نگاهی بر مصاحبه اخیر رفیق خاوری با «نامه مردم»-نامه سرگشاده
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۷ آذر ۱٣۹۴ -
٨ دسامبر ۲۰۱۵
هفتاد و چهارمین سالگرد بنیادگذاری حزبمان را در شرایطی پشت سر مینهیم که مردم میهنمان در تمامی عرصه ها با دشواریهای فراوان دست و پنجه نرم میکنند.
همزمان شاهد تشدید و گسترش روند فاجعهباری هستیم که از سالها پیش تا به امروز، در خاورمیانه و در کشورهای همجوار با میهنمان در جریان است. بهنظر میآید که کل منطقه بر روی بشکه ای از باروت قرار گرفته است.
با توجه به شرایط بحرانی حاکم در منطقه و نیز مسائل مبرم و چالشهای پیشِ رو در داخل کشور که مبارزه ای مسئولانه، پیگیر و خستگی ناپذیر را ناگزیر میسازد، پراکندگی موجود در جمع توده ایها از سویی، و فقدان رویکردهای وحدت طلبانه و تلاشهای سازنده در راه تأمین یکپارچگی حزب ارانی از سوی دیگر، دردناک و تأسف برانگیز است.
با کمال تأسف، مسئولین و مدعیان دفاع از حیثیت و صیانت تاریخی حزب توده ایران، به جای تلاش هرچه بیشتر در انسجام و یکپارچگی حزب، فائق آمدن بر پراکندگی نیروهای دلسوز حزبی و یافتن عقلانی ترین راه در حل مسائل و مشکلات عدیده پیشِ رو، نفت بر آن آتشی میریزند که دود آن به چشم مبارزین راه رهایی زحمتکشان میرود و موجب پراکندگی بیش از پیش نیروهای هوادار حزب و خشنودی دشمنان آن میگردد.
رفیق خاوری که در یکی از بحرانی ترین و بغرنجترین مراحل تاریخ حزب ما، مسئولیت خطیر سازماندهی و پیشبرد ادامه کار آن را به عهده داشته است، به رغم حاکم بودن چنین شرایط دشوار و خطیری، آنگاه که به گفتگو با «نامه مردم» ارگان مرکزی حزب می نشیند، نه تنها هیچ کلامی از ضرورت تخطی ناپذیر وحدت و یکپارچگی جمع پراکنده توده ای ها به زبان نمیآورد، بلکه همچنان بر کوک ناساز تفرقه و پراکندگی مینوازد.
و این در حالی است که نشریه «راه توده» بهرغم همه ادعایهای خود، بهجای برخوردی رفیقانه، اصولی و بهدور از جنجال، با زیرپا گذاشتن حداقل نرمهای پذیرفته شده، در واکنشی عصبی، تحریکآمیز و خصمانه به استقبال مصاحبه صدر حزب میرود.
ما نگارندگان این نوشتار، رویکرد نشریه «راه توده» در واکنش به مصاحبه رفیق خاوری را غیراصولی و غیررفیقانه میدانیم. چرا که معتقدیم نمیتوان تودهای بود، سخن از مشی توده ای راند، اما برخلاف منش تودهای، با به سخره گرفتن دیگران، برخوردهای توهین آمیز و از موضع بالا به پاسخگویی مسائل پرداخت.
روشن است که توده ایها، چه آنانی که حول ارگان مرکزی حزب گرد آمدهاند، و چه آنانی که در سالهای پس از یورش، به رغم پایداری بر هویت توده ای خود، به علل گوناگون از سازمان رسمی حزب حذف و یا طرد گردیده اند، و یا خود به دلایل سیاسی و یا تشکیلاتی از بخش رسمی فاصله گرفته اند، و همچنین رفقای تودهای در داخل کشور، در انتظار شنیدن پیامهایی از این دست نیستند.
در جریان انجام چنین گفتگوهایی، بایسته آن است تا مسئولین حزبی با ارائه تحلیل مشخص از شرایط داخلی و وضعیت بین المللی، به ارائه راهکارهای مناسب جهت برونرفت از چالشهای پیشِ رو بپردازند و تمامی آنانی را که خود را توده ای میدانند و به آرمانهای حزب وفادارند، به منظور برون رفت از شرایط تأسفبار کنونی فرابخوانند، تا با گسترش روحیه بحث و گفت وگوی رفیقانه و سازنده گردهم آمده و در راه انسجام و یکپارچگی صفوف حزب تلاش کنند.
با مروری بر مصاحبه اخیر رفیق خاوری متوجه میشویم که با کمال تأسف این بار نیز این انتطار کماکان برآورده نمیشود.
چرا که رفیق خاوری در ادامه همان رویه زیانباری که در کنگره ششم در پیش گرفته شد، در مصاحبه مورد اشاره نیز همچنان اتهام و انگزنی را جایگزین برخورد نظری و سیاسی میسازد.
رفیق خاوری میگوید که تلاش دستگاههای امنیتی رژیم پس از یورش به حزب در راستای «دامن زدن به جو بی اعتمادی و بدبینی در درون حزب، بی اعتبار کردن سیاستها و رهبری آن، تلاش در جا دادن عناصر نفوذی خود در درون حزب و خلاصه جلوگیری از سازمانیافتگی مجدد توده ای ها» بوده است و «رژیم تلاشهای زیادی را برای از هم پاشاندن سازمانهای حزبی در خارج از کشور و زیر ضربه قرار دادن رهبری آن انجام داد. ششمین کنگره حزب ما اخیراً سند جامعی در این زمینه منتشر کرده است که گوشه های مختلفی از این توطئه ها را روشن مینماید.»
آیا به راستی دلیل عمده و اصلی عدم حضور تعدادی چشمگیر از منتخبین نشست های حزبی در صفوف کنونی حزب را میتوان ناشی از تلاش دستگاههای امنیتی رژیم دانست؟
برای دست یافتن به پاسخی که بتواند ما را برای رسیدن به حقیقت رهنمون سازد، بهتر است تا مروری داشته باشیم بر سرنوشت رفقایی که در «کنفرانس ملی» بهعنوان اعضای کمیته مرکزی حزب انتخاب شدند.
این نشست عالی حزبی در خرداد ماه ۱۳۶۵ برگزار شد. در این نشست، ۶۲ تن به عنوان اعضای اصلی و مشاور کمیته مرکزی برگزیده شدند.
در حال حاضر از برگزیدگان کنفرانس ملی تنها ۴ رفیق در صفوف سازمان رسمی کنونی حزب حضور دارند.
گفتنی است که ازاین ۴ تن نیز تنها رفیق خاوری در زمان برگزاری کنفرانس ملی، عضو اصلی کمیته مرکزی بوده است.
۱۰ تن از رفقای عضو کمیته مرکزی منتخب کنفرانس ملی که از میان ما رفتهاند، زندهیادان، رفقا ایراندخت ابراهیمی، شمسالدین بدیع تبریزی، غنی بلوریان، محمدامین سراجی، اکبر شاندرمنی، حمید فام نریمان، حبیبالله فروغیان، سیاوش کسرایی، حسین نظری و حسین نعمتی، یا از ترکیب کمیته مرکزی کنار گذاشته شدند و یا خود به حالت اعتراضی سازمان رسمی حزب را ترک کردند.
بنابر دانسته های نگارندگان این نوشتار، ۲۰ تن از اعضای اصلی و مشاور کمیته مرکزی منتخب کنفرانس ملی که در حال حاضر در سازمان رسمی حزب حضور ندارند، کماکان خود را توده ای میدانند و همچنان بر هویت توده ای خود پایدار مانده اند.
بنابراین و بر پایه شواهد موجود، میباید به ذکر دلایل واقعی پرداخت و دلیل عدم حضور ۲۰ تن از اعضای اصلی و مشاور کمیته مرکزی منتخب کنفرانس ملی در صفوف کنونی سازمان رسمی حزب را به تلاش دستگاههای امنیتی رژیم مرتبط نساخت.
رفیق خاوری در مصاحبه اخیر خود با «نامه مردم» ضمن برشمردن موارد اختلافِ نظرِ زنده یاد اسکندری با اکثریت رهبری حزب در دوران انقلاب، متذکر میشود که «... این نگرانی برای من و عده ای دیگر از رفقا هم وجود داشت». با توجه به نقل وقول مورد اشاره، این نتیجه گیری دور از واقعیت به نظر نمیرسد که این تفاوتِ نگاه و نظر میتواند در حاملین آن پس از یورش سبعانه به حزب و به بند کشیده شدن رهبری آن و آنچه که در سیاهچالهای رژیم گذشت، به نوعی تأیید و تقویت هم شده باشد. در این حالت طبیعی مینماید که تضادِ مابین فعالین و کادرهایی که رهبری و خط مشی حزب در دوران انقلاب را پذیرفته و به حقانیت آن باور داشتند از یکسو، و رفیق خاوری و آن عده دیگری که در «این نگرانی» با وی شریک بودند و بعد از یورشها سکان رهبری حزب را در دست گرفتند از سوی دیگر، هرچه بیشتر تعمیق گردد.
حال میتوان پرسید که آیا این تضاد رو به تعمیق در کنار سیاستهای نادرست تشکیلاتی و اداره غیردموکراتیک سازمانها و ارگانهای حزبی، یکی از دلایل عمده بروز نارضایی و اختلاف در درون حزب در مهاجرت و برخی از اخراجها و گسستهای پی درپی نبوده است؟ گسست هایی که ناخواسته و بالاجبار به رفقا تحمیل میشد.
همچنین میتوان پرسید که آیا خط مشی سیاسی زنده یاد ایرج اسکندری، و نیز «نگرانی رفیق خاوری و عده ای دیگر از رفقا» از جمله رفیق حمید صفری، با خط مشی سیاسی حزب در دوران انقلاب مطابقت داشته است؟
آیا به دلیل وجود این تفاوتها در رهبری گذشته حزب، به این رفقا انگ قدرت طلبی و یا نفوذی دستگاههای امنیتی زدند؟ آیا آنان را اخراج کردند؟
مگر جز این است که وجود دیدگاهها و نظرات متفاوت در یک حزب سیاسی، نشانه قدرت، بلوغ، پویایی و زنده بودن آن است؟
نگاه کنیم به طیف توده ای هایی که پس از یورش به حزب و در زمانی که رفیق خاوری مسئولیت اصلی اداره حزب را بر عهده داشته است، از حزب اخراج شدهاند و یا خود عطای حضور در بخش رسمی آن را به لقایش بخشیده اند. مشاهده خواهیم کرد که اکثر این رفقا همانند منتخبین «کنفرانس ملی» که پیش از این به آن اشاره شد، به رغم تمام نارواییها کماکان خود را توده ای میدانند و توده ای هم مانده اند.
آیا علت العلل همه این گسستها، ترفندهای دستگاههای امنیتی ست؟
به تاریخ حزبمان رجوع کنیم و مروری داشته باشیم بر کتاب «اسناد و دیدگاهها».
در گزارشی تحت عنوان «روند و ریشه های انشعاب ـ گزارش به دومین کنگره درباره انشعاب» (ص ۱۱۸ ـ ۹۶)، چگونگی مواجهه با بحرانی که ۶۸ سال پیش بر اثر شکست حکومت ملی آذربایجان در درون حزب ایجاد شده بود، شرح داده شده است.
در این گزارش میخوانیم که چگونه با سعه صدر، برخوردهای رفیقانه و دموکراتیک، صرف انرژی فوقالعاده از طریق برگزاری جلسات فعالین (از جمله با شرکت ناراضیان)، انتشار یک نشریه هفتگی درون حزبی و نیز ۳ کتاب جداگانه که نظرات معترضین هم در آنها انعکاس مییافت، عدم سلب مسئولیتهای معترضین و اتحاذ راهکارهای مشابه دیگر، به گونه ای عمل شد که نخستین انشعاب در حزب توده ایران با حداقل گسست ها همراه باشد.
