سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فرصت های دموکراسی در ایران - ۱۰
جریانات سیاسی می توانند در قالب جبهه فعالیت کنند؟


حمید آصفی


• در ایران تضاد مذهبی و غیرمذهبی قویتر است. طیف ملی- مذهبی با گرایش سوسیال دموکراسی با نهضت آزادی با گرایش لیبرال دموکراتیک ملی با هم چون اتصال فرهنگی اشان بیشتر است راحت تر حاضرند با هم کار کنند تا با حزب مشارکت و دیگر جریانات اصلاح طلب ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱ بهمن ۱٣۹۴ -  ۲۱ ژانويه ۲۰۱۶


این سوال سوال مهمی است و می توان یک مقدار گسترشش داد. خیلی از مشکلات در ایران بدین صورت است یعنی مشکلات همگانی است. ما الان توی جریان راست برویم چند جریان راست در ایران داریم. قالیباف یک چیز می گوید، محسن رضایی چیز دیگری می گوید، و نیز روحانیت مبارز یک چیز دیگر می گوید. خب ما اینجا یک کمپ راست ها راداریم که در تفرقه شدید هست. در کمپ دوم خردادی یک کمپی است که از اعتماد ملی، حزب همبستگی، تامشارکت... وجود دارد حالا این احزاب را می شود با همدیگر بررسی کرد و مقایسه نمود. درکمپ دوم خردادی ها همین ماجراها را داریم این را می شود ریشه یابی کرد. بدنبالش در ملی- مذهبی ها همین را داریم. یکی نهضت آزادی است، طیف مرحوم مهندس سحابی و گروه جاما تا جنبش مسلمانان مبارز و طیف خانم طالقانی و طیف مرحوم دکتر شریعتی. آن طرف در مارکسیست ها و لائیک ها و سکولارها اولاً یک سری لیبرال هستند یک سری مدافع سوسیالیسم هستند که درهمین اول دو شقه بزرگ می شوند. سوسیالیست ها و چپ ها و لیبرال هایی که سکولار اما چپ نیستند. در سازمانهای سیاسی، توده ای ها، اکثریت ها، اقلیت ها، سندیکالیست های چپ و ... که مجموعاً این احزاب در خارج از کشور مستقر هستند. اینجا در واقع بایستی دو تا الگو در نظر گرفت یکی اینکه تشکل، احزاب در کشورهای اروپایی نهایتاً به دو یا سه یا چهار تا حزب تمام شده است. در آمریکا چند تا حزب وجود دارد ولی نهایتاً حزب دموکرات و جمهوری خواه و فراکسیون های داخلی آنهاست. در انگلیس احزاب کارگر- محافظه کار با فراکسیون های خود وجود دارند. پرسش این است که این احزاب چه سیری را طی کرده اند؟ آیا ما باید همین سیر را در ایران طی کنیم و از این سیرها تجربه می توانیم بگیریم؟ این پرسش خیلی مهمی است. شرایط ایران بسیار متفاوت است و شکل گیری احزاب و تشکل با خلق الگوهای خاص فضا و شرایط ایران پا میگیرند. ما باید بدانیم این تفرق و ترافیک احزاب و جریانات و سازمانهای سیاسی تنها مشکل ملی- مذهبی ها و چپ ها و سکولارها نیست. آیا راست ها درایران که باید یک حزب بشوند شده اند؟ موتلفه صاحب این حزب هست؟ اول انقلاب تمام طیف های مدافع نظام جدید در حزب جمهوری جمع شدند ولی نشان داد که وحدت های آبکی دوباره متلاشی می شود. جناح راست حزب جمهوری اسلامی چند طیف شدند و نیز جناح چپ آن نیزبه چند گروه تقسیم شدند. در اپوزیسیون هم جبهه درست کردند مجاهدین، جنبش، جاما اول انقلاب یک لیست مشترک دادند برای انتخابات و خیلی زود این جبهه از هم پاشید، حزب جمهوری هم پاشید. طیف مرحوم شریعتی که اصلاً با هم جمع نشدند، که از هم بپاشند. پس این امر نشان می دهد که اگر پروسه طبیعی خاص شرایط ایران شکل نگیرد وحدت های صوری می پاشد. این سیر در جریانات چپ هم دیده میشود. چریک های فدایی خلق به دو جناح اکثریت و اقلیت و بعد به هفت و هشت ده تا جریان تبدیل شدند و حزب توده و راه توده که الآن در خارج فعال هستند. در ایران ما مدعی چپ زیاد داریم و این جریانات نهایتاً چکار باید بکنند؟ یک مارکسیست جوان در ایران یا میانسال که جزو رهبران این گروه ها نیست در نهایتاً چه باید بکنند. در جوامع توسعه یافته یک پروسه طبیعی طی شده و احزاب و جریانات گوناکون در یک چالش های تدریجی به انسجام و در هم ادغام شدند. درباره شرایط ایران باید پژوهش همه جانبه ای صورت بگیرد و تاکنون ما ریزش را مطالعه نکرده ایم و داریم عکس هوایی می گیرم باید رفت پایین تر و ریز عکس گرفت. این بخشی اش عینی است و بخشی اش ذهنی است. یعنی یک بخش اش جامعه باید آن مراحل را طی کند و به آن نقطه برسد یک بخشی هم نه خود به خود بلکه پروژه ای طی میشود. حالا یک مدت باید تمرین کرد درون ایران برای رسیدن به دموکراسی و اگر می خواهیم از فرصت های انتخاباتی برای گشایش فضای باز سیاسی و طرح مطالبات مردمی استفاده کنیم و یا اگر شرایط مطلوب مهیا شد بخواهیم در انتخابات شرکت کنیم با آن پیش فرض ها که در بخش های پیشین این مباحث مطرح شد باید ائتلاف را رعایت کنیم این را احزاب و گروها و حریانات پیشرو باید کم کم یاد بگیرند. در مبارزه ی مخفی است که هر کسی هر کاری دلش می خواهد میکند یا در این بلبشوی دموکراسی نیم بند ناپایدار ایرانی است که هر کس می تواند برود عکس بزند به دیوار و فکر میکند میتواند رأی بیآورد!! ولی اگر جامعه سیر طبیعی داشته باشد افراد و جریانات به تدریج یاد می گیرند که بایستی با هم ائتلاف کنند به علاوه اینکه دموکراسی به منافع طبقات گره می خورد یعنی در نهایت دو یا سه نوع منافع طبقاتی وجود دارد این سیرها را ما در ایران طی نکرده ایم. بعد فرهنگ ثنوی ایرانی هنوز دارد مقاومت می کند فرهنگ ثنویت باید طیف وسیع خاکستری را هم بپذیرد. در ایران بخش اعظمی از گرایش ها فرهنگی- سیاسی است تا صرفاً طبقاتی- سیاسی. در ایران لیبرال های ملی و سوسیالیست ها جبهه مشترک تشکیل نمی دهند لیبرال های مذهبی و غیرمذهبی حزب جداگانه برای خودشان دارند و سوسیالیست های مذهبی و غیرمذهبی نیز به همین گونه جریان خود را دارند بعداً ممکن است بتوانند یک جبهه درست کنند ولی الان چشم انداز مثبت نیست یعنی تضاد مذهبی و غیرمذهبی قویتر است. طیف ملی- مذهبی با گرایش سوسیال دموکراسی با نهضت آزادی با گرایش لیبرال دموکراتیک ملی با هم چون اتصال فرهنگی اشان بیشتر است راحت تر حاضرند با هم کار کنند تا با حزب مشارکت و دیگر جریانات اصلاح طلب. این شاید در یک پروسه ای با جریانات و گرایشات سوسیالیستی ملی جبهه ای کار کنند بخصوص طیف ملی مذهبی به هم نزدیک بشوند ولی در کوتاه مدت خیلی امیدوار نباید بود اما باید تلاش کنند. بایستی بدانیم این بازی فرهنگی را ما نمی توانیم سریع به هم بزنیم. این جنبه مذهبی و غیرمذهبی اش را درکوتاه مدت نمی توانیم به هم بزنیم ولی بایستی یکمقدار کمرنگش کنیم و بعد به تدریج بایستی نیروها به صورت بلوکی تشکل پیدا کنند. مثلاً غیرمذهبی های لیبرال ملی با غیرمذهبی های سوسیالیست، می توانند با هم بلوک بشوند. بعد داخل این بلوک آرام آرام فراکسیون بتدریج شکل بگیرند. چپ و مارکسیست ها الان نمی توانند بگویند توی ایران یکدانه حزب میتوانند درست کنند. ولی می توانند آرام آرام جمع پیدا کنند و جناح های مختلف مارکسیستی اگر جمع و بلوک پیدا کنند می توانند بعداً به صورت احزاب و جریانات مستقل دربیایند. به نظر می آید تنها راه این باشد و نمی شود خیلی آن را دستکاری کرد. الان چپ ها اگر در ایران جمع بشوند و فعالیت کنند و بخواهندحزب خودشان را درست کند اول اختلافاتشان است. این ها باید بروند به طرف مثلا جبهه یا تشکیل یک شورا یعنی مارکسیست ها گردهم با گرایشات مختلف بپذیرند که با هم همکاری کنند. بعد هر چه شرایط باز شد این شورایی که همه را در بر گرفته می تواند درونش فراکسیون ها شکل بگیرند. بهترین حالت این است که بتوانند یک تشکل باز درست بکنند اما بتدریج فراکسیون ها ممکن است یک حزب مستقل بشود این تازه بهترین حالت است که می گوییم. نکته مهم دیگر این است که آیا در ایران ما می توانیم صنف- حزب داشته باشیم مثل اروپا تصور می شود نمی توانیم داشته باشیم تا مدت ها. در سیر توسعه جامعه مدنی در اروپا اول شکل گیری سندیکاها را داریم بعد احزاب را داریم و گاهی این ها اتحاد و همکاری و در سرفصل هایی در هم ادغام می شوند. جاهایی که سندیکاها مستقل اند هر سندیکایی به یک حزب نزدیک است و به آن رأی می دهد اگر تاریخچه روابط تعاونی ها و سندیکاها با احزاب را در غرب ببینیم به یک فرمول رایطه مستقل ولی مرتبط پی میبریم. در تاریخ معاصر ایران احزاب می روند با سندیکاها و صنوف و نهادهای مدنی ابزاری برخورد می کنند و استقلالی برای آنها قائل نبوده اند. مثل جنبش دانشجویی، مثل زنان، مثل جنبش کارگری. می شود بحث کرد که یک پاره جنبش مثلاً جنبش صنفی، جنبش زنان، سندیکالیست ها باید با احزاب سیاسی چه رابطه ای داشته باشند. در چپ ها همین دعوا بود و هنوز هست یعنی دعوای حزب و صنف و حزب- سندیکا. و به نظر میرسد تجربه های تاریخ معاصر از شهریور ۱٣۲۰ به این سو اردوگاه چپ ایران را به موضع پذیرش اصل استقلال صنف- سندیکا بسیار نزدیک کرده است.

حمیدآصفی -تهران


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست