یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گرایش به راستِ احزاب سیاسی در کشورهای سرمایه داری


ا. مانا


• از نوام چامسکی در مورد ترامپ پرسیدند که در جواب گفت: توجه داشته باشید که دیگران فرق چندانی با او ندارند. یکی از آنها می گوید که به محض انتخاب شدن دستور بمباران ایران را صادر می نماید، در حالی که دیگری (اندکی معتدلتر) اظهار می دارد که تا تصویب مجلس منتظر مانده و سپس به ایران حمله می نماید. حقیقت امر آنستکه مناظره ها را که ببینید، متوجه خواهید شد که چامسکی درست می گوید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۹ آذر ۱٣۹۴ -  ۲۰ دسامبر ۲۰۱۵


آقای سهراب مبشری در نوشتهٔ جالبی تحتِ عنوان «پشت پردهٔ نقد راستکرداری سیاسی» در اخبار روز به پدیدهٔ ظهور سیاستمدارانی چون دانلد ترامپ در صحنهٔ سیاست آمریکا پرداخته است. در قسمتی از این نوشته آمده است:
«ظهور ترامپ بر زمینه کارزاری چندساله است که در غرب علیه آنچه «درستکاری سیاسی» خوانده می شود به راه افتاد
است. منظور از درستکاری سیاسی، پایبندی به یک رشته معیارهاست که تا چند سال پیش به نظر می رسید عمومیت یافته اند، مانند احترام به حقوق بشر، برابر دانستن زن و مرد، پرهیز از زبان تبعیض آمیز و غیره. این پایبندی در عین اینکه دفاعی از دستاوردهای روشنگری و ترقی اجتماعی است، به تعبیری محافظه کارانه است چرا که می خواهد برخی دستاوردها را حفظ کند، اگر شده به بهای نهی تابوشکنی.»

با اکثر موارد این نوشته می توان موافق بود گرچه توضیحی را لازم است بر آن افزود. شرایط کنونی حاکم بر جهان پیشرفتهٔ صنعتی، محصول سیاستهایی بوده است که در خلالِ چهل سال گذشته تحمیل گردیده و به نئولیبرالیسم شهرت یافته است. برخلاف نظری رایج، این ایدئولوژی قبل از آنکه سیاستی منصوب به سیاستمدارانی معین (خانم تاچر و آقای ریگان) بوده باشد، ضرورتِ مرحلهٔ معینی از توسعهٔ کشورهای پیشرفتهٔ سرمایه داری بوده است. در ترجمه بخش کوتاهی از کتاب ِ «مشکلات ساختاری سرمایه» که اخیراً در سایت اخبار روز منتشر گردید، در این مورد آمده است:

... نیاز حیاتی به جایگزینی هژمونیک برای نظمِ سرمایه مدتی است که در دستور کار تاریخی قرار گرفته است. همهٔ مدلهای شناخته شدهٔ سازش رفُرمیستی، در دوره ای بدرازای یکصد و سی سال (از زمان برنامهٔ گوته) از هرگونه تأثیر گذاری پایا، هر چند ناچیز، بر تضادها و عملکرد غیرانسانی سیستم سرمایه عاجز مانده اند. این شرایط، علیرغمِ تضادهای آشتی ناپذیر و عملکرد غیرانسانی سیستم، می تواند تا زمانی ادامه یابد که سرمایه می تواند خود را - آنجا که به مدد دست آوردهای پُربار امکان پذیر است - و نه فقط با اعمال زورِ عریان - به عنوانِ کنترل کنندهٔ بلامنازعِ روندِ بازتولید اجتماعی تحمیل نماید. اما دقیقاً همین امر است که در زمان ما بشدت مشکل آفرین می گردد. در واقع بشدت مشکل آفرین، تا حدودی از این نظر که، حتی علیرغم تمامیت خواهانه ترین حالتِ سرمایه همراه با سازش کاملاً تسلیم طلبانهٔ نیروی کار رفُرمیست، سرمایه از دست یابی به توسعهٔ سالم اقتصادی وعده داده شده باز مانده است. و حتی مهمتر آنکه، عملکردِ خشن و ماجراجویانهٔ جاری، نیروی خطرناک سرمایه را در جهتِ نابودی بشر بکار می اندازد - و همهٔ این برای تأمینِ منافعی غیرمنطقی در راستای ادامهٔ نظم حاکم است که سرمایه هیچ جایگزینی را برای آن مجاز ندانسته و حتی به مخیله راه نمی دهد.»


یکی از اثرات این سیاست، سقوط کیفی قابل ملاحظه ای بوده است که استانداردهای زندگی در همهٔ زمینه ها را به تنزلی غیرقابل تردید محکوم نموده است، که از آن جمله است برآمد کسانی چون دانلد ترامپ در مقام کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا از حزبی که زمانی رهبرانی چون لینکلن در رأس آن بوده اند. علیرغم موفقیت شایان آقای ترامپ در امرِ کسب و کار، اظهار نظرهایش نشانگر کم اطلاعی و در مواردی بی اطلاعی محض ایشان از روندهای بسیار پیچیدهٔ دنیای کنونی و تأثیر متقابلِ پدیده های بیشمار بر یکدیگر است که امکان کنترل امور را از توان یک مرکز منحصر بفرد، هر چند پیشرفته و قدرتمند، خارج می سازد. جالب آنکه در چنین اوضاع و احوالی آقای ترامپ در صدد تجدید اقتدار آمریکا است. خطر چنین نظراتی آنگاه بیشتر نمایان می شود که به یاد آوریم اشتباهات فاحشی را که در زمان ریاست جمهوری سلف ایشان، آقای بوش، در افغانستان و عراق رخ داد که هنوز از مردم این کشورها تلفات گرفته و هست و نیست آنان را به باد فنا داده است. شاید لازم به ذکر نباشد که هردوی این جنگها از حمایت خانم کلینتون، کاندیدای پیشتاز از حزب دمکرات نیز برخوردار بود. یا آنچه که سیاستهای آقای اوباما در لیبی و سوریه به بار آورد که به هیچ وجه نتایج درخشانتری از افغانستان و عراق نداشته است.

حقیقت امر آنکه، آنچه که تا کنون از آقای ترامپ دیده و شنیده شده است، در مقایسه با آنچه که در پی می آید کم اهمیت جلوه می نماید. در جریان مناظرهٔ انتخاباتی جمهوری خواهان در روز سه شنبهٔ هفته جاری، گردانندهٔ برنامه خطاب به آقای بِن کارسِن که جراح مغز و اعصاب است می گوید: «داستان زندگی شما، مهربانی هایتان، و حمایت شما از هستهٔ ایوانجلیکانها مورد تحسین و احترام مردم است و از آن سرمشق می گیرند. ولی ما امشب در مورد کارهای بیرحمانه صحبت می نماییم - بمباران شدید، شدت عمل و جنگ. آیا قادرید فرمانِ حملات هوایی را صادر نمایید که قربانیانش کودکان بیگناه خواهند بود، نه چند کودکِ بیگناه، که صدها و هزاران تن از آنها؟ بعنوان فرماندهٔ کل قوا، می توانید فرمان شروع جنگ را صادر نمایید؟

و چنین بود جواب آقای کارسن به این سوال: باید به چشمان تعدادی از مریضهای خردسال من بنگرید هنگامی که به آنان می گویم که باید سرتان را بشکافیم چون غده ای در آنست. باور کنید که آنان از این امر خشنود نیستند و در آن لحظه از من خوششان نمی آید. ولی بعدها مرا دوست خواهند داشت و متوجه می شوند چه اتفاقی افتاده است. به همان صورت، در مورد سوال شما باید افق دورتری را دید و دریافت که رأفت حکم می نماید که اقدام نموده و کار را تمام کنید. در این راستا، مرگِ هزار انسان نباید مورد توجه قرار گیرد.

گردانندهٔ مناظره مجدداً از ایشان می پرسد که - به معنای دیگر، شما با مرگِ هزاران کودک و شهروند بیگناه مشکلی ندارید، چنین به نظر می آید. بن کارسن می گوید که: درست متوجه شده اید!!!!

از نوام چامسکی در مورد ترامپ پرسیدند که در جواب گفت: توجه داشته باشید که دیگران فرق چندانی با او ندارند. یکی از آنها می گوید که به محض انتخاب شدن دستور بمباران ایران را صادر می نماید، در حالی که دیگری (اندکی معتدلتر) اظهار می دارد که تا تصویب مجلس منتظر مانده و سپس به ایران حمله می نماید. حقیقت امر آنستکه مناظره ها را که ببینید، متوجه خواهید شد که چامسکی درست می گوید. فقط ترامپ نیست که باید مورد سوال قرار گیرد، تقریباً همهٔ آنان از یک قماشند. از برنی سندرز که بگذریم، بقیه را با تفاوتهایی نه چندان وسیع در طیف معینی می یابیم که پتانسیل آنرا دارند که در صورت تکیه بر مسند ریاست جمهوری آمریکا فجایع جدیدی بیافرینند. چامسکی در همین مصاحبه می گوید که گردش براست احزابٔ سیاسی آمریکا بحدی بوده است که برنامهٔ آیزنهاورِ جمهوریخواه بیش از سیاستهای انتخاباتی برنی سندرز (معروف به کاندیدای سوسیالیست این دوره از انتخابات) به چپ متمایل بود. علیرغم آنکه می توان با آقای مبشری موافق بود، باید خاطر نشان نمود که مشکل بزرگتر از آنست که نوشتهٔ ایشان به آن می پردازد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست