نامه وحید اصغری، زندانی عقیدتی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱٣ دی ۱٣۹۴ -
٣ ژانويه ۲۰۱۶
وحید اصغری، فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی و عقیدتی در سال ۱۳۸۷ به اتهام تبلیغ علیه نظام، حمایت از سایتهای مخالف نظام و توهین به مقدسات بازداشت شد. پس از گذشت هفت سال هنوز پرونده وی بلاتکلیف است. این زندانی در سالهای ۹۰ و ۹۱ دو مرتبه توسط قاضی صلواتی در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد که هر دوبار این حکم از سوی دیوان عالی کشور نقض شد.
نامه این زندانی عقیدتی را که نسخهای از آن به دست تارنگار حقوق بشر در ایران رسیده است، در زیر مطالعه کنید:
هشتمین سال از بازداشت موقتام و فقدان استماع حرفها و دلایلم توسط مسئولان در این مدت بنده را واداشت تا شرایطم را توضیح دهم. بنده به اتهام «فعالیت سایبری» توسط سپاه، شبانه بازداشت و دو سال اول را در سلولهای انفرادی بند دو- الف سپاه و ۲۴۰ اوین حبس شدم، بدون اینکه حکم حبس در زندان، نگهداری در سلول انفرادی یا تعزیر داشته باشم؛ اما یکسال ضرب و شتم و آزار و اذیت شده و همه شبها را در یک ساختمان نیمه کاره در حاشیه شهر در حال بازجویی و اعتراف گیریهای دروغین قرار داشتم.
بنده قصد دارم تا این ادعا را توسط خود دادگاه و احکام آن ثابت کنم. اگر بنده عضو منافقین بودم، اگر وابسته به سلطنتطلبان بودم و اگر از آمریکا پول دریافت میکردم پس چرا در دادگاه این موارد ثابت نشدند و هرگز علیه من مطرح نیز نشدند و در هیچکدام از احکام دادگاهها علیه من حکمی بر پایه این موارد صادر نشد؟! اگر اینگونه است، که اینگونه نیز هست، پس چرا اعترافات تحت فشار من از صداوسیمای حکومتی، که در آن به اجبار اعتراف به این موارد کرده بودم، به صورت سراسری و عمومی، آن هم قبل از صدور حکم دادگاه پخش شد؟! و چرا اسناد و پرینت حساب بانکی آن دوازده میلیون دلار و مبالغ دیگر ادعاییای که بنده از گوگل و آمریکا دریافت کرده بودم، هرگز به من و دادگاه ارائه نشد؟!
آیا من باید پوزش بطلبم که تحت فشار قرار گرفتهام، سالها در انفرادیهای یک در دو متری گذراندهام؛ جمجمه، کمر، گردن، دست، آرنج، بینی و گوشم ضرب و آسیب دیده و توسط شلاق، باتوم، کلت پر از فشنگ، تیزی، پنجه بکس، کابل، زنجیر، طناب و … مورد ضرب و شتم و تهدید، توهین و فحشهای رکیک قرار گرفتهام و در آخر نیز این اتهامات باطل و تبلیغاتی اعلام شدهاند؟! آیا نباید سپاه و صداوسیما جوابگو باشند؟! چرا شکایتهای رسمی من از سپاه، صداوسیما، بازپرس و قاضی اصلا اعلام وصول هم نشده است؟
تمام دهه بیست زندگیام را در زندان، انفرادی، تبعید، آزار و زیر حکم اعدام گذراندهام، زیرا بازداشت کنندگان من اعتقاد داشتند که بنده اقدامی علیه امنیت ملی کشور انجام دادهام. اکنون این اتهام عمده نیز به طور کامل از پرونده بنده حذف است. اتهام افساد فی الارض نیز با حکم دادگاه همعرض در شانزده آذر ۹۳ باطل و بی اساس اعلام شد. اکنون کدام رسانه حکومتی است که تکذیبیهای بر پروپاگانداهای دروغین و بزرگنماییهای بی اساساش بنویسد؟! آیا این شهروندان برابرترند و اختیار آبروی ملت دست آنهاست؟! چرا صداوسیما عذر خواهی نمیکند؟! البته آنها از برخی از گروهها و رسانههای خارج از کشوری که به جز دروغ هیچ ندارند، معتبرترند و همانند آن رسانه ها از بنده به عنوان عضو گروه و جنبش خود اینگونه مطمئن اسم نبردهاند! زیرا اگر رسانههای داخلی در مورد عدم عضویت من اطلاع نداشتند، رسانههای اکثر گروههای مهم اپوزیسیون خود کاملا اطلاع داشتهاند که بنده با آنها هیچ ارتباط و نقطه مشترکی نداشتهام، پس کار آنها که از روی اطلاع و عمد هم بوده است بیشتر از کار رسانههای داخلی مرا بدنام کرده است! علت این سوء استفادهها، بستری است که پروپاگاندای خبری سپاه علیه من در ایران به وجود آورده بوده است.
سوال من از قوه قضائیه این است که اگر بنده اقدام علیه امنیت ملی انجام ندادهام، پس چرا هشت سال است که در انفرادیها و بندهای سیاسیای که از کمترین حقوق یک زندانی بنده را محروم کردهاند زندانی شدهام؟ دو بار حکم اعدام گرفتهام، یکسال تحت آزار و اذیت و ضرب و شتم بودهام و حتی یک روز را نیز در یک بند عادی در شرایط عادی زندانی نشدهام؟! و چه کسی پاسخگوی این ضرر و زیان مادی و معنوی و جسمی و روحی به بنده خواهد بود؟! و اگر فعالیت سیاسی انجام دادهام چرا در آخرین حکم دادگاه، بنده را که در آغاز دهه بیستم زندگیام در حالی که دانشجو، مدیر شرکت و فعال فرهنگی بودم را با قوانین اداره کنندگان فاحشه خانه محاکمه کردهاید؟! چرا این اتهام در هشت سال گذشته وجود نداشت و به بنده با قانون سمعی و بصری و به عنوان کارگردان سینما حکم اعدام دادید؟! چرا بابت این اتهام جدید یکبار هم بازجویی نشدهام؟! چرا اتهام قاچاق دختران به شیخ نشینهای خلیج فارس را – که موضوع تحقیق من در قبل از دستگیری بود – را در رسانههای سپاه اعلام کردید اما حکم مجرمیتی دریافت نکردم و سندی نیز بابت آن ارایه نشد؟! سند شما برای اداره فاحشه خانه چیست؟! آیا من که از هفده سالگی ایران را به قصد دانشگاه ترک کرده بودم و پایم را به هیچ فاحشه خانهای نگذاشتهام و حاضر به آزمایشات فیزیکی هم هستم چگونه میتوانم متهم به این عنوان باشم؟! پس چرا بنده را به اتهامهای سیاسی و سایبری دستگیر و سالها بازجویی کردید؟ پس چرا بنده را طبق قوانین جرایم رایانهای که تخصصیتر و دارای اولویت بر قوانین دیگر برای جرایم سایبری است محاکمه نکردید؟! پس چرا هیچ تولید و تهیهای اثبات نشد و یا عنصر معنویای برای اتهامات انتسابی روی میز دادگاه قرار نگرفت؟! چرا اکنون مدارک جرم که همان اکانتهایی بود که خودم شناسه و پسورد آنها را داده بودم تا از نبودن اقدام خلاف داخل آنها مطمئن شوید را در دست ندارید؟! این چه پروندهای است که اسنادی که علیه بنده دارید اکنون در دست خود من است؟!
این بدین معنی است که این پرونده هیچ سندی ندارد! این بدین خاطر است که اساسا تنها اعترافات تحت فشار خود متهم مبنای صدور حکم اعدام قرار گرفتهاند؛ پس پاسخ دهید که آیا عدم حضور بنده در دادگاه خود محکمترین دلیل و نشانه مبنی بر قبول نداشتن اعترافات تحت فشار و اتهامات سیاهنمایی شده وارده نبوده است؟! آیا اکنون میتوانید آن سرور و هاست را بیاورید و به دادگاه مدرکی نشان دهید؟! این چه دادرسیای است که اسنادی که علیه متهم باید به دادگاه معرفی شود را در دست ندارید و فقط اعترافات تحت فشار را مبنا قرار میدهید؟! همان اعترافاتی که نه من، نه دادگاه، نه دیوانعالی کشور و نه دادستان نیز آن را قبول نداشتند و آنها را کنار گذاشته و سه اتهام کاملا جدید و ناشناخته به بنده وارد کردهاند!
یکی از این اتهامات «توهین به مقدسات» است. چگونه میشود فردی را متهم به توهین کرد در حالی که او حتی یک کلمه نیز حرف نزده، نقاشیای نکشیده، متنی ننوشته و هیچ فایل صدا و دست نوشتهای نیز از او وجود ندارد؟! من یک کلمه نیز در اینترنت ننوشته بودم و مبنای این توهین به مقدسات نیز «دریافت» اجباری یک کاریکاتور در ایمیل به طور ناخواسته و همینطور نوشتههای دیگران بوده است. آیا عنصر معنوی جرم را در نظر نمیگیرید که بنده هرگز هیچ اعتقادی به توهین و فحش نداشتهام و حتی توهین و فحشهای رکیک بازجویان و مستنطقهای پرونده را نیز در همانجا بخشیدهام و جواب آنها را با توهین متقابل ندادهام؟! آیا توهین و اهانت بازجو به خدا و رهبر توهین و فحش نیست و بی مجازات است و تنها من که دهانم را نیز باز نکردهام، و در صورتی که باز میکردم هم توهین نمیکردم، مرتکب توهین شدهام؟! این چه دادگاهی است که نه پرونده را نشان من میدهد و نه اجازه نصب وکیل را به من میدهد؟! از آن بدتر حتی اجازه عزل وکیلی که خودم انتخاب نکردهام را نیز به من نداده است! تاکنون هیچ حکمی از دادگاه به بنده ابلاغ نشده و کپی پرونده را نیز برای خواندن به من تحویل ندادهاند و خندهدارتر این است که حتی خودم نیز نمیدانم که چه در پروندهام قرار داده شده است!
دادگاهی که من در آن شرکت نداشتهام دو بار مرا محکوم به مرگ کرده است. همان احکامی که اکنون باطل و بی اساس اعلام شدهاند. همان دادگاهی که برای همه پنج دقیقه بیشتر طول نمیکشد و صراحتا خطاب به متهم، بیطرف بودن خود را رد میکند و قبل از صدور رای طرف شاکی را میگیرد، همان دادگاهی که قبل از صدور رای، اجبارا بنده را ساعتها جلوی دوربین نشاند تا آموزش کامپیوتر و طرز کار با اینترنت را برای آنها به صورت ویدیویی ضبط کنم تا بر اساس آن آموزشها برای پرونده من رای صادر کند. همان قاضیای که بنده را مجبور کرد تا فرق کیبورد و مانیتور را برای آنها توضیح دهم تا در مورد پرونده سایبری من اعلام رای کند. همان نماینده دادستانی که معنی اینترنت را نمیداند و همان بازپرسی که فرق بین دامنه و سایت را از من میپرسد، بر علیه من کیفرخواست اعدام صادر کردند و همان نماینده مجلسی که تفاوت بین سایت کامپیوتری (کافی نت و مراکز رایانهای) را با سایت اینترنتی نمیداند و قانونی را با همین عبارت غلط در مجلس تصویب کرده که از آن برای صدور حکم اعدام برای بنده استفاده شده است (ماده ده قانون سمعی و بصری).
این چه بلبشوئی است که هشت سال است یک شهروند آزاد را که به اختیار خود به ایران آمده و شرکتی برای خدمت به هم میهنانش تاسیس کرده را ربوده و هشت سال در بازداشت موقت نگه میدارید، هر ارگانی برایش یک اتهام میسازد و هیچ ارگانی هم رای دیگری را قبول ندارد؟! اگر طبق آخرین حکم موجود، بنده به راه اندازی فاحشه خانه، جعل سند توسط مامور دولتی (بنده طبق این حکم یک مامور دولت محسوب شدهام!)، و توهین به مقدسات متهم هستم، اعلام میکنم که حاضرم اسناد ادعایی بابت این اتهامات توسط دادگاه منتشر شوند، چون اقدامات گیج کننده دادستانی به جایی رسیده است که برای بنده پرونده جدیدی را تشکیل دادهاند که صد و هشتاد درجه با پرونده اولم متضاد و متناقض است، چون که اتهام بنده در این پرونده فعالیت در حوزه حقوق زنان و راه اندازی کمپین توسعه تساوی جنسیتی عنوان شده است!
