فقیهان و عهد نامه ترکمان چای-کام نیومن
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۵ آذر ۱٣۹۴ -
۶ دسامبر ۲۰۱۵
از آنجاییکه بسیاری از هم میهنان از تاریخ جنگهای ایران و روس آگاه نیستند، و از آنجاییکه بسیاری از هم میهنان به منابع فارسی معتبر تاریخ معاصر ایران دسترسی ندارند، و از آنجاییکه بسیاری از بخشهای این تاریخ در تارنماهای "ایدئولوژی" زده، تحریف شده اند، بر آن شدم که بخش کوچکی از این تاریخ را به شکل جزوه، گردآوری کنم. تا چه پیش آید، و چه در نظر افتد.
پیشگفتار
به سال ۱۷۷۶ میلادی، آقا محمد شاه قاجار به عنوان اولین شاه قاجار، بر تخت سلطنت نشست، و حال آنکه احمد شاه قاجار، آخرین آنها بود. قاجارها، از ترکمنهای آذربایجان کنونی بودند، و آقا محمد شاه توانست با شکست دشمنان و رقیبان خود از جمله لطفعلی خان زند به سال ۱۷۷۴، سلسله قاجار را تشکیل دهد. محمد تقی لسان الملک سپهر، ملقب به ناسخ التواریخ، نسبت خاندان قاجار را به غازان خان فرزند ارغون خان، و پسرش، قاجار نویان میداند (۱). او مینویسد: همانا قبیله قاجار با اینکه از جمعی قبایل ایران به عدد و شمار کمتر بودند، در کار مبارزت، و مناجزت فزونی داشتند، چندان که بدین عدد قلیل، بر تمامیت ایران غلبه جستند و سلطنت یافتند (۲). در این زمان است که مرزهای ایران، در شمال تا گرجستان و ماورأ قفقاز گسترش یافته اند، و ایران با روسیه هم مرز است (۳، ۴). در این دوره بود که ایران تحولات فراوانی را به خود دید که شاید پیمانهای گلستان، و ترکمان چای و انقلاب مشروطیت از مهمترین آنها باشند. در همین دوره است که قفقاز جنوبی، گرجستان، ارمنستان، و آذربایجان از ایران جدا میشوند، مناطقی که به طور تاریخی، همواره حیاط خلوت امنیت ملی ایران حساب شده اند، و از فرهنگ ایران تاثیر پذیرفته اند. در نتیجه پیمانهای گلستان، و ترکمان چای، تسلط روسیه بر تمامی مناطق شمالی ارس پذیرفته میشود، و شاید که هنوز هم بتوان اثرات آنها را بر تحولات منطقهیی دید.
عواقب شکست ایران در جنگهای ایران و روس، برای ایران بسیار دهشتناک بوده است، و ایران بتدریج، وارد دورهیی میشود که حاج محمد علی سیاح محلاتی، معروف به حاج سیاح، آن را دوره "خوف و وحشت" میخواند (۵). در این زمان است که حاج سیاح مینویسد: افسوس، آنچه نیست، حقایق دین است، و ترقی، و دانائی، و حسن اخلاق باقی هر چه هست، جهالت است، و غفلت. جمعی به اسم موهومات مذهبی، عوام را به طرف جهالت و هلاکت میبرند (۶).
در دوره آقا محمد شاه قاجار، ایران بسیار عقب مانده بوده، و شاه قاجار تنها به فکر جهانگشایی بوده است. همه تشکیلات او، به چادرش خلاصه میشّد، و تنها دو نفر همه امورات دولتی را رتق و فتق میکردند: میرزا اسماعیل، و میرزا اسدلله نوری (۷). روسیه از دیرباز چشم به خاک ایران داشته، و در اواخر حکومت آقا محمد شاه قاجار، کاترین دوم، همسر پطر سوم، لشکر روسیه را به قفقاز میفرستد، اما در میانه راه، پطر سوم دار فانی را وداع گفت، و ارتش روسیه خاک ایران را ترک میکند. به سال ۱۷۹۷، آقا محمد شاه قاجار به دست ۳ تن از خدمتکاران خود کشته میشود، و فتحعلی شاه از شیراز راهی تهران شده، و به تخت سلطنت جلوس میکند.
ریشه یابی جنگهای ایران و روس
همانگونه که پیشتر آورده شد، آقا محمد شاه قاجار بدنبال بازسازی مرزهای ایران در زمان صفوی بود. به دلیل تحرک بسیار سریع، و سربازان باورمند به او، آقا محمد شاه توانست در این کار موفق شود. آقا محمد شاه توانست دشت مغان مشتمل بر قاراباغ و پایتخت آن، شوشا، گنجه، ایروان، و تا شمال گرجستان، و پایتخت آن، تفلیس را به ایران ملحق سازد. اما تحولاتی پس از سقوط دولت صفوی صورت گرفته، و پادشاهی مسیحی گرجستان، به رهبری هراکلیوس (ارگلی خان به زبان فارسی) با کاترین دوم پیمان دفاعی مشترک امضا کرده بود که خود ریشه همه جنگهای بعدی میشود (۸). در عین حال، لازم به یادآوری است که به دنبال جنگهای روس و عثمانی در سال ۱۷۸۷، دولت روس تضعیف گشته، و هراکلیوس که به دنبال حامی میگشت، به ایران تمایل پیدا میکند. آقا محمد شاه قاجار، همواره به روسها بدبین بوده، و از چشم داشت روسها به گیلان، و استراباد آگاه بوده است. در اینجاست که روسها به هراکلیوس پیشنهاد پادشاهی آذربایجان را میدهند، به شرطی که با روسها متحد شود.
رفتار خشونت آمیز آقا محمد شاه قاجار با والی گرجستان، و شکست دادن آذربایجان، در تفلیس نگرانی ایجاد کرده، هراکلیوس طی نامهیی به سن پیطرزبورگ، از روسیه درخواست کمک میکند، اما ژنرال ایوان گودویچ آن را جدی نمیگیرد. اینجاست که آقا محمد شاه قاجار، نامهیی به هراکلیوس فرستاده، و به او یادآوری میکند که گرجستان بخشی از سرزمین ایران در دوره صفوی بوده، و باید به دامان مام میهن بازگردد. فارس نامه ناصری، اثر حاج میرزا حسن حسینی فسایی، در مورد متن این نامه آورده است: نواب غفران ماب شاه اسماعیل ماضی صفوی تاب ثراه، بر مملکت گرجستان حکمران بود، و چون نواب ما را در ایام جهانستانی، به تسخیر ممالک ایران اشتغالی بود، راه این سامان را بر نگرفتیم. تاکنون که بیشتر ممالک در تصرف آوردیم، باید به قانون قدیم، گرجستان را ضمیمه ممالک محروسه ما دانسته، به حضور حضرت شهریاری آید (۹). در اینجاست که آقا محمد خان، به سال ۱۷۹۵، با وجود قلت نفرات ارتش خود، هراکلیوس (ارگلی خان به زبان فارسی) را شکست داده، و تفلیس را تصرف مینماید. آقا محمد شاه قاجار که فردی بی رحم، و مال دوست بود، بر تفلیس خشونت بسیار روا داشت، و به غارت آنان پرداخت. چون خبر به کاترین دوم، ملکه روس رسید، چهل هزار سرباز پیاده، ۲۲ هزار سرباز اسب سوار، و ۱۰۰ اراده توپ به سرداری غزل آیاق (در زبان ترکی به معنی پا طلا) به سمت تالش، بادکوبه و گنجه فرستاد که توانست مناطقی را به تصرف خود درآورد.
در اینجاست که خبر وفات کاترین دوم معروف به "خورشید کلاه" به غزل آیاق میرسد، غزل آیاق به سمت روسیه باز میگردد، و هراکلیوس به داغستان میگریزد. آقا محمد شاه قاجار که با رشادت، از رود ارس عبور کرده، و به سوی گرجستان روان بود، آشپزی را، به جهت آنکه نیمه مرغ بازمانده از سفره وی را گربه خورده بود، محکوم به مرگ کرد، و به دست سه تن از خدمتکاران خود در شوشا، پایتخت گنجه کشته شد (۱۰). از نکات جالب توجه در رزم آوری آقا محمد شاه قاجار آن است که پس از ۳ بار شکست از هراکلیوس به دلیل قلت نیروی نظامی، برای سربازان خود شاهنامه فردوسی میخواند تا آنها را تهییج به جنگ آوری کند، و بدنبال آن، تعداد بیشماری از سربازان گرجستانی به دست ارتش آقا محمد خان کشته میشوند، تفلیس شبانه سقوط میکند، و تنها کسانی در تفلیس باقی میمانند که قدرت فرار نداشتند. آقا محمد شاه قاجار ۱۵،۰۰۰ زن و کودک گرجستانی را اسیر گرفته، و به ایران میفرستد. شاهدان عینی، اجساد قطعه قطعه شده زنان، کودکان، و سربازان گرجی را به چشم دیده اند. آقا محمد شاه قاجار، بدترین ضربه را به اسم و رسم روسیه وارد میکند، و کار به جایی میرسد که دولت عثمانی نیز، خطر را در کنار خود حس میکند. این در حالی بود که کاترین دوم همواره در آرزوی گسترش اقتدار خود به قفقاز بود (۱۱).
نقش فقیهان در دربار فتحعلیشاه قاجار
نگارنده نیک آگاه است که وارد شدن به مقوله مذهب در ایران، بس دشوار و گاه ناممکن مینماید چرا که در این میهن بلاخیز، بوده اند کسانی که جان در این راه باخته اند. شاید که قطعه قطعه کردن و سوزاندن ابن مقفع، صاحب اثر گرانسنگ برزویه طبیب، نمونه بس کوچکی باشد. حقیقت، اما، نباید به فکر آن باشد که به نفع چه کسی است، و نگارنده بر این باور است که بر نقش متکلمین، و متشرعین، و فقیهان در دربار فتحعلیشاه کمتر پرداخته شده، و این جزوه، در پاسخ به این نیاز تاریخی است.
بی گمان همگان با نگارنده توافق دارند که فقیهان نقش چشمگیری در تاریخ قاجاریه بازی کرده اند، اگرچه برخی باور دارند که این نقش پس از انقلاب مشروطیت کمرنگ تر شده است (نگارنده، به دلایلی که در این مقاله نمیگنجد، چنین باور ندارد). حاج سیاح مینویسد: عید نوروز رسید، و رسم است که ملاها در یک اتاق جمع میشوند، و شاه در خلوت است، و همینکه ساعت اول حمل شد، اول وارد اتاق ملاها میشود تا نظرش اول بر رخسار علما بیفتد، و سال مبارک باشد (۱۲). چنانکه پیداست، فقیهان در دربار قاجار نفوذ داشته اند، و شاه، اولین ساعت شروع سال نو را با دیدار فقیهان آغاز میکرده است. پرسش آن است که چگونه شاهی که تا بدین پایه از فقیهان حساب میبرده، و تحت تاثیر آنها بوده، میتوانسته تصمیماتی خلاف میل آنان بگیرد؟ پاسخ این پرسش را تاریخ، بطور مکرر در جریان جنگهای ایران و روس، و حتا استبداد صغیر، و انقلاب مشروطیت داده است. حاج سیاح مینویسد: با اینکه آخوندها میگویند قانون ایران، قانون اسلام است، و میگویند پیغمبر (ص) و امامان (س) و اصحاب همه جهاد میکردند، و جهاد و دفاع و حفظ بیضه اسلام بر همه مسلمانان واجب است، داخل قشون شدن و مشق کردن را بدترین نقایص میشمارند (۱۳). از ابتدای ظهور قاجار آشکار بود که فقیهان قدرت خواهند گرفت، و چنانکه بعدها خواهیم دید، در تمامی دوران قرن ۱۹، فقیهان بویژه فقیهان ساکن کربلا، و نجف، قدرت بلا منازع دینی خواهند بود، مذهب شیعه به دربار راه پیدا خواهد کرد، و آثار آن بر بسیاری از جریانهای اجتماعی چون پیدایش آیین بهائی انکار ناپذیر است.
در اینجا برای نمونه، باید به زیارت امامان شیعه از طرف شاهان قاجار، و ساخت مدرسه معروف فیضیه به فرمان فتحعلیشاه قاجار اشاره کرد. فتحعلیشاه نه تنها به تذهیب، و تعمیر حرم حضرت معصومه همت گماشت، بلکه به سال ۱۷۹۹ دستور به تعمیر مسجد امام حسن مجتبی، دار الشفأ، و موقوفات آستان مقدسه داد، و گلدسته جدیدی از طلا برای آن ساخت (۱۴). مادر فتحعلیشاه قاجار به زیارت عتبات عالیات میرفته، و نوروز خان قاجار ایشّک آغاسی ملتزم رکاب او بوده است (۱۵). در میان همه شاهان قاجار، باید گفت که قدرت گرفتن فقیهان در زمان فتحعلیشاه، بیش از سایرین بوده است. تاثیر میرزا ابولقاسم قمی، سید مهدی بحر العلوم، ملا علی نوری، و حاج محمد ابراهیم کلباسی را باید تنها بخشی از این فقیهان دانست. در دوره سلطنت فتحعلیشاه قاجار، مساجد زیادی بنا گشت، و فقیهان به پایتخت، و در جوار شاه، مهاجرت کردند تا با شخص شاه دیدار منظم داشته باشند. فتحعلیشاه قاجار ۱۰۰ هزار تومان برای مرمت اماکن متبرکه شیعیان در عراق، قم، و شاه چراغ شیراز خرج کرد. فقیهان ساکن قم، و خزانه حرم حضرت معصومه همواره از دریافت هدایا، و جواهرات سلطنتی برخوردار بودند. لازم به یادآوری است که پیکر آقا محمد شاه قاجار برای دفن، به نجف، و در جوار حرم امام علی، و شاه عباس اول فرستاده شده بود، اما فتحعلیشاه قاجار برای خود مقبرهیی در قم ساخت. پس از حمله فتحعلیشاه قاجار به مشهد برای تنبیه نادر میرزای افشار به دلیل بی احترامی به فقیهان، و امام رضا، آنجا را تعمیر نمود و خود به سال ۱۸۱۷ به زیارت امام رضا رفت. ترکیب حمایت فقیهان، و حکومت دیکتاتوری فتحعلیشاه یکی از مهمترین علل جنگهای دوم ایران و روس است که به پیمان ترکمان چای منجر شد (۱۶، ۱۷، ۱۸).
یکی دیگر از راههای تحت تاثیر قراردادن فقیهان بوسیله فتحعلیشاه، بخشیدن پول، و هدایا بود، و سالانه ۱۰۰ هزار تومان پول نقد، و ۱۰۰ هزار خروار هدایا بین فقیهان پخش میشّد. به میرزا احمد مجتهد که پس از اشغال تبریز توسط روسیه، اموال خود را از دست داده بود، خانهیی در تهران همراه با پول نقد بخشید. به حاج ملا محمد تقی برغانی چندین روستا در نزدیکی قزوین بخشیده شد، که بعدها به مبلغ قابل توجهی فروخت. مالیات روستاهای سید محمد باقر شفتی در اصفهان مورد بخشودگی قرار گرفت. نه تنها فقیهان از این بخششهای فتحعلیشاه قاجار برخوردار بودند، بلکه امامان جمعه ولایات، و شیخ الاسلامها نیز بطور مرتب مورد تفقّد قرار میگرفتند. اما این فقط فتحعلیشاه نبود که کمر خدمت به فقیهان داشت، بلکه آقا محمد شاه قاجار نیز گریان به زیارت امام رضا رفت، در تهران مسجد شاه را بنا نهاد، و حرم امام رضا را مرمت کرد (۱۹).
شوربختانه، نه فتحعلیشاه، نه اطرافیان او، و نه فقیهان به دنبال اصلاح امور کشور نبودند، و هنوز ایران به همان روش زمان صفوی اداره میشد. اروپاییهایی که در آنزمان از ایران دیدار داشته اند، حاکمان را بی رحم، فاسد، و ناکارامد توصیف کرده اند.
جنگهای اول ایران و روس و پیمان گلستان
چنانکه در بخشهای پیشین آورده شد، فتحعلیشاه قاجار عنایت ویژهیی به شهرهای قم و مشهد داشت، و در عمران و آبادانی آنها کوشید، مساجد و مدارس مذهبی بسیاری افتتاح گشت، و فقیهان قدرت بسیاری به دست آوردند، و فتحعلیشاه خود را "نایب" مجتهدین خواند (۲۰، ۲۱). سید محمد باقر شفتی حجت الاسلام از مهمترین فقیهان این دوره است که اگرچه در ابتدا مردی فقیر بود، بعدها دارای ۴۰۰ کاروانسرا، ۲۰۰۰ دهنه دکان تنها در اصفهان، و تعداد بیشماری روستا در اطراف اصفهان، بروجرد، یزد، و شیراز شد، و آن را از نشانههای قدرت خداوندی خوانده اند. به حکام اصفهان گفته شده بود که با نهایت احترام با او برخورد کنند (۲۲)، و این همه بدان جهت بود که فتحعلیشاه، نایب امام غائب (نایب خاص) خوانده شود (۲۳). حاج سیاح مینویسد: اجمالا هر کس وضع ایران را ببیند، میداند که قطعا رعایا و ضعفا دایما توسری خور هستند. در بعضی جاها نفوذ حکام و امرا مساوی نفوذ ملاهاست. در این صورت یا با هم میسازند، و شریک غارت میشوند و ملاها برای حکام راه دخل پیدا میکنند، [و] حکام هم به رشوه گیری و دخل ملاها مساعدت مینمایند، خون ضعفا را میخورند، و گاهی با هم معارضه میکنند، و در این کشاکش، صدمه حاکم و عالم، به فقرا وارد میشود زیرا هر دو طرف از جمیع تکلفات و مجازاتها معافند (۲۴). چنانکه بعدها خواهیم دید، قدرت فقیهان تا چه پایه در جنگهای ایران و روس، دخیل بوده است. کسروی در مورد ایران پیش از جنبش مشروطه مینویسد: از سال ۱۱۵۷ که کریمخان زند درگذشت، تا سال ۱۲۱۲ که فتحعلیشاه بدرود زندگی گفت، در اروپا تکانهای سختی پیدا شده، و دو دولت بزرگ و نیرومند، یکی در شمال و دیگری در جنوب ایران پیدا شدند، ولی پادشاهان قاجار، و توده ایرانیان را بیدار نگردانید (۲۵).
این همزمان با امپراطوری پاول اول، جانشین کاترین دوم بود که چندان تمایلی به جنگ با ایران نداشت، اما پس از او الکساندر اول به قدرت رسید، و جنگهای ایران و روس در زمان او رخ داد. در چنین شرایطی است که دیمیترویچ سیسیانوف ملقب به "ایشپخدر" [آیش + پخدر]، گرجستان، گنجه، ایروان، و قاراباغ را تصرف کرده، و دوره اول جنگهای ایران و روس از سال ۱۸۰۴ آغاز شده، و تا سال ۱۸۱۳ بدارازا میکشد. ایشپخدر فردی شجاع و نترس بود، و به نامه میرزا شفیع صدراعظم مبتنی بر ترک مخاصمه، وقعی نگذاشت. وجود ایشپخدر چنان برای فتحعلیشاه آزاردهنده بود که از حاجی میرزا محمد اخباری نیشابوری، از فقیهان بنام آن دوران که دستی در تسخیر روح، و طلسم داشت، تقاضا میکند تا دعا کنند که سر بریده ایشپخدر به او پیشکش شود! در این جنگ، فتحعلیشاه خود با گروهی از سربازان خراسان از رود ارس گذشت، در نزدیکی ایروان خیمه زد، به فتوحاتی نیز دست پیدا کرد، جمعی از سربازان روس را به قتل رساند، و ایشپخدر به گرجستان عقب نشینی کرد، و فتحعلیشاه به تهران بازگشت (۲۶).
اگرچه در این جنگ ها، ایشپخدر به دست ابراهیم خان باکویه به قتل رسید، و سر او را به درگاه فتحعلیشاه بردند، اما به دلیل ناآشنا بودن سربازان ایران به فنون رزمی، و تکیه بر سربازان قفقازی که تعلیم دیده مربیان فرانسوی و انگلیسی بودند، نتوانستند کاری از پیش ببرند، و جنگ را به روسها واگذار کردند. اگرچه ژنرال قاردان فرانسوی، و فرستاده ناپلئون، در اواخر جنگ به آموزش سربازان ایران به شیوه نوین همت گماشت، و ۱۲۰۰۰ هزار سرباز ایرانی بدست او آموزش دیدند، و اگرچه عباس میرزا نایب السلطنه رشادتهای فراوان از خود در این جنگها نشان داد، اما ایرانیان گرفتار بازیهای سیاسی دول فرانسه و انگلیس، و سفرای آنها، ژنرال قاردان فرانسوی، و سر هرفورد جونز انگلیسی گشتند، و مهمات جنگی به ارتش ایران تحویل نگردید، و صلاح را بر ترک جنگ دیدند. پیمان گلستان همزمان با قدرت گرفتن ناپلئون در فرانسه، و تدارک او برای حمله به روسیه است، و بین میرزا ابوالحسن خان ایلچی، و سردار روس نوشته میشود، و طرفین میپذیرند که هر ارتش، در جایی که هست، باقی بماند. بر پایه این قرارداد، و در یازده فصل، ولایات قراباغ، و گنجه، تمامی داغستان و گرجستان، و ابخاز برای همیشه از ایران جدا میشوند (۲۷).
سایه جنگ افروزی فقیهان بر روابط ایران و روس
چنانکه در پیش آورده شد، فتحعلیشاه قاجار، بردرزاده آقا محمد شاه قاجار، در دوره اول جنگهای ایران و روس، و طی پیمان گلستان، گرجستان و نواحی شمال قفقاز را به روسها واگذار کرد. در دوره سلطنت فتحعلیشاه قاجار، فقیهان قدرت بسیاری بدست آوردند، و فتحعلیشاه کوشید که فقیهان را با خود همراه سازد، تا بتواند مشروعیت الهی کسب کند. عباس میرزا نائب السلطنه، به دلیل گم شدن یک کودک مسلمان، و گمان دست داشتن یهودیان در آن، امر به زندانی کردن تمامی جامعه یهودیان داد، و آزادی آنان را منوط به رضایت مجتهدین دانست (۲۸). اگرچه عباس میرزا نائب السلطنه کوشید تا اصلاحاتی در سیستم حکومتی ایجاد کند، فقیهان اما مقاومت زیادی برای اصلاحات نشان دادند، و "نظام جدید" را خلاف اسلام تلقی کردند. تلاشهای عباس میرزا، آشکارا وفق دادن اسلام با یافتههای علمی روز اروپا بود، که خود تأثیری از حکومت عثمانی حساب میشود. سیاستهای اصلاح گرانه عباس میرزا در نتیجه مقاومت فقیهان شکست میخورد، و روابط عباس میرزا و فقیهان به تیرگی میگراید (۲۹).
اگرچه باید پذیرفت که جنگ، چون هر پدیده دیگری، علل زیادی دارد، و در مورد دوره دوم جنگهای ایران و روس، قصد عباس میرزا در بازسازی وجهه جنگی خود را دخیل دانسته اند، اما بی گمان قدرت طلبی فقیهان، و جاه طلبی سیاسی آنان از مهمترین دلایل دوره دوم جنگهای ایران و روس است که حتا از دوره اول نیز، خسارات بیشتری به میهن ما وارد کرده است. اعلام جهاد به وسیله فقیهان در دوره قاجار، به اواسط دوره اول جنگهای ایران و روس برمی گردد، جایی که عباس میرزا شکست را نزدیک میبیند، و حمایت جدی فتحعلیشاه را با خود ندارد. لاجرم، عباس میرزا دست به دامان فقیهان میشود، و میرزا عیسی قائم مقام بزرگ پا پیش میگذارد. میرزا عیسی قائم مقام بزرگ، حاجی ملا باقر سلماسی، و صدرالدین محمد تبریزی را به عتبات، کاشان، و اصفهان گسیل میدارد تا فقیهان را فرابخوانند که جنگ با روس ها، در واقع امر، جهاد است. شیخ جعفر نجفی (کاشف الغطا)، آقا سید علی طباطبایی اصفهانی، و میر محمد حسین خاتون آبادی، امام جمعه اصفهان، و بسیاری دیگر از فقیهان، از این فتوا حمایت میکنند، و همه فتواها تحت عنوان "رساله جهادیه" چاپ میشود ( ۳۱, ۳۰).
دوره دوم جنگهای ایران و روس زمانی آغاز میشود که دولت روس به تازگی از جنگ با فرانسه فارغ شده، و توان رویارویی با ایران را در خود نمیبیند، و راه مصالحه و دوری از جنگ با دولت ایران را در پیش میگیرد. در این زمان، سفیر جدید دولت انگلیس در ایران، هنری الیس، دو فصل از قرارداد سفیر پیشین، سر گور اوزلی با دولت ایران را تغییر داده، و بر اساس آن، اگر دولت ایران آغاز کننده جنگ با دولت روسیه باشد، هیچگونه حمایت مالی از طرف دولت انگلیس متوجه دولت ایران نخواهد بود. درمقابل، اگر دولت روسیه آغازگر جنگ باشد، سالیانه ۲۰۰ هزار تومان به دولت ایران مساعدت خواهد شد (۳۲). در این هنگام که امپراطور روسیه درگیر جنگ با ناپلئون بود، صلاح را در آن دید که به میرزا ابوالحسن خان، سفیر فتحعلیشاه در سنت پطرزبورغ قول دهد که بخشهایی از خاک تصرف شده ایران، از جمله شیروان، گنجه، و تالش را به دولت قاجار برخوهد گرداند. به سال ۱۸۱۷، امپراطور روس الکساندر یرملوف را سفیر روسیه در ایران گردانیده، و همراه با هدایای فراوان، در معیّت میرزا ابوالحسن خان، به دربار فتحعلیشاه میفرستد. دیگر نگرانی دولت روسیه، اتحاد دولتهای مسلمان ایران و عثمانی بر علیه دولت مسیحی ارتدکس روسیه بود. جالب آنکه فتحعلیشاه، پیشنهادات یرملوف را نمیپذیرد (۳۳).
فقیهان، آغازگر دوره دوم جنگهای ایران و روس
برای اشنا شدن با نحوه زندگی مردم در دوران قاجاریه، بد نیست از زبان یکی از مورخان آن دوره بشنویم. در باب نحوه زندگی مردم در دوران قاجاریه، حاج سیاح مینویسد: تمام مملکت خراب گردیده، از قشون و اسلحه، و ذخیره و خزینه دولتی، جز اسم نمانده، علوم و صنایع که سبب ترقی مملکت است، بلکلیه متروک شده. برای اغفال مردم، فقط سالی مبلغی به ملاهای متنفذ ولایات و تهران میدهند که ایشان سکوت کرده، اعتراضی به این کارها ننمایند، و زیارت و تعزیه داری را روز بروز رونق دهند تا مردم را مشغول کرده، نگذارند که ملتفت شده، بفهمند در دنیا چه خبر است. به همین دلیل هم از رفتن به خارجه، بخصوص برای تحصیل سخت جلوگیری میشود، و محتاج به اجازه مخصوص است. چیزی که بعد از صفویه زیاد ترقی کرده، تعصب و فحش، و لعنت، و سر و سینه زدن و تعزیه داری است، و از اسلام آنچه باقی مانده است همان زیارت رفتن، و حمل نعش است (۳۴). 0
علت دوره دوم جنگهای ایران و روس هر چه باشد، خروجی آن فتوای جهاد فقیهان، و آغاز دوره دیگری از جنگ است که اگرچه از دوره اول کوتاه تر بوده، اما عواقب آن به مراتب فاجعه بارتر بوده است. بی گمان نقص در پیمان گلستان به سال ۱۸۱۳، و مسکوت ماندن سرنوشت گوکچا، و ایروان، و آزار ایرنیان به دست یرملوف، فرمانده ارتش روسیه در قفقاز آتش زیر خاکستر بوده است. عباس میرزا نائب السلطنه به فکر اتحاد با امپراطوری عثمانی بود تا جبهه مشترکی را بر ضدّ روسیه باز کنند. این بود که عباس میرزا هم در پی فرصتی بود تا ضرب شصتی به روسیه نشان دهد. در اینجا باید بر نقش خانهای فراری منطقه قفقاز به ایران اشاره کرد. بدیهی است که خانهای فراری قاراباغ، و شیروان زمینهای خود را از دست داده، و به امید آن بودند که با جنگی دیگر، این زمینها را تصاحب کنند. خانهای فراری، و وابستگان آنها در مناطق اشغالی، به فقیهان نامه مینویسند، و به آنها شکایت میبرند، و از آنها میخواهند که اعلام جنگ بدهند. ماده ۱۵ پیمان ترکمان چای به روشنی بر این نکته تاکید میکند (۳۴).
در این زمان که احتمال وقوع جنگ بین ایران و روسیه بالا میگیرد، دولت روسیه به دلیل بی میلی به جنگ، سفیر خود را همراه با هدایای فراوان به دربار فتحعلیشاه میفرستد، اما فقیهان از پذیرش مصالحه امتناع میکنند. پس از برگشت سفیر روسیه، آقا سید محمد، حاجی ملا محمد جعفر استرابادی، آقا سید نصرالله استرابادی، حاج سید محمد تقی قزوینی، به اتفاق حاج ملا احمد نراقی کاشانی و حاج ملا عبدالوهاب قزوینی که از سایرین معروف تر بودند، به دیدار فتحعلیشاه رفته، و به اتفاق فتوا بر جهاد بر علیه دولت روسیه صادر میکنند (۳۶). جزئیات علت نپذیرفتن صلح نامه با روسها از طرف فقیهان آن بوده است که خوانین به مجتهد معروف آن زمان، آقا سید علی اصفهانی در عتبات نامه مینویسند از دزدیها و تجاوزات به زنان مسلمه گزارش میدهند، و آقا سید علی مجتهد اصفهانی جهاد با روسها را، علی رغم میل فتحعلیشاه قاجار، تکلیف شرعی اعلام کرده، آخوند ملا رضای خوئی آذربایجانی با حکم جهاد به دربار فتحعلیشاه میفرستد، و پس از آنکه فتحعلیشاه آخوند ملا رضای خوئی آذربایجانی را به حضور میپذیرد، سایر فقیهان با هم مکاتبه کرده، و از حکم جهاد با روسها پشتیبانی میکنند. آنگاه فتحعلیشاه مبلغ ۳۰۰ هزار تومان به فقیهان برای امر جهاد اختصاص میدهد، و عبدالله خان امین الدوله را مامور پذیرایی از فقیهان مهاجرت کرده به تهران میکند (۳۷). و این همه در هنگامی اتفاق افتاد که روسها سر سازش داشتند، و در پی جنگ دیگری نبودند (۳۸). 0
در این میانه، فتحعلیشاه از معتمد الدوله میرزا وهاب، و حاجی میرزا ابوالحسن خان وزیر خارجه نظر میخواهد، و آنها با شروع جنگ مخالفت میکنند، و عباس میزرا نائب السلطنه نیز از آنها حمایت میکند، اما فقیهان برای آنها پیامهای تهدید آمیز فرستاده، میگویند که آنها در اسلام خود، دچار ضعف هستند که از حکم جهاد پرهیز میکنند. سفیر روسیه نیز از فتحعلیشاه میخواهد که هیأتی به روسیه گسیل دارند تا با امپراطور روسیه رایزنی کرده، از جنگ دوری کنند، اما کسی سفیر روسیه را جدی نمیگیرد. سفیر روسیه از فقیهان درخواست ملاقات حضوری میکند تا آنها را به ترک مخاصمه راضی گرداند، اما فقیهان پاسخ میدهند که در اسلام، گفتگو با کفار حرام است، و حتا اگر روسها از خاک ایران خارج شوند نیز، حکم جهاد همچنان پابرجاست. جالب آنکه فتحعلیشاه به سفیر روسیه ۱۰۰۰ تومان سکه طلا به همراه برخی هدایای دیگر داده، به همراه میرزا اسماعیل، منشی مخصوص خود از راه آذربایجان، به روسیه برمی گرداند (۳۹).
بنا بر دلایلی که معلوم نیست، فتحعلیشاه ناگهان از رای خود برگشته، برای جهاد با کفار به همراه سپاه ایران عازم آذربایجان میشود، و در اردبیل اردو میزند، و پس از چند روز فقیهان به او میپیوندند. روسها که برای جنگ آماده نبودند، در ابتدای کار کشته فراوان دادند، و فتحعلیشاه ایروان را فتح کرد. فقیهان نیز به امامان جمعه محلی لنکران نامه نوشتهاند، و آنها را به جهاد ترغیب کردند، و بدنبال آن گنجه نیز به دست ایران افتاد. در ادامه کار، محمد میرزا، ولیعهد دوم، به طور تصادفی کشته شد، و سپاه ایران متواری شده، مدودف، فرمانده روس گنجه را تسخیر میکند. در این جنگ، ایوان فیودوروویچ پاکوویچ، فرمانده کّل نیروهای روسی پیروزیهای فراوان به دست آورد، و فتحعلیشاه به تهران بازگشت، و خوانین داغستان و چچن نیز به او در تهران پیوستند. آقا سید محمد مجتهد نیز از تبریز فراری شده، در بین راه به بیماری اسهال درگذشت (۴۰).
پیمان ترکمانچای، نتیجه دخالت فقیهان در سیاست
در بخشهای پیشین آورده شد که درنتیجه گزارشهای خانها به فقیهان در عتبات دال بر تجاوزات روسهای مسیحی به مناطق مسلمان نشین، که چیزی بیش از عملیات ایذائی پراکنده و توسعه طلبانه روسها نبود، فقیهان درصدد دخالت در روابط ایران و روس بر آمدند. یرملوف، فرمانده ارشد نیروهای روسیه در قفقاز، زنان چچنی را به یک روبل میفروخت، و اعمال وحشیانه او، حتا از دیکتاتوری چون نیکولاس اول هم بیشتر بود. بنابراین، زمینههای جهاد وجود داشت. در نهایت امر، آقا سید محمد اصفهانی مجتهد، نوه سید محمد باقر اصفهانی، در کربلا فتوای جهاد را صادر میکند (۴۱، ۴۲). آقا سید محمد اصفهانی مجتهد آنقدر در مورد فتحعلیشاه شک داشت که اعلام کرد حتا بدون فتحعلیشاه، خود شخصاً در جهاد بر ضدّ روسها وارد خواهد شد، و به همین دلیل به تهران مهاجرت نمود، و فتحعلیشاه مجبور شد عبدالله خان امین الدوله را مسول خدمت گذاری به او گرداند. همو بود که به ولایات نامه نوشت، و فقیهان را به مهاجرت به تهران دعوت کرد، و فتحعلیشاه را در انزوا قرار داد، اگرچه میرزا ابوالحسن خان شیرازی و عبدالوهاب معتمد الدوله از فتحعلیشاه حمایت میکردند، و مخالف جنگ بودند.
ویلاک مینویسد که خود به چشم دیده است که مردم جای پای سید بر نردبانی که بالا رفته بود را میبوسیدند، و خاک پای او را جمع آوری میکردند. در چنین فضایی بود که فتحعلیشاه مجبور شد که هر یک از شاهزادگان را برای پذیرایی از یکی از فقیهان اختصاص دهد. جالب آنکه آقا سید محمد مجتهد گواهی اشتیاق فتحعلیشاه به جهاد را امضا میکند تا فتحعلیشاه به نکیر و منکر نشان دهد (۴۳).
عاقبت کار آن است که ایران در این جنگ شکست خورده، تبریز به دست روسیه میافتد، و فقیهان که خود عامل اصلی شروع جنگ بودند، از نخستین نفراتی هستند که از جبهه جنگ به شهر تبریز پناه میبرند، و چون سایر لشکرهای ایرانی چنین میبینند، بر فراز کوه کوچکی سنگر میگیرند، و به دست ارتش روسیه اسیر میشوند. حاج میرزا حسن حسینی فسایی در فارسنامه ناصری مینویسد: چون جناب آقا سید محمد و سایر مجتهدین پیشتر وارد تبریز شده بودند، عوام الّناس تبریز به جهات مختلفه، به ایشان بداندامی مینمودند، و یکی از جهات آنکه سیدی جلیل القدر از ختبای تبریز در جنگ گنجه کشته شده بود، و جماعتی دیگر از مجاهدین در آنجا از جان گذشته بودند، و چون عوام تبریز جناب آقا سید محمد مجتهد را مباشر جنگ و شکست عهد مصالحه با روسیه میدانستند و در خیال آزار او بودند، آقا سید محمد مجتهد به عزم عتبات عالیات حرکت فرمود و در بین راه به مرز اسهال مبتلا گشته، وفات نموده، به روضه رضوان خرامید (۴۴). نظر به اینکه مردم تبریز با حاکم این شهر، آصف الدوله، مشکل داشتند، و در این زمان است که حاجی میرزا یوسف مجتهد تبریز میمیرد، پسرش میرفتاح، پیشنماز تبریز مردم را به حمایت از روسیه ترغیب میکند. اگرچه حاج علی عسگر خواجه سرا مبلغ ۲۰ هزار تومان به میرفتاح میپردازد تا او را راضی گرداند، میرفتاح با ژنرال ارستوف، فرمانده روس طرح دوستی ریخته، به او خبر میدهد که تبریز خالی از سکنه و نیروهای دفاعی است، و به همراه جمعی از مردم تبریز به استقبال نیروهای روسیه میرود. در این هنگام، در شهر تبریز شورش افتاده، و نیروهای روسیه با استقبال مردم تبریز، وارد این شهر میشوند، آصف الدوله دستگیر شده، و میر فتاح، جهت به دست آوردن دل مسلمانان، از طرف ارستوف حاکم شهر میشود. میرفتاح برای سلامتی تزار روس خطبه نماز میخواند، و از فقیهان تبریز، تنها میرزا احمد مجتهد از همکاری با روسها سرباز میزند (۴۵-۴۸). در این بین، ژنرال پاسکوویچ، فرمانده ارتش روسیه در قفقاز از ارس گذشته، در اکتبر ۱۸۲۷ وارد شهر تبریز میشود، و به دلیل سقوط تبریز، در ارتش ایران تفرقه افتاده، و پراکنده میشوند. مردم تبریز، اما، به تدریج شروع به مقاومت کرده، و سربازان روسیه به دست مردم تبریز کشته میشوند، و در دیدار مابین ولیعهد ایران، و پاسکویچ در دهخوارقان در نزدیکی مراغه، فرمانده ارتش روسیه، درخواست ۲۰ کرور سکه طلا جهت تخلیه آذربایجان میکند، که در نهایت با میانجیگری سر جان مک دونالد، سفیر انگلیس، ۸ کرور سکه طلا به فرمانده روس پرداخت میشود (۴۹، ۵۰).
بدین ترتیب دوره دوم جنگهای ایران و روس پایان میگیرد، و پیمان ترکمانچای به تاریخ دهم فوریه ۱۸۲۸ بین ایوان پسکاویچ، فرمانده ارتش روسیه، و عباس میرزا نائب السلطنه در ۱۶ فصل نوشته میشود، و بر طبق آن قرار میشود که ایروان، نخجوان، اردوباد، تالش، و مغان در هر دو سوی رود ارس از ایران جدا شوند، ۱۰ کرور پول نقد از طرف ایران به دولت روسیه پرداخت شود، و ایران حق داشتن کشتی جنگی در دریای خزر نداشته باشد. دولت انگلیس نیز از پرداخت ۶۰۰ هزار تومان پول به دولت ایران سر باز زد چرا که ایران خود آغازگر جنگ با روسیه بوده است (۵۱، ۵۲). میرفتاح نیز به قفقاز میگریزد، و شورش در تبریز پایان مییابد.
استفاده فقیهان از ابزار دین در شروع جنگ نشان داد که فقیهان میتوانند قدرت تاثیرگذاری در معادلات داخلی و خارجی باشند. آنها به دلیل ناآشنا بودن با علوم جدید، و تحولات جهانی و منطقه یی، موجبات جدایی بخش زیادی از خاک ایران در دوره دوم جنگهای ایران و روس شدند، در کنار دولت نالایق، و دیکتاتور قاجاریه قرار گرفتند، و آن شد که به گفته احمد کسروی، با پیدایش جنبش مشروطه، بین فقیهان بر سر قانون اساسی، مشروطه اروپائی، و کیش شیعه دوستگی ایجاد میشود، تا بدان جا که شیخ فضل الله نوری و پیروان او، آزادیخواهان را "بابی" دانستند، و از همراهی با جنبش آزادیخواهی مردم ایران سر باز زدند که خود داستان دیگری است (۵۳).
منابع
(۱) ناسخ التواریخ، تاریخ قاجاریه، جلد اول، از آغاز تا پایان سلطنت فتحعلی شاه قاجار، تألیف محمد علی لسان الملک سپهر، به اهتمام جمشید کیانفر، برگ ۸. 0
(۲) همان منبع پیشین، برگ ۱۰. 0
(۳) تاریخ ایران، عواقب امضا پیمانهای گلستان، و ترکمان چای، و محتوای آنها. 0
History of Iran: The Circumstances of Signing of Gulistan and Turkmanchay Treaties and Its Contents. Internat Rev Soc Sci Humananities. 2012; 3(1): 246-261
(۴) تاریخ ایران، انتشارات دانشگاه کمبریج، جلد هفتم. سال ۲۰۰۸. 0
The Cambridge History of Iran, V 7, Peter Avery, Cambridge University Press, 2008
(۵) خاطرات حاج سیاح، بکوشش حمید سیاح، انتشارات امیرکبیر
(۶)خاطرات حاج سیاح، انتشارات امیرکبیر، برگ ۸۶. 0
(۷). تاریخ ایران، انتشارات دانشگاه کمبریج، برگ ۱۶۱. 0
(۸) تاریخ ایران، دانشگاه کمبریج، سال ۲۰۰۸، برگ ۱۴۹. 0
(۹) فارسنامه ناصری، از حاج میرزا حسن حسینی فسای. جلد اول، برگ ۶۶۱، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۸. 0
(۱۰) همان منبع پیشین، برگ ۶۶۶. 0
(۱۱) تاریخ ایران، انتشارات دانشگاه کمبریج، برگهای ۱۵۰-۱۵۳، سال ۲۰۰۸. 0
(۱۲). خاطرات حاج سیاح، به کوشش حمید سیاح. انتشارات امیرکبیر. برگ ۱۰۷. 0
(۱۳) همان منبع پیشین، برگ ۱۰۹. 0
(۱۴) ناسخ التواریخ، تاریخ قاجاریه، از آغاز تا پایان سلطنت فتحعلیشاه، تألیف محمد تقی لسان الملک سپهر، برگ ۱۰۷. 0
(۱۵) همان منبع پیشین، برگ ۱۱۰. 0
(۱۶) همان منبع پیشین، برگهای ۱۲۰-۱۲۲.0
(۱۷) تاریخ ایران، از نادر شاه تا جمهوری اسلامی، جلد هفتم. انتشارات دانشگاه کمبریج، برگ ۱۵۶.0
The Cambridge History of Iran. V 7, page 156. Peter Avery, Cambridge University Press, 2008. 0
(۱۸) مذهب و حاکمیت در ایران. ۱۷۸۵-۱۹۰۶. دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس، نوشته حمید الگار، ۱۹۸۰، برگهای ۴۵-۵۰. 0
Religion and State in Iran, 1785-1906. Hamid Algar. University of California, Los Angeles
(۱۹) تاریخ ایران، از نادر شاه تا جمهوری اسلامی. انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۰۸، برگ ۱۶۴.0
(۲۰) فارسنامه ناصری، از حاج میرزا حسن حسینی فسایی، انتشارات امیرکبیر، جلد اول، ۱۳۷۸، برگهای ۶۷۴-۶۷۶). 0
(۲۱) مذهب و حکومت در ایران، دانشگاه کالیفرنیا، لوس آنجلس، برگهای ۵۶-۵۸. Religion and State in Iran, 1785-1906. Hamid Algar, University of California, Los Angeles
(۲۲) همان منبع پیشین، برگ ۶۰. 0
(۲۳) تاریخ ایران، جلد هفتم، از نادر شاه تا جمهوری اسلامی، انتشارات دانشگاه کمبریج، سال ۲۰۰۸، برگ ۱۸۴. The Cambridge History of Iran. V 7, page 184. Peter Avery, Cambridge University Press, 2008.
(۲۴) خاطرات حاج سیاح، بکوشش حمید سیاح، انتشارات امیرکبیر، برگ ۱۷۹-۱۸۰. 0
(۲۵) تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، چاپ ۱۶، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، برگ ۷. 0
(۲۶) ناسخ التواریخ، جلد اول، برگهای ۱۲۵-۱۳۰. 0
(۲۷) همان منبع، برگهای ۲۴۰-۲۴۸. 0
(۲۸). مذهب و حکومت در ایران، ۱۷۸۵-۱۹۰۶، حمید الگار، دانشگاه کالیفرنیا، لوس آنجلس، ۱۹۸۰، برگ 0 ۷۵.
(۲۹). همان منبع پیشین، برگ ۸۱. 0
(۳۰) همان منبع، برگ ۷۹. 0
(۳۱). فارسنامه ناصری، حاج میرزا حسن حسینی فسایی، برگ ۶۹۸. 0
(۳۲). ناسخ التواریخ، تاریخ قاجاریه، محمد تقی لسان الملک سپهر، جلد اول، برگ ۲۵۹. 0
(۳۳). همان منبع، برگ ۲۸۱ 0
(۳۴). خاطرات حاج سیاح به کوشش حمید سیاح، انتشارات امیرکبیر، برگ ۲۷۰، و ۲۸۳. 0
(۳۵). مذهب و حکومت در ایران، ۱۷۸۵-۱۹۰۶، حمید الگار، دانشگاه کالیفرنیا، لوس آنجلس، ۱۹۸۰، برگ ۸۵. 0
(۳۶). تاریخ ایران، جلد هفتم، از نادر شاه تا جمهوری اسلامی. انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۰۸، برگ ۱۸۸. 0
(۳۷). فارسنامه ناصری، حاج میرزا حسن حسینی فسایی، انتشارات امیرکبیر، جلد اول، برگ ۷۲۸. 0
(۳۸). تاریخ ذوالقرنین، میرزا فاضل الله شیرازی، جلد ۳، برگ ۶۴۱. 0
(۳۹). ناسخ التواریخ، تاریخ قاجاریه، محمد تقی لسان الملک سپهر، جلد اول، برگ ۳۶۷. 0
(۴۰). همان منبع پیشین، برگهای ۳۷۱-۳۷۸. 0
(۴۱). مذهب و حکومت در ایران، ۱۷۸۵-۱۹۰۶، حمید الگار، دانشگاه کالیفرنیا، لوس آنجلس، برگ ۸۶. 0
(۴۲). تاریخ ذولقرنین، میرزا فضل الله شیرازی، برگ ۴۳۰ 0
(۴۳). مذهب و حکومت در ایران، ۱۷۸۵-۱۹۰۶، حمید الگار، دانشگاه کالیفرنیا، لوس آنجلس، برگ ۹۰.0
(۴۴). فارسنامه ناصری، از حاج میرزا حسن حسینی فسایی، جلد یکم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۸، برگ ۷۳۲.
(۴۵). همان منبع پیشین، برگ ۷۳۴
(۴۶). ناسخ التواریخ، تاریخ قاجاریه، محمد تقی لسان الملک سپهر، جلد یکم، برگ ۳۸۷0
(۴۷). تاریخ نو، تألیف جهانگیر میرزا، پسر عباس میرزا نائب السلطنه، انتشارات علم، ۱۳۸۴، برگ ۱۰۰. 0
(۴۸). مذهب و حکومت در ایران، ۱۷۸۵-۱۹۰۶، حمید الگار، دانشگاه کالیفرنیا، لوس آنجلس، برگ ۹۳.0
(۴۹). فارسنامه ناصری، از حاج میرزا حسن حسینی فسایی، جلد یکم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۸، برگ ۷۳۵0
(۵۰). ناسخ التواریخ، تاریخ قاجاریه، محمد تقی لسان الملک سپهر، انتشارات امیرکبیر، جلد یکم، برگ ۳۹۴0
(۵۱). همان منبع پیشین، جلد یکم، برگ ۴۰۵.0
(۵۲). تاریخ نو، تألیف جهانگیر میرزا، پسر عباس میرزا نائب السلطنه، انتشارات علم، ۱۳۸۴، برگ ۱۲۶.0
(۵۳). تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی. انتشارات امیرکبیر، سال ۱۳۶۳، برگ ۲۸۸. 0
|