روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲٣ دی ۱٣۹۴ -
۱٣ ژانويه ۲۰۱۶
اجلاس ناکام قاهره و کارنامه اتحادیه عرب، عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که متن آن به شرح زیر است:
«اجلاس وزرای خارجه اتحادیه عرب در قاهره، شکست و ناکامی بزرگی را بر پرونده شیطنتهای آلسعود افزود و انزوای سیاسی این رژیم بدنام را به وضوح به نمایش گذاشت. این اجلاس که به درخواست و با اصرار عربستان با دستور کار ضدایرانی و با هدف تشکیل یک «اجماع عربی علیه ایران» در قاهره برگزار شد، هیچ یک از پیشنهادات ریاض برای «اقدام جدی و عملی» علیه ایران را نپذیرفت و تنها بر روی کاغذ، خواستهای تکراری و غیر عملی عربستان را مورد تایید قرار داد اما همین موارد نیز با مخالفت جدی عراق و لبنان مواجه شد و عربستان نتوانست بیانیه نهایی را با اجماع کامل اعضای اتحادیه عرب، از تصویب اعضا بگذراند. با آنکه آلسعود با تحمل هزینههای فراوانی امیدوار بود در این زمینه به موفقیتی دست یابد، ولی نتوانست در قاهره هم کاری از پیش ببرد.
گویا زنجیره ناکامیها، شکستها و نامرادیهای آلسعود این روزها تمامی ندارد. چرا که سه روز قبل از برپایی اجلاس اتحادیه عرب در قاهره نیز شاهد شکست آلسعود در ریاض بودیم که عربستان حتی به عنوان میزبان هم نتوانست به اهدافش برسد. نشست اضطراری وزرای خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس به درخواست عربستان در ریاض تشکیل شد و با صدور یک بیانیه به کار خود پایان داد. محور اصلی این اجلاس هم تلاش برای جلب نظر اعضا برای ایجاد اجماع علیه جمهوری اسلامی ایران و دستیابی به موضعی مشترک در این زمینه بود که عملاً به اهداف آلسعود که میزبان این اجلاس بود، نیانجامید.
ریاض با درخواست تشکیل اجلاس وزرای خارجه اتحادیه عرب در قاهره، تمامی شرایط و زمینهها را برای تامین خواستههایش مهیا میدید. عادل الجبیر وزیر خارجه تازهکار عربستان با تشکیل اجلاس اضطراری وزرای خارجه شورای همکاری خلیجفارس در ریاض امیدوار بود اعضای شورا با وی همراهی کنند و در قدم بعدی، دستاوردهای این اجلاس را به سرمایهای برای اجلاس قاهره تبدیل کند ولی در هر دو زمینه با شکست خوارکنندهای مواجه شد.
فصل مشترک ادعاهای ریاض در هر دو اجلاس، مواضع تکراری آل سعود در قبال ایران بود که اینگونه فهرست شد:
* یران در امور داخلی کشورهای عربی منطقه دخالت میکند و باید به عنوان مداخلهگر محکوم شود.
* یران به طایفهگری و درگیریهای مذهبی دامن میزند و باید محکوم شود.
* عدام شیخ نمر شرعی و قانونی بوده و باید مورد تایید و حمایت قرار گیرد.
این فهرست، در برگیرنده موارد دیگری نیز بود که به اصرار برخی کشورهای هم پیمان ریاض حذف شدند تا بلکه موارد باقیمانده با اجماع کامل مورد تایید قرار گیرند ولی باز هم شانس با آلسعود و وزیر خارجه تازهکارش یار نشد و هیچ یک از اعضای اتحادیه عرب حاضر نشدند روابط خود را با ایران قطع کنند و یاکوچکترین اقدام عملی علیه ایران را تایید و حمایت کنند. بدین ترتیب ریاض یکبار دیگر انزوای سیاسی خود را، این بار در «جبهه اعراب» به وضوح شاهد بود و علیرغم توسل به ریخت و پاشهای وسیع هم نتوانست کاری از پیش ببرد.
با وجود این، تمامی موارد اتهامات
غیر واقعی است که اتفاقاً فهرست اتهامات منجر به رسوایی آلسعود را تشکیل میدهد. سران آلسعود تصور نکنند با جوسازی و ریخت و پاش دلارهای نفتی میتوانند واقعیتهای عینی و ملموس منطقه را وارونه جلوه دهند و برجنایات و رسوائیهای خود سرپوش بگذارند و در عین حال، همراهی و دنبالهروی کشورهای عربی را هم شاهد باشند.
عادل الجبیر اگر چه تلاش کرد از این فرصت برای جلب نظر موافق کشورهای عرب در پیوستن به رویای ائتلاف ٣۴ کشور مورد انتظار عربستان بهرهگیری کند اما هر چه بیشتر تلاش کرد، کمتر نتیجه گرفت و اساس این پیشنهاد را از خواستههای رسمی خود حذف کرد.
نکته اساسی اینکه طی سالهای اخیر، آل سعود «رویای رهبری جهان عرب» را در سر میپروراند و پیروی اتحادیه عرب در سالهای اخیر برای واگذاری کرسی سوریه به تروریستهای مورد حمایت ریاض و مشخصاً «ارتش آزاد سوریه !» را به حساب مقبولیت دیدگاهها و مواضع خود میگذاشت.
جمهوری اسلامی ایران به درخواست رسمی دولتهای مشروع و قانونی عراق و سوریه برای همکاری جدی و عملی در مبارزه علیه تروریسم، پاسخ مثبت داده و صرفاً در حد کمکهای مستشاری و حمایتهای لجستیکی وارد عمل شده است ولی از جانب اتحادیه عرب به دخالت در امور داخلی کشورهای عرب متهم شده است در حالی که رژیم عربستان به آموزش، تجهیز، سازماندهی و حمایت همه جانبه از تروریستهای جنایت پیشه پرداخته و آنها را از یکصد کشور جهان برای قتل عام مردم و انهدام زیرساختها در سوریه، عراق، لبنان، لیبی و یمن به کار گرفته و ضمن اشغال بحرین به سرکوب حرکتهای مردمی پرداخته و حتی به مردم مظلوم عربستان هم رحم نکرده است ولی به درخواست چنین رژیم سفاک و جنایتکاری، اتحادیه عرب در قاهره تشکیل جلسه میدهد و اگر چه به هیچ یک از خواستههای عملی ریاض تمکین نمیکند ولی همین همراهی بر روی کاغذ هم از اتحادیه عرب انتظار نمیرفت.
چرا اتحادیه عرب واقعیت را نمیبیند و اگر میبیند چرا از کنار آن به سادگی میگذرد و به جانبداری هر چند شفاهی و بر روی کاغذ از رژیمی پرداخته که عامل اصلی بحرانهای اخیر در یمن، لیبی، سوریه، عراق، بحرین و لبنان است؟ خوبست اتحادیه عرب اوضاع دنیای عرب را مرور کند. لیبی و یمن فاقد دولتند، لبنان رئیسجمهور ندارد. سوریه و عراق در معرض یکهتازی تروریستهای مورد حمایت غرب و ارتجاع عربند. بحرین در اشغال است و آل سعود برای کشتار مسلمانان عرب زبان، از استخدام مزدوران «بلک واتر» از آمریکای لاتین، فرانسه، انگلیس و حتی آمریکا پروا نمیکند.
اتحادیه عرب اگر شهامت و قدرت و اعتباری داشت، نباید با طرحهای شوم طراحی شده توسط کمیته چهارجانبه که مستقیماً توسط «تونی بلر» نخستوزیر اسبق انگلیس دیکته میشد، همراه میشد و کشورهای عرب منطقه را در این بحرانهای فلجکننده به حال خود رها میکرد.
به راستی اتحادیه عرب در ماجراهای تلخ و تاسفبار سوریه و عراق چه اقدامی بجز واگذاری کرسی دولت سوریه به تروریستها و تجمع آنها تحت عنوان فریبکارانهای بنام «ارتش آزاد سوریه» انجام داده که اکنون به خودش اجازه میدهد حتی بر روی کاغذ هم که شده، ایران را که به اعتراف دوست و دشمن باید ناجی سوریه و عراق از چنگال تروریستها معرفی شود، محکوم سازد؟
هر چند آل سعود رسواتر از همیشه، از اجلاس ریاض و نه از اجلاس قاهره سودی نبردند بلکه انزوای سیاسی و انفعال خود را با دستهای به خون آغشته به دنیا نشان دادند و حتی رسانههای استکباری هم علیرغم تمایل همیشگی خود ناکامی آلسعود را بازگو کردند ولی این برای اتحادیه عرب هم افتخاری محسوب نمیشود که به ساز سعودیها برقصد و حتی به اصل تشکیل جلسه با چنین دستورکاری موافقت کند. کارنامه اتحادیه عرب در مسیر ویرانی شش کشور عرب و آوارگی میلیونها مسلمان عربی که در پشت دروازههای اروپا در اوج سرمای زمستان به انتظار لطف و مرحمت اجانب نشستهاند و چشم به آنسوی سیمهای خاردار دوختهاند، نه تنها افتخارآمیز نیست بلکه اوج ننگ و رسوایی و حقارت است. ایکاش اتحادیه عرب این مهم را درک میکرد و به الزامات آن توجه داشت.»
عربستان، عربها را گروگان گرفته است
عربستان، عربها را گروگان گرفته است، عنوان یادداشتی است در صفحه اول روزنامه قانون به قلم متین مسلم کارشناس روابط بینالملل که متن آن به شرح زیر است:
«مقامات عربستان یک هفته پس ازتهاجم به اماکن دیپلماتیکی این کشور در ایران همچنان به حملات بیامان خود به تهران ادامه میدهند.آنها موفق شدند در این کارزار،شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب را البته نه آنگونه که انتظار داشتند با خود همراه کنند. شورای همکاری و اتحادیه عرب طی روزهای شنبه و یکشنبه دریک انتظار کاملاً طبیعی، همراهی آشکار و نه الزاما همدلی خود با ریاض را اعلام وایران را محکوم کردند.خب غیر از این چه توقعی بود!؟و لحن تند بیانیهها چه تفاوتی با دیگر موارد مشابه در سالهای گذشته داشت؟ اما این سوال جد مطرح است» آیا عربستان به هدف نهایی خود برای ایجاد یک ائتلاف جهانی علیه تهران» دست یافت؟ در اثباتیترین نگاه عربی هم پاسخ منفی است.
چرخه معیوب حمایت از سعودی
برخی دیپلماتهای غربی مقیم امارات معتقدند مجموع اتفاقات یک هفته اخیر خصوصا مواضع بسیاری از کشورها در قبال ایران،عربستان رادر میانه راه به این نتیجه رساند مجموع محاسباتشان چندان دقیق نبوده و تحقق یک اجماع عملی سیستماتیک علیه ایران تقریبا امرغیر ممکنی خواهد بود.یک مقام عالیرتبه وزارت خارجه عمان میگوید قبل از نشستهای شورای همکاری و اتحادیه عرب به همتایان عربستانی خود پیغام دادیم «باید درک کنند اعراب تا آنجا که به محکومیت حمله به سفارت باشد با آنها همراهی خواهند کرد،اما نه بیشتر. در بین اعراب دیدگاههای سیاسی یکسانی درباره ایران وجود ندارد».
خونسردی ایران
از سوی دیگر به نظر میرسد نحوه برخورد مسئولان ایران با بحرانی که از درون تهران شکل گرفت، در مهارسرعت عمل سعودیها نقش مهمی رابازی کرد.مسئولان ایران هرچند در ساعات اولیه حمله به سفارت عربستان دچار شوک امنیتی شدید شدند، اما بلافاصله و به گونها شگفتانگیزبر اعصاب خود مسلط شدند واز تعمیق یک بحران و بازی حجازی «رم دادن شتر در بیابان» که میتوانست دستاوردهای ۲ سال تنش زدایی در سیاست خارجی رئیسجمهور روحانی را به زیر سوال ببرد جلو گیری کردند.ظریف با خونسرد در نیویورکتایمزنوشته است» در بحران اخیرپاسخ ما همراه با خویشتنداری بوده است». خویشتنداری تعجب برانگیزی که ریاض دردومین محاسبه خود آن را پیش بینی نکرده بود. متقابلاً نحوه برخورد ایران با بحران اخیرموجب شد حتی مواضع دولتهای غربی خصوصاً ایالات متحده که مقامات سعود حساب ویژهای روی آن باز کرده بودند، ازانتظار تهران فراتر نرود. سومین اشتباه محاسباتی عجیب و غیرقابل پیشبینی ریاض در همین جا نمایان شد.
دومینوی ضد ایرانی
اما اینکه مقامات عربستانی با کدام دلایل و چرا به این نتیجه رسیدند با ایجاد مسئله خود، به بحران فراگیر عربی میتوانند بازی را به یک دومینوی ضد ایرانی آنهم در آستانه اجرای توافق هستهای و بازگشت ایران به جامعه بین المللی (۲ برنامه و وعده محوری پرزیدنت روحانی)تبدیل کنند؟ به یک سوال مهم تبدیل شده.
آیا با تداوم بحران میخواهند سنت در حال رنگ باختن «امنیت منطقه فقط با ما» را زنده نگه دارند؟ شاید این چندان ارتباطی ایران، سیاستهای این کشوردر منطقه و وقایع اخیردر تهران نداشته باشد،اما به گونهای مستقل اقدامات سعودیها و اعراب محافظه کار خلیج فارس مدتهاست که توجه محافل سیاسی و امنیتی اروپا و ایالات متحده را به سوی خود جلب کرده. جدای از گزارشهای امنیتی سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده خصوصا نهاد اطلاعات ملی آمریکا، NIE،گزارش یک ماه پیش سازمان اطلاعات خارجی آلمان به وضوح از اقدامات نگرانکننده سعودیها و عواقب امنیتی ایدئولوژی حاکم بر عربستان در منطقه و سراسر جهان پرده برداشته است.
گروگانگیری امنیت
دلیل این اقدامات چیست؟شاید فقدان یک نیروی موثر و متعادل کننده در منطقه مانند ایران؟ و یا اعتماد کردن بیش از اندازه به کشورهای محافظه کار عرب( که بازهم خود ناشی از علت اول میتواند باشد)!؟ است.
این را نمیدانم! اما نتیجه آن فقدان و این اعتماد موجب شده اعراب عملا امنیت و ثبات استراتژیک منطقه طی ٣دهه اخیر را به گروگان بگیرند. اکنون به نظر میرسد عربستان با بالابردن درجه حرارت خاورمیانه و خلیج فارس،در صدد حفظ گروگان خود و تداوم سنت رو به زوال «امنیت اتکایی و منافع مشترک» با متحدان غربی است. اما این استراتژی کهنه با توجه به دکترین جدید ایالات متحده در منطقه به ٣ دلیل در حال تغییر است اما ریاض حاضر به پذیرش آنها نیست.
نخست، اعراب محافظه کار دیگر نمیتوانند هزینهها و مسئولیت تامین امنیت و ثباتی که خود عامل برهم زدن آن هستند را متوجه غرب و مشخصاً ایالات متحده کنند.دوم، همانگونه که پرزیدنت اوباما از سال۲۰۱٣ تاکید کرده «اعراب و متحدان منطقهای ما خود باید این مسئولیتها را به عهده بگیرند. این انتظار که ما برای آنها باید بجنگیم و هزینه بدهیم دیگرقابل قبول نیست». سوم، نگاه غرب درهمکاری با ایران به هر دلیل و یا منتج ازهر تجربه قبلی که باشد، سیاستی راهبرد است و بروز حوادثی مانند وقایع تهران نمیتواند بر آن تاثیری بگذارد.مشکل این است که ریاض حاضر به قبول این دکترین نیست.بله ؛آنها درست متوجه شدهاند! آلیس دیگر نمیتواند و نباید در سرزمین عجایب تنها زندگی کند.»
سعودی از درون فرو میریزد؟
سعودی از درون فرو میریزد؟ عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم فریدون مجلسی تحلیلگر روابط بینالملل که نویسنده در آن نوشته است:
«مدتهاست احساس میشود عربستان گرفتار تزلزلی شده که به نظام تصمیمگیری این کشور نیز سرایت کرده است اما دولتمردان آن کشور، ریشهها و دلایل این تزلزل را درک نمیکنند. آنها معلولها را میبینند و میخواهند بهجای توجه به علت، آن را به شیوههای سنتی درمان کنند. تجویز گلوله، اعدام و خصوصا بریدن گوشتاگوش سرهای کسانی که مثل آنها نمیاندیشند، از همین نوع درمانهای سنتی چنگیزی، تیموری و داعشی است. عربستان، القاعده و داعش را بهعنوان دارویی صادراتی تولید و صادر کرد بدون توجه به اینکه این کالا به بازار سیاه خودش هم راه مییابد! چند روز پیش که هیجانات زیانبخشی موجب تعرض به سفارت عربستان در تهران شد و با وجود اظهار تأسف مسئولان کشورمان، سعودیها فرصت پیدا کردند به این بهانه، چندروزی بر نابسامانیهای درونی خود سرپوش بگذارند، آنها و رسانههای برخی کشورهای عربی، پس از اعلام قطع رابطه، ایران را متهم به حمایت از تروریستها ازجمله القاعده کردند! درحالیکه هنوز کفن مقتولان حادثه سقوط جرثقیل در مدینه بر سر زائران حج که نشان شرکت «بنلادن» روی آن بود، خشک نشده است! وضعیت کنونی عربستان، نگارنده را به یاد آخرین سالهای شاه میاندازد که اتفاقاً فکر میکرد دوران اوج قدرت اوست. درآمد نفت و احساس قدرت ناشی از آن، هواپیماهای اف ۵ و اف ۱۴ در آشیانه، تانکها، توپخانهها، نیروی دریایی، ذخایر ارزی و صنایع درحال شتاب، خیلی هم ریشهدارتر از وضعیت کنونی سعودی بود. خلبانها و ناوبانهای ایرانی در برترین مراکز آموزشی اروپا و آمریکا دوره میدیدند و نیازی به «پرسنل اجارهای» نداشتند. صنایع ذوبآهن، ماشینسازی، اتومبیل و... فعال بود و ایران جزیره ثبات و ژاندارم خلیجفارس نامیده میشد. پس چه شد که با آنهمه اقتدار، نتوانست بر تحول درونی و دوگانگی شدید فرهنگی و اجتماعی - که در آن روزگار میان اقلیت کوچک الیت حاکم و اکثریت مطلق توده سربرآورده از محرومیتهای قرون و اعصار به وجود آمده بود ـ فائق آید؟ عربستان امروز نه «مشروطه»ای را از سر گذرانده که دعوا بر سر کیفیت آن و عدول «سلطنت» از مرزهای آن باشد، نه خزانه ملی و بودجه دولتی به معنای آن روز ایران دارد که درآمدها متعلق به ملت دانسته شود و دعوا بر سر چگونگی هزینهکردن و جلوگیری از ریختوپاش و سوءاستفاده از آن باشد. در عربستان، بخش عمده درآمد ملی، ملک طلق خاندانی است که مالک و سوار بر ملتاند و گویی سهمی از جیب خود به ملت انفاق میکنند. نه صنعت ریشهدار و نیروی کار متخصص کافی و نیروی روشنفکر و دانشجویی موثری داشته است و نه نویسندگان، شاعران و روزنامهنگارانی که زبان ملت باشند، جز معدودی از وطنرانده و در زندانمانده. اما اکنون زمان استحاله است. درست است که هنوز بخش مهمی از نیروی قبایلی در بستر جاهلی باستانی سیر میکنند و از میان همانها جانیان انتحاری و جلادان انسانستیز تربیت و به خارج اعزام میشوند، اما در مقابل آنها نسلهای تازهای سربر میآورند که خودشان دنیایی هستند!
از ترکها و روزنهای استبداد، گذر میکنند و جهان و افکار و معیارهایش را میبینند و میخواهند نفس بکشند و در اسارت نباشند. اکنون عربستان درگیر جدالی سهجانبه است؛ خاندانی مسلط و خودکامه که دوامش با معیارهای زمان نمیخواند، بقایای تفکرات جاهلی و قبیلهای و وهابی که روزهای دوام و بقای آنان نیز به شماره افتاده است، و سوم آن نسل سربرآوردهای که برایش داروی سنتی شمشیر و گلوله تجویز میکنند. حتی ژاندارمی سعودی در شبهجزیره عربی، کاریکاتوری از ژاندارمی دوران شاه است. در آن دوره، ارتش تشکیلشده از فرزندان ملت، شورشیان ظفار موردحمایت شوروی و برخی کشورهای رادیکال عربی را درهم کوبید درحالیکه اکنون سپاه عربستان که گمان میکرد دخالتش در آن کشور همچون جزیره و دولتشهر کوچک بحرین چندروزه به طور دلخواهش به پایان خواهد رسید، شهرهای یمن را بینتیجه بمباران میکند و مردم بیپناه یمن را میکشد. این همه پس از قریب یک سال، جز کشتار، ویرانی و شکست بهرهای نداشته است. نه ارتش کارشناسانه و متکی به ملت دارد، نه صنایعی که مهندسانش از عهده گرداندن آن برآیند. در عوض با ملتی سربرآورده از قرون و اعصار روبهروست که بردگی را تاب نمیآورد. در مقالاتی که اخیرا به دستم رسید، دو تحلیل از منابع مهم اروپایی و آمریکایی خواندم؛ یکی از بولتن اخبار یورونیوز که به دلیل وابستگی به سازمان اتحادیه اروپا، محافظهکارانه سخن میگوید و در تاریخ ۶ ژانویه ۲۰۱۶ یعنی ۱۶ دی، با عنوان «عربستان سعودی در غرقاب فروریزی از درون» نوشته شده بود. در این یادداشت بااشاره به اعدام شیخ نِمِر و واکنش و هشدار رسمی رهبران ایران به حکومتِ «بیشازحد محافظهکارِ وهابی» نوشته است که در میان درگیریهای قومی و مذهبی در شبهجزیره عربستان و پیرامون آن «پول از عربستان در حال گریز است». در این یادداشت به نقل از تئودور کاراسیک که «مدیر پژوهش و تحول در انستیتوی خاورمیانه و تحلیل نظامی منطقه خلیج [فارس] است، مینویسد: «هشدارها و شاخصها حکایت از آن دارد که عربستان نهفقط به دلیل ستیز در میان شاهزادگان ارشد، بلکه در عرصه اقتصادی نیز در متن یا میانه درونپاشی است. شاهد آنیم که دولت از برآوردن نیازهای عمومی عاجز است و به دلیل بیثباتی اوضاع در آنجا، پول در حال گریز است.» کاراسیک مینویسد مخالفان قدرت سعودی و مسکو از تجزیه آن کشور مانند وضعی که در شوروی پدید آمد، خشنود خواهند شد و کاراسیک مینویسد اصلاحاتی که عربستان اعلام کرده، تقریبا عینا همان اصلاحاتی است که میخائیل گُورباچف در روزهای پایانی اتحاد جماهیر شوری میکوشید انجام دهد بیآنکه بخواهد در شالوده اصلی جامعه که همانا نقش حزب کمونیست اتحاد شوروی بود، تغییری دهد. در عربستان سعودی نیز صحبت از این است که چگونه نظام را اصلاح کنند بیآنکه بخواهند شالوده آن را، که مبتنی بر وهابیت است، تغییر دهند. مقاله دیگر از نیویورکتایمز در پنجم ژانویه ۲۰۱۶ با عنوان «بازی خطرناک فرقهای در عربستان» نوشته تابی کرِیگ جونز، استاد تاریخ دانشگاه راجرز و نویسنده کتابی است به نام: «پادشاهی صحرا: چگونه نفت و آب، عربستان سعودی امروزی را شکل دادند». او در این مقاله مینویسد حاکمان عربستان که شیخ نِمِر را در روز شنبه اعدام کردند، میدانستند کارشان رقیب دیرینشان - ایران - را خشمگین خواهد کرد. در حقیقت احتمالا بهخشمآوردن ایران نکتهای است که دربار ریاض روی آن حساب میکرد و به واسطه برخی اشتباهات داخلی، به آنچه خواست دست یافت. بدترشدن روابط، قابلپیشبینی بود؛ معترضانی در تهران به سفارت هجوم بردند و سعودی به تلافی، روابط دیپلماتیک خود را قطع کرد. این مسئله ممکن است تحولات نگرانکنندهتری در پی داشته باشد. نویسنده سپس میپرسد: چرا عربستان باید خواهان چنین وضعی بوده باشد؟ و پاسخ میدهد زیرا آن کشور زیر فشار است. درآمد نفت که اقتصاد آن کشور تقریبا به طور کامل متکی به آن است، تقریبا به طور کامل در حال سقوط است. آبشدن یخ روابط ایران و آمریکا، جایگاه ویژه عربستان سعودی را در سیاست منطقه کاهش میدهد. ارتش سعودی هم در یمن دارد شکست میخورد. سپس میافزاید در چنین شرایطی کشمکش با ایران، بیش از آنکه برای عربستان مسئله باشد، فرصت تلقی میشود. شاهزادگان بر این باورند که این درگیری به ستیزهای داخلی آنها پایان خواهد داد و حمایت اکثریت سنی را جلب و متحدان منطقه را طرفدار خود خواهد کرد. نویسنده نتیجه میگیرد که در کوتاهمدت ممکن است نتیجه، دلخواه آنان باشد اما در نهایت، تقویت فرقهگرایی فقط باعث اقتدار افراطگری و بیثباتی بیشتر در منطقهای خواهد شد که هماکنون در حال انفجار است. به عقیده نویسنده، سعودیها در ۱۰ سال گذشته، هر بار دنبال بهانهجویی بیضرری بودند، ایران و تشیع را علم میکردند. احساسات ضدایرانی و ضدتشیع در میان افراطیون مذهبی سعودی سابقه دیرینه دارد اما اکنون این مسئله از دل و درون هویت ملی عربستان سربر آورده است. این تحول در جامعه شیعه عربستان که حدود ۱۵ درصد جمعیت آن را تشکیل میدهد، برای سعودی و برای کل خاورمیانه خطرناک است. این یادداشت پس از اشاره به تحولات عراق مینویسد فرمانروایان سعودی، ایران و تشیع را به عنوان تهدیدی خطرناک معرفی کرده و همه چیز، از اعتراضات داخلی تا دخالت در یمن را به گردن آنان انداختهاند و نهفقط گروه اقلیت را تحقیر و محکوم کردهاند بلکه نیاز به اصلاحات سیاسی و اعتراض را نادیده گرفتهاند و درنهایت پس از اشاره به اعدام شیخ نِمِر مینویسد اکنون مشکل واقعی عربستان فقط این نیست که میخواهد با فرقهگرایی خشونتآمیز زندگی کند بلکه اکنون به این کار وابسته هم شده است. به عبارت دیگر چنان با بیپروایی به این سیاست آویختهاند که اکنون گزینه دیگری هم ندارند. مسئله در این است که این نکته خطر پیامدهای بعدی را به همراه دارد و در پایان به آنهایی که عربستان سعودی را نیرویی ثباتآفرین در خاورمیانه میپندارند، بهروشنی توضیح میدهد که چنین پنداری نادرست است.
نگارنده نمیداند که درونپاشی یا فروپاشی عربستان تا چه اندازه محتمل است اما همین اندازه که در تحلیلهای معتبر مطرح میشود، تفکربرانگیز است. گمان میرود کشورهای منطقه نیز خطیربودن شرایط را دریافتهاند. گرچه کشور اشغالشده بحرین یا کشورهای درماندهای مانند «جیبوتی» و «سودان» که تا دیروز مشمول عنایات ایران بودند، در همسویی با دلارهای عربستان، روابط خود را با ایران قطع کردند، اما کشورهایی مانند کویت و امارات به احضار سفیران خود اکتفا کردند و اکنون باید دوباره بیندیشند که ثبات و رفاه و آرامش خود را قربانی مطامع واپسگرایانه عربستان نکنند.»
عربستان در تلاش است همسایگان را از ایران دور کند
عربستان در تلاش است همسایگان را از ایران دور کند، عنوان یادداشتی است در روزنامه آرمان امروز به قلم صباح زنگنه تحلیلگر مسائل بینالملل که نویسنده در آن نوشته است:
«سفیر اسبق ایران در سازمان همکاریهای اسلامی تاکید کرد: عربستان تلاش میکند با روشهایی نظیر اعمال فشار، تبلیغات رسانهای و هزینه بسیار زیاد دلارهای نفتی کشورهای مختلف و ازجمله همسایگان را از ایران دور کند و میان ایران و آنها فاصله ایجاد کند. صباح زنگنه درباره اقدامات اخیر عربستان سعودی در رابطه با ایران گفت: هدف اقدامات از سوی عربستان برگرداندن جایگاه ایران به وضعیت قبل از برجام است. این اقدامات ممکن است در برخی از کشورها فایده داشته باشد. بهطور مثال کشورهایی که به پول نیازمند هستند به این فشار ریاض پاسخ مثبت دادهاند. کشورهایی نظیر سومالی، جیبوتی و سودان و... را در این زمره میتوان محسوب کرد و در برخی از کشورها نیز جواب در حد تعارفات خواهد بود و از سوی برخی از کشورهای دیگر هم نه میشنود. این کارشناس مسائل سیاست خارجی با بیان اینکه کشورهای مستقل در موضعگیری درباره قطع روابط دیپلماتیک تهران و ریاض به مسائل مختلفی مانند حمله سازمانیافته عربستان به سفارتخانه ایران در صنعا نیز توجه میکنند، ابراز داشت: اگر حمله به نمایندگی عربستان در تهران موجب قطع رابطه دیپلماتیک ریاض با تهران شد، شاهد بودیم که عربستان حمله موشکی به سفارتخانه ایران به صنعا داشته است. دولت ایران دربرابر حمله به سفارتخانه عربستان موضع شفاف و روشن گرفت و دستور برخورد با متخلفان را داد اما حمله به سفارتخانه ایران در صنعا با دستور مقامات سعودی بوده است. زنگنه با بیان اینکه پاسخهای متفاوت به اعمال فشارهای عربستان نشانه افول قدرت ریاض است، خاطرنشان کرد: عربستان در بهترین حالت کشورهای عربی مماشات با عربستان را در حد بیانیه و احضار سفیر در جهت مشورت پیش خواهند گرفت، این در حالی است که عربستان در یک دهه گذشته، اقدامات فراگیر، متعدد، متنوع و جانکاه و با هزینههای بسیار انجام داده بود و تلاش میکرد تا کشورهای عربی را به خود نزدیک کند. وی ادامه داد: از سوی دیگر عربستان تلاش میکرد باتوجه به افول قدرت مصر، عراق و سوریه خود را به قدرت اول جهان عرب تبدیل کند ولی بیتدبیریهایی که از سوی مسئولان سعودی صورت گرفته است موجب شده تا شاهد افول قدرت این کشور باشیم. این دیپلمات اسبق کشورمان با بیان اینکه ایران نیازمند تحرکات گستردهتر و برقراری روابط محکمتری با کشورهای منطقه است، ابراز داشت: سازمان ملل و سایر محافل بینالمللی مانند سازمان همکاریهای اسلامی و اتحادیه عرب محافلی هستند که ایران باید به انحای مختلف در آنها حضور داشته باشد.»
پروژه ناکام ایرانهراسی سعودی
پروژه ناکام ایرانهراسی سعودی، عنوان یادداشتی است در روزنامه جوان به قلم احمد کاظمزاده که متن آن در پی آمده است:
«اگر واکنش کشورهای جهان را در قبال پروژه امنیتی و سیاسی جدید عربستان در پوشش قضایی بررسی کنیم به روشنی به این واقعیت پی میبریم که اهداف این پروژه نیز همانند فازهای قبلی پروژه ایرانهراسی و شیعههراسی ناکام ماند و شکست سیاسی دیگری را در کارنامه سیاست خارجی دستاندرکاران بیتجربه و عجول این کشور رقم زد.
از مجموع قرائن و شواهد چنین بر میآید که عربستان به طور مشخص چند هدف را از اجرای این پروژه دنبال میکرد که از جمله آنها میتوان به: ۱- وادار کردن کشورهای اسلامی به عضویت در ائتلاف خودخوانده جدید این کشور مبنی بر ائتلاف اسلامی مبارزه با تروریسم ۲-وادار کردن کشورهای منطقه به قطع روابط دیپلماتیک خود با ایران و ٣- سرپوش گذاشتن بر نقض حقوق بشر در این کشور و منحرف کردن توجه افکار عمومی جهانی از آن و ۴-سنگاندازی در مسیر اجرای برجام و جلوگیری از، ازسرگیری مراودات اقتصادی و تجاری کشورهای جهان و منطقه با ایران اشاره کرد.
هیچ شاخصی که نشانگر تحقق کامل حتی یکی از این اهداف باشد مشاهده نمیشود اما باید اذعان داشت گامهای هرچند جزیی و ناقص در برخی از حوزهها برداشته شده است. در مورد هدف نخست باید گفت کشورهایی که در چارچوب ائتلاف خودخوانده جدید عربستان قرار میگیرند در سه گروه شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب و شورای همکاریهای اسلامی قابل دستهبندی است. در حالی که عربستان درخواست نشست اضطراری از این مجامع کرد اما اولین نشست آن یعنی نشست شورای همکاری خلیج فارس یک هفته بعد از این درخواست تشکیل شد و دوم اینکه به غیر از محکومیت حمله به سفارت این کشور هیچ تصمیم عملی علیه ایران اتخاذ نشد و تنها به صدور بیانیه کلی اکتفا شد. همین وضعیت در نشست روز یکشنبه اتحادیه عرب نیز تکرار شد و در چنین وضعیتی اولاً امکان تشکیل نشست شورای همکاری اسلامی بسیارضعیف است دوم اینکه حتی اگر به فرض این نشست نیز تشکیل شود هیچ امیدی به کسب نتیجه از آن نمیرود. برخی از اعضای این شورا از جمله ترکیه که در قبال بحرانهایی مانند سوریه با عربستان همراهی نشان دادهاند اکنون در خصوص پروژه اعدامها متوجه این واقعیت شدهاند که عربستان از این کشورها و بهخصوص از سفر اردوغان استفاده ابزاری کرده و با اجرای پروژه اعدامها بلافاصله بعد از این سفر باعث بدنامی این کشور شده و در عین حال کوشیده بخشی از سمت و سوی حملات تلافیجویانه اعضای القاعده را (که همزمان با شیخ نمر گردن زده شدند) به سمت ترکیه هدایت کند. هر چند پاکستان این روزها مورد توجه مسئولان تازه به قدرت رسیده سعودی قرار گرفته اما بهرغم فضاسازیهایی که در اینباره صورت گرفته بعید به نظر میرسد دولتمردان کارآزموده اسلامآباد حاضر باشند تخممرغهای خود را در سبد کسانی قرار دهند که به مثابه غریقی برای نجات خود به هر دری میزنند حتی اگر مجبور باشند غریق نجات را نیز با خود غرق کنند.
در مورد هدف دوم نیز باید گفت که از خیلی وقت پیش نقش «برادر بزرگ» عربستان در شورای همکاری خلیجفارس زیر سوال رفته است و به استثنای بحرین دیگر کشورها در هیچ موردی همراهی کامل با عربستان نشان ندادهاند و در واقع میتوان گفت که این شورا از خیلی وقت پیش عملاً فرو پاشیده است و همین امر موجب شد عربستان از کشورهای عربی فرامنطقهای همچون اردن و مغرب برای عضویت در آن دعوت کند که آنها نیز از اجابت این درخواست خودداری کردند. در مورد اخیر نیز امارات بر ادامه همکاری اقتصادی و تجاری خود با ایران تأکید کرد و این نشان میدهد این کشور از هم اکنون خود را برای لغو تحریمهای ایران آماده کرده است. عمان نیز از چند سال پیش راه خود را جدا کرده و کشورهای قطر و کویت نیز هر چند به زور سرنیزه سفرای خود را فراخواندهاند اما به نظر میرسد عن قریب آنها را به ایران بازخواهد گرداند.
در مورد هدف سوم نیز باید گفت عربستان با جوسازی علیه ایران نتوانست از واکنشهای جهانی علیه اجرای پروژه گردنزدنهای دستهجمعی علیه خود جلوگیری کند و رسانههای غربی (که برخی از آنها از متحدان چندین ساله عربستان بودند) در چند روز پر از مطالب نقض حقوق بشر در عربستان و انتقاد از آن بوده است و حتی دولتهای غربی نیز تهدید کردند در صورت تکرار این وضعیت به اقدامات عملی دست زده و در قراردادهای نظامی خود با این کشور تجدیدنظر خواهند کرد.
در نهایت در خصوص اجرای برجام نیز باید گفت آخرین تلاشهای عربستان نیز همانند تلاشهای مافیای اسرائیلی و راستگرایان جمهوریخواه در کنگره آمریکا ناکام ماند و اکنون جامعه جهانی خود را برای اجرای برجام و لغو تحریمهای ایران آماده میکند و نمیخواهد خود را از بازار پرسود و رشد اقتصادی بالای ۵ درصد (که از سوی بانک جهانی برای سال آینده میلادی پیشبینی شده است) محروم کند. همچنین کشورهای جهان اکنون به این نتیجه رسیدهاند که برقراری ثبات و امنیت در منطقه تنها در سایه ایران امکانپذیر است بهخصوص آنکه جمهوری اسلامی ایران اکنون چهره صلحطلبی خود را به جهانیان ثابت کرده است.
در مجموع از آنچه گفته شد مشخص میشود عربستان از اجرای پروژه امنیتی و سیاسی جدید به هیچ یک از اهداف مورد نظر خود نرسیده و شکست جدیدی را برای خود رقم زده است.»
همه ما در حمله به سفارت عربستان مقصریم
همه ما در حمله به سفارت عربستان مقصریم، عنوان یادداشتی است در روزنامه وقایع اتفاقیه به قلم دکتر مسعود پزشکیان وزیر بهداشت دولت اصلاحات که در آن نوشته است:
«نتیجه برخوردنکردن با تندروها، فاجعهای مثل حمله به سفارت عربستان و بهآتشکشیدن بخشی از خاک یک سرزمین را به همراه دارد. گروهی بعد از حمله به سفارت عربستان از افراد تندرو که حالا گفته میشود نفوذی هستند، حمایت کردند ولی بعد از اینکه با واکنش مسئولان رده بالای نظام مواجه شدند، منکر آن شدند و گفتند ما نبودیم! البته پیش از موضعگیری رسمی در رد این اقدام، از سوی ارگانهای رسمی، پیامکهایی منتشر شد و سخنرانان محلی هم این حرکت را تأیید کردند. در پیامکهای فوق، به دولت و موضعگیریهایش در برابر این اقدام فحاشی شد. واقعیت این است این رفتار نسنجیده و اشتباه که واکنش منفی جهانی را بهدنبال داشته، اعدام شیخ نمر از سوی دولت عربستان سعودی را تحت تأثیر قرار داد و در سایه فرو برد. بنابراین رفتار نابخردانه تندروها باعث شد که جای طلبکار و بدهکار عوض شود. بر این باورم که اگر این روند افراطی برچیده نشود، تبعات منفی زیادی برای کشور دارد و آسیب زیادی به جمهوری اسلامی وارد میکند. متأسفانه این افراد نمیخواهند دولت یازدهم دستاوردهای مهمی را که در حوزه سیاست خارجی کسب کرده است، حفظ کند.
به همین دلیل دست به هر اقدام خرابکارانه میزنند تا تلاش دولت یازدهم را بیاثر کنند. البته بعضی نهادها قبل از اینکه نظام در مقابل تندروهای حملهکننده به سفارت عربستان موضع بگیرد، آن را تأیید و بعد از موضعگیری، آن را تکفیر کردند و گفتند که کار نفوذیهاست. درحالیکه بههیچوجه امکان ندارد حمله به سفارت عربستان کار نفوذیها باشد. این کار از سوی همان گروه موسوم به خودسر و تندرویی اتفاق افتاد که به سفارت انگلیس حمله کردند و هیچ مجازاتی برای آنها در نظر گرفته نشد. همان افراد اینبار به سفارت عربستان حمله کردند و معتقدم اگر برای این کارشان تأییدیه میگرفتند، مدعی میشدند این کار را برای انقلاب انجام دادهاند و حالا که این اقدامشان با واکنش منفی مواجه شده است، آن را مربوط به خود نمیدانند و مسئولیت کاری که انجام دادهاند را به گردن نفوذیها میاندازند. اینکه اول بگویند یکسری افراد خودسر بهصورت خودجوش این کار را انجام دادهاند و کسی هم هیچ برخوردی با آنها نکند قابلتوجیه نیست. بیشک کسی از قوه قضائیه، دولت و مجلس، چنین کوتاهی را قبول نمیکند و همه ما در این اتفاق مقصریم. بنابراین تأکید میکنم که این اقدام قطعا کار خودسرهای ناشناخته نیست و چون از سوی برخی کانونهای خاص حمایت میشوند، با آنها برخورد نمیشود. این روند کار غلطی است و با هیچ عقل و منطقی حتی با ولایتمداری و اصولگرایی تطابق ندارد.»
تأثیر اقتصادی کاهش روابط دیپلماتیک ایران با کشورهای عربی
تأثیر اقتصادی کاهش روابط دیپلماتیک ایران با کشورهای عربی، عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری است به قلم اشکان بنکدار جهرمی که متن آن در پی آمده است:
«پس از اعدام شیخ نمر، ناراضی شیعه سعودی، و در پی آن حمله گروهی از عوامل خودسر به سفارت عربستان روابط ایران و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس و اتحادیه عرب طی روزهای گذشته وارد مرحلهای تازهای شده است. پس از اعلام قطع رابطه ایران و عربستان، کشورهایی همچون بحرین، کویت، سودان، قطر و امارات همچنین جیبوتی نیز سطح روابط خود با ایران را کاهش دادند. در کنار روابط سیاسی و دیپلماتیک اما کشورهای عرب منطقه، روابط اقتصادی خود با ایران را نیز در روزهای اخیر تغییر دادهاند.
اما تأثیر تغییر در سطح تبادلات اقتصادی این کشورها با ایران تا چه میزان و به ضرر چه کشورهایی خواهد بود؟
حجم تجارت کشورهای قطعکننده روابط سیاسی با ایران قابل مقایسه با میزان کل تجارت کشورمان نیست پس وجود اندک رابطه اقتصادی و مبادلات محدود کالا بین ایران و کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس، به جز امارات متحده عربی، که ناشی از اقتصاد ضعیف آنها و همچنین عدم تمایل به مراوده با ایران است باعث میشود تا قطع یا کاهش رابطه این کشورها تأثیر چندانی بر اقتصاد ایران نگذارد. مضافا این که جمهوری اسلامی به راحتی میتواند کشورهای جایگزین را در منطقه پیدا نموده و رابطه جدیدی را برقرار نماید در این صورت نه تنها ایران باتوجه به بزرگی و تنوع اقتصادش، آسیبی از این بابت نخواهید دید بلکه با تعدد طرفهای تجاری خارجی میتواند دست به ایجاد بالانس و موازنه اقتصادی در منطقه بزند و در نهایت پیروز این معادله باشد. از سوی دیگر، هر رابطه دو طرف دارد. همان طور که خریدار نیاز به کالای خریداری شده دارد، کشور فروشنده نیز احتیاج دارد که بازاری داشته باشد تا کالایش را بفروشد. این حکم کلی در روابط ایران و کشورهای عربی نیز صادق است. درک همین مورد اقتصادیست که باعث شده امارات به عنوان بزرگترین شریک تجاری ایران در میان کشورهای منطقه به نوعی دست ردّ به سینه عربستان بزند و تنها به انتشار بیانیهای اعتراضی اکتفا نماید. بررسی آمارهای گمرک جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد در هشت ماه نخست سال جاری، در میان کشورهای مذکور، کشور امارات بیشترین مراوده تجاری را با ایران داشته است به طوری که حجم واردات از این کشور بیشاز پنج میلیارد دلار و حجم صادرات به امارات نیز بیش از سه میلیارد دلار برآورد شده است. امارات میداند که اگر ایران از فضای بازرگانی آنجا خارج شود، بازگشت دوباره ایران به آن کشور کار آسانی نیست و زیان عمده را تنها کشور امارات متحمل میشود. همچنین امارات میداند که عربستان پیش از این با کاهش نرخ تعرفه گمرکی خواهان کنار زدن آن کشور و ایجاد رابطه مستقیم تجاری با ایران بوده است مرکز توسعه صادرات عربستان میگوید که تصمیم ریاض به کاهش نرخ تعرفه گمرکی به این امید بود که عربستان بتواند جای دوبی را در صادرات کالا به ایران بگیرد. به علاوه با این کار امید میرفت نقش واسطهای دوبی در تبادل دو کشور از میان برود یا بسیار کم شود. پس رقابت آشکار موجود بین دو کشور امارات و عربستان در تجارت با ایران میتواند عامل دیگری باشد برای عدم استقبال این کشور از کاهش روابط تجاری با جمهوری اسلامی.اما وجود چالش بین ایران و عربستان از این که سفارت آن کشور در تهران مورد حمله و تخریب عدهای افراطی قرار گرفته است خالی از تبعات منفی نیز نخواهد بود. گرچه این واقعیت پذیرفتنی است که برخی کشورهای عربی منطقه به دنبال ایجاد چالش برای ایران هستند و از آن سود میبرند و متأسفانه درسالهای گذشته هم در این باره موفق بودهاند. اما طبیعی است که اگر ناامنی سیاسی در سفارتخانههای داخل ایران اثبات شود، میتواند اثر منفی بر روابط اقتصادی کشور بگذارد چرا که همه دولتهای میزبان، مسوولیت حفاظت از سفارتخانهها را برعهده دارند.
حمله و تخریب سفارتخانهها، کنسولگریها و اماکن تجاری متعلق به دول خارجی همان طور که همه مقامات کشور هم به نوعی اشاره کردهاند، ذهنیتی از ایران در خارج به وجود میآورد که مطمئناً روی سرمایهگذاری کشورهای خارجی اثر منفی میگذارد.عربستان پیش از این نشان داد که از اجرای برجام و جای گرفتن ایران در جمع کشورهای موثر در اقتصاد دنیا بسیار عصبانیست. سعودیها تلاش نمودند تا با سرازیر نمودن نفت خود در بازار، ایران را از لحاظ اقتصادی تحت فشار قرار دهند و اکنون نیز بهنظر نمیرسد عملکرد عربستان زیاد به موضوعات سفارتخانه و کنسولگری این کشور باز گردد بلکه عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی به دنبال یک تسویهحساب تاریخی هستند. با وجود تمام ضدیت عربها اما از دولتمردان کشورمان انتظار میرود تا از دادن بهانه در هر صورت ممکن به آنها جلوگیری شود. اکنون آن چه میتواند تمام چالشهای عربی منطقه را در نطفه خفه نماید و ایران را، با دست باز، توانا در ایجاد موازنه، آن هم با کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی نشان دهد اجرای عملی برجام است. ایران با وجود موقعیت ژئو پلتیک ممتاز در منطقه و داشتن جزایری همچون قشم و کیش دارای آنچنان پتانسیلی است که در صورت تزریق سرمایه گذاری از سوی کشورهای پیشرفته به الگویی بیرقیب در منطقه بدل خواهد شد. هم اکنون ایرانیها قسمت قابل ملاحظهای از بنگاههای اقتصادی امارات و برخی دیگر از کشورهای منطقه و حتی دنیای پیشرفته را در اختیار دارند، ایجاد موقعیت بالفعل مناسب در کشور میتواند این تجار فعال را به وطن باز گرداند تا اندیشه و سرمایه خود را در جهت بهبود ایران مصروف دارند.»
خط پایان نزدیک است
خط پایان نزدیک است، عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار است به قلم سیدعلی محقق که متن آن به شرح زیر است:
«به فاصله چند روز از هم، اعضای شورای همکاری خلیجفارس و اعضای اتحادیه عرب به بهانه حمله غیرقابل توجیه جوانان معترض به اعدام شهید نمر به سفارت عربستان، دو نشست اضطراری با موضوع تهران برگزار کردند ودو بیانیه مشابه ضدایرانی هم در پایان این نشستها منتشر شد؛ بیانیههایی که مدعی فرقه گرایی تهران و مداخله کشورمان در مسائل منطقه میشد. هفته گذشته هم بهانه ماجرای سفارت عربستان، برخی کشورهای عربی و آفریقایی در روابط خود با تهران تغییراتی دادند.
ظاهر قضیه میگوید که سران کشورهای عرب به این بهانه شمشیر را برای ایران از رو بستند و سناریویی برای منزوی ساختن تهران در خاورمیانه در حال تدارک است. اما این فقط ظاهرماجرا است و نگاه دقیقتری به جوانب ماجرای قطع روابط، کاهش روابط، احضار سفرا و... میگوید که حاکمان کنونی عربستان به هزار و یک دلیل از همیشه تنهاتر و عصبانیتر بوده و به دور خود میپیچند و نوع واکنش کشورهای مهم عربی به ماجرای اخیر مابین تهران و ریاض هم به خوبی گویای این واقعیت است که پایتختهای عربی صرفا تلاش دارند به گونهای رفتار کنند که عصبیت حاکم بر ریاض موقتا دامان آنها را نگیرد. دیگرانی مانند سودان و سومالی و جیبوتی هم که طبیعی است چشم به ریالهای سعودی دارند و دیگر هیچ. حکام ریاض سالهاست که به مدد ریالهای نفتی و قرارگرفتن قبله مسلمان در جغرافیای شبهجزیره حجاز، خود را محور کشورهای عرب اهل تسنن دانسته و از این موضع مناسبات آشکار و پنهان خود را با سایر ملل و دول منطقه خاورمیانه و جهان تعریف و تنظیم کرده اند. هرچند در مقاطع مختلف بخشهایی از شیوه حکومت داری و دیپلماسی سعودیها با توجه به نوع نگاه پادشاه، نحوه چینش مهرهها، میزان سیاستدانی دولتمردان و شرایط ژئوپلیتیک منطقه و اوضاع خاورمیانه متغیر بوده اما همواره سیاست خارجی و داخلی د راین کشور بر یک اصل ثابت استوار بوده و آن دمیدن پیدا و پنهان ریاض بر فرقه گرایی مذهبی و پرهیز همواره از تلاش برای تقریب و وحدت مذاهب جهان اسلام است. چگونگی اجرای این اصل در مقاطعی مانند اواخر دوران حکومت شاه فهد و اوایل حاکمیت ملک عبدالله با کمی تا قسمتی سیاست ورزی همراه بوده و حکام کشور در ظاهر تلاش میکردند برخی قواعد بازی و حساسیتهای منطقهای را لحاظ کرده و احتمالات و واکنشهای دولتها و ملتهای منطقه و جوامع بینالمللی را در محاسبات خود درنظر بگیرند. در سالهای اخیر و از زمان احتضار ملک عبدالله و کنار زده شدن تدریجی او از سیاستهای کلان کشور و سرانجام جانشینی ملک سلمان، انگار اوضاع در ریاض دگرگونه شده و مردان قدرت در این کشور در کوبیدن بر طبل فرقهگرایی و تشدید تعصبات مذهبی ودو قطبی سازی منطقهای هیچ ترتیبی و آدابی نمیجویند. آنچه که ادامه میآید فقط بخشی از اقدامات فرقه گرایانه و تنش زای کشوری است که این روزها وزیرخارجه اش هرجا که تریبونی میبیند ایران را به فرقه گرایی متهم میکند:
۱ـ عربستان سعودی طی چهارپنج سال گذشته علنی و یا در پشت پرده با سازماندهی، تجمیع، تجهیزو تسلیح تندترین گروههای تکفیری و تهییج افراط گرایان سنی از سراسر جهان، هزاران جوان تندروی سنی را با هدف سرنگونی حکومت دمشق، راهی سوریه کرد. دلیل واقعی تحریک برای به آشوب کشیدن سوریه هم فقط یک مساله بود و آن اینکه رئیسجمهور این کشور سنی نبوده و به واسطه علوی بودن تقارن مذهبی زیادی با شیعیان داشته و به جمهوری اسلامی ایران نزدیک بوده است. همین دلیل کافی بود تا سعودیها با به کارگیری همه اهرمهای در اختیار خود، خاک سوریه را به جولانگاهی برای یک جنگ فرقهای تمام عیار بدل کنند؛ جنگی که صدهاهزار نفر را به کشتن داده، میلیونها نفر را آواره کرده و پس لرزهها و شرارههای آن سراسر جهان را در برگرفته است. بذر فتنهای که وهابیون سعودی با چراغ سبز به تکفیریون در سوریه کاشتند، اکنون فرقهگرایی در خاورمیانه را به طرز بی سابقهای تشدید کرده و تنفر مذهبی بین اهل تسنن و تشیع فراتر رفته و افراطگرایی تکفیری را در وحشیانهترین شکل ممکن در برابر تمامی ملل، اقوام و ادیان جهان قرار داده است. عربستان این روند را به شکل و سیاقی دیگر اما با اصولی مشابه طی یک دهه گذشته در کشور عراق ۶۰ درصد شیعه هم دنبال کرده است و هیچ گاه نگذاشت بعد از صدام شیعیان عراق و حکومت مرکزی این کشور روی آرامش ببیند.
۲ـ بیش از ۷۵درصد جمعیت کشور بحرین شیعه هستند، اما همانند سایر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس حاکمیت این کشور در دست شیوخ اهل تسنن همسو با
آل سعود است. در سالهای گذشته اکثریت مردم این کشور با محوریت شیعیان اعتراضاتی مدنی و مسالمتآمیز را علیه سیاستهای آل خلیفه و حکومت مرکزی این کشور کلید زدند. در همان ماههای اولیه شروع اعتراضات عربستان سعودی با اعزام یگانهای ارتش خود به بحرین، سرکوب همهجانبه شیعیان این کشور را در دستور کار خود قرار داد. این درحالی است که مطالبات مردم بحرین اولاً محدود به شیعیان این کشور نبود و ثانیا رویکرد رهبران معترضین و تمامی اعتراضات پنج سال گذشته در این کشور مدنی و به دور از اقدامات خرابکانه بوده است. مداخله مسلحانه عربستان به بهانه حمایت از آل خلیفه و سرکوب خونین اعتراضات مدنی بحرین به جز دمیدن در آتش فرقهگرایی، نفرت افکنی مذهبی و چراغ سبز به رادیکالیسم مذهبی خاورمیانه چه معنایی داشته است.
٣ـ بر اساس روایتهای مختلف بین ۴۰ تا ۵۰ درصد جمعیت یمن را شیعیان زیدیه تشکیل میدهند. این منطقه از صدر اسلام از مهمترین مناطق رشد شیعه بودهاست. عمده این جمعیت پنجاه درصدی حوثیهای منطقه صعده و مناطق اطراف آن در شمال غرب کشور یمن و در همسایگی مرزهای جنوبی عربستان هستند. آنها علیرغم برخورداری از جمعیتی ۵۰ درصدی، به واسطه مذهب خود طی دهههای متمادی، تحت فشار ریاض، به عنوان یک اقلیت از سوی حکومت مرکزی یمن با انواع تبعیض و تحدید و تحریم مواجه بوده اند. تا این که از یک دهه پیش مطالبات انباشته این جماعت به صورت طغیانی تدریجی علیه صنعا سرباز کرد. ترکیب شدن این طغیان چندساله با انقلاب دوران بهار عربی مردم یمن تقویت شد و ابتدا به سقوط حکومت عبدالله صالح، سپس ضعف دولت عبدربه منصور و نهایتا آشفتگی و چند دستگی در کشور منجر شد. این وضع با حمایت اکثریت یمنیها، تسلط حوثیها بر پایتخت و حکومت مرکزی را به دنبال داشت. اما
آل سعود اینجا هم به صرف سنی نبودن حوثیها و غیر خودی بودن رهبری انقلابیون، این کشور را هم عرصه تاخت و تاز ماشین جنگی خود قرار داده تا با کشتار یمنیها و نابودی زیرساختهای این کشور عربی فقیر، پرده دیگری از فرقه گرایی و ضدیت تاریخی خود با تمامی ادیان و مذاهب متفاوت با وهابیت را به نمایش بگذارد.
۴ـ بیش از ۴ میلیون نفر از جمعیت عربستان را شیعیان دوازده امامی و حدود دو میلیون نفر از جمعیت این کشور را هم شیعیان اسماعلیه و زیدیه تشکیل میهند. به عبارتی حداقل یک سوم جمعیت ۱٨ میلیونی کشور عربستان شیعه هستند. شیعیان دوازده امامی عربستان در شرق کشور ساکن هستند که از قضا هم خوش آبوهواترین منطقه شبه جزیره حجاز و هم مرکز اصلی میدانهای نفتی عربستان است. عمده جمعیت مناطق جنوبی عربستان، در همسایگی یمن و دریای سرخ هم شیعیان اسماعیلیه و زیدیه هستند. آل سعود اما این جمعیت بزرگ را هیچ گاه در ساختار قدرت و مناسبات اقتصادی و اجتماعی کشور بازی نداده و آنها صرفا به خاطر مذهب خود، همواره شهروندان درجه دو محسوب شده و در معرض بی عدالتی وتبعیضی تاریخی قرار داشته اند.هرگاه که صدایی از این مناطق به پا خاست و حقوق اولیه شیعیان مطالبه شدف حکومت مرکزی این مطالبه را به خشونت بارترین شیوه ممکن پاسخ داده است. سرکوب خونین اعتراضات مسالمت جویانه شیعیان قطیف در سالهای گذشته و سرانجام اعدام سبوعانه شهید آیت الله نمر بارزترین و به روزترین نماد ساختار فرقه گرا و شیعه ستیز آل سعود است.
۵ـ سالهاست که تحلیلگران مسائل سیاسی و امنیتی جهان، ایران را جزیره ثبات خاورمیانه و امنترین کشور منطقه میدانند. در یکی دو دهه اخیر جز تحرکات خرابکارانه و تروریستی محدود برخی گروهکهای تروریستی و تکفیری در بلوچستان، خوزستان و در مواردی کردستان هیچ گاه ایران با مساله خاصی در حوزه امنیتی مواجه نبوده است. نقبی در پشت پرده گروهکهای تکفیری مانند گروهک ریگی و... (جیش العدل، جندالله و غیره) در سیستان و بلوچستان و گروههای خرابکارانه و تجزیهطلب دیگر در غرب و جنوب کشور نشان داده است که آبشخور عقیدتی، حمایتهای مالی و تحریک کنندگان این گروهها بدون استثنا از ریاض و مفتیهای وهابی سرچشمه گرفته و آنها حتی ثبات و آرامش جامعه شیعی خارج از جهان عربی را هم تحمل نمیکنند و علاقه دارند بساط فرقه گرایی و رادیکالیسم تکفیری خود را حتی تا بیخ گوش تهران هم گسترش دهند.
به عبارت بهتر سعودیها در همه این سالها از یک سو آشکارا، از هوا و زمین بر مسلمانان غیرسنی در عربستان، یمن وبحرین تاخته و هزاران نفر را از دم تیغ گذرانده اند.
از سوی دیگر با سیاستهای پشت پرده خود ضمن تزریق فرقه گرایی مذهبی و افراطگرایی تکفیری به جوانان اهل تسنن کشورهای مختلف و تجهیز و تهییج آنها، آتشی در خاورمیانه برپا کرده که سالهاست منطقه و جهان اسلام در این آتش میسوزد و دود آن هم چشم همه جهان به ویژه متحدان عربستان در غرب را کور کرده است. ابعاد این نقش دوگانه عربستان اما به مدد بی سیاستی دولتمردان اخیر ریاض دیگر برای جهان قابل کتمان و پنهان کاری نیست و دیری نخواهد پایید که همه جهان یک سر صدا بزنند که «پادشاه لخت است...»»
منبع: اطلاعات بین المللی
|