کانادا با پیروزی لیبرالها به کدام سو خواهد رفت؟-مینو همیلی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲٨ آبان ۱٣۹۴ -
۱۹ نوامبر ۲۰۱۵
بعد از یازده هفته ماراتن انتخاباتی در کانادا که طولانیترین کارزار انتخاباتی در تاریخ این کشور بود، حزب مخالف دولت یعنی حزب لیبرال به رهبری «جاستین ترودو» توانست با کسب اکثریت مطلق آراء به یکی از طولانیترین دوران زمامداری یک حزب در تاریخ کانادا پایان داده و به دوران ده ساله قدرت «استیون هارپر» رهبر حزب محافظه کار پایان ببخشد. هارپر بعد از این شکست از رهبری حزب استعفاء داد و تمایل شدید رای دهندگان به سیاستهای دولت لیبرال خبر از تغییر سیاستهای آتی دولت کانادا را میداد.
آیا پیروزی لیبرالها برای مردم کانادا و جمعیت عظیم پناهنده و مهاجر در این کشور مطبوع است؟ کانادای بعد از ١۵ اکتبر چه تغییری در سیاستهای محافظهکارانه دولت هارپر ایجاد خواهد کرد؟ آیا «جاستین ترودو» نخست وزیر جوان دولت جدید، مشخصات پدر را با خود به همراه دارد که کانادای نوین را بنیانگذاری کرد؟ سرنوشت رابطه با جمهوری اسلامی به کدام سو خواهد رفت؟ جامعه چند فرهنگی چه شکلی در دوره جدید به خود خواهد گرفت؟
پاسخگویی به این سئوالات پیش از همه به شناخت از دولت جدید و سیاستهای آن گره خورده است.
حزب لیبرال و جاستین ترودو جوان
ترودو» در شب اعلام نتایج در ١۵ اکتبر به خبرنگاران گفت: «امشب کانادا، همان کشوری شد که قبلا بود.»
«ترودو» از قدیمیترین حزب کانادا میآید و حزب لیبرال او در طول تاریخ نوین کانادا ۶۹ سال قدرت دولتی را در اختیار داشته است. «جوزف فیلیپ پی یر ایوس الیوت ترودو» پدر جاستین یکی از پر نفوذترین چهرههای رهبری حزب لیبرال بود که ١۵ سال نخست وزیر کانادا بود. در دوران «پی یر ترودو» بود که کانادا از زیر نفوذ بریتانیا در آمد و کانادای نوین بنیان گذاری شد.
پدر نخست وزیر جدید کانادا علاوه بر داشتن چهره ی کاریزماتیک در نقش میانجی گری که در قاره آمریکا بازی میکرد، مخالف دخالت نظامی آمریکا در ویتنام بود و رابطه خوبی با فیدل کاسترو رهبر کوبا داشت. گفتنی است که خانواده ترودو بسیاری از تعطیلات خود را در هاوانا در کنار فیدل کاسترو می گذراندند و این در زمانی بود که بیشتر رهبران جهان سرمایه، به دستور سیاستمداران امپریالیسم آمریکا، هیچ رابطهای، نه سیاسی و نه اقتصادی و فرهنگی، با کوبا نداشتند. البته در سال ۱۹۷۶، که کوبا هزاران سرباز و مستشار نظامی خود را برای پشتیبانی از جنبشهای آزادیبخش آفریقا و جلوگیری از توسعه طلبی نظامی اقتصادی حکومت فاشیستی و آپارتاید آفریقای جنوبی، که مورد حمایت اسرائیل و کلیه دول امپریالیستی غربی بود، به آن قاره گسیل کرد، دولت ترودو هم کمکهای نظامی و پزشکی کوبا را به آن قاره محکوم کرد (در اثر فشار آمریکا و دیگر دول امپریالیست غربی) و مدت کوتاهی روابط سیاسی کانادا و کوبا شکرآب شد اما روابط دوستانه ی پیر ترودو و خانوادهاش با فیدل به جای خود باقی ماند.
"گلوب اند میل" در مورد «پی یر ترودو» و خدماتش به کانادا پنج سال پیش به مناسبت دهمین سالگرد وی مقاله ای را درج کرد. می توان به جرأت گفت که نه حزب لیبرال فدرال و نه هیچیک از احزاب لیبرال اُستانی ورثه ی (لِگیسی) خدمات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی «پی یر ترودو» را در برنامه های حزبی خود نداشته و بسیار راست تر از آن هستند که بتوانند خود را به ترقیخواهی و آزادیخواهی پیرترود بچسبانند. عامل مهمی هم که «پی یر ترودو» توانست در کانادا آن همه تغییرات به وجود آورد آن بود که در دهه های شصت و هفتاد میلادی مردم بیشتر نقاط دنیا، در مبارزات روزمره بسر می بردند و جنبشهای مترقی مانند جنبش ضد جنگ (ویتنام) جنبش حقوق مدنی و برابری (Civil Rights Movement) جنبش سوسیالیستی و کمونیستی در سراسر جهان (اروپای غربی و آمریکای شمالی) بسیار قدرتمند بودند.
لینک"گلوب اند میل"
www.theglobeandmail.com
همچنین در سیزده اوت ۲۰۰۶ در روزنامه تورنتو استار یک مقاله تاریخی از «الکساندر ترودو» (معروف به ساشا) در ستایش از فیدل کاستروچاپ شد!
ساشا برادر کوچک جاستین در این مقاله فیدل را «سوپر من» و «پدر ملت کوبا» خطاب کرد. ستایش «ساشا ترودو» از فیدل در آن زمان به مانند سُربی مذاب به لانه تمام سیاستمداران راست و روزنامه نگاران قلمفروش بود. آنها همگی در بیشتر رسانههای کانادا نه تنها به ساشا، بلکه به خانواده وی و به ویژه «پی یر ترودو» حمله کرده و ساشا را به حمایت از «دیکتاتور» متهم کردند و تورنتو استار را نیز برای انتشار چنین مقاله ای سرزنش کرده و تا آنجا گُستاخی کردند که این روزنامه که در آن زمان به سردبیری «هارون صدیقی»، اسلامیست هندی تبار، بود را «تورنتو استار «سُرخ» لقب دادند! آنها نشان دادند که حتی به مقوله هایی مانند «آزادی فردی،» «آزادی مطبوعات» و «آزادی بیان» که از پایههای بنیادی نظام «سرمایه داری» است وفادار نیستند.
لینک نوشته «ساشا ترودو» در مورد «فیدل کاسترو»
pointdebasculecanada.ca
بازتاب مقاله «ساشا ترودو»
Alexandre Trudeau praises Fidel Castro - Point de Bascule Canada
قبل از «پی یر ترودو» در کبک از جمله مونترال به خاطر حاکمیت دست بالای کلیسا زنان آزادی پوشش نداشتند دامن کوتاه و بدون سرپوش غیرعادی بود. پی یر لایحه جدایی مذهب و دولت را ارایه و با وجود مخالفت احزاب اپوزسیون توانست آن را به تصویب برساند. مردم آزادی پوشش پیدا کردند و هیپی گری غرب را پیشه کردند. کانادای مدرن امروز مدیون «پی یر ترودو» است.
«پی یر ترودو» پس از مرگ «میشل ترودو»، که کوهنورد حرفهای و ماهری بود و در سال ۱۹۹۸ در اثر یک بهمن بسیار قوی در کوههای ونکوور و در سن ۲۳ سالگی جان خود را از دست داد.پدرش بعد از مرگ او دو سال بیشتر دوام نیاورد و در سال ۲۰۰۰ فوت کرد. جاستین در مراسم بزرگداشت (یولوجی) پدرش قریب به سی دقیقه (بدون نوشته) فیالبداهه سخنرانی کرد و محاسن و خدمات پدرش به کانادا را برشمرد که اکثر مردم کانادا را تحت تاثیر قرار داد و تا ماهها این سخنرانی در رسانه های کانادا و ایالات متحده و انگلیس مطرح و مورد بحث و مرور ژورنالیستها و سیاستمداران قرار گرفت و باعث معروفیت جاستین که یک معلم ساده در مدارس ونکوور بود، شد. «فیدل کاسترو» هم در آن مراسم شرکت کرد.
چند فرهنگی، و منشور حقوق بشر کانادا (چارتر آف رایتس) در زمان دولت «پی یر ترودو» در تمام کانادا بنیان گذاشته شد و گویش دو زبان انگلیستی و فرانسوی نه تنها در کبک، بلکه در تمام کانادا برای کارکنان دولت فدرال اجباری شد.
مالتی کالچرالیسم که در زمان مبارزات حقوق مدنی در آمریکای شمالی و در دهه شصت یکی از خواستهای جنبش معروف به «جنبش حقوق مدنی» بویژه در ایالات متحده و به تبع آن در بیشتر کشورهای غربی بود، (در آن زمان تمام ارکان قدرت و حتی مشاغل عالی در دست «مرد سفید» بود، و زنان، سیاهپوستان و رنگین پوستان، هیچ دخالت و نقشی نداشتند) در آن شرایط که برای برابری حقوقی مبارزه میکردند مثبت و مترقی بود. اما از دهه هشتاد به بعد، دولتهای غربی شیرازه ترقی مالتی کالچرالیسم را گرفته و جایگزین حقوق جهانشمول انسان کردند.
مالتی کالچرالیسم یک تبعیض آشکار در حقوق شهروندی است و با به رسمیت شناختن آن، به هر فرهنگ و خرده فرهنگ و مذهبی اجازه داده میشود تا به شیوه خود اعمال قانون کند، حتی اگر این قانون مخالف و مغایر با قوانین سکولار کانادا باشد. نخست وزیر لیبرال جدید کانادا از آنجا که حزب متبوعش این سیاست را در کانادا پی ریزی کرد که هم اکنون به قانون در این کشور تبدیل شده، مشکلی با مالتی کالچرالیسم ندارد. در تمام مناظرههای انتخاباتی حتی از طرف نئودموکراتها هم به این قانون انتقادی نشد و با وجود تلاشها و کمپینهای فراوان که میخواهد علیه این قانون در کانادا بایستد، تلاشی از طرف دولتها برای حذف این قانون صورت نگرفته است.
حزب لیبرال به صورت تاریخی گرایش راست میانه و از دیدگاه ژورنالیسم بورژوازی، چپ میانه را نمایندگی میکند. و در برنامههای جدید خود خلاف سیاستهای اقتصادی حزب محافظه کار در تلاش است که مالیات بر افراد ثروتمند را افزایش داده و با وجود افزایش هزینههای دولت، برنامههای ریاضت اقتصادی را به مردم کانادا تحمیل نکند.
از نظر سیاست خارجی حزب لیبرال به اردوگاه لیبرالها در آمریکا یعنی حزب دموکرات به رهبری باراک اوباما نزدیک است و در تلاش است که رابطه ی دیپلماتیک کانادا را که در دوران هارپر بر سر خط لوله تگزاس- آلبرتا رو به وخامت میرفت بهبود بخشد. ترودو اعلام کرده است که رابطه با آمریکا را فدای یک خط لوله نخواهد کرد. هر چند که به اهمیت استراتژیک و اقتصادی خط لوله گاز کی ستون(آلبرتا-تگزاس) همچون هارپر تاکید میکند.
ترودو خلاف هارپر که خود را به اردوگاه راست افراطی نزدیک میدانست و از سیاستهای ضد بشری بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرئیل تمام قد دفاع میکرد، راه حل بحران فلسطین را در به رسمیت شناختن کشور فلسطینی جستجو میکند و از این جنبه خود را در مقابل سیاستهای کنونی اسرائیل قرار میدهد.
در زمینه پذیرش مهاجران و آوارگان سوری، حزب لیبرال در سایت رسمی خود و در قسمت سیاستهای پناهندگی، قسمت جداگانهای را برای پناهندگان سوری در نظر گرفته است و وعده پذیرش ٢۵ هزار پناهنده سوری را طی امسال و سال ٢٠١۶ داده است. ترودو در زمان رقابتهای انتخاباتی، بارها به سیاست هارپر در زمینه پناهندگان تاخت.
مقایسه دولت هارپر و دوران جدید، به طور واقعی تفاوت بسیار زیادی خواهد داشت. هارپر، همچنانکه اکثر ژورنالیستهای مترقی کانادا در در ده سال حکومت آهنین وی نوشتهاند، بر ایجاد تفرقه و توسعه نفرت بین مردم به حکومت ادامه می داد در حالیکه لیبرالها تکثرگرا هستند و نفرت پراکنی هم نمیکنند.
ترودو چه میراثی را تحویل گرفت؟
دوران زمامداری هارپر دوران پر تنشی برای کانادا هم در عرصه سیاست خارجی و داخلی بود. بزرگترین بحران اقتصادی کانادا در تاریخ این کشور در سال ٢٠٠۸، اقتصاد کانادا را در نقطه بحرانی قرار داد و هارپر نتوانست این بحران را مدیریت کند و بار هزینههای آن را به مزدبگیران تحمیل کرد. افزایش آمار بیکاری از میراثهایی ست که ترودو از هارپر تحویل میگیرد. (سازمان ملی آمار کانادا اعلام کرد بود که در ماه ژوئن حدود شش هزار و ۴۰۰ نفر دیگر به شمار بیکاران کانادا افزوده شده و نرخ رسمی بیکاری در بین جمعیت فعال این کشور به شش و هشت دهم درصد رسیده).
دولت محافظه کار کانادا با افزایش بودجه ی ارتش و اختصاص بودجه ی سرسام آور به تکنولوژی میلیتاریستی و لجیستیکی، دولت را از نظر اقتصادی هم به لبه پرتگاه کشاند و با وجود آن که دولتی را از لیبرال ها گرفته بود که مازاد درآمد بر هزینه را داشت، (بودجه دول لیبرال ژان کریتین و پال مارتین نه تنها بالانس بود، بلکه چندین میلیار دلار مازاد بر هزینه ها داشت) با کسری بودجه وحشتناکی در تمام طول حاکمیت خود مواجه شد.
هارپر این بازیگر راست افراطی، در دوران نخست وزیری خود، مالیات بر فروش و شرکتها را به پایینترین میزان خود در تاریخ کانادا رساند و با تاکید بر سیاستهای نفتی و گازی، یکی از بازیگران اصلی در به وجود آوردن وضعیت بحرانی محیط زیست و افزایش گازهای گلخانهای بود.
شفافیت و صداقت در گزارشهایی که دولت هارپر به پارلمان میداد به پایینترین سطح خود در تاریخ کانادا رسید و سیاستهای هارپر از جنگ اوکراین و عدم گزارش دهی به پارلمان در مورد خرید جنگندههای آمریکایی موجب بالا رفتن تنشها در میان جناحهای سیاسی کانادا شد.
هارپر چهره کانادا را که به حمایت از حقوق بشر و پناهندگان و رعایت موازین خدمات اجتماعی دولتهای رفاه معروف بود تغییر داده و چهره خشمناک و عبوسی از کانادا در مقابل جهانیان به نمایش گذاشت. هر چند که مخالفت او با جامعه همجنسگرای کانادا در حد یک ادعا باقی ماند و به قانون منتقل نشد.لازم به ذکر است پی یر ترودو در سال ۷۴ با این که از طرف محافظه کارها تحت فشار بود اما اعلام کرده بود که« وظیفه دولت نیست تا بداند در رختخواب مردم چه می گذرد. »
در دوران نخست وزیری هارپر، ذکر «دولت هارپر» به جای دولت فدرال کانادا در سندهای دولتی، ضمن به نمایش گذاشتن تمامیت خواهی هارپر،«دموکراسی پارلمانی» که دولتها در رعایت آن افتخار میکردند را ، هر چه بیشتر زیر سئوال برد.
در دوران هارپر، کانادا از کرسی «کیوتو» (پیمانی بینالمللی به منظور کاهش صدور گازهای گلخانهای، که عامل اصلی گرمشدن زمین در دهههای اخیر محسوب میشوند، است) کناره گیری کرد و رهبری این اجماع به دست چین و آمریکا که خود بزرگترین تولیدکنندگان گازهای گلخانهای در دنیا هستند، افتاد.
قطع ارتباط با جمهوری اسلامی و حمایت از سیاستهای اسرائیل در مساله تحریم و جنگ علیه ایران، هارپر را علاوه بر آن که در بلوک راست افراطی علیه جمهوری اسلامی قرار داد، از او یک چهره جنگ طلب در اذهان ساخت. اما سیاستهای مخالفت هارپر با جمهوری اسلامی، با ورود لابیهای قدرت در جمهوری اسلامی به کانادا و سرمایه گذاری آنها در پروژههای مختلف و نیز پناه دادن به خاوری، از اختلاس کنندگان بزرگ تاریخ ایران، تناقضاتی آشکار را در سیاستهای هارپر علیه جمهوری اسلامی نمایندگی میکرد. هارپر در مورد جمهوری اسلامی یکی به نعل زد و صد ضربه به تخته و هیچ گاه نتوانست سیاست شفافی را در مورد جمهوری اسلامی اتخاذ کند.
حذف پوشش برقع و اجباری کردن پوشش خاص برای جمعیت مسلمانان کانادا که در اوج بحرانهای اقتصادی کانادا در پیش گرفته شد، از سیاستهای مورد اعتراض حزب لیبرال است و احتمال میرود که دولت لیبرال حداقل در این حوزهها به مقابله جدی با میراث دوران هارپر بپردازد.
آیا ترودو گزینه مناسبی است؟
در مقایسه ی سیاستهای دوران هارپر و دوران جدید که با پیروزی حزب لیبرال شروع شده است، حداقل بر روی کاغذ سیاستهای راست میانه در کانادا چند قدم جلوتر و مترقیتر از راست افراطی در این کشور است. پذیرش بیش از ٢۵ هزار نفر پناهنده سوری در گام اول و تلاش در به رسمیت شناختن کشور فلسطینی، خود میتواند تغییرات معناداری در سیاست خارجی و پناهندگی کانادا در آینده ایجاد کند.
از جمله سیاستهایی که دولت لیبرال در تلاش است در دوره جدید در زمینه پناهندگی اعلام کند شامل: ارائه کمکها و خدمات بیشتر به عراق و سوریه با برنامهریزی و تخصیص منابع مالی لازم و امکان راه اندازی زندگی مجدد برای جنگ زدگان است.
در زمینه مساله نیروی کار خارجی و مهاجران اقتصادی، دولت جدید قوانین سخت گیرانه تری را برای سرمایه گذاران خارجی اتخاذ کرده است. از جمله این سیاستها می توان به : افزایش شفافیت مسائل حول محور برنامه نیروهای کاری موقت کانادا، کسب اطمینان بازرسی و حسابرسی متداول مکانهای کاری و شرکتها و امکان درخواست سریع در خصوص افشاء هرگونه سوء استفاده از قوانین برنامه مذکور اشاره کرد.
در زمینه حقوق شهروندی، سیاستهای سختگیرانه دوران هارپر حذف شده و موانع سخت اعطای شهروندی به پناهندگان آسانتر گشته است.
در مورد قانونی کردن ماریجوانا ترودو گفته است: «همین حالا نوجوانان و جوانان زیر سن قانونی خیلی راحت میتوانند علف (ماریجوانا) بخرند، خیلی راحتتر از سیگار. اما قانونیشدن مصرف آن و نظارت دولت بر آن باعث میشود فروش ماریجوانا -مثل سیگار - به نوجوانان سختتر شود. به اعتقاد من، این که مصرف ماریجوانا از جرم بودن خارج شود خوب است، اما کافی نیست چرا که جرمزدایی باعث میشود گروههای تبهکار همچنان بیشترین منفعت را از فروش ماریجوانا ببرند. اما قانونیشدن به ضرر تبهکارهاست».
در حوزه اقتصادی اگر چه ترودو و حزبش تلاش کردهاند که برنامه شفافتری را نسبت به محافظهکارها ارائه دهند، اما همچنان سیاستهای اقتصادی لیبرالها بر مرکزیت بازار آزاد میچرخد و مرکزیت رفاه محوری ندارد. کانادا هنوز نتوانسته است از نتایج بحران اقتصادی سال ٢٠٠۸ نجات پیدا کند و با آمار بالای بیکاری و کسری بودجه رو به روست. اگر چه ترودو تاکید کرده است که بار این هزینهها را بر دوش طبقه متوسط و پایینتر تحمیل نخواهد کرد اما تجربه برخورد دولتهای سرمایهداری با بحرانهای اقتصادی ثابت کرده است که این دولتها در مواجهه با بحران ترجیح میدهند که اولین مسالهای که با آن به مقابله بپردازند، دستمزد نیروی کار باشد.
اگر چه لیبرالیسم حزب لیبرال در حوزه اقتصادی رنگ و بوی نئولیبرالی ندارد و به درجه «هاری» نرسیده است، اما انتظار این هم نمیرود که تغییر زیادی در زندگی بخش عظیمی از مزدبگیران کانادا در دوران لیبرالها حاصل شود. بخش اعظمی از بحران کانادا جدای از سیاستهای شکست خورده راست افراطی در دوران حاکمیت ١٠ ساله خود، نتیجه مستقیم اقتصاد بازارمحور و اجرای سیاستهای تعدیل ساختاری است. سیاستهایی که ریشه در دوران هارپر ندارد و به بسیار پیشتر از آن برمیگردد.
انتظار میرود که با شروع پذیرش پناهندگان بیشتر سوری و تغییر سیاستهای پناهندگی در کانادا با سر کار آمدن دولت لیبرال، در کل سیاستهای بهتری نسبت به پناهندگان در کانادا آغاز شود. اما برای ارزیابی از این سیاست نباید شتاب زده بود.
ترودو بر خلاف هارپر نسبت به توافق اتمی ایران با کشورهای ۵ به اضافه یک نظر مثبت داشته و آن را سازنده توصیف کرده است.! اما هنوز تلاشی برای بازگشایی سفارت جمهوری اسلامی در اوتاوا از طرف ایران و کانادا صورت نگرفته است. به نظر میرسد سیاست ترودو در مقابل جمهوری اسلامی شفافتر از هارپر باشد و تا اندازهای ادامه خط پاردوکسیکال دولت محافظه کار نباشد. ترودو همچنان معتقد است که جمهوری اسلامی حقوق شهروندانش را سلب کرده و ناقض حقوق بشر است.
اما در مجموع رای بالای دولت لیبرال در انتخابات ١۵ اکتبر نشان دهنده نارضایتی مردم کانادا از وضعیت موجود است. نارضایتی که قبل از آن که نتیجه سیاستهای دولت هارپر باشد، ریشه در سیاستهای ضد کارگری دولتهای پیشین در کانادا دارد.
پیروزی دولت لیبرال و سیاست اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی
هارپر در تلاشی که منجر به تعطیلی سفارت جمهوری اسلامی شد، به «قهرمان» بخش اعظمی از اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی و حتی چپها تبدیل شد. شور و شعف در بیانیههای احزاب چپ در زمان تعطیلی سفارت جمهوری اسلامی موج میزد و ارزیابی آنها از این سیاست این بود که دولت هارپر یک دولت مدافع حقوق بشر و مدافع آزادی ملت تحت ستم است. در صورتی که آن زمان اصلا مساله دفاع بدون و چون و چرای هارپر از رژیم راسیستی نتانیاهو در اسرئیل مورد مساله نبود و اصلا این سئوال برای اپوزیسیون مطرح نشد که اگر آقای هارپر مخالف نقض حقوق بشر است چرا به «خاوریها» پناه میدهد و فرش قرمز برای صدها شرکت تابعه جمهوری اسلامی پهن کرد؟
ترودو قطعا نه از جنس هارپر است و نه اشتراک نظری با هارپر در این زمینه دارد. جبهه ترودو در سیاست خارجی همان جبهه اوباما در مورد جمهوری اسلامی است. اما تجربه ثابت کرده است که لیبرالهای کانادا به نسبت محافظهکاران بیشتر در قبال مسائل حقوق بشر و نقض آن احساس مسئولیت میکنند و حساساند.بهمین دلیل تلاش اپوزیسیون در جهت افشای چهره جمهوری اسلامی در زمینه سرکوب معلمان و کارگران و نیز اعدامها و سرکوب جنبشهای اجتماعی میتواند سیاست ترودو را در مقابل جمهوری اسلامی تغییر داده و اگر حتی این فشارها منجر به تغییر سیاستهای خارجی کانادا در مقابل جمهوری اسلامی نشود، فضای بسیار سالمتری را برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی در زمینه فعالیت علیه رژیم فراهم خواهد کرد.
فراموش نکنیم که در دولت هارپر، کاوه شهروز فعال سیاسی ایرانی کانادایی و کاندیدای نامزدی برای حزب لیبرال به همراه چند تن دیگر از فعالان اجتماعی، توانستند مساله محکوم کردن اعدامهای دهه شصت را در ایران، از تصویب پارلمان کانادا بگذرانند.
پیروزی راست میانه در کانادا گزینه ی بهتری برای مردم کانادا از راست افراطی است، اما از دولت لیبرال ترودو باید به اندازه ظرفیتش انتظار تغییر داشت. چپ رادیکال هنوز نتوانسته است در کانادا محبوبیتی کسب کند و احزابی هم که سیاستهای آن را در کانادا نمایندگی میکنند تاکنون نتوانستهاند با واقعیت جاری کانادا ارتباطی بگیرند. امید به دولت لیبرال برای تغییرات پایهای یک خوش بینی محض است، اما بدبینی به آن هم نمیتواند مبارزه جامعه مدنی را در کانادا رادیکالتر کند. فشار جامعه مدنی کانادا به دولت در پیگری مطالبات اقتصادی و شهروندی و پاسخگویی به آن میتواند درجه عیار حزب لیبرال را در میدان عمل محک بزند.
|