یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دستورکار جامعه ایران و رضاشاه (۲)
علی پورصفر(کامران)


• رضاشاه ازگردش اطلاعات وانتشارآن درهراس و دلهره بود و علاوه برسانسور شدید روزنامه ها و مجلات و کتاب ها وکنترل نامه های خصوصی مردم   حتی از رواج رادیو درایران ممانعت می کرد و تا سال ۱۳۱۹ که رادیو ایران به راه افتاد، تنها کسانی می توانستند رادیو داشته باشند و یا برنامه های رادیوئی رادریافت کنند که شهربانی صلاحیت آنان را تائیدکرده بود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ دی ۱٣۹۴ -  ۱۲ ژانويه ۲۰۱۶


اخبار روز - در ایران فقط برای یک شاه جا هست- و آن شاه من خواهم بود. رضا خان میرپنج و یا چنان که معروف است رضا خان ماکسیم فرمانده پادگان نیروی قزاق روز سوم اسفند ۱۲۹۹ همراه با سه هزار قزاق از قزوین به سوی تهران به راه افتاد تا با تسخیر نظامی پایتخت، قدرت را به دست بگیرد و شاه ایران شود و شد اگر چه به آیرون ساید ژنرال انگلیسی وعده داده بود احمد شاه را سرنگون نکند و به احمد شاه اطمینان داد که برای نجات وی از خطر بلشویک ها دست به کودتا زده است. رضا خان از لحظه ورود به تهران تا شهریور سال ۱٣۲۰ ، زمانی که ناچار به ترک ایران شد، قدرت واقعی را در اختیار داشت. او در این فاصله با ایران و برای ایران چه کرد. آیا نظامی که برپا کرد ادامه دستاوردهای جنبش مشروطیت و ضرورت جامعه ما بود، او تا کجا با روند تحول اقتصادی و اجتماعی همراهی کرد، در چه عرصه ای مبتکر دگرگونی و نوسازی بود و چگونه کسی که گفته می شود فقط با یک مشت خاک از کشور رفت، در فاصله ی کوتاه از یک سرباز ساده بی سواد تا سطح بزگترین مالک زمین و ثروتمند ترین فرد ایران و منطقه تبدیل شد.
«دستورکار جامعه ایران و رضاشاه» نوشته علی پورصفر(کامران)...به بررسی زمینه های انقلاب مشروطیت، روی کار آمدن رضا شاه و کارنامه او می پردازد. بخش دوم و پایانی این مقاله را می خوانید. بخش نخست را اینجا ( www.akhbar-rooz.com ) می توانید بخوانید.


                                                       بخش دوم

دوام طولانی و زیانبار روابط ارباب و رعیتی با وجود ارعاب پلیسی دوران رضاشاه ، در برخی مناطق سبب اعتراضات رعایا علیه مالکان می شد . ازجمله رعایای مناطقی در استان همدان کوشیدند دستکم از برخی تحمیلات خلاص شوند و مثلا دامنه بیگاری را کاهش دهند . عین السلطنه سالور که خود مالک چند روستا بود ، ذیل حوادث سال ۱٣۱۰ از مخالفت های رعایای روستای کوریجان - روستای متعلق به خودش - با بیگاری و خودداری آنان از بیگاری در تنقیه قنات و حمل غله اربابی به شهر سخن گفته و به همین ترتیب از مقاومت رعایای منطقه بهار در برابر توقعات بهاءالملک قراگوزلو و خودداری آنان از پذیرش بیگاری خبر داده است ( همان ، ص ۷۶٣۷ – ۷۶٣٨ و ۷۶۴۶ ) . مالکان منطقه که با هشدار وتهدید بکار گرفتن امنیه ( ژاندارمری ) نتوانسته بودند ، رعایا را به پذیرش همه بیگاری ها وادار کنند ، دست جمعی نامه هائی خطاب به وزارت خانه های داخله و عدلیه و مالیه نوشتند و خواستار مقابله با دهقانان و جلوگیری از اعمالشان شدند و هشدار دادند که این اعمال ابتدای نغمه های بلند تراست. پس از چندی ماموران امنیه به کوریجان آمدند و دهقانان را استنطاق و بازجوئی کردند و چند نفر از آنان را در برابر چشمان دهقانان دیگر شلاق زدند و برخی راجریمه کردند و از همه تعهد گرفتند که به خواسته های ارباب عمل کنند (همان ص ۷۶۴۹ – ۷۶۵۰).
شاخص ترین معیار عقب ماندگی جامعه روستائی و نظام کشاورزی ایران که جبران آن درهمان سالها اساس دستورکارجامعه ایران را تشکیل می داد ، دوام و ثبات بزرگ مالکی و محرومیت وسیع رعایا و دهقانان از تملک ارضی و تشدید مناسبات ارباب و رعیتی از طریق تملکات ارضی گسترده و بی پایان شخص رضاشاه و بسیاری از امرا و افسران ارشد سازمان های نظامی و انتظامی و افزایش تعداد بورژوا- ملاکان بود . درسلطنت رضاشاه برخی از زمینداران و ملاکان بزرگ یا منقرض شدند و یا املاک خودرا از دست دادند اما مالکان جدیدی جای آنها را گرفتند و به همین سبب مساحت املاک بزرگ مالکی کاهش نیافت ( لمبتن ، ص ۴۶۰ - ۴۶٣ ، سلطان زاده ، ص ۱۰٣ ، دوسند از فرقه کمونیست ایران ، ص ۷۴ ، اشرف و بنو عزیزی ، ص ۷۶ ، ملیکف ، ص ۱۱٨) و حتی بیشتر شد .
در این دوران ، طرح های آغازین برای تقسیم خالصه جات میان رعایا فراموش گردید و به طرح فروش تدریجی و مزایده ای آنها و تخصیص عایدات آنها به تشکیل بانک فلاحتی تنزل یافت ( برنامه دولت اول میرزاحسن خان مستوفی الممالک در سلطنت رضاشاه . مهرماه سال ۱٣۰۵ ) و قاعده قدیمی دریافت مالیات زراعی ارضی که در گذشته به سبب قلت عوائد رعایا فقط از مالکان دریافت می شد ( مصدق ، ص ۴۰ و ۴۱ ) لغو گردید وپرداخت آن طبق قانون جدید مالیات املاک اربابی و دواب مصوب بیستم دی ماه ۱٣۰۴ میان مالکان ورعایا تقسیم شد . طبق قوانین و قواعد سابق ، مالیات املاک اربابی پس از کسر مخارج کار و روستاو تقسیم محصول میان رعیت و مالک ، ازسهم ارباب و مالک دریافت می شد اما طبق ماده ۱ قانون جدید ، دولت بالغ بر ٣% ازکل محصول را پیش از کسر هزینه های کار و روستاو پیش از تقسیم محصول میان مالک و رعیت ، به عنوان مالیات دریافت می کرد ( مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دوره پنجم ، قانون مالیات املاک اربابی و دواب ) و به این ترتیب عایدات ناچیزرعایا مشمول مالیات شد و ازکل درآمد هایشان کاسته گردید . این قانون زیان های دیگری نیز برای رعایا در برداشت . طبق ماده ۵ این قانون ، زراعت های صنعتی همچون کتان و کنف و نیل و روناس و چغندرقند و چای و زعفران و زیتون و توت از آغازکارواحداث باغات مربوطه به مدت ۵ سال ازهرگونه مالیاتی معاف بودند و اربابان و مالکان نیزبرای کسب سود بیشتر، ازعقد قرارداد با رعایا برای کشت این محصولات خودداری می کردند و این محصولات را خود تولید می کردند تا سود بیشتری عایدشان شود ( لمبتن ، ص ٣٣۹ ، سلطانزاده ، ص ۱۱۴). این قانون نیز در سال ۱٣۱٣ لغو شد و قانون بدتری به نام قانون جدید مالیات بر عایدات جای آن را گرفت که مقررمی داشت ٣% قیمت هرگونه محصولات ارضی یا حیوانی به هنگام ورود به شهریا قصبه و یا هنگام صدور ازمملکت به عنوان مالیات دریافت شود ( مجموعه قوانین موضوعه ومصوبات دوره نهم تقنینیه ،قانون مالیات برعایدات) وبه این ترتیب بازهم بربارمالیاتی دهقانان افزوده شد ( لمبتن ، ص٣۴۰) ومقداربیشتری ازسهم ناچیزرعایا درمحصول وهمچنین مقداری ازدرآمد اندک رعایا ازمحصولاتی که برای خود تولید می کردند ، به صورت مالیات ازچرخه زندگانی تلخ وفلاکت بارشان خارج گردید .
یکی ازروندهای اساسی دراین دوران ، فروش ویا درحقیقت واگذاری رایگان مالکیت بسیاری ازخالصه جات یا املاک دولتی به شخص رضاشاه و همچنین تبدیل بخشی از اوقاف ایران به املاک او بود. رضاشاه بسیاری ازاملاک وروستاهای دولتی را با پرداخت کمترین هزینه وقیمت هائی آنچنان نازل که ازشدت ناچیزی ،مضحک می نمود ، به ظاهرخریداری کرد (گرگانی ، اقتصاد گرگان و دشت ، ص۱۴۴و۱۴۵، درخشانی ، ص ۲۶۷) وبخشی را نیزبه گروههای جدید مالکان ارضی واگذارنمود . اوازهمان آغازکاربه عنوان وزیرجنگ وفرمانده قشون،باتصرف بودجه وعایدات وزارتخانه، املاک فراوانی دراطراف تهران ودرمازندران خریداری کردویکی ازافسران مالی ارتش – پسرنصرهالحکما وبرادرزاده حکیم الملک- باانتشارشبنامه ای ازاختلاس های اودربودجه ارتش پرده برداشت وجسد سربریده اوپس ازچندروزدریکی از چاههای قنات عشرت آباد پیدا شد (عین السلطنه سالور، ص ۷۱۱٣ و۷۱۴۲) . رضاشاه از همان آغاز سلطنت ، خریداری زمین را بتصرف املاک مردم – اعم ازملاک و مالک و خرده مالک - تبدیل کردوشمال ایران را ازمقسم المیاه کوهستان البرزتا دریا وازرودسرتا بجنورد مالک شد وبخش اعظم ماهیدشت وگرمسیروسردسیرایل کلهررا دراستان کرمانشاهان وقسمتی از استان ایلام به تصرف گرفت و نام این مناطق را به باوندپور- به مرکزیت شاه آباد غرب ( هارون آباد اسبق و اسلام آباد امروز ) - تغییر داد و هردم دامنه تصرفات خود را درحقوق مردم افزود و این تصرفات را به نواحی مجاور مناطق یاد شده تسری داد . به نوشته لمبتن : املاک شخصی یا املاک مخصوص شاه را اسما خریده بودند و اسناد مالکیت آن هم بر حسب معاملاتی که با رعایت فورمالیته صورت گرفته بود ، صادر شده بود . اما در غالب موارد این فورمالیته ها در حکم سرپوشی بود که روی عمل ضبط املاک نهاده بودند. دربعضی موارد مالک ملک مجبورشده بود که ملک خودرا با ملکی واقع درجای دیگرمعاوضه کند ودر تمام موارد قیمت این دو برابر نبود ( ص ۴۵۴–۴۵۵) وبا همین ترتیبات و روش ها ، صاحب دوهزارروستا (هوگلاند ، ص ٣۱) و یک ملیون پانصد هزار هکتار زمین زراعی ( آبراهامیان ، ص ۱٣۹ ) و۴۴ هزارسند مالکیت شد ( عاقلی ، ج ٣ ، ص ۱۵۶۷) .
رضاشاه برای تصاحب چنین ثروت بی نظیری ، همه حکومت و ارکان آن از جمله دادگستری جدید ایران را که میراث انقلاب مشروطیت بود ، از طریق قوه قهریه و صدور فرمان به مجلس دست ساخته به یکی از ادارات املاک اختصاصی تبدیل کرد و کمترین اعتبار و اقتداری برای آن باقی نگذاشت . مجموعه عملیاتی که با نام پر طمطراق و مضحک احداث دادگستری نوین بدست میرزا علی اکبر خان داور – دلقک شیک پوش ستمگری های رضاشاهی – صورت گرفت ، بجز نابودی نظام قضائی کشوروتبدیل آن به ابزارخدمت حقوقی ضد قانونی برای عملیات رضاشاه ، چیزدیگری نبود و برای وضوح بیشترگفتار کافی است که به سرنوشت ماده ٨۲ متمم قانون اساسی و تفسیری که مجلس شورای ملی به سلیقه داور از آن انجام داده ، اشاره شود . همانگونه که می دانید مواد ۷۱ تا ٨٨ متمم قانون اساسی ، در باره قوه قضائیه و اقتدارواستقلال ومصونیت آن است وجایگاه ماده ٨۲ بالصراحه حاکی ازحفظ استقلال قاضی و مصونیت او ازتعدیات دولت بود اما رضاشاه بنا به مقاصد و نیاتی که داشت با این استقلال و مصونیت مخالف بود و به همین دلیل علی اکبرداور وزیردادگستری درمردادسال ۱٣۱۰لایحه ای مبنی برتفسیراصل ٨۲ متمم قانون اساسی به مجلس ارائه کرد که در ماده اول آن آمده بود : مقصود ازاصل ٨۲ متمم قانون اساسی آنست که هیچ حاکم محکمه عدلیه را نمی توان بدون رضای خود او از شغل قضائی به شغل اداری و یا به صاحب منصبی پارکه منتقل نمود و تبدیل محل ماموریت قضات با رعایت رتبه آنان مخالف با اصل مذکور نیست . همچنین در ماده ٣ این تفسیر آمده بود که قضاتی که با رعایت ماده اول این قانون محل ماموریت آنها تبدیل شده و از قبول ماموریت امتناع نمایند ، متمرد محسوب و در محکمه انتظامی تعقیب و مطابق نظامنامه های وزارت عدلیه مجازات خواهند شد . مجلس هشتم نیز این تفسیر ضد ملی و ضد قانونی را تصویب کرد و به این ترتیب سیطره دولت ودرحقیقت شخص رضاشاه برنظام سیاسی واداری و قانونی و قضائی کشورتکمیل شد. این تفسیر مضحک تا سال ۱٣٣۱ برقرار بود و سرانجام دردولت مرحوم دکترمصدق به تاریخ ۲۹ شهریور ۱٣٣۱ ملغا شد .
      
ارقام و آمار ثروت های افسانه ای رضاشاه – در مقیاس ایران - و عایدات او تنها نشان دهنده این حقیقت تلخ است که ثروت و مکنت او درتاریخ پادشاهان ایران بی نظیربود و هیچیک ازشاهان ایران – حتی ایلخانان مغول - نیزنتوانسته بودند چنین ثروتی و چنین عایداتی برای خود فراهم کنند. رضاشاه درشمال نخست به املاک مالکان بزرگ پرداخت وروستاها وزمین های متعلق به آنان رابا تبعید وحبس وشکنجه وتهدید به قتل صاحبانشان متصرف شد وکار خودرا با تصرف املاک کوچک خرده مالکان ادامه داد و از آنجا به تصرف برخی از موقوفات رسید و بخش اعظم املاک خالصه یا املاک دولتی را درشمال و مناطقی از غرب ایران مالک شد. بدستوراو تنها دریک مرحله ازعملیات تصرف املاک مردم درشهرستان تنکابن بسال ۱٣۱۰، بالغ بر ۶۷ نفرازمالکان ودهقانان خرده مالک را – که یکی ازآنان مرحوم میرزاطاهر فقیه تنکابنی ازرهبران شریف انقلاب مشروطیت بود - بازداشت کردند وبه زندان و تبعید فرستادند ( دهنوی ، ص ۲۰۴– ۲۰۵و ۲۱۴– ۲۱۷). کارپردازان املاک اختصاصی رضاشاه دراجرای ماموریت خود که همانا ازدیاد املاک و ثروت شاهانه بود ، ازهیچ اقدامی فروگزارنمی کردند و حتی گهگاه دهقانان و خرده مالکان را وادارمی کردند که دسته جمعی عریضه ای به کارپردازی منطقه خود تقدیم نموده و استدعا نمایند که املاک آنان را برای اعلیحضرت خریداری کنند ( درخشانی ، ص ۲۶۶ ) .
اداره املاک اختصاصی رضاشاه درشمال هفت کارپردازی داشت ودرکنارهریک ازاین کارپردازی ها یک دفترخانه اسناد رسمی تشکیل شده بود که درتمام اوقات اداری به صدورسند مالکیت به نام رضاشاه مشغول بودند . دریافت حقوق مالکانه از رعایائی که درگذشته یا خود صاحب زمین بودند و یا درزمره رعایای مالکان سابق قرارداشتند ، دربسیاری مواقع به ضرب شلاق وشکنجه و درملاء عام و برای ارعاب سایرین صورت می گرفت وگهگاه بعضی ازمردان وحتی زنان آبستن را نیزبرای شخم زدن زمین به گاو آهن می بستند . بیگاری و بعضی تکلیفات شاق نظیرساختمان های موسوم به صد تومانی ازبلایای کمرشکن رعایای املاک اختصاصی بود وبیگاری به هنگام سرکشی های رضاشاه ازاملاک شمال که هرسال دوباردربهاروپائیز صورت می گرفت ، براین ستمگری ها می افزود زیرا دوماه پیش ازسفراو به املاک شمال ، رعایا مکلف به انواع بیگاری ها بودند تا کارهای املاک روبراه شده و رضایت شاه فراهم گردد . او به خوبی از بیگاری اجباری خبرداشت و درپاسخ به گزارش درخشانی که ازمعایب بیگاری مفرط رعایا انتقاد داشت ، ازاو پرسیده بود که منظورخودرا از بیگاری مضر توضیح دهد. کارپردازان املاک اختصاصی به هرترتیبی در صدد بودند که درآمد های املاک اختصاصی را در حوزه خود افزایش دهند و در اجرای این خواسته هر عملی را علیه مردم جایز می دانستند. تشکیلات اداری و انتظامی این کارپردازی ها از افسران ودرجه داران ارتش وشهربانی وژاندارمری وکارمندان دولت تشکیل می شدوهمه کارکنان ادارات مختلف املاک اختصاصی اعم از نظامی وانتظامی وقضائی واداری وفنی وصنعتی وزراعی وغیره حقوق ماهانه خودرا ازوزارتخانه هاوادارات دولتی دریافت می کردند .حسابسازی وبدهکار کردن مردم وممیزی های بسیاردروغین وبیش ازاندازه واقعی محصول ازجمله این اعمال بود( درخشانی ، ص ۲۶٣– ۲۷۹). کارپردازان املاک اختصاصی هرجانداری را درهوا ودریا و کوه وجنگل و صحرا متعلق به شاه می دانستند واز هرچیزی برای او درآمد می ساختند وازطریق این روش های زننده ضد انسانی ، جایگاه خودرا درمراتب اداری ارتقاء می دادند .

گزارش ها ازدامنه زمینخواری ها و میزان تعدیات املاک اختصاصی به مردم که بلااستثنا با آگاهی شخص رضاشاه صورت می گرفت ،آنچنان زننده و غیر قابل باوربود که گهگاه موجب تردید در اصالت ماجراها و حوادثی می شد که مردم شکنجه دیده و مال باخته پس ازسقوط او درشکوائیه های حقوقی ومقالات مطبوعاتی ابراز می داشتند و این گمان بر می آمد که شاید معترضان به افسانه سرائی و پرونده سازی علیه او پرداخته باشند اما انتشاربرخی اسناد اداره املاک اختصاصی در سالهای پس از انقلاب نشان داده است که آنچه را شاکیان علیه رضاشاه ابراز داشته بودند ، بی هیچ کم وکاستی ، واقعیت داشته وهیچگونه خیالبافی وپرونده سازی و دروغگوئی درکارنبوده است . این اسنادآشکارکرده که ستمگری رضاشاه ، همپای وحشیگری های مغولان وتالی اعمال جنون آمیزسالهای آخرسلطنت نادرشاه بوده است و چرا چنین نباشد وقتیکه اداره املاک اختصاصی به مباشر املاک شاهانه دررودسر فرمان می دهد که : دستوردهید رعایای رودسردراداره ثبت اسناد حاضرشوند وبه عدم حقانیت خود اقرارنمایند تا ورقه مالکیت شش دانگ قریه رودسربه نام ذات اقدس ملوکانه صادرشود ( پهلوی ها ، ج ۱ ، ص ۲۶۹و۲۷۱ ) و یا در پاسخ به در خواست مباشر املاک شاهانه درولایت باوند پورمبنی بررعایت حال رعایا درگرفتن تقاوی سنوات گذشته به سبب تنزل فاحش قیمت غله ، تاکید می کند که : تمام مطالبات و تقاوی مباشرتی را از رعایا تا دینارآخربگیرید تا آنجا که چیزی باقی نماند (همان ، ص ۲۷۹). دوران رضاشاه انباشته ازانواع ستمگری ها بردهقانان ودوران افزایش استثمارآنان وانتشارفقروفلاکت روستائیان بود و برخورداریشان ازترقیات فرضی دوران رضاخان چنان ناچیز و اندک بود که حتی به گفتار در نمی آمد . بقول سرمقاله نویس روزنامه اطلاعات   : درراه مبارزه و جلوگیری از بیماری های نظیر مالاریا و بیماری های واگیر و مهلک ، موفقیت بزرگی نصیب انسان امروز شده است که واقعا حیرت انگیز است اما ما از همه این پیروزی های علمی چه استفاده کرده ایم ؟ هیچ .....تازه این بنگاههای ناقصی هم که داریم فقط در شهر هاست و در دهستان ها و روستاها ابدا از این موسسات وجود ندارد . در دویست پارچه آبادی که گردش کنید ، اغلب یک نفر پزشک و دارو ساز نخواهید یافت . اخیرا در شمال در املاک اختصاصی بیمارستان های کوچکی ساخته بودند ولی این بیمارستانها هم بطوریکه شنیده ایم ، نه دوا داشت و نه پزشک و نه کسی به آنها مراجعه می کرد. فقط ظاهر آنها را سر و صورتی می دادند آنهم برای نمایش دادن ولی در باطن این بنگاهها هیچگونه فایده عملی نداشتند ( س ۱۶ ، ش ۴۷۰۷ ، مورخ جمعه ۲٣ آبان ۱٣۲۰ ، ص ۱ )....... وضع دهکده ها و روستاهای ما از لحاظ بهداشت به هیچوجه خوب نیست و تلفات روستائیان بویژه کودکان آنها زیاد است ( اطلاعات ، س ۱۶ ، ش ۴۶۶۱ ، مورخ جمعه ۴ مهر ۱٣۲۰ ، ص ۱ ) و بنا بر همین حقایق تلخ ، مرگ و میرکودکان درسالهای آخرسلطنت رضاشاه بین ۷۰ تا ٨۰% بود وپنج بیماری یا بلای مالاریا وسیفلیس وتریاک وتیفوئید باانواع تب های شبه تیفوئید وانواع اسهال ها (دولابلانشته ، ص ٣٨) همچون داس مرگ ، جمعیت ایران را شکارمی کرد .
سقوط رضاشاه فرصتی فراهم نمود تا ستمدیدگان دوران دیکتاتوری برای استیفای حقوق خودواسترداد تمام یا بخشی ازاملاک مغصوبه بکوشند و جانشینش به توصیه دولت وقت ، برای کاستن از میزان اعتراضات مردم که هر دم بر آن افزوده می شد، بخش بزرگی از املاک اختصاصی را به دولت واگذارکرد تا منافع وعایدات آنهارا بکارگیرد و بخشی رانیز به مدعیان و مالباختگان بازگردانید اما درسال ۱٣۲۷ آنچه را که باقیمانده بود – مشتمل برصدها روستا وهزاران مزرعه ومکان – ازدولت بازپس گرفت وهمه را دراختیاربنیاد پهلوی قراردادوبه این ترتیب باردیگرمالکیت غیرقانونی خانواده پهلوی براملاک مردم اعاده گردید. آری دستور کارجامعه ایران مشتمل بر تکالیف متعدد بود اما اصلاح ارضی و حل مسئله زمین و تبدیل رعایا به کشاورزان زمیندار خرده مالک ، بنیاد و شالوده همه تکالیف دیگر را تشکیل می داد . به ویژه اینکه بر اثر افزایش جمعیت روستائی ، بر تعدادخوش نشینان روستاها - یعنی رعایای بی زمین فاقد نسق - نیز افزوده شده و جمعیتشان در سالهای پیش از اصلاحات ارضی به حدود ۴۰% روستائیان رسیده بود ( هوگلاند ، ص ۴۹ – ۵۰) و همین امر موجب افزایش نیازهای جامعه و کشور شده وضرورت اصلاحات ارضی را تقویت کرده بود . فلاکت زندگانی رعایای بی زمین و روستائیان فقیر آنچنان بود که بدون کمترین زحمت و کوششی به دیده می آمد و هر وجدان آزاده ای را آزرده می ساخت و از همین طریق در داستان ها و اشعار برخی نویسندگان سرشناس آن روزگار منعکس می گردید و در میان اینان ، شاعر آزاده و جوان ، پروین اعتصامی که بیست سال از عمر کوتاه سی و پنج ساله خودرا در دوران رضاشاه گذرانیده بود ، بعضی از بهترین اشعار خودرا به افشای مناسبات ضد انسانی ارباب و رعیتی در دوران رضاشاه و تقبیح اعمال زمینداران و ثروتمندان و انتقاد ازشاهان مال اندوزوزاهدان ریاکاروطماع وتاثیرآه ونفرین ستمدیگان برستمگران اختصاص داده بود(اعتصامی،دیوان،ص۱۱۰–۱۱۲و ۱۲۶و۱٣۶و۱٣۹–۱۴۰و۱۴۶و۱۵۲و۲۲۲–۲۲٣). آن وضعی که امثال پروین را متاثرومنقلب می کرد ، پس از فراررضاشاه در نشریاتی نظیر روزنامه اطلاعات و سرمقاله های کسانی همچون عباس مسعودی نیز منعکس گردید و اینگونه اشخاص بعد از ۱۵ سال دروغ پردازی و تملق گوئی و چاپلوسی ، ناگزیر تا اندازه ای که مقتضی مناسبات آنان با دربار و دولت بود ، از ظاهر سازی فاصله گرفتند و به محرومیت رعایا از حوائج زندگی و فقر و بیماری ومذلت و تنگدستی و آوارگی ناگزیر آنان اشاره کردند و همین وضع بود که محمدعلی افراشته را در سال ۱٣۲۲ به سرودن منظومه گیلکی زیبا و تکان دهنده مفتخورالاعیان برانگیخت که زیبائی هنری اش وحقیقت انتقاد آن از مناسبات ارباب و رعیتی و فئودالیسم ایرانی ، هنوز در تاریخ ادبیات اجتماعی ایران همتا ندارد ( نک : افراشته ، ص ۱٨۵ – ۲۴۷) .
دوران رضاشاه بر خلاف دستور کار جامعه ، دوران تشدید و تقویت روابط ارباب و رعیتی قدیم وتبدیل یکی از این زمینداران – یعنی شخص پادشاه - به بزرگترین ملاک کشور تا آن زمان و توسعه نظام ارباب و رعیتی به زیان خرده مالکان و رعایای بی زمین و خوش نشینان بود. اقتضای دستورکار جامعه ایران ، دخالت هرچه بیشتر مردم درحکومت وتوسعه سیاسی و اجتماعی و اصلاحات اداری در سازمان دولت و گسترش آن بود اما رضاشاه که قصوی مقاصد یک دیکتاتوری شخصی را طلب می کرد ، مشروطیت و مجلس را به چنان ذلتی انداخت که کوچکترین ادارات تابعه دربار و یا اداره املاک اختصاصی بر آن فرمانروائی می کردند و بدست دربار و ارتش و سایر کارگزاران خود مجالسی از عروسک های خیمه شب بازی برپا می کرد که حتی طویله های ارتش نیزبرآنها برتری داشتند . او با اعمال وافکارخود وهمچنین طراحی ها و عملیات کارگزاران خائن و بی اعتقاد و بی مرامش – کسانی همچون عبدالحسین تیمورتاش وعلی اکبرداور و نصرت الدوله فیروزو سید حسن تقی زاده و مخبرالسلطنه هدایت و سرداراسعد بختیاری وذکاء الملک فروغی و قائم مقام الملک رفیع و حسن مشارو یعقوب انوارومحمد تدین وسپهبد احمد آقاخان امیراحمدی وسرلشکر کریم آقا خان بوذرجمهری و سرتیپ محمد خان درگاهی وسرلشکر محمدحسین خان آیرم وسرپاس رکن الدین مختار وصدها نفرازکسانی همانند اینان ، ضرورت اصلاحات اداری را چنان مسخ ومستحیل کرد که اغلب سازمان های دولتی و عمومی خدمتگزارمنافع او شدند وبه ارکان شخصی و کارپردازی های اختصاصی و سازمان های بهره برداری یک فئودال بزرگ تبدیل گردیدند و با تسری مقتصیات چنین روابطی به همه جای کشور، سازمان اداری مملکت را به دشمنان آشکارونهان مردم مبدل کرد ( برای نمونه نگاه کنید به : اسناد قم در دوره پهلوی اول ، ص ۷۹ – ٨۰ و ٨۷ – ۹۰ و ۹۲ – ۹٣ و ۹٨ و ۱۰۰ و ۱۰۴ – ۱۰۶ و ۱۰٨ – ۱۰۹ و ۱۱۲ – ۱۱٣ و ۱۱٨ – ۱۱۹ و ۱۲۰ – ۱۲۱ ) .
اگرمشروطیت کوشید که سازمان اداری کشوررا بر پایه وضعی بالنسبه دموکراتیک ومتناسب با توقع زمانه بنا کند ، سازمان اداری کشور درزمان رضاشاه ، مولودبازبدنیا آمده ای اززهدان دیکتاتوری و ضدیت با مردم بود. مقتضیات زمانه ودستورکارجامعه ، برساخت وامتداد خطوط مواصلاتی زمینی و هوائی و دریائی و گسترش تعلیم و تربیت عمومی و آموزش عالی و رواج علوم و فنون و توسعه درمان وبهداشت و گردش آزاد اطلاعات و انتشار فرهنگ و هنر وادبیات و پیشرفت های صنعتی و مالی و استقلال سیاسی و تساوی اتباع ایرانی با اتباع دول خارجی در برابر قوانین ملی تاکید داشت اما آنچه که پیش آمد ، بازتابی از مقاصد و منافع یک دیکتاتوری ضد ملی بشدت منفعت طلب و مال اندوز و غارتگر بود که همه عملیاتش – در اندازه های مختلف و به صورت های گوناگون - اهداف و چشم اندازهای دیکتاتور و کارگزارانش و ابزار وصول به آن اهداف را منعکس می کرد و این اهداف آشکار بود : نابودی مشروطیت و دموکراسی با ستمگری نظامی و استبداد پلیسی و سرکوبی خشن هراعتراض صنفی و سیاسی وجلوگیری ازبیداری طبقاتی وسیاسی وتملک هرچه بیشتر هرجای مرغوب درتمام ایران و تصاحب اموال و در آمد های دولتی وخدمت به منافع وسیاست های استعماری وامپریالیستی .   
رضاشاه درپائیز سال ۱٣۱۹و به هنگام عبورازلاهیجان ، ضمن گفتگوئی باسرهنگ درخشانی رئیس کل بازرسی املاک اختصاصی، دستانش را به سوی کوهها درازکردوگفت : طالقان را بخرید . و در پاسخ درخشانی که گفته بود ، طالقان راه شوسه ندارد ، اظهار داشت که به وزارت راه ابلاغ کنید دست به کاراحداث این راه بشود ( درخشانی ، ص ۲۷٣ ) . او درهرکاری تنها و نخست به منفعت خود می اندیشید وسپس به آن اقدام می کرد. اصراراوبرای احداث راه آهن درمسیری که طرح آن سه باردرسالهای ۱۹۰۰و۱۹۰۵و۱۹۲۵ توسط سه سندیکای بزرگ و بین المللی سازنده راه آهن بنام های فرانکو انگلو– روس و نیوکامن ( انگلیسی) و یولئین (امریکا ) به سبب زیان ها بسیار ومضار اقتصادی فراوان ، مردود اعلام شده بود ( دکتر مصدق و نطق های تاریخی او ، ص ۴٣۷ ) راه آهنی بدنبال داشت که ساخت آن به قول مرحوم مصدق ، عین خیانت بود ( دکتر مصدق ونطق های تاریخی او، ص ۲۶۰) وهمین جاده پس از احداث ، یکی از بهترین خطوط انتقال محصولات املاک رضاشاه ازشمال به جنوب و فروش آنها دربازارهای خارجی شده بود .
اقدامات و سیاست های فرهنگی اونتایج ناچیزی داشت زیرا در پایان سلطنت او بیش از۹۰% مردم کشورهمچنان بی سواد بودند و فقط ۱% مردم درمدارس ابتدائی به تعلیم و تربیت اشتغال داشتند . دردوران رضاشاه تناسب جمعیت شهری و روستائی تقریبا ثابت مانده و تغییرمعناداری نکرده بود و همین حقیقت معلوم می دارد که رشد صنعتی کذائی دوران رضاشاه ، سرابی بیش نبوده است . براساس گزارش های تخمینی ، جمعیت ایران درسالها ۱۲٨۰ - ۱٣۱٣/۱۹۰۱ - ۱۹٣۴ ازحدود ۰۰۰/۹۲۰/۹نفر به حدود ۰۰۰/٣۲۰/۱٣ نفررسید و جمعیت شهری از ۰۰۰/۰٨۰/۲ نفر به ۰۰۰/٨۰۰/۲ نفر وجمعیت روستائی – با احتساب چادرنشینان - از ۰۰۰/٨۴۰/۷ نفر به ۰۰۰/۵۲۰/۱۰ نفر افزایش یافت . بر این اساس ، سهم شهرنشینان ازجمعیت ایران در همین سال ها درحدود ۲۱% و سهم روستائیان و چادرنشینان بالغ بر ۷۹% بود . جمعیت کشوردرسال ۱٣۱۹ / ۱۹۴۰ بالغ بر ۰۰۰/۵۵۰/۱۴نفر شد که قریب ۰۰۰/۲۰۰/٣ نفرشان شهر نشین و حدود ۰۰۰/٣۵۰/۱۱ نفر روستائی و چادرنشین بودند . به این ترتیب سهم شهرنشینان در جمعیت کشوربه حدود ۲۲% وسهم روستائیان وچادرنشینان به حدود ۷٨% رسید ( فلور، ص ۱۲).
این تغییرناچیزدر مقیاس جمعیت شناسی کلان ، اهمیت چندانی ندارد و نمی توان از آن به ارزیابی های موثر دست یافت و تنها حکایت از برخی جابجائی های ناچیز دارد. طرفه اینکه عوامل اصلی این تغییرات ناچیز ، نخست آوارگی و مهاجرت بخشی از روستائیان بی زمین و خوش نشینان وخرده مالکان به حواشی شهرها(روزنامه اطلاعات ، س۱۶، ش ۴۶۶۱، مورخ جمعه ۴مهر ۱٣۲۰، ص ۱،ش ۴۶۹۶، مورخ دوشنبه ۱۲آبان ۱٣۲۰،ص ۱،مکی ، ص ۱۰۱) وسپس شهرنشینی اجباری گروههائی ازچادرنشینان سابق بوده که ازکوهستانها ودشت ها به شهرها وحواشی شهرها تبعید شده بودند . درباره وضع عشایرچادرنشین وصدمات جبران ناپذیری که درسلطنت رضاشاه برآنان وارد آمده بود ، سخن فراوان است اما برای اختصار تنها نگاهی به نوشته عباس مسعودی دریکی ازسرمقاله های روزنامه اطلاعات کافی است تا معلوم دارد که آنهمه فجایع و تلفات انسانی وآن اندازه مصایب اقتصادی که دردوران رضاشاه دامنگیرعشایرچادرنشین ایران گردید ، نتیجه آن طرز حکومت ( اطلاعات ، س ۱۶ ، ش ۴۷۰۱ ، مورخ شنبه ۱۷ آبان ۱٣۲۰ ، ص ۱ ) یا طرزحکومتی بود که رضاشاه بر ایران تحمیل کرده بود. رشد صنعتی ایران نیزدراین سالها تفاوت چشمگیری با گذشته نداشت وسهم آن درتولید ناخالص ملی با احتساب صنعت نفت نسبت به سال ۱۹۰۰ م که در حدود ۱۰ % بود ، تنها چند درصد افزایش یافته وبین ۱۰تا۲۰ % نوسان داشت ( فلور، ص ۹) زیرا توسعه صنعتی نازل ترازادعاهای دولت پهلوی وطرفدارانش بودواین حقیقت ازسهم کلان قالی بافی درعرصه اشتغال به عنوان بزرگترین منبع کاردرایران بسال ۱٣۱۹– ۱٣۲۰و بعد ازآن آشکاراست ( فلور، ص ۴۷) .همچنین بسیاری ازکارخانه های دولتی درسالهای آخرسلطنت رضاشاه ، بنگاههای ورشکسته ای بودند که بدستور شخص رضاشاه تحت حمایت های زیان آورو ضد اقتصادی دولتی قرارداشتند ویا بسیارکمترازظرفیت اسمی خود تولید می کردند ویا بدلایل فنی وتکنولوژیک ، دروضع نیمه تعطیل بسرمی بردند ( دولابلانشته ، ص ٣۵ – ٣۶ ، کاتوزیان ، ص ۱٨۰ - ۱٨۶) .
روابط کاری در کارخانه ها و کارگاههای بزرگ میلیتاریزه بود و مدیران کارخانه ها و کارگاهها می توانستند هرکارگر یا کارمندی را که جرئت اعتراض به امری را به خود می داد و یا هر کسی را که نمی پسندیدند و یا خطرناک تشخیص می دادند ، در زندان های داخل کارخانه بازداشت کنند و سپس به کلانتری اعزام داشته و حبس و تنبیه اورا در خواست نمایند . دستمزد کارگران درکارخانه های متعلق به رضاشاه آن اندازه ناچیز بود که اطلاق بیگاری در باره نحوه اشتغال آنان شایسته تر می نمود . حداقل دستمزد کارگران و کارمندان ایرانی درنیمه اول سلطنت رضاشاه بین ۵/۲ تا ٣ قران نوسان داشت و پاسبان ها نیزچهار ریال حقوق می گرفتند ( بلوشر ، ص ۲۱۷و۲۲۰) و درسالهای آخر سلطنت او ، کارفرمایان - اعم ازدولتی و خصوصی - به کودکان کارگر بین یک تا دو ریال و به زنان سه تا چهار ریال حقوق می دادند اما دربعضی کارخانه های بزرگ غیردولتی ، کارفرمایان - دورازچشم نظارت دولتی که مانع هرگونه اضافه پرداخت بود - به بعضی کارگران متخصص خود بین ۱۵ تا ۱٨ ریال دستمزد می پرداختند ( دولابلانشته ، ص ٣٣) . بنا به گزارش برخی شاهدان عینی ( دولابلانشته ، ص ٣۷) وبعضی کارگران سالخورده و فعالان کهنسال کارگری ، دولت ایران به فرمان رضاشاه درسال ۱٣۱٨– ۱٣۱۹ ، دستمزد روزانه کارگران را - بطورمشخص دراصفهان - به چهارریال محدود کرد وکارفرمایانی را که ازاین دستورتخطی می کردند، به مجازات و جریمه تهدید نمود. با این حال مردم ایران با وجودچنین درآمدهای ناچیزی که حتی ازتامین حداقل های زندگی نیزبرنمی آمد ، برای اجرای برنامه های زیانباراقتصادی واجتماعی - نظیر احداث راه آهن دلخواه رضاشاه - مکلف به پرداخت مالیات غیرمستقیم قند وشکروچای بودند ( دولابلانشته ، ص ٣۴). مالیاتی که علیرغم خاتمه عملیات احداث راه آهن در سال ۱٣۱۷، دریافت آن همچنان ادامه یافت وطبق گزارش های رسمی ، از۱۲۲ملیون قران درسال ۱٣۰۷به ۴۲۱ ملیون قران درسال ۱٣۱۷و۶۹۱ ملیون قران درسال ۱٣۲۰رسید ( آبراهامیان ، تاریخ ایران مدرن ،ص ۱٣۲) ودریافت همین مالیات ها وامثال آن یکی ازعوامل موثردرگسترش فقروگرسنگی وبیماری درمیان مردم ایران بود اما به قول بلوشر: درهمان زمان که مردم زیربارمالیات ودستمزد های اندک می نالیدند،مرتب برثروت شاه افزوده می شد. درست همچون یکی ازفرمانروایان قرون وسطی (بلوشر،ص ۲۲۰) . رضاشاه شریک همه مالکیت ها ودرآمدها درهمه ایران و به ویژه درمناطق ثروتمند ومرغوب بود وآشکارا تمام ویا بخشی ازهردرآمدی را متعلـق به خود میدانست وخودگفته بودکه : با اصلاحاتــی که من در مملکــت کرده ام ، کشــور به رونق بــی سابقــه ای رسیده است. پس بدیهی است که من هم درآن شریک باشم ( بلوشر،ص ۲۲۱ ) .
رضاشاه با پیوند ها وارتباطات مردم و بویژه ارتباط اهالی تهران با مردم نقاط دیگرمخالف بود وازانتشاراطلاعات وحشت داشت وبه همین سبب دراغلب سال های سلطنت او، خروج مردم بویژه ازشهرتهران ومسافرتشان به شهرهای دیگربدون دریافت پروانه وجوازسفرازشهربانی ،ممنوع بود ( عین السلطنه سالور، خاطرات ، ج ۱۰، ص ۷۶۵۶ و۷۶۷٣ و۷۷۶۲ ، عبده ، ص ۷۶ – ۷۷ ، عمیدی نوری ، یادداشت های یک روزنامه نگار، ص ٣۶۲-٣۶۴) و در این میان سختگیری در باره مسافرت به شمال ایران و بویژه مناطقی که در حوزه املاک اختصاصی رضاشاه قرار داشت ، بیشتر از موارد دیگر بود . این سختگیری ها و محدودیت ها پس ازسقوط رضا شاه وخروج او ازایران برطرف شد و شهربانی با انتشاریک آگهی رسمی این ممنوعیت ها را لغو کرد ( روزنامه اطلاعات ، س ۱۶ ، ش ۴۶۶۰ ، مورخ پنجشنبه ٣ مهر ۱٣۲۰ ، ص ۱و۴). رضاشاه ازگردش اطلاعات وانتشارآن درهراس ودلهره بود وعلاوه برسانسور شدید روزنامه ها و مجلات وکتاب ها وکنترل نامه های خصوصی مردم ( درباره کنترل نامه های خصوصی و لغو آن ، نک : روزنامه اطلاعات ، همان ، ص ۱) حتی از از رواج رادیو درایران ممانعت می کرد و تا سال ۱٣۱۹ که رادیو ایران به راه افتاد ، تنها کسانی می توانستند رادیو داشته باشند و یا برنامه های رادیوئی رادریافت کنند که شهربانی صلاحیت آنان را تائیدکرده بود. این محدودیت ها نیزپس راه اندازی رادیو تهران در سال ۱٣۱۹ لغو شد .
برخی اعمال غارتگرانه او حتی از حدود املاک واموال دولت و اتباع ایران گذشت و دامن شرکای بین المللی او را گرفت و در یک مورد – داستان تملک کارخانه نساجی شاهی ( قائم شهر امروزی )- به اختلاف و بحران روابط میان سفارت آلمان با دربارو دولت ایران منتهی شد و این در حالی است که خود او از طرفداران حکومت هیتلر بر آلمان و مدافع نظریه حکومت مبتنی بر قدرت در آلمان و ایران و سایر نقاط عالم برای جلوگیری از سقوط ملت ها به دامن کمونیسم بود ( بلوشر ، ص ٣۲۰ – ٣۲۱ ) . به نوشته بلوشر سفیر آلمان در ایران ، کارخانه نساجی شاهی با سرمایه ۵۰۰ هزارتومان ، یک شرکت سهامی بود که ۴۰% آن متعلق به بانک ملی ایران و ۴۰% آن متعلق به رضاشاه و ۲۰ % دیگر نیز به عنوان وثیقه مطالبات ، متعلق به شرکت های آلمانی فروشنده ماشین آلات کارخانه نساجی بود . این کارخانه سودآوری ممتازی داشت وسود خالص آن را بین ۱۵ تا ۲۰ % پیش بینی کرده بودند و همین امر ، منفعت طلبی و طمع رضاشاه را برانگیخت و درصدد برآمد که همانند سایر موارد از طریق تهدید و ارعاب – نمایندگان بانک ملی ایران که عددی نبودند - تمام کارخانه را صاحب شود اما مقاومت بلوشرسفیر آلمان – به عنوان حافظ منافع شرکت های آلمانی صاحب سهم در کارخانه نساجی شاهی– اجرای این نیت را برای مدتی به تاخیر انداخت ( بلوشر ، ص ۲۷۰ – ۲۷۱ ).
رضاشاه برخلاف تصور دولابلانشته سرانجام برافتاد و همان دستوری که او با انواع ابزارها مانع از اجرایش شده بود ، باردیگرسربرون کرد و دهقانان و رعایای بی زمین دربرخی نواحی ازهمان نخستین روزهای فراررضاشاه همچون دوران مشروطیت از پرداخت بهره و اجاره مالکانه و تقدیم رسوم و تعارفات گوناگون به اربابان و ملاکان خودداری کردند و سازمان های دولتی نیز درحمایت از مالکان ، زبان تهدید را به کار گرفتند و رعایا و دهقانان را به کاربرد امنیه و اسلحه و مجازات های سنگین هشدار دادند و تا حدودی مانع از گسترش آن شدند ( روزنامه اطلاعات ، ش ۴۶۷۴ ،ص ۱). با این همه ، سختی زندگی فلاکتبار رعایا و دهقانان ایران چنان آشکار بود که حتی کارگزاران اجتماعی و فرهنگی رژیم رضاشاهی از فردای سقوط او – به هردلیلی و شاید برای فرار از مسئولیتی که دامنگیرشان بود - به افشای وضع تلخ وغیر قابل قبول رعایا پرداختند و نخستین هشدارها را در این باره بر زبان آوردند . سرمقاله نویس روزنامه اطلاعات در روز جمعه چهارم مهر ۱٣۲۰ – یعنی ۱۰ روز پس از فرار رضاشاه از ایران - می نویسد که : تمام در آمد های رعایا از روزی ۲- ٣ ریال تجاوز نمی کند و از بسیاری حوائج زندگی محرومند و در خانه های اغلب آنها به سبب ناتوانی در خرید نفت ، شب ها چراغی روشن نمی شود و به همین خاطر گروههای بزرگی از روستائیان به اطراف شهر ها مهاجرت کرده و به عملگی اشتغال دارند و رعایائی که در روستاها باقی مانده اند ، اغلب به اربابان و ملاکان خود بدهکارند و قادر به مهاجرت نیستند .... مقدمه اصلاحات ارضی را ما باید اصلاح حال رعایا و برزگران قرار دهیم و اگر این کار صورت نگیرد ، مانند گذشته هیچیک از اقدامات دولت نتیجه نخواهد داد ( اطلاعات ، س ۱۶ ، ش ۴۶۶۱ ، مورخ جمعه ۴ مهر ۱٣۲۰ ، ص ۱ ) .
دولت فروغی برای کاستن از ظرفیت اعتراضات دهقانان ، در روز ۵ مهر سال ۱٣۲۰ با فرمانی ، قیمت خرید انحصاری گندم را نسبت به پیش از۲۵ شهریور– یعنی در کمتراز۱۰روزپس ازفراررضاشاه – به دوبرابر افزایش داد و از حدود ۵۰۰ – ۶۰۰ ریال به مبلغ ۱۰۰۰ ریال رسانید تا تناسبی میان مخارج و عایدات دهقانان بر قرار شود ( اطلاعات ، س ۱۶ ، ش ۴۶۶۲ ، مورخ شنبه ۵ مهر ۱٣۲۰، ص ۴) و برای جلوگیری از اعتراضات کارکنان دولت و بویژه حقوق بگیران دون پایه که همانند دهقانان درعین فلاکت و سختی می زیستند - تنها بیست روز پس ازسقوط رضاشاه - حداقل دستمزد آنان را از٣۲۰ ریال به ۶۴۰ ریال افزایش داد ( روزنامه اطلاعات ، ش ۴۶۷٣، مورخ چهارشنبه ۱۶مهر۱٣۲۰،ص ۱، ش ۴۶۷۴، مورخ پنجشنبه مورخ ۱۷مهر۱٣۲۰، ص ۱). این تغییرات اساسا پاسخی به نتایج اشغال کشور نبود بلکه پاسخی دیرآمد به حداقل نیاز های ضروری زندگی ایرانیان و پیشگیری از اعتراضات ملی و بروز حواث اجتماعی و مبارزه متحد مردم ستمدیده علیه کل حکومت بود. حدت چنین اوضاعی وافزایش اعتراضات و حوادث ناشی از آن ، تا سال ۱٣٣۲ و حتی دردولت دکترمصدق ادامه داشت اماپس ازکودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲واستیلای محمدرضاشاه برکشور، اشکالی دیگربه خود گرفت و به ظاهر از حدت آن کاسته شد اما تضاد وسیع نظام ارباب و رعیتی با مصالح و منافع مردم و استمرار دستور کار جامعه که طول و عرض آن افزایش یافته بود ، به تشدید بحران های اجتماعی و اقتصادی دامن زد و دولت ایران را به پذیرش حدودی از اصلاحات ارضی وادارنمود . در سال ۱٣٣٨ و در دوره نوزدهم مجلس شورای ملی ، دولت دکتر منوچهر اقبال لایحه قانونی اصلاحات ارضی را به مجلس تقدیم کرد و نمایندگان پس از مدتها گفتگو سرانجام در جلسه مورخ سه شنبه ۲۴ اسفند ۱٣٣٨این لایحه را تصویب کردند و بدانگونه که همه از آن خبر دارند ، به اجراء در آمد.
لازمه سلامت نسبی در هر حکومتی ، قانون پذیری و امانتداری و تدارک آینده است و این تکالیف دستکم از هنگام تشکیل دولت های ملت بنیاد تا امروز، از بدیهیات هرحکومتی شمرده می شوند وهر حاکمی که به این تکالیف اعتنائی نکند و برای حفظ حکومت خود و دوام حکومت دلخواه خویش ، انواع ترور دولتی را به کار گیرد و ممنوعیت های حکومت را پشت سر اندازد و ممنوع شده ها را انجام دهد و بکار گیرد وحقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مردم را از آنان سلب کند واموال دولت و مردم را به تصرف گیرد وقوانین کشوررا زیرپا نهد و برای آینده برنامه ای روشن نداشته باشد ، تنها لایق عنوان خائن و جنایتکار است و رضاشاه چنین بود .
آری برخی اعمال او پیامدهای سودمندی برای ایران داشته است واگر معیار تعیین صفاتی که طرفداران رضاشاه برای او اختیار کرده اند ، تنها همین باشد که او مثلا راه ساخته و خط آهن کشیده و چند بیمارستان احداث کرده وبرتعداد مدارس افزوده و ارتش نوینی ساخته و..... دراین صورت باید دولت روسیه تزاری را پیشگام خدمات ملی در ایران دانست زیرا – اگر تنها به ظاهر قضیه نگاه شود - این دولت تا پیش ازانقلاب اکتبر قریب دو هزارکیلومترجاده شوسه ودویست کیلومتر خط آهن کشید ( جاده های انزلی – رشت – قزوین ، آستارا – اردبیل ، تبریز – جلفا ، تبریز – شرفخانه ، قزوین – همدان ، مشهد – عشق آباد و خط آهن تبریز – جلفا ، تبریز – شرفخانه ، قسمتی از جاده تهران – مشهد ) وشبکه کشتی رانی دریاچه ارومیه را براه انداخت وبندرمهندسی ساخت و نوین انزلی را که تا پیش از افتتاح بنادر جدید در نوشهر و بندر شاه ( بندر ترکمن امروز ) تنها بندر دریائی معتبر در تمام ایران بود ، احداث کرد و یک بانک و چند مدرسه جدید ویک دسته خدمات بهداشتی و برخی مزارع زراعی نوین به راه انداخت و ابزارجدید کشاورزی را در آن مزارع بکار گرفت ودرکلنی های استعماری خود چند شبکه آبرسانی محلی احداث نمود ودرنیمه شمالی کشور، دو شبکه حمل و نقل ارابه ای و موتوری به راه انداخت ونخستین واحدهای صنعتی کارگاهی کوچک نظیر تراشکاری ها را درآذربایجان وگیلان تاسیس کردوماهیگیری ایران را دردریای خزربه یک صنعت سودآور – البته برای خود - تبدیل نمود (برخی تاسیسات ماهیگیری لیانازوف نظیر سردخانه های آن در بندرکیاشهرهنوزپس از ۱۲۰ سال دائروفعالند ) و بهره برداری صنعتی ازجنگل های شمال ایران را به راه انداخت ونخستین سازمان ارتش نوین ایران یعنی بریگاد قزاق را تاسیس کرد . دولت روسیه واتباعش تا سقوط سلسله رومانف نزدیک به ۲۰۰ ملیون روبل در ایران سرمایه گذاری کرده بودند – دولت شوروی تمام سرمایه های روسی در ایران را طبق عهدنامه دوستی سال ۱۹۲۱ رایگان به مردم ایران واگذارکرد - و این مقدار، از سرمایه گذاری همه دولت ها و اتباع خارجی دیگر در ایران بیشتر بود . اما حقیقت آنست که دولت روسیه تزاری یک دولت استعمارگر و سرمایه داران روسیه نیز غارتگرانی بودند که تنها برای استثمار بنیه اقتصادی کشور و مردم ایران و برای تصرف مراکز مستعد و آماده اقتصادی و با کاربرد قدرت نظامی و پلیسی و بکارگیری خشونت های بی اندازه و تداوم کاپیتولاسیون و اجرای بدترین تبعیض ها علیه مردم ایران و استخراج بی رویه و شدید منابع معدنی و دریائی و جنگلی و زراعی کشور و استهلاک زودرس آنها، چنین سرمایه گذاری هائی را انجام داده بودند . بر اثر چنین رفتارهائی بخش بزرگی از ظرفیت و استعدادهای تولید و تجارت ملی از چرخه اقتصادی ایران خارج شد و مانع از تراکم ارزش اضافه و تبدیل آن به فنآوری و مانع از توسعه اقتصاد ملی گردید و اعمال رضاشاه نیز چنین خصلت هائی داشت.
رضاشاه یک راهزن بی پروا و یک بورژوا ملاک دولتی تمام عیاربود که بدست عمال و کارگزارانش - ارتش و امنیه و نظمیه و پلیس سیاسی و دولت ومجلس و دادگستری- وبا همکاری فئودال ها و بورژوازی کمپرادور، صدای رو به اوج جامعه را که اجرای دستورکارخودرا می خواست ، با کاربرد همه روش ها و ابزارحکومت ضدملی و ضد قانونی درمحاصره و محاق انداخت و گرانیگاه آن یعنی تصفیه جامعه ازنظام ارباب ورعیتی را به هیچ گرفت وبرآن سرپوشی سترون ازتجدد صوری نهاد وعنصرحیاتی و اساسی آن یعنی انتقال ازنظام ارباب و رعیتی به دوران بورژوا دموکراتیک را از طریق تصاحب شخصی املاک زمینداران ، مسخ کرد وبه ابتذال کشانید و ظرفیت های ترقی اجتماعی را با ممانعت از تراکم ملی ارزش اضافه و تبدیل صحیح وعادلانه آن به صنعت و فناوری ، به تباهی سوق داد و چنین بود که چون سقوط کرد واز ایران گریخت ، انفجارشادمانی تمام ایران را فراگرفت و تنها کسانی از این حادثه مبارک ، هراسان و ناخشنود شدند که یا نگران نان و نوائی بودند که در حکومت او بدست آورده بودند و یا آدمکشانی بودند که تا پیش از فراراو ازکشور، فرامین ضد انسانی و مقاصد ضد ملی اورا اجراء می کردند.حکومت وحشت رضاشاهی در سطح علنی جامعه ، هر صدائی را خفه کرده بود و خودفروختگان و خودباختگان و سادلوحان نیز با استناد به آرامش گورستانی کشور ، این تصور خیالی را در انداختند که گویا دوران رضاشاه ، خالی از مخالفت های ملی و میهن دوستانه   وعاری از اعتراضات مردم و بویژه مشروطه خواهان بوده است .

آنان در تعقیب نیات فاسد رضاشاه و چهره سازی از او بسیاری از خدمات مشروطه و یا تحولات پیشروانه قبل و بعد از آن را یا به هیچ گرفتند و یا آن را به نام رضاشاه نوشتند و به این ترتیب ، نهاد هائی همچون دادگستری و سازمان های وابسته به آن وخدماتی همچون آموزش ابتدائی و آموزش عالی و بهداشت همگانی و احداث خطوط مواصلاتی و یا الغای کاپیتولاسیون که در۲۲شوال ۱٣٣۶ هق و بدستورنجفقلی خان صمصام السلطنه بختیاری صدر اعظم وقت صورت گرفت ( مستوفی ، ج ۲ ، ص ۵۱۵ و ج٣ ، ص ٨۲ ، کمره ای ، ص ٣۶۰ و ٣۶۱ و ٣۷۷ ) به نام او نوشته شد . با این همه و به حکم تاریخ ، کسانی بدور از عربده های چاپلوسان و در عین حال با وحشت وهراس از سرانجام کار خود ، به ثبت و ضبط حقیقت روزگارپرداختند و از درد و رنج بی پایان مردم و ستمگری های بی محابای پادشاه و سیاهی مخوف حاکم بر کشور گفتند و آیندگان را از تکرار آن بر حذر داشتند . خاطرات عارف قزوینی سرشار از اوصافی همچون ناکس و زورگو و قلدروچپاولگروراهزن و دیو و اهریمن و جانی و دون ودشمن درحق رضاشاه است و خاطرات عین السلطنه سالور که ترس خوردگی از همه جای آن مشهود است ، دستکمی از خاطرات عارف ندارد . بخشی از اشعارملک الشعرای بهار و همچنین کتاب معروف او به نام تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ، از جمله اسناد رسوائی دوران سلطنت رضاشاه هستند و خاطرات برخی از زندانیان دوران رضاشاه نظیر سدید السلطنه کبابی و آرداشس آوانسیان و میر جعفر پیشه وری و بزرگ علوی و یوسف افتخاری نیز در همین زمره قرار دارند . دهها سال بعد و درواکنش غیرعقلانی نسبت به تحولاتی دیگر، عده ای به این نتیجه رسیدند که گویا دوران سلطنت رضاشاه درکنار خدمات اندیشیده او ، پیامد های ترقی خواهانه دیگری نیز برای ایران داشته که از دیده ها پنهان مانده است . برخی از اینان با ریاکاری وشیادی های ویژه خود ، حتی کوشیده اند که اعتراض به تصاحب غیرقانونی املاک عده ای از فئودال ها را ، دلسوزی نسبت به ملاکان جلوه دهند . بگذار چنین بگویند زیرا آنان کسانی هستند که یا دستور کارجامعه و میهن خود را فراموش کرده اند و یا ازابتذال دستورکار جامعه سود برده اند .
حکومت رضاشاه به گفته دکترآرتور میلسپو- مستشار آمریکائی دولت ایران درسالهای ۱٣۰۱ – ۱٣۰۴ و ۱٣۲۱ – ۱٣۲۴ ، حکومتی فاسد و محصول فساد و برای فساد بود ( به نقل از : آبراهامیان ، تاریخ ایران مدرن ، ص ۱۶۹– ۱۷۰) . او ازمردم ایران و به ویژه از زحمتکشان کشوربیگانه بود وبا دریدگی های غیرقابل باورازهیچ کاری علیه مردم و بطور مشخص علیه کارگران و دهقانان و علیه آزادیخواهان و عدالت جویان و مشروطه خواهان و دینداران و علیه سازمان های سیاسی و صنفی طبقات مردم فروگزار نمی کرد وبا وقاحتی که نظیر آن کمتر دیده شده بود ، خودرا صاحب اختیار جان و مال مردم ومالک همه کشوروشریک درآمد های همه کس می دانست . بیگانگی عظیم او با مقتضیات روزوبا دستورکارجامعه که شتاب بیشتری گرفته بود ، موجب استقرارحکومت وحشت برکشورشدوغارتگریهای سازمان یافته شخصی ودولتی واجرای طرح های زیانبار که تمام هزینه های آنها بردوش مردم افتاده بود و اخاذی ها ورشوه خواری های بی محابا وبی پایان افسران ودرجه داران نظامی و انتظامی وکارکنان ادارات دولتی ( نک : اسناد قم در دوره پهلوی اول ، ص ۲۵۶ – ۲۵۷ و ۲۹۴– ۲۹۵ و٣۱۰ – ٣۱۱) وقاچاق کالا که بویژه افسران ارتش وشهربانی و ژاندارمری دخالت وسیعی درآن داشتند ( مستوفی ، ج ٣ ، ص ٣۶۷ – ٣۶٨ ) مانع از پس اندازخصوصی و عمومی وانباشت سرمایه – به استثنای گروه های معینی - درسطح ملی گردید وبطورطبیعی ، جریان تراکم ارزش اضافی وتبدیل آن به فناوری های جدید ، به حد توقف رسید . او تمامی دستاوردها و مطالبات انقلاب مشروطیت را مسخ کردوبرانداخت و ایران را به شکارگاه اختصاصی خود تبدیل نمود و چاپلوسی و تملق و دروغ و ریاکاری را به رفتار عمومی تبدیل کرد و جامعه را به تنزل اخلاقی مضاعف مبتلا نمود و کشور را به ملکیت خود گرفت و قوای مقننه و قضائیه و مجریه مشروطه را به ابزار سودجوئی های خونین خود مبدل نمود وفساد گسترده را به وضع دائمی و رشد یابنده درنظام اداری ایران تبدیل کرد و رکن چهارم مشروطیت یعنی مطبوعات آزاد را به منتهای ذلت وحقارت انداخت و گروه بی شماری از انسان های بی گناه را گرفتار زندان و شکنجه و اعدام و ترور و تبعید و ارعاب کرد و از همین رو ، هنگامیکه آنگونه با فضاحت از ایران گریخت ، برای او سرودند که :

                                 تاریخ پادشاهی ضحاک ثانوی       از نام او بجوی رضاشاه پهلوی


----------------------------------------

مراجع

یرواند آبراهامیان . تاریخ ایران مدرن ، ترجمه محمدابراهیم فتاحی ، تهران ، نی ، ۱٣۹۰ .

اسناد اراک ( عراق – سلطان آباد ) در دوره های دوم تا پنجم مجلس شورای ملی ۱۲٨٨ – ۱٣۰۴ . بکوشش اسدالله عبدلی آشتیانی ، تهران ، کتابخانه ، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ، ۱٣۹۰ .

اسناد استر آباد و دشت گرگان در دوره مشروطیت . بکوشش مصطفی نوری و اشرف سرایلو ، تهران ، کتابخانه ، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ، ۱٣۹۰ .

اسناد قم در دوره پهلوی اول ( مجلس ششم تا دوازدهم ) . بکوشش محمدحسین محمدی ، تهران ، کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ، ۱٣۹۲ .

احمد اشرف و علی بنو عزیزی . طبقات اجتماعی ، دولت و انقلاب در ایران ، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی ، تهران ، نیلوفر ، ۱٣٨۷ .

پروین اعتصامی . دیوان ، بامقدمه ملک الشعراء بهار ، تهران ، سوره ، ۱٣۷۷ .

محمدحسن خان اعتمادالسلطنه . المآثر والآثار ، تصحیح ایرج افشار ، تهران ، اساطیر ، ۱٣۶٣ .

ضیاءالدین الموتی . قیام مسلحلنه دهقانان الموت ، تهران ، ۱٣۵۹ .

ویپرت بلوشر . سفرنامه بلوشر ، ترجمه کیکاووس جهانداری ، تهران ، خوارزمی ، ۱٣۶٣ .

پهلوی ها ؛ خاندان پهلوی به روایت اسناد ، ج ۱ ، رضاشاه . بکوشش فرهاد رستمی ، تهران ، موسسه مطالعات تاریخ معاصر وموسسه نظر، ۱٣۷٨ .

جعفر پیشه وری . آخرین سنگرهای آزادی ؛ مجموعه مقالات میر جعفر پیشه وری در روزنامه حقیقت ارگان اتحادیه عمومی کارگران ایران ، ۱٣۰۰ – ۱٣۰۱ ، بکوشش رحیم رئیس نیا ، تهران ، شیرازه ، ۱٣۷۷ .

جامی . گذشته چراغ راه آینده ؛ تاریخ ایران در فاصله دوکودتا ، تهران ، سمندر ، ۱٣۵۵ .

محمدتقی جورابچی . حرفی از هزاران کاندر عبارت آمد؛ وقایع تبریز و رشت ۱٣۲۶ – ۱٣٣۰ هق ، بکوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان ، تهران ، نشر تاریخ ایران ، ۱٣۶٣ .

شیخ محمود حسینی رشتی . کتابچه تسویه حقوق ، رشت ، مطبعه عروهالوثقی ، ۱٣۲۵ هق .

علی اکبر درخشانی . خاطرات ، تهران ، صفحه سفید ، ۱٣٨۶ .

دکتر مصدق و نطق های تاریخی او . بکوشش حسین مکی ، تهران ، جاویدان ، ۱٣۶۴ .

دوسند از فرقه کمونیست ایران ؛ ۱٣۰۲ و ۱٣۰٨ . تهران ، علم ، ۱٣۵۹ .

پیرهانری دولابلانشته . خدمات رضاشاه و آینده این خدمات ، ترجمه عطاء آیتی ، تهران مجله مطالعات ایرانی ، س۱، ش ۲ ، زمستان ۱٣٨۲ .

محمد دهنوی . برگهائی از تاریخ ، مجله تاریخ معاصر ایران ، ش۲، تهران ، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی ( موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ) ، ۱٣۶۹ .

هایسنت لوئی رابینو . فرمانروایان گیلان ، ترجمه محمدتقی پوراحمد جکتاجی و رضامدنی ، رشت ، گیلکان ، ۱٣۶۹ .

هایسنت لوئی رابینو . مشروطه گیلان به انضمام گزارش های کتاب آبی ..... ، بکوشش محمد روشن ، رشت ، طاعتی ، ۱٣۶٨ .

محمدعلی راد بازقلعه ای ( افراشته ).شعرهای گیلکی افراشته ، گردآوری و برگردان به فارسی از محمود پاینده لنگرودی ، رشت ، گیلکان ، ۱٣۷۴ .

رسائل مشروطیت ( مشروطه به روایت موافقان و مخالفان ) . بکوشش غلامحسین زرگری نژاد ، تهران ، موسسه تحقیقات وتوسعه علوم انسانی ، ۱٣٨۷ .

روزنامه اطلاعات ، سال ۱۶ ، مورخ ۱٣۲۰ .

روزنامه انجمن .

روزنامه صوراسرافیل .

روزنامه مجلس .

محمدعلی سدیدالسلطنه کبابی . اعلام الناس فی احوال بندر عباس ، تصحیح احمد اقتداری ، بکوشش علی ستایش ، تهران ، ابن سینا ، ۱٣۴۲ .

آوتیس سلطان زاده ( میکائیلیان ) . انکشاف اقتصادی ایران و امپریالیسم انگلستان ، ترجمه کوشا ، تهران ، مازیار ، ۱٣٨٣ .

میرزا ابوالقاسم عارف قزوینی . خاطرات به همراه اشعار چاپ نشده ، بکوشش مهدی نور محمدی ، تهران ، سخن ، ۱٣٨٨ .

باقرعاقلی . شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران ، تهران ، گفتار و علم ، ۱٣٨۰ .

جلال عبده . چهل سال در صحنه قضائی ، سیاسی ، دیپلماسی ایران و جهان ، بکوشش مجید تفرشی ، تهران ، رسا ، ۱٣۶٨ .

عملیات لرستان ؛ اسناد سرتیپ محمد شاه بختی ۱٣۰٣ و ۱٣۰۶ . بکوشش کاوه بیات ، تهران ، شیرازه ، ۱٣۷٣ .

ابوالحسن عمیدی نوری . یادداشت های یک روزنامه نگار ، بکوشش مختار حدیدی و جلال فرهمند ، تهران ، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، ۱٣٨۱ .

قهرمان میرزا عین السلطنه سالور . خاطرات عین السلطنه سالور ، یکوشش مسعود سالور و ایرج افشار ، تهران ، اساطیر،

ابراهیم فخرائی . گیلان در جنبش مشروطیت ، تهران ، انقلاب اسلامی ، ۱٣۷۱ .

عبدالحسین میرزا فرمانفرما . گزیده اسناد ، بکوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان ، تهران ، نشرتاریخ ایران ، ۱٣۶۶ .

عبدالحسین میرزا فرمانفرما . مجموعه اسناد ؛ سیاق معیشت در عصر قاجار: حکمرانی و ملکداری ، بکوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان ، تهران ، نشر تاریخ ایران ، ۱٣۶٣ .

ویلم فلور . صنعتی شدن ایران ....، ترجمه ابوالقاسم سری ، تهران ، توس ، ۱٣۷۱ .

جهانگیر قائم مقامی . نهضت آزادیخواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت۱٣۲٣ – ۱٣۲۴ هق بر اساس اسناد رسمی ، تهران ، مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی ، ۱٣۵۹ .

محمدعلی کاتوزیان . اقتصاد سیاسی ایران ، ج ۱ ، از مشروطیت تا سقوط رضاشاه ، ترجمه محمدرضانفیسی ، تهران ، پاپیروس ، ۱٣۶۶ .

محمدهادی کرامتی . تاریخ دلگشای اوز ، بکوشش محمد شریف کرامتی ، شیراز ، نوید ، ۱٣۷۰ .

محمد کمره ای . روزنامه خاطرات ، بکوشش محمد جواد مرادی نیا ، تهران ، شیرازه ، ۱٣٨۲ .

گزارش های ایالات و ولایات از اوضاع اجتماعی – اقتصادی ایران در سال ۱٣۱۰ ش . تهیه و تنظیم مرکز اسناد ریاست جمهوری ، شورای نظارت ؛ میر حسین موسوی و هادی خانیکی و احمد مسجد جامعی ، شورای علمی ؛ یعقوب آژند و هاشم آقاجری و عطاءالله حسنی و عبدالرسول خیر اندیش و غلامحسین زرگری نژاد ، بکوشش رضا مختاری اصفهانی ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، ۱٣٨٣ .

آن لمبتن . مالک و زارع در ایران ، ترجمه منوچهر امیری ، تهران ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱٣۴۵ .

بی بی رابعه لوگاشوا . ترکمن های ایران ، ترجمه حسین تحویلی و سیروس ایزدی ، تهران ، شباهنگ ، ۱٣۵۹ .

مجموعه قوانین موضوعه ومسائل مصوبه دوره نهم تقنینیه ۲۴ فروردین ۱٣۱۲ – ۲۴ فروردین ماه ۱٣۱۴ . تهران ، مجلس شورای ملی ایران ، بی تا .

مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دوره پنجم قانونگذاری از ۲۲ دلو ۱٣۰۲ تا ۲۱ بهمن ۱٣۰۴ . تهران ، مجلس شورای ملی ایران ، ۱٣۵۰ .

حاج میرزا حسن خان محتشم السلطنه اسفندیاری . علل بدبختی ما و علاج ان ، بکوشش ایرج افشار ، تهران ، کتاب تاریخ ، دفتر چهارم ، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی ، ۱٣٨۹ .

مرامنامه ها و نظامنامه های احزاب سیاسی ایران در دومین دوره مجلس شورای ملی . بکوشش منصوره اتحادیه ، تهران ، نشرتاریخ ایران ، ۱٣۶۱ .

میرزاصادق خان مستشارالدوله . خاطرات و اسناد ، مجموعه چهارم ، مشروطیت در آذربایجان ، بکوشش ایرج افشار ، تهران ، طلایه ، ۱٣۷۰ .

عبدالله مستوفی . شرح زندگانی من ، ٣ ج ، تهران ، زوار ، ۱٣۴٣ .

میرزاعلی اصغر خان مشیرالممالک زنجانی . خاطرات و خاندان ، بکوشش ایرج افشار ، تهران ، کتاب تاریخ ، دفتر چهارم ، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی ، ۱٣٨۹ .

محمدمصدق . خاطرات و تالمات ، بکوشش ایرج افشار ، تهران ، علمی ، ۱٣۹۰ ( چاپ سیزدهم ) .

حسین مکی . تاریخ بیست ساله ، ج ۶ ، استمرار دیکتاتوری رضاشاه پهلوی ، تهران ، ناشر ، ۱٣۶۲ .

ا. س . ملیکف . استقراردیکتاتوری رضاخان در ایران ، ترجمه سیروس ایزدی ، تهران ، جیبی امیرکبیر ، ۱٣۵٨ .

آرتور میلسپو . ماموریت امریکائی ها در ایران ، ترجمه حسین ابوترابیان ، تهران ، پیام ، ۱٣۵۶ .

پرویز ناتل خانلری . هفتاد سخن ؛ از گوشه کنار ادبیات فارسی ، ج ٣ ، تهران ، توس ، ۱٣۶۹ .

نصرت الدوله فیروز ، فیروزمیرزا . مجموعه مکاتبات و اسناد و خاطرات و آثار ، ۲ ج ، بکوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان ، تهران ، نشر تاریخ ایران ، ۱٣۶۹ .

حسینقلی خان نظام السلطنه مافی . خاطرات و اسناد ، بکوشش معصومه مافی و منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان و حمید رام پیشه ، تهران ، نشر تاریخ ایران ، ۱٣۶۲ .

وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران . اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی ، تهران ، ۱٣۷۲ .

وزارت امور خارجه فرانسه . قزاق ؛ بر اساس اسناد وزارت خارجه ، نویسنده و مترجم محمود پورشالچی ، تهران ، مروارید ، ۱٣٨۴ .

حسینقلی خان وکیل الدوله مقصودلو . مخابرات استرآباد ، ۲ج ، بکوشش ایرج افشارو محمدرسول دریاگشت ، تهران ، نشرتاریخ ایران ، ۱٣۶٣ .

اسماعیل هنر یغمائی . جندق و قومس در اواخر دوره قاجاریه ، بکوشش عبدالکریم حکمت یغمائی ، تهران ، نشرتاریخ ایران ،

اریک هوگلاند . زمین و انقلاب در ایران ۱٣۴۰ – ۱٣۶۰ ، ترجمه فیروزه مهاجر ، تهران ، شیرازه ، ۱٣٨۱ .

* مقاله «دستورکار جامعه ایران و رضاشاه » که برای انتشار در اختیار اخبار روز قرار گرفت، به قلم علی پور صفر (کامران) برای «دوماهنامه دانش ومردم » نوشته شده و در شماره ۷ آن به چاپ رسیده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست