یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ آبان ۱٣۹۴ -  ۱۶ نوامبر ۲۰۱۵


‎‎«‎داعش»؛ تهدید نظم جهانی و منطقه‌ای، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه ایران به قلم سعید علیخانی تحلیلگر مسایل بین‌الملل که متن آن به شرح زیر است:
‎ ‎«ارتکاب جنایت به اسم دین و از طریق تحریف مفاهیم آسمانی آن. این، مضمون‎ ‎نمایشنامه «تارتوف» یا «دغل‌باز» اثر «مولیر» طنزنویس برجسته فرانسوی (قرن‎ ۱۷) ‎است. دست بردن در مفاهیم متعالی در جهت اهداف شیطانی، البته در تاریخ‎ ‎مسبوق به سابقه است اما کمتر کسی تصور می‌کرد که در قرن بیست و یکم نیز،‎ ‎پاریس، شاهد جنایتی باشد که محصول چنین الگویی باشد. پدیده داعش که حاصل‎ ‎جمع برداشت متحجرانه و ایدئولوژیک با توان نظامی است اکنون به مدد ساختار‎ ‎چندملیتی خود به آن میزان از توان عملیاتی رسیده است که ظرف دو سال گذشته،‎ ‎دوبار و هر بار در چند نقطه، عملیات تروریستی سهمگینی را در خاک فرانسه‎ ‎ساماندهی کند. تجلی اعمال و رفتار «داعش» البته محدود به حوادث تروریستی‎ ‎در قلب اروپا نیست. داعش اکنون «نظم و توازن منطقه‌ای و جهانی» را برهم ‎زده، بازیگران منطقه‌ای را با چالش‌های متعددی مواجه ساخته و از همه مهم‌تر‎ ‎گفتمانی بشدت افراطی و متعصبانه را حاکم کرده است. آنچه امروز منطقه‎ ‎خاورمیانه با آن مواجه شده است، چیزی شبیه به «جنگ‌های ٣۰ ساله» اروپاست‎. ‎جدالی میان دو نگرش متفاوت از مذهب که همچون جنگ‌های ٣۰ ساله، «فرساینده‏‎ ‎بودن» و «درهم پیچیدگی» را به ارث برده است. خصلت دیگر این وضعیت آن است که‎ ‎پدیده داعش با سرلوحه قراردادن مفهوم خلافت در تضاد آشکار با مفهوم دولت و‎ ‎نظم به تعبیر «وستفالی» آن است و اصولاً «داعش» را نه به عنوان یک سازمان‎ ‎غیردولتی که نهادی «ضد نظم» باید در نظر گرفت. ساختاری که در سایه برهم‎ ‎خوردن نظم منطقه‌ای، راه را برای حضور بازیگران فرامنطقه‌ای باز می‌کند. در‎ ‎حال حاضر مرزهایی مثل مرز ترکیه و عراق، مرز عراق و سوریه، مرز لبنان و‎ ‎سوریه و... عملاً معنای مصطلح خویش را از دست داده‌اند و ساده‌اندیشی است‎ ‎که تصور کنیم چنین وضعیتی به جز تسهیل ورود قدرت‌های منطقه‌ای واجد هیچ اثر‎ ‎نامطلوب دیگری در جهان بهم پیوسته کنونی نباشد. در چنین شرایطی، طبیعی‎ ‎است هیچ قدرت فرامنطقه‌ای، نمی‌تواند همان رویکردی را که پیش‌تر و در‎ ‎مواجهه با بحران‌های منطقه‌ای با کشورهای متعهد به حداقلی از ثبات و مفهوم‎ ‎دولت مدرن، در پیش می‌گرفت، همچنان پیش ببرد و «اوضاع خاص» منطقه‌ای در‎ ‎زمان استیلای «گفتمانی متعصبانه و نظم‌گریز» را نادیده بگیرد. دولت فرانسه‎ ‎به عنوان یکی از بازیگران فرامنطقه‌ای که به سبب پیوندهای تاریخی با سوریه و‎ ‎لبنان، به دنیال ایفای نقشی موثر در تحولات منطقه است، دست‌کم در فضای بی‎ ‎نظمی موجود منطقه تمرکز اصلی خود را بر تقویت نیروهای موسوم به شورای ملی‎ ‎سوریه قرار داده است و نقشی کمرنگ را نیز در بمباران برخی مواضع داعش‎ ‎عهده‌دار شده است. مفروض فرانسه در این رویکرد- ضد دولت سوریه- آن است که‎ ‎منطقه هنوز وارد مرحله: «بی نظمی مطلق» نشده است و فضا آنچنان است که برای‎ ‎مقابله با خطر هولناک داعش می‌توان به سبک چالش‌های گذشته از برخی‎ ‎تصمیم‌های عاجل چشمپوشی کرد، به شکل مطلق خواستار کنار رفتن تنها عامل ثبات‎ ‎در شرایط کنونی شد و امنیت و ثبات مورد نیاز برای کلیدی‌ترین بخش جهان را‎ ‎مشمول جنگ فرساینده و تبعات ناگزیر تداوم تشکیلات مرگباری چون داعش کرد‎. ‎بزرگ‌ترین اشتباه راهبردی این نگاه در آن است که قدرت‌های اروپایی بدون در‎ ‎نظر داشتن ماهیت درهم بافته هویتی، مذهبی و قومی جهان امروز، از تأثیر‎ ‎تحولات خاورمیانه بر نقاط مختلف جهان غافل شده‌اند بدون آن‌که در نظر داشته‎ ‎باشند که صرفنظر از اختلاف موجود در نوع نگاه فرانسه با بازیگران مهم‎ ‎منطقه‌ای چون ایران، نگاه مشترک به مقوله مبارزه با تروریسم و ضرورت حفظ‎ ‎ثبات منطقه‌ای می‌تواند به بازگرداندن اوضاع به روال عادی خود کمک شایانی‎ ‎کند. این مهم که اکنون کمتر مورد توجه دولت‌های اروپایی قرار گرفته است، به‎ ‎نفع همپیمانی دولت‌های اروپایی با برخی دولت‌های منطقه‌ای کنار گذاشته شده‎ ‎است. این رویکرد البته یادآور بخش دیگری از نمایشنامه مورد اشاره مولیر‎ ‎است آنجا که «اورگان» و مادرش، مادام پرنل، «تارتوف» را که در نمایشنامه‎ ‎نقشی منفی دارد، به عنوان دوست نزدیک خود پذیرفته‌اند‎.»

‎همدردی با ملت فرانسه
همدردی با ملت فرانسه‎ ‎، عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران که متن آن در پی آمده است:
«‎همدردی‌نکردن،‎ ‎تسلیت ‌نگفتن و نرفتن به سفارت فرانسه برای امضاکردن دفتر یادبود قربانیان‎ ‎کشتار جمعه‌شب پاریس، نه توجیه اخلاقی و انسانی دارد و نه در جهت منافع‎ ‎ملی ایران خواهد بود. ممکن است ما با فرانسه و مجموعه غرب از دیرباز‎ ‎خرده‌حساب‌های سیاسی داشته باشیم، اما رفتن به سمت پرونده‌های راکد بایگانی‎ ‎فقط به زیان منافع ملی ماست. نکته دوم درباره واکنش برخی رسانه‌ها و‎ ‎جریان‌های وابسته به طیف اصولگرا به این تراژدی اسفناک انسانی است؛ خلاصه‎ ‎واکنش بسیاری از آنان این است: «حقشان بود»، «آنان که باد کِشته‌‌اند، حالا‎ ‎می‌بایست توفان درو کنند»، «بگذار غربی‌ها یک مقداری از دستپخت خودشان‎ ‎بچشند و ببینند چه بلایی بر سر مردم سوریه و عراق و سایر کشورهای مسلمان‎ ‎آورده‌اند» و مطالبی از این دست. خلاصه استدلال آنان این است که داعش را‎ ‎غربی‌ها برای ضربه‌زدن به اسلام و ایران اسلامی درست کردند، اما حالا خود‎ ‎آنها را گرفتار کرده است. مشابه استدلالی که درباره طالبان و القاعده هم‏‎ ‎می‌آوردند. القاعده و طالبان را خود آمریکایی‌ها درست کرده بودند، اما تیر‎ ‎آنها به سمت خودشان کمانه کرد. از دیدگاه این گروه، تمام جریان‌های رادیکال‎ ‎اسلامی ساخته و پرداخته خود غربی‌ها هستندبرای ضربه‌زدن به اسلام اصیل‎. ‎همیشه هم برای اثبات این ادعا شواهد و دلایلی از خود غربی‌ها آورده می‌شود؛‎ ‎برای نمونه وزیر خارجه سابق آمریکا در مصاحبه یا خاطراتش گفته است داعش را‎ ‎خودمان به وجود آوردیم یا فلان تحلیلگر که عضو یک اندیشکده مطالعاتی در‎ ‎آمریکاست نوشته القاعده توسط کارشناسان پنتاگون به وجود آمده است، اما این‎ ‎فرضیه‌های رایج به کنار، جهان بیش از یک دهه است که با پدیده پیچیده‌ای به‎ ‎نام گروه‌های مذهبی رادیکال خشونت‌طلب روبه‌رو شده؛ گروهی که غیر از خود را‎ ‎کفر و شرک می‌پندارد و در نتیجه، جهاد علیه آن را وظیفه‌ای الهی می‌داند‎. ‎نه نگارنده ادعای تخصص پیرامون بنیادگرایی اسلامی دارد و نه پرداختن به آن‎ ‎در قالب یک یادداشت امکان‌پذیر است. آنچه می‌توان گفت این است که‌‌ای کاش‎ ‎در عالم واقعیت فرضیه‌هایی که در ایران به وجود آمده، درست می‌بودند و داعش‎ ‎و پدیده اسلام رادیکال خشونت‌طلب را سازمان‌های جاسوسی آمریکایی و انگلیسی‎ ‎ساخته بودند، زیرا در این صورت، اکنون می‌توانستند خط تولید آن را متوقف‎ ‎کنند، اما ظهور اسلام رادیکال، اسلام ضدغربی، اسلامی که به‌کارگیری خشونت‎ ‎برایش کاملاً حل شده است، اسلامی که هرکس به چیزی غیر از آن می‌اندیشد (از‎ ‎جمله کسر درخور توجهی از مسلمانان دیگر را) کافر و خونش را مباح می‌داند،‎ ‎به‌هیچ‌روی مسئله ساده‌ای نیست. صدها صاحب‌نظر غربی از ۱۱ سپتامبر به این‎ ‎سو، درباره علل به‌وجودآمدن این پدیده و استقبال بسیاری از جوانان مسلمان‎ ‎که برخی از آنها، تحصیل‌کرده هم هستند تحقیق و بررسی کرده‌اند. این چه‎ ‎پدیده‌ای است که یک فارغ‌التحصیل دانشگاه لندن یا دانش‌آموزی آمریکایی یا‎ ‎فرانسوی که در قلب تمدن غرب متولد شده، در آنجا به مدرسه یا دانشگاه رفته،‎ ‎یکباره غرب را رها می‌کنند و از راه ترکیه یا اردن خود را به داعش در عراق و‎ ‎سوریه می‌رساند یا حاضر می‌شود مثل آب‌خوردن صدها نفر را در پاریس قتل‌عام‎ ‎کنند. آیا فقر آنها را به‌سوی داعش می‌کشاند؟ بی‌کاری؟ افسردگی؟ احساس‎ ‎پوچی و ازخودبیگانگی از زندگی در غرب؟ احساس بن‌بست ایدئولوژیک و خلأ‎ ‎معنویت در غرب؟ چه چیزی یک جوان مسلمان متولد غرب را به سمت پیوستن به داعش‎ ‎سوق می‌دهد‎.
‎البته پیوستن غربی‌ها به داعش بخشی از صورت‏‎ ‎مسئله است، بخش بزرگ‌تر، مسلمانان سنی‌مذهب عراقی، سوری، لیبیایی، چچنی،‎ ‎عربستانی و افغانی هستند که به این گروه می‌پیوندند. در اینجا به نظر‎ ‎می‌رسد ابهام و تاریکی کمتر است. سخنی به گزاف نرفته اگر گفته شود به نظر‎ ‎می‌رسد میان توسعه سیاسی یا نبودن آن از یک طرف و پیوستن به داعش از سوی‎ ‎دیگر نسبت مستقیمی وجود دارد. بیشترین نیروهای داعش از عراق، سوریه و‎ ‎عربستان می‌آیند؛ سه کشوری که از دیدگاه توسعه سیاسی کارنامه غم‌انگیزی‎ ‎دارند. برعکس در کشورهای مسلمانی که از حداقلی از توسعه سیاسی و جامعه مدنی‎ ‎به وجود آمده‌اند تمایل پیوستن به داعش کمتر بوده و در مالزی، اندونزی یا‎ ‎ترکیه داعش خیلی کم توانسته سربازگیری کند. درعین‌حال در قفقاز که زیر سایه‎ ‎روسیه مانده و رشد دموکراسی در آن در حد صفر است، بسیاری به داعش یا‎ ‎القاعده پیوسته‌اند. از لایه‌های اجتماعی شهرنشین و تحصیل‌کرده افغانی‎ ‎طالبان خیلی کم توانسته‌‌اند نیرو بگیرند، در عوض از قبایل روستاها و مناطق‎ ‎محروم که کمترین توسعه سیاسی و اجتماعی را دارند بیشترین سربازگیری را‎ ‎کرده‌اند. هر طور که به این پدیده بنگریم نمی‌توان عنصر توسعه‌نیافتگی‎ ‎سیاسی و اجتماعی را در شکل‌گرفتن و رشد آن نادیده بگیریم. آیا اگر در‎ ‎کشورهایی مثل عربستان حداقلی از دموکراسی به وجود آمده بود، داعش می‌توانست‎ ‎این همه از این کشورها نیرو بگیرد؟ به‌هرحال مباحث جامعه‌شناسی و‎ ‎ریشه‌یابی اسباب و علل داعش و خشونت آن یک مسئله و محکومیت خشونت و همدری‎ ‎با قربانیان خشونت داعش اعم از آنکه ایزدی‌ها در شمال عراق باشند یا‏‎ ‎هزاره‌ها در افغانستان یا مردم بی‌گناه پاریس، موضوعی دیگر است‎.»

لغو نخستین سفر اروپایی روحانی
لغو نخستین سفر اروپایی روحانی‎، عنوان سرمقاله روزنامه آرمان امروز است به قلم فریدون مجلسی تحلیلگر مسایل بین‌الملل که متن آن در پی آمده است:
‎ «‎در روزهایی که آقای روحانی برای نخستین‌بار میهمان دولت‌های غربی ایتالیا و‎ ‎فرانسه شده بود و در حالی که هنوز تحریم‌ها برداشته نشده، مصیبت و فاجعه‎ ‎انسانی دیگری از سوی بدنام‌ترین جانیان افراطی در پایتخت فرانسه رخ داده که‎ ‎قطعا در دستور مذاکرات آینده رئیس‌جمهور ایران با مقامات فرانسوی نیز‎ ‎تغییراتی اضطراری پدید خواهد آورد. اگر تا پیش از این راه‌اندازی سریع‌تر‎ ‎موتور رفع تحریم‌ها در اولویت قرار داشت، اکنون مسائل امنیتی و همکاری‌های‎ ‎جدی‌تر برای از میان برداشتن خطری که مدنیت شرق و غرب را تهدید می‌کند‎ ‎اولویت دارد، که طبیعتا مستلزم تسریع در رفع موانع ارتباطی و تحریم‌ها نیز‎ ‎است. ایران کشوری است که هدف اولیه همین افراطیون جاهلی بوده و در صحنه‎ ‎مبارزه نیز در کردستان عراق و جاهای دیگر در صحنه حضور داشته است و‎ ‎می‌تواند نقش خود را تا براندازی افراطی‌گری و جنایات انسانی و فرهنگی با‎ ‎همکاری سایر آسیب‌دیدگان بازی کند. فاجعه پاریس در پی زنجیره‌ای از فجایع‎ ‎انفعالی و زبونانه داعش در شرم‌الشیخ و انفجار هواپیمای مسافری روسی، در‎ ‎بیروت در انفجار برج البراجنه، در بغداد در انفجارهای شمال این شهر و‎ ‎همه‌روزه در یمن رخ داده و اکنون شرکت‌کنندگان در کنسرتی موسیقی در پاریس‎ ‎را هدف قرار داده است. اما این واقعه برخلاف تصور خام جانیانش، موجب‏‎ ‎عقب‌نشینی در مبارزه با آنها نخواهد شد بلکه فقط به همکاری بیشتر کشورهای‎ ‎قربانی و اراده جدی‌تر در منکوب کردن آنان منجر خواهد شد. برنامه سفر به‎ ‎تعویق افتاده رئیس‌جمهور ایران حتی پیش از آنکه تحریم‌ها رسما برداشته شود،‎ ‎نشانه آن است که طرف‌های اروپایی نیز به نوعی سیر طبیعی امور تا حذف هرچه‎ ‎سریعتر تحریم‌ها و آغاز دوباره مبادلات بانکی- بازرگانی اطمینان دارند‎ ‎وگرنه وقت خود را فقط برای دید و بازدید نمی‌گذاشتند. در حالی که این سفر‎ ‎که پس از این بحران انجام خواهد شد، می‌تواند تمایل جدی ایران را به ایفای‏‎ ‎تعهدات خود و توقع متقابل به ایفای تعهدات اروپا برساند تا منجر به تسریع‎ ‎در رفع تحریم‌ها شود. این اقدام فجیع تروریستی وضعیت تازه‌ای ایجاد کرد که‎ ‎نه فقط بر سرعت بخشیدن به برنامه رفع تحریم‌ها تاکید دارد، بلکه بر اهمیت‎ ‎نقش میدانی ایران در مبارزه با تروریسم افراطیون و جلوگیری از حامیانی که‎ ‎پول و تسلیحات در اختیارشان قرار می‌دهند، و همچنین بر اهمیت نقش ایران در‎ ‎اجلاس کنفرانس وین درباره صلح سوریه می‌افزاید‎.»

مبارزه با تروریسم، اولویتی در قبال سفر به اروپا
مبارزه با تروریسم، اولویتی در قبال سفر به اروپا، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه بهار به قلم سیدعلی خرم استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه که در آن نوشته است:
«در آستانه سفر دکتر روحانی به ایتالیا و فرانسه، همگان شاهد یک اقدام تروریستی کم‌سابقه در فرانسه بودند؛ اقدامی که ظرف یک سال گذشته دومین عملیات وسیع داعش بعد از عملیات شارلی ابدو محسوب می‌شود. جمهوری اسلامی ایران با سنجیدگی ضمن ابراز تسلیت، بلافاصله پیشنهاد کرد سفر ریاست جمهوری به ایتالیا و فرانسه به تعویق افتد تا اولاً این دو کشور و به ویژه فرانسه که در بهت و حیرت کشتار عده زیادی از مردم، چه در کنار استادیوم ورزشی و چه در نقاط دیگر، فرو رفته بود بتواند همه انرژی خود را صرف نظارت و اداره این بحران تروریستی کند، ثانیاً وزیر امور خارجه ایران بتواند شخصاً با شرکت در این اجلاس، اراده جمهوری اسلامی ایران را برای مبارزه با تروریسم بهتر و بیشتر نشان دهد. اجلاس وین که در مورد آینده سوریه تشکیل می‌شود، در محتوا، چگونگی صف‌بندی در قبال گروه‌های تروریستی را سامان می‌دهد. کشتار مردم بی‌گناه در پاریس، در جنوب بیروت، در عراق و دیگر نقاط جهان قطعاً به اجلاس وین در مقابله با تروریسم شتاب بیشتری می‌دهد و آن‌ها که داعش را به وجود آوردند نظیر عربستان، قطر، امارات، ترکیه و مصر آن روز، و هنوز هم مستقیم و غیرمستقیم از طریق سازمان‌های مردمی خود از گروه‌های تروریستی چون داعش، جبهه النصره، احرارالشام و غیره حمایت مالی کرده و به اعزام نیرو به این گروه‌های تروریستی مشغول هستند باید در این اجلاس شرمنده و منزوی شوند. آن‌ها به خیال خام خود از ابزار گروه‌های تروریستی استفاده می‌کنند تا عراق و سوریه را به چنگ آورده و حکومت‌های افراطی سلفی را در آن کشورها برقرار کنند، غافل از اینکه تروریسم مرز نمی‌شناسد و همان‌طور که حمایت مالی عربستان، امارات، قطر، کویت از صدام نفعی به حال آن‌ها نداشت و همان صدام جنایتکار مچ پای همه‌شان را گرفت، اکنون هم با حمایت از گروه‌های تروریستی طرفی نمی‌بندند و در نهایت خودشان در باتلاق تروریسم فرو خواهند رفت. عربستان و برخی دیگر تصور دارند آنچه را در صحنه نبرد سوریه و عراق نتوانسته‌اند به دست آورند اکنون در صحنه سیاسی اجلاس وین در مورد سوریه می‌توانند کسب کنند. به قول روسیه گروه‌های تروریستی همه یک ماهیت دارند، تروریست خوب و بد نداریم. اگر این گروه‌ها در صحنه سوریه اهل اقدامات تروریستی نیستند، باید سلاح بر زمین گذاشته و با کمک جامعه بین‌المللی وارد پروسه سیاسی شوند و سر از صندوق‌های رأی درآورند، اما عربستان و یارانش تا اطمینان حاصل نکنند حکومت سوریه را به دست آورده‌اند، از گروه‌های تروریستی حمایت می‌کنند تا در مقابل ارتش سوریه بجنگند و در این حالت سیاست واقع‌گرایانه همین است که نیروی هوایی روسیه با کمک ایران و حزب‌الله لبنان از ارتش سوریه تا اضمحلال کامل گروه‌های تروریستی حمایت به عمل آورند. اما چرا داعش به این اقدامات دست می‌زند؟ یقیناً بستن کمربند انفجاری و رفتن به داخل جمعیت بی‌گناه یک استادیوم یا مسجد یا بازار یا ایستگاه راه‌آهن و منفجر کردن آن و به کشتار عده زیادی از بی‌گناهان دست زدن، نه از نظر سیاسی و نه از نظر نظامی، اقدامی درخور توجه محسوب نمی‌شود. درست است که سازمان‌های امنیتی فرانسه و دیگر کشورها باید در مقابل این تروریسم لجام‌گسیخته هوشیارتر عمل کنند، در کشوری که دموکراسی به طور نسبی رعایت می‌شود و مردم در رفت‌وآمد و در رفتار و کردار شخصی آزاد هستند، کنترل این‌گونه اعمال تروریستی آسان نیست، آن هم در شرایطی که به تخمین پلیس فرانسه نزدیک به سه هزار جهادی در فرانسه به سر می‌برند؛ بنابراین هیچ‌یک از انفجارات بیروت یا پاریس یا دیگر نقاط نشان از قدرت داعش یا گروه‌های تروریستی مشابه ندارد، بلکه برعکس پیش‌درآمد سقوط و نزول قدرت این گروه‌هاست.
تحولاتی که در صحنه خاورمیانه اتفاق افتاد نشان‌دهنده این ضعف قدرت داعش است. ابتدا روسیه به پشتیبانی سوریه وارد تهاجم هوایی به داعش و دیگر گروه‌های تروریستی شد و داعش اقدام به منفجر کردن هواپیمای مسافری روسیه کرد و جان ۲۲۴ مسافر بی‌گناه را گرفت. آن‌گاه حزب‌الله و ارتش سوریه در جبهه حلب پیشروی کردند و داعش اقدام به دو انفجار در برج البراجنه در جنوب بیروت کرد و عده زیادی را به شهادت رساند، اما داعش نه‌تنها در جبهه سوریه متحمل شکست شد، در جبهه عراق هم سنجار را از دست داد و حکومت شام وی از رقه در سوریه تا موصل در عراق تیکه و پاره شد. پهپادهای آمریکایی هم جان جهادی مقیم انگلستان و کویتی‌الاصل را که مسئول سر بریدن گروگان‌ها بود به آتش کشیدند و داعش طعم تلخ شکست‌های متعدد را چشید؛ لذا از سر ناچاری به اقدامات تروریستی جدید در پاریس دست زد تا فرانسه از بمباران داعش در عراق و سوریه دست بردارد. اجلاس وین باید نمایش‌دهنده اراده جهانی در مقابله با تروریسم باشد. کشورهای شرکت‌کننده باید از سلیقه‌های فرعی و نگاه‌های خاص سیاسی خود دست بردارند و جبهه‌ای مستحکم علیه تروریسم تشکیل دهند. یادمان نرود تروریسم مرز نمی‌شناسد و این هیولا ممکن است دیروز در بیروت، امروز در پاریس، فردا در مسکو یا لندن و پس‌فردا در تهران در جلوی خانه ما ظهور کند؛ پس قبل از اینکه خیلی دیر شود اختلافات سیاسی را کنار گذاشته، در یک جبهه واحد با همه کشورهای جبهه مقاومت در قبال تروریسم کنار آمده، با همکاری خود جرثومه فساد داعش، این سفیانی عصر، را از زمین بر کنیم تا امنیت به جهان به خاورمیانه و به تک تک کشورهای عضو بازگردد و از این طریق طرفداران مستقیم یا غیرمستقیم داعش منزوی و پشیمان شوند.»

هشداری که جدی گرفته نشد
هشداری که جدی گرفته نشد، عنوان یادداشتی است در روزنامه جوان به قلم عباس حاجی نجاری که نویسنده در آن نوشته است:
‎«تا دو‎ ‎سال قبل اگر کسی در خیابان‌های پایتخت‌های اروپایی قدم می‌زد، در گوشه و‎ ‎کنار، دفاتر جذب و اعزام گروهک تروریستی داعش را می‌دید که مأموریت اصلی‎ ‎آنها جذب و اعزام جوانان مسلمان اروپا برای همکاری بااین گروهک جهت مقابله‎ ‎با دولت‌های قانونی در سوریه و عراق و... بود. اروپایی‌ها در آن دوران و‎ ‎در راستای راهبرد امریکا در ایجاد جنگ فرقه‌ای در جهان اسلام، تصورشان این‎ ‎بود که با جمع‌آوری و اعزام جوانان مسلمان اروپایی به سوریه و... اولا‎ ‎قادر خواهند بود که جبهه مقاومت اسلامی که از ایران تا سوریه و لبنان و‏‎ ‎فلسطین و... را که در مقابل رژیم صهیونیستی شکل گرفته و ارکان‌ این رژیم‎ ‎را به شدت تهدید می‌کرد شکست و خاورمیانه بزرگ را براساس خواست خود شکل‎ ‎دهند و از سوی دیگر به گونه‌ای ازتبعات گسترش اسلام در اروپا که این جوانان‏‎ ‎می‌توانستند نوید بخش اروپای مسلمان در آینده نزدیک باشند، نجات یابند،‎ ‎البته این تنها تجربه حمایت اروپایی‌ها و به ویژه فرانسوی‌ها از تروریسم‎ ‎نبود، چراکه مردم ایران هیچ گاه عملکرد منافقین در طول سال‌های دهه اول‎ ‎انقلاب با بیش از ۱۷هزار ترور را از یاد نخواهند برد و فراموش نمی‌کنند که‎ ‎وقتی منافقین و بنی‌صدر از پیروزی زود هنگام خود بر نیروهای انقلاب در‎ ‎خرداد و تیر سال ۱٣۶۰ ناامید شدند، با هواپیمای اختصاصی به فرانسه پناهنده‎ ‎شدند و عمده این ترورها را نیز از آنجا هدایت کردند و هنوز هم که هنوز است‎ ‎پاریس مأمن اصلی گروهک تروریستی منافقین است‏‎.
‎ماجرای تلخ و تأسف‌آور‎ ‎جمعه شب پاریس که به کشته و مجروح شدن صدها تن از مردم عادی در فرانسه‎ ‎انجامید و دل هر انسانی را به درد آورد را باید تنها و تنها محصول کارنامه‎ ‎حمایت غرب از تروریسمی دانست که آن را با هدف مهار حرکت اسلام در جهان‎ ‎طراحی و طی سال‌های اخیر دهها هزار کشته و صدها میلیارد دلار خسارت را بر‎ ‎جهان اسلام تحمیل کرد و اکنون در حال بازگشت به دامن طراحان و حامیان خود‎ ‎است و البته بهانه آن هم این است که چرا آنها در فکر این هستند که برای‎ ‎مهار این فرزند نامشروع قرار است قدم عملی بردارند‎.
‎واقعیت این است که‎ ‎امریکایی‌ها و کشورهای اروپایی در طول چند ماه اخیر به رغم ادعای مقابله با‎ ‎گروهک داعش و تشکیل ائتلافی صوری عملاً هیچ گام عملی برای مقابله با این‎ ‎تروریست‌های خود ساخته بر نداشته و حتی با کمک گاه و بیگاه خود تجهیزات‎ ‎جدیدی را هم برای این گروهک و هم برای مقابله با دولت‌های قانونی عراق و‏‎ ‎سوریه ارسال کرده‌ از آسمان فرو ریخته‌اند و پادشاهان منطقه را نیز وادار‎ ‎کرده‌اند با کمک‌های مالی آنها را سرپا نگهدارند، اما اکنون که با ورود‎ ‎روسیه و افزایش حمایت‌های ایران و حزب‌الله از دولت قانونی سوریه و تشدید‎ ‎صحنه‌های نبرد، نفس داعش به شماره افتاده است، اتفاقا نقش امریکا و اروپا‎ ‎به تهدید و تطمیع و مهار کشورهای مقاومت معطوف شده و در قالب نشست‌های‎ ‎مختلف تلاش دارند از شکست قطعی گروهک‌های تروریستی و پیروزی نهایی جبهه‎ ‎مقاومت جلوگیری کنند و در حالی که هفته گذشته نشریه گاردین از بازگشت بیش‎ ‎از ۲۰۰ نفر از عناصر اروپایی داعش به فرانسه خبر داده بود، این امر‎ ‎می‌بایست هشداری برای سران فرانسه و... باشد تا به جای کارشکنی در عملکرد‎ ‎جبهه مقاومت در سوریه و فشار برای حذف اسد که به اذعان خود غربی‌ها تنها‎ ‎کسی است که قادر است تمامیت سوریه را حفظ و با داعش مقابله کند، از راهبرد‎ ‎جبهه مقاومت در عرصه مقابله با تروریست‌ها حمایت کنند و با تلاش برای تفکیک‎ ‎تروریست‌های خوب از بد، عملاً هزینه بیشتری را بر مردم منطقه تحمیل نکنند‎.
‎نکته‎ ‎نگران‌کننده دیگر در روند تحولات پاریس و حوادث تلخی که اتفاق افتاد،‎ ‎افزایش فشار احتمالی بر مسلمانان فرانسه و اوج‌گیری مجدد آشوب‌های خیابانی‎ ‎در این کشور خواهد بود که البته این مردم فرانسه خواهند بود که باید هزینه‎ ‎حمایت گذشته دولت‌های این کشور را از تروریست‌ها اینگونه بپردازند‎.
‎دو‎ ‎سال قبل مقام معظم رهبری نسبت به احتمال سرایت حوادث کنونی به کشورهای‎ ‎غربی، به ویژه اروپا، هشدار داده بودند که حمایت‌‌های آنها را از تروریسم و‎ ‎فراخوان و اعزام آنها به کشورهای اسلامی اگر چه هزینه‌های سنگینی را بر‎ ‎جهان اسلام تحمیل خواهد کرد ولی روزی این حمایت‌ها دامن خودتان را خواهد‎ ‎گرفت و اگر آن روز آنها به این هشدار توجه کرده بودند، نه مردم مسلمان‎ ‎منطقه و نه مسلمانان و نه دیگر پیروان ادیان در اروپا این قدر هزینه‎ ‎نمی‌دادند و پایتخت‌ها و شهرهای بزرگ چند کشور اسلامی اینگونه تخریب نمی‌شد‎ ‎و ترس و وحشت اینگونه بر پایتخت‌های عمده اروپایی سایه نمی‌افکند‎.»

شب‌های پاریس دیگر رویایی نیست!
شب‌های پاریس دیگر رویایی نیست! عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه شهروند به قلم کسری نوری سردبیر این روزنامه که متن آن به شرح زیر است:
«یک گروه ناشناس منزوی و متحجر، اکنون به بزرگترین کابوس جهان تبدیل شده‎ ‎است. داعش که با دستکاری‌های ژنتیک، نسخه جهش یافته القاعده شده بود، خیلی‎ ‎زود نشان داد که قرار است در عرصه تحولات جهانی نقش یک دشمن مخوف را بر‏‎ ‎عهده بگیرد که هر لحظه می‌تواند بذر مرگ و خشونت را در هر نقطه‌ای پراکنده‎ ‎سازد‎.
‎برای دنیایی که ظاهرا قرار است همیشه بر مبنای تقابل و تضاد دو دیدگاه و‎ ‎ایدئولوژی اداره شود، داعش اکنون گزینه ایده‌آلی برای ایفای نقش منفی در‎ ‎سناریوی خونین تضاد، در هزاره سوم شده است‎.
‎صرف‌نظر از چرایی شکل‌گیری و خاستگاه داعش،نکاتی را باید در تحلیل‌ حادثه تروریستی پاریس در نظر گرفت‎.
‎نخست آن‌که داعش برای آغاز حملات تروریستی در دنیای غرب هدفش را بسیار هوشمندانه انتخاب کرده است‎.
‎فرانسه به‌عنوان کشوری که در قلب اروپا بیشترین مهاجران مسلمان را در خود‎ ‎جای داده و اکنون میلیون‌ها عرب فرانسوی به‌عنوان شهروندان قانونی در این‎ ‎کشور زندگی می‌کنند، می‌تواند به کانون یک تضاد و درگیری نژادی و مذهبی در‎ ‎ابعادی بسیار هولناک تبدیل شود‎.
‎هنر سیاستمداران فرانسوی در مهار و کنترل عواطف و احساسات نژادی و مذهبی که‎ ‎بی‌گمان پس از این حادثه هولناک به اوج خواهد رسید، نقش مهمی در کنترل‎ ‎دامنه‌های این ماجرا دارد‎.
‎چنانچه دولت فرانسه نتواند بر این موج فایق آید، آغاز تسویه‌های نژادی و‎ ‎مذهبی و صف‌آرایی مسلمانان و مسیحیان در خیابان‌های فرانسه دور از ذهن‎ ‎نیست‎.
‎نکته دیگر اعلام شکست استراتژی صدور نیروهای خطرناک و افراطی مسلمان از‎ ‎اروپا به منطقه آشوب‌زده خاورمیانه است. بسیاری از کشورهای غربی که هیزم در‎ ‎آتش بحران سوریه و عراق می‌ریزند، به این دلخوش بودند که عراق و سوریه‎ ‎نقاط ایده‌آلی برای صدور مسلمانان افراطی اروپایی به حساب می‌آیند. به این‎ ‎امید که از شر و گزند آنها مصون شوند! حادثه تروریستی پاریس این تحلیل را‎ ‎یکجا بر باد داد. حالا باید دید که اروپا با این موجودات عجیب و پدیده‌های‎ ‎هزاره سوم چه خواهد کرد؟! پرسش دیگری که در پس حادثه تروریستی پاریس شکل‎ ‎می‌گیرد این است که آیا این ماجرا، همچون ماجرای پر راز و رمز ۱۱سپتامبر‎ ‎می‌تواند سرآغاز لشکرکشی غربی‌ها به سوریه عراق آن هم به بهانه مبارزه با‎ ‎تروریسم باشد؟! به هرحال نباید فراموش کنیم که در بحران سوریه بسیاری از‎ ‎محاسبات و معادلات مخالفان اسد به هم ریخته و سال‌ها هزینه و انرژی در مسیر‎ ‎بن‌بست گرفتار آمده است. آیا برای گره‌گشایی، پاریس باید طعمه می‌شد؟‎! ‎واقعا چرا داعش که اکنون در سوریه زمینگیر شده است باید دست به اقدامی بزند‎ ‎که یکی از پیامدهای آن اثبات حقانیت موضع اسد و احتمال نزدیکی مواضع غرب و‎ ‎مسکو در قبال سوریه است؟! آیا این اقدام نوعی خودکشی است یا به سطحی از‎ ‎توانایی رسیده که می‌تواند به دنیا اعلام جنگ کند؟! یا آیا داعش از‎ ‎توافقاتی در پشت پرده برای حل‌وفصل بحران سوریه و آوارگی نیروهایش آگاهی‎ ‎پیدا کرده و در واکنشی انفعالی دست به اقداماتی ایذایی زده است؟‎!
‎به هر حال از قرار معلوم تحولاتی رخ داده و باید هوشمندانه همه تحرکات را‎ ‎دنبال کرد. به نظر می‌آید روزهای پرتلاطمی در پیش است. ولی تا اطلاع ثانوی‎ ‎شب‌های پاریس دیگر رویایی نیست‎!»

جهان پس از ۱٣ نوامبر
جهانِ پس از ۱٣ نوامبر، عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد است به قلم محمود صدری که نویسنده در آن نوشته است:
«اینکه از ساعاتی پس از انفجارهای پاریس، بسیاری از تحلیلگران این‎ ‎انفجارها را با انفجارهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا مقایسه کردند، هیچ‎ ‎تعجبی ندارد. در انفجارهای ۱۱ سپتامبر گفته شد که حدود ٣ هزار نفر کشته‎ ‎شده‌اند و در انفجارهای پاریس سخن از ۱۵۰ نفر یا قدری بیش از آن است، اما‎ ‎کشتگان کمتر پاریس به‌معنای اهمیتِ کمتر این حادثه نیست. حتی از جهاتی شاید‎ ‎این حادثه مهم‌تر تلقی شود و واکنش جهانی به آن شدیدتر از واکنش‌ها به‎ ‎وقایع ۱۱ سپتامبر شود و آثاری مهم‌تر به‌جا بگذارد. بنابراین، همان پرسشی‎ ‎که در فردای انفجارهای ۱۱ سپتامبر مطرح شد، اکنون هم موضوعیت دارد‎.
‎جهانِ پس از ۱٣ نوامبر ۲۰۱۵ چه وضعی خواهد داشت و رابطه قدرت میان‏‎ ‎بازیگران جهانی و منطقه‌ای (در خاورمیانه) به کدام سو خواهد رفت. علاوه بر‎ ‎این پرسش جهانی، پرسش دیگری هم برای ایرانیان مطرح است: فرصت‌ها و تهدیدهای‎ ‎جهان پس از ۱٣ نوامبر برای ایران کدامند؟‎
‎وقایع روز جمعه پاریس ماهیتا ادامه وقایع ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است. علت واقعه‎ ‎نخست، تزاحم اعتقادی و سیاسی میان گروه القاعده و طالبان و حامیان‎ ‎منطقه‌ای آنها از سویی و نظم سیاسی غالب در جهان به رهبری آمریکا از سوی‎ ‎دیگر بود. سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا در آن زمان (همانند امروز)، برقراری‎ ‎موازنه‌ای در این منطقه بود که به مهار ایران و کاهش نفوذ روسیه بینجامد‎. ‎این سیاست باعث تقویت عربستان سعودی، ترکیه و پاکستان شد و آمریکا را به‎ ‎هدف اولیه‌اش رساند؛ اما تناقضی که در این سیاست موازنه‌ای نهفته بود،‎ ‎به‌زودی سربرآورد و طالبان و القاعده که با حمایت‌های آشکار و نهان عربستان‎ ‎و پاکستان به قدرت رسیده بودند عَلَم داعیه پاک کردن جهان از فسق و فجور‎ ‎سرمایه‌داری را برافراشتند و به خصم شماره یک جهان غرب (و البته جمهوری‎ ‎اسلامی) تبدیل شدند. انفجارهای ۱۱ سپتامبر نقطه اوج قدرت‌نمایی القاعده و‎ ‎طالبان شد که سرانجام به سرنگونی حکومت طالبان و اشغال افغانستان انجامید‎. ‎در پی این وقایع، تناقض دوم سیاست موازنه‌ای آمریکا در خاورمیانه سربرآورد و‎ ‎رابطه آمریکا و عربستان به‌سردی گرایید. از ۱۹ مهاجم ۱۱ سپتامبر ۱۶ نفرشان‎ ‎از اتباع عربستان بودند و دولت ریاض توضیح قانع‌کننده‌ای برای این موضوع‎ ‎نداشت‎.
‎در پی اشغال افغانستان و قلع و قمع القاعده، این گروه که پایگاه یکپارچه و‎ ‎منسجم خود را از دست داده بود به گوشه و کنار جهان کوچ کرد و تروریسم‎ ‎یکجانشین آن به تروریسم منتشر و جهانگرد تبدیل شد. عراق و سوریه دو منزلگاه‎ ‎جدید القاعده بودند و نطفه وقایع روز جمعه پاریس در همین کوچ و اسکان شکل‎ ‎گرفت: القاعده با خروج از افغانستان دچار قلب ماهیت شد و در عراق و سوریه‎ ‎ملغمه‌ای از افراطی‌گری اعتقادی سلفی و خشونت بعثی شکل گرفت که قابلیت‎ ‎فراوانی برای تروریسم محلی و منطبق با اقتضائات محل فعالیت پیدا کرد. در‎ ‎عراق که به‌علت حضور نظامیان آمریکایی امکان تحرکات نظامی کمتر بود، روش‎ ‎القاعده بمب‌گذاری بود. در سوریه که به‌علت منازعات داخلی میان دولت و‎ ‎مخالفان، حکومت مرکزی تضعیف شده بود، بقایای القاعده که نام‌های جدید‎ ‎به‌خود گرفته بود و در نهایت با عنوان «دولت اسلامی عراق و شام» یا داعش‏‎ ‎مشهور شد، درصدد کسب قدرت سیاسی برآمد. این استراتژی جدید، موجب جنگی‎ ‎فراگیر شد که آتش آن دامن همه کشورهای منطقه و قدرت‌های جهانی را گرفت‎.
‎در یک سوی این منازعه، آمریکا و اروپا و به‌ویژه فرانسه، ترکیه و عربستان‎ ‎قرار گرفتند که پیش از قدرت گرفتن داعش و در هنگامه نبرد دولت سوریه و‏‎ ‎دیگر مخالفانش، خواستار برکناری بشار اسد شدند و سوی دیگر منازعه روسیه و‎ ‎ایران بودند که خواستار حل سیاسی بحران شدند و برکناری بشار اسد با فشار‎ ‎خارجی را خلاف حق حاکمیت سوریه خواندند. هنوز این کشاکش به فرجام نرسیده‎ ‎بود که بخش‌هایی از سوریه به اشغال داعش درآمد و به بحران قبلی افزوده شد‏‎. ‎برآمدن داعش موجب ابهامی بزرگ در مساله سوریه شده و اکنون به‌درستی معلوم‎ ‎نیست آبشخور این تشکیلات کجاست؛ دولت بشار اسد داعش را کارگزار سیاست‌های‎ ‎منطقه‌ای عربستان و ترکیه و خود را قربانی تروریسم می‌داند و آمریکا و‎ ‎اروپا، سوریه (و اخیرا روسیه) را مسئول این وضع می‌دانند و معتقدند اصرار‎ ‎بشار اسد به حفظ قدرت و نداشتن قدرت کافی برای اعمال حاکمیت، موجب رشد‎ ‎تروریسم شده است. به‌همین علت، مهم‌ترین تاثیر انفجارهای پاریس که داعش‎ ‎مسئولیت آن را به عهده گرفته است، فعال‌تر شدن گسل‌های جهانی (میان غرب و‎ ‎روسیه) و منطقه‌ای (میان ایران و عربستان و ترکیه) خواهد بود. محتمل است که‎ ‎آمریکا و اروپا در واکنش به این انفجارها، سوریه را به‌عنوان بزرگ‌ترین‎ ‎پایگاه اعضای داعش، مسئول غیرمستقیم انفجارها قلمداد کنند و در پی بسیج‎ ‎جهانی برای سرکوب کردن قاطع داعش برآیند. نتیجه شکل‌گیری چنین رویکردی که‎ ‎بسیار محتمل می‌نماید، افزایش حضور نظامی غرب در سوریه و حتی حملات فراگیر‎ ‎به این کشور خواهد بود‎.
‎اگر چنین حمله‌ای به سوریه بشود، احتمال شکل‌گیری واقعه‌ای پارادوکسیکال‎ ‎یعنی صدمه دیدن روابط غرب با همه بازیگران منطقه‌ای اعم از موافقان و‎ ‎مخالفان دولت سوریه، بسیار زیاد خواهد بود. عربستان سعودی و ترکیه با وجود‎ ‎اینکه خواستار برکناری بشار اسد هستند، از حمله احتمالی آمریکا و اروپا‎ ‎نفعی نخواهند برد؛ زیرا اگر چنین حمله‌ای به تغییر رژیم در سوریه بینجامد،‎ ‎عربستان و ترکیه به همه هدف‌های خود دست نخواهند یافت و چه‌بسا همین موقعیت‎ ‎کنونی خود را در سوریه از دست بدهند. چنین تجربه‌ای در عراق هم رخ داد و‎ ‎عربستان و ترکیه در عراقِ پس از صدام به هدف‌های خود دست نیافتند. ایران و‎ ‎روسیه هم که اساسا با هرگونه مداخله خارجی در سوریه مخالفند و تا آنجا که‏‎ ‎بتوانند مانع موفقیت استراتژی جنگی غرب در سوریه خواهند شد‎.
‎کشورهای خاورمیانه، به‌ویژه کشورهایی که در سال‌های اخیر با مساله سوریه و‎ ‎داعش نسبتی داشته‌اند از عوارض انفجارهای پاریس، تاثیر فراوانی خواهند‎ ‎گرفت. عربستان که حامی اصلی مخالفان بشار اسد و از جمله داعش شمرده می‌شود،‎ ‎همانند سال ۲۰۰۱ باید بتواند برای اردوگاه غرب که احتمالا در آینده نزدیک‎ ‎متشکل‌تر خواهد شد، توضیح قانع‌کننده‌ای درباره اعمال داعش و انفجارهای‎ ‎پاریس بدهد و نسبت خود را با طیف مخالفان بشار اسد مشخص کند. چه اردوگاه‎ ‎غرب به سوریه حمله بکند یا نکند و دولت بشار اسد باقی بماند یا نماند، اصل‎ ‎این قضیه تغییری نمی‌کند و بدگمانی در رابطه غرب و عربستان افزایش خواهد‎ ‎یافت. وضع ایران از این جهت با عربستان فرق دارد و حمله کردن یا نکردن غرب‎ ‎به سوریه نتایجی سراپا متفاوت خواهد داشت. اگر اردوگاه غرب به این نتیجه‏‎ ‎رسیده باشد یا برسد که دفع همیشگی خطر داعش در گرو تسخیر بزرگ‌ترین پناهگاه‎ ‎آن در سوریه است، سیاست منطقه‌ای ایران با چالشی جدی مواجه خواهد شد‎. ‎سوریه در همه سال‌های پس از انقلاب ایران، مهم‌ترین متحد عرب جمهوری اسلامی‎ ‎بوده و به‌عنوان موثرترین بازوی منطقه‌ای ایران برای مهار اسرائیل و‎ ‎همچنین عربستان و متحدانش عمل کرده است و تغییر رژیم در سوریه، ایران را از‎ ‎مهم‌ترین متحدش محروم می‌کند. به‌علاوه تضعیف یا تغییر دولت سوریه بر قدرت‎ ‎حزب‌الله و طبعا نفوذ ایران در لبنان تاثیر سوء می‌گذارد‎.
‎نتیجه اینکه، در تحولات منطقه خاورمیانه پس از انفجارهای پاریس، عربستان‎ ‎به هر حال بازنده است و این باخت هم‌اکنون رقم خورده است و چیز زیادی برای‎ ‎از دست دادن ندارد؛ اما ایران تا اینجای داستان چیزی از دست نداده و بلکه‎ ‎به‌خاطر سابقه مخالفتش با داعش، در کنار فرانسه به‌عنوان قربانی انفجارهای‎ ‎پاریس قرار دارد. آنچه وضع آینده ایران را رقم می‌زند بازی آینده غرب در‎ ‎سوریه و نحوه مواجهه ایران با آن است. موضع اصولی ایران که مخالفت با‎ ‎مداخله نظامی احتمالی در سوریه است، مستظهر به منشور سازمان ملل است و‎ ‎ایران می‌تواند بر این موضع اصولی پافشاری کند. اما اگر کار از این مرحله‎ ‎عبور کند و غرب با مجوز سازمان ملل یا بدون چنین مجوزی به سوریه حمله کند،‎ ‎وضع فرق خواهد کرد. در آن صورت هنر دیپلماسی ایران در متقاعد کردن دولت‎ ‎سوریه و دولت‌های غربی است به انجام مذاکره‌ای برای تشکیل دولت وحدت ملی و‏‎ ‎فراهم آوردن فضایی برای تفکیک مخالفان سیاسی بشار اسد و تروریسم داعش که‎ ‎این‌روزها چنان در هم آمیخته‌اند که امکان تفکیک آنها اگر نه غیر ممکن،‎ ‎دستکم بسیار دشوار است‎.»

فرانسوی‌ها، قربانی تنش‌آفرینی غرب در سوریه
فرانسوی‌ها، قربانی تنش‌‌ آفرینی غرب در سوریه، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه جام‌جم به قلم علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که در آن نوشته است:
«‎نشست وین برای خروج از بحران سوریه در حالی آغاز شده که‎ ‎نمی‌توان نتایج این دوره از مذاکرات را بی‌توجه به حوادث تروریستی پاریس‎ ‎مورد ارزیابی قرار داد‎.
سلسله حوادث تروریستی که در فرانسه اتفاق افتاد، جنایت‎ ‎تاسف‌باری بود که تروریست‌ها علیه مردم عادی انجام دادند و این اقدام از‎ ‎طرف جمهوری اسلامی ایران به‌شدت محکوم شده است ‌اما با نگاهی عمیق‌تر به‎ ‎این حوادث تروریستی می‌توان گفت با وقوع این حملات، کشورهایی چون آمریکا و‎ ‎فرانسه باید بدانند ارسال سلاح برای گروه‌هایی که در حال مبارزه با دولت‎ ‎سوریه هستند لزوما به معنای عدم ارسال تجهیزات برای داعش یا جبهه‌ النصره‎ ‎نیست و همان سلاح‌های غربی به‌راحتی می‌تواند در اختیار این تروریست‌ها‏‎ ‎قرار گیرد تا علیه شهروندان همان کشورهای غربی به‌کار گرفته شود‎.
‎حوادث تلخ جمعه خونین فرانسه هشداری بود تا دولت این کشور و دیگر‎ ‎کشورهای غربی نسبت به سیاست‌های خود در قبال سوریه بازنگری داشته باشند و‎ ‎گمان نکنند که چنین حوادث دردناکی، قابلیت تفکیک از راهبرد اعزام افراد،‎ ‎آموزش و تسلیح نیروها در سوریه را دارد‎.
‎به عبارت دیگر، متحدان اروپایی باید به درک این واقعیت برسند که تفکیک‎ ‎گروه‌های تروریستی به خوب یا بد، تحلیل اشتباهی است که در افغانستان اتفاق‎ ‎افتاد و در سوریه هم در حال تکرار شدن است‎. ‌
‎براین اساس همه ‌باید این نکته را بپذیرند که ماهیت رفتار کسانی که سلاح‎ ‎به دست می‌گیرند و به جای اهرم‌های سیاسی از ابزار نظامی استفاده می‌کنند،‎ ‎یکی است و چنین افرادی راهی جز انجام عملیات تروریستی ندارند‎.
‎با توجه به نمود عینی سیاست‌های غرب در حوادث تروریستی پاریس، باید به‎ ‎این نکته نیز اشاره داشت که طبیعتا در دور دوم مذاکرات وین همه ‌باید‎ ‎بدانیم که سیاست حمایت تسلیحاتی از گروه‌های جنگ‌طلب، نتیجه‌ای جز گسترش‎ ‎بحران در منطقه و حتی فراتر از آن، در اروپا را ندارد و باید محور مهم این‎ ‎نشست، تغییر سیاست‌ها نسبت به گروه‌های معارض، مبارزه همه‌جانبه با هر نوع‎ ‎تروریسم و قطع فوری ارسال تسلیحات و آموزش به گروه‌های تروریستی در سوریه‎ ‎باشد‎.
‎بهتر است کشورهای اروپایی حاضر در اجلاس وین بپذیرند که با قطع ارسال‎ ‎سلاح به سوریه و تعطیلی پایگاه‌های خود در اردن و ترکیه، مردم سوریه بر‎ ‎سرنوشت خود حاکم شده و مذاکرات سوری ـ سوری هر چه سریع‌تر شکل گیرد‎.
‎بی‌تردید اگر قرار باشد انتخاباتی در سوریه برگزار شود و نتیجه، انتخاب‎ ‎مجدد بشار اسد به عنوان رئیس‌جمهور باشد، کشورهای اروپایی نیز ‌باید به این‎ ‎انتخاب احترام بگذارند و به‌جای تکرار اشتباهات قبلی، هرچه سریع‌تر در‎ ‎برابر رأی مردم این کشور تمکین کنند‎.»

داعش، پاریس و آسیب‌پذیری اقتصاد جهانی
داعش، پاریس و آسیب‌پذیری اقتصاد جهانی، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه اعتماد به قلم علی قنبری معاون وزیر جهاد کشاورزی و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس که در آن نوشته است:
«حمله گروهک تروریستی داعش به فرانسه در واقع حمله به اقتصادی جهانی است. به عبارتی دیگر در کنار آسیب‌هایی که به امنیت جهانی وارد می‌شود، تمامی کشورهای جهان با رکود اقتصادی ناشی از چنین بی‌ثباتی و بی‌امنیتی روبه‌رو خواهند شد. در شرایط کنونی اقتصاد جهانی با تهدید جدی به نام «داعش» روبه‌رو شده است. متاسفانه گروهک تروریستی داعش بزرگ‌ترین نهاد تغذیه‌کننده غیرقانونی از درآمدهای نفتی جهان است. وقتی گروهک تروریستی داعش از محل فروش نفت مناطق تحت کنترل خود در سوریه و عراق، ماهانه حدود ۵۰ میلیون دلار درآمد کسب می‌کند قطعا جدی بودن آسیب جهانی برای این گروهک موضوع قابل توجه در اقتصاد جهان است.‏
‏ لذا کشورهای منطقه و عرضه‌کنندگان جهانی نفت در وهله اول در معرض مشکلات اقتصادی ناشی از چنین گروهک‌هایی هستند. برای همین منظور باید کشورهای جهان در مقابل چنین گروهک‌هایی متحد شده و مواضع جدی‌تری را اتخاذ کنند. اقتصاد ایران نیز از تیررس بحران اقتصادی جهان ناشی از شکل‌گیری گروهک‌های سیاسی که رویکرد اقتصادی دارند در امان نخواهد بود.
جدی‌ترین آسیبی که اقتصاد ایران از فعالیت‌های اقتصادی داعش خواهد دید، کاهش قیمت جهانی نفت است که درآمدهای نفتی کشور را به‌شدت کاهش داده است. با کاهش درآمدهای نفتی و به‌تبع آن کاهش درآمدهای کشور، رکود اقتصادی ایران تعمیق یافته و خروج از رکود با تاخیر روبه‌رو خواهد شد. گرچه به لطف انسجام مالی و پولی دولت اعتدال بودجه کشور به سمت مالیاتی شدن پیش رفته است اما هنوز درآمدهای نفتی برای وضعیت اقتصاد کلان کشور از اهمیت بالایی برخوردار است. در کنار مسائل داخلی، شوک اقتصادی جهان از محل حملات داعش همچنین شوک‌های منفی قیمت نفت، نیز موضوع قابل توجهی است به این ترتیب که از لحاظ تجارت بین‌الملل هم کشور با تهدید کاهش تراز تجاری روبه‌رو خواهد شد. تضعیف شرایط اقتصادی کشورهای طرف تجاری ایران هم موجب کاهش، حتی منفی شدن تراز تجارتی کشور می‌شود. در آسیب‌شناسی چنین رویکردی متاسفانه باز هم مسائل اقتصادی هستند که مطرح شده و به عنوان عوامل شکل‌گیری تروریسم جهانی مورد نکوهش واقع می‌شوند. پیش‌زمینه شکل‌گیری چنین تروریسمی در جهان اقتصاد است و آسیب‌پذیرین‌ترین کشورها بعد از کشورهای صادر‌کننده نفت، کشورهای دلاری و بعد از آن کشورهایی هستند که مورد هدف حملات تروریستی واقع می‌شوند. رائول کارسو و فریدریش اشنایدر (۲۰۱۱) دو عامل را به عنوان مهم‌ترین عوامل بسترساز تروریسم معرفی می‌کنند. نخستین عامل از نگاه این دو تن فقر و فرصت‏های نابرابر است. فقرا هزینه فرصت کمی دارند بنابراین به راحتی می‌توانند به سوی اقدامات تروریستی جذب شوند. در مورد داعش می‌بینم که درآمد بالایی که این گروهک برای جذب افراد پیشنهاد می‌دهد روز‌به‌روز به بزرگ‌تر شدن آن می‌انجامد.
موضوع هزینه فرصت یکی از مهم‌ترین موضوعات در تحلیل‏های اقتصادی تروریسم است. این موضوع به گسترش فرصت‏های برابر در رفع فقر در همه جوامع و به ویژه کشورهای بسیار فقیر مربوط است. هرچه دسترسی عمومی به آموزش، سلامت و حقوق شهروندی برابر بیشتر باشد روی‏آوردن به اقدامات تروریستی و روگرداندن از این شرایط سخت‏تر خواهد بود و در نتیجه اقدامات تروریستی کاهش می‏یابد. اولسون (۱۹۶٣) معتقد است که در نتیجه جهانی شدن اقتصاد، تغییر قیمت‏های نسبی و تغییر الگوی کار تغییر قیمت‏های نسبی در نتیجه واردات و صادرات اتفاق می‏افتد. اولسون معتقد است که قیمت‏ها سریع‌تر از دستمزدها تعدیل می‌شود. این عامل باعث پیشی گرفتن تقاضا بر عرضه است و در نتیجه تورم در جامعه افزایش می‏یابد. از این طریق قدرت خرید مردم کاهش یافته و فقر بیشتر می‌شود. از طرف دیگر با تغییر الگوی کار نیز کارگران ساده به تدریج حذف شده و جای خود را به ماشین‏ها یا کارگران بامهارت می‌دهند. این عامل نیز موجب فقیرتر شدن کارگران می‌شود. این دو عامل باعث بروز نارضایتی‏های اجتماعی و اقتصادی می‌شود. درواقع شکل‌گیری داعش ناشی از وضعیت اقتصادی جهانی و گسترش نابرابری بوده و در وهله اول نیز به اقتصاد جهانی آسیب می‌زند.
در کنار مسائل فوق داعش رویکرد دیگری که برای ضربه زدن به اقتصاد جهانی و خصوصا ارزش دلار ایجاد کرده است نگهداری درآمدهای حاصل از فروش نفت خود به صورت طلاست چراکه از سال گذشته این گروهک تروریستی به‌دنبال رواج پول ویژه خود با نام دینار اسلامی در مناطق تحت سیطره‌اش بوده است تا خود را از نظام مالی جهانی جدا کرده و تاکید دارد که پول‌هایش از جنس طلا، نقره و مس باشد. به این ترتیب با کاهش ارزش جهانی دلار به اقتصاد‌های دلاری‌شده ضربه‌های جدی وارد کرده و کاهش ارزش دلار را به دنبال خواهد داشت و در کنار آن با افزایش تقاضای جهانی برای طلا پایه پولی بسیاری از اقتصادها را با مشکل روبه‌رو می‌کند.
با شکل‌گیری گروهک‌های تروریستی که رویکرد سیاسی مبتنی بر اقتصاد در جهان دارد قطعاً وضعیت اقتصادی جهان با تهدیدهایی روبه‌رو خواهد شد و سریع‌ترین مبارزه با آن نیز تمرکز قدرت‌های جهانی و همدلی جهانی برای حذف آنهاست.» 

منبع: اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست