روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۴ دی ۱٣۹۴ -
۴ ژانويه ۲۰۱۶
دمیدن بر آتش اختلافات فرقهای، عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم محمدعلی سبحانی سفیر پیشین ایران در لبنان که در آن نوشته است:
«اقدام عربستانسعودی در اعدام شیخ النمر و ۴۶ نفر دیگر از منتقدان سیاسی باعث شوکه شدن افکار عمومی منطقهای و بینالمللی شده است. هرچند پیشتر حکم اعدام این مخالف سیاسی در عربستانسعودی صادر شده بود اما کمتر کسی گمان میکرد که سعودیها به چنین اقدامی دست بزنند. این اعدام در حالی انجام شده که چگونگی مراحل صدور این حکم در پرده ابهام است. شیخ النمر یک شخصیت مهم منطقهای و مورد توجه و تکریم بخش قابلتوجهی از شهروندان عربستانسعودی و مردم منطقه بود. نحوه بازداشت، محاکمه و صدور حکم برای او از لحاظ مبانی حقوقبشر پذیرفتنی نیست. صدور حکم اعدام او نتوانست افکار عمومی را قانع کند و با اجرای این حکم افکار عمومی در منطقه شوکه شده است. اقدام عربستان در اعدام این شخصیت مهم منطقهای، در حوزه اقدامات جنایتکارانه ارزیابی میشود و بهطور طبیعی از لحاظ قوانین بینالمللی محکوم خواهد شد. از سوی دیگر، این اقدام غیرمسئولانه عربستانسعودی باعث میشود تا اختلافات فرقهای در منطقه افزایش یابد. این در حالی است که دولتهای منطقه بهتر است برای کاهش این مشکلات که در نهایت منجر به کشتار بیشتر و خشونت در منطقه میشود، در جهت بهحداقلرساندن حساسیتها گام بردارند. برهمیناساس، اقدام عربستان در اعدام شیخ النمر غیرمسئولانه است در جهت منافع و امنیت منطقه و خاورمیانه نیست. بیشک ایران این اقدام را محکوم میکند اما به نظر میرسد بهتر است فراموش نکنیم که راهحل نهایی مشکلات منطقه گفتگو است. بهنظر میرسد ایجاد فضاهای احساسی و عاطفی میتواند منجر به تصمیمگیریهای تند و اشتباه شود. مسئولان کشورهای منطقه نیز نباید فراموش کنند که کنترل تروریسم یک وظیفه عمومی است و بزرگترین خطر امروز جامعه مسلمانان و جهان امروز، تفرقه و تروریسم کوری است که منطقه و جهان شاهد آن است.»
نقطه آغاز چالشهای جدی برای عربستان
نقطه آغاز چالشهای جدی برای عربستان، عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه همشهری است به قلم محمدصباح زنگنه کارشناس مسایل خاورمیانه که متن آن در پی آمده است:
«اقدام خشونت بار و ضداسلامی عربستان در اعدام یک عالم دینی شناخته شده که تنها از حق آزادی بیانش برای انتقاد از سیاستهای دولت سعودی استفاده میکرد، بهطور حتم ناشی از عدموجود دیدگاهی پخته معطوف به آینده در این کشور است.
آزادی بیان هم در شریعت اسلام و هم در قوانین بینالمللی مورد تأکید قرار گرفته است. دولت عربستان با اعدام شیخ نمر، با چالشهای جدی داخلی، منطقهای و بینالمللی روبهرو خواهد شد. در جامعه عربستان، هم شیعیان و هم سنیها، نسبت به رفتارها و سیاستهای خاندان آلسعود و وابستگیهای این خانواده به غرب اعتراضهای جدی دارند.
با اقدام اخیر دولت عربستان، گروههای مختلف معترضان در این کشور متوجه میشوند که برای ادامه حیاتشان باید در حفاظت از کیان خود گام بردارند. از این منظر، در برابر دولت خشنی که هم نسبت به اتباع خود و هم در مقابل همسایگانش تنها زبان خشونت را میشناسد، این گروهها ممکن است در درازمدت به اتخاذ روشهای دیگری جز اعتراضهای مسالمتآمیز رو بیاورند.
اعدام شیخ نمر در میان کشورهای منطقه هم بهطور حتم بازتابی منفی خواهد داشت و مردم در کشورهایی مثل ایران، عراق، پاکستان و بحرین دست به اعتراض خواهند زد. بنابراین پس از این اتفاق، فضای منفی گسترده تری علیه دولت عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه شکل خواهد گرفت. در سطح جهانی هم اقدام عربستان بهعنوان یک اقدام ضدبشری و ضدحقوق بشری تلقی میشود و سازمانهای بینالمللی ازجمله کمیسیون حقوق بشر نسبت به این اقدام معترض خواهند شد. پیش از این هم سازمانهای بینالمللی ازجمله سازمان عفو بینالملل نسبت به دولت عربستان معترض شده بودند.
نباید از این حقیقت غافل بود که دولت عربستان در حال حاضر هم در داخل و هم در خارج، با چالشهای متعددی روبهروست. یکی از مهمترین چالشهای داخلی عربستان، رقابتهایی است که درون خانواده آل سعود وجود دارد و هر جناحی از این خانواده تلاش میکند خود را قویتر از جناح دیگری نشان دهد؛ موضوعی که بهطور حتم طی سالهای آینده به یکی از بزرگترین چالشهای وجودی حکومت آل سعود تبدیل خواهد شد.
عربستان بهطور مستقیم در یمن و بهطور غیرمستقیم و به اشکال مختلف در کشورهای سوریه، عراق و بحرین درگیر جنگ است. در چنین شرایطی، اقدام عربستان برای اجرای حکم اعدام شیخ نمر بسیار تعجب برانگیز است. سوالی که به ذهن میرسد این است که چرا این تصمیم در پی مذاکرات ترکیه و اسرائیل برای بهبود روابط و بلافاصله پس از سفر رجب طیب اردوغان به عربستان اتخاذ شده است. بهنظر میرسد در کشورهای دیگر تصمیماتی گرفته میشود و دولت عربستان عامل اجرای این تصمیمات است.»
پیکره پوسیده آلسعود
پیکره پوسیده آلسعود، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه جامجم به قلم حسن هانیزاده کارشناس مسایل خاورمیانه که در آن نوشته است:
«اعدام شیخ نمر در این شرایط و در این برهه از سال که همزمان است با آغاز سال نو میلادی، جای تأمل دارد. عربستان از وضعیت جامعه جهانی به دلیل سرگرم بودن و مشغولیت ملتهای اروپایی به جشنهای سال نو میلادی استفاده و شیخ نمر باقر النمر را اعدام کرد. طبیعی است اعدام این شخصیت برجسته که محبوبیت بالایی بین شیعیان، مسلمانان، آزادگان جهان و مبارزان حقطلب و حتی اهل سنت معتدل دارد، به یک بحران جدید اجتماعی در جامعه سنتی و محافظهکار عربستان سعودی منجر خواهد شد. به دلیل اینکه استراتژی مبارزاتی شیخ نمر براساس مبارزه مسالمتآمیز بود و با آلسعود با این رویکرد مبارزه میکرد، اعدام وی توسط حاکمان ریاض عجیب و غیرمنطقی بود. این روحانی برجسته شیعیان خواهان تغییر و اصلاح در پیکره پوسیده و سنتی نظام آلسعود بود. بههمین دلیل بین جامعه عربستان و اهل سنت معتدل و قشرهای روشنفکر عربستانی محبوبیت دارد و اعدام وی میتواند بحرانزا باشد.
موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که هدف سعودیها از این اقدام چه بود. در واقع شکست ارتش سعودی در یمن، عراق و شکست رویکرد حمایتی این کشور از تروریستها در سوریه موجب شد این رژیم بهزعم خود دست به اقداماتی برای فرافکنی این شکستها بزند. در همین حال حاکمان ریاض ممکن است تصور کنند این اعدام موجب سکوت توأم با ترس شیعیان شرق عربستان و منطقه قطیف و ایجاد رعب و وحشت در این منطقه شود، اما این تصور باطلی است. این رویداد تلخ ممکن است یا سبب فروپاشی رژیم آلسعود شود یا زمینههای این فروپاشی را فراهم آورد.
به نظر میرسد شیخ نمر به دلیل اینکه در بین شیعیان از محبوبیت بالایی برخوردار است و بسیاری او را فردی مبارز و روحانی معتدلی میدانند، در برخی مناطق جهان اسلام، تظاهراتی علیه سعودیها برپا شود. البته اینکه عربستان سعودی جهان اسلام را به شیعه و سنی قطببندی و علیه بخشی از امت اسلام اقدامی خصمانه کرده، خود تبعات بیشتری خواهد داشت.
اما بهزعم من، شیعیان بهطور خاصی علیه این اقدام وحشیانه واکنش بیشتری نشان خواهند داد؛ زیرا آنها در خط مقدم مبارزه با این نظام پوسیده هستند.
در این برهه حساس، واکنش جمهوری اسلامی ایران نیز بسیار مهم است. طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان امالقرای جهان اسلام سازوکارهای خاص خود را دارد و از رهگذر یک «دیپلماسی پویا» میتواند عربستان را دچار انزوا کند. کشورهای منطقه از جمله ایران، عراق، سوریه و حتی افغانستان باید رابطه خود را با ریاض قطع کنند و این کشور را در سطح افکار عمومی جهان منزوی سازند.
در این بین علمای جهان اسلام هم به وظیفه خود عمل خواهند کرد. علمای ایران، عراق و لبنان قطعا در برابر این اقدام واکنش نشان خواهند داد و در آینده هم تظاهرات گستردهای خواهند داشت. در مقابل به نظر میرسد، برخی نهادهای منطقهای از جمله سازمان همکاریهای اسلامی و اتحادیه عرب به دلیل نفوذی که عربستان و دیگر کشورهای مرتجع عربی دارند، قطعا در برابر این جنایت سکوت خواهند کرد.»
ستارهای دیگر در آسمان شهدای شیعه
ستارهای دیگر در آسمان شهدای شیعه، عنوان سرمقاله روزنامه وقایع اتفاقیه است به قلم مرتضی اشراقی فعال سیاسی که متن آن در پی آمده است:
«ستاره دیگری در آسمان رفیع شهدای شیعه شروع به درخشیدن کرد تا پرتو هدایت افکند بر این خاک سیاه روی تا جویندگان حقیقت را رهنمون کند به سر منزل مقصود. درد رفتن نیکان روزگار، سخت جانکاه است اما عاشقان را این چنین آرامش دادهاند که «یمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَعَدْلًا کمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا» و قامت رعنای هر شهیدی که بر زمین میافتد همچون حلقه وصلی نهضت سرخ حسینبن علی(ع) را به قیام مهدی موعود(عج) نزدیک میکند.
اما شیعه از این غمها کم ندیده است و آنچه این قافله را با همه کینهورزیها به سلامت نگاه داشته است در کنار شجاعت و غیرت، عقلانیت بوده است: بنابراین لازم است به چند نکته مهم عنایت داشته باشیم:
۱- درحالیکه جهان اسلام یکی از محنت بارترین ایام خود را میگذراند و چندین کشور اسلامی در آتش جهالت و کینه ورزی میسوزند دولت عربستان سعودی در اقدامی خلاف نظر فقهی همه مذاهب اسلامی شیخ باقر النمر رهبر شیعیان عربستان را به همراه تعدادی از یارانش به شهادت رساند و این رفتار غیر انسانی و اسلامی دولت آل سعود که از این دست جنایات وحشیانه در کارنامه سیاه خود دارد، هرگز دور از انتظار نبود.
۲- بیشک امروز در سرزمین وحی دست به چنین جنایاتی میزند، وهابیت خالی از تفکری است که فقط پشت اسم سنت پیامبر اکرم(ص) پنهان شده است وگرنه دامان فقهای ارجمند اهل سنت از تأیید این چنین اقدامات ددمنشانهای منزه است. بنابراین بر تمامی شیعیان فرض است که در این برهه حساس در دام تبلیغات تفرقه افکنانه نیفتند و خدای ناکرده ولو حتی با نگاه خود، برادران و خواهران اهل سنت را نیازارند که آنان نیز قطعا با ما در این غم شریکند.
٣- در این مقطع بیشک دستگاه دیپلماسی کشورمان باید با استفاده از توان رایزنان فرهنگی، اندیشمندان مسلمان، دانشجویان و بهطور کلی تمامی ظرفیتهای مردمی در فضایی بدون هیجان و با ادبیاتی منطبق بر ادبیات رایج سیاسی جهان، نخبگان و اندیشمندان جهان را از این خشونت دولتی آگاهساخته و هزینه این اقدام عصر جاهلی دولت سعودی را از طریق فشار افکار عمومی جهان افزایش دهد.
۴- بر نخبگان، اندیشمندان، دانشجویان و عموم اصحاب فکر و فرهنگ لازم است که با تمام توان خود برای تبیین چهره واقعی اسلام در مقابل چهره تکفیری آن بکوشند تا عموم مسلمین و سایر ادیان با شعار اصلی اسلام ناب محمد(ص) که همان نبود تفرقه میان ادیان الهی بشر است آشنا شده و همه برادرانه دست در دست هم نهاده، برای جهانی عاری از خشونت و افراطیگری تلاش کنیم به امید روزی که پرچم عدالت بر بلندای قله جهان در اهتزار درآید و ابنای بشر با کرامت و احسان در کنار یکدیگر زیست کنند. در آخر ما نیز با تأسی بر امام عزیزمان این چنین میگوییم که «سلام بر حماسهسازان همیشه جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشتهاند».»
وارثان ابولهب
وارثان ابولهب، عنوان مطلبی است در روزنامه کیهان که متن آن در پی آمده است:
امروز که دنیای اسلام و آزادگان در غم شهادت آیتالله نمر رهبر شیعیان عربستان به دست جنایتکاران آلسعود به سوگ نشستهاند، این ستون را به توصیف منافقان میهمانکش حاکم بر سرزمین حجاز، از زبان امام راحل(ره) اختصاص میدهیم که در پیامی به مناسبت شهادت ۴۰۰ زائر ایرانی در مکه مکرمه صادر شده است؛
«اگر میخواستیم به جهان اسلام ثابت کنیم که کلیدداران کنونی کعبه لیاقت میزبانی سربازان و میهمانان خدا را ندارند و جز تأمین آمریکا و اسرائیل و تقدیم منافع کشورشان به آنان کاری از دستشان برنمیآید، بدین خوبی نمیتوانستیم بیان کنیم و اگر میخواستیم به دنیا ثابت کنیم که حکومت آلسعود، این وهابیهای پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفتهاند، به این اندازه که کارگزاران ناشی و بیاراده حاکمیت سعودی در این قساوت و بیرحمی عمل کردهاند، موفق نمیشدیم و حقا که این وارثان ابیسفیان و ابیلهب و این رهروان راه یزید روی آنان و اسلاف خویش را سفید کردهاند.»
آخر خط و سیم آخر!
یادداشت روز، روزنامه کیهان مطلبی است با عنوان آخر خط و سیم آخر! به قلم حسین شریعتمداری مدیرمسئول این روزنامه که متن آن به شرح زیر است:
۱- این متن را بخوانید! بخشی از پیام حضرت امام خمینی- رضوانالله تعالی علیه- است که در شهریور ماه سال ۱٣۶۷ به مناسبت شهادت روحانی وارسته و انقلابی پاکستان «علامه عارف حسین حسینی» بهدست تکفیریهای موسوم به «سپاه صحابه»! صادر شده بود. پیامی که انگار همین امروز به مناسبت شهادت مظلومانه «آیتالله نمر» رهبر شیعیان عربستان صادر شده است؛
«علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیرهای زهرآگین جهانخواران بودهاند و اولین تیرهای حادثه قلب آنان را نشانه رفته است... تا به حال یک آخوند درباری یا یک روحانی وهابی را ندیدهایم که در برابر ظلم و شرک و کفر، خصوصاً در مقابل شوروی متجاوز و آمریکای جهانخوار ایستاده باشد. همان گونه که یک روحانی وارسته عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را ندیدهایم که برای یاری پابرهنگان زمین، لحظهای آرام و قرار داشته باشد و تا سر منزل جانان علیه کفر و شرک مبارزه نکرده باشد و عارف حسینی اینگونه بود و ملتهای اسلامی حتماً دلیل این واقعه را دریافتهاند که چرا در ایران «مطهری»ها و «بهشتی»ها و شهدای محراب و سایر روحانیون عزیز، و در عراق «صدر»ها و «حکیم»ها و در لبنان «راغب حرب»ها و «کُریم»ها، و در پاکستان «عارف حسینی»ها، و در تمامی کشورها روحانیون دردآشنای اسلام ناب محمدی- صلیاللهعلیهوآله- هدف توطئه و ترور میشوند.»
۲- روز جمعه ٨ آبان ماه سال جاری- ٣۰ اکتبر ۲۰۱۵- در جریان اجلاس وین که موضوع آن بحران سوریه بود، وقتی مذاکرات به ضرورت «آتشبس» رسید، دکتر ظریف این مشکل اساسی را پیش کشید که برفرض تصمیم اجلاس به برقراری آتشبس، چه تضمینی هست که تروریستهای «داعش» و «جبههالنصره» آتشبس را بپذیرند و دست از اقدامات تروریستی خود بردارند؟ پرسش منطقی و هوشمندانهای بود و ظریف به «گره اصلی» کار اشاره کرده بود. در این هنگام جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا وارد بحث میشود. پاسخ وی اگرچه مانند بقیه موارد مشابه، «گرهگشا» نیست ولی روی گره اصلی، انگشت تأیید میگذارد و میگوید؛ «ترکیه از طرف داعش و عربستان به نمایندگی از جبهه النصره آتشبس را تضمین خواهند کرد»!
٣- سفر شتابزده و از قبل اعلام نشده اردوغان به عربستان و ملاقات طولانی مدت و محرمانه وی با مقامات رژیم میهمانکش آلسعود- و نه ملاقات اعلام شده با شاه عربستان که از آلزایمر رنج میبرد و نقشی بیشتر از یک مترسک ندارد- نمیتواند با شهادت آیتالله نمر، رهبرمبارز و جانبرکف شیعیان عربستان بیارتباط باشد، چرا که براساس شواهد بارها فاش شده و غیرقابل انکار، تروریستهای تکفیری با مدیریت آمریکا و اسرائیل، دلارها و آموزشهای به اصطلاح عقیدتی مفتیهای دربار آل سعود و حمایت میدانی و آموزشهای نظامی دولت اردوغان، ساخته و به کار گرفته شدهاند. درباره پشت صحنه سفر اردوغان به حجاز نکته با اهمیت دیگری نیز هست که شرح آن را به بعد موکول میکنیم.
۴- سید حسن نصرالله به تماس یکی از علمای برجسته اهل سنت مصر اشاره میکند که از سید حسن به سوگند تضمین گرفته است نام او را فاش نکند. این روحانی برجسته و صاحب نام اهل سنت در تماس و گفتگو با رهبر گرانقدر حزبالله لبنان به وی میگوید؛ «آینده جهان اسلام و ملتهای مسلمان به انقلاب اسلامی ایران تعلق دارد... همه جا ایران در مقابل دشمنان اسلام و قدرتهای زورگو ایستاده و از اسلام و مسلمانان دفاع کرده است... ما در عصر حاضر، یک بار در مصر دست به انقلاب زدیم و حکومت حسنی مبارک را که دستنشانده آمریکا و تحت حمایت اسرائیل بود، سرنگون کردیم ولی ظرفیت ادامه راه را نداشتیم و نسخه حکومت اسلامی در آموزههای ما یافت نمیشد و اخوانالمسلمین که اصلیترین جریان انقلابی اهل سنت بود، نقشه راه را در دست نداشت. از این روی به بیراهه رفت و محمد مرسی در اولین اقدام به عربستان وهابی که همپیمان آمریکاست سفر کرد و برای «شیمون پرز»، رئیسجمهور رژیم صهیونیستی نماینده ویژه فرستاد و از او که دستهایش به خون مسلمانان رنگین است با عنوان «دوست عزیز و بزرگوارم»! یاد کرد و امروز حکومت مصر بار دیگر به آمریکا و اسرائیل تحویل داده شده است... تروریستهای تکفیری نیز، لکه ننگی است که از دامان «وهابیت» برخاسته است و مقایسه میان حزبالله لبنان به عنوان یک حرکت اسلامی و انقلابی با تروریستهای وحشی داعش، هر ناظر بیطرفی را از «وهابیت» متنفر و شیفته اسلام ناب شما میکند و...» (نقل به مضمون با حفظ کامل امانت در متن).
۵- «سیم آخر» اصطلاحی است که با الفاظ متفاوت ولی مفهوم تقریباً همسان و یگانه در فرهنگ همه ملتها وجود دارد و درباره رفتار کسانی به کار میرود که با مشکلات و بنبستهای همه جانبه روبرو شدهاند و دست به اقداماتی میزنند که فقط از «دیوانهها» انتظار میرود. اعدام آیتالله نمر، رهبر شیعیان عربستان ضمن آن که فقط در قالب جنایتی هولناک از سوی سعودیهای دستنشانده - بخوانید نوکران بیاختیار - آمریکا، قابل ارزیابی و تفسیر است ولی از واقعیت غیرقابل انکار دیگری نیز خبر میدهد و آن، این که؛ آلسعود در ادامه حیات ننگین و جنایتبار خود به «آخر خط» رسیده است و از این روی «به سیم آخر زده است».
سعودیها کتمان نمیکنند که به شدت از آینده خود وحشت دارند. آنها با نگاه به منطقه و معادلات آن، ایران اسلامی را میبینند که همهروزه بر دامنه اقتدار خود میافزاید و سنگرهای به غنیمت گرفته جهان اسلام از سوی قدرتهای استکباری را که به دستنشاندگان منطقهای آنان نظیر آلسعود و آلخلیفه و سایر حاکمان نیابتی واگذار شده است، یکی پس از دیگری فتح میکند و تنها حریف مقتدر داعش و دیگر تروریستهای تکفیری است که در اردوگاه مشترک اسرائیل، آلسعود و اردوغان پرورش یافتهاند، تا آنجا که نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی با حضور شتابزده در کمیسیون سیاست خارجی کنگره آمریکا - ۲۶ می۲۰۱۱ / ۵ خرداد ۱٣۹۰ - و در حالی که به گزارش آسوشیتدپرس، عنان از کف داده بود، میگوید؛
«دفعه قبل که پشت این تریبون ایستادم درباره ایران هستهای هشدار دادم. اما اکنون از آن زمان عبور کردهایم و محور تاریخ در حال چرخش است - تاکید حضرت آقا درباره پیچ بزرگ تاریخ را به خاطر بیاورید - امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبلالطارق در مراکش، تحول و دگرگونی بزرگی در حال وقوع است، این ارتعاشها و نوسانها، دولتهای همسو با ما را متلاشی کرده است. باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما مخالف است. پرچم این نیروی قدرتمند در دست ایران است. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده میگیرند، سرخود را در شن -کذا فیالاصل!- فرو کردهاند».
رژیم قرون وسطایی آلسعود میداند که به پایان عمر ننگین و سراپا خیانت و جنایت خود رسیده است و دست و پا زدن بیشتر، فقط فرو رفتن بیشتر در این باتلاق را به دنبال خواهد داشت.
۶- گزارشهای رسیده حاکی از آن است که آلسعود بعد از جنایتی که با به شهادت رساندن آیتاللهنمر مرتکب شده است، انبوهی از نیروهای نظامی خود را با تجهیزات فراوان برای پیشگیری از اعتراضات مردمی به قطیف و سایر مناطق عربستان اعزام کرده است و از آمریکا، دولتهای اروپایی و سایر کشورها خواستار حفظ جان دیپلماتهای سعودی، در مقابل حملات احتمالی شده است.دیروز یک جوان ۲۹ ساله در قطیف با خودروی خود به نیروهای پلیس حمله کرده و آنان را زیر گرفت که خبرها از هلاکت یک پلیس سعودی حکایت دارد. یعنی اقدامی دقیقا شبیه آنچه امروزه در کرانه باختری جریان دارد و همه روزه شاهد حملاتی مشابه از سوی جوانان فلسطینی علیه اشغالگران صهیونیست هستیم و...
بدون کمترین تردیدی، آلسعود اگر جنایتکارتر از صهیونیستها نباشند با آنان هیچ تفاوتی ندارند، بنابراین وظیفه همه مسلمانان است که با شاهزادگان، دولتمردان و مراکز نظامی آلسعود در عربستان برخوردی دقیقا مشابه انقلابیون فلسطینی با صهیونیستهای اشغالگر داشته باشند و مخصوصا باید امیدوار بود شاهزادگان عیاش و آدمکش سعودی که هر از چندگاه برای عیاشی و خوشگذرانی به آمریکا و کشورهای اروپایی میروند، هدف انتقام خون به ناحق ریخته شهید بزرگوار، آیتالله نمر و زنان و کودکان مظلوم یمن، نیجریه، سوریه، عراق و دیگر جنایات و آدمکشیهای آلسعود باشند.
تمدن نوین اسلامی؛ ضرورت زمانه
تمدن نوین اسلامی؛ ضرورت زمانه، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه ایران به قلم علیرضا رحیمی کارشناس حقوق بینالملل که متن آن به شرح زیر است:
«اسلام در طلیعه قرن هفتم میلادی در جهانی خاموش و بدوی ظهور کرد و تمدنی نوین را در آن فضای تاریک بنیان نهاد. در همان حال قرآن کریم به مثابه قانون اساسی اسلام، مترقیترین اصول زیست انسانی را ترسیم کرد. با الهام از همین اصول، مکتب اسلام فی نفسه دعوتی همگانی به کمال انسانی و رشد و پویایی جامعه به شمار آمده است.
اسلام بی آنکه سودای رقابت یا تهدید تمدنهای عصر آن روز مثل تمدن یونان داشته باشد، از ابتدای ظهورش حاوی اندیشهها و عناصر فکری و اجتماعی بود که در نوع خود جاذبههایی شگرف برای انسانها دربر داشت. تکیه بر مفاهیم بلندی چون عدالت، حرمت انسان و کرامت بشر، آزادی بیان و مشارکت عمومی در ساختن زیربنای جامعه و اهتمام به نقش زن در اجتماع، هرکدام به تنهایی کافی بود تا توجه بشر به این مکتب جلب شود. در آن دوران قهقرا تأکید اسلام بر حرمت و قداست دانش، از جمله عواملی بود که موجب ظهور دانشمندان بزرگ در رشتههای مختلف گردید و پایه یک جنبش علمی را در اقلیم مسلمانان در هزاره اول رقم زد.
در تمدن همجوار دنیای اسلام رنسانسی در حال وقوع بود که تحول در سبک مادی زندگی بشر را به طور فردی و جمعی رقم میزد و با سرعت در حال گذار از عصر کشاورزی و تجارت به صنعت و علوم نوین، تمدنهای همجوار را به شکل خیره کنندهای پشت سر میگذاشت. در شرایطی که مسلمانان در حوزه علوم و تحقیقات درخشانترین آثار خود را عرضه میکردند، تمدن غرب در سوی دیگر با تکیه بر صنعت و ابزار تولید و مدیریت، در پی تأمین نیازهای عمدتاً مادی بشر بود.
مدرنیته به آرامی رخ مینمایاند و سبک زندگی قدیم را به تجدد میطلبید. به این ترتیب طی چند سده بین دنیای غرب و مسلمانان فاصله ژرفی در سبک زندگی ایجاد شد به گونهای که در جهان اسلام تأثیرات گسترده تحولات صنعتی و رفاهی اروپای مدرن پدیدار شد. اما دیری نپایید که دو جنگ جهانی اول و دوم چهره خشن و بیرحم خودخواهی و افزونطلبی پنهان در ورای پیشرفتهای صنعتی و رفاهی را آشکار کرد.
با مسیر سخت و پرفراز و نشیبی که بشر امروز بعد از دو جنگ طی کرد، در عصر امروز ضرورت شکلگیری الگوی تازهای از تمدن و منظومه فرهنگی و زیستی مطرح شده است. این موضوع در نگاه اندیشوران به صورت امری بدیهی درآمده است که تمدنهای موجود در میدان تجربه با کاستیها و ضعفهای ساختاری روبهرو شدهاند و برای نیل به دنیای امن و عادلانه لاجرم باید به اصلاح و بازبینی در موقعیت تمدنها اهتمام ورزید و اساساً یکی از وجوه ضرورت گفتوگوی تمدنها نیز همانا غلبه بر نقصان و معایب تمدنی است. در حوزه مباحث تمدنسازی، دین حرفهای بسیار برای گفتن دارد. اگر نگاهی منصفانه به تجربه تمدنسازی اسلام در گستره تاریخ بیفکنیم، درخواهیم یافت که اندیشمندان مسلمان در هزاره نخست توانستند پایه یکی از عقلانیترین و انسانیترین نظامهای تمدنی را استوار سازند.
لکن در عصر امروز مقدمه این حرکت همانا اثبات کارآمدی دین در رفع نیازها و پاسخ به پرسشهای انسان امروز است. آنچه که تحقق کارآمدی دین در دنیای امروز را فراهم میکند، بازتعریف تمدن اسلام با ملاحظه عناصر و مختصات نو شونده جهان امروز است که از آن به «تمدن نوین اسلامی» تعبیر میشود. در بیانات رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر کراراً «تمدن نوین اسلامی» به عنوان یک ضرورت و مطالبه ویژه ایشان از اندیشمندان و ملتهای مسلمان قرار گرفته است.در آشوبی که امروز جهان اسلام گرفتار آن شده است، بازگشت به مبانی و آرمانهایی چون حفظ کرامت انسانها، تضمین و گسترش آزادی بیان، اجرا و تضمین عدالت در جامعه، ضرورتی مضاعف است. امروز برای انسجام در جهان اسلام و همگرایی مسلمین راهی جز تدوین مبانی تمدن نوین اسلامی پیش رو نیست.
در این راستا، اصولی چون؛ قانون محوری (به مفهوم عام و فراگیر آن)، تأمین منافع ملی، مشارکت همگانی در انتخاب مقامات، بهرهگیری از خرد جمعی در مدیریت و تصمیمگیری، ارتقای جایگاه و نقش زنان در جامعه، برابری و عدم تبعیض، عدالت محوری و اعتماد عمومی به ارکان مدیریتی بخش مهمی از مولفهها و عناصر تمدنی نوین هستند که میبایست مورد مداقه پژوهشگران و اندیشمندان در تمدنسازی مدنظر قرار میگیرند. دعوت رهبر معظم انقلاب از اندیشمندان و ملتهای جهان اسلام برای تدوین عناصر ساختاری تمدن نوین اسلامی، گام آغازین تحقق این نیاز بزرگ و ضرورت روز به شمار میآید.»
اوباما؛ رضایت کنگره یا اجرای برجام؟
اوباما؛ رضایت کنگره یا اجرای برجام؟ عنوان یادداشتی است در روزنامه آرمان امروز به قلم سیدجلال ساداتیان کارشناس مسایل بینالملل که متن آن به شرح زیر است:
«بدون شک نارضایتی آمریکا از آزمایش موشک ایرانی عماد، برخلاف برجام و ضدتوسعه امکانات موشکی ایران است. در قطعنامه۲۲٣۱ شورای امنیت در بند٣ ضمیمه B از ایران خواسته شده است تا هشت سال پس از پذیرش برجام، دست به هیچ فعالیت مرتبط با موشکهای بالستیک طراحی شده برای داشتن قابلیت حمل کلاهک هستهای از جمله شلیک موشک با استفاده از تکنولوژی این دست موشکهای بالستیک نزند. پس از صدور این قطعنامه در شورای امنیت بلافاصله وزارت خارجه کشورمان طی بیانیهای نسبت به آن واکنش داده و اعلام کرد: «جمهوری اسلامی ایران تدابیر لازم برای تقویت توانمندیهای دفاعی خود برای حراست از حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی خود در مقابل هرگونه تجاوز و همچنین مقابله با تهدید تروریسم در منطقه را ادامه خواهد داد و در این چارچوب، توانمندیهای نظامی ایران از جمله موشکهای بالستیک، منحصرا برای دفاع مشروع هستند. این تجهیزات برای قابلیت حمل سلاحهای هستهای طراحی نشدهاند و بنابراین، خارج از حیطه یا صلاحیت قطعنامه شورای امنیت و پیوستهای آن هستند.» پس از این مساله کنگره آمریکا عزم خود را برای تصویب تحریمهای جدید علیه ایران به کار بست. این تحریمها نخست از موضوع «محدودیت بر برنامه لغو روادید برای کسانی که به ایران سفر کردهاند» آغاز و اکنون آمریکا به دنبال اعمال تحریمهایی جدید علیه برنامه موشکهای دور برد ایران است؛ تحریمهایی که به موجب آن، ۱۲ شرکت و فرد در فهرست تحریمهای جدید قرار میگیرند و حتی کنگره این کشور طی روزهای گذشته آمادگی خود را برای تصویب این تحریمها اعلام کرده است. اما باید گفت پس از آزمایش موشک ایرانی عماد علاوه بر تحریمهای گذشته علیه برخی مقامات سپاه تحریمهای جدیدی از سوی این کشور اعمال و تاکید کنگره برعملکرد ایران برخلاف تعهداتش در دوران پسا برجام بوده است. از این روی لابی صهیونیستی عملکرد ایران را بهانه قرار داده و پس از آن واشنگتن آمادگی خود برای تحریمهای جدید اعلام اما اعمال و تصویب آن را در شورای امنیت به بعد از اقدامات ایران در دوران پسا برجام موکول کرد. درحالی که اگر به راستی آمریکا نسبت به ایران نیت روشن و مطلوبی داشت به جای انتشار تحریمهای جدید و تصمیم بر اجرای آن در این مورد با ایران به مذاکره میپرداخت اما برعکس آنها اکنون به دنبال آماده کردن بسته تحریمهای جدید علیه ایران هستند. شگفتا که اوباما و سایر مقامات دولتی ایالات متحده از سویی محکم ایستادهاند تا برجام به مرحله تصویب برسد و از سویی نیز برای جلب رضایت تندروهای کنگره مصوبه تحریمهای ضدایرانی در پی آزمایش موشک ایرانی عماد را مورد تایید قرار دادهاند. رئیسجمهور ایران پیش از آنکه سپاه و سایرین اظهارنظری کنند بلافاصله نامهای نوشته و ادامه قویتر فعالیتهای موشکی ایران را در دستوری به وزیر دفاع ابلاغ کرد. حتی وزیر دفاع نیز در این مورد مصاحبهای انجام داده و موضوع کمکم به مسالهای تازه تبدیل شده که البته تلاش طرف ایرانی و گروه ۱+۵ بر عدم اثرگذاری آن بر برجام است. به هر روی بهتر آن بود که دولت آمریکا قبل از اینکه مصوبه کنگره را مورد تصویب قرار دهد مساله آزمایش موشکی ایران و اعتراض خود نسبت به آن و از سوی دیگر طرح تحریمهای ضد ایرانی در کاخ سفید را با هیات ایران در میان میگذاشت. چراکه ایران با طرف مقابل نیز مجالی برای گفتگو پیدا کرده و ایالات متحده نیز مساله را به یک واکنش سیاسی و جنجال بزرگ بدل نمیساخت. هر دو طرف به نظر به سمت و سویی حرکت کردند که سطح دیپلماسی را به جای مذاکره مستقیم به گفتگو با رسانهها بدل سازند. تصور میرود که این بخش از تحریمها مربوط به مساله موشکی و افزایش توان موشکی ایران بوده و عمده آن نیز نگرانیهای رژیم صهیونیستی و فشار عربستان سعودی به خاطر مساله یمن و مسائل مورد اختلاف دیگر منطقه با ایران است. چرا که رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی به علت سیاستهای مغرضانه، افراطی و منفی خود در منطقه اکنون احساس شکست کرده و تصورشان بر این بوده که این شکست ناشی از قدرت و افزایش توان موشکی ایران است چراکه لابی صهیونیستی نتوانسته راه تصویب برجام را مسدود سازد اکنون به دنبال بهانهای تازهتر در مسیر اجرای برجام است. گمان میرود دولت جهت یافتن راهکارهای جدید برای حل و فصل این مساله برآمده است. از این روی حتی ممکن است بسته جدید تحریمهای آمریکا اجرای برجام را به تعویق اندازد اما به هیچوجه همه اقدامات مربوط به برجام را تحت تاثیر خود قرار نخواهد داد. چراکه طرفین مذاکره بسیار تلاش کردند که برجام را به نتیجهای مطلوب برسانند.»
بازی القاب در کشاکش انتخابات
بازی القاب در کشاکش انتخابات، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه قانون به قلم سعید صدوقی مازندرانی پژوهشگر علوم حوزوی که در آن نوشته است:
«پیروزی در انتخابات یعنی یک پله ترقی در اجتماع و دسترسی نزدیکتر به اهرم قدرت و نیز لذت بردن از القاب بعد موفقیت است. افراد جامعه سیاست زده که غافل از تحولات و بحرانهای اجتماعی هستند، همیشه از عناوین و جابهجایی و زیاد القاب لذت بردهاند که گذشته تاریخ کشور ما شواهد اعطای لقب و خرید و تفاخر بر آن را زیاد دیده است. لذت لقب بازی اختصاص به قشر خاصی ندارد. هر فرد با هر سواد، فرهنگ، آیین و پوششی وقتی محور جامعه را درسیاست دید و عناصر اجتماعی و فرهنگی و دینی را با عینک سیاست رصد کند، عناوین و القاب و اندازه آن برایش مهم میشود.
بازی لقب امروزه در کشور ماهم جذابیتهای خاص خود را پیدا کرده و خیلی از دعواهای سیاسی، استیضاحها و رد صلاحیتها بر محور همین القاب تعریف و تحلیل میشود. این بازی تا جایی پیشمیرود که رقیبی میخواهد رقیب خود را بترساند، عالمی دینی را علامه خطاب میکند.یا به گونهای دیگرحلقهای از قدرت حلقه دیگر را نشانه میرود، وزیری را به بهانه لقب دکترا استیضاح میکنند. اگر زمانی شاه قجر حق بازی و خرید و فروش القاب رجال سیاست را داشت، امروز هر دوساله انتخابات کشور صحنه رقابت القاب تحصیلی، دینی، فرهنگی و اجتماعی برای مقام سیاسی شده است.
فراموش نشود، همانگونه که اقتصاد با پول بدون پشتوانه فلج خواهد شد، جامعه هم با مردان بلند آوازه بدون سند فشل میشود.
دکترهای بیشمار و آیت ا...های بسیار در هردوره انتخابات صف میکشند، ولی در اثبات صحت و راستی القاب خود با مشکل مواجه میشوند. بالاتر از این آفت، القاب همراه با تملق است که از لحظه ثبت نام و التزام تا دوره تایید صلاحیت و تبلیغات باید از سوی نامزد انتخاباتی و هوادارانش نثار رهبران جناحها و احزاب شود، بلکه ترحمی از سوی لیدر سیاسی به سوی نامزد و ستاد انتخاباتی سرازیر شود.باید امید به روزی داشت که مدرک تحصیلی من، نشانه افتخارم باشد و از بنگاههای فروش عنوان و مدرک خریداری نکنم. لذت دارد زمانی که ثقه اسلام بودن و حجت مسلمین ماندن برتر از آیت الهی بودن، خریدار داشته باشد. گواراست دنیایی که القاب در حد وزن واندازه علم و شخصیت افراد جابهجا میشود. راه منحصر بفرد جدایی جامعه از بازی القاب اولویت دادن به موضوعات اجتماعی و در حاشیه قرار گرفتن تحولات سیاسی است، این راه سخت ولی ممکن است.»
درخت نادانی و جنگل فرهنگ
درخت نادانی و جنگل فرهنگ، عنوان یادداشتی است در روزنامه اعتماد به قلم ناصر فکوهی استاد دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسانشناسی فرهنگ که نویسنده در آن نوشته است:
«شبکههای اجتماعی، روابط الکترونیکی که امروز بسیاری از مردم جهان را به یکدیگر متصل کردهاند و به آنها امکان میدهند با یکدیگر وارد گفتگو و خواندن و نوشتن سخنان هم، با خبر شدن از رویدادهایی که در رسانههای رسمی گاه نمیتوان به شیوه ارایه شدنشان اعتماد کرد و... از امکانات بسیار مهم و بی نظیری هستند که انقلاب اطلاعاتی برای نسلهای جدید به ارمغان آورده است. اما اگر خواسته باشیم این امکان را صرفا در جنبه و ابعاد منفیاش در نظر بگیریم، نخواهیم توانست ذهن خود را با جهان پسامدرن و پیچیدگیهای آن انطباق دهیم و این امر زمینه و مقدمهای است برای حاشیهای شدن، حذف شدن و زیر سلطه رفتن در جهانی که تقریبا همه قدرتها در آن به داشتن و قابلیت استفاده و پردازش از اطلاعات بستگی دارد.
با وجود این، وقتی امروز، فهرست شبکههای مجازی و به خصوص محتوای آنها را در امکانات فناورانه و برنامههایی جدید چون تلگرام، اینستاگرام، فیس بوک و غیره رصد میکنیم، به سرعت دو پدیده، در جنبههای منفیشان، توجهمان را جلب میکنند: یک پدیده که به سلطه سیاسی مربوط میشود: شکی نیست که این شبکهها میتوانند ابزاری باشند در دست قدرتهای بزرگ برای ایجاد سلطه بر نقاط پیرامونی، بر شهروندان عادی تا آنها را از هر جهتی کنترل کنند. سازمانهای چون آژانس ملی امنیت اطلاعاتی آمریکا (NSA) امروزه در کنار سازمانهای جاسوسی دیگر، در حال گرد آوردن تمام اطلاعات الکترونیک جهان (تلفن، موبایل، محتوای رایانهها، فهرست خرید و مبادلات بانکی و نامهنگاریها و غیره) هستند تا از آنها به سود برنامههای خویش استفاده کنند و بدون شک شبکههای اجتماعی و خرید الکترونیک، موتورهای جستوجو و سایر برنامههایی از این دست، حتی اگر خود نخواهند، چارهای جز آن ندارند که با این سازمانها ارتباط داشته و از آنها تبعیت کنند (به دلیل کنترل شبکهها از طریق شاهراههای فیبرنوری و سرورهای اطلاعاتی بزرگ). از سوی دیگر، باز هم یک بعد منفی وجود دارد، اینکه به خصوص در کشور ما این شبکهها، پدیدهای بیشتر آسیبزده و آسیبزا از لحاظ اجتماعی، پوپولیستی و عامهپسند هستند، یعنی جمع شدن تعداد بیشماری از افرادی که هرگونه کار فرهنگی و اندیشیدن و ارتباط با جهان، با طبیعت، با دوستان و با زندگی واقعی را حتی از خلال همین ابزارهای الکترونیک کنار گذاشتهاند و به صورت مجنونوار وقت خود را شاید تا بیش از سه یا چهار ساعت در روز در بدترین اشکال این روابط شبکهای میگذرانند و در حقیقت میکشند. اینها همان کسانی هستند که در گستره بزرگی قرار میگیرند: از آنها که شبکههای بزرگ «جوک» دارند، تا طرفداران سریالها و شبکههای ماهوارهای «ترکیه»، از «شایعهسازها» تا کسانی که به سایتها سر میکشند و «کامنت»های دشنامآمیز و توهینوار میگذارند و این و آن را مسخره و تحقیر میکنند و یا کسان دیگری که اغلب با هویت مجهول به یکدیگر فحاشی میکنند یا با هویت واقعیشان به زمین و زمان دشنام میدهند و به بحثهایی مشغولند که نه گرهی از گرههای سردرگم زندگی خودشان باز میکند و نه ذرهای به آنها یا به جامعه و زبانی که در آن قرار دارند، خدمتی میکند. در نهایت برای این گروهها، شبکههای اجتماعی نوعی ماده مخدر ملایم است اما بهشدت اعتیادآور است که با آن سر خویش را گرم میکنند و به قول خودشان: «اگر این کار را هم نکنیم، پس چه کار کنیم؟» اما به گونهای دیگر نیز میتوان به جهان و جامعهای که در آن زندگی میکنیم، نگریست و باور داشت که این جنبههای منفی را میتوان به درخت تنومندی از شرارت و نادانی تشبیه کرد که جنگلی بزرگ از هوشمندی، انسانیت، فرهنگ و حساسیت و دغدغه و دلسوزی و عاطفه را نسبت به موقعیت خویش، زبان، جامعه، اندیشیدن و تلاش برای ایجاد تغییر در زندگی خود و دیگران نشان میدهند و این کارها همه با ابزارهایی رسانهای که امروز با این گستردگی، سهولت و بهایی ارزان در اختیارمان است، امکانپذیر هستند. این جنگل، ساکنان بینهایت دارد که در حبابهایی بیشمار هر یک به کاری مشغول هستند: گروهی انجمنهای کوچک تشکیل دادهاند تا از محیطزیست دفاع کنند، گروهی از حقوق حیوانات دفاع میکنند، گروهی کارهای خیر انجام میدهند یا به یکدیگر راهنماییهای عملی میکنند، گروهی شعر میگویند و در کار خلاقیت ادبی هستند، گروهی داستان مینویسند و داستانهای یکدیگر را میخوانند، گروهی مجله منتشر میکنند یا رادیوهای اینترنتی به راه انداختهاند، گروهی که زبان یا زبانهایی دیگر میدانند، ترجمه میکنند و دیگران را در جریان رویدادهای مهم جهان در هر زمینهای قرار میدهند. اما قضیه به همین جا و به جهان مجازی ختم نمیشود. همین گروهها اغلب در جهان واقعی نیز هنوز امکان میدهند که جلسات بحث و گفتگو تشکیل شود، به سینما میروند و نمیگذارند سالنها از کار بیفتند، نمایش میبینند، به گالریها سر میکشند، اینجا و آنجا در جلسات نمایش فیلم مستند شرکت میکنند، به سخنرانیها میروند و به سخنرانان امید میدهند که کسانی هستند که هنوز برایشان اندیشیدن و دانستن مهم باشد و ارزش دارد که به کار خویش در سخن گفتن و واداشتن دیگران به اندیشیدن ادامه دهند. این گروهها اندک نیستند، بلکه بیشمارند، اما اغلب آن درخت شرارت و جهالت، راه را بر دیدنشان بسته است به صورتی که نمیتوانیم نه ببینیمشان و نه حتی احساسشان کنیم و از آن بدتر خودشان نیز اغلب قدر خود را نمیدانند زیرا نمیتوانند خودشان را ببینند. فرهنگ، بدون شک از این گروههای اغلب جوان و پرتلاش تغذیه میشود، زبان ما و دانش و شناخت ما از خودمان و از جهان از کار این حبابهای بیشمار تغذیه میشوند. پس باید تلاش کنیم که هر بار میتوانیم به جای اتلاف وقت از ابزارهایی که امروز چنین راحت در اختیارمان هستند، به جای وقت تلف کردن و حسرت خوردن بر تنومندی آن درخت زشت، به جنگل زیبایی که در پشت آن نهفته است، بنگریم و در میان آن جنگل، جایی برای خود پیدا کنیم. شک نداشته باشیم که فرهنگ پهنهای است آنقدر گسترده و آنقدر سخاوتمند که برای همگان، جایی دارد که بتواند برای خود و دیگران مفید باشد. به شرط آنکه بتوانند از درخت نادانی و تاثیرات منفی آن، از اندیشههای پلیدی چون سلسلهمراتبی خواستن و برتریجویی در جامعه، قهرمانپروری، مرید و مراد جستن، اسطورهسازیهای بیمعنا، ادعاهای بزرگ، تحقیر یا تقدیس دیگران به بهانه کار فرهنگی و علمی فاصله بگیریم و از طبیعت جنگلی که با فرهنگ سیراب میشود، بهره ببریم. هرکسی میتواند در این جنگل کاری بکند، نهالی بکارد، گیاهی را بیاراید یا صرفا به سادگی در آن پرسه زند تا جایی برای پرسه زدن و امکان لذت بردن از زیباییها باقی بماند. شکی نداشته باشیم که اگر اراده کنیم و از همین امروز میتوانیم از انبوه کسانی که وقت خود را با بطالت بر درخت نادانی تلف میکنند، خارج شویم و به گروه بیشمار کسانی که در حال انتشار اندیشهها، مجلات الکترونیک، کار فکری، تبادل دانش و اندیشه هستند، بپیوندیم و حتی از آن هم بیشتر به شمار بزرگ کسانی بپیوندیم که چراغ محافل علمی و ادبی و هنری را در این پهنه روشن نگه داشتهاند، کسانی که با یک خرید کوچک میدانند که مجله مورد علاقهشان به انتشار خود ادامه خواهد داد و با خریدن این و آن کتاب و سیدی نمیگذارند سرزمینشان به برهوتی فرهنگی بدل شود و آنگاه همین کسان خواهند بود که در فردایی نه چندان دور، به جای فروغلتیدن در افسردگی و رسیدن به انتهای کوچه بنبست شهرت و ثروت و قدرت و حس بی معنا بودن زندگیشان، شاید بتوانند در سختترین شرایط نیز به رضایتی حداقلی یا حداکثری از این زندگی و از این جهان برسند.»
منبع: اطلاعات بین المللی
|