یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۴ آذر ۱٣٨۵ -  ۵ دسامبر ۲۰۰۶


پیروزی در انتخابات شوراها، نقطه پایان برکناری از قدرت؟
ارائه فهرست جداگانه حتی در صورت پیروزی اصولگرایان، یک شکست جدی است
اهمیت سفر نخست وزیر ترکیه به تهران؛ ماموریت اردوغان
ایران کانون دیپلماسی و قدرت در خاورمیانه
یاری به آمریکا بدون هیچ پیش شرطی ساده انگاری است

• روزنامه کیهان در سرمقاله اش با عنوان: جنگ شهرداران که حسین شریعتمداری مدیر مسئول این نشریه آن را نوشته است، می گوید:
اگرچه در ماده اول قانون شوراها تصریح شده که وظیفه شوراهای اسلامی شهر و روستا پیشبرد سریع برنامه های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، رفاهی و… است و در هیچ جای این قانون برای شوراها نقش و مسئولیتی در امور سیاسی پیش بینی نشده است ولی رقابت در انتخابات شوراها یک رقابت کاملاً سیاسی است و گروه ها و احزاب سیاسی در دو سوی این میدان به صف ایستاده اند و هر کدام ـ بدون استثناء ـ در انتخابات شوراها، آینده ـ و یا دستکم بخشی از آینده ـ سیاسی خود را جستجو می کنند، هرچند که هر یک از گروه های سیاسی فهرستی از خدمات اجتماعی، رفاهی و عمرانی را هم چاشنی تبلیغات انتخاباتی خود کرده اند!
جبهه اصلاحات پنهان نمی کند پیروزی در انتخابات شوراهای شهر ـ مخصوصاً شهر تهران ـ را نقطه آغازی برای پایان دادن به برکناری خود از قدرت می داند و بر این باور است که با در اختیار گرفتن شورای شهر تهران و اجتناب از تکرار اشتباهاتی که در شورای اول مرتکب شده بود می تواند گردونه انزوای سیاسی خود را در جهت عکس به چرخش درآورده و کانون های قدرتی که طی چند سال اخیر از دست داده است را یکی پس از دیگری به دست آورد. دیروز یکی از دست اندرکاران این جبهه طی مقاله ای در روزنامه کارگزاران، انتخابات شوراهای شهر را برای جبهه اصلاحات یک فرصت مغتنم دانسته و به احزاب و گروه های این جبهه توصیه کرده بود که وظیفه دارند این انتخابات را به عنوان تلنگر اول به دومینوی انتخاباتی مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری تلقی کنند و همه توان خود را در این باره به کار گیرند.در سوی دیگر این میدان، جبهه اصولگرایان ایستاده است. این جبهه اگرچه نشان داده است که حضور در شوراهای شهر را فرصتی برای خدمت تلقی می کند ولی از امتداد نگاه حریف به این کانون قدرت غافل نیست و می داند که حضور رقیب در این سکو می تواند به منزله فتح یک خاکریز باشد و اگر هم تسخیر این سنگر به قول آن برادر اصلاح طلب در روزنامه کارگزاران، تلنگر اول به دومینوی انتخاباتی مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری نباشد، دستکم از دست دادن یک کانون نقش آفرین در عرصه سیاست خواهد بود. از این روی نگاه جبهه اصولگرایان نیز به انتخابات شوراها خالی از رنگ و بوی و سمت وسوی سیاسی نیست و البته کسب قدرت برای این یا آن جبهه به تنهایی نه خوب است و نه بد، بلکه چگونگی بهره گیری از آن است که می تواند ملاک ارزیابی و ارزش گذاری قدرت باشد.
جبهه اصلاحات اگرچه درباره لیست مشترک خود مانور فراوانی می دهد و این ـ به قول خود ـ پیروزی بزرگ! را به رخ رقیب می کشد ولی صرف نظر از جاماندن برخی از گروه های مدعی اصلاحات در فهرست ائتلاف که سر و صدا و اعتراض آنان را به دنبال داشته است و ضمن آن که این ائتلاف، هرچه هست یک اقدام عاقلانه است، باید به این نکته نیز توجه داشت که جبهه اصلاحات چاره ای جز ائتلاف نداشت و به بیان دیگر گروه ها و احزاب این جبهه، تنها راه پیش روی را برگزیده اند، چرا که وقتی یک جبهه سیاسی از چشم مردم افتاده و از کانون های قدرت دور مانده ـ بخوانید از سوی مردم بیرون رانده شده است ـ گزینه های زیادی در مقابل خویش ندارد که برای انتخاب بهترین ها دچار سردرگمی شود و یا زمینه چندانی برای اختلاف نظر میان احزاب و گروه های حاضر در آن جبهه وجود داشته باشد.
و اما در این سوی میدان، گروه های اصولگرا علی رغم آن که فقط با یکدیگر اختلاف سلیقه دارند، هنوز موفق به ائتلاف نشده اند. چرا؟!. . . اصولگرایان طی چند سال گذشته و درپی رویکرد مردم به این طیف، ابتدا شورای شهر تهران و سپس مجلس هفتم و به دنبال آن ریاست جمهوری را به خود اختصاص دادند و انصاف حکم کند که بگوئیم در هر یک از این سه کانون، منشأ خدمات ارزنده ای به مردم و نظام بوده اند و به همین علت و برخلاف تبلیغات حریف کماکان مورد وثوق و اعتماد مردم هستند به گونه ای که در انتخابات پیش روی نیز فاصله فراوان با رقیب خود دارند. بنابراین در صورت ارائه دو یا سه فهرست جداگانه از سوی این جبهه، باز هم احتمال پیروزی حریف زیاد نیست اگرچه این احتمال به طور کامل نیز منتفی نخواهد بود. دقیقاً به همین علت و درپی همین تصور ـ یا توهم ـ است که گروه های اصولگرا دغدغه چندانی برای ائتلاف ندارند، غافل از آن که؛
۱ ـ احتمال پیروزی حریف هرچند اندک است ولی کاملاً منتفی نیست و برخی از عوامل می تواند این احتمال را قوت بخشد و بدیهی است که درصد یک احتمال با توجه به اهمیت موضوع ارزیابی می شود و هرچه موضوع مورد احتمال از اهمیت بیشتری برخوردار باشد، درصدهای اندک قابل توجه تر خواهند بود.
۲ ـ بر فرض آن که اصولگرایان با وجود ۲ یا ٣ لیست جداگانه، پیروز انتخابات باشند، نقار و شکاف حاصل از جدایی آنان نه فقط باقی می ماند بلکه در گذر زمان به یک حفره بزرگ و احتمالاً پرنشدنی تبدیل خواهد شد و این نگرانی جدی وجود دارد که این فاصله در انتخابات آتی یعنی انتخابات مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری آثار نامطلوب و آسیب های فراوانی را در پی داشته باشد. بنابراین، اصولگرایان نباید انتخابات شوراها را پایان دنیا تصور کنند و از ضرورت پیمودن گام های ناپیموده بعدی غافل باشند.
٣ ـ ارائه چند فهرست جداگانه، حتی اگر به پیروزی اصولگرایان نیز منجر شود، یک شکست جدی برای تمامیت این جبهه خواهد بود و چنانچه شخصیت های اصلی جبهه اصولگرایان نیز برای ترمیم این شکست و تأمین وحدت و یکپارچگی بار دیگر گردهم آیند، بیم آن می رود که پر کردن فاصله پدید آمده در میان طرفداران گروه های اصولگرا به آسانی ممکن نباشد چرا که؛ به قول سعدی ؛
سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل
و اما، اکنون که هشدارهای منطقی و دلسوزانه این روزها به جای پر کردن فاصله میان صاحبان سلیقه های مختلف در جبهه اصولگرایان، برخی از گوش ها ـ با عرض پوزش ـ از این حرف ها ! پر کرده است باید به راهکارهای عملی مراجعه کرد.
پیش از این اشاره داشتیم که در صورت اصرار گروه های اصولگرا به ارائه لیست های جداگانه معرفی شهردار مورد نظر هر یک از فهرست ها می تواند در تصمیم گیری و انتخاب مردم نقش تعیین کننده ای داشته باشد و اکنون تمامی شواهد و قرائن و اخبار موثق حکایت از آن دارند که محور اختلاف در میان گروه های اصولگرا نیز شهردار مورد نظر آنهاست و گزینش نامزدها براساس نگاه تهیه کنندگان لیست ها به شهردار آینده است و به بیان دیگر، لیست ها قبل از آن که با تکیه بر صلاحیت نامزدها تنظیم شوند براساس شهرداران مورد نظر تدوین شده اند. بنابراین تلاش برای جابه جایی نامزدها در این یا آن لیست آب درهاون کوبیدن است.با توجه به این نکته، علت و عامل اصلی اختلاف آن است که این گروه شهردار مورد نظر آن گروه را قبول ندارد و آن گروه حاضر به پذیرش شهردار گروه دیگر نیست و گروه سوم نیز احتمالاً شهردار جداگانه ای را برگزیده است و. . .
اکنون باید گفت چرا جنگ شهردارها را بر صلح شهروندان ترجیح می دهید؟!و بر سر شهردار شدن این یا آن، جبهه اصولگرایان را تضعیف می کنید؟ راه چاره خیلی آسان تر از آن است که تصور می شود و اختلاف شما خیلی غیرمنطقی تر از آن است که برخی به غلط می پندارند. مگر قحط الرجال است؟ اگر نیست ـ که نیست ـ چرا با احساسات پاک و رویکرد مومنانه مردم به اصولگرایان بازی می کنید؟ می توانید روی یک شخص ثالث و چنانچه سه گروه هستید روی شخص رابع که نه این باشد و نه آن توافق کنید. بدیهی است که وقتی چند گروه قصد ائتلاف داشته باشند و ائتلاف را ضروری بدانند ـ که چنین است ـ باید هرکدام در بخشی از خواسته های خود تخفیف بدهند. با این حساب، ائتلاف آسان و شدنی است، لطفاً بهانه نیاورید، خواسته شما آقایان که کاملاً غیرمنطقی به نظر می رسد از خواسته ملت که کاملاً منطقی است، بااهمیت تر نیست. بنابراین معطل چه هستید؟

• اهمیت سفر و ماموریت اردوغان
روزنامه صدای عدالت با عنوان: ماموریت نخست وزیر ترکیه در تهران نوشته است:
سفر نخست وزیر ترکیه به ایران به فاصله کوتاهی از دیدار سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران و صفر داوودی معاون اول احمدی نژاد به ترکیه انجام می شود.
اهمیت سفر اردوغان به تهران در اینجاست که این دیدار در زمانی صورت می گیرد که خشونت ها در عراق (همسایه مشترک ایران و ترکیه) به بالاترین حد خود طی ماه های گذشته رسیده و از سوی دیگر دولت فواد سینیوره نخست وزیر لبنان برای کناره گیری از قدرت زیر فشار زیادی از سوی حزب الله قرار دارد.
لبنان طی ماه های اخیر و پس از جنگ ٣۴ روزه با اسرائیل درگیر بحران های داخلی متعددی بوده است. نخست وزیر ترکیه پس از ورود به تهران گفته است که ما به عنوان کشورهای همسایه نباید اجازه دهیم که لبنان به عراق دیگری تبدیل شود. اما ترکیه به عنوان همسایه لبنان از نفوذ چندانی در این کشور برخوردار نیست. مسیحیان لبنان که نیروی سیاسی تاثیرگذاری در این کشور هستند روابط خوبی با ترکیه ندارند. این امر دلایلی متعدد دارد. با توجه به آنچه کشتار ارامنه به دست دولت عثمانی و جبران نشدن این موضوع توسط دولت ترکیه عنوان می شود، ترکیه هیچگاه در میان لابی پرقدرت ارامنه در لبنان و به تبع آن در کل این کشور نفوذ نداشته است. از سوی دیگر در منازعه یونان و ترکیه بر سر جزایر قبرس، مسیحیان لبنان با یونانیهای مسیحی قبرس نزدیکی و مناسبات گرمی دارند که با سیاست رسمی ترکیه در تضاد است و فاصله ترکیه با لبنان را بیشتر نیز کرده است. به این ترتیب ترکیه در میان مسیحیان لبنان که با ٣۶ درصد کل جمعیت (شامل
مسیحی مارونی، ارتودکس، ارمنی و کاتولیک) دومین گروه بزرگ این کشور هستند نفوذ چندانی ندارد. اما ایران با حمایت از شیعیان این کشور و گروه حزب الله که بزرگترین تشکل سیاسی شیعی و قوی ترین گروه نظامی لبنان است، به دامنه نفوذ خود افزوده است. با مقاومت نظامی حزب الله ، اسرائیل در سال ۲۰۰۰ میلادی بخش های جنوبی لبنان را ا زاشغال نظامی خارج کرد. این رویداد به محبوبیت حزب الله و قدرت این گروه در صحنه سیاسی لبنان افزود. این روند تا به امروز نیز ادامه دارد. افزایش قدرت حزب الله در لبنان به معنی افزایش نفوذ ایران در این کشور نیز بوده و در شرایطی که سوریه پس از سالها ارتش خود را از لبنان فراخوانده و به حضور رسمی خود در لبنان خاتمه داده است، نقش ایران در این کشور پررنگ تر شده است.
سفر نخست وزیر ترکیه به تهران پیش از عزیمت وی به سوریه نشان دهنده اهمیت نقش ایران در لبنان است. مقام های ترکیه البته تا به حال طرحی برای پایان وضعیت بغرنج سیاسی در لبنان ارائه نکرده اند و مشخص نیست که آنکارا آیا طرحی برای حل مشکلات همسایه جنگ زده خود آماده کرده یا خیر؟ با این همه به نظر می رسدکه ترکیه در جریان جنگ ٣۴ روزه حزب الله لبنان با اسرائیل به شکل غیررسمی از کمک دیگر کشورها به لبنان حمایت کرده است. پشتیبانی آنکارا از لبنان به این شیوه ، هم نشانه ای از تلاش برای نزدیک شدن ترکیه به این کشور است و هم پیامی برای ایران دارد تا در قبال کمک آنکارا، تهران به خواست های ترکیه در قبال مسائل منطقه ای پاسخ دهد. در جریان جنگ ٣۴ روزه و پس از آن، نیروهای دولت آنکارا دست کم دوبار هواپیماهای عبوری ایران از آسمان ترکیه را به بهانه ارسال سلاح به حزب الله به زمین نشانده بودند.
با این حال روابط دوجانبه ترکیه و ایران و نیازهای این دو کشور به یکدیگر مانع از رنجش های سیاسی مرسوم شد و در دیدارهای اخیر مقام های عالی دو کشور، گفتگو درباره موضوعاتی از این دست. حداقل انتشار نیافت. در شرایطی که عراق درگیر افزایش خشونت هاست این موضوع می تواند امنیت کشورهای همسایه را با چالش مواجه کند. ترکیه به دلیل وجود گروه های کرد که خواستار استقلال بیشتر هستند خود را در این زمینه آسیب پذیر می بیند. ترکیه گرچه در قبال بحران لبنان طرح مشخص و اعلام شده ای ندارد اما درباره عراق سیاست واضحی دارد که مهم ترین فصل آن یکپارچه ماندن عراق و حفظ وضعیت کردهای این کشور است.
نخست وزیر ترکیه که به ایران رفته، گفته است طرح های خود را درباره عراق با مقام های جمهوری اسلامی در میان می گذارد. اما پیش بینی می شود که وی از دیدگاه های تهران در قبال مساله لبنان که ترکیه درباره آن سیاست مشخصی اعلام نکرده، آگاه شود. به این ترتیب ترکیه که مدتی است از فهرست کشورهای موثر در سرنوشت عراق کنار رفته، قصد دارد نقش منطقه ای خود را به جامعه جهانی یادآوری کند.

• کانون دیپلماسی و قدرت در خاورمیانه
روزنامه رسالت با عنوان: ایران، کانون دیپلماسی منطقه نوشته است:
هنگامی که یک منطقه حساس و استراتژیک در دوران گذار قرار می گیرد، نقش جریانهای اصلی و فرعی موجود در آن به صورت خودکار پررنگ می شود، به عبارت دیگر بازیگران اصلی دوران گذار در هر نقطه ای مهم از جهان از بازیگران فرعی متمایز خواهند شد.
هم اکنون خاورمیانه دوران گذار خود را سپری می کند. گذار از ایستایی به پویایی با هدایت مستقیم اسلام گرایان منطقه در جمهوری اسلامی ایران، عراق، لبنان، فلسطین، بحرین و… در حال به فعلیت رسیدن است. البته در ابتدای سال ۲۰۰۰ میلادی گذار از خاورمیانه ایسنا به خاورمیانه غربی توسط نومحافظه کاران آمریکا طراحی شد ولی درنهایت به بن بست رسید. در حال حاضر تحولات لبنان و آنچه در عراق پس از اشغال می گذرد سرعت گذار به منطقه ای پویا با رویکردی اسلامی را فراهم کرده است. اما در این فصل گذار جریان اصلی و هادی کدام است؟
جمهوری اسلامی ایران در این مقطع حساس و سرنوشت ساز به کانون اصلی دیپلماسی و قدرت در خاورمیانه تبدیل شده است. حضور جلال طالبانی رئیس جمهور عراق و رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در تهران و مذاکرات سرنوشت ساز آنها با مقامات کشورمان در برهه حساس کنونی، نشان دهنده پررنگ شدن قدرت ایران اسلامی همگام با تحولات مثبت منطقه است.
تفاوت کانون دیپلماسی با یک جریان موثر منطقه ای در کارکردهای آنهاست، جمهوری اسلامی ایران درحال حاضر نقش کانون دیپلماسی و قدرت در خاورمیانه را دارد. تهران هم اکنون در شکل دهی و هدایت و مدیریت تحولات منطقه به سود منافع کلی خاورمیانه نقش اصلی و غیرقابل انکاری را ایفا می کند.
لابی های موثر فرامنطقه ای تهران، شکست مخالفان ایران در آمریکا و انگلستان، رشد جریان اسلام گرایی در خاورمیانه، پیروزی غرورآفرین حزب الله لبنان بر رژیم اشغالگر قدس، کسب موفقیتهای هسته ای تههران و… باعث ایجاد فضایی مناسب جهت مان نورایران اسلامی در معادلات منطقه شده است.
حقیقتی که جلال طالبانی و رجب طیب اردوغان نیز آن را به خوبی دریافته اند، حقیقتی به نام نقش آفرینی ایران قدرتمند در آینده خاورمیانه که حتی دشمنان جمهوری اسلامی را وادار به کرنش در برابر تهران خواهد ساخت.

• بدون پیش شرط نخواهد بود
تحول استراتژیک در قدرت منطقه ایران عنوان یادداشت روزنامه ایران است که در پی نقل شده است:
در حوزه مباحث استراتژیک مربوط به جمهوری اسلامی ایران، مفهوم جدیدی در حال تولد است و آن فرامرزی شدن ژئوپلتیک قدرت کشورمان است؛ به این معنی که عناصر جغرافیایی پشتیبانی کننده سیاست خارجی ایران مدتی است که به خارج از مرزها منتقل شده است.
جمهوری اسلامی ایران بخصوص در طول یک سال اخیر با تحول در گفتمان سیاست خارجی خود و درک واقعیت قدرت هژمونیک (مسلط) خویش در منطقه، توانسته است از چالش ها و تهدیدهای منطقه ای و بین المللی به سلامت عبور کند و به بهره گیری از فرصت ها بپردازد. در طول چند سال اخیر آمریکایی ها در یک استراتژی کلان سعی کردند دور تا دور مرزهای ایران را به کانون ناامنی و جنگ تبدیل کنند و حتی مدت ها در جنگ روانی خود محاصره ٣۶۰ درجه ای ایران را مطرح ساختند اما آنچه در واقعیت رخ داد، چیزی جز امنیت در درون مرزهای کشورمان نبود؛ چه هم اکنون این واقعیت استراتژیک به اثبات رسیده است که ایران اسلامی، لنگرگاه امن منطقه است که هر گونه خدشه بر امنیت آن، تبعات ناگواری را بر امنیت منطقه می گذارد. سوی دیگر این انگاره استراتژیک، اقدامات نظامی و امنیتی از جانب اشغالگران آمریکایی بود که اغلب آنها در سطح کلان به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام شده است. در این میان، تحول دیگری هم اتفاق افتاده و آن انتقال سنگرهای دفاعی جمهوری اسلامی ایران به عمق منطقه خاورمیانه است که همین عنصر قدرت، کشورمان را از تبعات نزاع رویارویی با دشمنان در امان نگه داشته است و از این رو درک این تحول استراتژیک و بهره گیری از آن در تصمیم گیری های خطیر سیاست خارجی، مزایای بی شماری را برای ملت دربرداشته است. افغانستان، عراق و لبنان نمایشگر یک صحنه از این واقعیت است و صحنه دیگر آن موج بیداری اسلامی و حرکت های تحول خواهانه در خاورمیانه است که پروژه خاورمیانه آمریکایی را به شکست کشانده است. در شرایط کنونی که آمریکا و همپیمانان غربی اش، طعم تلخ شکست را در عراق، لبنان و افغانستان چشیده اند و در سطح کلانتر به بن بست استراتژیک رسیده اند، ساده انگاری و نادیده گرفتن واقعیات قدرت است که آنها را بدون هیچ پیش شرطی در تأمین امنیت در عراق یاری رسانیم. بر این اساس آمریکایی ها، چاره ای ندارند که به شکست استراتژی های خود اعتراف کنند و مقدمه آن را بر هدف خروج از عراق و در مرحله بعد خروج از منطقه سامان دهند. در چنین وضعیتی، بی شک قدرت منطقه ای ایران و نقش آفرینی ملت و دولت عراق، ضامن امنیت و ثبات پایدار در عراق بدون اشغالگران خواهد بود. موضوع مهمی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار نخست وزیر ترکیه بر آن تأکید کردند.

• بی مهری به قانون؟
روزنامه آفتاب سخنان یک عضو مجلس خبرگان رهبری را به جای سرمقاله دیروزش گذاشته که در پی آنرا می خوانید:
در بیست و هفتمین سالروز تصویب قانون اساسی یک عضو مجلس خبرگان تصریح کرد: حکومت تحمیلی حتی اگر به نام اسلام باشد نمی تواند مشروعیت داشته باشد.
هاشم زاده هریسی که با ایسنا گفتگو می کرد، با بیان این مطلب به تشریح نظرات امام خمینی(ره) درباره تصویب قانون اساسی پرداخت و اظهار داشت: هدف امام خمینی(ره)، تشکیل حکومت اسلامی، اما نه حکومتی که یک نفر در رأس آن قرار گرفته و بر دیگران حکومت مطلق داشته باشد.
امام خمینی(ره)، به حکومتی معتقد بودند که اسلامی و قانونمند باشد و ازسوی دیگر مردم درآن مشارکت داشته باشند.
وی افزود: امام خمینی(ره)، مشارکت مردم را مغایر با تعلیمات حکومت اسلامی نمی دانستند و معتقد بودند آزادی های مشروع آنچه که از آن تعبیر به دموکراسی می شود وآنچه که سرنوشت مردم را تعیین می کند درحد اعلی درون اسلام وجود دارد و با استخراج آنها از درون اسلام، می توان قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین کرد.
هاشم زاده هریسی در ادامه با یادآوری اینکه امام خمینی(ره)، اهمیت تصویب قانون اساسی را بیشتر از تشکیل مجلس خبرگان می دانستند، اظهار داشت: امام خمینی(رض) خواستارآن بودند که قانون اساسی به فوریت تصویب شود و در مرحله بعد صلاح را درآن دیدند که با تشکیل مجلس خبرگان، قانون اساسی پیشنهادی درآن بررسی شود.
وی با تاکید بر اینکه قانون اساسی ما از متن قرآن و فقه گرفته شده است، گفت: قانون اساسی، حکومت اسلامی را با جمهوریت درآمیخته و همان طور که برای حاکمیت الهی جایگاهی والا قائل شده است، برای مردم نیز جایگاهی دارد. رأی مردم تحمیلی بودن حکومت را از بین می برد، زیرا اگر حکومت تحمیلی به نام اسلام مهم باشد، از مشروعیت قانونی برخوردارنیست.
وی همچنین با هشدارنسبت به اینکه قانون اساسی در جامعه با بی مهری مواجه شده است، گفت: صدای قانون اساسی در جامعه ما وجود ندارد که این در واقع بی مهری به امام خمینی(ره) و حکومتی است که امام خمینی(ره) بنیان آن را گذاشته است.
هاشم زاده هریسی با یادآوری اینکه در تصویب اصل قانون اساسی نظرات به صورت آزادانه مطرح شده است، گفت: در زمان تصویب اصول قانون اساسی، موافقان ومخالفان مسائل را به صورت آزادانه مطرح می کردند و همین مسائل که در مشروح قانون اساسی وجود دارد، ثروت حقوقی و علمی کشور است که تاریخ انقلاب و آزادی ها را نشان می دهد.
وی توضیح داد: امروز به علت تنگ نظری ها و پایین بودن ظرفیتها نمی توانیم همان قانون اساسی را تصویب کنیم. قانون اساسی ضمن دارا بودن معیارهای آرمانی، دارای ضعفها و ابهامهایی نیز هست که در بازنگری باید نسبت به رفع آن اقدام شود.
وی در ادامه به جایگاه جمهوریت و اسلامیت در قانون اساسی اشاره کرد وگفت: در قانون اساسی به اسلامیت که زیربنا و محتوای نظام است و هم به جمهوریت که حاکمیت مردم را مشخص می کند بها داده شده و اینکه عده ای معتقدند که به این دو اصل در متن قانون اساسی به درستی پرداخته نشده به طرز دیدگاه آنها بستگی دارد و اینکه درمرحله عملکرد با مشکل مواجه هستند، نزاع جمهوریت و اسلامیت نباید وجود داشته باشد هر دو مقوله با بی مهری مواجه می شود و جمهوریت در مقابل اسلامیت قرارمی گیرد.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست