جشنی برای تولدِ۷۲سالگی صدای زخم خوردهٔ فرهاد مهراد
•
فرهاد پس از قطعهی جمعه در جامعه به عنوان خوانندهای معترض و سیاسی شناخته شد و شهرت یافت. بعد از آن که ساواک این صفحه را جمع کرد، دانشجویان جلدهای خالی صفحه شبانه را به چند برابر قیمت خود صفحه میخریدند.
...
بعدازظهر سهشنبه 29 دی ماه نشستی به یاد زنده یاد فرهاد مهراد، در سالروز تولدش در شهرکتاب فرشته برگزار شد. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرهاد مهراد از خوانندگان و آهنگسازان صاحب سبک و از نخستین پیشگامان سبک راک در موسیقی ایران؛ متولد بیست و نهم دی ماه 1322 در تهران بود. او که یکی از معترضترین خوانندگان ایرانی به شمار میرود، ترانههای ماندگاری در دهه 50 داشت که از جمله آنها میتوان به «مرد تنها»، «جمعه»، «آیینهها»، «شبانه۱و۲»، «گنجشکک اشی مشی»، «کودکانه» و «نجوا» اشاره کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ در این مراسم که با حضور پوران گلفام همسر زندهیاد فرهاد، الهی قمشهای و چهرههای دیگری برگزار میشد؛ یادداشتی از بهروز غریبپور (نویسنده و کارگردان تئاتر) خوانده شد.
غریبپور در یادداشت خود گفته بود: «فرهاد را گذر زمان داوری کرد، و ثابت کرد که مدعیان با خوانندهای درافتادند که امتیازهای ویژهای دارد. زنگ صدایش، صدای رسا اما زخم خوردهاش و بالاتر از آن، دل ریش ریش و غصه بیپایانش تقلیدناپذیر بود و هست. و زمان یکبار دیگر ثابت کرد که بیخود و بیجهت غربالگری نمیکند، و بیترس و واهمه بسیاری را از صافی خود میگذراند. تردیدی نیست که در پدید آمدن فرهاد آهنگساز و ترانهسرا نقش بسیار تعیینکنندهای داشتند اما این نقش بیوجود امتیازات فرهاد بیاثر میماند. فرهاد تجسم واقعی این شعر سعدی است: تو عاشقان مسلم ندیدهای سعدی، که تیغ بر سر و سر بندهوار در پیشاند.»
در این جشن تولد؛ مستندی از زندهیاد فرهاد مهراد پخش شد. علاوه بر آن ماکان اشگواری (آهنگساز و سرپرست گروه کماکان) قطعاتی از فرهاد را برای حاضران اجرا کرد.
فرهاد مهراد بیست و نهم دی ماه سال ۲۲ بود که در تهران متولد شد. او نهمین و آخرین فرزند خانواده بود که از ابتدای سالهای کودکی به واسطهی نوازندگی برادرش در ارکستر سمفونیک به موسیقی کلاسیک علاقمند شد اما خودش معتقد است که به دلیل محدودیتهایی که داشت هیچوقت نتوانست حرفهای و آکادمیک تحصیل کند. او در آن زمان مجبور بود به خانهی دوستان ارمنی خود برود و کار موسیقی را با یک گروه ارمنی آغاز کرد.
سرآغاز خوانندگی فرهاد در نوجوانی با گروه "چهار بچه جن" بود. این گروه فرهاد به همراه چند نفر از هممحلیهایش که ارمنی بودند؛ شکل گرفت. یکبار گروه جهت اجرای برنامه برای کارکنان شرکت نفت به هتل خورشید اهواز رفته بود در اجرای شب اوّل برنامه، رهبر ارکستر به علّت عدم حضور خواننده گروه از فرهاد میخواهد که علاوه بر نوازندگی به عنوان خواننده نیز گروه را همراهی کند و او نیز با نگاهی به متن ترانه و آهنگ، برنامه را به روی صحنه میبرد. مدتی بعد فرهاد از گروه جدا شد و به صورت مستقل فعالیت خود در عرصه موسیقی را ادامه داد. او آثار بزرگان موسیقی راک و بلوز را کاور میکرد و همواره مورد تحسین قرار میگرفت.
فرهاد پس از قطعهی جمعه در جامعه به عنوان خوانندهای معترض و سیاسی شناخته شد و شهرت یافت. اسفندیار منفرد زاده این قطعه را به مناسبت سیاهکل ساخته بود. به دلیل گزیده کار بودن وی، مجموعه آثار او در یک دوره فعّال نه ساله، یعنی از اجرای اوّلین آهنگ (مرد تنها) در سال ۱۳۴۹ تا آخرین اجرای وی تا انقلاب یعنی (نجواها) در سال ۱۳۵۸، تنها به سیزده و به روایتی یازده کار میرسد، زیرا فرهاد کاری را که از لحاظ محتوایی مناسب نمیدانست اجرا نمیکرد و اعتقادی نیز به همیشه در صحنه بودن یک هنرمند تحت هرگونه شرایطی و با ارائه دادن هر نوع کاری نداشت.
خسرو لاوی (مدیر استودیو دیسکو) که منتشرکننده تمامی کارهای فرهاد در فاصه سالهای ۵۰ تا ۵۷ بوده، میگوید: بعد از آن که ساواک صفحه «جمعه» را جمع کرد، دانشجویان جلدهای خالی صفحه شبانه را به چند برابر قیمت خود صفحه میخریدند.
اما سالها بعد به تدریج روزهای غمانگیز فرهاد آغاز شد. او مثل بسیاری از خوانندگان شرایط زندگیشان دگرگون شد. به گفته خانم گلفام (همسر فرهاد)، او در سالیان اخیر برای گذراندن اوقاتش و گذران زندگی کارهای مختلفی میکرد. ازجمله چند بار با حسین الهی قمشهای، نویسنده و محقق ایرانی که از دوستان خانوادگی فرهاد بود، به قمشه رفت تا تکههای صنایع دستی برای فروش به تهران بیاورد و مدتی هم روزهایش را در باغ یکی از آشنایانش در نزدیکی شهر دماوند میگذراند.
فرهاد ۱۴ سال نتوانست برای آثارش مجوز بگیرد. پس از سال ها سکوت و انزوای تحمیلی، در سال ۶٨ فرهاد آلبوم "خواب در بیداری" را آماده کرد. البته آن آلبوم هم سرانجام در سال ۷۲ توانست راهی بازار شود و این اولین اثر فرهاد بعد از انقلاب بود.
انتشار این آلبوم یک اتفاق غیرممکن و تاریخساز دیگر را به همراه داشت. فرهاد در تهران کنسرت میدهد. این کنسرت در آن زمان خیلی دور از انتظار بود. بعد از یک سال رفت و آمد مدام به وزارت ارشاد نهایتا به او اجازه برگزاری چند کنسرت محدود به تهران را دادند.
فرهاد مهراد؛ جمعه نهم دی ماه سال ۷٣ در سینما سپیده روی صحنه رفت. استقبال مخاطبان به حدی بود که بلیط برنامه در فاصله سه روز تمام شد و به وی امکان ندادند در مکان بزرگتر و مناسبی برنامه اجرا کند.
فرهاد میان صدها نفر خواند و شبی تاریخی ساخت. چند سال بعد (فروردین ماه سال ۷۶) فرهاد کنسرت دیگری را در تهران تدارک دید. این کنسرت از سوی مقامات تنها چند ساعت مانده به اجرا لغو شد. فرهاد به دلیل تعطیلی روزنامهها و عدم آمادگی روزنامه های مجاز به انتشار خبر لغو برنامه قصد داشت با گیتارش جلوی هتل برود و به مردم اطلاع دهد و روبهروی هتل به اجرای برنامه بپردازد اما به او وعدهی کنسرت دیگری داده شد و جلویش را گرفتند. همسر فرهاد میگوید: این بدترین تجربه فرهاد در موسیقی بود و به او ضربه زد.
در باره تنوع کار آهنگسازی فرهاد، چندگانگی و ویژگی کار او، فرنگیس حبیبی در مراسم بزرگداشت دهمین سالگرد فرهاد در پاریس گفت: «بسیاری از آثار او سراسر کار خود اوست از آهنگسازی وانتخاب و تنظیم و تغییر شعر ترانه گرفته تا، نوازندگی و آواز. او زنبور عسل کارگری بود که به باغچه ی خانه اکتفا نمی کرد وبه گلزار های بسیار دور دست در مکان و زمان پرواز می کرد. ایرج جنتی عطایی، نیما، شاملو و شفیعی کدکنی به جای خود، به سراغ شکسپیر و گاندی و ابوسعید ابوالخیر هم میرفت.
دانشی مبسوط از موسیقی کلاسیک غرب داشت. موسیقی مدرن غربی را خوب میشناخت. زبانهای ارمنی، عربی و انگلیسی را میدانست و به این زبان ها آواز می خواند. هنگامی که ترانه ای را به زبان هایی که نمی دانست مثل آلمانی یا روسی می خواند با چنان تلفظ زیبا و پیراسته ای ان را می خواند که مشکل می شد حدس زده این خواننده با آن زبان بیگانه است . بی اغراق می توان گفت که اجرای سرود شادی از سمفونی شماره ی نه بتهوون با صدا و پیانوی فرهاد یکی از منقلب کننده ترین اجراهای این قطعه است. شاید مسئولان خانه ی بتهوون هم طبیعت هنر فرهاد را می شناخته اند که برایش در همین خانه کنسرتی برگزار کردند.
این طبیعت در ایران شناخته نشد و این احترام را بر او روا نداشتند.»
فرهاد به تدریج از سال ۷٨ حالش وخیم شد. او به هپاتیت سی مبتلا شده بود. سه سال بعد به دلیل شدت یافتن بیماری به فرانسه رفت. او سه ماه آخر عمرش را در خانه یکی از بستگان خانم گلفام در شهری کوچک در شمال فرانسه گذراند و نهایتا در روز ۱۰ شهریور؛ در سن ۵۹ سالگی در پاریس درگذشت.
فرهاد در گورستان تیه در جنوب پاریس به خاک سپرده شد اما صدایش هنوز زنده است.
جمعههای فرهاد؛ مستندی درباره فرهاد مهراد ساخته بهمن دارالشفایی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید: