یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

این یک نوشته ی ضداخلاقی ست- سهیلا سعدان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٣ آذر ۱٣۹۴ -  ۴ دسامبر ۲۰۱۵


 
اخلاق هم مثل مذهب و خدا و معجزه ،از آن دست موضوعاتی ست که هنوز هم مردم علاقه دارند با احساس راجع به آن حرف بزنند و در حالیکه چشمان شان پر از اشک می شود ،باور کنند که زندگی اخلاقی آنها با پیروی از مذهب یا قانون،بهترین مدل اخلاقی جهان است،همچنین دوست دارند باور کنند ،آنچه را که در برابر پایبندی اخلاقی به دست آورده اند ،کاملن عادلانه و شرافتمندانه بوده است و معامله ی خوبی کرده اند.

ارزش های اخلاقی در جریان فرهنگ پذیری توسط خانواده و سیستم آموزش رسمی و غیر رسمی به کودکان منتقل می شود.نگاهی به سرنوشت اخلاقی انسانِ امروزی به ما هشدار می دهد که این ارزش ها آنقدرها هم با ارزش نبوده اند.
ارزش های موروثی ،شامل ارزش های قومی و ملی و مذهبی و شخصی هستند که درقالب دستورالعمل های خوشبختی از نسل های قبلی به نسل بعدی منتقل می شوند و ذخیره ی اخلاقی یک فرد را تعیین می کنند. آیا بدون این ذخایر اخلاقی انسان نمی تواند با جهان اطرافش رابطه ی سالم و مفید برقرار سازد؟ اگر هدف غایی از تزریقِ اخلاق در جانِ زندگی را رسیدن به سعادت و عدالت بدانیم ، بیش از پیش از سیستم های اخلاقی ناامید خواهیم شد.

شاید هم برای خلاصی از قید و بندهای اخلاقی باید در موردِ کلماتِ عدالت و سعادت تجدید نظر کنیم.یعنی باور کنیم همانگونه که سعادت و عدالت می تواند مفاهیمی کاملن شخصی باشد ،اخلاق نیز می تواند پیرو باورهای گروهی نباشد و کاملن بر ادراکات شخصی مان متکی باشد،اما در دنیایی که حرف زدن از اخلاق و دفاع و پایبندی به آن ،خودبخود حاوی ارزش های مثبت است ،ادعای خلاص شدن از قوانین اخلاقی ،می تواند اخلاق خیلی ها را خراب کند. اما تصور ِ رشد کردن در فضایی صفر و بدون هیچ ارزش از پیش تعیین شده ایی ،عجیب و هیجان انگیز است .

منشاء اخلاق در تمام جوامع ١)منابع ماوراء طبیعی و ٢)منابع طبیعی و انسانی هستند . منابع ماوراءطبیعی درقالب دستورالعمل های دینی و مذهبی به صورت مکتوب یا منقول( شفاهی) از دوران تاریخی بسیار دور،حتی قبل از شروع نوشتن و اختراع خط در قالب داستانها و باورهاو سخنان حکیمانه ی کهن، به سیستم های اخلاقی و ارزشی جوامع تبدیل شده اند . حتی بسیاری از مردم بدون آنکه پایبندی چندانی به دین داشته باشند ،مبلغین سرسخت اخلاقیات دینی یا ماوراءطبیعی هستند.امااگر هدف انسان از پایبندی به اخلاق ،رسیدن به عدالت و سعادت باشد ،آیاقوانین اخلاقی ماوراء طبیعی که توسط دین کانالیزه می شوند می توانند متولی عدالت باشند یا سعادت فرد را در تمام ادوار تاریخ تامین کنند؟

نمی توان پاسخ کاملا خالص مثبت یامنفی به این سوال داد.سوای ملاحظات اخلاقی!! واقعیت در باره ی این امور نیاز به بررسی های موردی دارد چرا که هر سیستم اخلاقی ضمن داشتن اثرات مشترک بر افراد ،می تواند باباورها و تجارب شخصی چنان عجین شود که حاصل آن ملغمه ایی باشد ،منحصربفرد.

بسیاری از مردم از باید و نبایدهای تحمیل شده در قالب قوانین اخلاقی- مذهبی - قانونی ،خسته و ناامید و دلزده هستند ،اما انسانها فکر می کنند اگر پایشان را از چهارچوب های اخلاقی ِ تعیین شده بیرون بگذارند با مجازات های الهی ،اجتماعی و قانونی و غیره مواجه می شوند ،پس ترجیح می دهند که در حوالی همین اخلاقیات رفتار کنند یا دست کم تظاهر یا تقیه کنند . و این کلید اصلی دربازتولیدِ نظام های اخلاقی ناکارآمد و پوسیده و باقی مانده از اعصار دور است ،بسیاری از انسانهامی اندیشندکه عبور از اخلاقیات ماوراءطبیعی یعنی سقوط در قعرِ دره ی بی اخلاقی.

اما طبیعت تمام لوازم ضروری برای حرکت در مسیر درست را در اختیار ما قرار داده است. اگر بناباشد که ما خود را بشناسیم و آنچه ما را به سعادت می رساند ،تشخیص بدهیم بدون آنکه در مسیر زندگی و سعادت دیگران اخلالی ایجاد کنیم ، بدون شک برای برقراری عدالت لازم نیست که با دیگران بجنگیم . احساسات زیادی در درون ما وجود دارند که به سادگی مارا به انجام کارهایی که برای خودمان مفید و برای دیگران بی ضرر می باشد هدایت می کنند، اما ماچقدر برای شناخت این احساسات که پایه ی اصلی رفتارهای هوشمند ما هستند وقت می گذاریم ؟ تقریبن هیچ .
چرا که باید وقت مان رابرای انجام کارهای مهمتری صرف کنیم ،کارهایی که نتایج آن قابل تعویض با چیزی ،کالایی ،جایزه ایی یا هرچیز دیگری باشد،و درضمن تشویق گروه های انسانی را برایمان به ارمغان بیاورد ،اما وقتی که ما مشغول کشف درونیات خود برای رسیدن به سعادت هستیم ،چه کسی به ما جایزه میدهد؟تقریبن هیچکس.

تصور غالب این است که اگر افراد به سیستم های رایج اخلاقی پایبند نباشند ،پس حتمن به انسانهای ضد اجتماعی یا خلافکار مبدل می شوند و لزومن برای امنیت اجتماعی خطرناکند ،درحالیکه بسیاری از سیستم های اخلاقی در برابر مخالفان خود باقوانین سخت گیرانه ایی رفتار می کنند و حتی افراد تابع خود را به اعمال خشونت علیه غیرخودی ها تشویق می کنند، پس لزومن پیروی نکردن از اخلاقیات رایج به معنای خلافکار بودن نیست، بلکه برعکس گاهی پیروی از دستورات اخلاقی خاصی ،مترادف انجام امورِ خلاف اخلاق است ،نمونه ها یش در دنیای بسیار کوچک شده ی امروزی فراوان دیده می شود.

علاوه بر این بسیاری از ما از تحمیل اخلاقیات دست و پا گیر رنج می بریم اما حاضر نیستیم داوطلبانه از این رنج ها رهایی یابیم و هولناک تر آنکه اگر کسی تصمیمی دال برتغییر در قراردادهای اخلاقی مورد قبول ما داشته باشد اورا به شکل های مختلف می آزاریم. پاداش ها و مقبولیت های اجتماعی مانع بزرگی برای رشد اخلاقیات واقعی و ذاتی انسان هستند ،ما بیشتر رفتارهای گله وار را می پسندیم چرا که همیشه در کنار جمع احساس امنیت و راحتی کرده ایم .بسته هایی یادگیری در طول دوران رشد و کودکی و نوجوانی مان در ذهن هایمان کاشته شده اندکه بسختی می توانیم خود را از شر آنها خلاص کنیم ،یادگیری هایی که سیستم های ارزشی واخلاقی ما را تسخیر کرده اند بدون آنکه در ماهیت آنها شک کنیم .ضمن آنکه،هراس هم داریم که مبادا دچار انحراف و اشتباه شویم که راهی بی بازگشت است.

غافل از اینکه خروج از قواعد اخلاقی ناکارآمد وکورکورانه و آمیخته با تعصب ، اگر فایده ایی نداشته باشد ،ضررش هم از این اخلاقیات منحط کمتر است .و در این حالت شاید ما مجبور باشیم برای هر موضوعی بیاندیشیم و راه حل خاص خود را پیدا کنیم و البته شاید عرصه ی زندگی اخلاقی انسان ،کمی عجیب به نظر برسداما قطعاًمنصفانه تر خواهد بود. اما زندگی جمعی توانسته ،فردیت ما را به اسارت درآورد و ما به ازاء آن ،چیزی جز تسلیمِ تمام و کمال در برابر اخلاقیات جمعی به ما نبخشیده است، و این البته معامله ی منصفانه ایی نیست.

دسته ی بعدی قوانین اخلاقی که محصول منابع طبیعی و انسانی هستند ،هم خیلی منصفانه تر از اخلاقیات ماوراء طبیعی عمل نمی کنند، درست در بزنگاهی که تصور می کنیم به عنوان یک انسان مدرن ،توانسته ایم خود را از قید و بند ،مذهب و قوانین اخلاقی کهن،خلاص کنیم ،با مانعی به نام ِ قدرت و اخلاقیات ناشی از حرمت مالکیت مواجه می شویم که در خوش بینانه ترین حالت ،از لحاظ بی کیفیتی ،فرق چندانی با قوانین اخلاقی مذهبی ندارد ،چرا که سراسر به نحوی شکل گرفته اند، که انسانها و روابط آنها را در چهارچوب قدرت ، کنترل و سرکوب خواهدکرد.

شاید بهتر باشد دوباره سوال کنیم آیا اخلاقیاتی که از طریق بافت قدرت و روابط مالکیت در جامعه رواج میابد می تواند ما را به سعادت و عدالت نزدیک کند ؟ متاسفم وقتی که دزدهای کوچک داخل زندان هستند و دزدهای شریف و محترم آزادانه مردم را چپاول می کنند ،این انتظار کمی دور از ذهن به نظر میرسد . البته کتابهای خیلی خوبی درباره ی قانون و حقوق بشر نوشته شده است،اما اگر یک کتاب قانون حاوی ١٠٠قانون باشد ،به احتمال غریب به یقیین هزار تا تبصره و تک ماده دارد که به راحتی امکان فرار از قانون یا همان اخلاقی که قرار است عدالت را برقرار کند ،فراهم کرده است . البته این کتابها آسمانی و مقدس نیستند ،امابه اندازه ی کتابهای آسمانی برای ترویج اخلاقیات بی حاصلند.

ناامیدی و سوء استفاده از قوانین طبیعی در قالب اخلاقیات مدرن و متکی بر قوانین جمعی ،علیه جوامعی که با معیارهای مدرن قابل شناخت و پذیرش نیستند، امروزه نیاز به توضیح ندارد .چرا که به نظر میرسد جهان به طرز غیر قابل باوری به عرصه ی کشمکش این دو نوع اخلاقیات تبدیل شده است . قوانین اخلاقی که اگر چه خاستگاه آنها متفاوت است ،اما در روش و هدف تفاوت چندانی باهم ندارند و حاصل ترویج و پایبندی به هر کدام ازآنها ،به طور یقیین عدالت و سعادت توده های مردم نیست و تنها روی سعادت را به عده ی خاصی نشان می دهد .اما آیا تصور دنیایی که هیچ اخلاقیات جمعی برآن حاکم نباشد ،هولناک نیست؟ آیا بهتر نیست به روح اسطوره های تاریخی که بر رفتارهای ما نظارت دارند اطمینان کنیم و باید و نبایدهای آنها را ضامن خوشبختی و عدالت بدانیم ؟ یا شاید بهتر است خود را به دستان بیرحم قانون بسپاریم و خوب و بد قانونگزار را چشم بسته بپذیریم و عدالت جمعی   ( البته منظور جمع ِ صاحب قدرت و ثروت است ) را فدای عدالت شخصی کنیم و سعادتمند شویم؟

می توان ادعا کرد که ماهیت اخلاق چیز نگران کننده ایی نیست ،اما وقتی به ابزاری برای برتری جویی تبدیل می شود ،نگران کننده است چرا که طرفداران یک روش اخلاقی خاص ،ادعا می کنند ،ارزش های اخلاقی آنها ارجح تر است و به دنبال اشاعه و گسترش اخلاقیات خود می پردازند و دراین راه به هر روشی متوسل می شوند ،حتی زور و خشونت .
پس سوال بعدی می تواند این باشد ،آیا اخلاق وسیله ایی برای سعادت شخص است و باید کاملن شخصی باقی بماند یا وسیله ی است در جهت برتری اجتماعی یا گروهی؟

پاسخ به این سوالات دشوار نیست ،ما یکبار به دنیا آمده ایم و حق داریم با چشمان باز زندگی کنیم نه لزومن چشمان اشکبار !!
اخلاقیات درمعنای کلی به ما می آموزد که باید همیشه چیزی را فدای چیز دیگری کنیم ،اخلاقیات به ما می گوید که قوانینی که افراد قدرتمند یا مقدس ساخته اند ،لازم الاجرا هستند و برای جلوگیری از هرج و مرج ساخته شده اند و قابل احترام اند. پایبندی به اخلاقِ فردی کار دشواری نیست ،تنها باید مطمئن باشیم که حق یکبار زندگی کردن مان را در یک معامله ی بی ارزش ، از دست نداده ایم .


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست