یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

صغارت جهت خدمت!-اردشیر قلندری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٣ دی ۱٣۹۴ -  ۱٣ ژانويه ۲۰۱۶


دنیایی که ما در ان بسر می بریم، خوارشدگی پدیده نوینی نبوده و از پیش نیز وجود داشته است. در پویه بلند تاریخ تمدن همیشه جریانات و اشخاصی بوده اند، که منافع کوچک و ناچیز خود را بر منافع خلق ها ترجیح داده، تا چند مدتی با زنگ سکه ها گذران زندگی کنند. به تبع ان، "طبقات ستمگر انقلابیون بزرگ را در زمان حیاتشان مورد پیگردهای دائمی قرارداده، در برابر آموزش آنها خشمی بس وحشیانه و نفرتی بسیار جنون امیز از خود نشان داده اند و با سیلی از دروغ و تهمت بسیار رذیلانه با ان برخورد کرده اند". (۱) در برابر وجود انقلابیون بی باک، دولت های مستبد و ضد مردمی در این بازار مکاره خودفروشان قانع به اندک، مشتریانی را یافته، در راستای تدام رژیم ننگین خود بهره برداری های وفور داشته، در مقابل هستی و نیستی بهترین انسانها را ربوده، تا این تعداد در صغارت با اندکی منابع زندگی کنند.
در جنبش چپ کشور ما عباس شهریاری ها در بازه هایی از زمان نقش مخرب خود را ایفا کرده، تا مبادا عدالت در کشور بر مسند قدرت نشیند، ایران و ایرانی آزادانه در زندگی خلاق خود هنرنمایی کند. از این روی، رژیم پهلوی نیاز به شخصیتی داشت، که دامگه پیکارگران باشد. عباس شهریاری همان خوار شده ای بود که در خدمت رژیم قرار گرفت، نقش تنگ کردن حلقه محاصره بهترین ها را به بهترین نحو برای ساواک انجام داد. در مورد این خوار شده تاریخ از جمله در اسناد حزب توده ایران چنین می خوانیم: "در پلنوم موضوع تسلط ساواک بر سازمان حزب در ایران توسط عباس شهریاری و باند او که تشکیلات تهران را به وجود آورده... و پلنوم چهاردهم را برای حل مسأله تدارک دید."(۲).
پس از این واقعه، در راستای پِراتیس چنین پدیده ای، در اسناد حزب توده ایران امده است: شانزدهمین پلنوم کمیته مرکزی حزب توده ایران که در اسفندماه ۱۳۵۷ برگزار شد، ضمن بررسی کردن رویدادهای آن روز کشور، به این نتیجه گیری مهم رسید که: ”نکته دیگری که باید مورد توجه رهبری و همه سازمان‌های حزب قرار گیرد، عبارتست از این که لااقل برای یک دوران نسبتاً طولانی تثبیت نظام دموکراتیک در ایران، حزب باید همیشه آمادگی داشته باشد که غافلگیر نشود، تا هنگامی که نظام دموکراتیک در ایران مستقر نشده و بازگشت ناپذیر نگردیده است، همیشه خطر دستبردهای ارتجاعی وجود دارد. لذا حزب باید همیشه آماده باشد که به فعالیت سیاسی و انقلابی خود در هرگونه شرایط نامساعد ادامه دهد...“ (٣)
روند نفوذ در حزب های پرولتری تنها در رژیم پهلوی نماند، در همه جهان امریست طبیعی، سرمایه داری در راستای صیانت منافع اقتصادی خود، کسب سود با غارت ثروت مردم، دشمنان طبقاتی خود را از مسیر خارج مینماید. آموزگار پرولتاریا ولادیمیر ایلیچ در مورد نفوذ دشمنان در حزب های پرولتری، به صراحت می نویسد: " ..... بخشی از این پرولتاریا اجازه می دهد کسانی ان را رهبری کنند که توسط بورژوازی خریداری شده اند یا دست کم حقوق بگیران ان هستند. " (۴)
در کشور ما پس از پیروزی انقلاب ۵۷ امید به اینکه ستمگری از بیخ و بن برافکنده شود، بالاترین مطالبه مردم شد. اما دریغا! این بالاترین مطالبه مردم ایران در چرخش به راست رژیم اسلامی از آغاز دهه شصت به تلی از خاک بدل شد، بار دیگر بهترینها نامزد وحشیانه ترین شکنجه ها شدند و با خون خود آزادی را رنگی کردند. در همین بستر رژیم یکی پس از دیگری اعضای سازمان ها و حزب ها را به قتل گاه برد، تا مبادا، ثروت اندوزی مشتی ناچیز از غارتگران لطمه بیند. حزب توده ایران نیز بمثابه حزب راستین طبقه کارگر اماج یورش جنایتکاران رژیم قرار گرفت، قسمت عمده اعضای کمیته مرکزی، کادرها و اعضای خود را در خاوران یافت.
"این واقعیت که نیروهای ارتجاعی و امپریالیسم دشمنی‌ای آشتی‌ناپذیر با حزب توده ایران دارند و از هر فرصتی برای ضربه زدن و نابودی آن بهره خواهند جست، از جمله نکته‌های کلیدی‌ای بود که حزب ما و رهبری آن از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب بدان توجه قرار داشتند. استقبال گسترده توده ها و نسل جوان از حزب و اندیشه های دوران‌ساز آن و پیوستن ده‌ها هزار تن به صف‌های حزب- حزبی که رژیم شاهنشاهی و اربابان امپریالیستی آن نابودی‌اش را ادعا و اعلام کرده بودند- از دیدرسِ ارتجاعِ جان بدر برده از ضربه‌های ضد انقلاب و نیروهای امپریالیستی نمی‌توانست پنهان بماند، و بنابراین، از همان نخستین ماه‌های پس از انقلاب و در پی مشاهده کردن تأثیرِ معنویِ گسترده و روشنگری‌های حزب ما بر صحنه مبارزه سیاسی کشور، برنامه نابودی حزب توده ایران و جلوگیری از رشد معنوی و سازمانی آن در دستور کار نیروهای رنگارنگ ضد انقلاب قرار گرفت. طیف ناهمگون نیروهایی که رهبری انقلاب را به دست گرفتند، از خرده بورژوازی سنتی ایران، تا سرمایه داری بزرگ و نمایندگان سیاسی‌شان، هیچ‌یک نظر مثبتی در زمینه مشارکت طبقه کارگر و زحمتکشان در رهبری انقلاب و نظام سیاسی جدیدی که در حال شکل‌گیری بود نداشتند، و از همان آغازِ کار، با چنین روندی به مخالفت جدی پرداختند. ادعای خمینی در زمینه ”آزاد بودن کمونیست‌ها“ برای فعالیت سیاسی، خیلی زود جای خود را به آزادی‌هایی بسیار محدود و اجازه فعالیتی به‌شدت زیر نظارت رژیم داد، آن هم با تن دردادن به پذیرشِ اصل ”ولایت فقیه“ که در قانون اساسی جمهوری اسلامی گنجانده شده بود و همه آن ماده‌های مترقی‌ای را که در این قانون بود در عمل تحت الشعاع این اصل عمیقاً ارتجاعی و ضد مردمی قرار می‌داد"(۵).
رژیم که ضرورت و نیاز دیالکتیکی حزب توده ایران را در کشور می فهمید و درک می کرد، تنها به قتل ها قانع نشد، در صدد حزب تراشی، بدلی ساخته و پرداخته روی اورد، منابع و امکاناتی فراهم نموده، برخی را با نقشه هایی از پیش طراحی شده به خارج جهت رخنه در تشکیلات خارج از کشور [ارگانهای رهبری] فرستاده، تعدادی اندکی نیز از قربانیان شکنجه گاههای رژیم در راستای بهره برداری در تخریب آتی حزب به مراکز امن تری بُرده شدند. البته همه اقدامات فوق نشانگر: از طرفی دشمنی ددمنشانه رژیم به حزب و از سویی دیگر، نِهیژی در راستای احیای آتی حزب بود، که همگی به شکست انجامید.
در این مورد مشخص در اسناد رسمی حزب توده ایران چنین میخوانیم: "مهاجرت هزاران توده‌ای به‌قصد خارج شدن از زیر ضربه ارگان‌های امنیتی رژیم که دسته‌هایی به‌منظور ”شکار توده‌ای“ها را در گوشه و کنار کشور به راه انداخته بودند، و همچنین تلاش رژیم برای استفاده از پدیده مهاجرت (با اعزام مأموران امنیتی و یا به‌وسیله تسلیم شدگان به دستگاه‌های امنیتی رژیم) برای رخنه در صف‌های حزب و ضربه زدن به کار دشوار بازسازی حزب، از جمله دیگر معضل‌های جدی‌ای بود که حزب ما با آن روبه‌رو می‌گردید"(۶).
در این وانفصا، طبیعی است که برخی کم توجهی ها نیز به برخی از اعضای صادق رخ دهد، اما، بی توجهی غیر عمدی به یک پیکارگر توده ای در برابر گشودن درهای حزب و باز گذاشتن امکان رخنه در ارگانهای رهبری با تبعات ویرانگر، گزینه ای بمراتب رفیقانه تر و بهتر از تخریب و نیستی حزب توسط دشمن طبقاتی است. بر همین پایه بود، که طرح های رژیم در راستای کشاندن حزب توده ایران به جریانی بی یال و کوپال مارکسیستی - لنینیستی نقش بر آب شد. حزب توده ایران جایگاه و ضرورت وجود خود را بار دیگر پس از ضربات سنگین به اعتبار سیاسی و توان تشکیلاتی خود در کشور باز یافت. نشریه "راه توده" و واکنش های اخیر سران رژیم، منجمله شخص ولی فقیه ، بهترین گواه بر این ادعا است.
در راستای تخریب اعتبار و تشکیلات حزب توده ایران دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی ایران به نقل از اسناد رسمی حزب توده ایران دست به تمهیداتی در غالب نشریه "راه توده" زد. حزب توده ایران با آگاهی کامل و درک نفشه های دشمن طبقاتی خود در اسناد رسمی کنگره ششم می نویسد: " انتشار مجدد نشریه ضد توده‌ای ”راه توده“، با هدایت بخشی از ارگان‌های امنیتی رژیم، و با تأیید و پشتیبانیِ نویسنده مقاله „برای پیش‌برد انقلاب مبارزه کنیم!“ [با نام مستعار ”ا.ک“[، که نشریه “راه توده“ نه تنها در پنهان نگاه داشتن هویت اصلی نویسنده آن تلاشی نکرد، بلکه به نحوه‌هایی مختلف و چشمگیر، از آن نیرو و مشروعیت کسب می‌کرد، اقدامی بود که هدف از آن وارد آوردن ضربه‌هایی سخت بر بقایای بدنه جان سالم بدر برده از سرکوب‌های مهلک رژِیم صورت می‌پذیرفت.
هدفِ ارسال نامه ”ا.ک“، از درون خانه‌های امن وزارت اطلاعات برای دست اندرکاران ”راه توده“، درعین‌حال، انتشارِ مانیفستی نظری- تشکیلاتی بر ضد حزب توده ایران، رهبریِ آن، و سیاست‌های جاری‌اش را دنبال می‌کرد."(٨) همانطور که میبینید، حزب توده ایران این نشریه را دست ساز ارگانهای امنیتی می داند، و با در نظر داشت شهرت جهانی حزب، بین حزب ها و شخصیتی های جهانی چپ، حزبی نیست که از خود بدون دلیل و سند معتبر چنین بی باکانه و بی پرده انهم در کنگره ششم خود سخن گوید. در تنیجه و با اتکاه بر این سند معتبر جایی تردی در دست ساز بودن این جریان باقی نمی ماند.
سیاست های این نشریه در راستای منافع چه کسانی می باشد؟!.
این بظاهر مارکسیست ها که نگارنده ترجیح می دهد این مدعیان را مارکسیستهای شرمگین (۹) بنامد، در واقع نقش سوپاپ اطمینان را بویژه در خارج از کشور به عهده دارند. در توجیه سیاستهای کشور بر باد ده رژیم "شورای سردبیری" اسمان و ریسمان را بهم بافته تا مگر اختلافاتی را در سیاست های روزمره رژیم که خود ناشی از تضاد بر منافع جناحی میباشد، توجیهی در راستای امتداد سیاست های اولیه حزب، کمی پس پیروزی انقلاب [سیاست که برکه] را در شرایط امروزه نیز ببیند، بقول لنین : " این لفظ افشاگر انست که بیننده زیر فشار مدارک خام خرد شده است و به هیچ وجه از مفهوم و اهمیت آنها سر در نمی اورد." (۱۰) این مارکسیستهای شرمگین، نمی خواهند بفهمند که زمان و مکان ایات کتابهای آسمانی نیست، اینک بیش از سی سال از ان مرحله [ان سیاست] گذشته، نه ان پاسدار ثابت مانده و نه آن "خط امام" وجود دارد. این مارکسیست های شرمگین نمی دانند، که [منافع طبقاتی سرکرده نیز این اجازه را نمی دهد] همه چیز متناسب دوران دگرگون میشوند مگر ماهیت مبارزه و محتوای طبقاتی آن. همه چیز را نمی شود بطور مکانیکی متناسب دوران مستعمرات دید" صفت مشخصه این دوران فقط وجود دو گروه اساسی کشورها یعنی کشورهای مستعمره دار و کشورهای مستعمره نیست، بلکه اشکال گوناگون کشورهای وابسته یعنی کشورهای هایی که اسما استقلال سیاسی دارند، ولی در دام وابستگی مالی و دیپلماتیک گرفتارند، نیز هست." (۱۱) "شورای سردبیری" بسان کبکی می ماند که سر در خاشاک فرو برده، تا نبینند رویکردهای جهان پیرامون دگرگون شد، شوروی فروریخت، آمریکا یکه تاز جهان گشت، کشورهایی مثل عراق، سوریه عملا موجودیت ندارند، رژیم ایران نیز دستخوش بسیاری از رویکردها شده است. اما به زعم "شورای سردبیری" شکل مبارزه طبقاتی رژیم در ایران هنوز تغییر کیفی نکرده، مرغ "راه توده" یک پا بیشتر ندارد. بدیت ترتیب، "راه توده" هدفمندانه می خواهد ماهیت مبارزه و محتوای طبقاتی در پیکار طبقاتی جامعه ایران را تغییر کرده وانمود نماید، چگونه و به چه شکل را معلوم نمی کند!. اما " مفهوم تاریخی و اقتصادی جریانی که اکنون میگذرد، فقط با توجه بدین نکته بر ما روشن خواهد شد، زیرا شکل مبارزه می تواند تغییر کند و به علل گوناگونی که جنبه نسبتا فرعی و گذرا دارند، پیوسته تغییر می کند، ولی ماهیت مبارزه و محتوای طبقاتی آن تا زمانی که طبقات وجود دارد ، هرگز نمی تواند تغییر کند. " (۱۲)
"شورای سردبیری راه توده" در قسمت اعظم سیاه نویسی های خود، تلاش دارد، ولی فقیه را در جامه "رهبر" غالب کند، بی توجه به اینکه، اصل ۵۷، ۶۰، ۹۱، ۱۰۷، ۱۰٨، ۱۰۹، ۱۱۰ قانون اساسی بویژه اصل ۵، ولایت فقیه را به عنوان یک خصیصه ممتاز نظام اسلامی شناخته است و مقرر می دارد: "در زمان غیبت حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اصل یکصد و هفتم عهده دار آن می گردد". آیا رهبر نیز چنین خصیصه ای [ارباب جان و مال امت بودن] را داراست؟.
"شورای سردبیری راه توده" در توجیه عملکردهای خودمی نویسد: " ... اگر منظور انعکاس اخبار عقب افتادن حقوق کارگران، تحصن آنها، اعتراضات کارگران به نگرفتن حقوق و یا اخراج آنها از کار است که این اخبار همه جا منعکس می شود و ما هم به سهم خود از امکانات خبری خود بخوبی استفاده کرده و این اخبار را منعکس کرده و باز هم می کنیم. اما نگاه تحلیلی و نه خبری ما به گونه ای دیگر و ریشه ای تر و واقعی تر است و از همینجا بخشی از اختلافات ما با مخالفان سیاست های روحانی آغاز می شود"(۱٣). بد نسیت که "شورای سر دبیری" به این گفته لنین نیز توجه نماید" ما باید تمام مساعی خود را متوجه این هدف سازیم. و اما حصول آن از طرفی منوط است به صحت ارزیابی ما از موقعیت سیاسی و درستی شعارهای تاکتیکی ما و از طرف دیگر به پشتیبانی نیروی مبارز عملا موجود تودههای کارگر از این شعارها. کار عادی و روزمره و جاری کلیه سازمانها و گروه های حزب ما یعنی کار ترویج (پروپاگاند)، تبلیغ (آژیتاسیون) وتشکیلات، تماما متوجه تحکیم و توسعه روابط با تودهها گردیده است."(۱۴) وظیفه و شعارهای تاکتیکی ما چیست؟ " ما چنین نتیجه می گیریم که بنابراین طبقه پیشرو باید با تهور بیشتری وظایف دموکراتیک خود را مطرح کند، با صراحت بیشتری این وظایف را تماما بیان کند، شعار مستقیم جمهوری را پیش بکشد و ایده لزوم حکومت انقلاب موقت و لزوم سرکوبی بیرحمانه ضد انقلاب را ترویج نماید." (۱۵) اینکه حقوق کارگران عقب افتاده، بر همین مبنا دست به اعتراض زده، از کار اخراج شده، برای "راه توده" اصلن مهم نیست، چون مارکسیستهای شرمگین ما رفاه طبقه کارگر و چشم انداز وظایف این طبقه را در برابر صیانت رژیم قرارداده، مهم تداوم رژیم است. دولت روحانی وانمودی است در راستای به "زیر کشیدن امکانات سپاه" (نقل از "راه توده")، دولتی که ساخته و پرداخته دستگاه ولایی و خود سپاه است، چگونه بر این باند مافیایی غلبه خواهد کرد؟. موضوع در اینجا سادلوحی نیست، وسیله و توجیه ای برسیاست های ویرانگرانه کشور است. وجود چنین جریان هایی برای رژیم یک ضرورت است. عدم ذکر ولی فقیه و بهره برداری از واژه "رهبر" پاکیزه کردن دست مافیایی دستگاه ولایی است، که چنین ماهرانه بیان می گردد. نقش دستگاه ولایی در ایران در شرایط امروز متعادل ساختن جناح ها در داخل هرم قدرت بر پایه حاکمیت ولی فقیه میباشد، همه مانورهای رژیم از این منبع ناشی می گردد، مدت زیادی است که اختلاف ها و رقابت ها با هماهنگی کامل دستگاه ولایی هدایت میشود، جملگی در راستای برطرف سازی بحرانی است که رژیم را تهدید می کند. تمامی بده بستان ها نیز در بستر غارت دستاورد ها و حقوق زحمتکشان خلاصه می گردد. این نشریه در واقع، نوعی بیان به اصطلاح مارکسیستی و در عین حال پرده پوشی بر ستم اقتصادی-سیاسی و تشکیلاتی به طبقه کارگر و زحمتکشان کشور، آب پاکی بر سیاست های نئولیبرالیستی حسن روحانی میباشد. بدون واکاوی مساله اقتصادی طرح های اقتصادی-اجتماعی رئیس جمهور، اختلافات درونی جناحی را نمی توان درک نمود، برایند آن تبلیغات توجیهات مسموم این نشریه می گردد. رژیم نیز در این پهنه از خوارشدگان یا همان مارکسیستهای شرمگین در راستای چپاول و تاراج منابع ملی کشور بهره برده، دست های برخی از این حضرات را در رفت و امد به کشور باز گذاشته تا وسیله ای جهت فریب بخشی از افکار دگرگون طلب کشور گردند.
بر منوال فریب توده ها به وجود نوعی "دموکراسی" خامنه ای و حزب تراشی، رژیم مدتها ست که تلاش دارد، نوعی حزب توده مطیع و فرمانبر دار درایران بنا کند، تا دامگهی برای صید نسل جوانی که حزب توده ایران را خانه دست رسی به مطالبات عدالت طلبانه خود می بیند، باشد. به تبع آن، شاید در آینده ای نزدیک شاهد افتتاح این نشریه دست ساز بر پایه اسناد رسمی حزب توده ایران، در یکی از خیابانهای تهران با تابلوی "دفتر حزب توده ایران" باشیم. این در واقع، همان نقش عباس شهریاری های معاصر که در "شورای سردبیری" تجلی یافته، می باشد. نقشی بمراتب خطرناکتر و ویرانگرتر خواهد بود.
در شماره های متعدد نشریه "راه توده" که در کتابخانه خود آثار علمی مارکسیست - لنینسیت فراوانی را گذاشته، و با عکس دانشمند توده ای که تمام زندگی پربار خود را به واکاوی های طبقات متخاصم جوامعه بشری بسر کرده اند، بقول ولادیمیر ایلیچ "پس از مرکشان تلاش هایی به کار برده اند تا شمایل های بی زیانی از انان بسازند و به اصطلاح تقدیس شان کنند، برای نام آنها به منظور "تسلی" طبقات ستمکش و فریب این طبقات افتخار معینی قایل شوند و در عین حال آموزش انقلابی شان را از محتوا خالی کنند و بُرندگی انقلابی آن را از بین ببرند و مبتذلش سازند" (۱۶) تزئین کرده است. این نشریه بی شرمانه همچنان خود را بمثابه حزب توده ایران جا زده، و به تخریب اعتبار سیاسی حزب طبقه کارگر ایران سرگرم است. بر مبنای تخریب اعتبار سیاسی حزب توده ایران، این حضرات دشمن خود را در نامه مردم ارگان کمیته مرکزی حزب طبقه کارگر ایران یافته، در حالی که در هر شماره ارگان کمیته مرکزی حزب توده ایران مملو از واکاوی بطن طبقاتی رژیم ضد مردمی جهت آگاهی جامعه، تبلیغ در راستای ایجاد جبهه واحد ضد دیکتاتوری، افشای سیاست های ویرانگر رژیم ... اساس سیاست های این ارگان است. بلعکس، نشریه "راه توده" به تعریف شیوه ژورنالیستی خود پرداخته، مساله طبقاتی در جامعه نادیده گرفته می شوند. در این بین آنچه که مهم نیست، همین شیوه های زورنالیستی است، چراکه، روزنامه هایی مانند تلگراف، تایمیز... بمراتب غتی تر و با شیوه های علمی تری نگاشته می شوند، که "راه توده" در برابر این روزنامه ها بسیار عقب مانده تراست.
یکی دیگر از ابزار های مورد بهره برداری "نشریه راه توده" دستکاری شعور خوانندگان، در شناخت دولت است انگلس در مورد نقش دولت می نویسد: "دولت به هیچ وجه نیرویی نیست که از خارج به جامعه تحمیل شده باشد. دولت همچنین بر خلاف ادعای هگل "تحقق ایده اخلاق" یا "جلوه و تحقق عقل " نیست. دولت محصول جامعه در مرحله معینی از تکامل است؛ دولت مظهر اذعان به این نکته است که جامعه با خود تضادهای لاینحلی پیدا کرده و به قطب های اشتی ناپذیری که توان رهایی از انها را ندارد، تجزیه شده است. ولی برای این که این قطب ها یعنی طبقات دارای منافع اقتصادی متضاد در یک مبارزه بی ثمر یکدیگر را ندرند، قدرتی ضرورت پیدا کرد که به ظاهر مافوق جامعه است تا از شدت تصادم بکاهد و ان را در چارچوب "نظم" محدود نگاه دارد. و این قدرت که از درون جامعه بر خاسته است، ولی خود را مافوق آن جا می دهد و بیش از بیش خود را با آن بیگانه می سازد- دولت است." (۱۷) اما "شورای سردبیری" از طریق ایجاد هیاهوی بی پایه و اساس چنان به توجیه دولت سرتاسر فساد دستگاه ولایی می پردازد، که گویا انگلس در توضیح دولت دچار اشتباهی تاریخی شده، بن این تئوری نادرست است. بطور نمونه، "دولت روحانی چنین کرد"، "رئیس دولت چنین گفت"، "سپاه پاسداران و سایرین مزاحمند"، "نمی گذارند رئیس جمهوری به امور کشور بپردازد"، پرسش اینجاست، که این رئیس جمهور محبوب "راه توده" از زمان ریاست بر سمِت ریاست جمهوری چه کار کارستانی در برابر رشد بیش از ٣۰% بهای مایحتاج روزمره زحمتکشان کرده است؟، آیا جایی علیه قرارداد های سفید و امضاء تمهیداتی انجام داده است؟، آیا در روند بی رویه خصوصی سازی گامهایی برداشته است؟، آیا مانع ای در برابر اقدامات خصوصی سازی صنایع نفت که شماری از مردم، از جمله، دکتر فاطمی و بسیاری از اعضای حزب توده ایران جان خود را ازدست دادند، ایجاد کرده است؟. فردا که صنایع نفت کاملا خصوصی شود، "راه توده" چه جوابی برای چند خواننده خود دارد؟. چرا باید صنایع نفت پس از ملی شدن اینک خصوصی گردد؟، سود سرشار آن به جیب چه کسانی خواهد رفت؟. تنها اقدام این دولت که مطابق آن مهندسی شده است، مذاکرات علنی با امپریالیسم امریکا و متحدین غربی امریکاست، که خود برابر است به واگذاری کل ایران به غرب و کشاندن کشور به بازیگری در سیاست های "طرح خاورمیانه بزرگ" که تبدیل به جهنم شده است.
موضوع بعدی "راه توده" چنان در بوق کرنا می دمد که گویا دولت روحانی گزینه همه باشندگان کشور است؟، آن دسته از مردم که به دیگران رای دادند در کجای سیاست های این نشریه اند؟ سیزده اندی میلیون در انتخابات ریاست جمهوری تحریم را برگزیدند!، چگونه و توسط چه کسانی از درون رژیم و بیرون نمایندگی میشوند؟، چرا "راه توده" در مورد مطالبات آنان که اینک تعداد شان بطور تصاعدی افزایش یافته اند، مطالبی نمی نویسد؟.
اصولن دولت محبوب "راه توده" آیا سنخیتی با اصول لنینی دارد؟: دولت محصول و مظهر آشتی ناپذیری تضاد های طبقاتی است. دولت در انجا، در ان موقع و به این دلیل که تضادهای طبقاتی به طور عینی نمی تواند آشتی پذیر باشند پدید می اید، و بر عکس، وجود دولت ثابت می کند تضاد های طبقاتی آشتی ناپذیرند." (۱٨) این مارکسیست های شرمگین این جمله مارکس را که می گوید: "دولت ماشین سرکوبی یک طبقه بر طبقه دیگر است"را چگونه توضیح می دهد؟ آیا دولت جمهوری اسلامی غیر از این است؟.
"راه توده" تلاش دارد آنچه که در رژیم جریان دارد، را با انواع میکاپ ها بزک کند تا کنه آنچه که در ایران میگذرد بر ملا نگردد. از همین روی، برنامه لایحه ششم توسعه که مشخصن در راستای اجرای بی قید و شرط نسخه های صندوق بین المللی پول است بی توجه می ماند، برنامه هایی که دولت "تدبیر و امید" این ماشین سرکوبی بمثابه دولت در صدد اجرای ان بوده و درواقع، برنامه های اقتصادی نئولیبرالی از دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی [همان حامی اصلاح طلبان رنگ باخته] مورد حمایت "شورای سردبیری" میباشد، است. دستورات این صندوق از دوران رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد آغاز گشته، دولت "تدبیر و امید" و دولت های بعد از این نیز در ساختار دستگاه ولایی چاره ای بغیر از اجرای آن ندارند. "راه توده" بخوبی می داند که همه کشورهایی که در چارچوب این دستورات عمل کرده اند، غیر از فقر و فلاکت برای طبقه زحمتکش فایده دیگر نداشته است.
برخی از جوانب لایحه ششم توسعه که عمق فاجعه اقتصاد نئولیبرالی را در ایران به نمایش خواهد گذاشت: افزایش سن بازنشستگی؛ این سیاست در راستای عدم پرداخت مزایایی است که دولت از کارگر دریافت کرده،، تلاش دارد به عناوین گوناگون از پرداخت ان در زمان بازنشستگی سرباز زند. واگذاری تسهیلات درمانی و بهداشتی به بخش خصوصی؛ گرانی تسهیلات درمانی یکی از عمد مساله کشور تبدیل گشته، که خود سبب عدم مراجعه بیمار به پزشک گردیده، تبعات ان مرگ نابهنگام و بسیاری مساله دیگر میشود، در صورت خصوصی سازی ابعاد این فاجعه را می توان هماکنون پیش بینی نمود. خصوصی سازی امور کنترل دولت در بنادر با کاهش سهم دولت؛ در شرایط فعلی بنادر یکی از مراکز قاچاق "برادران" است، در صورت خصوصی شدن همین "برادران" خریداران اصلی خواهند بود، میزان قاچاق و کاهش عواض بر درامد کشور ضربات سهمگینی خواهد زد. فروش دانشگاه ها به بخش خصوصی؛ در رژیم جمهوری اسلامی علم یکی از عذاب دیده ترین موضوعات پرورش درک و شناخت ، حل معضلات در همه عرصه ها میباشد. امروزه میزان سواد دانشگاهی به همت دکترای فله ای بشدت لاغر شده، فردا پس از خصوصی سازی نقش اصلی از آنِ پول خواهد شد، قابل تصور است که چه میزان از جوانان ایرانی بدون تحصلات دانشگاهی خواهند گشت. افزایش بهای آب و حامل های سوختی؛ امری که بر گرده زحمتکشان بیشترین فشار را خواهد اورد و بسیاری از باشندگان کشور محروم از آن خواهند شد. محدودیت دستمزد بمیزان ۷۵% در دوره های کار اموزی؛ تنزول سهم مسئولیت دولت با واگذاری این مسئولیتها به بخش خصوصی، از جمله دستاوردهای دولت حسن روحانی برای مردم خواهد بود. قابل ذکر است که دولت روحانی مجری برنامه های صندوق بین المللی پول است، از خود بمثابه دولتی که دارای اسما استقلال سیاسی است، ولی در دام وابستگی مالی و دیپلماتیک گرفتار، برنامه مشخصی نداشته و نمی تواند داشته باشد.
اصولا "امروز هر جمهوری دموکراتیک را که در نظر بگیریم می بینیم که در آنها امپریالیسم و سلطه بانک ها، این دو وسیله دفاع از قدرت مطلق ثروت و اعمال این قدرت را "ترقی داده" و به فن خارق العاده ای مبدل کرده اند. مثلا وقتی در همان نخستین ماه های برقراری جمهوری دموکراتیک در روسیه و می توان گفت در ماه عسل وصلت اس ارها و منشویک های "سوسیالیست" با بورژوازی در دولت ائتلافی، آقای پالچینسکی در تمام اقدامات مربوط به مهار کردن سرمایه داران و جلو گیری از غارتگری و خزانه دزدی آنان در عرصه سفارش های نظامی، کارشکنی می کرد و هنگام ترک وزارت (که البته پالچیفسکی دیگری همانند خود او جایش را گرفت)، سرمایه داران به عنوان "پاداش" شغلی با حقوق سالانه ۱۲۰ هزار روبل به وی محول کردند؛ این امر را به چه چیزباید تعبیر کرد؟ به رشوه دهی مستقیم یا غیر مستقیم؟ به اتحاد میان دولت و سندیکاها یا "فقط" به مناسبات دوستانه ؟ .... آنها متحدین "مستقیم" میلیونرهای خزانه دزد هستند یا فقط متحدین غیر مستقیم انها؟." (۱۹) "راه توده" پرواضع است که نقش همان اس ارهای "سوسیالیست" و منشویک ها را در یک جا در ایران ایفا می نماید. این مارکسیست های شرمگین جیره خور همان میلیونرهای خزانه دزد نیستند؟. این نشریه چنان دل به دولت حسن روحانی بسته است که گویا دولت وی دولتی ایست سوسیالیستی، با توجه به این که دولت سوسیالیستی نیز دولت ایده ال نمی باشد. "پرولتاریا قدرت دولتی را به دست می گیرد و نخست وسایل تولید را به تملک دولت در می ارود. ولی به این ترتیب خود را نیز بمثابه آنچه که پرولتاریا نام دارد نابود می سازد، بدین معنی که همه تفاوت های طبقاتی و تناقض های طبقاتی و به همراه ان دولت را نیز به مثابه دولت نابود می سازد." (۲۰). در کل از نظر انگلس "...دولت یعنی سازمان طبقه استثمارگر را برای حفظ شرایط خارجی امور تولیدی این طبقه و به عبارت دیگر به ویژه برای واداشتن جبری طبقه استثمار شونده به تحمیل شرایط سرکوبی که شیوه معین تولید در هر مورد ایجاب می کرده (بردگی، سرواژ، کار مزدی) لازم داشته است." (۲۱) این همان معنی نیست که مارکسیستهای شرمگین ما از دولت بغایت ارتجاعی حاکم بر ایران دارند. دولت روحانی از دید "راه توده" دولتی عملگرا، متحد طبیعی طبقه کارگر وانمود می گردد، مهم این نسیت که حسن روحانی پس از دوسال به هیچ کدام از وعده ها عمل نکرده است، پاسخ این نشریه "سپاه مزاحم است"، "اصولگرایان نمی گذارند"، این توجیهات در واقع، گرد و خاک بلند کردن در اطراف جهت ایجاد پرده ابهام است. البته چه "اصولگرایان" و چه "دلواپسان" و بسیاری از جناح های رنگارنگ مجری سیاست های ولی فقیه بوده، متناسب به خواست وی به میدان هیاهو می آیند.
اما، مارکس در فقر فلسفه نه به دولت روحانی بلکه به دولت طبقه کارگر تکیه می کند"... طبقه کارگر در جریان رشد و تکامل به جای جامعه کهنه بورژوازی چنان اجتماعی به پا می دارد که طبقات و تناقض میان آنها را از بین می برد و دیگر هیچ قدرت صرفا سیاسی وجود نخواهد داشت، چون که قدرت سیاسی چیزی نسیت جز بازتاب رسمی تناقض میان طبقات جامعه بورژوازی."(۲۲) "راه توده" از خاطر وابستگی به بورژوازی حاکم از انجایی که به مارکسیست شرمگین تبدیل شده است با دفاع بی چون و چرا از دولت ارتجاعی تئوری لنینی "دولت یعنی پرولتاریای متشکل به صورت طبقه فرمانروا" را طرد کرده است.
حضرات "راه توده" که تازه نشریه فوق را دزدیده اند، تلاش در جهت توجیه دولت استثمارگر ، کوششی در مسیر پراتیس از زوال آن دارند. لنین در توضیح دولت می نویسد "دولت سازمان خاص اعمال زور، سازمان اعمال قهر برای سرکوبی طبقه معین است. ولی پرولتاریا کدام طبقه را باید سرکوب کند؟ بدیهی است که فقط طبقه استثمارگر یعنی بورژوازی را. رحمتکشان فقط برای درهم شکستن مقاومت استثمارگران به دولت نیاز دارند. رهبری این کار و تحقق ان فقط از عهده پرولتاریا، یعنی یگانه طبقه تا به اخر انقلابی، یگانه طبقه ای ساخته است که می تواند همه زحمتکشان و استثمارشوندگان را برای مبارزه با بورژوازی و برای سرکوب کامل ان متحد کند." (۲٣)
در مقابل نشریه دست ساز ارگانهای امنیتی رژیم، حزب توده ایران در برنامه حداقلی خود طرد رژیم ولایی و ایجاد یک دولت ملی –دموکراتیک را پیشنهاد می نماید، واین امر کلاملا با اصول لنینی مطابقت دارد" همه میدانند که طبقات را معمولا و در اکثر موارد، لااقل در کشورهای متمدن دوران معاصر، احزاب سیاسی رهبری میکنند واداره امور احزاب سیاسی نیز طبق قاعده عمومی توسط گروههای کم و بیش ثابتی از معتبرترین، متنفذترین و مجربترین افراد، که برای مقامات بسیار پرمسئولیت انتخاب میگردند ... انجام میگیرد. همه اینها الفبا است." (تاکید از نگارنده). (۲۴) الفبایی که حزب طبقه کارگر ایران از لنین اموخته در ساختار های حزبی خود رعایت می نماید، چه "راه توده" و چه رژیم ضد مردمی ایران بخواهندو نخواهند، حزب توده ایران بمثابه یک جریان سالم ، وفادار به ارمانهای طبقه کارگر ایران با انضباطی آهنین در این مسیر دشوار با اطمینان به پیش خواهد رفت. " به یقین اکنون تقریبا بر همه کس روشن است که اگر در حزب ما انضباط آهنین حکمفرما نبود و اگر قاطبه طبقه کارگر و به بیان دیگر بسیار اکید و واقعا تمام نیروی متفکر، پاکدامن، فداکار و با نفوذ این طبقه، که قادر است قشرهای عقبمانده را با خود همگام سازد یا به شوق برانگیزد، از حزب ما پشتیبانی کامل و بیدریغ نمیکرد، بلشویکها نه اینکه ۲ سال ونیم بلکه ۲ ماه ونیم هم بر سر حکومت دوام نمیآوردند." (۲۵) این همان شیوه ای است که حزب طبقه کارگر در پیش دارد.
اردشیر قلندری
۱. لنین "دولت و انقلاب" ص ۱۰ انتشارات حزب توده ایران
۲ . اسناد و دیدگاهها، تهران: حزب توده ایران، ۱۳۶۰، صفحه ۵۷۲
٣. اسناد و دیدگاه‌ها، صفحه ۹۶۴
۴. امپریالیسم -بالاترین مرحله سرمایه داری لنین ص ۱۵۰
۵. اسناد کنگره ششم حزب توده ایران
۶. همانجا
۷. همانجا
٨. همانجا   
۹. الهام از فریدریش انگلس "ماتریالیست های شرمگین"
۱۰. امپریالیسم -بالاترین مرحله سرمایه داری لنین ص ۱۷۶
۱۱.   "امپریالیسم -بالاترین مرحله سرمایه داری لنین ص ۱۲۲"
۱۲. امپریالیسم -بالاترین مرحله سرمایه داری لنین ص ۱۰٨                                 
۱٣. راه توده ۵٣٣ سوم دیماه ۱٣۹۴
۱۴. لنین دوتاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراسی ص ۱۲
۱۵. لنین دوتاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراسی ص ۲۹
۱۶. لنین دولت و انقلاب ص ۱۰
۱۷. انگلس " منشا خانواده ، مالکیت خصوصی و دولت "
۱٨. لنین دولت و انقلاب ص ۱۲
۱۹. همانجا ص ۱۹
۲۰. انگلس آنتی دورینگ
۲۱. همانجا
۲۲. مارکس فقر فلسفه
۲٣. لنین دولت و انقلاب ص ٣۱
۲۴. لنین. بیماری کودکی چپ گرایی در کمونیسم ص ٣٨
۲۵. لنین. بیماری کودکی چپ گرایی در کمونیسم ص ۱۴


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست