جامعه مدنی و جامعه زدنی (مجموعه اول) - محمد شوری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۱ آبان ۱٣۹۴ -
۲ نوامبر ۲۰۱۵
اندیشه«جامعه مدنی» را می توان محصول تجددخواهی دانست که بوسیله پیشرفت دراختراع ماشین ظهورکرد.
اندیشه ای که با گسترش تکنولوژی وغلبه آن برتمامی،عرصه های زندگی(ماشینیزم)سعی داردازانسان،آدمی منضبط،واقعیت گرا،آزادمنش وقانونمند بسازد.
درکناراین اندیشه،واین تصورازجامعه(مدنی)،«جامعه زدنی ست که بواسطه ی پیچیده ترشدن ابزارتکنولوژی،ونیزانباشت سرمایه(ثروت)،قدرت رادراختیاراقلیتی قرارمی دهدکه برخلاف گذشته سعی نداردبازوروکاربردخشونت،برامورمسلط شود،بلکه می کوشدازهمان مفاهیم مربوط به جامعه مدنی،سلطه مقتدرانه خودرا حفظ کند.
آنچه می خوانید،مجموعه ای 10 قسمتی، پیرامون بخشی از وجوه«جامعه مدنی وجامعه زدنی»که زیرمجموعه«سیاست قربانی سیاست»است که پیشتر دراینجا
www.akhbar-rooz.com
www.akhbar-rooz.com
www.akhbar-rooz.com
www.akhbar-rooz.com
چاپ شده است.
محمدشوری(نویسنده وروزنامه نگار) آبان1394
جامعه مدنی و جامعه زدنی(1)
راه های مدنی
آیاراه های مدنی فقط برای«جامعه مدنی»میسور و ممکن است؟
آیا می توان برای جوامع بدوی و توده ای، این راه ها را اجرایی و به این سمت و سو هدایت کرد؟
آیا ابزار این هدایت فقط انسانی است؟
ارزش اثر ابزار غیرانسانی چه میزان است؟
راه های مدنی بسیاری را می توان جستجو کرد؛ وایضا، بدل و آلترناتیو قلابی راه های مدنی!
آیا جامعه مُدرن، همان «جامعه مدنی» ست؟
وایضا،جامعه بدوی وتوده ای مدرن ومدنی هم داریم؟ومی شودداشت؟
فریب های«جامعه زدنی»درجازدن خودبه عنوان«جامعه مدنی».
چیستی وگفتمان«جامعه زدنی»؟
*درحاشیه:
اکثرمنابع«شورای نگهبان»درردوتائیدکاندیداهای انتخابات(والبته به شیوه «نظارت استصوابی»)ازوزارت اطلاعات(واجا)ونهادهای موازی آنست.
ازآنجاکه درسوابق این نهاد،قتل های زنجیره ای،بازجویی های غیراخلاقی(مانند بازجویی از همسرسعیدامامی)وشنودهای غیرقانونی آشکارشده است،آیابه حکم آیه6ازسوره حجرات که می گوید:
«یاایهاالذین امنواان جاء کم فاسق بنباء فتبینواان تصیبواقومابجهاله فتصبحواعلی مافعلتم نادمین»
(ای مومنان!اگرفاسق وتبهکاری برای شماگزارشی(خبری)آورد،بررسی وتحقیق کنید،مبادانادانسته به گروهی وفردی آسیب برسانیدوازآنچه که کرده اید،پشیمان شود!).
می توان به این منابع تشکیک وآنهارابی اعتباردانست؟!
بعدازتحریر:
«سیدعلی خامنه ای»(رهبرج.ا)درسخنرانی امروزخود(چهارشنبه18شهریور 1394) رای مردم را«حق الناس»توصیف کردکه ازآن با«نظارت استصوابی»«شورای نگهبان»ی که منصوب خودش هست،صیانت می شود!
پرسش من(نوعی)از رهبرج.ا.این است که بدلیل«نظارت استصوابی»کاندیدای مورد نظرمن وتعدادبی شماری ازشهروندان،حق انتخاب شدن رانداردوردصلاحیت می شود،این حق ازکجا خداوند به شما داده است؟که با شورای نگهبان منصوب خود ما را ازاین حرکت مدنی محروم کرده اید؟درحالی که «حق الناس»است!
شما نخواهید به کاندیداهایی که قبول نداریم و نمی پسندیم رای بدهیم.
«حق الناس»راگفته اند:خداوندهم نمی تواندببخشد،رای دادن وحضوردرتعیین سرنوشت جامعه ای که درآن زیست می کنیم حق ما است،ولی بانظارت استصوابی این حق رااز ماگرفته اید؛بنابراین ما نخواهیم بخشید کسانی راکه سبب ضایع شدن حق ماشده اند.
جامعه مدنی و جامعه زدنی(2)چیستی جامعه زدنی؟
شناخت«جامعه زدنی»کمی پیچیده تر است و گاهی به جای«جامعه مدنی»آدمی را به اشتباه می اندازد!
درصورت شناخت صحیح و درست،جمع بندی ازارائه«جامعه مدنی»سهل وساده می شود.
واکنش غیرعقلانی به کُنش ها،ماهیت و چیستی«جامعه زدنی»ست!
«جامعه زدنی»همان عکس العمل نامطلوب ما به پدیده هاست.
مطلوب و نامطلوب ازادراکات ما تحصیل می شود.
ادراکات ما یا عقلانی ست یا احساسی.
عقلانی،همان تاخیرفکراست.
احساسی،همان سرعت فکراست!
هراحساسی ممکن است عقلانی هم باشد؛ولی آیاهرادراک عقلی،عقلانی ست؟
مجموعه ادراکات به ماشناخت می دهد.
این شناخت،جهان بینی ماراشکل وسپس،برای ماتدبیرتولیدمی کند.
راه های بسیاری تدبیرودرجامعه تکثیروتوزیع می شود.و به میزان فهم،واکنش های ما را می سازد.
فریب های ادراکات عقلانی،رفتن به سمت کُنش های نامطلوب است.
فریب های عقلانی،پیچیده و گاه گمراه کننده،وبوجود آورنده چالش های بسیاری ست که تدبیرهای نادرست نیزازهمان فریب ها سرچمشه دارد!
جامعه نامطلوب،جامعه زدنی ست.
چه چیزمطلوب،وچه جیزنامطلوب است؟چگونه چیزی مطلوب و چگونه نامطلوب تصورمی شود؟
عکس العمل هابه کُنش هامتفاوت است،که ازشناخت حاصل شده است.
مواجهات دیداری(انسانی وغیرانسانی،جانداروبی جان)ودریافت های شنیداری، ادراکات مارابه فعل می برد.
فعل همان عملی ست که ازماسرمی زندواز عرصه تصور و خیال وعدم خارج،وبه مرحله وجودوحرکت راه پیدامی کند.
درمحیط پراکنده شده،ودرمقابل،واکنش هایی متقابلن تولیدمی شود.
مجموعه آنها،«فرهنگ»،«آداب ورسوم»،و«تابو»هارامی سازدوبه ثبت می رسد.که به آن«تمدن»و«تجدد»می گویند.
تدبیربرای زندگی،ازهمین جا آغازشده است.
*درحاشیه:
«احمدسلامتیان»نماینده دوره اول مجلس درنطق خوددرمیان نمایندگان،گفته است:
«یک عده چماق بدست،با فریاد مرگ بر«بنی صدر»و درود بر«بهشتی»،به من می گفتندکه بگو درود بر بهشتی.
بخدا ذره ذره وجود من خواهدگفت:مرگ بر استبداد»
«احمد سلامتیان»سپس با نشان دادن لباس نیمه پاره خود،هم چنین گفته است:
«این است باقیمانده یک لباس نماینده مجلس!
و ادامه می دهد:
«من نامه سرگشاده ای نوشته ام به آقایان دکتربهشتی،هاشمی رفسنجانی، رجایی ومهدوکنی،مسئولین ذی اختیارجمهوری اسلامی.وقت نیست،که من همه نامه را بخوانم،ولی نامه رامی دهم به مطبوعات وخواهش می کنم ازمسئولین این جمهوری،اگرنمی خواهیداستبدادسیاسی دراین ممکلت مستقرشود،که نوبت خودتان هم بعدافرامی رسد،چون اول ازشماشروع نمی کنند،ماکه رفتیم نوبت شما هم خواهدرسید».(روزنامه انقلاب اسلامی،12فروردین1360)
حمله فیزیکی به اشخاص،مراسم سیاسی ومراکزمطبوعاتی،قریب یکصدسال است(به اندازه قدمت مشروطیت درایران) همچنان دراین کشورادامه دارد.شیوه ای که رکن اصلی«جامعه زدنی»محسوب می شود. نشانه این است که درنهادینه کردن تربیت«گفتمان»درجازده ایم!
علت آن هم این است که نهادهای قدرت برآمده از نهادهای دمکراتیک نبوده است!
**بعداز تحریر:
شاید بتوان گفت:اداره جامعه توسط حاکمان ج.ا،شیوه منحصربفردی ست که در هیج جای روی زمین آنراقبلن تجربه نکرده ایم!
می گویندطلاب حوزه های علمیه دینی درپای درس اساتیدخود،اولین کلمه ای که می آموزند،حرف«ضرب»به معنی«زدن»است!
هم چنین به آنهاآموزش می دهندکه:«نظم دربی نظمی»ست!
ازهمین روست که ازسوراخ تنگ سوزن آنهاگاهی باغ وحشی از حیوانات خارج می شودوگاه یک مورچه هم توان خارج شدن راندارد!
«نصربالرعب»آموزه دیگری ست که یادمی گیرند.یعنی،چون مردم راگوسفندفرض می کنند که به چوپان احتیاج دارند تاتوسط گرگ دریده نشوند،این است که باضرب زور، اجباروقوانین سلبی،کوشش می کنندتامردم به قعرجهنم نیفتند!!
درخبرهاآمده بودکه برخی اعضای سپاه پاسداران(لباس مشکی های سپاه ثارالله)یکدست لباس سیاه می پوشند!
سیاه جامه گانی که باقلب سیاه می خواهندمردم راازظلمات به نورببرند!!
اگرقلب سیاه نباشد،دیگردرجامعه مدنی نیازی به این شیوه هانیست!
دلیلش این است که:مقتداهای دینی آنان مثل «مصباح یزدی»اعتقاد دارد که:
«اگر تحقق اهداف اسلامی بجز از راه خشونت میسرنباشد،این کارضروریست»(نقل از:روزنامه صبح امروز،17خرداد1373)یاسلف وی«ابوالقاسم خزعلی»فتوابه ریختن خون می دهدومی گوید:«بچه راگمراه کرده اند،خیال کرده می تواندهردینی راانتخاب کند،ازهمه علمابپرسنداگریک کلمه راجع به پیغمبربگوئیدخاتم النبیین نبود،خونت واجب است ریخته شود».(نقل از:روزنامه خرداد25خرداد1373).
وجه غالب اداره کننده گان اصلی جامعه ایرانی چنین تفکری رادارد.بااین احتساب «حق الناس»چه معناومفهومی دارد؟!
کدام«حق الناس»ی اجازه داده است که با«شنود»فردی را ازهمه حقوق شهروندی محروم کنید وخسارات مادی فراوانی به وی تحمیل و ازشغل و امرارمعاش محروم کنید!؟
«حق الناس»،«حقوق شهروندی»و«حقوق بشر»کلمات هم معنی،مترادف و مشابهی ست که باانواع مِتُدهای قانونی،فراقانونی،دینی و«تابو»هاضایع می شود. وخیلی هادرخیلی جاهایااصلن متوجه نیستند،یابخاطرضایع نشدن دیگرحقوق(آنهم حقوق ابتدایی واولیه)ازآنصرف نظرکرده وکوتاه می آیند!
جامعه مدنی و جامعه زدنی((3مطلوب ونامطلوب
دیگران مطلوب و نامطلوب ما را تدبیر می کنند.
دیگران عبارتنداز:
قیِّم(پدر،مادر،همسر،خواهر،برادر و قس علهیذا....).
معلم،استاد.
روشنفکر،هنرمندوعالم دین.
شاه،ملکه،سیاستمدار و ولایت فقیه(این یکی مخصوص رژیم جمهوری اسلامی ست!!).
دولت،پارلمان،احزاب و رسانه.
و عوام!
«عوام»نه به معنای کودن وجاهل.
«عوام»به معنی اختلاف وتفاوت دانش هرفرد نسبت به فرددیگردرصنعت وفنون های مختلف و متفاوت.
دیگران یا علیه«جامعه مدنی»(جامعه مطلوب)یا لَه آن هستند.
«جامعه زدنی» نقیض «جامعه مدنی»ست؛ضد آن نیست،آنراناقص،معیوب وعلیل می کند!
وجامعه مریض توان اداره خود را ندارد؛اختیارش دردست دیگران بوده وبه سهولت و آسانی مطیع و پیرو می شود.
تدابیر«دیگران»برای«دیگران»همان«تدبیرمُدن»است.
«تدبیرمُدن»همان شیوه های اداره کردن جامعه است.
جامعه همان تجمیع افراد نامتجانس و ناهمگون با عقاید وآرا و سلیقه های مشترک و متفاوت و متضاد و متناقض است.
کارتدبیرگرچیست؟
کار«تدبیر»گر کم کردن اختلاف و زیاد کردن مشترکات است.
تدبیری که اختلاف را زیاد و از مشترکات کم کند،تدبیری نامطلوب وچنین جامعه ای، «جامعه زدنی»ست!
*درحاشیه:
«محمدباقرالفت»معاون اجتماعی وپیشگیری ازوقوع جرم قوه قضائیه گفته است:
«اگر10جرم اول کشورراضرب وجرح عمدی،توهین به اشخاص عادی،سرقت مستوجب تعزیر،صدمه بدنی غیرعمدی ناشی ازتصادفات،تهدید،کلاهبرداری،تصرف عدوانی،خیانت درامانت ومزاحمت ملکی بدانیم،بین سه ماهه اول94سه ماهه اول سال93،ما 15درصدافزایش و رشدداشته ایم»
این رشد15درصدی(که درزمینه های دیگرمثل طلاق واعتیادوفحشاهم عینیَّت دارد) بیانگرآن است که تدابیراتخاذشده درنظام«ج.ا»به شیوه های غلط بوده و مدیران دراداره کشور ناتوان.
گفتنی ست:حاکمیت«ج.ا»37سال است موعظه دین می کندومعتقداست تدابیر آنها ختم همه تدابیرهاست!!
بعداز تحریر:
ازدیدگاه دکتر«عبدالکریم سروش»جامعه مدنی درمقابل جامعه بدوی قرارمی گیرد.وجامعه انسانی پوشیده است درمقابل جامعه برهنه.درجامعه بدوی وحشت عریان ورهاداریم ودرجامعه استبدادی وحشت مودب ومقیَّد؛ودرجامعه مدنی،انسانیت منضبط وقانونمند»است.(نقل از:روزنامه جامعه 14اسفند1376).
«حق الناس»،«حقوق شهروندی» و«حقوق بشر»کمال مطلوب خود رادرجامعه مطلوب می بیندکه در«جامعه مدنی»-آنهم باتدابیرمدنی مستمر،زنده،پویاوبی نقاب، تکمیل می شود.درحالیکه درجامعه استبدادی،افرادی معدودبرای کثیری(بدلایل آسمانی)،حق الناس آنهارامعلوم می کنند که چیست وچه نیست؟!
دراین جوامع است که شخصی مثل«ابوالقاسم خزعلی»به خود اجازه می دهد و می گوید:
«اینکه این6نفرفقهای شورای نگهبان چه کاره هستند،یعنی امام وپیغمبرچه کاره است؟من مثل شما هستم،اماوظیفه پاسداری از حکم خدارابرعهده دارم.اگرحق مردم ازبین برودفردامرامواخذه می کنند».(نقل از:روزنامه سلام،17خرداد1378).
دوره«یکی برای همه»و«همه برای یکی»به تاریخ پیوسته و مال عهد دقیانوس!!است؛که ماآنرابوضوح درروح،محتواوفرم قانون اساسی ج.ا،مشاهده می کنیم وحتی تغییراین قانون هم منوط به اجازه همان«یکی»یعنی شخص«ولایت مطلقه فقیه»است!
«خمینی»وقتی به ایران آمد(12بهمن57)،دربهشت زهراگفت:
«مافرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داندکه یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب،اینهاازباب اینکه مسلط برسرنوشت خودشان هستندومختاربه سرنوشت خودشان هستند،رای آنهابرای آنهاقابل است؛ لکن اگرچنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان)به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد،این به چه حقی ملت پنجاه سال از این،سرنوشت ملت بعدرامعین می کندسرنوشت هرملتی به دست خودش است...اگرفرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیداکردوهمه ملت هم مافرض کنیم که رای مثبت دادند،امارای مثبت دادندبر آقا محمدخان قجروآن سلاطینی که بعدهامی آیند.در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود،هیچ یک ازمازمان آقامحمدخان راادراک نکرده،آن اجدادما که رای دادند برای سلطنت قاجاریه،به چه حقی رای دادندکه زمان مااحمدشاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است.ملت درصد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش ازاین،یک ملتی بوده،یک سرنوشتی داشته است واختیاری داشته ولی اواختیار ماهارانداشته است که یک سلطانی رابرما مسلط کند...اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده،چه حقی آنهاداشتندکه برای ماسرنوشت معین کنند هرکسی سرنوشتش باخودش است،مگرپدرهای ماولی ماهستند؟مگرآن اشخاصی که درصدسال پیش از این، هشتادسال پیش ازاین بودند،می توانندسرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟».
آقای خامنه ای اخیرادرجمع فرماندهان سپاه گفته است:(دشمنان) «منتظرند 10سال دیگر که من نباشم اهدافشان را محقق کنند».
که ازقرارپیش بینی ایشان،وی تا10سال دیگرهمچنان یک تنه براین کشورحکمرانی می کندوبااحتساب 8سال ریاست جمهوری،به نیم قرن خواهدرسید!بااین حال، اصلاح طلبان(آنهایی که این برچسب رابخودچسبانده وآن راهم ملک طلق خود می دانند)باسکوت همراه بارضایت،اکنون به تقدیر«دولت نرمال»تن درداده وبرای آن نظریه و تئوری هم می دهند!!وراه دمکراتیزه کردن رابا این شیوه تصحیح می کنند!!
جامعه مدنی و جامعه زدنی(4)تدبیرتحمیلی
تدبیریاتفهیمی ست و یاتحمیلی؛وتفهیمی یا ایجابی ست و یا سلبی!
«قانون»مجموعه ای از تدابیر ایجابی و سلبی ست که به جامعه تحمیل می شود. اطلاع رسانی وآگاهی دادن،تدبیری تفهیمی ست؛امااتفاق واجماع دریک موضوع برای اداره جامعه،تدبیری تحمیلی است که به شکل ایجابی وسلبی اجرایی می شود.که همین نیز یااختیاری ست و با انتخابات تحمیل می شود ویااجباری ست که باسلطه (زر،زور،وتزویر)عملی می شود.
«قانون» هم دوگونه است:
1-قانون الهی؛که آسمانی ست.یعنی از بالا به پائین آمده وتوسط عده ای خاص (همان پیامبران)بیان،اما درگردش روزگار،قضایای سلبی و ایجابی آن دائم متغیرودگرگون شده است.ولی متولیان همواره آنرا وحی منزل و هرنوع انبساط وانقباضی در آن را غیرممکن می دانند.
2-و قوانینی که زمینی ست؛یعنی آدمی در مواجه با حوادث ووقایع اتفاقیه خود اندیشه کرده وبرای برون رفت از مشکلات راه حلی را تدبیر.
درقوانین زمینی دست بشراجازه تغییر وتحول رامی دهد؛اما در قوانین آسمانی این مجوز وجود ندارد،هرچند که آنچه به عنوان وحی منزل بیان می شود نگاه و اندیشه و تفکری ست که آدمی در زمانه خود ازآن استنباط کرده ونگاه زمینی در آن دخیل است؛ولی آنرا به عنوان یک قانون لایتغیرآسمانی برجامعه تحمیل می کنند.
که همین سبب تفاوت جوامع،حکومت ها،دولت هاوبالطبع اخلاق،فرهنگ،تمدن و رفتارهای اجتماعی شده است.
ازآنجاکه قوانین الهی توسط متولیش باحُسن وقبح اندیشه شخصی درقبض و بسط قرارمی گیرد،لذااحکام وقوانین آن نیز صد درصدی نیست!و به یک نوعی این قوانین،قانونی زمینی ست.منتها تفاوت فاحش آن با قوانین غیرآسمانی دراین است که با اجباروالزام وگناه وثواب و بهشت و جهنم بر آدمی تحمیل می شود.
ازآنجاکه جامعه خود موجودی زنده است که از افراد نامتجانس دریک مکان خاص بوجود آمده،برای همزیستی مسالمت آمیز ،بدلیل تکثر واختلاف موجود،مدیر تدبیرلازم دارد،که همان مدیر هم یاتحمیلی ست یا انتخابی.
تحمیلی همان سلطه دیگری بردیگری ست که نابرابری،ظلم وستم زائیده آن است ومبارزه برای عدالت وآزادی هم سنتز آن.
*در حاشیه:
اجازه همسر از شوهر در شریعت شیعه،جزو قوانین ریشه داری ست که با تاسیس ج.ا،واستقرار نظام ولایت فقیه،جزمیت آن شدت یافت.
عدم صدور اجازه خروج از کشور برای نیلوفر اردلان(فوتبالیست)بدلیل عدم اجازه همسر،ریشه در قانون الهی داردکه در تاروپود جامعه ایرانی شیعه مسلمان ریشه دارد و به نظر می آید در ناخودآگاه به اتفاق مورد قبول است و تحصیل کرده و غیر تحصیل کرده وسنتی و غیر سنتی وروشنفکر وغیرروشنفکر ومذهبی وغیر مذهبی هم نمی شناسد و سربزنگاه مورد استفاده(وسو استفاده)قرارمی گیرد؛هرچند که درلفظ و کمپین ورسانه،ادای خلاف آن به زبان آید!
**بعداز تحریر:
12خرداد1360(روزنامه انقلاب اسلامی):به حکم دادگاه انقلاب اسلامی بهشهر،عزیزصید انلوفرزند عزت (21ساله)بجرم سرقت اموال بیت المال کمیته امداد امام خمینی کله کاه،به قطع 4 انگشت دست راست محکوم وحکم صادره در جمعه شب به مرحله اجرا درآمد.وی مبادرت به سرقت 1کیسه برنج بزرگ،9قوطی روغنی 17کلیویی ویک کیسه تاید(پودررختشویی)ازاموال کمیته امدادم امام خمینی گلوکاه کرده بود.
12خرداد1360(روزنامه انقلاب اسلامی)ابوالحسن بنی صدر در کارنامه ریاست جمهوری نوشت:«اگربخواهید درجامعه ای که اکثریت وسیعی به معنی واقعی کلمه گرسنه وبیکارندبرای دزدی مجازات دست بریدن قرار بدهید،بعداز مدتی مردم بی دست خواهند شد!».
وقطع دست البته همچنان ادامه پیدا کرد:
«روزنامه خراسان: حکم قطع دست 2 سارق که به تایید دادگاه تجدیدنظر رسیده بود روز گذشته با حضور مقامات قضایی اجرای احکام دادسرای مشهد در زندان مرکزی به اجرا درآم».
«یک دست و یک پای فردی که به دلیل سرقت مسلحانه از یک بانک در مشهد به «محاربه» متهم شده بود، با حکم دادگاه قطع شد».
«حکم قطع پا و قطع دست دو سارق با دستور دادستان انقلاب شیراز، در زندان عادلآباد اجرا شد»
«قطع چهار انگشت دست راست مجرمی که کلکسیونی از جرایم شامل سرقت، کلاهبرداری و تحصیل مال از طریق نامشروع را در پرونده خود داشت در شهرستان ابرکوه استان یزد با حضور مسئولان قضایی و انتظامی به اجرا درآمد».
و...
دزدی که اموال دیگری را به سرقت می برد(به هردلیل)حقوق دیگران را ضایع کرده ولذامدیون است.(جزو حق الناس محسوب می شود).
درهمه کشورهااین شخص محکوم وبرای وی مجازاتی تعیین می شود.این قانون زمینی ست ومورد اجماع واتفاق است.
اما یک قانون آسمانی هم هست،که حکم به قطع ید می دهد.اما باز همین قانون درنگاه متولیان،نگاه شارع،نگاه ناقد ونگاه عاقل تفاسیرمختلفی ازآن می شود و نیز ازآن قوانینی متفاوت تبیین.
آنجا که جزمیت،انسدادواستبداد قدرت رادراختیار دارد برای پیشگیری و اجرای عدالت وامنیت حکم به قطع دست می دهد.واین شیوه ای از جامعه زدنی ست هرچند به حکم قانون!
جامعه مدنی و جامعه زدنی(5)حق انتخاب،انتخاب حق
ساختمان«جامعه مدنی»با«انتخاب کردن»و«انتخاب شدن»بالامی رود.
حق«انتخاب»شاهرگ«جامعه مدنی»ست.اگرسلب شود،مثل آن است که حق حیات راگرفته اند.
وآنزمان«حق انتخاب»پیچیده وسخت می شودکه ئشماازمیان آن همه«حق انتخاب»بمانیدچگونه حق راانتخاب کنید!
این«حق»همان چیزی ست که همه دنبالش هستندوهرکس ازظنّ خودآنراعرضه می دارد
درجامعه مُدرن امروزوباوجودتکثردرحق انتخاب،«انتخاب حق»مشکل است.این جاست که جامعه به قوانین منصوب خود،تمکین می کندوباانشاوتوقیع آن،این گونه است که قراردادهای اجتماعی هم نوشته شد.
«قراردادهای اجتماعی»همان قوانینی ست که درلابراتوارهای «حق انتخاب»به عنوان«انتخاب حق»برماتحمیل می شود.واین تحمیل یامنصوب خودمان است:(دادن رای)ویاازراههای دیگر مثل «غش درمعامله»تحمیل می شود و مامغبون شده وآنرا می پذیریم.غش در معامله و مغبون شدن،همان پیچیدگی های جامعه مدرن امروزی ست که جامعه ای زدنی را بجای جامعه مدنی به ما قالب می کند!
*درحاشیه:
درانتخاب ریاست جمهوری 1364،تنهاسه کاندید بود.«آیت الله توسلی»(ازاعضای بیت ودفترخمینی)درگفت وگویی تلویزیونی اعلام کرد:رای دادن واجب عینی ست واگر رای ندهید،گناه محسوب می شود!
اینجانب(نویسنده این یادداشت)درتماسی تلفنی،به ایشان گفتم:چنانچه واجب عینی ست و ازطرف دیگر کاندیدهای موجودموردقبول نباشد،آیا به عنوان ادای تکلیف می شود«رای سفید»داد؟ایشان پاسخ داد:«آری»
مامحتوای این صحبت رابه صورت اعلامیه ای(بنام حافظان انقلاب اسلامی)نوشته ودر50نسخه آنرا توسط پست فقط برای برخی مسئولین ارسال کردیم،دراین آنجا نوشتیم:
«امت مسلمان ایران!مسائل پیرامون انتخابات زیاداست.باهوشیاری اقدام کنید.همانطورکه گفتیم آقای کاشانی بدلیل عدم شناخت مردم نسبت به ایشان رای نخواهدآورد،آقای عسگراولادی نیز قبلن خودراآزموده است وبنابراین فقط می ماندآقای خامنه ای.بنابراین قراراست رای بدعیم همه باهم رای سفید می دهیم.برای اینکه نشان دهیم نظام را قبول داشته وآنرادوست می داریم،امابااین کاندیدامخالفیم.حافظان انقلاب اسلامی16مرداد1364».(نقل از کتاب خاطرات سیاسی محمدی ری شهری.ص177.چاپ سوم.موسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی،پائیز1369).
باتوجه به زمان ونبودن رسانه و اطلاع رسانی امروزی،آنرابه عنوان یک اقدام مدنی تصورکرده واقدام کردیم.
گفتنی ست نظام ج.ا،آنراجرم دانست و الیته ما پیشتر به همین اتهام ومثل آن دستگیر وزندانی شدیم.
**بعدازتحریر:
تصورکنید اسفندماه است،زمان انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی،اکثریت قریب به اتفاق کسانی که حق رای رادارندبه پای صندوق رای رفته اند،فردای آنروز نتایج رامی خوانند:
تمای آراسفید است و دربرگه رای اسامی هیچ کاندیدایی از هیچ گروه ودسته ای نوشته نشده است!
وقتی همه راههابسته است،وشورای نگهبان طبق حقی که قانون اساسی به وی تفویض کرده نظارت رااستصوابی اعلام کرده و قانون اساسی هم بدون اذن رهبری متمم نمی خورد،این اتفاق می تواند پایان بن بست باشد.اتفاقی که هیچ هزینه ای نداردودرآن هیچ خلاف قانونی هم صورت نمی گیرد و فقط یک کارمدنی ست .فقط در برگه آرااسامی هیچ فردی قید نشده است!
حاکمیت می پذیرد که نظارت استصوابی را برداردوقانون اساسی تغییر!
جامعه مدنی و جامعه زدنی(6)غشِّ در معامله!
«غَشِّ درمعامله»یک اصطلاح علی الظاهر«حوزوی»و«اقتصادی»ست که در باب معاملات بکار می رود؛وآن هنگامی ست که یک طرف،طرف دیگرراباانواع ترفندهای قانونی وغیرقانونی،شرعی وعرفی،وهم چنین سفسطه وجدل مغبون خودکرده واورا به امضای یک قراردادوتوافق ومعامله راضی می کند!
والبته فرد مغبون شده درصورت اثبات می تواند معامله رافسخ کند.
«غش در معامله»هرچند درزیرمجموعه اقتصاداست،لیکن در درروابط بین الملل و درحوزه حقوق فردی و جمعی کاربردفراوانی دارد که بی شک کثیری درآن مغبون می شوند.
مذاکره،گفت وگو وتعامل راه ایجابی جامعه مدنی ست،که درجامعه زدنی شیوه سلبی آن،یعنی منع گفت گووحصارکشیدن مقابل آن است.کسانی که در قدرت منطق خود تردیددارند،به این سمت گرایش دارند.
برای غش در معامله مصادیق فراوانی هم درحوزه داخلی وهم در روابط بین المل می توان مثال زد.
درعصرجدیدقالب کردن شیوه های زدنی بجای راه مدنی ساده ترشده است.
*درحاشیه:
رهبرج.ا(سیدعلی خامنه ای)درسخنرانی اخیر خودگفت:
مذاکره با آمریکا ممنوع است؛دلیل آنرا نفوذ این کشوردانست.
ایشان بدلیل ترس از مغبون شدن،شیوه سلبی رادرپیش گرفته وباعدم مذاکره؛گفت وگووتعامل،سعی دارد منافع ملی را حفظ کند.
جدای از نگرش «دایی جان ناپلئونی»ایشان درمورد«دشمن»و«آمریکا»،بدلیل منع مداوم خودسبب گرایش مردم وجامعه به همان سمتی شده است که وحشت دارد.
معروف است که:«الانسان حریص ممامنع»انسان ازآن چیزی که مدام منع شود؛به آن چیزحریص تر وراغب تر می شود.
باوجودتکنولوژی موجود،سلطه آن به پستوی خصوصی ترین حوزه هم رسیده است.داشتن ضعف قدرت در منطق گفت وگو ،نتیجه منع مذاکره باآمریکا شده است.
«اوباما»تنهافرصت مناسب برای آقای خامنه ای ست تا بااین کشوردرمعامله برابر به گفتگو وصلح بپردازد،اماایشان آن رابدلیل مغبون شدن ازدست داد!
**بعدازتحریر:
مذاکره و گفت و گودرروابط بین الملل شیوه ای مدنی ست که باانجام آن ممکن است به توقیع یک معامله،توافقنامه،عهدنامه وقراردادمنجرشود.چنانچه این شیوه مخفیانه وبدون اطلاع رسانی باشد،عملی غیرمدنی ودردایره جامعه زدنی ست!
ورودمخفیانه«مک فارلین»ومذاکره پنهانی ازجمله آن است.افشای آن به نظرمی رسد یک اقدام مدنی بود.
امادر توافق هسته ای«برجام»بااجازه حاکمیت و بااطلاع رسانی انجام گرفت.
مخالفان این توافق بر مغبون شدن ایران دراین معامله پافشاری می کنند و موافقان برجلوگیری از خسران وضرر.
درقضایای«مک فارلین»موضوع «جنگ»بود و دفاع ازکشور؛که بدلیل نداشتن تجهیزات خاص نظامی این معامله ومذاکره پنهانی انجام شد و سودحاصله از فروش اسلحه هم به ضدانقلابیون نیکاراگوئه رسید تا برعلیه حکومت انقلابی ساندنیست هاعمل کنند.(ماجرای ایران کنترا)درحالیکه جنگ با این چند قلم اسلحه خریداری شده به سرانجام نمی رسید و مذاکره کنندگان سودای دیگری داشتند که باافشای آن این سوداسوخت شدوالبته افشاکنند گان مجازات شدیدشدند و تابه الان هم درحال مجازات شدن هستند!ولی درتوافق خسته ای بدلیل غیراقتصادی بودن این برنامه به این توافق تن داده شد والبته بااطلاع حاکمیت و مردم انجام شد.
دردوره ورود«مک فارلین آقای«حسن روحانی»(رئیس جمهوری فعلی) دراین مذاکره بود والان هم درتوافق برجام هست،لذا بالاخره دل به دلدار رسید!!؟
جامعه مدنی و جامعه زدنی(7)ماشینیسم!
تکنولوژی وصنعت امروزی هم اخلاق می سازدوهم ضداخلاق!
جامعه مدرن امروز آنچنان هم مدنی نیست؛وجه هایی از آن قالب های جامعه زدنی ست که بجای جامعه مدنی غالب می شود!
تکنولوزی عصرحاضر شماراقانونمند واخلاقمند می کند،ولی معنویت راازدست ودل تان می رباید.
مدرنیته امروزی آنچنان هم ومدنی ست؛وحشی وحشی ست؛قلب ندارد!
شمادرعصرمدرنیته کنونی همواره درمعرض دید(دوربین)هستید،لذامواظبیدخطا نکنید،بزه و گناه وخلاف انجام ندهید؛تاجریمه نشوید!!
دراین جامعه آموزه های دینی که می گوید:«عالم محضر خداست،درمحضرخدا گناه نکنید»،جایش به انواع کنترل ازراه دور داده است.
الان همه(باهرعقیده ومرام ونژاد)به قالب اینستاگرام،وایبروتلگرام درآمده ودنبال آن هستند که «فالو»ی خود را بی شمار کرده و«لایک»بیشتری نصیبش شود؛همه یک قالب پیداکرده اندو به سرعت درصددرشدارتفاعی ازدیگری هستند.
درجامعه امروزی «قدرت»زیربنااست وآنطورکه می خواهد روبناها رامی سازد و شما اهل هرشهرودیارودارای هرزبان و گویش که باشی در قالب تلگرام ووایبر،مثل هم می شوید!!نهضت قالبی کردن آدم ها!
جامعه مدنی محصول ماشینیسم،«گوساله سامری»ست که مورد پرستش قرارمی گیرد!
*درحاشیه:
«ماشین،ماشینیسم نیست؛وماشینیسم ماشین نیست...ماشین پدیده ای است مربوط به تکنیک،مربوط به کارخانه ومهندس وتکنسین وفولاد وآهن وابزار کار و محاسبات خاص.ماشینیسم چیست؟ماشینیسم به ماشین مربوط نیست؛ ماشینیسم یک نظام خاص،یعنی یک پدیده جامعه شناسی است.ازماشین،مهندس صحبت می کندوازماشینیسم جامعه شناس...
ماشین که زائیده شد،چه چیز درجهان بشری زائیده شد؟همه چیزبازدچاردگرگونی شدیدشد.چرا؟برای اینکه ماشین دارای این خصوصیات است:
اول:تصاعددرتولیداست:
یک ماشین نمی تواندتولیدش را در طول زمان ثابت نگه دارد.باید سال سوم وچهارم، ازسال اول ودوم بیشترتولید کند وگرنه خُرد می شود.ماشین نه تنها تولیدش رانمی تواند عقب ببردبلکه ثابت هم نمی تواند نگه دارد...
دوم:تفنن:
کالائی که می دهدنه تنهابایدهمیشه ازنظرکمیت ازکالای قبل بیشترباشد،بلکه باید ازلحاظ نوع تفنن بیشتر وتازه ترپیداکندبخاطراینکه رقابت های مختلف همیشه وجود دارد...
سوم:تقلیل قیمت:
ماشین ازطرفی باید تولید وتفننش را بیشتر کندوازطرفی قیمتش راکمترکندبرای اینکه بایددرکم کردن قیمت نسبت به جنس مشابه رقیبش کوشش کندتا بتواند بازار راحفظ کند.تابازارراکشف وتسخیرکند.این تضادوتناقض درماشین است که درنظام ماشینیسم بوجودمی آید.چرا؟برای اینکه ازیک طرف ناچاراست قیمت راکمک کندواز طرفی هزینه پرسنل (کارگروکارمند نظام اداریش)وهم چنین قیمت موادخامی که می خردسال به سال اضافه می شود.تضاد ماشینیسم این است که گه گاه به انفجار ماشینیسم وحتی انفجارطبقاتی منجر می شود.
چهارم:میل به استقلال واستغناازانسان:
ماشین وقتی پدیدمی آید،دائماتمایل داردکه خودش را ازانسان بی نیازکند.می بینیم به میزانی که تکامل پیدامی کندهزارتاکارگرش صدتاکارگرمی شودو...
دوره «اتوماسیون»یک دوره وحشتناک درآینده است.دوره تمام خودکارشدن دستگاه های تولیدیست.ودرآنجاست که انسان دورازماشین ودرکنارماشین به یک زندگی مرگباری دچارمی شود.نوشته صادق هدایت (سین-گاف-لام-لام)رابخوانید.ازاین دوره سخن می گویدواین دوره را«هدایت»آنزمان پیش بینی می کند.دوره ای که همه انسانهادرآرزوی مرگ هستند.
ماشین ملیت،محله،نژاد،مذهب ومرزنمی شناسد،بازارمن و اونمی شناسد؛ دائما درحال پوشش تمام کره زمین وپوشاندن همه انسانهاوبازارهاازکالاهای مصرفی خودش است.برای اینکه جبرتصاعدتولیدباعث می شود.کالایی که تولیدمی کنداز نیازبازارداخلی افزون بشودوصاحب سرمایه وماشین دراینجادرمی ماند.تولیدبه چه شکل تصاعدپیدامی کند؟...درصورتیکه این تولیدازآن افزون است چه کاربکند؟ ناچار بایدبازارداخلی راپشت سربگذاروبه بازارهای خارجی هجوم بیاورد.این آن چیزی است که اسمش «جبرماشین»یا«امپریالیسم ماشین»یعنی جهانخواری وجهانگیری ماشین است...مامصرف های جدیدراتنها به شکل رفع نیازهای اقتصادی واجتماعی مان استقبال نمی کنیم بلکه به عنوان سمبل های یک نظام وانسان برتر وتمدن بالاتر مصرف می کنیم این است که ماانتخاب نمی کنیم بلکه می بلعیم.دراینجاست که تما دنیا مصرف کننده ماشینیسم می شود...
یکی دیگرازخصوصیات ماشینیسم،نفی«اریژینالیسم»(ORIGINALISME)است. اریژینالیسم یعنی چه؟اریژینالیسم،اصالت اصالت هااست.«ابن بطوطه»راکه یک سیاح گذشته است.درنظربگیریداوشمال آفریقارفته زنهایک جورلباس می پوشیدند، یکجورآرایش ورفتارمی کردندومردهایک جوردیگر.شهریکجوربود،معماری یک جور دیگر. ادبیات یکجوردیگروشهرسازی یکجوردیگربعدواردچادشده همه چیرعوض می شده واردبغدادمی شده همه چیزعوض می شده واردمکه می شده همه چیز عوض می شده می آمد به نیشابورهمه چیزعوض می شده می رفته به طوس همه جیزعوض می شده چنانکه درخاطرمان است می بنید که هرکادوئی خاص یک محل خاص است.هرشهری درایران یک چیز تازه خاص خودش می سازد..این مال دوره پیش از ماشینیسم است...اما ماشینیسم عبارتست از دستگاهی که کالای اضافی تولید می کندوهمانطور که گفتم جبراهم نمی تواندبایستدومتوقف شود.وچون این کالاهارابقدری بصورت تصاعدی تولید می کند که ازبازارداخلی ناچارتجاوز می کند. و ناچارهمه انسانهامصرف کننده یک کالای واحدمی شوند پس باید همه انسانها درقالب های ذوقی واحد دریایند:نهضت قالب شدن آدم ها...»
(مجموعه آثار31دکترعلی شریعتی،کتاب ماشین دراسارت ماشینیسم)
**بعدازتحریر:
بنیامین نتانیوهو(نخست وزیراسرائیل)درسازمان ملل:
«اسراییل سردمدار فناوری های پیشرفته در جهان است و در تلفن های همراه، فلش مموری ها، سامانه های ناوبری خودر ها و پیامک های شما قرار دارد. چرا که این فناوریها همگی در اسراییل پرورش و توسعه یافته است».(ظایامن نقل قول).
پشت پرده تجارت «لایک» و «فالو» در ایـران:
«با فراگیر شدن شبکههای اجتماعی در ایران و جهان، بسیاری از روشهای تبلیغاتی ارزش خود را از دست دادهاند یا اعتبار گذشته را ندارند. حالا بیشتر از ١٦ میلیون کاربر ایرانی بیشتر وقت آزاد خود را با اینترنت موبایل میگذرانند و همین موضوع باعث شده است که هدفگذاری تبلیغاتی کمپانیهای تجاری و حتی تولیدکنندگان خانگی و توزیعکنندگان خرد تغییر کند و برای معرفی کالا و خدماتشان به شبکههای اجتماعی متوسل شوند. این مسأله بازار تازهای برای فروش مخاطب! به فعالان اقتصادی و صاحبان مشاغل ایجاد کرده است؛ بازاری که نهتنها تکتک کاربران و لایک و فالوی آنها را صاحب ارزش تجاری میشناسد که مدل جدید سلبریتیها یا مشاهیر دنیای مجازی را نیز از قلم نینداخته و از آنها برای مقاصد تجاری بهرهبرداری میکند؛ سلبریتیهایی که با گسترش ارتباطات و تسهیل دسترسی مردم جهان به یکدیگر پا به عرصه چهرهها گذاشتهاند و گاهی تنها یک کاربر معمولی از کشوری دوردست هستند که توانستهاند با مطالب و عکسهای خود توجه میلیونها کاربر جهانی را به خود جلب کنند».
«همین نگاه اقتصادی به ظرفیتهای فضای مجازی، بازار متفاوتی برای خرید و فروش لایک و فالوئر (مخاطب مجازی) بهراه انداخته است. فعالان این بازار میگویند: با ریزش مخاطبان فیسبوک، در حال حاضر اینستاگرام پرمخاطبترین شبکه اجتماعی در ایران است و بیشتر خدمات تجاری مربوط به مشاغل ایرانی در این محیط عرضه میشود؛ خدماتی که شغل نوپای «مدیریت صفحات مجازی» یا «ادمین» را در ایران کلید زده است و زنان خانهدار ایرانی جزو اولین متقاضیان آن به شمار میآیند».
«قیمت هر مخاطب بین یک تا ٢٠ تومان هر فالوئر ایرانی در فضای مجازی حدودا بین یک تا ٢٠ تومان قیمت دارد. قیمت هر یک فالوئر به تعداد تقاضایتان بستگی دارد. هرچه تعداد فالوئر بیشتری بخواهید قیمت یک فالوئر گرانتر میشود. بهعنوان مثال برای خرید ٣٠ هزار فالوئر نیاز به ١٤٠ هزار تومان دارید و به عبارتی برای هر فالوئر تنها ٤ تومان میپردازید. در حالیکه ١٠٠ هزار فالوئر یک میلیون و ٦٠٠ هزار تومان هزینه دارد و باید برای هر فالوئر حدود ١٦ تومان پرداخت شود. از این میان، لایک و فالوئر ایرانی قیمت بیشتری دارد و تقریبا دو برابر فالوئر و لایک خارجی ارزشگذاری میشود. فعالان تبلیغاتی میگویند این موضوع به خاطر ارزش تجاری بالاتر فالوئرهای ایرانی است زیرا آنها مخاطبان اصلی کالا و خدمات ایرانی هستند. برای افزایش فالوئرها نیز بازه زمانی مشخصی وجود دارد. بهطور معمول برای خرید فالوئرهای کم که بین ٢ تا ٣٠ هزار نفر هستند یک تا ٥ ساعت زمان نیاز است و برای خرید فالوئرهای بیشتر گاهی ناچارید تا ٣ روز هم صبر کنید».(پایان نقل قول).
تغییررنگ چشم در 20ثانیه(که این بیشتر به کار خانم ها می آید!!):
«به تازگی پزشکان توانستهاند فقط در ۲۰ ثانیه توسط لیزر، رنگ چشم را از قهوهای به آبی تغییر دهند.به گزارش فارس، به تازگی پزشکان قادر به تغییر رنگ چشم با لیزر شدند؛ این روش جدید در کالیفرنیا توسعه داده شده است و در حال حاضر در چندین کشور در دسترس است»(پایان نقل قول)
جامعه مدنی و جامعه زدنی(8)اقلیت مغبون،اقلیت مقتدر،اکثریت مغلوب!
وجهی از «جامعه مدنی»یعنی بودن آزادی برای ابرازوجود.اما همواره وبه تجربه هم به اثبات رسیده که اکثریت مصرف کننده ابراز وجود یک اقلیت است!
دودسته اقلیت وجوددارد،اقلیتی مغبون واقلیتی مقتدر.
اقلیت مغبون آن عده ازافرادی هستندکه بواسطه اندیشه،نبوغ،وتفکرآنهاتاریخ تغییرکردوازعصربدویت به دوران مدرنیته وصنعتی امروز رسید.
آنجه اختراع واکتشاف وتالیف وتصنیف هست تولیدی فکر این اقلیت مغبون است،اما وقتی آنرابرای استفاده عموم عرضه می دارند،اقلیتی مقتدر(که داری قدرت ثروت وقدرت دولت وحاکمیت ویاهردو هستند)باخرید وبدست آوردن محصول این اقلیت،اکثریتی را مغلوب ورام ومطعیع خود کرده اند؛«ماشینیسم»ایدئولوژی حاصل این روند است!
اکثریتی که «بردگی مدرن»رادرلفافه «جامعه مدرن»بارنگ «جامعه مدنی»استنشاق می کنند!
وبرخی ازاین اکثریت،برای رهایی ازاین ورطه،تلاش می کنند تادراین مبارزه(وگاهانابرابر وناعادلانه)وضعیت رابه نفع جامعه مدنی وجامعه سالم وآزاد تغییر بدهند.وبرخی هم با استحاله شدن «مسخ»محصول کالای مدرنیته.
*درحاشیه:
این یادداشت در5مهرماه سال 1320 در روزنامه اطلاعات چاپ شده است:
«در هر جا آزادی نباشد،آنجا تاریکی حکم فرمایی می کند. هر جا تاریکی و فاقد فروغ دانش باشد آنجا سراسر فقر وبیماری خواهد بود. از روزگاران دیرین و از آن موقع که قدرت مطلقه بدست حکومتها افتاد پیوسته بین دو نیروی مخالف یعنی یک اقلیت مقتدر و یک اکثریت ضعیف و ناتوان مجاهده و مجادله بوده و زمانی این غالب و وآن مغلوب و گاهی آن غالب و این مغلوب بوده است . دنباله این کشمکش هیچگاه قطع نشده ودر هر موقع که نوبه فتح وظفر اقلیت رسیده توده های کثیر اجتماع در زیر فشار استبداد و بیدادگری نالیده و رنج برده اند. اکثریت برای خاتمه دادن به اساس فشار ومظالم متجاوزان در هر بار طغیان کرده و از این طغیان نهضتها و انقلابها بوجود آمده است. اقلیت مقتدر در این کشمکش به چه وسایلی مجهز بوده است؟ پول و ثروت ، قدرت نظامی و نیروی تامینه همه وهمه در دسترس آنها و وسیله اجرای نیات و مقاصد آنها است. اکثریت درمقابل آنها چه حربه ای دارد؟
برگزیده ترین افراد این اکثریت مقهور و ناتوان به پشتیبانی قلم به جنگ سرنیزه برنده و قدرت نظامی می روند. گاه تاثیر این قلم به حدی است که از دیوارهای آهنین و دژهای استوار خداوندان قدرت گذشته و اساس نیروی آنها را واژگون می سازد .
... درهروقت و هر زمان دوره حکومت مطلقه اقلیت ممتاز قبل از اینکه اجتماع به کلی استعداد اصلاح راازدست بدهد به پایان می رسد. و اگر چنین نباشد یک ملت وجامعه چنان در غرقاب فساد غوطه ور می گردد که نجات و صلاح آن محال. و انقراض آن قطعی است. دراین دوره های تحول باز مسئو.لیت بزرگ متوجه صاحبان قلم است این ها مسئول بیداری مردم هستند. چراغ دانش و فضیلت باید بدست آنها و به استعانت فلم آنها برافروخته شود. این طبقه مخصوصا آنها که در دوره انحطاط توانسته اند روح آزادگی و عفت قلم راازدست نداده و علی رغم تمام سختی ها وفلاکت ها و گرسنگی قلم را وسیله زیر پا گذاشتن حقوق اجتماع قرارنداده و با نابود ساختن عدالت اجتماعی برپایگاه قدرت انبیاء بوسه نزده اند، باید با یک نقشه اساسی و متین برای جبران زیانکاری های گذشته بکوشند و به ارشاد عقول و افکار کمر ببندند».
**بعداز تحریر:
روزنامه افکار،(21مهر1294)ازقول حسین امیدوارمی نویسد:
«جامعه مدنی در مجموعه ای به نام دولت قابل تشکیل است.ودولت میبن شخصیت حقوقی ملت است.شخصیتی که در جهت تمرکز سیاسی،اقتصادی و حقوقی عناصرتشکیل دهنده آن استمرار دارد».
ومجله کیان(ش33،سال ششم،آبان وآذر1375)در میزدگردی پیرامون جامعه مدنی از قول موسی غنی نژاد،ایم چنین نقل قول می کند:
«بحث جامعه مدنی بحثی درارتباط با مفهوم مدرنیته یاتجدداست.می شود گفت که جامعه مدنی درچارچوب بحث تجددقراردارد.مساله تجددمساله تمایزدودنیاست. دنیای مصرفی یادنیای جدیدودنیای ستنی یاماقبل مدرن،البته وقتی می گوئیم سنتی طیف وسیعی را دربرمی گیردواینجاسنتی دربرابرمدرن قرار دارد...جامعه مدنی جامعه ای است که درآن انسانها مستقل از قدرت سیاسی تصمیم می گیرند. یعنی تحت سیطره قدرت سیاسی نیستند...انسان درجامعه مدنی درچارچوب قانون است که می تواند آزادباشد.بنابراین اگر بخواهیم تعریفی از جامعه مدتی بدهیم عبارت است ازاینکه جامعه مدنی حوزه ای ازفعالیت های انسان های آزادودارای انتخاب است.که انتحاب شان رادرچارچوب قانون وقواعدی کلی انجام می دهندواین انتخاب مستقل از اراده وتصمیم قدرت سیاسی وحاکم است.به عبارت دیگر جامعه مدتی حوزه ای است که قدرت سیاسی یادولت حق دخالت مستقیم یادخالت دلخواهانه درآن راندارد.».(پایان نقل قول ها).
حال این پرسش مطرح می شود:آیا نهادهای مدنی مستقل از قدرت سیاسی(دولت وحاکمیت)باید باشند،که درصورت عکس آن،حریّت وماهیت وجودی شان مخدوش می شود؟!
یانه،دریک حاکمیت و دولتی برآمده از یک انتخاب دمکراتیک وآزاد،دولت وحاکمیت می تواندخودبنیانگذاروموسس نهادهای مدنی وسبب تقویت جامعه مدنی باشد؟
وبرهمین سبیل و مسیر،برخی جامعه مدنی رادرچابوب قانون تعریف می کنند و اعتقاددارندنهادهای مدنی وفعالیت های مدنی فقط از اقدام عملی وتکمین از قانون میسوروممکن ودلیل جامعه مدنی ست!؟
ویگ مصداق:شورای نگهبان طبق این قانون اساسی ازسوی رهبر(ولایت فقیه)منصوب می شود،همین شورای به دریک مرحله قانونی خودش رهبری را..؟!!شورای نگهبان می تواند قانون اساسی راتفسیروبه همین دلیل نظارت،رااستصوابی و انتخابات رادومرحله ای کرده،بدین معنی درمرحله نخست،کاندیداهای ریاست جمهوری،مجلس شوراومجلس خبرگان باید به تائیدآنهابرسد وبعدتوسط مردم انتخاب شود!!
درچنین پروسه ای اقدام مدنی درروال قانونی چگونه است؟باتوجه به اینکه سالهاست چانه ازپائین(مبارزه مدنی نهادهای مدنی مثل احزاب ومطبوعات و...)تعطیل است وفقط جانه زنی ازبالابشدت رواج!!که نتیجه اش برای دمکراتیزه کردن(مدنی شدن جامعه)ازمسیر اصلاحات به تمکین از دولت نرمال رسیده ایم!!؟
جامعه مدنی و جامعه زدنی(9)قانون قدرت وقدرت قانون!
قانون وقدرت محوروبنیان جامعه مدنی وجامعه زدنی هستند؛آنگاه که قدرت وقانون دست برادری وتفاهم واتحادبدهند،بیچاره آن مردم وآن جامعه!
ساختارجامعه مدنی باقانون مند شدن آدم های آن جامعه تثبیت می شود. شمابهترین قانون راانشاء کنید،مدیرخوب برای اجرانداشته باشید،وشهروندان تمکین درست وحسابی ازقوانین نکنند،نهادهای مدنی سالم وکاملی هم نخواهید داشت.
قدرت قانون آنگاه اعتبارواقتدارداردکه مولای درزش نرود،وبایک تبصره وبخشنامه و اشاره بند به آب ندهدوخلاف ماهیت وجودی خودنشود!
قانون بدوقانونی که سوراخ باشد وزودتَرَک بردارد،محمل قدرت است.
قدرت دراختیارضعیف النفس وبزدل ترین آدم ها قراربگیردازاویک هیولاومستبدو دیکتاتورمی سازد.خاصیت وماهیت قدرت همین است.درآنجاجامعه مدنی نمی تواند شکل بگیرد واگرنهادهایی دراین عرصه بخواهند عرض اندام کنند باآنهاوابسته به نهاد قدرت هستندویابه سرعت منحل ومضمحل می شوند.
رخنه قدرت در قانون،آفت جامعه مدنی ست.
*درحاشیه:
«قدرت متمرکزابتدابه عنوان امتیازفردی تجلی می کندوناشی ازارزش شخصی رهبرقوم تلقی می گرددوگاهی موجب تامین همبستگی بین افرادگروه وتمرکزآنان می شود.لکن چنین قدرتی این عیب بزرگ رادارااست که باازبین رفتن فرد،قدرت اونیز نابود می شودودوباره حالت هرج ومرج پدیدمی آیدوروسای قوم بجان یکذیگرمی افتند وبرای جلوگیری ازبی نظمی ها،جدالهاومناقشات ایجادتشکیلاتی ضرورت پیدامی کندوقدرت سیاسی به صورت سازمانی متشکل بارزوظاهرمی شود.واین تجلی قدرت درسازمان سیاسی وبه صورت تشکیلات اداره کننده جامعه دولت نامیده می شود. وبجای آنکه شخص فرمانروابنام خودبرقلمروشخصی حکومت کند،تشکیلات منظمی بنام دولت واجد قدرت می شودواختیارات بواحداجتماعی تعلق می گیردودرپیدایش این واحد اجتماعی بنام دولت عوامل اقتصادی،نظامی تاریخی،اجتماعی،ملی و سیاسی موثرندومی توان گفت سیستم فئودال وپیدایش جامعه شهری(سیته) ازپراهمیت ترین مراحل پیدایش دولت است»
(برگرفته ازکتاب:«اصول علوم سیاسی»،نوشته دکتررضاغلومی،انتشارات موسسه مطالعات وتحقیقات اجتماعی،دانشگاه ادبیات،خردادماه1344)
**بعدازتحریر:
شعارهایی که درحضور رهبرج.ا،علیه توافق هسته ای(برجام)داده شد،هرچندبااجازه ایشان(این اجازه می تواند اختیاری هم نباشد)بود،لیکن مصداق،میزان واندازه قدرت«قانون قدرت»درحاکمیت است.
نیروهایی که(باتوجه به امکان فوت خامنه ای درهرلحظه)دیگرخودسرمحسوب نمی شوند.تورخودرامدتهاست برای بعدازایشان پهن کرده اند.قانون قدرتی که می تواند اراده خودرابه رهبری هم تحمیل کندونبض واداره ایشان را هم دراختیارداشته باشد!
نفوذورخنه قدرت درقانون(بالاخص قانون اساسی)مترادف باانحصاراست؛انحصاریعنی بستن همه راههاوختم شدن همه این راهها به یک راه!
درقانون اساسی ج.ا.،این امر مشهوداست وطبق اصل 5 ودیگر اصول آن،همه قوانین باید ازمجاری شخص ولایت مطلقه فقیه(که نایب امام زمان ومتصل به وحی وخداونداست)بگذرد.
روزنامه رسالت(28/1/1375)می نویسد:
«ولی فقیه به واسطه راسخه عدالت وعلم وتقوا(آنهم نه درمحمول،بلکه درسطح بالا)دارای نوعی معصومیت ازگناه واشتباه است ولذااسلام اورا حاکم وناظربردیگری قرارداده است لذاچه کسی وکدام نهادی می تواندبرفرازولی فقیه قرارگیردو بر او حکومت کند».
درحالیکه به قول«حجتی کرمانی»روزنامه اطلاعات،9/12/1375):
«اگرمردم درانتخابات مجلس خبرگان شرکت نمی کردندوخبرگان نیزبه نوبه خودرهبرراانتخاب نمی کردند.اصلن ولی فقیه مصدرکارنمی شدتامابیائیم بحث کنیم آیامساله ای ولی فقیه مساله ای است الهی یامردمی؟».(پایان نقل قول)
این ذات نفوذقدرت درقانون است که راه را برای هرچه بیشتر انحصار وسلطه شخصی بازمی گذارد.
قانون اساسی قوانین صادره راتنها ازراه تائید6نفرازاعضای شورای نگهبان می داندکه وظیفه دارندقانون خداوندراباآن تطبیق دهند.درحالیک این 6نفرهم مانند همه انسانها دارای غرایض انسانی مثل شهوت،حسادت،دوست داشتن قدرت و...هستند و با هر امکان وحادثه ای،احتمال تاثیرحب وبغض های انسانی شان درتصویب قوانین هست.
ازهمین جااست که برخی (ازافرادحقیقی وحقوقی مثل نهادهای امنیتی واطلاعاتی) بابدست آوردن رگ خواب آنها،مجاری اموررا(مخصوصاحوزه قضائی وتصویب قوانین)به نفع خود تغییرمی دهند.همانطورکه به تجربه دراین 35سال اتفاق افتاده است.واین یعنی قانون قدرت.
درجوامعی که مردمش به قهرمان نیاز داشته باشند ویابخواهندبوسیله این قهرمان به آمال وآرزوهای خودبرسند،افراد«کاریزما»به سرعت رشد می کنندوباتاثیر خود هدایت اموررابدست می گیرند.این«کاریزما»می خواهددیکتاتورمصلح باشد،بامستبد خود رای.
رهبرقبیله جایش رابه دولت مدرن داده است که همه ارکان یک جامعه مدنی رادردل خود دارد،منتهاوابسته به شخص واشخاص است.
دکتر«حسین بشیریه»(روزنامه جامعه،1/2/1377)می گوید:
«دمکراسی واقعی وقتی واقعی است که هیچ تابوومقدساتی نداشته باشد و ما بتوانیم درمهم ترین مسائل زندگی خودتصمیم بگیریم؛وقانون وضع کنیم؛وزندگی مان را براساس قانون خودمان تنظیم کنیم،حال آن که دین مبتنی برصدوراحکام کلی و تغییرناپذیراست».
جامعه مدنی و جامعه زدنی(10)رسانه ی افکار عمومی!
«جامعه مدنی»،مجموعه ای ازنهادهایی ست که می تواننددرعرصه عمومی،«افکارعمومی»راپرورش دهند!
این نهادها(مثل احزاب)،باجذب بخشی از شهروندان ومشارکت دادن آنهادرسرنوشت خویش،می توانندقدرت(حاکمیت سیاسی ونهاددولت)راازاستبدادوخلاف وعده ی قول داده شده به مردم،برحذرسازندوهمینطورباشیوه هایی اجرایی،علاوه برتربیت سیاسی وفرهنگ سازی،شهروندان را به تقیّد به قانون،وجانشین شدن تعامل بجای تقایل،درعرصه های عمومی ملزم وآنرانهادینه کنند.
دراین میان پرورش افکارعمومی،اهمیت بسازیی داردکه چگونه صورت می گیرد!؟
رسانه ی افکار عمومی،رکن بسیارمهم درتقویت واستقامت وایستادگی وماندگاری جامعه مدنی ست.
اما رسانه ی افکار عمومی،چگونه تهییج وباصطلاح واکنش به کنش هامی دهد؟!
رسانه هایی که رسانه ی افکارعمومی رامی سازند!
دریک جامعه بسته،بااندیشه های «دُگماتیسم»،درحکومت های استبدادی،و«توتالیتر»مجموعه «رسانه»دراختیارنهادقدرت است وبوسیله همان،وبا بمباران آگاهی واطلاع رسانی های کانالیزه شده،افکارعمومی رابه اصطلاح شسشوی مغزی می دهند.درهمین محیط وفضا است که پچ پچ ها،شایعه، وبگومگوها(رازهای مگو)ی محفلی وخصوصی درمراسم های غیررسمی وآزادی که نهادقدرت نمی تواندمانع آن بشود،شیوع پیدامی کند.
ودرجامعه«دمکراتیک»وآزاد،تنوع رسانه واطلاع رسانی آنقدرگوناگون ومتغیر وفراوان است که چنانچه اهل تحقیق وتدبروجستجوباشی فرصت کاوش تمام آنرانخواهی پیدانخواهید کرد!
درهردوجامعه(بسته ودمکراتیک)نهادهای قدرت(آنهاکه دولت ونیروهای امنیتی واطلاعاتی وثروت –رگ خواب اقتصادکشور-رادراختیاردارند)می توانندباپمپاژرانتی خود،بوسیله نیروهایی که برای همین کاراستخدام(استخدام هایی پنهانی وغیرمستقیم)،می کنند،افکارعمومی رادرجهت خواسته خودهدایت کنند.
افراد وگروه هایی مثل شعبان بی مخ،چماق داران،نیروهای خودسر،انصارحزب الله،دلواپسان،وآدم جمع کن و...درکشورمامصداقی(بخشی) از این افرادهستند!
«جنگ روانی» ودراصطلاح عامیانه «جوسازی»،یکی ازشیوه های آنهاست که با ترفندوشیوه های متفاوت وگاه متناقض بازتاب پیدامی دهند!
از«مهدوی کنی»نقل شده است:«ممکن است با جوسازی،خون بی گناهی ریخته شود؛جوسازی کردندوحضرت علی(ع)راکشتند!».
ظرایف و پیچیدگی های دوران مدرنیته،و پسامدرن!درعصرتکنولوژی که اطلاع رسانی به سرعت نوری ست!وماشینیزم مسلط بر زندگی روزمره،فرصت اندیشه (وتعمیق در داه ها)راازماگرفته وبا تنبلی مغز،این امکان را می دهد،که نهادهای مسلط درعرصه رسانه،افکارعمومی را به آنچه می خواهند سوق دهند وحرف وخواسته خود را ازبان افکار عمومی بیان و عملی سازند!
یک جمله معروف«علی شریعتی» دارد؛وآن:«ازبددفاع کردن تانفی کردن راهی نیست».
عده ای ممکن است(تعمداویاجاهلانه وبدون اطلاع دقیق)ازموضوع،فردونهادی آنقدربدتعریف کنند،که اگرآن فرد،یاموضوع،یانهادمحترم ومقبول ودرست هم باشد، مغضوب و منفورشود؛عکس این شیوه هم صدق می کند...
یا بقول «محمد منتظری»:«یک نفررامغضوب می کنندتاعده ای زیر علم اوسینه بزنند(نقل به مضمون).درحالیکه ای غضب،غش درمعامله بوده وغیرواقعی ست وبرای فریب افکارعمومی طراحی شده است.
بهزادنبوی دریک چمع (پرسش وپاسخ)دردانشگاه؛درحضور محمد جوادباهنر،پیرامون «قتل های زنجیره ای»گفته است:«دردنیاکسانی بوده اند وجریاناتی بوده اندکه خودشان کسی رامی کشتندولی بعدمی رفتند زیرتابوتشان می ایستادند»!(نشریه عصرما،23دی1377،ش112).
کشف درست از حقایق وواقعیت های جامعه توسط اهل،وانتشارآن،دربهینه سازی افکار عمومی درجهت صحیح،یکی از کارکردهایی ست که بازهم بخشی از آن توسط رسانه(مستقل وآزاد)برای تقویت جامعه مدنی اهمیت بسزایی دارد.
قسمت پایانی مجموعه اول،درحاشیه وبعدازتحریرهم ندارد!
|