انتخابات و مردم؛ ۱- مسیر در جریان
محمدرضا قاسمپور
•
محفل اصلی جهت دهنده خطوط سیاسی و اقتصادی کشور با نام مستعار نظام به دنبال تغییر شرایط حاصل از انتخابات ۹۲ و هراس از شرایط بحرانی منطقه، در اندیشه شکل دهی به صف بندی سیاسی جدیدی است که با گلچین کردن و تفکیک کم خطرها بتواند جناح اصلاح طلب رانده شده را بار دیگر در نظام مستحیل کرده، از تبدیل شدن آنها به اپوزیسیون توانمند مورد قبول مردم و غرب جلوگیری کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۰ دی ۱٣۹۴ -
۱۰ ژانويه ۲۰۱۶
درآمد:
بیش ازیک سال است که به موازات هجمه های انتخاباتی اصولگرایان، اصلاح طلبان نیز رسما وارد میدان شده و کلیه داشته های خودرا به انتخابات گره زده اند به این امید که با سودجستن از فضای سیاسی موجود مقدمات بازگشت به جایگاه از دست رفته را فراهم سازند. طی این مدت کلیه جریان های سیاسی منتسب به اصلاحات نسبت به تغییر شرایط و حساسیت وضع موجود موضعی یکسان اتخاد کرده اند. اصلاح طلیان با پیوند زدن رکود، بیکاری، بی ثباتی اقتصادی و عقب مانده گی کشور به کارکرد مشتی تندرو و ضرورت پاک سازی مجلس از لوث وجود آنها می کوشند با خلق فضایی شورانگیز مردم را به حضور در میدان انتخابات تشویق کنند. بنظر می رسد برخلاف دو انتخابات قبل این بار برخی از احزاب مخالف بیرونی نیز با پذیرش تغییر شرایط و ضرورت مشارکت همگانی تصممیم گرفته اند همراه با اصلاح طلبان ضربه خورده از هجران سیاسی به میدان آیند و مردم را به صندوق ها وصل نمایند. دوستان قصد دارند با استفاده ازفضای انتخاباتی با همراهی مردم تا کنارص ندوق ها و فرار بموقع، مفاهیم دموکراسی را ترویج و پایگاه اجتماعی خود را تقویت کنند. به رغم این تلاش چند سویه جامعه هنوز واکنش درخوری ازخود بروز نداده است. اگر نظرسنجی های درون گروهی را کنار بگذاریم نشانی در دست نیست که مردم به درک مشترکی از وضع موجود رسیده و آماده ورود به عرصه انتخابات شده اند. هنوز طیف گسترده ای از مردم و فعالان سیاسی سرگردان مانده در چرائی بود و نبود انتخابات ورود به این عرصه را با شک و تردید می نگرند. روانشناسی اجتماعی انتخابات نشان داده است تا تعیین تکلیف نامزدهای واجد شرایط از سوی شورای نگهبان و به صدا درآوردن کوس و کرنای صدا و سیمای اسلامی، مردم واکنش آشکاری از خود بروز نمی دهند و به رغم کلیه تلاش های در حال انجام، سیاست ورزان امیدوار به تکرار مانور شور و شوق و یاس و نا امیدی هم چنان باید در انتظار اندک زمان مقرره بین اعلام نظر شورای نگهبان و روز انتخابا ت در کمین بنشینند. تکلیف اصلاح طلبان درون حلقه نظام مشخص است و چاره ای جز صبر و روشن نگاه داشتن هیمه امید پیش روی خود نمی بینند. اما احزاب و سازمان های چپ و دموکرات از چه استراتژیی پیروی می کنند. آیا به درک مشترک از وضع موجود رسیده و با تبیین روند آتی، چشم اندازی از فردای انتخابات ترسیم کرده اند که به پشتوانه آن با انتقال آگاهی به مردم به میدان آمده اجازه ندهند این چرخه هم چنان تداوم یابد و بیهوده انگاری و ناامیدی از تاثیرگذاری بر سرنوشت کشور تعمیق یابد.
برای روشن تر شدن مسیر، بخش اول نوشته بدون رجوع به عمق ریشه های شکل گیری وضع موجود و شکافت لایه های زیرین طبقات درگیر، به مسیر در جریان انتخابات می پردازد. بخش های بعدی به چگونگی ورود احزاب سیاسی و پاسخ گوئی به خواست مردم و نبرد طبقاتی پنهان در لایه های زیرین و تاثیر آن برروند توسعه کشور اختصاص خواهد یافت.
خروجی مسیر در جریان:
بدون آنکه از هم اکنون و از سر عدم درک درست شرایط وارد مقوله کلیشه شده مهندسی انتخابات شویم، باید گفت نه صرفا خواست نظام و گردان مهندسی کننده آن، بلکه تداوم شرایطی که پروژه هسته ای را به سرانجام رساند و نظام را وادار به تمکین و عدول از خام نگری خود پرورانده کرد، سرنوشت این انتخابات را نیز مشخص خواهد کرد. در واقع ته کشیدن توان فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نظام برای ادامه سیاست تقابل با مدیریت غربی جهان، در کنار فشار حاصل از تلفیق موارد چندگانه چون آشفتگی منطقه ای، نبرد به اتمام نرسیده شکل دهی به خاورمیانه جدید، بحران اقتصادی، عسر و حرج مردم، بی اعتباری عمومی و تهدید بالقوه از دست رفتن اندوخته های سی ساله، شرایطی بوجود آورد تا نظام با آگاهی از ریسک خطرات غیرقابل محاسبه به این نتیجه برسد، تنها راه کسب فرصت برای بازسازی آسیب های وارده تن دادن به تعدیل برخی سیاست های گذشته است. یعنی همراهی مشروط با بخشی از نیروهای درونی که خواهان اختیار تصمیم گیری، مشارکت در ساختار قدرت، خروج از ناپایداری طبقاتی و سامان دهی به سرمایه داری متصل به نظام جهانی هستند. شدت گرفتن مواضع دو پهلوی رهبری که به سپاه نیز سرایت کرد و در پروژه برجام نمودی عینی یافت، بازتابی است از این جهت گیری نه چندان اختیاری.
اینکه نگارنده از هم اکنون اعتدال با مفهوم فوق را مشهودترین خروجی انتخابات می داند بیشتر از آن جهت است که جدای از تغییر فضای عمومی جامعه، شواهد بسیار حکایت از آن دارد که محفل اصلی جهت دهنده خطوط سیاسی و اقتصادی کشور با نام مستعار نظام به دنبال تغییر شرایط حاصل از انتخابات ۹۲ و هراس از شرایط بحرانی منطقه، در اندیشه شکل دهی به صف بندی سیاسی جدیدی است که با گلچین کردن و تفکیک کم خطرها بتواند جناح اصلاح طلب رانده شده را بار دیگر در نظام مستحیل کرده و در شرایط نامتعادل داخلی و خطرات پیرامونی با بستن فضاهای گریز احتمالی از تبدیل شدن آنها به اپوزیسیون توانمند مورد قبول مردم و غرب جلوگیری کند. در این ارتباط باید توجه داشت پروژه "نفوذ" چون کلمه رمز فتنه صرفا طرحی برای دور نگاه داشتن اصلاح طلبان از ساختار قدرت نیست. نفوذ اسم رمز پروژه ایست تئوریزه شده و هشدارگونه به نیروهای خودی برای ممانعت از روند حل شدن بورژوازی نئولیبرال وطنی در نظام جهانی. نظام که مصمم است این استراتژی را به کمک ترکیب سازی در مجلس شورای اسلامی پیاده کند، چندان بعید نیست برای خالی نبودن عریضه و تقویت امید در جناح مخالف پا را فراتر گذاشته گوشه ای از مجلس خبرگان را نیز به ترهین آنها در آورد. به گونه ای که حتی مستقیم و غیرمستقیم فرمان صادره از بیت رهبری به تائید برخی از صلاحیت ها یاری رساند. با این اشاره که در تشریح وضع موجود بر حسب ضرورت به موضوع باز خواهم گشت. عجالتا"باید گفت نظام مصمم است با حفظ جناح مشهور به تندرو، اکثریت مجلس را به معتدلینی تحویل دهد که طیف اصلاح طلب و مصلحت اندیش آن تحت زعامت جناح محافظه کار ِدر حال پوست اندازی، ساختار نظام و حاکمیت ولایت فقیه را پذیرفته و به میدانداری سپاه در عرصه سیاسی اقتصادی کشور رضایت داده است و تنها خواستار اعمال نوعی محدودیت بر آن و سهم گرفتن از میدان است. کلیه مستندات نشان می دهد دولت و شخص روحانی با پذیرش این بازی و چشم داشت به آینده یکی از بازوهای اصلی عملیاتی کردن این استراتژی شمرده می شوند. دولت تدبیر و امید در دو سال گذشته با نگاه به انتخابات پیش روی کوشیده است در مقاطع و فرصت های مختلف بدست آورده دو پروژه سیاسی را عملیاتی کند .
۱- در عرصه عمومی حمایت از خود را به ضرورت بقای حیات جمعی تبدیل کند.
۲- چماق خطر بازگشت از ما بهتران امام زمانی را صیقل دهد و به پشتوانه آرای عمومی خود تبدیل نماید.
سیاست گذاری دولت روحانی در هر دو مورد نسبتا جواب داده است. در گام اول با کمک گرفتن از خواست تحمیل شده به رهبری و حل بحران هسته ای توانست با تمرکز و تبلیغ بر ضرورت باسازی روابط بین المللی، فضائی بوجود آورد تا باورمندان به این راه نجات را به حفظ دستاوردهای کسب شده بر محور دولت سوق دهد. تا آنجا که برخی از احزاب و شخصیت های خارج از نظام، حتی احزاب متمایل به چپ نیز با هراس از قدرت گیری راست افراطی و از سر همراهی با مردم به تنگ آمده از بحران، با پررنگ کردن تصنعی فاصله دولت و نظام، به یاری دولت و اصلاح طلبان همراه برخیزند. دیگر اینکه با افشاگری درباره فسادهای مالی دولت مورد حمایت راست افراطی و همراهمی زبانی گاه و بی گاه با خواست جامعه مدنی و مظلوم نمائی بی عملانه در برابر گروه های فشار، فضائی بوجود آورد که با تکیه بر تجربه مردم از انتخابات گذشته وحشت از بازگشت افراطیون به اسلحه بران نبرد انتخاباتی تبدیل شود. به گونه ای که حتی برخی از احزاب خارج از نظام نیز هراسناک شوند و با پرهیز از کوک کردن ساز تحریم به همراهی برخیزند و چاره اندیشی کنند. بدین سان بنظر می رسد بتوان از همین اکنون حدس زد که نسبت شرکت کنندگان در انتخابات پیش روی بیش از دو انتخابات گذشته است و این احتمال وجود دارد که حتی اگر شورای نگهبان هم قصد خود را برای حذف چهره های سرشناس جناح مخالف عملی سازد، مجلسی معتدل تر و به دور از تندروی های دو ساله گذشته شکل گیرد و دولت در فضای مناسب تری به اجرای داخلی برنامه های نئولیبرال خود بپردازد. بستر مناسب عملیاتی کردن این استراتژی را باید در همراهی دو جناح غالب درون نظام جستجو کرد. از سوئی جناح راست پس از شکست سیاست های دولت مهرورز و آشکار شدن عواقب سیاست تهاجمی رهبری، با گوشه چشمی به وسواس ولی فقیه، راه نجات خود و نظام را در تعدیل سیاست خارجی و راه آمدن محتاطانه با غرب یافته است. از سوی دیگر اصلاح طلبان یاری دهنده دولت با آگاهی از کاهش وزن حاصل از ریزش نیروی های ستادی و میدانی طی ده سال گذشته، و تشخیص درست از شرایط، با پرهیز ازت حریک تعمدی و بالا بردن ضریب احتمال انتحار جناح افراطی و نیروی نظامی تحت زعامت بیت، رویای تشکیل مجلسی اصلاح طلب را در سر نپرورانده و برنامه ای برای رسیدن به چنین آمالی تدوین ننمایند. آنها که به عقب کشیدن نیروها و حمایت از نامزد راست میانه در بسیاری از حوزه های بی پشتوانه رضایت داده اند، استراتژی خود را مبارزه با تندروها و تشکیل مجلسی با اکثریت معتدل اعلام کرده اند و به تقویت دولت و حفظ جایگاه کنونی خود قانع شده اند. می شود گفت اصلاح طلبان به این برداشت رسیده اند که با طرد تندروها و شکل دهی به مجلسی میانه از این شانس برخوردارند که با بسترسازی مطلوب و کاستن از جو غالبِ خود برده گی مجلس خبرگان و کنترل نسبی رهبری، دولت و مجلس دوره بعد را از آن خود کنند. فارغ از درستی یا نادرستی استراتژی تدوین شده و درصد موفقیت یا عدم موفقیت آتی آن، برای ردیابی غلبه این تفکر بر فضای انتخابات و سپهر سیاسی کشور نیاز چندانی به هوشمندی و درک ظرایف سیاسی نیست و فارغ از ناگفته های پشت پرده و برنامه سازی نظریه پردازان اصلاح طلب، هر دنبال کننده پیگیر وقایع می تواند از خروجی رسانه های اصلاح طلب و موضع گیری رسانه ها و شخصیت های جناح راست تصویری از این چشم انداز ترسیم نماید. چنانچه باهنر شخصیت شناخته شده و یکی از گرداننده اصلی جبهه مخالفان دولت در مجلس که بیشترین همیاری را با جبهه پایداری و دست پرورده های مصباح یزدی داشته است در مصاحبه ای با التیماتم خود "خواست روحانی برای شنیدن پیام انتخابات نود و دو را شوخی تلقی کرده و با اشاره به پیام مشابه خاتمی به نوعی برخورد این جناح با خاتمی را یادآوری می کند".
وزن نیروهای سیاسی حاضر در عرصه سیاسی و گرایش عمومی نشان میدهد هنوز نیروی اصلی به میدان آوردن مردم همان طیف چند لایه و ظاهرا یک پارچه شده اصلاح طلبان است .این طیف توانسته است از یک سو با تمرکز بر افشاگری فسادهای رخ داده و ناکارآمدی و بحران سازی دولت گذشته با داغ دل مردم همراهی کند و از سوی دیگر دوشادوش دولت و طیفی از جناح راستِ دل نگران از فروپاشی نظام، با تفکیک کردن نظام و دولت مهرورز و فرار از تبیین فساد سیستماتیک لانه کرده در کُنه ساختار نظام، ضمن بزرگ نمائی و ضرب زدن سکه رفع تحریم ها بنام خود با نوید زندگی بهتر به شرط دفع خطر مجلس تندرو، مردم را امیدوار و با خود همدل سازد. در حال حاضر فضای عمومی جامعه نشانگر آنست که بخش قابل توجه ای از رای دهندگان به روحانی مصر هستند تا وارد عرصه انتخابات شوند و طبق سنت چند دهه در نبرد بین بد و بدتر، مجلس را از سلطه تندروها خارج سازند. بخش هنوز مرددی که نارضایتی خود را از دستاوردهای دولت در عرصه اقتصادی و آزادی های مدنی پنهان نساخته و تاثیر آنرا بر زندگی خود قابل لمس نمی دانند، هر چند به دلیل تردید برای تصمیم گیری نیاز به زمان دارند اما شواهد میدانی حاکی از آنست یا از هم اکنون تنها چشم انداز ترسیمی را پذیرفته و دست دست می کنند و یا در نهایت در آخرین نبرد ذهنی آنرا خواهند پذیرفت. با این تفاصیل شاید بتوان این تصویر را از ترکیب مجلس آتی ترسیم کرد: با آگاهی از ضعف اصلاح طلبان در شهرستانها معدودی از شخصیت های شناخته شده اما کم خطر اصلاح طلب در کنار تعدادی از چهره های کمتر شناخته شده که رابطه تشکیلاتی مستحکمی با جریان اصلاحات ندارند و در بزنگاه های حساس می توانند با موضع گیری منفعلانه رشته ها را پنبه کنند، اقلیتی از اصلاح طلبان مجلس را تشکیل دهند که دست در دست جناح میانه به رویاروئی با جناح تند رو پرداخته و دولت را در اجرای برنامه های اقتصادی خود یاری دهند .این که ترکیب فوق تا چه حد امیدوار کننده است و چه کمکی می تواند به رفع معضلات کشور، پیشبرد روند توسعه و کاستن از رنج مردم صورت دهد جای بحث دارد.
به استثنای احتمال برنامه ریزی نشده سرکشی شورای نگهبان که نه تنها مردم، بلکه احزاب اصلاح طلب را نیز می تواند به انفعال بکشاند، تنها احتمال نه چندان ضعیفی که می تواند بدون فشار علنی حاکمیت نقشه راه ترسیم شده را مخدوش نماید و اصلاح طلبان را ناامید سازد تاثیر خروجی دو نگرش سیاسی است که سیاست گذاری انتخاباتی آنها را ناکارآمد می سازد. ابتدا نگرش انتزاعی که در بن مایه آن مردم طیفی از شهروندان قلمداد می شوند که یا حامی اصلاح طلبان هستند و یا از بیخ و بن نظام حاکم را به رسمیت نمی شناسند. گوئی آن طیفی که همواره به گروه های راست گرایش داشته و به حمایت از آنان برمی خیزند از سیاره ای دیگر فرود آمده و مردم این کشور قلمداد نمی شوند. پیروان این نگرش در سیاست گذاری ها جائی برای این طیف باز نمی کنند و تلاشی برای تغییر جهت گیری آن انجام نمی دهند. در تحلیل نهائی با آوردن ارقامی بی پشتوانه آرای آنها آرای ثابت و اندک شمار جناح راست قلمداد می کند که فرجی بر آن نیست. درحالی که وظیفه هر نیروی سیاسی تاثیرگذاری و جذب نیروهای مخالف است نه دست زدن برای نیروهای خودی. دیگر اینکه احزاب بدون تبیین جامعه هدف، برای جلب اعتماد طیفی که آنرا خاکستری یا خاموش می نامند تلاشی سازمانی و در خور توجه صورت نمی دهند. زیرا باز هم به تصور غالب و نادرست این طیف گسترده و متنوع همیشه و پیوسته پس از براه افتادن هیاهوی انتخاباتی و روشن شدن هیمه احساس همبستگی در نهایت به آنها رجوع می کنند. در حالی که سابقه انتخابات نشان داده است به استثنای حنبش دوم خرداد که طیف خاکستری اولین حضور یک پارچه و میدانی اش را تجربه کرد، در هیچ یک از انتخابات گذشته حتی انتخابات ۹۲ این همراهی بوجود نیامده است. چنانچه در انتخابات ٨۴ و ٨٨ همین تصور نادرست باعث شد با بر هم خوردن معادلات سیاسی رویای اصلاح طلبان ناکام بماند، تجربه تلخی که اصلاح طلبان به رغم یک پارچگی التماس گونه در مرحله دوم انتخابات ٨۴ و شکست فاجعه بار هنوز هم علت را فقط در تفرقه و عدم ائتلاف می دانند. هر چند عدم شرکت گسترده این طیف در انتخابات نود و دو بار دیگر زنگ خطر را بیخ گوش همگان به صدا درآورد. اما اصلاح طلبان هنوز به این باور نرسیده و در رویای خود غوطه وراند. تجربه دو دهه ای نشان داده است اصلاح طلبان فاقد این بینش حداقلی هستند که درد مردم درد گذران زندگی است! مردم کوچه و بازار نه برداشتی از کاهش درآمد ناخالص ملی دارند و نه در اندیشه چرائی کاهش سرمایه گذاری گزمه کان مایه داری هستند که از صدقه سر دولت مهرورز و دلال مسلک پول های انباشته را بلوکه کرده و یا به دیار غربت فرستاده اند. بحران اقتصادی در برداشت مردم، بیکاری، تنگدستی و لاعلاجی در گذران زندگی است. بازی تبلیغاتی راست گرایان با این مقولات ملموس و عینی، برگ برنده آنها در گرداب انتخابات فعلی و ریاست جمهوری آتی است. دراین باره بیشتر خواهیم گفت.
|