بنده به خاطر این پرونده جدید در شعبه دوم دادسرای امنیت اوین بازپرسی شدهام و دو بار نیز به این شعبه احضار و تفهیم اتهام شدهام! از بنده اعترافاتی تلویزیونی نیز در مورد فعالیت در حوزه حقوق زنان در سالهای گذشته گرفته شده است و هیچگاه اتهام راه اندازی بخش حقوق زنان سایت خبریام و اتهام تبلیغ علیه نظام که در دادگاه بررسی شد در رسانههای سپاه منعکس نشد. این چه فاحشه خانهای بوده که مدیرش فمینیست و فعال حقوق زنان است و کمپین توسعه تساوی جنسیتی راه انداخته است؟! اگر اینگونه نیست پس چرا یک پرونده دیگر با این عنوان اتهامی برای بنده مفتوح میکنید؟!
این سردرگمیهای ضد و نقیض که همدیگر را صراحتا نقض میکنند نیز باز باعث نشده تا بنده را به دفتر دادستان خواسته و از خود بنده بدون اعمال فشار و اجبار حقایق را بشنوند. حتی شش سال است که ملاقات حضوری و تلفن نیز به بنده ندادهاند و در دو سال اول بازداشتم نیز تنها سه بار این امکان را یافتهام. شاهد من تمام همبندیانم در این هشت سال و سیستم ثبت کامپیوتری خود زندان است که همه ورود و خروجها و اعمال متهم را ثبت میکند.
اکنون که دو عمل جراحی گوش و آرنج برایم توسط پزشکان متخصص چند بیمارستان تهران تجویز شده و از اعزام بنده برای درمان بیماریها خودداری میکنند، در تبعیدی نانوشته، در شهری دیگر دور از خانواده محبوس شدهام و جمجمه و دستانم هنوز هم از تعدد و شدت ضربههای چند سال گذشته درد میکنند، اعلام میکنم که اگر اتهام بنده را این سه اتهام میدانید بنده تعهد و التزام میدهم که هرگز طرف آنها نروم و هیچگاه آنها را انجام ندهم گر چه از شخصیت من نیز به دور است که چنین جرایمی را انجام دهم و حتی از خانوادهام خواستهام که یک کپی پاسپورت هندی را از سفارت هند تحویل گرفته و به نزد قاضی ببرند تا ببیند که آن کاریکاتور روی برگه کاغذ را که به عنوان پاسپورت جعل شده هندی ضمیمه پرونده ساختهاند در اصل یک پاسپورت نمیتواند باشد بلکه یک کاریکاتور دانلود شده از اینترنت است و فقط یک نیم صفحه دیجیتالی بوده و شکل غیر دیجیتالی و فیزیکی آن از اساس وجود نداشته و ندارد؛ این کپی ضمیمه پرونده شده است. بنده هیچگاه توهین نمیکنم و نکردهام پس بنابراین به هیچ شخص و موردی پس از این هم توهین نخواهم کرد.
همچنین بنده مخالف نشر مطالب ضد زن و اداره فاحشه خانه هستم چون اعتقاد قلبی و باور بنده همین است؛ بنابراین اگر مشکل پرونده بنده این سه اتهام است -که طبق قانون نظر و رای قاضی شرط است- پس بنده در پیشگاه ملت اعتقاد خود را به خدایی که علم را آفریده اعلام و عدم باورمندی خود را به این سه اتهام اعلام مینمایم. مطمئنا این اعمال خلاف اخلاق و انسانیت بوده و مورد پسند جامعه نیز نمیباشد. اگر موارد اتهامی بنده این سه مورد هستند بنده از پیشگاه ملت پوزش میطلبم اما اگر موارد سیاسی در این پرونده بوده است پس دادگاه باید پاسخگو باشد؛ و اگر موارد سیاسی مطرح نیست پس دو سال انفرادی، یکسال بازجویی تحت فشار، اذیت و آزار پروپاگاندا و افترازنی رسانهای، پایه اتهامی «اقدام علیه امنیت ملی»، اتهام تبلیغ علیه نظام، هشت سال بازداشت موقت و حبس در بندهای سیاسی برای چه بوده است؟!
امیدوارم که این تعهد بنده برای ضدیت و مبارزه با توهین، جعل و فحشا و کار عملی بر علیه بنیان این موارد ضد انسانی، مورد قبول حکومتمداران قرار گرفته و موجب آزادی بنده گردد. بنده به جز اعتقاد به حقوق بشر به هیچ طرز فکری باورمند نیستم و کاملا نیز مستقل بوده و هیچگاه عضو گروه و سازمانی نبودهام و نیستم و با تروریسم، خشونت و توهین کاملا مخالف هستم و این اقدامات را از جانب هر کس که باشد محکوم میکنم. مطمئنا خدا از درون و نیات ما آگاهتر است.
|