اگر فرهنگ جامعه فئودالی آن روز ایران و نازل بودن میزان رشد روابط دموکراتیک در چنین جامعه ای را در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که برخورد دموکراتیک حزب در آن مقطع زمانی، پس از گذشت هفت دهه، هنوز تا چه میزان نمونه وار، قابل ستایش و نشانگر سنن پُرافتخار حزب توده ای ماست.
آیا برخوردی این چنین دموکراتیک را میتوان با برخوردهای رهبری حزب در مهاجرت کنونی در قبال اعضا و کادرهای منتقد و معترض قابل قیاس دانست؟
آیا برخوردی که در کنگره ششم مورد اشاره رفیق خاوری با منتقدین و معترضین درون حزبی صورت گرفته است، سر سوزنی با رویکرد نزدیک به هفت دهه گذشته تاریخ حزب وجه تشابهی دارد؟
رفیق خاوری در بخشی از مصاحبه اخیر خود «یکی از دستآوردهای بزرگ حزب در این سالهای دشوار سرکوب و مهاجرت ناخواسته را تمرکز خلل ناپذیر بر امر رهبری جمعی و تلاش واحد برای حل مشکلات پُرشمار حزب» میداند و اشاره میکند که «از همین روست که امروز ولی فقیه حکومت، فرمان یورش تازه ای بر ضد حزب ما صادر کرده است».
با توجه به تأکیدات این رفیق، این پرسش به ذهن میرسد که آیا انجام چنین مصاحبه ای در شرایط کنونی و با چنین محتوایی، و نیز واکنش غیررفیقانه و خصمانه «راه توده» به آن، عملی است در راستای تأمین منافع حزب، یا خوشایند مسببین و دستاندرکاران اختناق و سرکوب در میهن ما؟ آیا برخوردهایی از این دست مورد استقبال توده ایها قرار میگیرد، یا آن نیروهایی که در پی نابودی و محو حزبمان بوده و هستند!؟
آیا جز این است که وظیفه تمامی آنانی که خود را توده ای میدانند، عبارت از آن است که تمامی هم و غم و استعداد و ابتکار خود را بر آن متمرکز سازند تا بتوان تفاوت دیدگاههای متنوع در درون خانواده بزرگ توده ایها را به نفع وحدت و یکپارچگی آن، هرچه بیشتر به هم نزدیک و نزدیکتر ساخت.
چنانچه ما در مهاجرت (که در قیاس با رفقایمان در داخل کشور، در شرایط به مراتب آرامتر و امن تری قرار داریم)، نتوانیم به تلاشهایمان سمت وسویی سازنده، تأثیرگذار و وحدت گرایانه بدهیم، علاوه بر دلسرد کردن رفقایمان در داخل کشور، قادر به برداشتن گامی مثبت در راستای تأمین منافع زحمتکشان میهنمان نیز نخواهیم بود.
اگر پرسش این است که از کجا میتوان آغاز کرد، پاسخ روشن است:
سر دادن هر ندای تفرقه افکنانه ای برخلاف سنن والا و پرافتخار حزب ماست.
بیاییم تا دیر نشده به جای ادامه و گسترش غیرمسئولانه جو بی اعتمادی و سوءظن که زیانهای جبران ناپذیر بسیاری در پی خواهد داشت، فضایی سازنده و رفیقانه را برای بحث و گفتگو سازمان دهیم تا بتوانیم از این طریق با کمرنگ کردن اختلافات، گامهای ضرور را برای نزدیکی هرچه بیشتر برداریم. فرصت ها به سرعت از دست میرود. ضرورت انکارناپذیر وحدت و یکپارچگی همه توده ای ها باید در دستور کار قرار گیرد. با توجه به اینکه در شرایط کنونی زندگی حزب، رفیق خاوری در جایگاهی حساس و ویژه قرار دارد، میتواند و باید نقش تاریخی خود را ایفا نماید.
محمد حقیقت، محمد زاهدی، مظفر علی عباسی، بهروز مطلب زاده و اردشیر جم نشان
۱۶ آذر ماه ۱۳۹۴
|