این همه هیاهو برای چیست ؟
عظیم هاشمی
•
اینکه راه واقعی فائق آمدن بر بن بست های فعلی که جامعه در آن گرفتار شده چگونه باید ترسیم شود و آیا میتوان هیاهوهای انتخاباتی را بر علیه خود هیاهو کنندگان تبدیل نمود موضوعی است که فقط فعالین کارگری وکنشگران آزادیخواه میتوانند پاسخی منطقی به آن بدهند. شواهد گویای این است که اکنون به دلایل مختلف موقعیت به نحوی است که امکان حرکتهای اعتراضی منسجم تر از گذشته، وجود دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۶ آذر ۱٣۹۴ -
۱۷ دسامبر ۲۰۱۵
صف بندی ها و شاخ شانه کشی های جناح های حکومتی برای از میدان بدر کردن رقبا و تسخیر مراکز قدرت مجلس شورای اسلامی و خبرگان ابعاد تازهای به خود گرفته است . پس از آنکه سردبیر روزنامه اطلاعات محمود دعایی با مطرح نمودن حجت الاسلامی همسو با خود یعنی محمد خاتمی داد و فغان جناح مقابل را در آورد، نوه خمینی خود را وسط معرکه انداخت تا رسما بتواند ایفا گر نقشی در مجلسی گردد که امکان دارد بنا به شرایط مجبور به جایگزینی برای راس هرم قدرت یعنی ولی فقیه گردد. ظاهرا بوی الرحمان خامنه ای به مشام همه باندهای حکومتی رسیده است و در نتیجه هر جناح درصدد است مهرههای بیشتری راهی مجلس خبرگان کند تا در آینده بهتر بتواند جریان فکری همسو با خود را جایگزین راس هرم قدرت نماید. تن سپاری شورای نگهبان خامنه ای به کاندیداتوری افرادی که بندگی مطلقی در مقابل خامنه ای از خود نشان نمیدهند بستگی به فاکتورهای مختلف از مناسبات با سرمایه داری جهانی، اوضاع اقتصادی، تا به میدان آمدن هواداران سینه چاک رقیبان دارد. اگر چه فاکتور های دیگری هم میتواند در تمکین یاعقب نشینی جناحها موثر واقع شود اما مهمترین موضوع برای کلیت آنها کشاندن هر چه بیشتر مردم به سمت صندوق های رای میباشد. بر همین اساس علیرغم اختلافات عمیقی که هر دارودسته بادیگری دارد، کاملاًمتوجه هستند هیچکدام نمیتوانند به تنهایی چنین باری را بر دوش گرفته وبه پیش ببرند در نتیجه اکثر کار بدستان میدانند عملی شدن چنین رسالتی میسر نخواهد شد به جز اینکه قسمتی از فضا در دست رقبا قرار گیرد. هر چند چنین وضعیتی ناپایدار است اما حداقل تا زمانی که بساط صندوق ها پایان نیافته باشد ضروری میدانند به طور موقت هم که شده در برخی زمینهها از فشارهای خود کم کنند تا بهترین نتایج را به دست آورند .
مطرح شدن محمد خاتمی توسط محمود دعایی همانگونه که وی در نامه های خود ذکر کرده با چراغ سبز رهبر ومقتدایش آیت الله خامنه ای همراه بوده است و بنا به روابط مشخصی که میان خامنه ای وحسن خمینی وجود دارد کاندیداتوری وی را نیز نمیتوان تصممم یکجانبه ی وی تلقی نمود. مصاحبهها وصحبت های اخیر رفسنجانی مهمتر از حمایت او از محمود دعایی و حسن خمینی نشانگر این امراست که وی و همسویانش اگر چه از موقعیت گذشته برخوردار نیستند و به قول خودش اکنون کارهای نیست اما کاملاً صحه گذار رهبری خامنه ای میباشد و حتی آنجا هم که سخن چگونگی ولی فقیه شدن وی را مطرح میکند، خامنه ای را همراه خود در موضوع قلمداد میکند والبته ابایی از این هم ندارد که خود وایضا خامنه ای را نه مدافع قدرت مطلق و فردی، که هوادار ایجاد یک شورای رهبری در همان مقطع پس از مرگ خمینی قلمداد نماید. همه اینها نشاندهنده این موضوع است که با هراندازه از اختلاف بازهم همگی بر اصول مشخصی که ادامه همین وضعیت موجود است پای می فشارند و تنها خواهان سهم بیشتراز قدرت برای خود میباشند؛ درواقع به رسمیت شناسی بیشتر از طرف جناح مقابل. یکی از محورهای حرکت رفسنجانی این است که مثل گذشته، زمانی که همه کاره نظام بوده است بازهم از چنان موقعیتی برخوردار شود و بدون ایضاء و اذیت وبد اخلاقی ها (کلماتی که خود ش بکاربرده است) همراه جناح دیگر به استثمار کارگران وانباشت سرمایه ادامه دهد. رفسنجانی با صراحت میگوید که وجود جنا ح مخالف گاهی هم فایده بخش بوده است -چه راستی ها و چه چپی هایی که او از آن نام میبردو میگوید پیرامون روزنامه سلام جمع شده بودند- ولی باید یک اصولی را رعایت نمایند.
آن فاکتوری که نه تنها رفسنجانی ودعایی و حسن خمینی بلکه همه افراد و جریاناتی که در حال آماده کردن خود برای سر بیرون آوردن از صندوق ها هستند را به چالش میکشاند اعتراضات اجتماعی است؛ عاملی که علیرغم افت وخیزهای مختلف، همواره در این ٣۷ ساله حکومت اسلامی در جریان بوده و سر باز ایستادن هم نمیتواند داشته باشد چراکه وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه در چنان تصلبی قرار گرفته که راهی به جز اعتراض علنی برای انسانها باقی نگذاشته است. ترکش های چنین تصلبی میتواند بر بخش هایی از بورژوازی به نسبتی که از هرم قدرت فاصله دارند فشارهایی وارد نماید و تا حدودی آنها را از وضعیت موجود عاصی سازد. اما همان ها هم وقتی واقعیات را در نظر میگیرند متوجه این موضوع میشوند که اگرچه غارتگریشان در این ٣۷ ساله با فراز وفرودهایی همراه بوده است ولی آنچه که موجب اصلی محفوظ ماندنشان در برابر اعتراضات اجتماعی بوده همانا رژیم حاکم میباشد و در نتیجه مخالفت خوانی های آنها از حدود وثغور خاصی فراتر نخواهد رفت و ماندگاری رژیم فعلی برای آنان بر هر تغییری ارجح تر است. آنها میدانند اگر به علت سیاستهای پولی دولت مانند سقوط ارزش ریال، بخشی از طلب های خود را از دستگاهای دولتی دیرتر وصول کرده اند وآنهم با قیمتی به مراتب کمتر از آنچه هنگام عقد قراردادها به امضاء رسانده بودند این امری است ضروری که ناچاراً باید به آن تن در دهند تا دچار خسران بیشتری نشوند. بنابراین خمیر مایه مبانی حرکتی تمامی آنچه درون سرمایه داری ایران میگذرد چه بخشی که مستقیماً در رابطه با حاکمیت قرار دارد همچون رفسنجانی، خاتمی، دعایی، حسن خمینی و غیره و چه آن بخش که بیرون از حکومت قرار گرفته جز حفظ حاکمیت فعلی چیز دیگری نیست. همه آنها، نظم موجود سرمایه داری تحت رهبری و هدایت اسلامی ها را هم تضمین کننده ای مهم در جهت سرکوب اعتراضات کارگری وتحرکات اجتماعی تلقی می کنند و هم مناسبترین بستر برای فربه شدن خود به حساب میآورند. در همین زمینه رئیس بانک مرکزی در مصاحبهای یکی از علل مشکلات درون بورژوایی را بخوبی بیان میکند آنجا که میگوید دولت باید سازوکاری پیدا کند تا بتواند مطالبات را پرداخت نماید و البته وی حل بسیاری از مشکلات را به وضعیت برجام گره میزند . رفسنجانی نیز در مصاحبه خود وقتی به موضوع اقتصادی اشاره میکند عملی شدن برنامه اقتصادیی که از طرف وی وطرفدارانش در مجمع تشخیص مصلحت به دولت ارائه شده است را به عنوان راهکار عملی برای برون رفت از اوضاع متصلب فعلی میداند. اگر رئیس بانک مرکزی وعده سرخرمن برجام به طلبکاران میدهد اما رفسنجانی و باند وی ورق هایی سیاه نموده اند وآن را به عنوان برنامه اقتصادی به دولت دادهاند که ان را انجام دهد تا به نرخ رشد ٨ درصدی!! دست یابند. وی اضافه میکند که این طرح به نظر رهبری هم رسیده وایشان هم آن را تائید کردهاند. اینکه حسن روحانی از شرکت در جلسات مجمع خودداری نموده و گفته است که طرح و پیشبرد برنامههای اقتصادی از وظایف دولت است ودیگران نمیتوانند در این باره خط مشی تعیین کنند نشان دهنده این است که اعضاء دولت که همین چندی قبل ۴ وزیر آن با انتشار نامهای سرگشاده قریب الوقوع بودن بحران را یادآوری کرده بودند کاملاً میدانند هر راهکار اقتصادی ارائه شده از جانب هر جناح و حرکت کردن بر مبنای آن در نهایت امر جز بنبست نتیجه دیگری نخواهد داشت. با چنین اوضاعی تمامی هیاهو وجنجالهایی که شنیده میشود و بخصوص در مواقع مشخصی همچون انتخابات فزونی میگیرد چیزی نیست جز فریاداینکه در یک کشتی سوراخ شده راه نجات چنین نخواهد بود که دیگران را غرق کنیم تا خود به ساحل نجات برسیم. چنین دیدگاهی اگر چه بیشتر از جانب افرادی همچون رفسنجانی طرح میگردد که دیگر مانند گذشته یکه تاز میدان نیستند ولی رقبا که سابقه آنهارا در زمینه از میدان بدر کردن خود یا دیگران کاملاً برایشان ملموس است، براحتی حاضر نیستند پروبال بیشتری به آنها بدهند. شواهد اکنون دال بر این است که هر بند و بست، سازش یا عقب نشینی اتفاق افتد بعید است جناح رفسنجانی سرنوشت خیلی بهتری از آنچه اکنون دارند پیدا کنند. با این همه اگربخش مهم و بیشتری ازسرمایه داران درون و بیرون حکومتی راه چاره را دراین ببینند که میدان عمل وسیعتری در اختیارشان قرار دهند حتا اگر این غیر ممکن یعنی تغییر وضعیت بگونه ای همچون دوران خاتمی ممکن گردد از آنجا که اهرمهای مهم قدرت اقتصادی ونظامی وامنیتی در اختیار جناح مقابل قرار دارد در نتیجه نخواهند توانست ایفاگر نقشی بیش از تدارکاتچی ها گردند. بدین ترتیب تمامی هیاهوهای تبلیغاتی که هر روز نیز ابعاد گستردهتری بخودخواهد گرفت نمیتواند بجز چرخیدن آنها در یک دایره بسته و بازهم متصلبی نتیجهای ببار آورد . فراتر رفتن از یک چنین دایرهای نه تنها توسط هیچ کدام از جناحهای حکومتی میسر نیست بلکه همه آنها سد راه چنین فرا رفتنی میباشند. اینکه راه واقعی فائق آمدن بر بن بست های فعلی که جامعه در آن گرفتار شده چگونه باید ترسیم شود و آیا میتوان هیاهوهای انتخاباتی را بر علیه خود هیاهو کنندگان تبدیل نمود موضوعی است که فقط فعالین کارگری وکنشگران آزادیخواه میتوانند پاسخی منطقی به آن بدهند. شواهد گویای این است که اکنون به دلایل مختلف موقعیت به نحوی است که امکان شکلگیری و حرکتهای اعتراضی منسجم تر از گذشته، وجود دارد و در نتیجه چنانچه به جای دلمشغولی به اینکه کدام باند و جناح چه نقشه و پیام علیه دیگری از آستین خود بیرون خواهد آورد و دنبال آنها روان شدن می توان راهی فراتر از آنها مَد نظر قرار داد و حول خواستههای مشخص و ملموس که مستقیماً مربوط به خود مردم وخصوصا کارگران باشد به اقدامهایی عملی دست زد. چه بسا بتوان ازفضایی که رژیم ناچاراً در این دو ماه مجبور است به صورت دوفاکتو هم که شده تحمل کند در جهت پیشبرد و سازمانیابی هر چه بیشتر توده ها استفاده نمود و سنگرهایی برای حرکات مبارزاتی آتی تسخیر کرد، این شاید تنها موردی باشد که مبارزان کارگری و آزادیخواها ن میتوانند از فضای انتخابات های فرمایشی جمهوری اسلامی مورد نظر قرار دهند. در غیر اینصورت آیا به دنبال این و آن فرد رفتن و این و یا آن جناح را بر دیگری ترجیح دادن همان چیزی نیست که رژیم و مشخصاً شخص ولایت فقیه میخواهد؟ قدر مسلم هیچ کنشگر اجتماعی فراموش نکرده است که دردوره قبل خامنه ای عنوان کرد حتا اگر جمهوری اسلامی را هم قبول ندارید اما بخاطر ایران بیایید رأی بدهید. چنین دیدگاهی نمیتواند اکنون هم مَد نظرش نباشد. آنچه برای خامنه ای اهمیت درجه اول دارد اقتدار حکومتی خویش است که درواقع متغییری است تابع وزن صندوقهایش و به نسبت سنگینی آن خواهد توانست برای خود و رژیم در سطح جهانی مجوزی قانونی اخذ نماید و در عرصه داخلی فضای خفقان و زندان وشکنجه واعدام را گسترش دهد. جناح وی تاکنون توانسته با تاکتیکهای مختلف چنان عمل کند تا فردی همچون رفسنجانی که مهمترین کسی بودکه او را به قدرت رساند را در حالتی دفاعی قرار دهد، رئیس قوه اجرائیه اش محمد حاتمی را تدارکات چی وبعد هم ممنوع التصویر نماید و رئیس مجلس قانونگزاریش را تا حد یک نامه رسان حکم حکومتی پایین کشاند و سپس به همراه موسوی در محاصره ای همه جانبه قرار دهد. بدین ترتیب هر فرد که منافعی در حفظ حکومت نداشته باشد و چشم خود را نیز بر حقایق نبندد میداند این انتخابات نیز تفاوتی با سایر دفعات نخواهد داشت و اگر با پاسخ مناسب وشایسته ای از جانب مردم روبرو نشود صرفنظر از اینکه خامنه ای چه تاکتیکی اتخاذ کند و طرفداران کدام باند و جناحی از صندوق ها بیرون آیند بعد از اینکه بساط صندوق ها برچیده شد بر اقتدار خود و سپاه و نیروهای نظامی تحت امرش خواهد افزود و جناحهای مختلف برای اینکه شمشیرها سیقل یافته تر ازقبل برمخالفین واقعی نظم موجود یعنی کارگران وآزادیخوا هان نشانه گیری شود بازهم تا وقتی که وی نفس میکشد یاری بخش او خواهند بود.
|