که خاک آن   بیش از 80کیلومتر مربع را پوشش داد، دهکده های بسیاری را ویران کرد .وبیش از 1500نفر را کشت . هزینه مورد نیاز برای تعمیرجاده ها وسایرزیر ساخت ها ،میلیاردها دلاربر آورد شد.برخی ناظران اظهار داشتند که کشور توسط طوفان دهه هابه عقب باز گشته است .   
جامعه بین المللی به نیکاراگوا در جبران تلفات مساعدت کرد.بسیاری از ملت های اروپایی بدهی نیکاراگوا را بخشیدند.دولت امریکا دو گونه کمک را عرضه کرد.:دادن اجازه اقامت به شهروندان نیکاراگوایی   فاقد مجوز قانونی اقامت در ایالات متحده ومعلق کردن پرداخت بدهی ها.علاوه بر مبارزات اقتصادی ، کشوربه صورت پیوسته ای با خیزش تنش های سیاسی به دنبال طوفان میچ مواجه گردید.اتهام فساد دولتی مطرح شد ودانشجویان شورشی خواستار افزایش بودجه دانشگاه شدند.

ساندنیست ها
با گرایش به راست وسوسیال دموکراسی، هماهنگی با نیروهای لیبرال وکلیسا درعرصه فعالیت های پارلمانی   توسط بخشی از ساندنیست ها ، اختلافات درونی ساندنیست ها بالا گرفت .جناح چپ مارکسیستی ساندنیست هااز جبهه ازادیبخش ساندنیست ها انشعاب کرد وجبهه نوسازی ساندنیستی را تشکیل دادند.این تشکل علیرغم کوچکی در تعداد ،نماینده جناح مارکسیستی جنبش ساندنیست ها هستند. در همین دوران اتهام های اخلاقی هم به اورتگا نماینده جناح حاکم ساندنیست ها وارد شد . از جمله ارتباط نا مشروع با دختر خوانده خود.ولی با همه این مسائل در انتخابات سال 2006 این نیروی ساندنیستی جناح اورتگا بود که به پیروزی رسید . آینده روشن خواهد کرد که پاسبندب ساندنیست ها به شعارهای اولیه مردم سالار وانقلابی جنبش تا چه حد پایدار مانده است .  

پیشرفت های اخیر
در ژانویه 2000 مجمع ملی سلسله ای از اصلاحات قانون اساسی را تصویب کردکه تمرکز قدرت در دستان دوبزرگترین حزب را اشکار می کرد.پیش نویس توسط حزب لیبرال وساندنیست ها تهیه شد که تصاحب صندلی نمایندگی مجمع ملی را به کسانی محدود می کند که حزب آن هاتوانسته باشد حذاقل 4 در صد آرا را به دست آورد. دو حزب هم چنین قدرت تعیین اعضا شورای عالی مستقل گزینش را که بر ثبت نام وانتخابات نظارت می کند به دست اوردند.   
در انتخابات 2001 ، کاندیدای حزب لیبرال انریک بولانوس گییر ( Enrique Bolaños Geyer )با شکست دانیل ارتگا کاندیدای ساندنیست ها به ریاست جمهوری بر گزیده شد.در مجمع ملی حزب لیبرال اکثریت نمایندگان را در تعقیب نزدیک ساندنیست ها به چنگ آورد.بولانوس متعهد شد به فساد پایان داده ومشکلات وحشتناک بیکاری وکمبود غذادر کشوررا بر طرف کند.
آلمان رئیس جمهور سابق به فساد واختلاس در دوران ریاست خود متهم، و مقصر شناخته شد ودر سال 2003به 20سال زندان محکوم گردید.اقتصاد نیکاراگوا در سال 2004 با موافقت بانک جهانی مبنی بر   بخشودگی 80درصد بدهی های   خارجی نیکاراگوا به بانک جهانی رونق اندکی پیدا کرد.
 
Hatef_r2002@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست