سیاست تجاوزگرانهی پیمان غرب
جنیفر مونرو
- مترجم: و. معصوم زاده
•
در جنگ سردی که اکنون در جریان است، در عمل به مرحلهای از تشدید وضعیت رسیدهایم که میشنویم در چارچوب استراتژی نوین اتمی «ناتو»، در اوایل ماه سپتامبر ۲۰۱۵، آمریکاییها در جمهوری لتونی بمبهای آزمایشی پرتاب کردهاند و قوانین لازم برای استقرار سلاحهای اتمی در اوکراین به تصویب رسیدهاند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۵ آذر ۱٣۹۴ -
۲۶ نوامبر ۲۰۱۵
ناشر و نویسندهی آلمانی ولفگانگ بیتنر، در اکتبر 2014 به بهانهی وقایع اوکراین کتابی به نام "تسخیر اروپا توسط آمریکا" منتشر کرد. این کتاب در عرض یک سال سه بار تجدید چاپشده است،هر چند که رسانههای مسلط با سکوت از کنار آن گذشته اند. چندی پیش انتشاراتی "وسترلند" در فرانکفورت با افزودن 45 صفحهی جدید به کتاب، آن را دوباره به دست چاپ سپرده است. با خواندن این کتاب درواقع هم زمینهها و پشت پردهی کشمکشهای جاری در اوکراین و هم پیامدهای ناگوار مجازات اقتصادی و سیاست تجاوزکارانه و تهاجمی پیمانهای غربی روشنشده است. ازاینرو مطالعهی آن توصیه میشود.
نویسنده، در افزودههای تکمیلی سال 2015، بهویژه به استراتژی روشمند دولت ایالاتمتحده آمریکا و ناتو در رابطه با اروپای غربی و روسیه و هم چنین به وضعیت متزلزل و بیثباتی فزایندهی اوکراین پس از کودتای فوریه 2014 میپردازد. نویسندهی کتاب در این بخش نیز، همچون بخشهای نخستین کتاب، از دانشمندان، سیاستمداران و تحلیل گران اقتصادی نامآور نقل میکند که در دام تلقینات سیاستمداران فرصتطلب و رسانههای جانبدار نمیافتند. افزون بر آن، بخشهایی از سخنرانیهای باراک اوباما، ولادیمیر پوتین و جو بایدن و نیز گفتههای سیاستمداران و مشاوران سیاسی ای همانند زبیگنیو برژینسکی، هنری کیسینجر و جرج فریدمن را نقل کرده که به گونه ای شگفتانگیز رُک و راست و روشنگرانه است.
نویسنده در فصلی بلند پیرامون پیامدهای سیاست تهاجمی غرب، بهویژه تحریمهای اقتصادی علیه روسیه، از زبان فولکر هِل مایِر، مدیر تحلیل بانک ایالتی برِمِن آلمان، نقل میکند:
"زیانهای این کار بسیار گستردهتر از برآمدهای آماری است. اگر از اقتصاد و زیانهایی که تاکنون تولیدشده شروع کنیم، چنین است که با توجه به کاهش صادرات آلمان در سال 2014 قریب به 18 درصد بوده و در دو ماه آغازین سال 2015 بالغ بر 34 درصد است که در مقایسه با میزان سالانه آن یک نمودار مقطعی است. اما زیانهای جانبی و فرعی دیگری هم وجود دارد..." محور پکن - مسکو "در چارچوب همکاریهای شانگهای و کشورهای عضو بریکس در حال طرحریزی پروژهی رشد و توسعهی عظیمی در تاریخ معاصر جهان است، که توسعهی زیرساختهای بخشهای اوراسیا از مسکو تا ولادی ووستک، تا جنوب چین و هند بخشی از آن است".
فقدان دورنگری سیاستمداران اروپایی نگرانی آور است، زیرا آنها آشکارا در موقعیتی نیستند، که بتوانند زیانهای عظیمی را تشخیص دهند که در آینده متوجه ما خواهد شد. واقعیت این است که کشورهای در حال رشد دارند خود را از شر سلطهی آمریکا رها میکنند.
برای هل مایر نتیجهی این منازعه هماکنون روشن است: "محور پکن - مسکو- بریکس برنده است. جانشان دیگر به لبشان رسیده. اکنون اروپا وارد منازعاتی شده است، ـ منازعاتی که ایالاتمتحده باعث و بانی آن بوده است ـ و به علت اینکه حاضر نبوده و نیست قدرت را تقسیم کند، امکان توسعهی خود را عقیم کرده است. ما هر چه طولانیتر از این سیاست حاکم در اتحادیه اروپا پیروی کنیم، به همان اندازه هم هزینه آن بیشتر میشود، و در عوض کسی هم ما را بهعنوان طرف گفتگو جدی نخواهد گرفت.
دیگر کارشناسان مالی و اقتصادی هم درباره ی عواقب فاحش تحریمها و سیاست تهاجمی در برابر روسیه هشدار میدهند، مثلاً ماتیاس وستمن، که یک سرمایهگذار است، در مقالهای در مجلهی "فوکوس مانی" چنین میگوید: "اکنون این پرسش مطرح میشود: تحت چه شرایطی میتوان این تحریمها را لغو کرد؟ آیا فقط در این صورت که روسیه کریمه را به اوکراین پس بدهد؟ اگر شرط این است، پس این تحریمها ابدی خواهد بود... روسها بر آنند که آنها با توجه به وقوع کودتایی که قدرتهای خارجی حامی آن بودند وادار به واکنش شدند، کودتایی که هم منافع حیاتی روسیه و هم جان و مال روس زبانان ساکن اوکراین را تهدیدی میکرد.
ولفگانگ بیتنر هم مثل وستمن بر این نظر است، که عمل روسیه در کریمه نه تهاجمی بلکه تدافعی بوده است، و بنابراین دلیل قانع کننده ای برای وضع تحریمهای اقتصادی، که بهویژه به زیان اقتصاد آلمان است، وجود نداشته و ندارد. عملکرد ایالاتمتحده آمریکا در اروپا منطبق با شرحی است که بیتنر از استراتژی درازمدت این کشور به دست میدهد و در کتاب زبیگنیو برژینسکی "تنها قدرت جهانی: استراتژی سلطهی آمریکا" در سال 1997 با دقت تمام نقش بسته است. در این کتاب آمده است: "اینکه ایالاتمتحده آمریکا تا چه حد قادر خواهد بود سلطه و برتری خود را بر سراسر جهان به کرسی بنشاند به این موضوع بستگی دارد که آمریکایی، که در سراسر جهان دست به اقدام میزند، چگونه بتواند با مناسبات پیچیدهی قدرت در حوزهی قارهای اوراسیا کنار بیاید و یا اینکه قادر خواهد بود از برآمدن یک قدرت رقیب در این منطقه، که در پی کسب سلطه است، جلوگیری نماید." برژینسکی مینویسد منطقه اوراسیا "صفحهی شطرنجی است که نبرد برای سلطهی جهانی در آینده نیز در آن جریان خواهد داشت.
بیتنر سپس از یکی از جنگ طلبان جمهوریخواه آمریکا، مدیر یکی از اتاقهای فکر پرنفوذ این کشور، به نام استراتفور، یعنی جرج فریدمن، نقل میکند که در روز 4 فوریه 2015 در شورای مسائل جهانی شیکاگو چنین گفته بود: " سیاست خارجی ایالاتمتحده در تمام طول سدهی گذشته و نیز جنگهای جهانی اول و دوم و نیز جنگ سرد عمدتاً متوجه روابط میان آلمان و روسیه بوده است. زیرا آنها بهطور متحد آن نیرویی هستند که میتوانند ما را تهدید کنند. هدف عمدهی ما جلوگیری از عملی شدن آن بوده است". فریدمن میگوید نگرانی اصلی آمریکا این است که "سرمایه و فنّاوری آلمانی با منابع مواد خام و نیروی انسانی روسی وارد پیوندی بیسابقه شوند". با ایجاد منطقهی حائل ایمنی گرداگرد روسیه توسط آمریکا میتوان از وقوع این "پیوند آلمانی - روسی" جلوگیری کرد.
به نظر بیتنر اکنون بیشازپیش استراتژی پیمان غربی و آمریکا برای حذف روسیه بهعنوان یک فاکتور قدرت از مناسبات جهانی آشکارتر میشود، و این کار بهواسطهی تحریمهای اقتصادی، اعمالنفوذ در بازار سرمایه و انرژی و نیز تحمیل هزینههای تسلیحاتی انجام میگیرد. هدف این است که اروپای شرقی و نیز روسیه تابع منافع بازار سرمایهی غرب گردند و بهاینترتیب تحت انقیاد منافع سلطهگرانهی ایالاتمتحده درآیند.
بیتنر تحلیل خود را با نقل از سخنرانیهای اخیر باراک اوباما، ولادیمیر پوتین و جو بایدِن مستدل میسازد. درحالیکه پوتین سالیان درازی است که بر " لزوم حوزهی واحد همکاریهای اقتصادی و انسانی از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام" تأکید میکند، اوباما در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سپتامبر 2014 ادعا میکند که "روسیه نظم حاکم پس از جنگ دوم جهانی را زیر سوال میبرد، بدین ترتیب آمریکا مجبور است تا "روسیه را وادار کند هزینهی رفتار تجاورگرانه ی خود را بدوش بکشد و راستی را در برابر دروغ بنشاند". بیتنر در مورد تحریمهای اقتصادی علیه روسیه از یک سخنرانی جو بایدن در روز 2 اکتبر 2014 در کالج کندی هاروارد نقل میکند که این عبارات شگفتانگیز را بر زبان میراند: "ما پوتین را در برابر این انتخاب ساده قرار دادهایم که یا حق حاکمیت اوکراین را به رسمیت میشناسد و یا مجبور به تحمل تاوان آن خواهد بود. ما از این طریق توانستیم کشورهای بزرگ پیشرفتهی جهان را متقاعد کنیم که روسیه را به تحمل این هزینه وادارند. درست است که اتحادیه اروپا حاضر به انجام این کار نبود. ولی باز این نقش رهبری آمریکا و این واقعیت که رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا بر انجام این کار پافشاری کرد، آری بهدفعات میبایست اروپا را شرمنده ساخته و وادار کند خود را جمعوجور کرده و زیانهای اقتصادی را تحمل کند تا هزینهای را متوجه روسیه سازد. نتیجهی آن فرار بزرگ سرمایه از روسیه بود، سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی در روسیه متوقف شد، روبل در برابر دلار به نازلترین سطح خود در تاریخ رسید و اقتصاد روسیه در ورطهی بحران تورمی قرا گرفت.
بیتنر مینویسد:" هیچکس کلمهای دربارهی سالیان دراز تلاشهای کودتایی سرویسهای اطلاعاتی غربی، دوایر دولتی و بهاصطلاح سازمانهای غیردولتی بر زبان نمیراند، باوجودآنکه اعمال خرابکارانهی آنها به اثبات رسیده است." گناه بحران اوکراین به طور انحصاری به پای روسیه و عمدتاً رئیسجمهور آن ولادیمیر پوتین نوشته میشود... تا چندی پیش روسیه بخش مهمی از اروپا و اتحادیه اروپا در حال ایجاد روابط حسن همجواری و مناسبات اقتصادی مرضیالطرفین با این کشور بود". اما بنا به نوشتهی بیتنر، اکنون اروپا با مداخلهی آمریکا دوباره تقسیمشده است. پیشروی «ناتو» دوباره به افزایش مارپیچی تسلیحات و خطر مدام جنگ برای اروپا منجر شده و سالیان دراز تلاش برای "دگرگونی تقریبی" را نقش بر آب ساخته است.
هنری کیسینجر در فوریه 2014 طی یک گفتگوی تلویزیونی با شبکهی خبری «سی اِن اِن» آمریکا میگوید که تغییر رژیم در کیِف "تمرین نهایی کاری بود که میخواهیم در مسکو انجام دهیم". و جرج فریدمن میگوید: "آمریکا بنا به منافع بنیادی خود تمام اقیانوسهای جهان را تحت کنترل خود دارد؛ هیچ قدرت دیگری در تاریخ قادر به آن نبوده است. به همین علت ما در سراسر جهان در کار خلقها مداخله میکنیم. اما آنها نمیتوانند به ما حمله کنند. و این بسیار خوشآیند است". بیتنر دراینباره مینویسد: "ما اگر این غرور و تکبر و نیز گفتههای کیسینجر و برژینسکی را در کنار هم بگذاریم دیگر جایی برای شگفتی وجود ندارد. سیاستمداران حاکم در اروپا به یاری رسانههای مسلط هم آتشبیار معرکه هستند".
نویسنده سر آخر و در پایان نتیجه میگیرد: " ما وقتیکه در یک گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی میخوانیم که کاربرد محدود سلاحهای تاکتیکی بدون به مخاطره انداختن میهن آمریکایی امکانپذیر است، مرز جنون مدتها پیش پشت سر گذاشتهشده است. این نظریه و بهاصطلاح فاز طرحریزی است. اما در جنگ سردی که اکنون در جریان است، در عمل به مرحلهای از تشدید وضعیت رسیدهایم که میشنویم در چارچوب استراتژی نوین اتمی «ناتو» در اوایل ماه سپتامبر 2015، آمریکاییها در جمهوری لتونی بمبهای آزمایشی پرتاب کردهاند و قوانین لازم برای استقرار سلاحهای اتمی در اوکراین به تصویب رسیدهاند.
سیاست بیمسئولیت تسلیحاتی، تحریکآمیز و جنگطلبانه ای که دولت ایالاتمتحدهی آمریکا و ناتو در پیشگرفته است، واقعیت نگرانکننده و مخاطرهآمیز کنونی به شمار می رود...
*ولفگانگ بیتنر:"تسخیر اروپا توسط ایالاتمتحدهی آمریکا"؛ چاپ بازبینیشده و افزودهی بنگاه انتشاراتی وست اِند، فرانکفورت/ ماین، 2015
برگرفته از سایت :read: www.nachdenkseiten.de
|