دمکراسی چیست و بانیان ان کیانند؟ - ۶
علی رضا جباری (آذرنگ)
•
به نظر من هنوز خیلی زود است که بتوان راجع به شرایط زمان انتخابات اظهار نظر کرد؛ اما آنچه مهم است و من نیز به آن پا یبندم این است که از فرصت انتخابات در راستای آماده سازی مردم در راستای درک و تشخیص و مطرح کردن اهداف و آرمانهایشان لازم است استفاده کنیم و کنش وری نیروهای ترقیخواه در این پهنه می تواند به این آمادگی کمک کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۴ دی ۱٣۹۴ -
۱۴ ژانويه ۲۰۱۶
آقای حمید آصفی، در بخش شماره ی هشت مقاله اش در باب فرصتهای دمکراسی در ایران، در نشریه ی اخبار روز، به نکته هایی پرداخته که اغلب با دیدگاه این نگارنده همسویی دارد. من خواهم کوشید در این باسخ به برخی نکات همسو با دیدگاه خود به اختصار اشاره کنم و بیشتر به نکته هایی بپردازم که در آنها اختلاف نظر داریم:
۱. کل دریافت آقای آصفی از وضعیت موجود در ایران درست و مورد تأیید این نگارنده نیز هست؛ اما نکته ای که در اینجا لازم است بیفزایم این است که کل این مطالبات را تنها به صورت انتزاعی و در شرایط پیش رو بودن انتخابات نمی توان مطرح کرد. متأسفانه، داوطلبان شرکت در انتخابات، در چنین شرایطی، گاه تحت تأثیر جو انتخاباتی قرار می گیرند و به طور خلق الساعه به برخی از این تقاضاها پاسخ مثبت می دهند. از جمله می توان به بسیاری از وعده های آقای روحانی، به ویژه نکته هایی که درباره ی مسئله ی حصر بیان کرد و نیز وعده هایی که در اغاز کار در باره ی وظایف سپاه در زمینه ی حراست از مرز و بوم کشور و دخالت نکردن آن نهاد در امور اقتصادی بیان کرد، و همین چند روز پیش، بر خلاف آن، پروژه های بخش ۱۱ و ۱۲ پارس جنوبی در عسلویه را با حضور نمایندگان قرارگاه خاتم افتتاح کرد، اشاره کنیم. همواره در شرایط انتخابات چنین وعده هایی را در سراسر جهان، از جمله کشور خودمان، داده اند؛ اما ضمن اجرا خلاف آن را ثابت کرده اند. لذا، تنها چیزی که از این گونه سخنان در باره ی طرح مطالبات می توان انتظار داشت و به آن توجه کرد، اجرای تمام عیار وعده ها نیست، بلکه بردن خواسته های مرحله ای انقلاب به میان مردم است که آن هم باید نه تنها در شرایط پیشاانتخاباتی، بلکه در هر زمان تا زمان رسیدن به نتیجه ی نهایی پی گرفته شود.
۲. نکته ی دیگر که من در آن با آقای آصفی اختلاف نظر دارم، مسئله ی ناکارآ بودن مجموعه ی قانون اساسی است که دلیل آن تعارض درونی مفاد آنهاست. نمی توان به گفته ی دوستان از آقایان خواست که فصل سوم این قانون اساسی را که به مسئله ی آزادیها مربوط می شود به اجرا در آورند و از اصول مربوط به ولایت مطلقه ی فقیه و وابسته بودن قوای سه گانه و نهادهای نظارتی منتصب یا تأیید شده ی آن نهاد سر باز زنند. آخر آقایان رجال دولتی نیز خود سهمی در قانون اساسی دارند که با سهم مردم در آن متعارض می نماید. من هم مانند آقای آصفی بر این باورم که نکته هایی مثبت در قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دارد؛ اما تعارضهای آن را چگونه می توان حل کرد؟ آیا تاکنون هیچ دولت یا مجلسی توانسته است به سوی حل آن گامی بر دارد؟
٣. من هم در باره ی روشن بین بودن علی مطهری اصولگرا، و به روز بودنش در برخی زمینه ها، البته صرف نظر از برخی معتقداتش در باره ی رفتارهای اجتماعی و ضرورت کنترل آن، موافقم و در زمینه ی حقوق دمکراتیک به دیدگاه هایش احترام می گذارم و به این بخش از دیدگاه هایش رأی می دهم؛ اما در بخش دیگر بر این باورم که خیلی با شرایط روز فاصله دارد و به گمان من لازم است تجدید نظر کلی در این باب به عمل آورد تا نماینده ای پذیرفته از هر جهت از کار درآید. به هر حال، قسمت پایانی این بحث مشمول بند ۲ این مقاله است.
۴. این را که در شرایط عادی که در آستانه ی انتخابات نیستیم چه می توان کرد، آقای آصفی و دوستان دیگر خود به خوبی می دانند. کاری که می توان کرد، از نگاه من همان کاری است که در بند ۱ این متن نوشتم و خود آقای آصفی نیز در ادامه ی این بحث به ان اشاره کرده است.
۵. این سخن آقای آصفی نیز درست است که: در تجربه ی جوامع بشری به کرات ثابت شده که در فعالیت مداوم و مستمر بیشتر از شرایط جنبشی شدن جامعه می توان در راستای آرمانها و مطلوبها گام بر داشت؛ اما اینکه در صورت بروز جنبشهای ملی- آزادیخواهانه رهبری این جنبشها در دست چه کس یا کسانی باشد، به شرایط عینی جامعه و اینکه چه نیروها یا چه کسانی در پدید آوردن جنبش و آگاهگری اجتماعی سهیم باشند وابسته است و به کارگیری واژه ی باید در این مقال نمایانگر نوعی وُلونتاریسم است که در نظریه پردازی سیاسی، به ویژه در شرایط پیچیده ی امروزی، نمی تواند نقشی ایفا کند. کنشگران اجتماعی خود می توانند یا کار همه جانبه و با اعتلای آگاهگری اجتماعی و نیز با پرهیز از مفترقات و پرداختن به مشترکات، جایگاه شایسته ی خود را در حرکت جامعه بیابند؛ اما آنچه در ادامه ی این بحث و شیوه ی رسیدن به این مقصود آمده است به طور کامل درست و درخور تأیید است. این درست است که آقای آصفی می گوید جنبش در شرایط ویژه انجام می پذیرد. من اضافه می کنم که این شرایط همانا شرایط عینی و ذهنی است که جامعه را به سوی جنبش و گاه انقلاب می برد. و با آگاه بودن از وضع عینی جامعه و بحرانهای موجود درآن است که روشنفکر مردمی می تواند با ذهن آگاه خویش، و آگاه کردن مردم از این شرایط، جامعه را به سوی جنبش و مآلا انقلاب، در صورت لزوم، پیش ببرد.
۶. نکته ی بسیار درخور توجه در مجموعه ی این بحث، این سخن است که: مبارزه در مسیر رفرم و اصلاح طلبی و نیز مبارزه با شعارهای رادیکال، اما نه براندازانه به هم وابسته اند و، در مسیر فعالیت، هر دوی این طیفها می توانند از هر دو شیوه، اما در جای خود و در زمان خود، از هم بهره گیرند و ذخیره ی هم باشند. این هم درست است که درهیچ شرایطی اصل تعصب بر روی راهبرد نباید به وجود آید؛ چون اتخاذ هر راهبرد باید برای رسیدن به اهداف و آرمانهای مردم باشد و هر راهبرد که مانع رسیدن به این آرمانها باشد لازم است کنار گیرد.
خوب، تا ایتجای کار درست است؛ اما چه چیز تضمین می کند که راهبردی در جهت رسیدن به اهداف مردم کارساز است و کدام راهبرد در این جهت مانع ایجاد می کند؟ مگر جز با مذاکره و گفت و گو و پذیرش دیدگاه های یکدیگر یا پذیراندن آن به یکدیگر در جریان بحث و گفت و گو می توان به این دیدگاه های مشترک مردمی رسید؟ نکته ای دیگر که لازم است به آن اشاره کنم این است که در هر مقطع از تحرک اجتماعی لازم است مشترکاتی پذیرفته شود و تا به پایان رسیدن آن مقطع همه ی شرکت کنندگان درآن پایدار بمانند و از وسط کار راهشان را از هم جدا نکنند و اینجاست که هیچ گونه تضمینی در کار نیست؛ زیرا هرکس در وسط راه با چربیدن کفه ی پذیرش اجتماعیش ممکن است راهش را جدا کند و بر دیدگاه های خود تعصب روا دارد. این را لازم است نیروهای ترقیخواه به یاد داشته باشند که جدا شدن هر بخش از این نیروها از بدنه ی نیروهای ترقیخواه موجب تشتت و سستی کل آن نیروها می شود و گامی واپس از اهداف و خواسته های کل آنها و همه ی جامعه است. هنگامی که می گوییم یگانگی نیروهای ملی و دمکراتیک ناگزیر است به معنی این نیست که بخواهیم از بالا در باره ی این ضرورت فرمان صادر کنیم؛ بلکه معنیش این است که بدون رسیدن به آن نمی توان گامی به پیش برداشت و در غیر این صورت باید منتظر سیر حوادث ماند که ما هر دو بارها به این نکته و پیامدهای ناخواسته ی آن اشاره کرده ایم.
من فکر نمی کنم نگارنده ی محترم نیز به این نکته باور قلبی داشته باشد که همواره ملاک قضاوت در باره ی درستی هر راهبرد پذیرش و تجربه ی عینی مردم است؛ اما به این موضوع باورمندم که: این امر با سنجه های دقیق ریاضی و علمی آن هم، در شرایط کنونی ایران، برای کنشگران سیاسی ترقیخواه میسر نیست. من فکر می کنم حتی دقیقترین آمار انتخابات و نظرپرسی را هم نمی توان در این زمینه ملاک قرار داد. شرکت اکثریت قاطع مردم ایران را در انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ را نمی توان انکار کرد. آیا پس از ٣۷ سال و با این اکثریت عظیم مردمی که در آن زمان به خیابانها آمدند و خواهان سرنگونی نظام پادشاهی شدند، گامی چشمگیر در راستای حذف کژیهایی در نظام پادشاهی برداشته شد؟ گاه ممکن است جامعه، با درک شرایط عینی زمان، خواستار اصلاح، جنبش یا حرکت انقلابی شود؛ اما بنا به دلایل ذهنی، نظری یا آرمانی، یا به هر دلیل دیگر، نتواند راه درست برونرفت از بحران را بیابد و با پی گرفتن آن به نتیجه ی مطلوب برسد. در اینجاست که عامل ذهنی و آماده سازی مردم برای تعیین راهبرد نقشی برجسته ایفا می کند و همسویی نیروهای ترقیخواه در راستای پیشبرد اهداف مردمی اهمیت پیدا می کند.
این نکته که تاکنون رویکرد اصلاح طلبی و رفرم به این نقطه ی پایان رسیده است یا نه را نیز با همین چند جمله نمی توان پاسخ داد و لازم است در باره ی این موضوع بحث و تحقیق بسیار انجام شود. ما در هر انتخابات در انتظار تصویر بعدی نیروهایی که پس از آن به میدان می آیند نشسته ایم که شاید بهار بیاید؛ اما آنچه تا کنون دیده ایم در تأیید این بهروزی نبوده است. حضور ۱۲هزار نفری ثبت نام کنندگان برای انتخابات مجلس و هشتصد نفری برای شرکت در انتخابات خبرگان نیز ملاک نیست. باید منتظر ماند و دید که تعیین کنندگان صلاحیت اینان برای انتخابات چه گلی به سر دولتمردان خواهند زد. شرکت کردن یا نکردن در رآی گیری نیز به خواست و فرمان ما وابسته نیست، بلکه به درک مردم از شرایط موجود وابسته است که همان طور که من معتقدم، ولی آقای آصفی هنوز معتقد نیست، ممکن است این درک، به دلیل شرایط ذهنیِ شکل نگرفته، درست یا نادرست باشد. درباره ی باقی این بحث هم دیگر قسمت کاملأ قطعی آن است که من نیز بی برو و برگرد به آن معتقدم.
در باره ی بخش پایانی این بحث من و نگارنده ی محترم کاملأ همسو نیستیم و در برخی نکته ها با هم اشتراک یا اختلاف نظر داریم. در باره ی وضعیت طیف اصلاح طلب، ما با یکدیگر همسو نیستیم؛ چون این طیف آنچنان که باید تاکنون خوش ندرخشیده است؛ و با توجه به همه ی جوانب نتوانسته است آن طور که باید، بر پایه ی شرایط عینی جامعه، رضایت مردم را تأمین کند. از سوی ذیگر نیز، هنوز مشخص نیست چه کسانی از صافی شورای نگهبان بگذرند. در باره ی کسب مجوز و از این قبیل مسائل برای چاپ و نشر در دولت خاتمی و روحانی، یا حدود آزادیها یا مسائلی دیگر از این قبیل نیز، که همه ی مسئله نیست، بلکه جزئی هرچند درخور توجه از ان است نیز، به گمان من هرچند گامی کوچک برداشته شده، اما تا رسیدن به وضعیت قابل قبول فاصله ی بسیار داریم.
آقای آصفی به یقین خود می داند که همین دیروز مجلس شورای اسلامی، شیوه ی الکترونیکی شمارش آرا را رد کرد. دلیل این موضوع چیست؟ آیا ذهن انسان دقیقتر و صریحتر از دستگاههای الکترونیکی عمل می کند، یا دلیل دیگری در کار است.
با همه ی این اوصاف به نظر من هنوز خیلی زود است که بتوان راجع به شرایط زمان انتخابات اظهار نظر کرد؛ اما آنچه مهم است و من نیز به آن پا یبندم این است که از فرصت انتخابات در راستای آماده سازی مردم در راستای درک و تشخیص و مطرح کردن اهداف و آرمانهایشان لازم است استفاده کنیم و کنش ورزی نیروهای ترقیخواه در این پهنه می تواند به این آمادگی کمک کند.
|