محمدعلی همایون کاتوزیان:
هدایت هم طنز تلخ دارد هم شیرین
فرشاد قربانپور
•
طنز و طنزنامههای هدایت گوناگوناند. ادبی، سیاسی، اجتماعی و (میتوان گفت) کیهانی. «افسانه آفرینش» نمونه طنز کیهانی است. «وغ وغ ساهاب» نمونه طنز اجتماعی است. «حاجیآقا» طنز سیاسی است. نشانههای طنز ادبی او را هم در «وغ وغ ساهاب» و هم در نقدها و هم در تحقیقات ادبیاش میتوان مشاهده کرد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ آذر ۱٣۹۴ -
۲٨ نوامبر ۲۰۱۵
از راست صادق هدایت، بزرگ علوی، عبدالحسین نوشین و لرتا
بهار-محمدعلی همایون کاتوزیان متولد ۱۳۲۱ استاد اقتصاد، تاریخنگار، کاوشگر علوم سیاسی و منتقد ادبی است. تحقیقهای او روی ایران متمرکز است. بااینحال او در ایران بهعنوان منتقد ادبی نیز بسیار شناختهشده است. او درحالحاضر در کالج سنت آنتونی حضور داشته و عضو هیئتعلمی موسسه شرقشناسی دانشگاه آکسفورد است. از او تاکنون کتابهایی ازجمله خاطرات سیاسی خلیل ملکی، استبداد، دموکراسی و نهضت ملی، صادق هدایت و مرگ نویسنده، صادق هدایت زندگی و افسانه یک نویسنده ایرانی، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، نقدی بر بوف کور هدایت، برخورد عقاید و آرای ملکی، دولت و جامعه در ایران، سقوط قاجار و استقرار پهلوی، هشت مقاله در تاریخ و ادب معاصر، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، نامههای خلیل ملکی، جمالزاده و ادبیات او، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ایرانیان و... منتشر شده است. بهتازگی کتاب طنز و طنزینه در آثار هدایت او منتشر شده است. ازاینرو با او درباره این کتاب و صادق هدایت گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
خیلی راحت است اگر بخواهیم محمدعلی همایون کاتوزیان را به سیاست و اقتصاد و تاریخ البته به جامعهشناسی تاریخ ایران ربط بدهیم. اما شما کتابهایی هم نوشتهاید که تنه به ادبیات میزند هرچند که به کلی ادبی نیستند اما برای نمونه نقد ادبی هستند. مانند سری کتابهایی درباره صادق هدایت. حال پرسشم این است که چرا هدایت؟ هدایت چه داشت که شما به آن پرداختید؟
آنچه من در حوزه ادبیات فارسی نوشتهام(جز دو دفتر شعرم) از مقوله نقد ادبیاند. درباره هدایت سه کتاب فارسی و دو کتاب انگلیسی نوشتهام. یکی از این کتابهای انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. همچنین دو کتاب فارسی درباره سعدی و دو کتاب نیز به انگلیسی درباره سعدی نوشتهام که هنوز ترجمه نشدهاند. بهعلاوه یک کتاب درباره محمدعلی جمالزاده نوشتهام. اینها گذشته از چندین مقاله و کتاب هستند که در نقد ادبی منتشر کردهام. حال میپرسید چرا هدایت؟ اول اینکه ملاحظه میفرمایید که من فقط به هدایت نپرداختهام. ثانیا چرا نه؟ هدایت بزرگترین داستاننویس ایرانی در قرن بیستم است که رمان بوفکورش به بیشتر زبانهای زنده امروز جهان ترجمه شده است.
شما درباره هدایت، کتابهای «صادق هدایت و مرگ نویسنده»، «صادق هدایت، زندگی و افسانه یک نویسنده ایرانی»، «نقدی بر بوف کور هدایت» و اکنون «طنز و طنزینه هدایت» را منتشر کردهاید. پرسشم این است که آن جرقه ابتدایی برای پرداختن به آثار هدایت چه زمانی در شما زده شد؟ این جرقه چه بود؟
من از وقتی که ده دوازدهساله بودم تا زمان نوشتن کتاب درباره هدایت، همه آثار او را چندبار بازخوانی کرده بودم. اما نوشتن درباره او و آثارش نیاز به تحقیق جدی و همهجانبه داشت. از قضا وقتی من تحقیق علمی- ادبی را درباره هدایت آغاز کردم او دیگر مد نبود. بلکه آل احمد، شریعتی و دو سه شاعر خیلی مد شده بودند. پس جرقه اول به دوران کودکی و نوجوانیام بازمیگردد و جرقه دوم به سیو سهسالگی که خود را به کار تحقیقی درباره هدایت متعهد کردم.
چه شد روی طنز هدایت متمرکز شدید؟
من به همه وجوه آثار هدایت (حتی نقدها و آثار تحقیقیاش) پرداختهام. درباره داستانهایش باید بگویم که من آنها را به چهار دسته تقسیم کردهام.
۱. داستانهای ناسیونالیست رمانتیک یا پانایرانیستی مانند نمایشنامه پروین دختر ساسان. ۲. داستانهای رئالیستی انتقادی مانند داستان کوتاه محلل.
٣. طنز و طنزنامهها مانند وغ وغ ساهاب.
۴. روانداستانها مانند بوف کور. ازاینرو ملاحظه میفرمایید که طنز جزیی از کار هدایت است و بنده نیز همین را شرح و نقد کردهام.
طنز هدایت از کجا بود؟ پیامد چه چیزی بود؟ ریشه در کجا داشت؟ نگاه انتقادی او به دنیا و یا...؟
طنز و طنزنامههای هدایت گوناگوناند. ادبی، سیاسی، اجتماعی و (میتوان گفت) کیهانی. «افسانه آفرینش» نمونه طنز کیهانی است. «وغ وغ ساهاب» نمونه طنز اجتماعی است. «حاجیآقا» طنز سیاسی است. نشانههای طنز ادبی او را هم در «وغ وغ ساهاب» و هم در نقدها و هم در تحقیقات ادبیاش میتوان مشاهده کرد.
هدایت را دست کم در ایران به سه وجه «ناسیونالیسم»، «دست انداختن سنت» و «نهیلیسم» میشناسند. شما برای همان جنبه دستانداختن و طنز در نوشتههای هدایت کتابی مستقل نوشتهاید. چرا؟ شما که یادتان هست سالهای پیشتر از این یکی از عوامل بیمهری به نوشتههای هدایت این استدلال نادرست بود که نوشتههای هدایت جوانان را به خودکشی تشویق میکند. اصلا مقایسه هدایت با کافکا نیز در آن دوره بر همین محور میچرخید. قضیه نمک ترکی و ولنگاری و... هم میتوانست مدرکی باشد برای این استدلال. بااینحال چرا وجه دیگر آثار هدایت که از قضا بهنظر مخاطب عام در ایران مهمتر است؛ یعنی آنچه را که جنبه پوچگرایی و نهیلیسم میداند، برای شما مهم نبود؟
بنده به داوریهای غیرادبی درباره هدایت و سایر اهل ادب کاری ندارم. چنانچه پیشتر گفتم من درباره تمام وجوه آثار هدایت کار کردهام و طنز نیز بخشی از آن است. باقی آنچه نوشتهاید براساس داوریها و شایعات غیرمستند صورت گرفتهاست. هیچکس بهخاطر خواندن آثار هدایت (که ظاهرا منظور روانداستانهای اوست) خودکشی نکردهاست. هدایت در زمانی با کافکا آشنا شد که همه آثارش را نوشته بود و نقدنامه پیام کافکا آخرین اثر اوست. در ضمن کافکا هم خودکشی نکرد.
شما از واژههایی مانند طنز و سپس طنزینه برای پارهای از نوشتههای هدایت که منظورتان بود، استفاده کردید. حال آنکه شاید درست نباشد به همه آنها طنز یا طنزینه گفته شود. تصور نمیکنید آن نوشتهها نوعی ریشخند است؟ چراکه تلخ هستند و گزنده. مانند آنچه میرزاده عشقی در «کفن سیاه» مینویسد. ازاینرو آن را نمیتوان برای نمونه با چرند و پرند دهخدا مقایسه کرد. اینطور نیست؟
چه درمورد هدایت و چه هر نویسنده دیگری طنز میتواند شیرین یا تلخ باشد. هر دوی این وجوه در آثار هدایت هست. طنز طنز است و تشخیص آن مشکل نیست. حالا اگر شما بخواهید آن را ریشخند بخوانید، امر دیگری است. طنزینه را من درمقابل مقوله اروپایی(آیرونیIrony) که در ادبیات فارسی هم بود ولی عنوان ویژهای در بدایع فارسی نداشته است، گذاشتم. این کتاب بهتازگی منتشر شده است ولی کاری از بیستوسه، چهار سال پیش است. در آن زمان در ایران طنزینه یا آیرونی را هم طنز میگفتند. مانند عبارت «طنز تاریخ» که نادرست است. پس ناگزیر بودم عنوانی به فارسی برای آیرونی بیابم و طنزینه را با این استدلال ساختم. توجه داشته باشیم که در فارسی وقتی «ین» پس از اسم میآید آن را تبدیل به صفت میکند. مانند «دیر» و «دیرین» و هنگامی که «هـ» غیرملفوظ به انتهای آن پیوند میخورد، آن را تبدیل بهاسم دیگری میکند. مانند «دیرینه». بنابرین من از طنز، طنزین ساختم و طنزینه از آن حاصل شد. اما در ده پانزده سال اخیر مشاهده کردهام که در ایران مقوله ادبی آیرونی شناختهشده و همین لفظ انگلیسی را بهجایش به کار میبرند. مانعی هم ندارد. شاید من کار فرهنگستان را ساده کرده باشم.
طنز هدایت تلخ است. نوعی یادآوری و گوشزد و هشدار هم با خودش دارد. اما تصور من این است که هدایت با کلبیمزاجی، دنیا را زشت و بد میبیند و این زشتی و بدی را مسخره میکند. و خیلی هم استاد است دراین مسخره کردن. اما این طنز او بیشتر از آنکه خندهدار باشد گریهآور است. اینطور نیست؟
چنانکه اشاره کردم هدایت هم طنز شیرین دارد هم تلخ. خیلی از «غزیه»های وغ وغ ساهاب شیریناند. داستان تمثیلی «خر دجال» اگر شیرین نباشد بامزه است. درهرحال طنز از آن هرکسی که باشد طنز است، چه تلخ و چه شیرین.
*فرشاد قربانپور - روزنامهنگار
|