برجام و ادامه دشمنی با آمریکا
علی اردلان
•
از قراین این طور بر می آید که سران سپاه و راست افراطی چندان در جریان سیاست های سران حاکمیت و مجریان پرونده هسته ای نباشند. آنها از مذاکرات پنهانی با آمریکا در کشور عمان نیز خبر نداشته اند. نوع مهندسی انتخابات درسال ۹۲ نشان از سرگیجه سپاه و راست افراطی و تعجب آنها از فرامین بیت رهبری داشت.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۰ دی ۱٣۹۴ -
۱۰ ژانويه ۲۰۱۶
درآستانه اجرائی شدن برجام هستیم. باشروع اجرای برجام بخش عمده ای ازتحریم های اقتصادی خصوصا تحریم های اروپا تعلیق خواهدشد و پس ازآن ایران موظف به امضای «ان پی تی» ست.پذیرش شرایط «ان پی تی»،به آژانس بین المللی انرژی اتمی، امکان بازرسی های سرزده ازهرمکانی راخواهدداد. بدین ترتیب، بازرسی هاپاشنه آشیل برجام خواهدبود زیرا جمهوری اسلامی باتوجه به تجربه عراق، بازرسی های این سازمان را برنخواهدتابید.
پس ازحمله عراق به کویت درسال۱۹۹۰ و حمله متقابل آمریکا و انگلیس و بازپسگیری کویت، عراق به دشمن شماره یک آمریکا مبدل شد و درادامه توسط شورای امنیت سازمان ملل مشمول تحریم های اقتصادی و ازجمله تحریم نفت گردید.بعد ازمدتی،بازرسی های گسترده بازرسان سازمان ملل، ازمحل هائی که مشکوک به تولیدسلاح های کشتارجمعی بودند آغازگردیدکه این روندتا سال۱۹۹٨ ادامه داشت. عراقی ها دراین سال مانع بازرسی هاشدند و همین موضوع بهانه مناسبی برای آمریکا و انگلیس جهت حمله نظامی درسال۲۰۰٣ و اشغال عراق فراهم آورد. رویارویی های حکومت صدام حسین با آمریکا، با مسیری که جمهوری اسلامی تا این زمان طی کرده، مشابهت هائی دارد که ازچشم سران رژیم دورنمانده است. جمهوری اسلامی به دلیل دخالت های منطقه ای علی الخصوص دخالت هائی که درسوریه و لبنان کرده و می کند، به هدفی مهم برای اسرائیل و دولت احتمالا جمهوری خواه بعدی درآمریکا، مبدل شده است (هرچندکه هیلاری کلینتون نیز درمقابله با حکومت ایران شباهت هائی با افراطیون آمریکادارد). تمام جنگ های خاورمیانه ای آمریکابعدازروی کارآمدن جمهوریخواهان رخ داده و حتی تحولات مهم درکشورهای دیگرنظیرشوروی وبلوک شرق نیزدرزمان دولت های جمهوریخواه صورت گرفته است.
یکی ازرویکردهای دولت اوباما حمایت ازجنبش های مردمی دربهار عربی بود که باعث برکناری حسنی مبارک و کشته شدن معمرقذافی گردید. اینها متحدین قدیم و جدید غربی ها بودند. برخورد غیرمسئولانه دولت های غربی درسرنگون ساختن متحدین خود، برای سران رژیم آخوندی و حتی حاکمان مرتجع عربستان حاوی درس هائی آموزنده بود(غیرمسئولانه به زعم دولت های ارتجاعی منطقه). حتما سران جمهوری اسلامی می گویند: کسانیکه به متحدین خود رحم نمی کنند، اگر با آنها همکاری کنیم، حتما زیر آب ما را هم خواهند زد. به همین دلیل و دلایل مشابه، آخوندها و سپاهی ها به هیچ وجه به آمریکا اعتماد ندارند و شیوخ عربستان نیزکم کم راه خود را از آمریکا جدا ساخته اند (عربستانی ها حتی وارد جنگ نفتی با آمریکاشده اند). همچنین عربستان باتوجه به تحویل دولت عراق به نوری المالکی و ستم هائی که توسط دولت او به سنی ها واردشد، به شدت ازآمریکادلخورگشت و بی عملی اوبا مارا درجنگ سوریه، نشانه ای از همکاری او با جمهوری اسلامی تعبیرنمود.
باتوجه به مجموع حوادث و سیاست هائی که ازطرف آمریکا درخاورمیانه پیش گرفته شد، حکومت عربستان از رویکرد محافظه کارانه خود فاصله گرفته و به سیاست های مشابه جمهوری اسلامی، که همان سیاست های مداخله جویانه و اقتدارگرائی منطقه ایست روی آورد (رقابت میان سران دوکشور ایران و عربستان به شکل مذهبی و ایدئولوژیک نیزدنبال میشود).
با مطالعه سیاست های خاورمیانه ای آمریکا می توان به نقش تفرقه افکنانه آن درمنطقه آگاه شد. درگیری و رقابت های حکومت جمهوری اسلامی با عربستان، جزئی از استراتژی منطقه ای آمریکاست، که چنانچه طبق برنامه پیاده شود درنهایت هردو کشور ایران و عربستان بازنده و اسرائیل و امریکا برنده این بازی خواهند بود (مسئله نفت و قدرت در خاورمیانه را نیز تعیین تکلیف خواهد کرد). بنابراین عقلانیت در هردو کشور ایران و عربستان باید بیدار شود و با خنثی نمودن این سیاست از ادامه منازعات پیش آمده جلوگیری نماید.
برجام: تاکتیک های جمهوری اسلامی درتقابل با آمریکا
جمهوری اسلامی به دلیل فشار تحریم ها و انزاوی جهانی وارد بازی مذاکرات اتمی شد. اما نیت رژیم دروهله نخست از بین بردن اجماع جهانی (دررابطه باتحریم ها)و سپس ایزوله ساختن آمریکا بود.
تاکتیک های جمهوری اسلامی دراین رابطه به شرح زیر می باشد:
الف-دعوت از شرکت ها ودولت های اروپائی برای مذاکرات اقتصادی
ب-نزدیکی بیشتر به روسیه
ج-طرح توطئه نفوذ دشمن و استحاله حکومت
الف:دولت روحانی قبل از اجرائی شدن برجام، بادعوت از دولت ها و شرکت های اروپائی، جلسات متعددی با آنهادر ایران برگذار و با ارائه پیشنهادات و سوسه انگیز (به قول اروپائی ها سکسی) زمینه را برای ایجادتفرقه ما بین آمریکا و اروپا ایجادمی کند.خامنه ی با توجه به تجربه دولت خاتمی، می دانست که باید دولتی را سرکار آورد، که مثل او توانائی ایجاد شکاف بین اروپا و آمریکا را داشته باشد. از آنجائیکه پس ازخیزش سال ٨٨ تاریخ مصرف اصلاح طلبان به پایان رسیده بود، باید جریان دیگری بوجود می آمدکه ازخطرکمتری نسبت به آنها برخوردار باشد، لذا جریان اعتدال را بوجود آورد. بارییس جمهورشدن روحانی، کسی را که سرپرستی تیم مذاکره کننده زمان خاتمی را داشت، دوباره واردگود می کنند تارضایت غربی ها رابرای ورود به مذاکرات جدید جلب نمایند (البته ممکن است سرکار آوردن روحانی از پیشنهادات آمریکا درمذاکرات پنهانی عمان بوده باشد). به هر روی همان تیم مذاکره کننده زمان خاتمی را برای مذاکرات جدید انتخاب می کنند. سرپرست تیم جدید یعنی جواد ظریف نیز مثل خاتمی ازدیپلماسی لبخند در مذاکرات استفاده می کند و مثل خلف خود راه های ایجاد اختلاف بین قدرت های جهانی را تاحدودی بلد است. چهره متفاوت دولت روحانی و این که دولت او بر آمده از یک انتخابات به ظاهر سالم است، برای اروپائی ها بهترین بهانه جهت توسعه همکاری ها می باشد. برای دولت های اروپائی، امتیازاتی که جمهوری اسلامی در عقدقراردادهای اقتصادی هدیه می کند، بسیار وسوسه انگیز است به طوری که حاضرند چشمان خود را برنقض گسترده حقوق بشر و اعمال تروریستی جمهوری اسلامی ببندند. در این مرحله وظیفه دولت روحانی و تیم ظریف به نتیجه رساندن همین ترفند می باشد. ایجاد شکاف بین اروپا و آمریکا از این جهت مهم است که پس از اجرائی شدن برجام و تعلیق تحریم ها، بازگرداندن آنها را بسیار دشوار و حتی غیر ممکن خواهد ساخت، خصوصا اگر دولتی دست راستی در آمریکا سرکار بیاید (همه می دانیم که از اجرای برجام و تعلیق تحریم ها اسراییل و جمهوری خواهان بسیار بیمناکند).
ب:پس ازمذاکراتی که حکومت ایران باهیئت های اروپائی آغازکرد وبلافاصله پس ازتوافق وین، دومین ترفند برای ایجادشکاف درمیان اعضای ۵+۱، نزدیکی بیشتر به روسیه بوده است. باید اشاره کنم که عملیات مشترک با روسیه برای نجات حکومت بشار اسد،صرفا به خاطر گسترش اختلاف هابین آمریکا و روسیه نبوده، بلکه پیروزی درجنگ داخلی سوریه پیش ازانتخابات آمریکا نیز، مد نظر بوده است. با اینکه پیروزی مقتدرانه در جنگ سوریه برای ایران و روسیه عملی نشد و کار به یکسری مذاکرات و راه حل های جهانی انجامید ولی ایران در این فاصله توانست نزدیکی خود را به روسیه بیشتر کند(تحویل سامانه اس ٣۰۰ و احتمالا قرارداد ساخت دو نیروگاه اتمی و...) و تاحدودی ازپشتیبانی این کشور درشورای امنیت و در۵+۱ مطمئن گردد.
واضح است که هردوی این ترفندها، برای مردم ایران هزینه هائی گزاف به همراه داشته و خواهد داشت، ولی تاحدودی برای پیشبرد سیاست های جمهوری اسلامی موفقیت آمیزبوده است.
ج:در ابتدا به نظرمی آیدکه مبارزه با دشمن برای جلوگیری از استحاله رژیم مطرح شده است. یعنی اینطور فهمانده شد که آمریکا می خواهد توسط عوامل خود از جمله اصلاح طلبان و باند رفسنجانی-روحانی کلا ماهیت حکومت را تغییردهد. درحالیکه هم آمریکا و هم میانه روهای داخل حکومت ایران به خوبی می دانندکه ازچنین قدرتی برای تغییر اوضاع برخورد ارنیستند. پس چرا خامنه ای به کرات از توطئه آمریکا و اینکه ما هرگز با آمریکا آشتی نخواهیم کرد صحبت میکند؟ یا چرافقط از تحریم کالاهای آمریکائی سخن میراند؟ تنهادلیل منطقی اتخاذ چنین سیاستی،سوای احساسات و دشمنی های کور ضد آمریکائی، در این است که می خواهد تضاد منافع بین آمریکا و اروپا را بیشتر و ایزوله ساختن آمریکا را در ۵+۱ کامل سازد.خامنه ای با دشمنی آشکاری که با آمریکانشان می دهد، در واقع آمریکا رادرنزد سایرین به عنوان مهمترین خطر برای اجرای برجام قلمدادمی نماید، دشمنی که باید هرچه بیشتر از صحنه گردانی دراجرای برجام وکارگردانی تحریم هادورشده ونقش خودرابه دیگران واگذارد. دشمنی که باتوطئه های مداوم خود عامل اصلی بر هم خوردن برجام خواهد بود.
به احتمال زیاد در طراحی این ادعا تیم روحانی-ظریف نیز مشارکت داشته است، زیرا این ترفند به طرز غیر قابل گسستی، با نقشه از کارانداختن تحریم ها و ایجاد شکاف در۵ +۱ و نیزعدم پایبندی به «ان پی تی» (درصورت تصویب درمجلس) همخوانی دارد. از آنجائیکه روحانی و ظریف نمی توانند چهره خود را نزد دوستان آمریکائی و اروپائی خود مخدوش کنند، اجرای این مسخره بازی را به رهبر معظمشان سپرده اند.
در روند مذاکرات و اجرای برجام هماهنگی تنگاتنگی بین خامنه ای و تیم روحانی-ظریف وجود داشته و خواهد داشت.اما ازقراین این طور برمی آید که سران سپاه وراست افراطی چندان درجریان سیاست های سران حاکمیت و مجریان پرونده هسته ای نباشند. آنها از مذاکرات پنهانی با آمریکا درکشور عمان نیز خبرنداشته اند. نوع مهندسی انتخابات درسال ۹۲ نشان از سرگیجه سپاه و راست افراطی و تعجب آنها ازفرامین بیت رهبری داشت. طبیعی ست که این ها خود را صادق ترین فرمانبران خامنه ای می دانند و از اینکه کسی مثل روحانی به جلیلی ترجیح داده شد هنوز ناراحتند. از بازگشت رفسنجانی و طرفدارانش به حکومت ناخرسندند. لذا علیرغم میل ولی فقی شان گهگاه کارهائی می کنند که دردساز میگردد.ازجمله شلوغ کاری آنها درمجلس برای رد برجام که مخالفتی واقعی و جدی بود (دیدیم که سرانجام خودخامنه ای غائله را خواباند). مثل این می ماند که سینه چاکان ولی فقیه با او درانقلابیگری متظاهرانه مسابقه گذاشته اند و باهمین سلاح دروغین و به طرزی موذیانه به جنگ آقایشان میروند (نوعی عمل انتقام جویانه که میان عاشق ومعشوق دیده میشود). درهمین قضیه آتش زدن سفارت عربستان، بار دیگربی اطلاعی آنها ازسیاست کلی نظام آشکار میگردد (هرچندکه سپاهی ها اهدافی مستقل و برهم زننده برای خود تعریف کرده اند). حرکتی که عده ای بسیجی انجام دادند به واقع نوعی خودسری محسوب شده و بر هم زننده نیات رژیم در بازی های منطقه ای و جهانی بوده است. یکی از هدف هایشان از این اقدام ترسیم چهره ای عیرقابل اعتماد و فاقد قدرت لازم از دولت روحانی نزد اروپائیان و سرمایه گذاران خارجی می باشد.
نکته ای که نبایدفراموش کرد، بازی مزورانه ایست که ولی فقیه باجناح های حکومت انجام می دهد. زیرا برای ادامه حکومت فقاهتی در ایران، وجود دو قطبی، هم درجامعه و هم در داخل هیئت حاکمه ضروری بوده است (هنرخامنه ای و دیگرسران رژیم، در درک این موضوع و راه اندازی یک سیکل معیوب میباشد). اما بالقوه هر دو جناح برای دستگاه رهبری و آینده آن خطرناک محسوب میشوند. در این میان سپاه و امنیتی ها نیز بازی خود را در پیش گرفته اند. آنها علیرغم ارادتی که به ولی فقیه نشان می دهند، به اندازه کافی انگیزه برای قبضه حکومت دارندو برای خامنه ای قدرتی خطرناکتر ازباندرفسنجانی-روحانی محسوب میگردند، اما از آنجائی که بیت رهبری بیش از آنکه به میانه روها وابسته باشد به سپاه وراست افراطی نیازمند است، لذا مجبوراست که با آنها مماشات کرده و به نحوی قضیه سفارت عربستان و سایر اخلال گری ها را سرهم بندی کند. سرهم بندی موضوع عربستان یقیقنا به تیم روحانی-ظریف سپرده خواهدشد.
نکته ای که در رابطه با اتکای بیش ازحددستگاه رهبری و شخص ولی فقیه به سپاه و امنیتی هاقابل ذکراست این موضوع است که در هرحال مسئله جنگ با آمریکا و اسرائیل (و این اواخرعربستان) برای حکومت یک موضوع جدی وهمیشگی ست. لذا علیرغم یاغیگری ها و گاه حماقت های سران سپاه، خامنه ای به آنها به چشم جنگجویان و حامیان واقعی خوددرمقابله با آمریکا و اسرائیل می نگرد. خامنه ای بیش از انکه سیاست واقعی خود را تبیین کند مجبور است که به نحوی رضایت نظامی-امنیتی ها را جلب نماید.
جالب است که دررابطه با نفوذ آمریکا و استحاله رژیم، رفسنجانی به متهم اصلی مبدل شده است. درحالیکه هیچ بعید نیست که خود رفسنجانی نیز از طراحان تاکتیک های حکومت برای مقابله با اثرات برجام باشد. رفسنجانی از پایه گذاران جمهوری اسلامی ست و تاقبل از رهبرشدن خامنه ای مهمترین فرد بعد ازخمینی محسوب میشد. دوستی رفسنجانی و خامنه ای و کارهای مشترکی که در قبضه کردن قدرت انجام دادند برکسی پوشیده نیست. به عبارتی سرنوشت ایندو به سرنوشت جمهوری اسلامی گره خورده است. ممکن است بعد از انتخابات٨٨ روابط ایندو در ظاهر دوستانه به نظر نیاید ولی عملا ردپای رفسنجانی درانتخابات سال ۹۲ و بازی های مربوط به برجام قابل مشاهده است (به عبارتی روابط این دوبه اندرونی کشیده شده است). سیرنزولی رفسنجانی درصحنه سیاسی حکومت، پس از انتخابات ٨٨ آغاز شد،به طوریکه اگرخامنه ای نبود احتمالا امروزرفسنجانی و خاتمی به جای موسوی و کروبی درحصر بودند و همان موقع موسوی و کروبی توسط راست افراطی اعدام می شدند.
پی ریزی حکومتی نظامی-پلیسی باعث تشکیل بلوکی قدرتمند ازسپاه-امنیتی ها گردیده که در بسیاری از مواردخواسته های خود را به خامنه ای تحمیل کرده است. یکی از این خواسته ها حذف تدریجی رفسنجانی بوده و به نظر می آید که انتخابات پیش رو می تواند برای رفسنجانی پایان کارسیاسی و لاجرم خانه نشینی باشد (درصورت نیاز دستکاری درشمارش آرا و یا اعمال نفوذ در روز رای گیری انجام خواهدشد). درحال حاضر رفسنجانی و اطرافیان او عامل متحد کننده اصول گرایان دررقابت های جناحی و انتخاباتی محسوب میگردند. لذا حضور و نقش آفرینی آنها در صحنه انتخابات مورد توافق همه طیف های اصولگراست.
نتیجه آنکه بازی توافق هسته ای هنوز پایان نگرفته و ممکن است به مراحل خطرناکی وارد شود. بازگشت جمهوری خواهان به کاخ سفید می تواند مثل چاقوئی دولبه باشد که از طرفی موجبات باخت آمریکا درمنازعه هسته ای و تغییرحکومت درایران را فراهم آورد و ازطرف دیگر می تواند قلب حکومت آخوندی را از هم بدرد. در این بازی خطرناک مردم ایران بزرگترین بازنده ها خواهند بود زیرا درصورت درگیری نظامی یا تشدید تحریم ها، مردم ایران بیش از این،آسیب خواهند دید و درصورت موفقیت جمهوری اسلامی دربازی برجام، تداوم حکومت و تمایل آن به نوعی فاشیسم مذهبی، میسر می گردد. اگر انتخابات اسفندماه به درستی مهندسی شود و مشکلی برای رژیم آخوندی پیش نیآید، آینده حکومت وابسته به سرنوشت برجام و انتخابات آمریکا، خواهد بود.اما نقش آفرینی مردم ایران در صحنه سیاسی و اجتماعی می تواند محاسبات حکومت را برهم زند، به نحوی که با عدم استقبال مردم از انتخابات، وجهه دولت روحانی و کل حاکمیت در منطقه و جهان بیشترلطمه خورده و از توانائی های حکومت در ماجراجوئی هایش کاسته خواهدشد.
با شکست حکومت در نمایش اسفند ماه، نیروئی جدید وارد معادلات داخلی قدرت خواهد شد که می تواند با اتحاد وخود باوری، ایران را از مسیرزیانبار جمهوری اسلامی خارج سازد و راه را برای گذار از این حکومت قرون وسطائی بگشاید.
|